جمعه ۲۰ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۹۲
index
قهرمان،آخرين ساخته ژانگ ييمو
نشان سرخ دليري
006088.jpg
«قهرمان»، فيلم هيپنوتيك ژانگ ييمو، كه ميرامكس دو سالي مي شود از به نمايش آوردن آن خودداري كرده، بالاخره از پايان هفته پيش به اكران درآمد و در صدر فيلم هاي پرفروش هفته قرار گرفت. بدون ترديد، نقش كوئنتين تارانتينو در نمايش قهرمان كه پيش تر پس از «تايتانيك» بالاترين ركورد فروش را در تاريخ چين داشته، نقش مهمي در موفقيت تجاري آن خواهد داشت.
اما مهم تر از آن، شكوه شگرف و زيبايي شاعرانه خود فيلم است كه جذابيت نوازشگر آن براي چشم
مقاومت ناپذير است. ييمو همواره استاد رنگ پردازي اكسپرسيونيستي حيرت انگيز بوده است؛ تموج شتابان و فروريزي لغزان تاقه هاي پارچه قرمز پر تلالو در «جودو» را در صحنه رودررويي شوريده ميان جودو (گانگ لي) و تيانگ مينگ به ياد بياوريم، صحنه اي كه ييمو در قهرمان با درخشش نافذ پرده هايي به رنگ سبز پسته اي در كشاكش نبرد ميان شمشير شكسته (توني ليونگ) و پادشاه كين (چن دائو مينگ) با استادي مطلق بار ديگر بازآفريني مي كند.
ييمو در سال هاي اخير و به ويژه با  «نه يكي كمتر»، فيلمي كه شير طلايي ونيز را از آن او كرد، به نوعي سبك ساده رئاليستي، اما عميقاً طنزآلود، با بازيگران غيرحرفه اي روي آورد كه در چشم انداز اومانيستي خود بسيار شبيه فيلم هاي  ايراني اوايل دهه ۹۰ بود. حالا با قهرمان و «خانه خنجرهاي پرنده» كه قرار است تا آخر امسال به نمايش درآيد، ييمو به سبك حماسي باز مي گردد كه در كنار عظمت خيره كننده اش كه هر نماي آن چيزي از فيلم هاي «سيسيل ب دميل» كم ندارد، تغزل غريب ويسكونتي وار رنگ آميزي هايش تا مغز استخوان رسوخ مي كند.
در هر وارياسيون داستاني قهرمان، كه همچون «راشومون» كوروساوا مجموعه اي از روايت هاي گوناگون از همان ماجراست، يك رنگ مشخص غالب مي شود. در روايت «بي نام» (جت لي) از چگونگي چيرگي او بر «برف پرنده» (مگي چيونگ) و «شمشير شكسته» (توني ليونگ)، دشمنان اصلي پادشاه كين، رنگ سرخ درخشان و در عين حال دلنوازي، گرمي و صميميت عميقي به صحنه ها مي دهد كه به شكلي اشتباه ناپذير منعكس كننده شور برانگيخته عشق تراژيك ميان برف پرنده و شمشير شكسته است كه در يك مدرسه خطاطي پناه گرفته اند. وقتي پادشاه كين همين داستان را از زاويه ديد خود بازگو مي كند، در حالي كه روايت او لحن و بعدي كاملاً سياسي به خود مي گيرد و هر عنصري از عشق از آن زدوده مي شود، رنگ آميزي غالباً يك آبي سرد متوقف كننده است. در حالي كه روايت بي نام اتمسفري رمانتيك بر گرد عشق رشك برانگيز ميان برف پرنده و شمشير