مسموم شدن ويكتور يوشچنكو، نامزد غرب گراي انتخابات رياست جمهوري اوكراين به دست نيروهاي امنيتي دولت حاكم كه توسط پزشكان اتريشي تاييد شد هرچند تخلف انتخاباتي و عملي تاييد نشده است، اما وقتي به گذشته نگاهي مي اندازيم مي بينيم كه چنين چيزي بارها و بارها در تاريخ تكرار شده است.
آيا قتل هم همانند جنگ روشي متفاوت براي ادامه دادن فعاليت هاي سياسي است؟ در اين صورت اين نكته كه در اوكراين افرادي شرور با پشتوانه اي محكم، تصميم به حذف نامزد قدرتمند و احتمالاً پيروز انتخابات گرفته و سعي مي كنند رقيب خطرناك او را به قدرت برسانند تعجب برانگيز به نظر مي رسد؟ در واقع آيا مي توان گفت كه اين كار يك روش تاريخي براي رسيدن به هدف است؟
اين دست پروده هاي شرور و رسانه هاي تحت كنترلشان هفته ها است كه بي وقفه مي گويند كه ويكتور يوشچنكو، خودش عمداً مواد سمي مصرف كرده و خود را به اين وضعيت غم انگيز كشانده است. اگر چنين ادعايي را باور نكنيم به اين نتيجه مي رسيم كه روساي سرويس هاي اطلاعاتي محلي، به دستور كسي و يا حتي با تصميم گيري داخلي خود ـ اگر يوشچنكو در انتخاباتي كه روز ۲۶ دسامبر قرار است تكرار شود، بتواند به پيروزي برسد، در اين باره اطلاعات دقيق تري به دست مي آيد ـ در مراسم شام كاري اين سم را به نخست وزير سابق و رئيس جمهور احتمالي آينده اوكراين خورانده اند. به هرحال اين مردان سايه كه در مكتب خشن كاگ ب يا اف اس بي امروزي تربيت شده اند، با اين كار خود نه تنها روش هاي تاريخي را زنده كرده اند بلكه روش هاي جنگ سرد را متحول كرده اند. اين حركت زننده آنها هرچند تا حدي موفقيت آميز بود، اما به نتيجه نرسيد. اما اين كار ما را بر آن داشت كه اين واقعيت تلخ و ناخوشايند را پذيرفته و به لابه لاي صفحه هاي تاريخ بازگرديم.
بسياري از اعمالي كه به نظر مي رسد به گذشته هاي دور تعلق دارد در ميان ما حاضر است و بسياري از اشباحي كه به نظر مي رسيد مرده اند كاملاً زنده هستند و بدتر از همه اين كه نمي توان اين شيوه هاي جنايي را تنها به سرويس هاي ويژه اروپاي شرقي و بازماندگان استالين نسبت داد. «زهر» واژه اي تاريخي است و خوراندن آن كاملاً متداول بوده است.
۲۰ سال پيش، «شليك چتر» عنوان كمدي جذابي از ژرار اوري بود. اما اين كمدي برگرفته از واقعيتي در آن زمان و در دستان قاتلان كاگ ب و شاگردان اين سازمان در حوزه بالكان و بلغارستان است.
ريسين نيز ماده اي سمي است كه در اين دوران بسيار متداول بوده و ابزاري براي قتل دهها نفر از شخصيت هاي اروپاي شرقي بود. ماركوف، خبرنگار بلغاري در لندن، يكي از معروف ترين قربانيان اين سم در سال ۱۹۷۸ به شمار مي رود و البته بايد اذعان داشت كه بسياري از جنايت هايي از اين دست ناشناخته مانده اند و مسببان آنها به مجازت نرسيده اند. اين نوع از جنايات در دوران كمونيسم به اوج خود رسيد.
سال ،۱۹۹۷ دو مامور موساد در امان دستگير شدند. آنها كه ماموريت قتل يكي از رهبران حماس، مستقر در اردن به نام خالد مشعل را داشتند موفق شدند مقداري سم به بدن او وارد كنند، اما خيلي زود دستگير شدند. به خاطر ناشيگري اين ماموران بود كه اسرائيل ناچار شد پادزهر اين سم را به اردن بفرستد و شيخ ياسين رهبر معنوي اين جنبش فلسطيني را آزاد كند. اما شيخ ياسين هفت سال پس از آن نتوانست از شليك موشك آنها جان سالم به در ببرد. به همين دلايل است كه بيماري سريع و كشنده ياسر عرفات كه به مرگش منجر شد با اين همه واكنش هاي جهاني و به خصوص جهان عرب مبني بر احتمال مسموميت او توسط اسرائيلي ها مواجه شد.
سازمان سيا هم بايد اعتراف كند كه بارها و بارها سعي كرده هرطور شده فيدل كاسترو يا صدام حسين را از طريق كودتا، سوءقصد و يا مسموم كردن حذف فيزيكي كند. هرچند تاكنون موفق نشده به اين اهداف خود برسد اما به هرحال بايد گفت كه در استفاده از اين روش تاريخي يد طولايي دارد. اگر پرونده هاي فرانسه هم باز شود مي بينيم كه در ميان آنها نام هايي همچون فليكس مومه، استقلال طلب كامروني كه مرگ مشكوك و زودرسي داشت به چشم مي خورد. مرگ او در اكتبر سال ۱۹۶۰ هم تاثير و عملكرد سرويس هاي فرانسوي را به نمايش مي گذارد. بيماري مرموز نيسفور سوگلو، رئيس جمهور منتخب بنين در سال ۱۹۹۱ كه نشانه هاي آن شباهت زيادي به بيماري ويكتور يوشچنكو دارد اين واقعيت تلخ را نشان مي دهد كه در همه جاي دنيا، حتي در محروم ترين و دورافتاده ترين نقاط، استفاده از سم براي رسيدن به اهداف سياسي مرسوم است و به رقم معاهده ها و بيانات رسمي، هيچ دولتي در جهان نيست كه مطالعاتي در زمينه سم شناسي، براي رسيدن به اهداف خود نداشته باشد.
|
|
هرچند پيش از اين هم گفتيم كه استفاده از زهر براي رسيدن به اهداف خصوصي يا عمومي امري متداول بوده است اما باز هم تاكيد مي كنيم كه اين روش قتل به اندازه خود تاريخ قدمت دارد و حتي در اسطوره ها نيز وارد شده است. مده جادوگر، همان زن معروفي است كه به رقيبش كرئوز پيراهني كشنده هديه كرد كه آن را در زهر فرو كرده بود. در اسطوره ها، زهر ميزبان آشنايي براي بزرگان است و همه قصرها و دژها را تسخير كرده است. اين آلت قتل نامريي كه جاه طلبي ها، نفرت ها و خيانت ها را با خود به اين سو و آن سو مي كشاند در بسياري موارد تعيين كننده نتيجه جنگ ها و انتخابگر اصلي جانشين حاكمان است.
امپراتور كلود و بريتانيكوس جوان از اقدامات لوكوست كه دانش خود را در خدمت آگريپين و سپس نرون قرار داد مصون نبودند. اما آيا واقعاً اين داستان ها برآمده از واقعيت نيستند؟ وقتي سنك مشغول نوشتن داستان مده بود واقعاً به چه كسي فكر مي كرد؟ تاريخ و ادبيات كاملاً به هم آميخته اند. پاپ الكساندر ايتاليايي و پسرش سزار، پدر و پسري زناكار و جنايتكار بودند كه هم براي كنترل خانواده و هم براي رسيدن به سياست هاي خارجي به كرات افراد را مسموم مي كردند. كاترين دو مديسي، ملكه مادر در فرانسه هميشه ستاره شناسان و طالع بينان را در اطرافش جمع مي كرد. او از كيمياگراني كه به دنبال تبديل سرب به طلا و تبديل جانداران به اجساد بودند استفاده مي كرد و در اطرافش مرگ هاي عجيب بسياري به وقوع مي پيوست اما هيچ كس نمي توانست ثابت كند كه مسبب اصلي قتل ها او است. در پي حكومت آنها بود كه توطئه، خيانت، جنايت و ترس يك قرن تمام بر مردم مستولي شد و همه از لمس يك كتاب، دريافت يك نامه و بو كردن هديه هايي به شكل دسته گل وحشت كردند.
هرچند بسياري از مرگ هايي كه به جادوگران نسبت داده مي شد ناشي از ناآگاهي پزشكان بود اما دليل واقعي بسياري از آنها مسموميت با زهر بود كه خيلي ها آن را «پودر جانشيني» مي ناميدند.
مي توانيد تصور كنيد كه بيسمارك، تيرز را مسموم كرده باشد يا لئون بلوم به موسوليني زهر خورانده باشد؟ حتي هيتلري كه به نظر مي رسد هرگز دست به اين كارها نزده است ـ البته نه به خاطر اين كه از اين مسئله مي ترسيد بلكه به اين دليل كه روش كارش اين چنين نبود ـ هم ممكن است در برخي شرايط متوسل به زهر شده باشد. اما در مورد استالين اين كار محتمل تر است. به هرحال، در شرايط امروزي هم دستورات دولتي يا انحراف برخي نهادها باعث حوادثي مي شود كه از دوران جنگ و متعاقب آن جنگ سرد به صورت روش هاي نوين رويارويي وجود دارد.
حادثه اوكراين هم فقط يك تخلف انتخاباتي يا جنگ بر سر قدرت نيست، بلكه به نوعي تكرار و بازگشت به عقب است. با اين تفاوت كه پيشرفت هاي علمي امكان تهيه سم هايي به مراتب قوي تر را ميسر كرده است كه به راحتي قابل تشخيص نيستند. بيوتكنولوژي هم با فراهم آوردن شرايطي براي بيمار كردن گروهي مردم وضعيت را از آنچه به نظر مي رسد هم پيچيده تر كرده است. متاسفانه پيشرفت در زمينه توليد سموم هرگز متوقف نشده و متوقف نخواهد شد.