نويسندگان و ناشراني كه به معرفي كتاب خود در ستون خواندني ها تمايل دارند مي توانند يك نسخه از اثر خود را به نشاني خيابان آفريقا، بلوار گلشهر، مركز خريد آي تك، طبقه چهارم،بخش داستان ارسال كنند.
آزادي و دموكراسي از نگاه امام (ره)
گفت و گوهاي اوريانا فالاچي
انتخاب و ترجمه: غلامرضا امامي
ناشر: افق
اوريانا فالاچي نويسنده و روزنامه نگار شهير ايتاليايي در دهه هاي گذشته چندين و چند مصاحبه با شخصيت هاي مشهوري انجام داده كه از جمله آنها مي توان به گفت و گو با حضرت امام خميني (ره)، مهندس بازرگان، سرهنگ قذافي، لخ والسا و... اشاره كرد. در اين گفت و گوها آنچه بيش از همه به چشم مي خورد نگاه تاريخي فالاچي است كه يكي از تجربه هاي مهم روزنامه نگاري در آن رقم مي خورد. در بخشي از گفت و گوهاي فالاچي با حضرت امام (ره) ايشان ديدگاه هاي خود را پيرامون آزادي و دموكراسي در دين اسلام بيان مي كنند.
«... حالا براي شما مثالي مي زنم از اين آزادي و دموكراسي يك چيزي كه تاريخ مي گويد و آن قضيه حضرت امير ـ سلام ا... عليه ـ است كه در وقتي كه رئيس و خليفه رسول ا... بود و دامنه اين رياست عملي اش و سياستش از حجاز تا مصر و تمام تقريباً بسياري از آسيا، يك مقداري حتي اروپا داشت. همين شخص كه رئيس همچو مملكت وسيعي بود و داراي همچو قدرتي بود و قاضي را هم خود خليفه رسول ا... تعيين مي كرد، وقتي يك اختلافي بين آن رئيس و يك يهودي حاصل شد قاضي دعوت كرد او را به اين كه بيايد جواب بدهد. او هم رفت در محضر قاضي نشست. قاضي خواست به او احترام بكند. گفت نه، يك نفر قاضي بايد احترام از هيچ كس نكند و ما علي السوا بايد باشيم و بعد هم كه قاضي حكم برخلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد.»
پاريس كلاسيك
پاريس، جشن بيكران
نوشته: ارنست همينگوي
ترجمه: فرهاد عنبرايي
ناشر: خورشيد
كتاب «پاريس، جشن بيكران» كه توصيف هاي بي نظيري از پاريس دهه هاي آغازين قرن ۲۰ ارايه مي دهد، جزو كلاسيك هاي ادبيات داستاني به شمار مي رود كه البته جزو آثار مهم ارنست همينگوي هم هست. خواندن اين كتاب با ترجمه مرحوم فرهاد عنبرايي، مي تواند بسيار خاطره انگيز باشد.
در بخش «درس هاي ميس استاين» مي خوانيم:
«به علت تغيير ارتفاع به شيب تپه هاي شهر اعتنايي نداشتم. مگر براي لذت بردن و صعود به طبقه بالاي هتلي كه در آن كار مي كردم .اتاقي كه همه بام ها و دودكش هاي تپه بلند محله مسلط بود، لذت داشت. بخاري دود را خوب مي كشيد و كاركردن در گرماي آن جا خوشايند بود. من با خودم نارنگي و شاه بلوط بوداده به اتاق مي بردم و نارنگي هاي ريز را مي خوردم و پوستشان را به آتش مي انداختم و هسته ها را به آتش تف مي كردم و هر وقت گرسنه ام مي شد سراغ شاه بلوط هاي بوداده مي رفتم. هميشه به خاطر پياده روي و سرما و كار گرسنه بودم. آن بالا در اتاق يك قوطي آلبالو داشتم كه از كوهستان با خود آورده بودم و هربار كه به آخر داستاني يا به آخر كار روزانه نزديك مي شدم ليواني مي نوشيدم. وقتي كار روزانه به آخر مي رسيد، دفترچه يا كاغذهايم را در كشوي ميز مي گذاشتم و هرچه نارنگي مانده بود توي جيب هايم مي ريختم. اگر شب در اتاق مي ماندند يخ مي زدند.»
نامه هاي مرموز
با من به جهنم بيا
نوشته: ناتاشا اميري
ناشر: افق
رمان «با من به جهنم بيا» دومين اثر ناتاشا اميري است كه از قرار معلوم در ادامه تجربياتي است كه تا پيش از اين در مجموعه داستان «هولا هولا» از او خوانده بوديم. اين كتاب در ۲۳۹ صفحه با تيراژ ۲۲۰۰ نسخه و قيمت ۲۲۰۰ تومان به چاپ رسيده كه مي توانيد از كتابفروشي هاي معتبر دريافت كنيد.
در بخشي از اين رمان آمده:
«در اتاق مهندس ميركياني باز شد. وقتي از آستانه اش مي گذشتيم به شكلي ايستاده بود مثل اين كه هنوز روي صندلي نشسته باشد، زانوها خميده و كمر متقابل به جلو در را بست، با همان حالت و دو قدم بلند پشت ميزش برگشت. عينك را كه برنوك بيني افتاده بود، بالا برد و گفت: خب!
شبيه رئيس دادگاهي كه به ادعانامه دادستان گوش مي دهد، عنبيه هاي سبز چشمش روي صورت ناهيد ايستاده بود. لبخند كمرنگ لب ها، حالت كسي را به او مي داد كه آنقدر مي داند تا از چيزي تعجب نكند اما خود را به بي راهه مي زند تا با تكرار همه چيز، جايي براي اعتراض باقي نمي ماند. خودنويس را ميان انگشت ها چرخاند مطمئنيد نامه را نيمه شب توي خوابگاه گذاشتند؟
ناهيد آب دهانش را قورت داد فكر مي كنم... يعني... ساعت دو نصفه شب بود كه رفتم طبقه پايين. كتابم را تو اتاق مطالعه جا گذاشته بودم. تلويزون روشن مانده بود هيچ نامه اي هم...»