شكسته مي تند و روايت پادشاه كين توجه خود را به سازوكارهاي تحريك و توطئه معطوف مي كند، رنگ هاي قرمز و آبي به عناصر ارگانيك و لايتجزاي روايي تبديل مي شوند. كريستوفر دويل كه تجربه هاي ميخكوب كننده اش با دوربين روي دست در «چانگ كينگ اكسپرس» و رنگ آميزي اشباع شده اكسپرسيونيستي دوربينش در «در حال و هواي عشق» (In the Mood for Love) به «وانگ كار وايي» اجازه خلق يك استراتژي فرمال پيچيده را داده بود، به ييمو نيز در فضاسازي و انتقال تاثيرات احساسي كمك زيادي مي كند. در صحنه نبرد برف پرنده با ماه (ژانگ زي) در جامه هاي سرخ گون زير بارش سيل آساي برگ هاي پاييزي، دويل با بهره گيري از يك فيلتر قرمز فضايي مرگ آلود را بازتاب مي دهد.
قهرمان با ورود بي نام به دربار پادشاه كين آغاز مي شود كه با بي رحمي و قساوتي بي بديل قصد خلق امپراتوري چين را با غلبه بر پادشاهان ديگري دارد كه در حال ستيز با يكديگر هستند. بي نام در روايت هايي كه براي پادشاه نقل مي كند، مدعي مي شود كه سه دشمن اصلي او، آسمان بلند، برف پرنده و شمشير شكسته را به قتل رسانده است. از خلال  اين روايت ها كه طي فلاش بك هايي طولاني بازگو مي شوند، بي نام مي گويد كه مهارت او در جنگاوري به تنهايي براي شكست  اين دشمنان كافي نبوده بلكه او از نقطه ضعف هاي احساسي آنان بهره جسته است. به عنوان مثال، او حسادت ويرانگري را ميان برف پرنده و شمشير شكسته برانگيخته كه همچون آتشي آنها را در شعله خود سوزانده تا همديگر را از ميان بردارند. به همين دليل آنچه كه حتي از تركيب كونگ فو و شمشيربازي در  اين روايت ها برجسته تر مي شود، عشق محتومي است كه زيبايي تراژيك آن تكان دهنده است. در سكانس جادويي و نشئه آور نبرد ميان بي نام و شمشير شكسته، كه در آن  اين دو خصم با ظرافتي باله وار بر سطح آب گام برمي دارند، پرش قطره آبي بر چهره برف پرنده كه جسدش در آلاچيقي در كنار درياچه آرميده، جنگاوران را به ناگهان از جدال بازمي دارد و در حالي كه شمشير شكسته قطره آب را با لطافتي اندوهبار پاك مي كند، قطره هاي اشك با ملايمت يك نسيم از چشمان او جاري مي شوند. قدرت احساسي  اين صحنه، كه از خلال يك  ايماژ بسيار ساده انتقال داده مي شود، از  ايجاز كم نظيري برخوردار است.
البته حضور توني ليونگ و مگي چيونگ در نقش عشاق ناكام به درام احساسي آنها كشش خارق العاده اي مي دهد. در حقيقت، آنها كم و بيش، هر چند حالا در هياتي اساطيري، نقش هاي خود در «در حال و هواي عشق» را از سر مي گيرند كه محور تماتيك آن ناممكن بودن عشق بود. چيونگ و ليونگ دو تن از بزرگترين هنرپيشگان كنوني جهان هستند. چيونگ، كه زيبايي مسحوركننده اش جاذبه مقاومت ناپذيري دارد، در اوج شكنندگي خود همواره به طور غريبي تجلي صلابت آشتي ناپذيري به نظر مي رسد. همين سال گذشته بود كه او در كمال استحقاق جايزه بهترين هنرپيشه زن را از جشنواره كن دريافت كرد و هيچ كس نمي تواند بازي عميقاً درونگرا و سرشار از يك چشم انداز تراژيك گريزناپذير ليونگ را در نقش «گانگستر ــ شاعر» در «Cyclo» فيلم بزرگ «تران آن هان»، از ياد ببرد.
در اعماق چشمان پر از اندوه و با  اين همه آرام، ليونگ نوعي حس پذيرش «ذن وار» سرنوشت وجود دارد كه همچون خنجري بر قلب مي نشيند، به همين دليل است كه ميان برف پرنده و شمشير شكسته، معنا از لابه لاي غناي هر حركت چهره، نگاه و اشاره رد و بدل مي شود.
در هر حال، پادشاه كين روايت هاي بي نام را دروغ تلقي مي كند و با ناميدن بي نام به عنوان خطرناك ترين دشمن خود، داستان هاي او را به حربه اي براي ورود به دربار و ترور خود قلمداد مي كند.
او نيز سپس وارياسيون خود از  اين روايت ها را ارايه مي كند كه دوباره طي چندين فلاش بك بازگويي مي شوند. به  اين ترتيب، ژانگ ييمو به شيوه اي كه بسيار شبيه جوزف كنراد است، سطح صيقلي روايت را مي شكند و آن را به روايت هاي كوچكتري كه در تناقض با يكديگر هستند تجزيه مي كند. او همچنين به مانند پازوليني در«هزار و يك شب» (Arabian Nights) هسته هاي روايي كوچكتري را در  اين روايت هاي تجزيه شده مي گنجاند، نظير داستاني كه شمشير شكسته از يورش خود و برف پرنده به كاخ پادشاه كين در يكي از روايت هاي بي نام نقل مي كند.
بخش پاياني فيلم با گرايش يكسوگرانه خود در تقابل با كيفيت چند صدايي (Polyphonic) ديگر بخش هاي متن مي ايستد و  اين شباهت زيادي را ميان قهرمان و «ايوان مخوف» سرگئي  آيزنشتاين  ايجاد مي كند. اما يك تفاوت عمده ميان  اين دو فيلم وجود دارد: در حالي كه مونتاژ ديالكتيك آيزنشتاين به او اجازه مي دهد كه ايوان مخوف را در آن واحد هم به ستايش و هم به انتقادي استعاري از سيطره مطلق استالين تبديل كند، ييمو با عقب نشيني از استراتژي روايي دموكراتيك خود اطاعت بي چون و چرا از يك  ايدئولوژي توتاليتر را جايگزين آن مي كند. شايد استدلال ييمو قابل توجيه باشد كه با توجه به فرماسيون ها يك مقطع تاريخي مشخص، استيلاي بلامنازع ديكتاتوري همچون پادشاه كين براي متحد ساختن چيني ها تحت يك مليت واحد ضروري بوده است.  اين در حيطه روايي، نه تنها ناهمگوني و عدم سنخيت را بين دو بخش روايت ييمو به وجود مي آورد، بلكه متن را به اسارت  ايدئولوژي خاص در مي آورد، درست مثل آن كه ما به پروپاگانداي بي پرواي مائوئيستي در اوج انقلاب فرهنگي باند چهار نفره بازگشته باشيم.

خبر
درباره دوستي
006086.jpg

«وال كيلمر» قرار است در فيلمي با عنوان
۱۰ th &wolfبازي كند كه نويسنده و كارگردان آن «رابرت مورسكو» است. او هم اكنون فيلمنامه را بر اساس داستاني از «چارلز پاليمنتري» مي نويسد. بنا بر اعلام خبرگزاري ها در داستان فيلم اين موضوع مطرح مي شود كه آيا نسبت هاي خوني مهم هستند يا دوستي ها و رفاقت هاي طولاني. در اين فيلم علاوه بر وال كيلمر، جيمز مارسدن، پيتر پرابو، دنيس هاپر و تامي لي  بازي مي كنند و قرار است تا سال ۲۰۰۶ ميلادي در سينماهاي آمريكاي شمالي اكران شود. گفتني است كه تا پيش از اين وال كيلمر در فيلم جديد «اليور استون» با نام اسكندر بازي مي كرد كه همبازي هايش در اين فيلم كلين فارل، آنجلينا جولي و آنتوني هاپكينز بوده اند. اسكندر قرار است تا پايان سال جاري ميلادي روانه اكران شود.

هوا برد
006090.jpg

«استيون سامرز» قرارداد كارگرداني فيلمي با عنوان «هوا برد» را امضا كرده است كه از قرار معلوم يك فانتزي ماجرايي خواهد بود. فيلم هوا برد بر اساس فيلمنامه اي از «كنت اپل» ساخته مي شود و داستان پسري به نام «مت  كروز» را روايت مي كند كه در عرشه يك كشتي مشغول به كار است و در ادامه كشتي شان توسط دزدان دريايي اشغال مي شود... هم اكنون مراحل نهايي نگارش فيلمنامه اين فيلم به پايان رسيده و تا چند ماه آينده فيلمبرداري آن آغاز خواهد شد تا در سال ۲۰۰۶ ميلادي اكران عمومي  شود.

در حومه سيدني
006082.jpg

«سام نيل» كه به تازگي فيلمي با عنوان yes از او پخش شده و اكران موفقي را از سر گذرانده، قرار است در فيلمي با عنوان «ماهي كوچك» بازي كند كه داستانش در حومه سيدني مي گذرد و تلاش هاي يك زن براي فراموش كردن گذشته اش را به تصوير مي كشد. اين فيلم كه زمان اكران آن در سال ۲۰۰۵ ميلادي، پيش بيني شده است توسط رووان وودز كارگرداني خواهد شد؛ ضمن اين كه فيلمنامه آن هم اكنون توسط ژاكلين پرسك نوشته مي شود. از ديگر بازيگران اين فيلم مي توان به مارتين هندرسون، كيت بلانشت و هاگو ويونيگ اشاره كرد. استوديوي سازنده فيلم ماهي كوچك اميدوار است كه بتواند اكران موفقي براي آن دست و پا كند. بايد ديد كه آيا موفق مي شوند يا نه.

آقاي پركار
006084.jpg

«بيلي باب  تورنتون» اخيراً اعلام كرده كه مي خواهد در فيلمي با عنوان اخبار بد بيرز بازي كند كه در آن نقش يك مربي را بر عهده دارد كه تلاش مي كند تيمش را به مقام قهرماني برساند. تاكنون تنها تيم نويسندگان اين فيلم انتخاب شده اند كه «گلن فيكارا» و «جان ركوآ» نام دارند. اين در حاليست كه هنوز كارگرداني براي اين فيلم كمدي در نظر گرفته نشده است و همچنين تنها بازي بيلي باب تورنتون به عنوان بازيگر در آن قعطي به نظر مي رسد. از قرار معلوم اين فيلم در سال ۲۰۰۶ ميلادي اكران عمومي خواهد داشت. اما تورنتون قرارداد بازي در فيلمي با عنوان آقاي وودكاك را هم امضا كرده است كه تا چند هفته آينده فيلمبرداري آن آغاز خواهد شد. اين فيلم هم در ژانر كمدي ساخته مي شود و كارگرداني آن برعهده «كريگ گيلسپي» است. ضمن اين كه تيم نويسندگان آن هم «مايكل كارنز» و «جاش گيلبرت» هستند و زمان اكران فيلم در سال ۲۰۰۵ ميلادي اعلام شده است.
بيلي باب تورنتون هم اكنون مشغول بازي در فيلم شغل سوئدي است كه كارگرداني آن توسط «جيمز مرندينو» انجام مي شود و او فيلمنامه را به همراه «ويل راكاس» نوشته است. از ديگر بازيگران شغل سوئدي مي توان به ماريا بونوي و هاروي كيتل اشاره كرد.

پناهگاه
006080.jpg

«يان مك كلن» كه بازي اش در نقش گندالف در فيلم ارباب حلقه ها جاودانه به نظر مي رسد به زودي در فيلمي بانام Never Was بازي خواهد كرد كه نويسنده و كارگردان آن «جوشوآ مايكل استرن» خواهد بود. اعلام شده كه همبازي هاي مك كلن در اين فيلم «آلن كامينگ» و «آرون اكهارت» هستند.
يان مك كلن تا پيش از اين در فيلم «پناهگاه» بازي مي كرد كه كارگردان آن «ديو مكنزي» است و فيلمنامه آن را دو نفر با نام هاي «پاتريك ماربر» و «پاتريك مك گراث» نوشته اند. اين فيلم از قرار معلوم تا پايان سال جاري ميلادي در سينماهاي آمريكاي شمالي اكران خواهد شد.

سينماي ايران
درباره ضعف فيلمنامه در سينماي ايران ـ ۵
شكل گيري يك سيستم
با بررسي ساختار كلي يك سينماي صنعتي متوجه مي شويم كه در آن اولويت نخست با فيلمنامه است. در واقع فيلمنامه، نظام يافته ترين بخش اين نوع از سينماست. چه در ساير بخش ها، چارت و ساختاري نظير بخش فيلمنامه نويسي وجود ندارد و اين خود حكايت از ميزان اهميت فيلمنامه نويسي نزد صاحبان اين صنعت پرخرج و در عين حال پرسود دارد. اما شايد نگاه ساختاري به مقوله فيلمنامه نويسي، بيش از همه در كارگاه هاي فيلمنامه نويسي، بروز و ظهور داشته باشد. به اين معني كه در طول سال هاي اخير، فيلمنامه هاي بسياري از فيلم هاي موفق جهان در اين نوع كارگاه ها نوشته شده و حجم سرمايه گذاري تهيه كنندگان در اين كارگاه ها بسيار زياد بوده است. همين موارد البته بر حجم ساختار سازماني اين كارگاه ها افزوده و شايد به اعتقاد برخي از كارشناسان و منتقدان، آنها را از حالت هنري خارج كرده است. اما مي توان با برشمردن مواردي، مدعي شد كه كارگاه هاي فيلمنامه نويسي در حال حاضر از ويژگي هاي هنري خود به دور نشده اند بلكه با مهم تر شدن نقش آنها نزد تهيه كنندگان مي توان بيش از گذشته به افزايش كيفيت و كارايي آنها اميد داشت.
نخستين مورد به فلسفه وجودي اين نوع كارگاه هاي فيلمنامه نويسي باز مي گردد. به هر حال فيلمنامه نويسي، مهم ترين و سخت ترين بخش توليد يك فيلم به شمار مي رود و معمولاً كساني كه حرفه فيلمنامه نويسي را براي كار در سينما برمي گزينند بايد از بنيه ادبي و سينمايي بسيار خوبي برخوردار باشند. همين موارد است كه خلق يك فيلمنامه با كيفيت استاندارد را با مشكلات زيادي مواجه مي كند. شكل گيري كارگاه هاي فيلمنامه نويسي، اين امكان را مي دهد كه در حين نوشتن يك فيلمنامه ، ايده ها و فكرهاي گوناگوني مطرح شود كه اين خود در نهايت بر كيفيت فيلمنامه  نهايي مي افزايد. از طرف ديگر در طول نوشتن يك فيلمنامه، هر نويسنده براساس بيشترين توانايي خود در هر بخش از فيلمنامه، مسئوليت نوشتن آن بخش را بر عهده مي گيرد. مثلاً اگر در يك تيم نويسندگي، فردي در نوشتن ديالوگ  ميان شخصيت ها تجربه دارد، او مسئوليت نوشتن آن را بر عهده مي گيرد و در عين حال هر بار هم از نظريات ساير افراد كارگاه پيرامون كيفيت كارش مطلع مي شود. اين موضوع حتي در برخي موارد، ساختار داستاني يك فيلمنامه را هم در بر مي گيرد. به طور مثال، تنها يك نفر مسئول طراحي ساختار كل فيلمنامه مي شود و از جهاتي اصل كار توسط او صورت مي گيرد.
دومين موردي كه مي توان درباره افزايش كارايي كارگاه هاي فيلمنامه نويسي درطول سال هاي اخير به آن اشاره كرد در شيوه ارتباط افراد مختلف كارگاه خلاصه مي شود. در نوشتن يك فيلمنامه ، آنچه بيش از همه مورد تاكيد قرار مي گيرد، اين است كه انتخاب عناصر مختلف براي نگارش، بسيار سليقه اي صورت مي گيرد. به طور كلي مقوله هنر از آن مقولاتي است كه در آن به هيچ وجه نمي توان براي خلق يك اثر هنري به دنبال مصداق ها و معيارهاي مشخص گشت. چه اگر مصداق ها و معيارها مورد توجه قرار گيرد ممكن است اثر هنري در زمره آثار كليشه اي و نخ نما طبقه بندي شود و از اين جهت لطمه اي جدي ببيند. بنابراين نمي توان در حين خلق يك اثر هنري، براساس ملاك هاي مشخصي با ديگران بحث كرد و در نهايت، سليقه است كه حرف اول را مي زند. اين سلايق ممكن است در صورت تضاد داشتن با هم، اختلافاتي را در سطح كارگاه هاي فيلمنامه نويسي موجب شود. چرا كه در اين نوع كارگاه ها هر نويسنده اي براساس نوع تجربيات خودش معتقد است كه نوشتن فلان صحنه يا ديالوگ  و ... مي تواند در روند فيلمنامه، نقش موثري ايفا كند و بديهي است كه عده اي هم در اين ميان براساس تجربيات متفاوت خود، اساس چنين پيشنهادي را زير سؤال ببرند و نظر ديگري داشته باشند. اگر اين اختلاف سليقه ها به مرحله حادي برسد، ممكن است نوشتن فيلمنامه در آن كارگاه  را منتفي كند و سبب شود كه چنين تجربياتي (نوشتن فيلمنامه به صورت كارگاهي) از همان اول ناموفق ارزيابي شوند. اگر كارگاهي كه در آن فيلمنامه نوشته مي شود داراي ساختار سازماني منسجم و مشخصي باشد آن وقت مي توان اميد داشت كه اختلاف سلايق نه يك ضعف كه يك حسن به شمار رود.
مورد ديگري كه در طول ساليان اخير باعث افزايش كارايي كارگاه هاي فيلمنامه نويسي شده، مورد حمايت قرار گرفتن آنها از سوي تهيه كنندگان و استوديوهاي بزرگ است. يكي از ضعف هايي كه شايد بتوان بر عملكرد كارگا هاي فيلمنامه نويسي وارد كرد، عدم شناخت بازار مناسب براي فيلمنامه هايشان بوده است.
در واقع بسياري از كارگاه هاي فيلمنامه نويسي توسط هنرجويان اين رشته تاسيس شده است كه بيش از آن كه به منظور ارايه كاري حرفه اي باشد به منظور تمرين و ممارست در امر فيلمنامه نويسي، ايجاد شده است. ناگفته  پيداست كه چنين شرايطي از سطح اهميت كارگاه هاي فيلمنامه نويسي مي كاهد و آنها را به سمت مراكز آموزشي و تحقيقاتي سوق مي دهد. اما در صورتي كه تهيه كنندگان حرفه اي بخواهند مرحله نگارش فيلمنامه را در اين كارگاه ها انجام دهند، آن وقت كيفيت بالاي فيلمنامه ، نخستين ملاك براي اعضاي كارگاه  مي شود و تنها در اين صورت است كه مي توان به افزايش كارايي كارگا ه هاي فيلمنامه نويسي اميدوار بود.

سينما
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |