دوشنبه ۲۱ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۰۸ - Jan 10, 2005
حوادث
Front Page

قاتل فراري سعادت آباد در تركيه
گروه حوادث: بررسي هاي پليسي، قضايي براي دستگيري يك مرد جوان كه مرتكب قتل مادر زن و خواهر زن خود شده بود، مأموران را به كشور تركيه هدايت كرد.
به گزارش خبرنگار ما، اوايل سال جاري زن جواني در پي اختلافات خانوادگي با همسرش به قهر به خانه پدري خود واقع در منطقه سعادت آباد تهران رفت. روز حادثه زن همانند هر روز صبح به محل كارش در يك شركت خصوصي رفت. چند ساعتي از آغاز بكار وي نگذشته بود كه زنگ تلفن اتاق كار زن جوان به صدا درآمد، وقتي زن گوشي را برداشت صداي دردآلود خواهرش به گوش وي رسيد. خواهر زن جوان در حاليكه صدايش به شدت مي لرزيد به خواهرش گفت: «همسرت بهزاد به خانه ما آمد. او با شليك گلوله مادر را كشت و مرا نيز مجروح كرده است كه فكر مي كنم من نيز خواهم مرد.»
همسايه ها با شنيدن صداي شليك، مأموران انتظامي را در جريان ماوقع قرار داده بودند.
وقتي زن جوان سراسيمه خود را به منزل رساند جسد خون آلود مادرش گوشه اي از خانه افتاده و خواهرش نيز از خونريزي شديد بيهوش شده بود. دختر مجروح شده به بيمارستان انتقال يافت ولي تلاش پزشكان نتوانست زندگي وي را نجات دهد و او نيز جان سپرد.
مأموران دايره ۱۰ آگاهي مركز با اطلاع از اين موضوع جستجوي گسترده پليسي خود را براي دستگيري عامل جنايت زير نظر بازپرس هنرمند ادامه دادند.
بعد از وقوع اين جنايت تلفن هاي مشكوكي به بازپرس پرونده مي شد. دو بار ردي از متهم در شهر مشهد و يكي از شهرهاي شمالي كشف شد ولي هميشه پليس زماني به محل مي رسيد كه متهم فرار كرده بود.
برپايه آخرين اخبار رسيده از يك منبع آگاه ، متهم فراري هم اكنون در كشور تركيه به سر مي برد و هماهنگي هاي لازم با پليس اينترپل صورت گرفته است تا قاتل دستگير شود و در خصوص انگيزه اصلي خود از ارتكاب اين جنايت پاسخگو باشد.

متهم به قتل در دادگاه:
تنها قصد دفاع از خود داشتم
010968.jpg
قرباني جنايت
گروه حوادث: مرد جواني كه متهم به قتل پسر ۱۹ ساله اي بود صبح ديروز پس از حضور در دادگاه به دفاع از خود پرداخت.
به گزارش خبرنگار ما، اين جلسه كه در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان و به رياست قاضي ياورزاده و چهار مستشارش به نام هاي زارع، شريفي، تقي زاده و كوه كمره اي برگزار شد، محمدرضا (۲۵ ساله) متهم است كه در يك درگيري با ايراد جرح با چاقو باعث مرگ پسر ۱۹ ساله اي به نام حميدرضا تيماچي شده است.
در ابتداي جلسه محاكمه، رضوانفر نماينده دادستان با قرائت كيفرخواست كه در تاريخ ۲۰/۴/۸۳ صادر شده بود، اظهار داشت: موضوع كيفرخواست در خصوص قتل عمدي حميدرضا در تاريخ ۱۱/۳/۸۳ است كه در اين رابطه محمدرضا (متهم رديف اول) و شيرين و شراره (متهم رديف دوم و سوم) دستگير و تحت بازجويي قرار گرفتند. محمدرضا متهم به مباشرت در قتل عمدي و شيرين و شراره به اتهام رابطه نامشروع با متهم و مقتول مي باشند.
نماينده دادستان در خصوص شرح ماجرا گفت: روز حادثه به كلانتري ۱۳۴ قدس يك مورد درگيري در خيابان مهستان اطلاع داده شد و عوامل انتظامي در محل حاضر شدند و با جسد بي جان جواني روبه رو شدند كه ظاهراً غرق در خون بود و گمانه زني اول مبني بر اين بود كه پسر جوان با اصابت شيء برنده و نوك تيز به ناحيه گردن جان باخته است.
بازپرس ويژه قتل با حضور در صحنه دستورات لازم را صادر كرد و شناسايي هويت مقتول و شناسايي اولياي دم و عامل جنايت را در دستور كار ويژه خود قرار داد. بنابراين با بهره گيري از اطلاعات شاهدان خودرو متهم رديف اول شناسايي و در تاريخ ۱۲/۳/۸۳ دستگير شد. اظهارات اوليه متهم مبني بر اين بود كه مقتول به سرعت به طرف وي حمله كرده و او هم چاقوي خود را كه در جيبش بود درآورده و در حالت دفاع جلوي خود گرفته است كه يك دفعه خون از كتف او سرازير شد و من در حالي كه ديدم جوان بر روي زمين افتاده است، سوار ماشينم شدم و فرار كردم، سپس چاقو را كنار خيابان انداختم.
وي در ادامه گفت: از متهم رديف سوم نيز تحقيق شد و وي گفت: حميد از ماشين پياده شد و محمد را به شدت كتك زد و من در يك لحظه ديدم كه حميد بر روي زمين افتاده است.
در صفحات ديگر پرونده بحث مربوط به رابطه نامشروع متهم رديف دوم و سوم با مقتول بيان شده است. همچنين پزشكي قانوني پس از انجام تحقيقات تكميلي علت تامه مرگ را اصابت شيء برنده به ناحيه گردن بيان كرد. نكته ديگر كه قابل ذكر است اولياي دم مطابق مفاد ۲۲۷ تا۲۳۰ قانون مجازات اسلامي درخواست قصاص نفس (اعدام) را از مرجع قانوني دارند.
در ادامه پدر و مادر مقتول پس از حضور در جايگاه ضمن طرح شكايت خود از دادگاه  خواهان قصاص براي عامل جنايت در ملأ عام شدند.
همچنين قاضي از مادر مقتول پرسيد پسر شما با متهم آشنايي قبلي داشت يا خير؟ مادر مقتول در جواب گفت: هيچ آشنايي نداشتند. فقط پسرم چندين مرتبه از من خواسته بود تا به ملاقات دختري كه شراره نام داشت برود كه من با آن مخالفت كرده بودم.
در ادامه متهم به قتل در جايگاه ايستاد و گفت: من محمدرضا (۲۵ ساله) هستم و فاقد سابقه كيفري.
قاضي: حسب مفاد كيفرخواست شما متهم به قتل عمدي حميدرضا در خيابان مهستان در اثر ايراد جرح با چاقو و رابطه نامشروع با شراره هستيد؛ چه دفاعي داريد؟
متهم: حادثه اصلاً عمدي نبود: قتل را قبول دارم. اصلاً فكر نمي كردم چاقو از قلافش خارج شده و او در اثر ضربه جان باخته باشد.
قاضي: چه طور با شراره آشنا شدي؟
متهم: در سال ۸۰ با او در استراليا آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتيم بعد از يك ماه از ازدواجمان وي به ايران بازگشت و عليه من درخواست طلاق كرد و در تاريخ ۶/۱۲/۸۲ از يكديگر جدا شديم اما بعد از طلاق حدود سه هفته با يكديگر رابطه داشتيم.
قاضي: درباره روز حادثه بگوييد؟
متهم: روز حادثه ساعت ۱۱ ظهر به شراره تلفن كردم. او جواب نداد احتمال دادم در خواب باشد. ساعت ۳ دوباره به او تلفن كردم كه گفت: به همراه يكي از دوستانش در شهرك غرب در حال خريد است. بنابراين با هم قرار ملاقاتي گذاشتيم. بعد از گذشت مدت زمان كوتاهي از خانه بيرون آمدم و پس از گشتي، در خيابان ايران زمين،  ناگهان شراره را ديدم كه به همراه شيرين (دوستش) و برادرزاده اش سوار خودرو پرايدي در حال تردد بودند، كنار آنها رفتم و شراره با ديدن من به سرعت خودرواش افزود. من بغل وي گرفتم و او به داخل خيابان مهستان پيچيد. من هم پشت سر او رفتم. ناگهان متوجه شدم كه شراره با پسري كه سرنشين يك خودرو پرايد بود در حال صحبت كردن بود. از آنجايي كه گفت وگوي آنها طولاني شد با خودرو سمند به طرفشان رفتم و پسر جوان ناگهان مانع ايستادن من شد و به سرعت از خودرو اش پياده شد و به طرف من دويد.
010971.jpg
متهم در ادامه گفت: وي طوري طرفم آمد كه من حتي فرصت پيدا نكردم تا از خودروام پياده شوم و بين در و ماشين گير كردم. او با مشت به صورت من مي كوبيد و من براي دفاع از خودم يك لحظه چاقو را در آوردم تا تنها او را تهديد كنم. اما اصلاً  فكر نمي كردم كه باعث مرگ او شود.
قاضي: نوع طلاق شما با شراره چه بود؟
متهم: نوع طلاق طوري بود كه مي توانستيم رجوع كنيم.
قاضي:  چه الفاظي بين شما و مقتول رد و بدل شد؟
متهم: نمي دانم. در آن لحظه فقط قصد دفاع از خودم را داشتم.
قاضي: شما چاقو را از غلاف درآوردي؟
متهم: نه اصلاً  اين كار را نكردم.
قاضي: شما اگر قصد كشتن حميدرضا را نداشتي چرا از صحنه فرار كردي؟
متهم: نمي دانم. تنها چيزي كه در آن لحظه به فكرم رسيد فرار بود.
قاضي: موقعي كه فرار كردي شراره با تو بود؟
متهم: خير.
قاضي: شما در درگيري زخمي هم شدي؟
متهم: نه فقط زير صورتم كبود شد.
قاضي: با مقتول گلاويز هم شدي؟
متهم: نه فقط در دفاع از مشت هايش چاقو را در آوردم.
قاضي: چند ضربه به مقتول زدي؟
متهم: نمي دانم.
قاضي: شما فوران خون را ديدي؟
متهم: بله.
قاضي: در اثر ضربه شما مقتول زخمي شده بود؟
متهم: بله.
در ادامه جلسه محاكمه وكيل متهم به قتل ضمن اشاره به نواقص موجود در پرونده از قاضي خواست تا تحقيقات تكميلي درباره پرونده صورت گيرد و نماينده دادستان از متهم رديف سوم (شراره) خواست تا به اين سؤال كه چطور امكان دارد در يك ساعت مشخص هم متهم كه شما با وي رابطه دوستي داشته و هم مقتول در يك نقطه جمع شوند پاسخ دهد؟
شراره هم كه در اين پرونده متهم رديف سوم بود گفت: نقشه قبلي در كار نبود. همسر سابقم مي خواست مرا ببيند.
در ادامه رضوانفر (نماينده دادستان) از دادگاه خواست از آن جايي كه جواب شراره او را قانع نكرده است اتهام معاونت را برايش در نظر بگيرد. همچنين وي در مورد اين كه متهم مدعي است كارد را از غلاف خارج نكرده بررسي بيشتري صورت گيرد چرا كه اين احتمال بسيار قوي است و مي بايستي در آن زمان پزشكي قانوني مشخص مي كرد كه داخل غلاف چاقو هم خون وجود داشته يا خير.
