|
|
|
|
|
حرف هاي درگوشي
ماني خورشيدي
وقتي از شهري به شهر ديگر مي رويد، متوجه تفاوت هاي چشمگيري مي شويد كه ميان حرف زدن شما و ساكنان شهر جديد وجود دارد. تفاوت هايي كه در حرف زدن ما وجود دارد سبب مي شود كه ديگران تا اندازه اي از زندگينامه ما مطلع شوند. براي شما هم حتماً پيش آمده كه كسي بپرسد «شما جنوبي هستيد» يا «شما مشهدي نيستيد؟» يا اين كه به نظر مي رسد اصفهاني باشيد. اين سؤال ها را معمولاً كساني از ما مي پرسند كه اندك زماني از آشناشدنشان با ما مي گذرد. كسي در اتوبوس، تاكسي يا مغازه يا وقتي در صف ايستاده ايم يا روي صندلي پارك نشسته ايم. به هرحال با كنارگذاشتن همه چيز نوع حرف زدن ما بخشي از زندگي ماست كه اتفاقاً بخش جالب توجهي است.
تفاوت هايي در حرف زدن ميزان دانش ما را نسبت به كلمات در مقايسه با ديگران مي سنجد. وسعت كلماتي كه ما بكار مي بريم مهارت و توانايي ما را در استفاده از اندوخته هايمان نشان مي دهد. تعداد كلمات بكار رفته كه در يك سخنراني توسط گوينده به زبان مي آيد به مخاطبان كمك مي كند تا نسبت به دانش گوينده اظهارنظر كنند. همين ماجرا درباره گروه هاي مختلف مردم مصداق دارد. پدري كه در سخن گفتن توان بالقوه اي دارد موفقيت بيشتري در ارتباط با فرزندانش دارد. دانش آموزي كه توانايي نسبتاً بالايي در حرف زدن دارد بهتر مي تواند نظراتش را بيان كند جوانان ما امروز به زباني سخن مي گويند كه خاص خودشان است. زباني كه به نسل پيشين هيچ رابطه اي ندارد همين زبان ويژه سبب شده تا اظهارنظرهاي متفاتي درباره جوانان و نوجوانان امروزي بيان شود.
زبان ويژه
صداي تصادف همه را از فروشگاه به خيابان مي كشاند. خودرويي كه دو سرنشين جوان دارد به شدت با خودروي پارك شده خانمي جوان تصادف كرده است. مردم جمع مي شوند، صدمه جاني ندارد، اما شدت صدا، گروهي را به خيابان كشانده است. جواني رهگذر در توضيح ماجرا مي گويد: «اشبيل كشيدن خوردن به ماشين اين خانوم» مي پرسم «اشپيل كشيدن يعني چي؟» خنده معني داري تحويلم مي دهد و مي گويد: «دستي كشيدن، ماشين منحرف شده» بالاخره مي فهمم كه «اشپيل كشيدن» اصطلاحي است بين جوانان به معني كشيدن ترمزدستي هنگامي كه با سرعت رانندگي مي كنند.
به نظر مي رسد حرف زدن جوانان امروز با يك جهش ناگهاني دگرگون شده است همين جهش زمينه ساز بسياري از تغييرات امروز جامعه است بسياري از پدر و مادرها از اين كه حرف بچه هايشان را نمي فهمند گلايه دارند. يك استاد روان شناسي دانشگاه مي گويد: «وقتي پسرم با دوستانش تلفني حرف مي زند از حرف هايش سر در نمي آورم.»
يك راننده تاكسي مسن مي گويد: «يه روزي مي گفتند راننده ها يه جور خاصي حرف مي زنند، حالا وقتي ما مسافر جوون داريم بهمون مي گه «استپ كن» و ما نمي فهميم منظورشون اينه كه مي خوان پياده بشوند. او فكر مي كند حرف زدن جوانان امروز آنقدر نامفهوم است كه هيچ پدر و مادري نمي تواند از اين حرف ها سردر بياورد.
كدام مخاطب
مشكل اصلي شايد از آن جا شروع شد كه جوانان در استفاده از زبان خاص خودشان زياده روي كردند در واقع جوانان در برقراري ارتباط با هر مخاطب از زبان خاص خودشان بهره مي گيرند. آنها همان زباني را كه براي حرف زدن با دوست و همكلاسي شان انتخاب مي كنند براي صحبت كردن با والدين، معلمان و مخاطبان نيز از همان شيوه استفاده مي كنند. همين موضوع سبب شده تا اين روزها نقل همه مجالس چگونگي حرف زدن جوانان باشد.
فرهنگ جوانان
فرهنگ جوانان را مي توان بخشي از فرهنگ عامه دانست در واقع فرهنگ جوانان به عنوان بخشي از فرهنگ عمومي است كه توسعه يافته و مستقل است. ميزان توسعه و استقلال اين فرهنگ بستگي كامل به استقلالي دارد كه گروه جوانان در جامعه به دست مي آورند. در واقع اگر گروه سني جوانان در جامعه به عنوان يك گروه مستقل پذيرفته شوند فرهنگ آنها در جامعه تقويت مي شود. هرچند برنهارد شفرز، جامعه شناس آلماني كه در زمينه جوانان مطالعات زيادي دارد، معتقد است كه «فرهنگ جوانان آگاهانه و خود خواسته لزوماً بخشي از فرهنگ عمومي، رسمي و مسلط نيست.»
هرچند فرهنگ جوانان تجلي استقلال، نوعي از احساس، زندگي و نوع خاصي از ارزش هاي ويژه است و با توجه به همين موضوع، فرهنگ جوانان درباره تمام امور اجتماعي داراي استقلال راي است. اين استقلال راي ناشي از حضور جمعيت انبوهي است كه امروز بيشترين ميزان جمعيت سني ايران را به خود اختصاص داده اند.
دودرش كن
توي آسانسور دو جوان روبه روي هم ايستاده اند، يكي از مخالفت مادرش براي بيرون رفتن حرف مي زند. جوان روبه رو راهنمايي اش مي كند «بابا دودرش كن» اولي مي گويد: «نمي شه، اصلاً نمي تونم بپيچونمش» و دومي مي گويد: «يعني اينقدر ميخ شده»
هر دو سري تكان مي دهند و از آسانسور خارج مي شوند. وارد خيابان مي شوم دختري با مادرش بحث مي كند، كار بالا مي گيرد دختر مي گويد: «شما هم كليد كردين ها...» مادر عصباني مي پرسد: «كليدم كجا بود؟» دختر سرش را تكان مي دهد و مي گويد «فعلاً كافيه بعد صحبت مي كنيم.»
مي خواهيم به مهماني برويم پسر كوچك خانه لباس هايش را ريخته جلويش و نگاه مي كند مي پرسم «چي مي پوشي؟» مي گويد: «مي خوام يه تيپ خفن بزنم» و من فكر مي كنم بچه ۹ ساله اين كلمه ها را از كجا ياد مي گيرد.
بزرگترين مشكل جوانان هنگام رانندگي «لايي كشيدن» است اين اصطلاحي است كه خود جوانان براي مانوردادن در بزرگراههاي شهر براي خود برگزيده اند.
زبان كارآمد
تقي وحيديان كاميار، استاد دانشگاه، معتقد است: «زبان از جمله مهم ترين مباني هويت ماست كه در طول سه هزار سال باقي مانده و برجسته ترين عامل پيوستگي ايرانيان است. لذا بايد ضمن حفظ گويش ها و پاسداري از زبان فارسي، تعصب زباني در جامعه ايجاد كنيم و اصلاً از واژه هاي غيرفارسي بهره نگيريم.»
اين استاد دانشگاه وظيفه به وجود آوردن علاقه مندي و تعهد به زبان فارسي را بردوش رسانه هاي همگاني گذاشته است و مهم ترين عامل پيوند بين مردم كشورمان را زبان فارسي مي داند.
دكتر كيهان نيا ـ روان شناس ـ مي گويد: «انتقال فرهنگ، كه زبان جزيي از آن است، به وسيله پدر و مادر به فرزندان انجام مي شود به همان ميزاني كه پدر و مادرها از فرهنگي غني برخوردار باشند فرزندانشان نيز بهره مي برند.»
گروهي نيز معتقدند ظرفيت زبان محاوره اي كه ما امروز از آن استفاده مي كنيم پاسخگوي نياز جوانان نيست. جوانان نياز به كلماتي دارند كه مناسب روحيه شان باشد.
برخي با يك تحليل سطحي مي گويند ظرفيت پايين زبان فارسي دليل اصلي به وجود آمدن زبان جديد جوانان است اما اينان توجه ندارند كه در واقعد عدم تسلط افراد بر زبان فارسي سبب شده تا ظرفيت هاي اين زبان ناشناخته باقي بمانند. امروزه بيشتر افراد با دامنه لغات محدودي حرف مي زنند و مي نويسند همين ناآگاهي و محدوديت به وجود آمده سبب شده تا ظرفيت زبان فارسي محدود و ناكارآمد به نظر برسد.
زبان تهراني ها
هرچند در بيشتر شهرهاي كشور جوانان از زبان و اشارات مخصوص به خود بهره مي برند اما اين زبان خاص در تهران بيشتر به گوش مي رسد.
به نظر مي رسد جوانان تهراني توانايي شان را در به وجود آوردن و رواج دادن اين زبان بيشتر نشان داده اند. ميزان واژه هايي كه جوانان تهراني از آن بهره مي برند چندبرابر واژه هايي است كه جوانان ديگر شهرهاي كشور استفاده مي كنند.
اين كه «در سيم ثانيه»، «شلوارجوادي» بپوشي و سوار «اتل» بشي و «تيريپ خفن» توي خيابون هاي شهر «لايي بكشي» كلماتي است كه هر روز مي شنويم. هرچند بسياري از پدر و مادرها معني اين جمله ها را نمي فهمند.
يك استاد روان شناسي دانشگاه علامه طباطبايي به صراحت مي گويد: «وقتي پسرم با دوستانش تلفني حرف مي زند اصلاً نمي فهمم چه مي گويد.» «ضايع كردن»، «فان فان شدن»، «فنيجول» و «خود را كلنگ زدن» عبارت هايي هستند كه اگر شما بيشتر از ۳۰ سال سن داشته باشي از آنها سر در نمي آوريد چه رسد به پدر و مادرهايي كه بيش از ۴۵ سال سن دارند.
|
|
|
تلاش براي حفظ آثار باستاني جاده ابريشم
درهاي معابدموگائو
ترجمه: رضا ثابتي
شهري كوچك و غبار آلود، واحه اي در صحراي گوبي كه صدها سال پيش استراحتگاه مسافران و تاجران جاده ابريشم بوده، يك ماه پيش ميزبان حدود ۲۰۰ نفر از بهترين كارشناسان حفظ و نگهداري از آثار باستاني بود. هدف آنها از اين سفر مشاوره و ارايه راهكارهاي جديد و پيشرفته براي حفاظت و مديريت مجموعه «غارهاي موگائو» است؛ ۴۹۲ معبد كه در فاصله زماني قرون ۴ تا ۱۴ ميلادي درون غار هاي سنگي تراشيده و ساخته شده اند و با ديوار كشيده هاي ظريف بودايي كه صحنه هايي از آسمان ها و زمين را در چين باستان تصوير مي كند مزين شده اند. اين مجموعه در ۱۵ مايلي شهر دانهوانگ در چين واقع شده است.
همراه با توسعه اقتصادي چين و رشد بي سابقه توريسم در اين كشور كارشناسان داخلي و خارجي از اين نگرانند كه دولت چين، بودجه و نيروي متخصص لازم و زمان و توان كافي براي حفظ ميراث فرهنگي غني خود اختصاص ندهد. بسياري از اين آثار تاكنون به همين دلايل از ميان رفته است. اما موفقيت دانهوانگ در اين زمينه راه را براي ديگر بناها و شهرهاي تاريخي چين هموار تر خواهد كرد.
«هوانگ كه ژونگ» معاون سابق سازمان ملي دارايي هاي فرهنگي چين مي گويد: «همواره و در همه جا ميان توسعه اقتصادي و حفظ آثار فرهنگي تنش و درگيري بوده است.» «فان جينشي» مدير آكادمي دانهوانگ، نگاهبان غار هاي موگائو نظر ژونگ را اينطور كامل مي كند: « بيشتر اوقات در اين نبرد بناهاي فرهنگي بازنده بوده اند.» از نظر خانم فان كه باستان شناسي كوچك اندام و چابك و در عين حال حساس است و گفته مي شود آكادمي را با قدرت و قاطعيت تمام مديريت مي كند، همانقدر كه باد، آب، شن و خاك سبب فرسايش بنا ها مي شود، هجوم روز افزون توريست ها و كشيده شدن مرز هاي توسعه به اين مكان دور افتاده نيز چالشي جدي براي حفظ و حراست از اين بناهاست.
به گفته معاون فرماندار استان گانسو روش هاي پيشرفته فان براي مديريت مجموعه غار هاي موگائو - مانند ساخت آزمايشگاه هاي حفظ و نگهداري، ايجاد شاخه هاي تحقيقات علمي محيطي، تاسيس موسسات باستان شناسي و هنرهاي زيبا و واحد هاي نمايشگاهي و انتشاراتي - نمونه اي است كامل براي تمام آثار فرهنگي تاريخي چين. مجموعه غارها كه در چندين رديف و به طول يك مايل بر دامنه طلايي رنگ كوهستان «شن هاي آوازخوان» كشيده شده اند، تا حدود صد سال پيش مكاني دورافتاده و ناشناخته به حساب مي آمد، تا اين كه يك راهب دائويي حوالي سال ۱۹۰۰ گنجينه اي عظيم از دست نوشته هايي كه امروزه با عنوان غار كتابخانه اي شناخته مي شود، يافت. در آن زمان اهالي توجه چنداني به اين موضوع نكردند.
تا اين كه زمزمه هايي از كشف غار هاي لانه زنبوري به گوش اروپايي ها رسيد و باستان شناسان و ماجراجويان از راه رسيدند. غار ها يا به كل يا بخشي از آنها خراب شده، فرو ريخته بود، اما جست و جوگران موفق شدند در داخل غارها دنيايي پنهان از هنر بودايي بيابند: از مجسمه هاي بودا و خدايان و مشاهير بودايي تا ديوار كشيده هاي ظريفي از بهشت و زمين با رنگ هاي خيره كننده آبي، سبز، قهوه اي، قرمز و سياه. به زودي «شياطين خارجي» از گرد راه رسيدند و با دادن مبلغي اندك اشعار و لوحه هاي دعا و حتي نقاشي هاي ديواري را با خود بردند. بيشتر اين اشيا اكنون در موزه هاي لندن، پاريس، سن پترزبورگ، دهلي نو و هاروارد در كمبريج ماساچوست نگهداري مي شود. باز گرداندن اين آثار از اهداف بلند مدت آكادمي دانهوانگ است.
سال ۱۹۴۴ و پس از پي بردن مقامات چيني به اهميت غارها آكادمي تاسيس شد. در سال ۱۹۸۷ يونسكو اين مجموعه را در فهرست آثار ثبت شده جهاني قرار داد. پس از آن كه چين در سال ۱۹۷۸ در هاي خود را بر روي خارجيان گشود، متخصصان حفظ آثار فرهنگي از ژاپن، انگليس، استراليا، ايتاليا و آمريكا وارد مجموعه شدند. «موسسه حفظ و نگهداري گتي»، شاخه اي از تراست گتي مستقر در كاليفرنيا، كه يكي از حاميان مالي برگزاري كنفرانس اخير در دانهوانگ بود كارش را از سال ۱۹۸۸ در اين مجموعه تاريخي آغاز كرد. كار بسيار گسترده و زياد بود. مسئوليت شركت گتي، به عنوان نمونه، خود جنبه هاي زيادي را شامل مي شد. جهت كاهش فرسايش خاكي بنا اين شركت حصاري به دور آن كشيد كه سرعت باد را ۵۰ درصد كاهش مي دهد و با كاشت گياهاني در صحرا مانع از روان شدن شن هاي بيابان شد. گتي مسئوليت غار شماره ۸۵ را به عهده گرفت و پروژه بزرگي را جهت برآورد ميزان خسارت آب و نمك به نقاشي هاي ديواري راه اندازي كرد. گتي هم اكنون سيستمي را براي كاستن بخشي از نمك ديوار هاي غار تعبيه كرده است.
پس از سال ها كار كردن، در حال حاضر تنها ۴۰ غار قابل ديدن و دسترسي است. توريست ها ۱۰ يا ۱۲ نوبت در روز از اين غار ها ديدن مي كنند؛ توريست هايي كه تعداد آنها در سال از ۵۰ هزار نفر در ۱۹۸۰ - يك سال پس از گشوده شدن مجموعه موگائو بر روي عموم - هم اكنون به ۳۰۰ هزار نفر رسيده است. بيشتر بازديد ها در فصل تابستان صورت مي گيرد و توريست ها با تجمع در غار ها باعث افزايش دماي محيط و در نتيجه وارد آمدن آسيب بيشتر به ديوار نوشته ها مي شوند. «نويل اگنو» كارشناس ارشد گتي در پروژه موگائو مي گويد:«اين مجموعه آنقدر بزرگ است كه كار پروژه هاي محافظتي آن تا نسل هاي آينده ادامه خواهد داشت.»
با اين اوصاف دامنه شهرت آكادمي دانهوانگ به دليل موفقيت هاي آن در تمام چين گسترده است. هوانگ كه ژونگ مي گويد :«هم اكنون تقاضاهاي بسيار زيادي از جانب مناطق ديگر براي محافظت از بناهاي تاريخي فرهنگي به آكادمي مي رسد. به گفته او كوكوا و كيزيل دو سايت غاري در استان شين جيانگ و سه جايگاه تاريخي ديگر نيز تقاضاي كمك و ارسال نيروي متخصص براي حفظ و حراست از آثارشان كرده اند. آكادمي دانهوانگ علاوه بر اين كمك ها يك دوره آموزشي نيز براي مناطق شمال غرب چين در نظر گرفته است. هوانگ مي گويد هميشه انبوهي از تقاضاي كمك پشت در آكادمي منتظر پاسخ است.
كارشناسان حفاظت به دليل ديگري نيز دانهوانگ را نمونه اي در ميان شهر هاي چين مي دانند. اين شهر يكي از دو شهري است كه براي اولين بار در زمينه آثار باستاني از قوانين دولت چين تبعيت كردند. قوانين و خط مشي هاي اصلي حفاظت از ميراث فرهنگي توسط وزارت ميراث فرهنگي چين و با همكاري موسسه گتي و كميسيون ميراث فرهنگي استراليا تهيه و در سال ۲۰۰۰ تصويب شد.
(شهر ديگر «چنگ د» در شمال چين است.) قوانين چين كه معمولا با توجه به كنوانسيون هاي بين المللي به روز مي شود، اصول حفاظتي را محترم مي شمارد و حكم به ايجاد مديريتي همه جانبه در اين باره مي دهد. به عنوان مثال طبق اين قوانين بايد پس از تحقيقات لازم محدوديتي براي تعداد بازديد كنندگان در نظر گرفته شود. اين قوانين هم اكنون در مقياس وسيعي به استان هاي ديگر نيز كه داراي آثار باستاني هستند، ابلاغ شده است. اما به گفته چندين كارشناس در كنفرانس اخير دانهوانگ بيشتر مقامات محلي نسبت به اين اصول بي اعتنا هستند.
به گفته يكي از معاونان وزارت ميراث فرهنگي چين، اين كشور پيشرفت قابل توجهي در آموزش و تربيت متخصصان حفاظت از بناهاي تاريخي و همچنين برقراري سيستم هاي قانونمند در جهت حفاظت از ميراث فرهنگي در سطوح مختلف داشته است. او مي گويد: «ما اكنون مجموعه قوانيني كامل و كارآمد وضع كرده ايم. دولت بودجه بسياري به اين مسئله اختصاص داده است و اين دستاورد هاي بزرگ باعث افتخار ماست.» اما از طرفي مي گويد: «براي پياده سازي اين قوانين بايد تدابيري بينديشيم.» هنوز براي اجرايي كردن استاندارد ها اجباري وجود ندارد.
«ژانگ وبين» رئيس سابق وزارت ميراث فرهنگي چين در اين باره مي گويد: «ما هنوز استراتژي مشخص و مدوني نداريم. برخي به اهميت مسئله حفاظت واقف نيستند. بايد نيروهاي حرفه اي به خصوص متخصصاني با تجربيات خارجي تربيت كنيم. بايد سيستم قانوني كاملي را پياده كنيم.» از اين به بعد چشم اهل فن به آكادمي دانهوانگ خواهد بود. بي دليل هم نيست؛ دانهوانگ يعني: فانوس دريايي فروزان.
منبع: نيويورك تايمز
|
|
|
گپ هفته
لغو پرواز و سرگرداني ۱۸۰۰ مسافر
هيچ كس عذرخواهي نكرد
سينا قنبرپور
تصور كنيد براي يك سفر برنامه ريزي كرده ايد. با وجود مشكلات متعدد توانسته ايد از طريق يكي از دوستانتان در يك آژانس مسافرتي بليط هواپيما هم تهيه كنيد. يك هفته هم مرخصي گرفته ايد و آماده راهي فرودگاه مي شويد.
يا نه از زاويه ديگري به اين موضوع فكر كنيد. ماموريت داريد يا نه اصلاً يك وكيل دادگستري هستيد و وكالت پرونده اي در شهر بندرعباس را برعهده گرفته ايد. بليت هواپيما را هم از قبل تهيه كرده ايد. اما حالا كه به سالن خروجي پروازهاي داخلي فرودگاه مهرآباد آمده ايد. غلغله اي برپاست. دهها مسافر همه كلافه و عصبي و حالا كه شما به آنها نزديك مي شويد مي بينيد حرف از لغو پروازهاي شركت هواپيمايي است كه اتفاقاً بليت شما هم از آن خريداري شده است.
بي هيچ توضيحي مي شنويد كه تمام پروازها لغو شده. متهم بي وكيل آن هم در يك امر مهم مثل قتل بي دفاع مي ماند!
وضع ديگران هم مثل آقاي وكيل مدافع. فقط آنها ديگر با پديده دادگاه و محاكمه طرف نيستند، به فكر پول ها و اوقاتي هستند كه اينك تلف شده است. اگر آنچه گفتيم را به خوبي تصور كرده باشيد وصف حال يك هزار و ۸۰۰ مسافر شركت هواپيمايي آسمان را احساس كرده ايد. آنها صبح روز يكشنبه در حالي به سالن خروجي پرواز هاي داخلي فرودگاه مهرآباد رسيدند كه تمام تابلوهاي نشانگر، حكايت از لغو پروازهاي شركت هواپيمايي آسمان داشت.
اين يك هزار و ۸۰۰ مسافر از ساعت هشت صبح تا پنج بعدازظهر قرار بود به وسيله ۱۶ پرواز شركت هواپيمايي آسمان به مقاصد مختلفي بروند.
اما با يك جمله ساده پرسنل فرودگاه همه برنامه ريزي ها و هماهنگي هاي خود براي سفر را ويران شده يافتند. بماند كه در اين بحبوحه نه پاسخي بود و نه پاسخ دهنده اي. تنها توضيحي كه پس از چند ساعت نصيب مسافران سرگردان در فرودگاه مهرآباد شد اين بود؛ «شركت پخش فراورده هاي نفتي سوخت به ما (شركت آسمان) نداده به همين دليل نمي توانيم پرواز كنيم.»
اما اين جواب براي آنها كه هم وقت خود را از بين رفته مي ديدند و هم هزينه هاي سفر پاسخ مناسبي نبود. بالاخره رفته رفته برحجم مسافران لغو پرواز شده افزوده شد و كار در يكشنبه شش دي ۸۳ بالا گرفت. دعوايي كه بر سر نرخ سوخت هواپيما ميان دولت و شركت هاي هواپيمايي بود اينك مسافران را قرباني كرده بود.
در واقع آنچه يكشنبه گذشته يك هزار و ۸۰۰ هموطن ما را در فرودگاه مهرآباد سرگردان و آواره كرد ريشه در اختلاف مالي دولت و شركت هاي هواپيمايي داشت و آن هم از سه سال قبل. حتي حدود چهار ماه قبل نيز اين دعوا آنها را به تهديد و عرض اندام در برابر يكديگر كشاند. چهار شركت هواپيمايي خصوصي دولت را تهديد كردند كه اگر ما به تفاوت قيمت سوخت را به آنها نپردازند (ناشي از افزايش قيمت سوخت) يا قيمت بليت افزايش مي يابد و يا پروازهايشان را لغو مي كنند.
بالاخره پيش از موعد اجراي تهديدها دولت وعده داد كه ما به تفاوت قيمت سوخت را مي پردازد. اينك چهار ماه گذشته بود. شايد هيچ يك از آن يك هزار و ۸۰۰ نفر خبر نداشتند يا حتي نمي دانستند كه اين رشته سر دراز دارد. آنها فقط مي خواستند بدون دردسر تا ساعتي بعد در مقصد مورد نظر باشند.
شركت هواپيمايي آسمان و شركت پخش فراورده هاي نفتي و در ميان دعواي آنها مردم به زد و خوردهاي گفتاري مشغول بودند.
مدير عامل شركت پخش فراورده هاي نفتي مي گفت ۸۰ ميليارد تومان از آسمان طلب داريم و مديرعامل آسمان مي گفت اين ادعا كذب است فقط هفت ميليارد بدهي داريم، وقتي دولت مابه تفاوت قيمت سوخت را داد (شش ميليارد تومان) بدهي را مي دهيم.
بالاخره اين حرف و حديث ها كه حالا به خبرگزاري هاي داخلي فرصت تهيه خبر داده بود به پادرمياني دولت منجر شد و پس از ۹ ساعت با وعده دولت پروازهاي آسمان از سرگرفته شد. فرودگاه هنوز شلوغ بود. هيچ كس در اين ميان نگفت آن همه برنامه اي كه به دليل ناهماهنگي دو شركت دولتي خراب شد چگونه جبران مي شود.
هيچ يك از دو مدير عامل خم به ابرو نياوردند كه حتي براي دلخوشي هم كه شده از قريب به دو هزار مسافري كه به دليل اختلافات آنها قرباني شدند عذرخواهي كنند. حتي هيچ يك نگفتند حالا براي جبران اين همه فشار رواني و ناهماهنگي كه در زندگي شما به وجود آورديم دست كم يك سر بليت شما را مجاني حساب مي كنيم يا اصلاً نه فقط يك جمله «معذرت مي خواهيم».وقتي اين صحنه ها را در ذهن مجسم كنيد و بعد فكر كنيد مگر آقاي x كه مديرعامل شركت پخش فراورده هاي نفتي است از كجا آمده و آقاي y كه مديريت يك شركت هواپيمايي را برعهده دارد از كدام سرمايه به اين جا رسيده تصور ماجرا تلخ تر هم مي شود.
وقتي دو مسئول و مدير ارشد براي يك هزار و ۸۰۰ مسافري كه بي دليل و بي جهت صرف اختلاف ناشي از بوروكراسي اداري ارزش قايل نبوده و يك عذرخواهي خشك و خالي نكنند چه انتظاري از خدمات عمومي مي توان داشت؟
اي كاش دادستان يا مقامات قضايي براي اخلالگران در وضع مردم تعقيب قضايي در نظر مي گرفتند تا حداقل درد مردم تسكين مي يافت؟
|
|
|
يادداشت
تاريخ بستر زندگي
هويت در سايه تاريخ
مينو گله
باور كنيد تاريخ هم به اندازه سينما، موسيقي و اينترنت جذاب خواهد بود، اگر اندكي واقعي تر به آن بپردازيم و بسيار كارآمدتر خواهد شد اگر زماني را به تجزيه و تحليل آن اختصاص دهيم. حتماً برايتان بسيار جالب و افتخارآميز خواهد بود، اگر روزي در يك كتاب تاريخي بخوانيد هزاران سال پيش، داريوش بزرگ كتيبه اي را در كانال سوئز درباره حفر اين كانال به يادگار گذاشته است، يا بخوانيد كه در زمان هخامنشيان زنان شاغل نيز مرخصي و حقوق دوران بارداري و زايمان داشته اند و يا ...
آيا مطالعه تاريخ فقط كنجكاوي هاي ما را درباره گذشتگان پاسخ مي دهد؟ و اين افزايش اطلاعات درباره زندگي پيشينيان چه دردي را از ما درمان مي كند؛ تاريخ در واقع مي تواند به ما بگويد كه مردم در جوامع مختلف چگونه مي زيستند و نيز از طريق مقايسه با اين جوامع قادر خواهيم بود تا ناكامي هاي معاصر خود را درك كنيم.
تاريخ حس ميهن پرستي و هويت جمعي را در ما تقويت مي كند؛ افق ديد و بينش ما را گسترده تر مي كند. شناخت و مطالعه تاريخ افراد جامعه را پوياتر و انگيزه جمعي آنان را در جنبش ها افزايش مي دهد.
تاريخ مي تواند خاستگاه ها و علل و موقعيت فعلي امور را ريشه يابي كند. ما را مجبور به قضاوت مي كند و اين روحيه تساهل و تسامح را در ما تقويت مي كند.
براي ما تاريخ در مدرسه فقط زندگي بزرگان و برجستگان تعريف شده است. مثلاً خشايارشاه كي زندگي مي كرده، مظفرالدين شاه چه مي پوشيده و ...
چگونه برخي از آنها بسيار بد بوده اند و برخي بسيار خوب؟ و چرا غير از بزرگان و پادشاهان حضور كسان ديگري در جامعه معرفي نشده است. اما تاريخ فراتر از اينهاست. تاريخ داستان رفتار، كردار و مهم تر از آن شامل دستاوردهاي انسان ها در جوامع مختلف است.
مطالعه تاريخ شامل تمام انديشه ها و تفكرات انسان هاست. تعريف دقيق تر فرهنگ كه هويت يك ملت را به نمايش مي گذارد فقط با استناد به تاريخ امكان پذير است.
فرهنگ، داشته هايش را از ظرف تاريخ برمي دارد. رودخانه اي است كه از آغاز زندگي انسان جاري شده و مسيري پرپيچ و طولاني را با وجود موانع بسيار پشت سرگذاشته است. با بسياري از موانع نيز آميخته و نيرويي بسيار يافته و فرهنگ شده است و اين همه مديون تاريخ است. تاريخ برخلاف آنچه همه ما در مدرسه ها آموختيم و مي آموزيم فقط ذكر وقايع و رخدادها نيست؛ بلكه تحليل وقايع را در خود نهفته دارد.
اقتصاددانان، جامعه شناسان و سياستمداران مي توانند، از پديده ها و وقايع موجود در دنياي پيرامون خود صحبت كنند، اما يك مورخ فقط از طريق شواهد به جاي مانده مي تواند كارش را از پيش ببرد چرا كه پديده ها ديگر وجود ندارند و از بين رفته اند. همچنين يافتن شواهد جديد مي تواند ناقض شواهد قديم باشد و اين ويژگي تاريخ را قانون گريز مي كند.
مطالعه تاريخ روند و سير تحول معيارهاي ارزشي را در گذر زمان، براي ما روشن و اين به رشد و تكاپوي جامعه كمك مي كند. به گفته كارشناسان تعليم و تربيت، كودكان ما با مطالعه تاريخ، گرچه مفاهيم اساسي آن را درك نمي كنند؛ اما مي توانند بين داستان هاي تاريخي رابطه هايي ايجاد كنند. آنها مفهوم زمان را درك نمي كنند، مفهوم پادشاهي را درك نمي كنند، اما مفهوم قدرت، ضعف، ستم، بخشش، خشم، شورش و مجازات را مي فهمند و از نظر رشد تربيتي براي كودكان اهميت حياتي دارد. آنها از دوران كودكي تلاش و پشتكار براي به دست آوردن دانش، آگاهي، آزادي و امنيت را براي مقابله با ناداني، ترس و ستم مي آموزند.
امروزه تاريخ تماميت تجربه انساني را در برمي گيرد. براي انسان ارزش كاملي قايل مي شود و مطالعه آن در واقع، زندگي اقتصادي، اجتماعي و سياسي گذشتگان را براي ما روشن مي سازد. زمينه شناخت به تاريخ عمومي در دنيا گسترش يافته است.
تاريخ فقط بررسي زندگي پادشاهان، بزرگان و انديشمندان نيست، بلكه ملموس تر از آنهاست. مطالعه زندگي، بينش و تفكر همه انسان هاست، مردم كوچه و بازار مطالعه زندگي مردم عادي است.
تاريخ، مطالعه زندگي امروز ماست، خانه اي كه در آن زندگي مي كنيم، معماري كوچه اي كه هر روز از آن عبور مي كنيم، لباسي كه مي پوشيم و گويشي كه هر روز به كار مي بريم و اين انديشه ها و دستاوردها در چرخ زمان چرخيده، مي چرخد و خواهد چرخيد.
منابع
۱ـ تقي پورظهيرهاعلي «مباني و اصول آموزش و پرورش» آگه: تهران۱۳۷۶،
۲ـ توين بي، آرنولد «مورخ تاريخ» خوارزمي: تهران۱۳۷۵،
۳ـ نوذري، حسينعلي «فلسفه تاريخ» مجموعه مقالات، طرح نو، تهران، ۱۳۷۹
|
|
|