شيرين نجوان
آن كه روي نيمكت استاديوم آزادي نشسته نه غلام پيرواني است ونه امير قلعه نويي، حتي ناصر ابراهيمي و علي پروين و همايون شاهرخي. او حتي سوبل هم نيست، هرچند آنها شباهت هاي ظاهري بسياري دارند، او يورگن كلينزمن است، سرمربي جوان تيم ملي آلمان كه اگر درست يادمان مانده باشد سال ۱۳۶۹ پس از زلزله شمال كشورمان با عكس العمل جوانمردانه اش هميشه در ياد ما ماند تا امروز كه آمده توي استاديومي با ۱۰۰هزار جفت چشم تا تيم ملي آلمان را مقابل ايران هدايت كند. اين سفر براي او تنها سپري كردن بازي دوستانه اي نيست بلكه فرصتي نيز هست تا براي حداقل چند روز از همه حاشيه هاي جنجال ساز زندگي اش رها شود. از تيترهاي داغ منتقدانه اي كه هر روز رو به سوي او روانه مي شود، از شكايت هاي متوالي درباره نحوه تمريناتش، نحوه تصميماتش و هر آنچه در تيم ملي آلمان اتفاق مي افتد. حالا اين جا استاديوم آزادي، شايد فرصت كوتاهي شود براي آرامشي موقت.
يورگن كلينزمن با چنين شرايط خاص و بحراني خو گرفته است حتي او مي داند كه بعد از بازگشت به مونيخ همه چيز دوباره آغاز مي شود و... تئوري هاي اين مرد جوان ۳۹ ساله جديد و به نوعي بحث برانگيز است. وقتي زمام تيم ملي آلمان بعد از به حاشيه رفتن اين تيم در مسابقات يورو ۲۰۰۴ به كلينزمن سپرده شد انتقادهاي پي در پي نيز از همان زمان شروع به رشدي صعودي كرد. شايد علت اين امر خنثي بودن نام او در كنار ساير مربياني بود كه اعتباري شناخته شده تر داشتند.
اما گزينه هاي برتر كلينزمن چه بودند كه او را به سوي پست مربيگري ژرمن هاي فوتبال پرست هدايت كردند؟! دوران توپ زدن هاي يورگن در تيم ملي آلمان، زمان درخشاني براي به نمايش گذاشتن استعدادهاي او بود. كلينزمن توانست در اين مدت بارها تور دروازه حريف را بلرزاند. او پس از گذراندن دوره هاي متفاوت مربيگري و سپس به پايان بردن دوره هاي تكميلي توانست اولين مقدمه چيني براي ورود به عالم مربيان را فراهم كند. اين زمان از نظر كلينزمن دوران متفاوت و طلايي زندگي اش نام گرفته است. تا قبل از فراهم شدن شرايط مربيگري او مسئوليت مدير فني باشگاه لس آنجلس گالاكسي را به عهده گرفت. چنين پستي يعني غوطه ورشدن در فضاي واقعي فوتبال. چشيدن طعم هاي بازيكن، مربي و حتي پست مدير فني بودن كلينزمن را در بستري آماده قرار داد تا با روشن شدن جرقه اي آن هم به صورت پيشنهاد مربيگري تيم ملي آلمان و به صورت شگفت انگيزتر جايگزين مرد بنام فوتبال آلمان رودي فولرشدن، به سوي آنچه مي خواست هدايت شود.
از نظر بسياري فولر مرد تكرار اشتباهات متوالي بود و نمايش ضعيف تيم ملي آلمان در يورو ۲۰۰۴ سند معتبر و در عين حال پذيرفته شده بود. اما در عين حال كلينزمن نيز مرد معتمدي به شمار نمي رفت تا لااقل اطمينان لازم براي ارتقاي تيم ملي آلمان را به هواداران متعصب آلماني ارايه دهد. همه مخالفان او نداشتن كارنامه اي درخشان را اعتراض نخست مي دانستند و در مقابل اعتماد فدراسيون فوتبال آلمان ايستادند اما سودي در پي اين اعتراضات نبود. چرا كه اهداف روساي تيم آلمان به جوانگرايي مي چرخد؛ تئوري روز دنيا. اين روند با شعارهاي كلينزمن منطبق بود. شعار او حرفي ساده و در عين حال پيچيده است چرا كه پايه هاي اصلي ضعف تيم آلمان نيز بر همين امر استوار است.
فصل خريد و نقل و انتقالات باشگاه آلمان اولين نقطه براي اثبات گفته هايش بود. كنارگذاشتن پيرمردهاي آلماني كار سخت و در عين حال هنرمندانه اي بود كه او تاكنون از پس آن برآمده است.
مسابقه فردا، يعني زماني كه تيم ملي آلمان مقابل تيم كشورمان مي ايستد نيز زمان ديگري به شمار مي رود براي به نمايش گذاشتن اهداف اصلي مربيگري اش. روياي كلينزمن براي تيم آلمان تركيب جوان و آينده داري است كه بايد به هر ترتيب ممكن ساخته شود. از نظر او فوتبال آلمان بايد براي همه نسل ها باشد و براي هر نسل منطبق با آن.
دعوت از پيتر متساكر، از هانوفر كه ۲۰ سال سن دارد و توماس هيتزلسبرگر كه آستون ويلا با ۲۲ سال سن به تيم آلمان دعوت شده اند، گواهي بر ادعاي مربي ژرمن هاست.
حالا متساكر و هيتز لسبرگر در بازي مقابل ايران نيز حضور دارند و اينك آيا كلينزمن انتخاب صحيحي داشته است يا خير قطعاً در مسابقه فردا مشخص خواهد شد.
كلينزمن مسابقه روز شنبه را ميداني مناسب براي اين دو بازيكن جوان دانسته است.
مسابقه ايران و آلمان طرحي مناسب و بسيار تاثيرگذار براي هر دو تيم خواهد بود. تحت اين شرايط تيم ملي كشورمان با سنجشي مناسب از همه گزينه ها كه مي تواند شامل بررسي فني، ساختاري و حتي روحي بازيكنان باشد به مصاف تيم قطر مي رود. تحت همين شرايط نيز ژرمن ها مي توانند بازيكنان جوانشان را به چالش بكشند و تركيب تيمشان را در مصاف با تيم قدرتمند آسيا مورد سنجش قرار دهند.
با همه اين وجود و با درنظر گرفتن همه شرايط متفاوت، نقطه مشترك بين دو تيم از همه زواياي ديگر پررنگ تر است و آن انتظار دستاوردي در رقابت هاي جام جهاني ۲۰۰۶ است. ايراني كه مي خواهد با پشت سرگذاشتن بازي هاي مقدماتي، هرطور شده به كاروان تيم هاي جام جهاني بيپوندد. تيم مان مي خواهد با هر آنچه از كسري بودجه، ناهماهنگي ها، اختلافات و پايه هاي نابسامان وجود دارد مبارزه كند و جمله «شادشدن قلب ميليون ها ايراني» تحقق پيدا كند.
ميليون ها قلب، ميليون ها عشق و ميليون ها چشم كه بي تاب و منتظر براي پيروزي تيمشان لحظه شماري مي كنند. انگيزه كمي نيست؛ قابل احترام و محرك. تا اين جاي كار همه چيز رو به راه است. اميدها هنوز قطع نشده است. بازي مقابل اردن سكوي پرتاب اميدواركننده اي بود. بازي مقابل آلمان سنجش معتبر و تصميمي بجا و بازي مقابل قطر لحظات نفس گير روزهاي آينده!
انگيزه هاي تيم آلمان نيز با تيم ملي كشورمان مشابهت دارد و يا حداقل مي توان گفت كه شدتي مشابه دارند. اگر خواسته همه هواداران آلمان را براي كسب مقام در رقابت هاي جام جهاني ۲۰۰۶ كنار بگذاريم، انگيزه يورگن كلينزمن با همه آنها برابري مي كند. چرا كه او مي خواهد خود را اثبات كند و همه جمله هايي كه با «من مي توانم» آغاز شده است را محقق كند. چندي پيش كه مربي تيم آلمان از تيغه تيز انتقادها به خشم آمده بود در مقابل همه مطبوعات آلمان فرياد زد: «بگذاريد به حال خودم باشم.» وقتي اين جمله كلينزمن تيتر يك سايت هاي خبري و مطبوعات شد، دقيقاً از همان لحظه فرصت خواسته شده به وي داده شد. از همان زمان شمارش معكوس آغاز شده است. قطعاً پايان اين زمان، هنگام مشخص شدن نتايج قطعي جام جهاني ۲۰۰۶ است. بعد از آن كلينزمن يا مي ماند يا مي رود. رفتن او يعني شكستن اعتماد به قدرت فدراسيون فوتبال آلمان و ماندنش معناي اثبات خلوت خود خواسته اش را دارد.