در پايان قاضي ياورزاده اعلام كرد به خاطر حساسيت پرونده، جلسه دوم محاكمه صبح روز سه شنبه ساعت ۹ صبح در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان برگزار خواهد شد.

آخرين روزها پيش از اجراي حكم اعدام
گروه حوادث: پسر جواني كه با شليك  يك گلوله جان همكار خود را در يكي از روزهاي سرد مهر ماه سال ۸۰ گرفته بود تا يك ماه آينده اعدام خواهد شد.
به گزارش خبرنگار ما، بيستم مهر ماه  سال ۸۰ خبر كشف يك جسد در داخل يك خودرو پيكان RD واقع در كوي نصر به اطلاع مأموران كلانتري آن منطقه رسيد. مأموران براي بررسي ماوقع خود را به محل رساندند. جسد متعلق به پسر جواني به نام هومن بود كه با شليك يك گلوله به ناحيه سرش جان سپرده بود.
مأموران اداره آگاهي به همراه قاضي جواد اسماعيلي خود را به محل حادثه رساندند. تحقيقات پليسي لازم از صحنه جنايت به عمل آمد. به دستور قاضي پرونده جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت.
خانواده مقتول شناسايي شده و بدين ترتيب معلوم شد مقتول با خودرويي كه در داخل آن كشف شده بود در يك آژانس كرايه خودرو كار مي كرد و روز حادثه نيز بعد از پايان كار روزانه محل آژانس را به سمت منزل ترك كرده بود.
مأموران اداره آگاهي در ادامه بررسي هاي خود متوجه شدند عامل يا عاملان جنايت پس از ارتكاب قتل گردنبند طلاي هومن را به همراه تلفن همراه وي ربوده اند.
رديابي تلفن همراه مقتول آغاز شد. در تاريخ سيزدهم آبان ماه همان سال فردي به نام رضا كه ساكن بابل بود و خط تلفن همراه در اختيار وي قرار داشت بازداشت شد. رضا در بازجويي هاي پليسي عنوان كرد خط تلفن را از فردي به نام احمد خريداري كرده است. احمد دستگير شد .وي در تحقيقات پليسي اعلام كرد كه خط تلفن را از فردي به نام علي گرفته است. علي بازداشت شد و بازجويي هاي پليسي از وي مأموران را به سوي غلامرضا هدايت كرد. غلامرضا از دوستان هومن بوده و در همان آژانس كرايه خودرو كه هومن كار مي كرد مشغول به كار بود. عمليات دستگيري غلامرضا با دستور قضايي انجام گرفت. غلامرضا بعد از انتقال به اداره آگاهي به ارتكاب قتل عمدي هومن اعتراف كرد.
متهم به قتل در بازجويي ها انگيزه جنايت را سرقت طلاجات هومن عنوان كرد و در ادامه افزود: روز حادثه با هومن راهي منزل شدم. در طول مسير چندين بار چشمم به گردنبند طلاي هومن افتاد، از قبل سوءتفاهمي نيز برايم پيش آمده بود كه هر روز كه مي گذشت ذهنم بيشتر درگير مي شد. در يك منطقه خلوت تصميمي ناگهاني گرفته و اسلحه اي را كه به همراه داشتم به سوي هومن نشانه گرفتم. هومن باور نمي كرد كه قصد كشتن او را داشته باشم، تهديدش كردم كه گردنبند طلايش را به من بدهد. او به تهديداتم اهميتي نمي داد و اين مسأله موجبات ناراحتي مرا ايجاد كرد. ماشه تفنگ را كشيده و شليك كردم.
هومن مرد و من با تمام لرزشي كه در بدنم وجود داشت گردنبند طلا را از گردنش خارج كرده و پس از دزديدن تلفن همراه مقتول محل را ترك كردم.
با اقرار متهم به ارتكاب قتل پرونده در شعبه ۱۶۰۲ مجتمع امور جنايي تهران مورد بررسي قرار گرفت. اولياء دم هومن تقاضاي قصاص نفس متهم را از قاضي جواد اسماعيلي خواستار شدند.
جلسات دادرسي برگزار شد و قاضي پرونده بعد از اخذ آخرين دفاع از متهم حكم اعدام وي را صادر كرد. حكم به ديوان عالي كشور ارسال شد و در نهايت از سوي شعبه ۲۰ ديوان در تاريخ ششم بهمن ماه سال ۸۱ تأييد و به اجراي احكام ارجاع داده شد.
در حال حاضر اسم غلامرضا در ليست اعدامي هاي يك ماه آينده قرار گرفته است و ساعتها براي تعيين اين كه حكم از سوي اولياء دم در پاي چوبه دار اجرا خواهد شد و يا آنان عفو را جايگزين انتقام خواهند كرد، خواهد گذشت.

عامل جنايت قيطريه در ملأ عام اعدام نخواهد شد
010974.jpg
گروه حوادث: عامل جنايت خانوادگي منطقه قيطريه تهران درآخرين چهارشنبه اين ماه اعدام خواهد شد.
به گزارش خبرنگار ما، اوايل سال ۸۱ خبر قتل اعضاي پنج نفره يك خانواده در منطقه قيطريه تهران به اطلاع مأموران دايره ۱۰ آگاهي مركز رسيد. در پي اين جنايت پدر خانواده كه مالك يكي ازكارخانه هاي مطرح مواد شوينده كشور بود به همراه همسر و دو فرزند دختر و پسرش و زن مهمان خانواده با شليك گلوله به قتل رسيده بودند. اجساد مقتولان بعد از گذشت چندين روز از زمان وقوع جنايت توسط پسر ديگر مقتول كه از همسر اول او بود كشف شد.
مأموران آگاهي، جست وجوهاي پليسي خود را با نظارت كامل سردار طلايي فرمانده نيروي انتظامي تهران در اداره آگاهي مركز ادامه دادند تا اينكه در پايان افسر پرونده فردي به نام علي رضا كه از آشنايان پسر كشته شده اين خانواده بود را به عنوان مظنون به ارتكاب جنايت دستگير كردند.
در بازجويي هايي كه از علي رضا به عمل آمد وي در نهايت به قتل هر پنج مقتول به تنهايي اعتراف كرد. متهم در جلسات دادرسي كه در شعبه قاضي جواد اسماعيلي در دادسراي امور جنايي تهران برگزار شد نيز به طور دقيق علت ارتكاب اين پنج جنايت را عنوان كرد.
حكم اعدام در ملأ عام به درخواست اولياء دم مقتولان و شواهد مندرج در پرونده توسط قاضي اسماعيلي صادر شد. حكم مذكور در ديوان عالي كشور تأييد شده و به اجراي احكام ارجاع داده شد.برپايه آخرين اخبار رسيده در خصوص اين پرونده علي رضا در آخرين چهارشنبه اين ماه به دار مجازات آويخته خواهد شد ولي اعدام وي در ملاءعام نبوده و در زندان اوين صورت خواهد گرفت.

شكايت جديد در پرونده شكارچي دختران جوان
010977.jpg
گروه حوادث: با حضور يك دختر جوان در دادسراي امور جنايي تهران يك شكايت جديد به پرونده شكارچي دختران تهراني اضافه شد.
به گزارش خبرنگار ما، روز شنبه دختر ۲۲ ساله اي به دادسراي امور جنايي تهران شعبه بازپرس قندي زاده مراجعه كرد و اظهار داشت كه وي نيز طعمه حبيب پسر جواني كه دختران جوان تهران را ربوده و بعد از انتقال به زور به پارك لويزان مورد تعرض قرار مي داد، شده است.
دختر جوان به بازپرس قندي زاده گفت: «يك ماه قبل از ميدان هفت حوض به مقصد خيابان نوبنياد سوار خودرو متهم شدم. وي بعد از طي مسيري ناگهان وارد يك خيابان فرعي شد و اعتراض من نيز هيچ فايده اي نداشت او با تهديد مرا به سمت پارك لويزان برده و قصد تعرض داشت كه به هر زحمتي بود خود را از چنگال وي نجات دادم. سپس شروع به دويدن كردم تا از دست متهم رهايي يابم، ولي پاهايم مي لرزيد و اين مسأله باعث شد كه متهم به من رسيده و نقشه خود را به زور اجرا كرد.»
دختر جوان حبيب را در دايره ۸ آگاهي مركز شناسايي كرد و بدين ترتيب يك شكايت جديد در پرونده متهم قرار گرفت.
حبيب در خصوص اين شكايت گفت: «من تعرض به دختر را قبول دارم ولي او به خواسته خود، همراهم شده و هيچ اجباري وجود نداشت.»
بررسي هاي پليس بر روي اين شكايت نيز در اداره ۱۱ آگاهي مركز ادامه خواهد يافت.

حادثه در جهان
مادر سهل انگار از داشتن فرزند بيشتر منع شد
گروه حوادث: قاضي دادگاه خانواده شهر روچستر نيويورك روز گذشته طي حكمي اعلام كرد كه زني كه داراي هفت فرزند بوده و اعتياد شديد دارد حق ندارد تا زمان ترك اعتياد و رسيدگي كامل به وضعيت فعلي فرزندانش باردار شود. مادر فوق كه در جلسات دادگاه با نام جودگت مورد خطاب قرار مي گرفت در سال ۲۰۰۰ سرپرستي هفت فرزند خود را كه بين ۸ ماه تا دوازده سال سن دارند از دست داد. در حال حاضر شش فرزند وي تحت سرپرستي بهزيستي به سر برده و يك فرزند وي نزد خاله اش زندگي مي كند.
به گفته مامور تحقيق پرونده سه فرزند آخر وي بلافاصله پس از تولد مورد آزمايش قرار گرفته و كوكائين در خون آنها يافت شد. از همان زمان كفالت ساير كودكان وي نيز به بهزيستي سپرده شدند. قاضي دادگاه روز گذشته هنگام صدور راي خطاب به متهم گفت: حق مسلم هر كودكي است كه در سال هاي اوليه تولد از نعمت پدر و مادر يا حداقل يكي از آنها برخوردار باشد. اما كودكان بي گناه شما از تمامي اين نعمت ها محروم هستند.
ماه گذشته نيز اين قاضي سرپرستي چهار كودك را كه مادري معتاد و بي خانمان داشتند به بهزيستي سپرد كه حكم فوق باعث جنجال فراوان در محافل قضايي نيويورك كه براي اولين بار با چنين حكمي روبه رو مي شدند به راه انداخت. قاضي دادگاه هر دو متهم را تهديد كرده بود كه در صورت داشتن فرزند ديگري آنها را به زندان خواهد انداخت. برخي طرفداران حقوق بشر با اعتراض به صدور چنين احكامي اعلام كردند كه داشتن يا نداشتن فرزند امري بسيار شخصي است كه هيچ مرجع قانوني حق تعيين تكليف در اين زمينه را ندارد.
ارثيه ۵/۱ ميليون يورويي يك فقير
«افه» : يك  مرد ۷۹ ساله  اسپانيايي  كه  چندي  پيش  در ميان  فقر و فلاكت  درگذشت ، يك  ثروت  يك  ميليون  و ۵۰۰ هزار يورويي  از خود به  جاي  گذاشته  است .
اين  موضوع  يك  ماه  پس  از مرگ «لوييس  سيورانتا» و انتشار وصيتنامه اش  آشكار شده  كه  وي  در آن ، همه  دارايي اش  را به  كليسا بخشيده  است .
بر اساس   گزارش خبرگزاري رسمي اسپانيا ، سيورانتاي  پير ساكن  بخش  پالما در شهرستان  تاراگونا واقع  در شمال  شرقي  اسپانيا بود كه  همواره  در فقر شديد و با لباسهاي  مندرس  زندگي  مي كرد و در ميان  زباله ها مي لوليد.سيورانتا در حالي  درگذشت  كه  همگان  از او تصوير يك  مرد فقير و درمانده  را داشتند اما اكنون  معلوم  شده  است  وي ۳۳ هزار يورو وجه  نقد در حساب  بانكي  خود به  جاي  گذاشته  و علاوه  بر آن ، داراي  يك  واحد آپارتمان ، دو پاركينگ  و دو انبار در شهر بارسلونا- دومين  شهر بزرگ  اسپانيا و گرانترين  منطقه  اين  كشور- است .
سيورانتا همچنين  يك  آپارتمان  ديگر در بخش  بياترا در نزديكي  بارسلونا و چندين  قطعه  زمين  در مناطق  روستايي  و شهري  بخش  مزبور داشته  است .او وصيت  كرده  است  از ثروت  او سه  هزار يورو به  دو خواهرزاده  و شوهر خواهرش  داده  شود و مابقي  در اختيار كليسا قرار گيرد.بنا بر اين  گزارش ، «جوردي  لائورادو» خواهرزاده  سيورانتا گفته  است  كه  او دچار بيماري «سندرم  ديوخنز» بود كه  افراد مبتلا به  آن ، رفتاري  خساست  آميز همراه  با عدم  رعايت  نظافت  شخصي  و محل  سكونت  خود دارند.اين  نوع  بيماران  علاوه  بر تجمع  آشغال  و زباله  در خانه  خود، به  جمع  كردن  مبالغ  هنگفت  پول  نيز اقدام  مي كنند.لائورادو در عين  حال  دايي  خود را فردي  بسيار مذهبي  خواند كه  در وصيت  نامه اش  خواسته  است  برايش ۳۳۰ مراسم  مذهبي  برگزار كنند.به  گفته  وي ، اكنون  كه  كليسا وارث  او است ، بايد در جهت  نگهداري  از قبر وي ، نظافت  خانه اش  و پرداخت  هزينه هاي  دفن  و ديگر موارد اقدام  كند.

قرار مجرميت براي اعضاي باند «رحمان جادوگر»
گروه حوادث: براي اعضاي بزرگترين باند سرقت از طلافروشي ها قرار مجرميت صادر شد.
به گزارش خبرنگار ما، از سوي بازپرس شعبه ۵ دادسراي امور جنايي براي ۱۷ نفر از متهمان باند «رحمان جادوگر» قرار مجرميت صادر شد. همچنين براي ۱۲ نفر ديگر كه مرتبط با اين پرونده بودند قرار منع تعقيب صادر شد.
براساس اين گزارش، رحمان معروف به «رحمان جادوگر» ، به عنوان متهم رديف اول اين پرونده، متهم به ۱۶ مورد سرقت از طلافروشي ها ست كه دو مورد آن مسلحانه بوده است.
حفيض متهم رديف دوم اين پرونده ۱۳ مورد سرقت از طلافروشي داشته است.
هم اكنون پرونده براي اخذ اظهار نظر نماينده دادستان در دست بررسي است.
«رحمان جادوگر» پس از اين كه متوجه شد توسط پليس ايران تحت پيگرد است به افغانستان بازگشت. در آنجا چند مورد سرقت مسلحانه انجام داد و توسط پليس افغانستان مجروح شد. او بعد از فرار، به ايران بازگشت. در شهر مشهد با عنوان اين كه توسط آمريكايي ها مجروح شده در بيمارستان بستري شد. او براي اين كه شناسايي نشود عمل جراحي پلاستيك نيز انجام داد. اما پس از بررسي هاي بسيار، پليس ايران توانست او را دستگير و به دنبال او ۲۸ نفر ديگر را دستگير كند.پرونده براي بررسي بيشتر به نماينده دادستان ارجاع شده است.

درخواست طلاق از شوهر خيانتكار
گروه حوادث : زن جواني پس از اينكه متوجه شد شوهرش همسر ديگري گرفته است دادخواست مهريه اش را به دادگاه تسليم كرد.
به گزارش خبرنگار ما، آسانسور مجتمع خراب شده بود و پله ها شلوغ تر از هميشه به نظر مي آمد. زن جوان كه ۳۰ ساله به نظر مي رسيد غرولند كنان از كنارم گذشت. پله هاي طبقه اي را كه در آن شعبات اجراي احكام وجود داشت دو تا يكي طي كرد و رفت طبقه بالاتر كه شعبه اي براي مشاوره وجود دارد. برگه اي گرفت و به همان طبقه بازگشت. وقتي از او پرسيدم براي چه به دادگاه خانواده آمده اي؟ گفت: «بايدحساب شوهرم را كف دستش بگذارم، وقتي رفت يك چند وقتي در زندان آب خنك خورد، مي فهمد با چه كسي طرف است.»
مهين تنها فرزند خانواده اي بود كه مادرش در هنگام به دنيا آمدنش فوت كرده بود و پدرش قبل از ورود او به دانشگاه. او در ادامه گفت: پدرم خيلي پولدار بود وقتي با مادرم ازدواج كرد هر دو خوشبخت ترين آدم هاي روي زمين بودند با كلي نذر و نياز من بعد از۱۲ سال به دنيا آمدم. مادرم موقع به دنيا آمدنم رفت و پدرم وقتي من ۱۹ ساله بودم. او همه اموالش و كارخانه و شركت و زمين و ... را به نامم كرد. تنها آرزويش ديدن من در لباس عروسي بود كه به  آرزويش نرسيد. يك روز در دانشگاه با منصور آشنا شدم. پسر سر به زير و آرامي بود. خيلي به من احترام مي گذاشت. در آن زمان ۲۲ سالم بود. همه وقتم به مهماني و ورزش مي گذشت. وقتي از من خواستگاري كرد، پذيرفتم و با پول من مهماني مفصلي گرفتيم. همه اختيارات رسيدگي به اموالم را به او سپردم. نگذاشت ادامه تحصيل بدهم و من هم ماندم خانه و به كارهاي خانه رسيدگي كردم. با پول من هر چه دوست داشت مي خريد. سود شركت و كارخانه را هم براي خودش برمي داشت.
وي در ادامه گفت: هر چند وقت يكبار به بهانه هاي مختلف به شهرستان مي رفت وتا اينكه چند ماه پيش فهميدم در شهرستان زن گرفته است. آن هم با شناسنامه قلابي. شكايت كردم. امروز ۱۰۰۰ سكه تمام طلاي مهريه ام را به اجرا خواهم گذاشت. هر چند نمي دانم ناراحت كدام يك از بخش از دست رفته زندگي ام باشم؛ ارثيه پدري يا همسر اين چنيني.

تصحيح يك خبر
در پي درج خبري در صفحه حوادث همشهري روز شنبه درباره دستگيري گروهي كه اقدام به كلاهبرداري در اصفهان كرده اند و در پي تماس وكيل بنياد علوم و معارف اسلامي اطلاع يافتيم افرادي كه دست به اين كلاهبرداري زده اند ناشران اصلي سي دي هاي مذكور نبوده اند و با شكايت بنياد ناشر مورد تعقيب قرار گرفته و دستگير شده اند.
اين گروه با شكستن قفل نرم افزار گل هاي بهشت كه توسط بنياد مذكور تهيه شده است اقدام به تكثير و فروش غيرقانوني سي دي هاي مذكور كرده بودند.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    دانش انفورماتيك    |    بـورس    |    حوادث    |    خارجي    |
|   سياسي    |    داخلي    |    شهري    |    ورزش    |    يادداشت    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |