جمعه ۱۱ دي ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۹۸
index
حامد كرزي
رئيس جمهوري كه مديريت نمي داند
009255.jpg
سال۲۰۰۱ حامد كرزي توسط آمريكا در راس دولت انتقالي افغانستان قرار گرفت و بعد اولين رئيس جمهورمنتخب افغانستان شد. اما او بايد به هم ميهنانش هم ثابت كند كه يك رهبر شايسته است.
* * *
كلاه نمدي و رداي راه راه سبز رنگش سه سالي است كه در كشورهاي خارجي به عنوان سمبل افغانستان در نظر گرفته مي شود. در داخل كشور نيز وجهه رئيس جمهور حامد كرزي كه روز هفت دسامبر در سن ۴۷ سالگي به عنوان اولين رئيس جمهور منتخب تاريخ معاصر افغانستان سوگند ياد كرد با مشخصه هاي ديگري همراه است: او مردي است كه دايماً محافظان شخصي كاملاً مسلح كه مثل رئيسشان به زمين و زمان بد بينند اطرافش را احاطه كرده اند. شايد كلمه «رئيس» معناي گسترده اي باشد، اما به نظر مي رسد نگهبانان آمريكايي كه دولت آمريكا براي محافظت از دست پرورده خود در نظر گرفته بيش از آن كه مطيع باشند دستور مي دهند و تاثير بسيار زيادي بر وجهه رئيس جمهوري كه فرمانبردار آمريكايي ها و زنداني قصر خود است، دارند.
واقعيت اين است كه پيشرفت كرزي، مردي از تبار پشتون هاي قندهار كه بسيار مشهور است و در عين حال چندان در صحنه ديده نمي شود، تا حد زيادي وابسته به آمريكاست. مگر واشنگتن نبود كه در آخرين لحظات نبرد با نيروهاي طالبان در كوه هاي اوروزگان پدرخوانده او شده و در ماه دسامبر ۲۰۰۱ در كنفرانس بن او را به عنوان رئيس دولت انتقالي تحميل كرد؟ كرزي بي هيچ پايه و اساس سياسي و بدون در اختيار داشتن ارتشي مسلح انتخاب شد، چون از نظر سياستمداران آمريكايي او بي خطرتر از بقيه بود. در ميان بهت و حيرت همه، توانست مرد شماره يك كابل شود و چطور مي شد باور كرد كه او بدون حمايت ديگران و تنها اين مسير را طي كرده باشد؟
اما اين خوشبيني ساده لوحانه ديري نپاييد و خيلي زود ورق برگشت: شش ماه بعد بود كه با كشته شدن دو تن از وزيران كرزي در كابل، آمريكا محافظي آمريكايي براي او تعيين كرد. اما سؤال اين است كه آيا كرزي در اين سه سال به خوبي توانسته از عهده مسئوليت هايش بربيايد؟ اين روزها افغاني هاي زياي اين سؤال را در ذهن دارند و اين امر نشان مي دهد كه كرزي هنوز نتوانسته خيلي ها را متقاعد كند. افغان هايي كه روز ۹ اكتبر با ۴/۵۵ درصد آرا او را انتخاب كردند بيشتر از آن كه به عملكرد او در اين مدت ـ كه البته او به تنهايي اين مسئوليت ها را بر عهده نداشت ـ راي دهند به آنچه او نمايندگي اش را بر عهده دارد راي دادند. پيش از برگزاري انتخابات، والي مسعود برادر احمدشاه مسعود، فرمانده اي اسطوره اي كه به شهادت رسيد، در مورد انتخاب كرزي مي گفت: «كرزي انتخاب جامعه بين الملل است و ما به اين جامعه نيازمنديم. بنابراين چه كار ديگري مي توانيم بكنيم؟»
با همه اين حرف ها حامد كرزي خوشرو و رك است و ويژگي هاي خوبي دارد كه در نظر افغان ها جلوه مي كند؛ افغاني هايي كه ۲۵ سال جنگ ويرانگر را پشت سرگذاشته  و از همه رهبران جنگ متنفرند. كرزي كه در دانشگاه سيمله در هند علوم سياسي خوانده هرگز جانش را كف دستانش نگذاشته و با نيروهاي چريكي همكاري نكرده است. با اين كه اصليت پشتون دارد اما افغان  بودنش را مقدم تر مي داند و فقط به متحد كردن يك جامعه خاص فكر نمي كند. حسين سنگ چكاركي سرمقاله نويس يكي از روزنامه ها مي گويد: «او ظرفيت و استعدادي طبيعي براي گردهم آوردن همه مردم دارد.» يك ديپلمات هم معتقد است كه او درك بسيار خوبي از مردمش دارد. با اين كه نمي تواند هميشه به حرف هايشان گوش فرا دهد، مي داند كه مردم فكر مي كنند و خواسته هايي دارند به همين دليل هرگاه فرصتي دست مي دهد ترديدي به خود راه نداده و در نقش صادق ترين سخنگوي آنها ظاهر شده و از مشغوليت ها و نگراني هايشان مي گويد.
009252.jpg
ترس او از درگيري باعث مي شود كه اغلب به سازش روي بياورد و اين ويژگي در مقابل فريبكاري و انكار وعده هايش قرار مي گيرد. يكي از نزديكانش مي گويد: «كرزي مي خواهد ماهاتما گاندي افغانستان باشد. همه چيز بايد براي او در صلح انجام گيرد. اما مردم بايد بدانند كه مي خواهد كشور را به كدام سمت و سو هدايت كند.»
سه سالي كه افغان ها در شرايط نيمه مسلح سپري كردند آنها را متوقع تر كرده است. بيشتر آنها ضعف و ترديد در تصميم گيري رئيس جمهور در بسياري پرونده ها به ويژه پرونده هاي مربوط به مصالحه با گروه ها و فرمانده هاي جنگي (كساني كه هنوز هم بر بخش هاي بزرگي از كشور حاكميت دارند) را به انتقاد مي گيرند. او هرچند فعاليت هاي شوم آنها را به باد انتقاد مي گيرد، اما فقط چند هفته پيش از انتخابات و آن هم با فشار جامعه بين الملل وارد عمل شد و با كنار گذاشتن وزير دفاع قدرتمندش مارشال محمد فهيم و اخراج اسماعيل خان، والي هرات نشانه هايي از مخالفت با آنها را نشان داد، اما هنوز هم هيچ كس باور نمي كند كه آنها كاملاً كنار گذاشته شده باشند.
از سوي ديگر، توافق هايي كه با بنيادگرايان صورت گرفته افغان ها را نگران كرده است. اين بنيادگرايان سازماندهي شده مصمم هستند كه به اهداف خود برسند و با استفاده از توافقنامه ها مردان خود را وارد دستگاه حاكم مي كنند.
حامد كرزي در سال هاي طولاني تبعيدش به كويته پاكستان (در آن جا او در خانه پدرش كه سال ۱۹۹۹ به قتل رسيده زندگي مي كرد) از ديدگاهش نسبت به آينده افغانستان مي گفت، اما در اين سه سال موفق نشده حتي ابتداي طرحش كه فراتر از شعار «افغانستان در صلح» است را به افغان ها توضيح دهد. يكي از منتقدانش مي گويد: «به نظر مي رسد رئيس جمهور از رسيدن به جايي كه هست احساس خوشبختي مي كند. او به نمايش علاقه دارد و از حكومت برقصر خود راضي است.» كرزي در كاخ ـ دژ خود زندگي مي كند و براي رفتن از محل زندگي تا دفتر كارش فقط به پنج دقيقه راه رفتن نياز دارد. اين مسافت براي او كه قدم زدن را سرگرمي مورد علاقه اش عنوان مي كند كافي نيست. به همين دليل پيستي دور خانه اش آماده شده و رئيس جمهور اغلب هنگام گفت وگو با نزديكانش آن جا قدم مي زند. همسرش بسيار تودار و متخصص بيماري هاي زنان است. او هرگز در انظار عمومي افغانستان ظاهر نمي شود و در مسيري بين كابل و كويته زندگي مي كند. او در اين منطقه كلينيك دارد. زوج كرزي فرزند ندارند. اكثراً مشاوراني كه از تبعيد بازگشته اند و برخي از آنها فقط شناختي نسبي از كشورشان دارند اطراف حامد كرزي را گرفته اند. او مهمانان زيادي را از مقامات رسمي و اعضاي قبايل گرفته تا افغان هاي عادي و البته مهمان هاي خارجي مي پذيرد. يك روز در ميان هم، راهي كاخ مجاور مي شود تا با ظاهرشاه كسي كه راهنمايش بود گفت وگو كند. ظاهرشاه در سن ۸۸ سالگي همه مسايل را از نزديك بررسي مي كند و هرگز به طور علني ظاهر نمي شود و موضع گيري نمي كند.
در ميان مهمانان خارجي رئيس جمهور، كسي كه برخي او را «رئيس جمهور واقعي افغانستان» مي دانند مرتباً به كاخ او رفت و آمد مي كند: او زلماي خليل زاد سفير آمريكا است كه اصليت افغاني دارد و به زبان هاي پشتو و دري، هر دو زبان رسمي كشور مسلط است. خليل زاد تاثيري نسبي در حمايت آمريكا از افغانستان دارد. جاويد لودين، سخنگوي كرزي مي گويد: «اين نسبيت با توجه به مداخله نظامي و غيرنظامي آمريكا كاملاً طبيعي است. رئيس جمهور و سفير با هم تفاهم دارند و رابطه شان براي هر دو بسيار مفيد است.» تاثير سفير آمريكا بر كرزي آنقدر زياد است كه او هرگز نتوانسته از خود استقلال راي نشان دهد و يا از قدرتي كه جامعه بين الملل در اختيارش گذاشته استفاده مناسبي كند. يك تحليلگر با تاسف مي گويد: «او مي توانست بيشتر از اين از آمريكايي ها عليه رهبران جنگي كشور استفاده كند، به حضور سربازها در مناطق پشتون دقت بيشتري داشته و تودارتر از اين باشد.»
او تاكيد مي كند: «اگر كرزي به آمريكايي ها نياز دارد، آنها هم متقابلاً به او نياز دارند.» امروز مسئله اين است كه بدانيم آيا منافع كوتاه مدت آمريكا با منافع اين كشور كه نياز به بازسازي و صلح دارد منطبق است يا خير.
رئيس جمهور برخلاف آرزوهايش كه به گفته خودش اصلي ترين آنها گفت وگوي آزادانه با افغان ها، از هر ريشه اي است عمل مي كند. او خيلي كم از محل سكونت و كارش خارج مي شود و وقتي هم اين كار را مي كند خيابان هاي كابل مسدود مي شوند. همه خيابان ها ساعت ها پيش از ورود گروه مشايعت كننده رئيس جمهور بسته مي شوند و هلي كوپترها در سطح شهر به پرواز درمي آيند. رئيس جمهور اكثر اوقات، حتي در خود كابل با هلي كوپتر به اين طرف و آن طرف مي رود، اما اين روش هم مانع بسته شدن خيابان ها نمي شود. اين روش امنيتي آمريكايي كه زياد هم ديپلماتيك به نظر نمي رسد كابلي ها را بيش از پيش خشمگين مي كند. يك تاجر كه به نظر مي رسد به خاطر مسايل امنيتي خيلي به او دست زده اند و او را گشته اند با خشم مي گويد: «وقتي مجبوريم اجازه دهيم يك خارجي در پايتخت كشورمان ما را بگردد، پس ديگر دركشور خود نيستيم.» براي ورود به داخل كاخ هم زمان زيادي صرف مي شود و در مراحل مختلف و به شيوه هاي گوناگون افراد را مكرراً مي گردند.
كرزي هرچند زياد بيرون نمي رود اما در عوض زياد مطالعه مي كند و به ويژه روزنامه ها و آخرين خبرهاي راديوها و تلويزيون ها را پيگيري مي كند. هر روز هم خلاصه اي از همه اخبار در اختيارش قرار مي گيرد. كرزي ذاتاً خوشبين است و علاقه دارد جنبه خوب هرچيزي را در نظر بگيرد و شايد به همين دليل است كه نمي تواند يا نمي خواهد وارد عمل شود. حامد كرزي مدير خوبي نيست و خيلي ها از جمله دوستانش، او را به خاطر نداشتن سازماندهي، روش مناسبي براي حل مشكلات روزانه و نداشتن بينش و راه حلي ملموس به باد انتقاد مي گيرند. يكي از وزراي كابينه اش مي گويد: «او چيزي از مديريت نمي داند. روش او انجام كار است بدون آن كه آن را به كسي محول كند. او وقتي ندارد و هيچ اتفاقي هم نمي افتد.»  يكي از مقامات بلند پايه نيز با اشاره به ناكارآمدي و نبود انسجام در كل دولت موقت مي گويد: «ما امروز بايد بدانيم كه چه افغانستاني مي خواهيم و چه وزرايي مي توانند براي رسيدن به هدف مورد نظر مناسب باشند.»
يكي از وزرا مي گويد: «ما نياز به دولتي داريم كه كار مشترك و در يك جهت صورت دهد. هربار كه رئيس جمهور به مشروعيت دست مي يابد تبديل به مرد ديگري مي شود.» به هر حال روشن است افغان ها كه به وضوح به اصلاحات راي داده اند منتظر مردي متفاوت هستند. تا اين جاي كار هم شيوه رياست جمهوري كرزي باعث شده اعتماد عمومي به او كم شود. اين وزير ادامه مي دهد:  «درصد اعتماد به رئيس جمهور مشكلي واقعي است. اصلاح طلبان از عدم عملكرد او در مقابل قدرت هاي گذشته مايوس شده اند. برخي به او بدبين هستند و فكر مي كنند در پس افكار او چيزي نهفته است.»
امروزه مشخص كردن جايگاه حامد كرزي كار مشكلي است. اراده او براي دوست داشته شدن و عدم برخورد با افراد وجهه اش را مخدوش كرده و نظرات متضادش در برابر وظيفه اي كه بر دوشش گذاشته شده شخصيت اش را تحت الشعاع قرار داده و نشان مي دهد كه او براي راضي كردن مردم راه درازي در پيش دارد. آيا مشروعيتي كه اين انتخابات به او داده شهامت و شجاعت او را بيشتر كرده و او را وارد عمل مي كند؟ آيا او مي تواند طبيعت خود را تغيير دهد؟ پس از سه سال حضور در راس دولت، به نظر مي رسد زماني كه او براي ريسك كردن و متقاعد كردن مردم دارد محدودتر شده است.
منبع: لوموند

يادداشت
از درمانگاه هاي بغداد تا بيمارستان هاي لندن
داستان نجات يك نوجوان عراقي از مرگ
منبع: بي بي سي
ترجمه: نيره محمودي
يكي از روزهاي تابستان سال گذشته «انمار فائز» هنگام بازگشت از مدرسه با يك شي درخشان فلزي برخورد مي كند كه زندگي اش را زير و رو مي كند. او مي گويد كه خم شده و آن را با دست برداشته است. تنها چيزي كه قبل از بي هوش شدن به خاطر دارد اين است كه نور سفيدرنگي به يكباره از درون اين شي به بيرون فوران كرد.
اكنون از آن زمان هشت ماه گذشته و انمار در يك آپارتمان در لندن زندگي مي كند و مادرش هم كه از عراق وي را همراهي كرده از او مراقبت مي كند و درصدد دريافت پناهندگي از دولت انگليس است. پزشكان انگليسي كه انمار را درمان مي كنند مي گويند كه او ديگر هرگز قادر نيست از چشم راستش ببيند. دست سمت راست او به همراه سه انگشت دست چپ هم كاملاً از كار افتاده است. صورت و بخش هايي از قفسه سينه اين نوجوان ۱۶ ساله نيز در اثر تركش هاي حاصل از انفجار و شعله هاي آتش آن به شدت آسيب ديده است. انمار سه دندان جلويي خود را نيز از دست داده است و پزشكان تنها توانسته اند با يك عمل جراحي تا حدي خنده را بر لبان او بازگردانند.
انمار معتقد است كه وي در اثر انفجار يكي از اجزاي يك بمب خوشه اي زخمي شده است. او در «محموديه» يكي از محله هاي جنوب بغداد كه اخيراً شاهد درگيري شديدي ميان نيروهاي آمريكايي وعناصر مقاومت در عراق بود، زندگي مي كرد. اين در حالي است كه يكي از كارشناسان سازمان بين المللي معلولين كه عليه بمب هاي خوشه اي در جهان مبارزه مي كند معتقد است كه انمار احتمالاً در اثر انفجار يك نارنجك كه متعلق به نيروهاي آمريكايي يا عراقي بوده مجروح شده است.
اين سازمان خيريه در بيانيه هايش اعلام كرده است كه تمام نيروهاي نظامي در عراق بايد اقدام به پاكسازي تسليحات منفجر نشده خود پس از انجام عمليات كنند، زيرا اين تسليحات بزرگترين خطر براي غيرنظاميان به حساب مي آيند. اما اين هشدارهايي است كه كمتر موردتوجه نيروهاي درگير عراق قرار گرفته است. حتي وزارت دفاع انگليس نيز كه معتقد است ارتش اين كشور كاملاً به پاكسازي بمب هاي عمل نكرده خود متعهد است نيز از ارايه آمار دقيق پيرامون فعاليت هاي بخش پاكسازي اين ارتش ناتوان است. انمار در حالي كه كنار مادرش در منزل اجاره اي شان در لندن نشسته است نحوه استقبال مردم از سربازان آمريكايي را پس از تهاجم آنان به عراق توضيح مي دهد. او در عين حال مي افزايد كه عراقي ها پس از آن كه ويراني و هرج و مرج در كشورشان گسترش پيدا كرد تغيير موضع داده و نظرشان در مورد آمريكايي ها عوض شد.
او به خاطر مي آورد هنگامي كه در آن بعدازظهر تابستان پس از انفجار شيئي كه در دست گرفته بود به هوش آمد نمي توانست بدنش را حركت بدهد و احساس مي كرد كه غرق در خون است. يك رهگذر كه تصور مي كرد انمار مرده است تلاش كرد تا روي جنازه اش را با چيزي بپوشاند. آن رهگذر احتمالاً علايمي از زندگي را در انمار حس كرده بود، زيرا وي خيلي زود احساس كرد كه افرادي پيكرش را به اتومبيلي منتقل كرده و به سوي بيمارستان رهسپار شدند. اما نزديك ترين بيمارستان گفت كه تجهيزات لازم براي درمان انمار را در اختيار ندارد. اين موضوع باعث شد تا نجات دهندگان انمار مجبور شوند تا يك سفر پرخطر را براي بستري كردن انمار در يكي از بيمارستان ها در منطقه آغاز كنند.
«سميه» مادر انمار گفت كه خانواده اش بيمارستان به بيمارستان به دنبال پسرشان بودند تا اين كه بالاخره وي را از طريق پايش در يك بيمارستان بستري كردند. تمام بدن انمار با باند پوشانده شده بود و فقط پاهايش قابل شناسايي بود.
انمار پس از يك ماه بستري در بيمارستان «عدنان خيرا...» از اين بيمارستان مرخص شد. سميه سپس به تشريح دوران پس از التيام زخم هاي پسرش مي پردازد و مي گويد بالاخره قانع شد كه پسرش نياز به مراقبت هاي پزشكي حرفه اي دارد و همين موضوع باعث شد تا وي انمار را براي درمان به بيمارستان هاي ديگر ببرد. نصايح يك راننده تاكسي باعث شد تا سميه و انمار به بيمارستان «شيخ زايد» بيمارستاني جديد التاسيس كه با هزينه و كمك كشورهاي حوزه خليج فارس اداره مي شود، بروند. پس از گذشت يك ماه از زمان بستري شدن انمار در اين بيمارستان وي به همراه مادرش به ابوظبي و سپس لندن منتقل شدند. تمام مخارج درماني انمار در دو كشور امارات  متحده عربي و انگليس از سوي دولت امارات متحده عربي تامين مي شود.
پروفسور «سيمون كي» يك جراح پلاستيك كه وظيفه درمان انمار را در لندن برعهده گرفته است مي گويد وي خيلي شانس آورده كه زنده است. وي معتقد است انفجاري كه در برابر ديدگان او در دستانش رخ داده است بايد او را از پاي درمي آورد. اين پروفسور همچنين تعجب خود را از اين كه بيمارستان هاي بغداد به دليل محدوديت امكانات توانسته اند مراحل اوليه درمان انمار را به انجام برسانند، ابراز داشت.
او مي گويد، طي يك سالي كه انمار را مي شناسد او بسيار تغيير كرده و از نوجواني هراسان و وحشت زده به پسري شجاع كه انگليسي را هم خوب صحبت مي كند، تبديل شده است. كي در ادامه مي افزايد كه جراحي پلاستيك بر روي دست چپ انمار احتمالاً او را بسيار كمك خواهد كرد، زيرا ديد وي ناقص است و داشتن دست هايي سالم مي تواند در احياي اعتماد به نفس در روحيه وي بسيار موثر باشد.
سميه و انمار كه از بازگشتن به كشورشان بسيار هراسان هستند، اكنون اميدوارند كه تقاضاي پناهندگي شان از انگليس مورد موافقت قرار بگيرد.

خبر
009261.jpg
تولد ويكتور در دفتر راي گيري اوكراين
يكشنبه گذشته هنگامي كه مردم اوكراين براي سومين بار پاي صندوق هاي راي  رفته بودند تا رئيس جمهور خود را انتخاب كنند، در يكي از دفاتر راي گيري منطقه دونتسك، واقع در شرق روس زبان اوكراين پسري متولد شد كه نامش را ويكتور گذاشتند.مادر اين نوزاد وقتي به پاي صندوق رفته بود تا وظيفه خود به عنوان يك شهروند را انجام دهد كودك خود را به دنيا آورد و او را ويكتور نام نهاد. اما نكته مبهم اين است كه آيا مادر جوان نام فرزندش را به خاطر علاقه به ويكتور يانوكوويچ، نامزد تحت حمايت روسيه انتخاب كرده است يا اين كه برعكس او هم از طرفداران ويكتور يوشچنكو نامزد طرفدار غرب بوده كه هم اكنون رئيس جمهور رسمي كشور شده است؟
009264.jpg

داستان سيل و فرار دسته جمعي از زندان
زلزله مهيبي كه هفته گذشته در شرق آسيا به وقوع پيوست و با خود سيل به همراه داشت فرصت مناسبي براي فرار زنداني ها فراهم كرد. در اندونزي و در استان آچه، يكي از ديوارهاي زندان فروريخت و بيش از ۲۰۰ زنداني توانستند فرار كنند.رئيس پليس محلي اعلام كرد كه چند تن از اين افراد دستگير شده اند. او در ادامه گفت: «خيلي از زنداني ها اين كار را براي امنيت خود انجام داده اند به هر حال بخشي از ديوار فرو ريخته بود.» او تاكيد كرد كه پس از عبور موج مهيب ناشي از زلزله در سواحل جزيره سوماترا از روي اين زندان، هيچ تلفات احتمالي اي وجود نداشته است. البته گفته مي شود كه در اندونزي و به ويژه در استان آچه واقع در شمال سوماترا دست كم ۱۶۸ نفر جان خود را از دست داده اند.
009258.jpg

برلوسكوني و بزرگراهي كه ساختش ۳۵ سال طول كشيد
بزرگراهي در سيسيل هست كه پس از زدن اولين كلنگ بناي آن، ساختش ۳۵ سال به تاخير افتاده است. برلوسكوني نخست وزير ايتاليا بالاخره سه شنبه گذشته اين بزرگراه واقع در مسينا، شرق سيسيل را افتتاح كرد. برلوسكوني آن روز تاكيد كرد كه شيوه عملكردش را كاملاً تغيير داده است و ادامه داد: «خوشحالم كه با شما هستم و رئيس جمهور كارگر به حساب مي آيم.» و افزود: «يك مسيحي بيچاره كه وارد دولت مي شود و تنها ۱۱ ماه برسر قدرت مي ماند چه كار مي تواند بكند؟ اينچنين است كه بزرگراهي كه ساخت آن در سال ۱۹۶۹ شروع شده بود ۳۵ سال طول كشيد. در اين ۳۵ سال ۳۵ دولت عوض شد.» ركورد دولت برلوسكوني در تاريخ جمهوري ايتاليا بي سابقه است و حدود ۵/۳ سال به طول انجاميده است. بزرگراه جديد A2O نام دارد و شمال سيسيل، پالرمو و مسينا را به هم مرتبط مي كند طول آن هم ۱۸۱ كيلومتر است. بايد گفت كه عملاً بزرگراه هنوز قابل استفاده نيست چون هنوز ۱۳ كيلومتر آن تكميل نشده و عوارضي نيز شروع به كار نكرده است.
تاخير در ساخت، مداخله مافيا و فساد موجود باعث شده كه هر كيلومتر بزرگراه چهار ميليون يورو هزينه بردارد.

بازداشت و شكنجه يك نويسنده در آمريكا
«غنيم» كه پس از يك ماه شكنجه از اوايل ماه جاري به دليل دردهاي شديد در قفسه سينه به بيمارستان «اف.بي.آي» منتقل شده است، تاكنون حق ملاقات با اعضاي خانواده، دوستان و حتي پزشك شخصي خود را نداشته است.
محمد غنيم، روحاني مسلمان، دو ماه پيش به اتهام نوشتن دو مقاله اينترنتي توسط اف.بي.آي بازداشت شده و پس از تحمل شكنجه هاي سنگيني، هم اكنون بازداشت وي در بيمارستان زندان ادامه دارد. به گزارش «واشنگتن تايمز»، اين مرد مسلمان كه با ويزاي قانوني در سال ۲۰۰۱ وارد آمريكا شده است، در حالي طي دو ماه گذشته تحت شكنجه پليس آمريكا بوده كه «اف.بي.آي» تنها دو مقاله اينترنتي را دليل بازداشت آن عنوان مي كند.
غنيم كه پس از يك ماه شكنجه از اوايل ماه جاري به دليل دردهاي شديد در قفسه سينه به بيمارستان «اف.بي.آي » منتقل شده است، تاكنون حق ملاقات با اعضاي خانواده، دوستان و حتي پزشك شخصي خود را نداشته است.
«كريس كاكس»، از اعضاي جمهوريخواه كنگره، با بيان ديدگاه هاي خود درباره اقدامات آژانس امنيت ملي آمريكا گفته است كه وي به بررسي ادعاهايي خواهد پرداخت كه در آنها، دولت حقوق روحاني مسلمان را ناديده گرفته و نقض كرده است. وي گفته است: اظهارنظرها و مطالب مطرح شده خاصي از سوي اعضاي خانواده، دوستان، همسايگان و همكاران محمد غنيم عنوان شده است كه من خواهان بررسي بيشتر آنها هستم و مي خواهم از اين مورد مطمئن شوم كه وقتي نگراني هاي امنيت ملي كشور به واسطه افزايش رو به رشد مهاجرت سير صعودي پيدا كرده، حد استانداردي براي مدارك و دلايل حضور اين مهاجران قرار داده شود.

جهان
ايران
هفته
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |