دوشنبه ۱۳ تير ۱۳۸۴
گفت وگو با بابك اطميناني به انگيزه برپايي نمايشگاه آثارش در نگارخانه برگ
سنت تصويري ما آبستره است
000681.jpg
الهه رحماني خاكي
بابك اطميناني متولد ۱۳۳۵ تهران فوق ليسانس نقاشي از كالج هنرهاي زيباي كاليفرنيا، تدريس در چندين دانشگاه داخلي و دستياري پروفسور لري مك كلري رئيس دپارتمان طراحي كالج هنرهاي زيباي كاليفرنيا را در كارنامه كاري خود دارد. وي با برگزاري هفت نمايشگاه انفرادي و شركت در بيش از ۲۰ نمايشگاه گروهي در ايران و آمريكا همواره سعي در به تصوير كشيدن سبكي جديد از آفرينش كيهان و هستي را داشته است.
اواخر خردادماه نگارخانه برگ بار ديگر پذيراي آثار اين نقاش معاصر بود كه با به نمايش گذاشتن چندين مجموعه نقاشي و اسلايد بر اين خواسته انجمن نقاشان ايران در خصوص مروري بر آثار نقاشان معاصر جامه عمل پوشاند، اين روند را كه خود نقاش آن را تحت عنوان گراميداشت هنرمندان معاصر خوانده است با نمايش آثار ۹هنرمند ديگر ادامه خواهد داشت.
وي كه نمايشگاه قبلي خود را به نمايش آثار مجموعه آفرينش اختصاص داده بود، در نمايشگاه حاضر به ارائه گزيده هايي از مجموعه كارهايي با عناوين في البداهه، منظومه، آفرينش و تم هاي ايراني در كنار اسلايدهايي از طراحي هاي خود در موضوعات فيگوراتيو، آبستره و كوبيسم كه مراحل تكامل سبك او را از دوران تحصيل تا زمان حاضر در مجموعه هاي موجود در نمايشگاه به تصوير كشيده پرداخته است.
اطميناني درباره علت انتخاب اين عناوين براي مجموعه كارهايش مي گويد: در ايران اصولاً نقاشان براي به تصوير كشيدن موضوع مورد نظر خود در ابتدا به زدن اتود مي پردازند و پس از آن كار را اجرا مي كنند. ولي من در مجموعه في البداهه ها براي اين كه مخالف اين جريان حرفي زده باشم، آن را بدون زدن اتود، از همان ابتدا بر روي بوم اجرا كردم همانند شعري كه از همان آغاز سروده و اجرا مي شود و اين نام را هم به همين مناسبت براي آن انتخاب كردم و پس از آن سري منظومه ها(همان صور فلكي) از دل همين كار بيرون آمد و انتخاب اين نام هم به علت شباهتي بود كه بعد از خلق آثارم با صور فضايي و چشم اندازهاي كيهاني در آنها احساس كردم، بعد از آن مجموعه آفرينش را در ادامه اين داستان خلق كردم كه اين كارها نيز مثل فيدبكي بود كه از پيدايش مجموعه هاي قبلي تبعيت مي كرد. اين سري كارها به خصوص آفرينش با يك انفجار كه در مركز كار به تصوير كشيده ام آغاز مي شود و شروع داستان هستي را بيان مي كند و با استفاده از مفهوم حركت و ساختار، قصد انتقال معنايي جهان شمول را دارد و اين آغاز مي تواند از يك دانه يا يك لقاح باشد و گسترشي به تمام جهات دارد.
اين هنرمند مي گويد: در كارهايم برقراري ارتباط دروني بين ماده و انرژي برايم بسيار مهم است.
سرنوشتي كه اين ماده پيدا مي كند در انطباق دادن خودش با شرايط و حرف هاي مختلفي كه به وجود مي آورد، ميدان هاي جذب و دفع و اتفاقاتي كه از حالت هاي ذره تا حالت هاي كهكشاني پيش مي آيد، همه برايم مهم و جالب توجه است و همواره سعي مي كنيم كه به عنوان يك نقاش با استفاده از رنگ و بوم و نيروهاي مختلف تجربياتي كه طي ميلياردها سال در شكل گيري پديده هاي انساني دخيل بوده به نوعي در كارهايم ثبت كنم،اتفاقات زيبايي كه در كائنات همواره در حال شكل گيري است همانند تلسكوپ هابل آن را رسم مي كنم با اين تفاوت كه اين فعل و انفعالات را خود من در كارهايم ايجاد مي كنم. ولي آن تلسكوپ همانند يك ناظر صرفاً اين اتفاقات را ثبت مي كند.
اطميناني نظر خود را درباره اين سبك و نحوه ورود و اجراي كار مدرن در ايران را چنين بيان مي كند: ورود مدرنيسم به ايران ظاهري بود و مسائل بنيادين آن چه از لحاظ ساختاري و چه از لحاظ معنايي در نظر گرفته نشد، به اعتقاد من كسي كه كوبيسم را وارد ايران كرد فقط با يك تقليد ظاهري و درك غلط آن را در ايران اشاعه داد به همين علت ما در اين ورطه دچار يك بداقبالي هستيم كه به علت ورود نادرست اين سبك هنري به ايران به وجود آمده است، به همين علت بسياري از كارهايي كه بر اين منوال انجام مي شود و شاگرداني هم كه تربيت مي شوند فاقد ريشه هنري هستند. اين نقصان را مي توان به دو بخش تقسيم كرد، ابتدا بخشي كه بر سيستم آموزشي ما بازمي گردد كه از لحاظ آكادميك آن را نهادينه نكرده اند و دوم، بخشي هم به فرهنگ مدگرايي برمي گردد كه مثلاً الان مد اين گونه است كه اينچنين كار كنيم يا نكنيم و همه اينها دست به دست هم مي دهند و ما را با انبوهي از كارهاي مدرن روبه رو مي كنند كه بدون اصالت هستند يعني از درون هنرمند برنخاسته و تابع انعكاسات بيروني و فاقد دغدغه هاي واقعي نقاشانه و يك جستجوي صادقانه است و چون اين گونه عناصر را ندارد، محصول كارش هم زياد حائز اهميت نيست و تأثير بسزايي هم بر روي بيننده و مخاطب خود نمي گذارد. البته بگذريم كه افرادي هم هستند كه با روش و دريافت درستي از اين سبك كار مي كنند و دغدغه  واقعي نقاشانه را دارند ولي در مجموع در اين سبك شاهد هستيم كه اكثر كارها سطحي و بدون ريشه و برداشت و درك درستي از سبك كار مي شود.
000684.jpg
به اعتقاد اين نقاش، جز از راه آموزش درست نمي توان به يك نتيجه منطقي و سالم در اين سبك كار نقاشي برسيم.
اطميناني در مورد اين كه ردپاي سنت ايراني را چگونه مي توان در خلق آثار مدرن جستجو كرد و يا به عبارت ديگر آيا نقاشان اين سبك سعي بر ورود اين عبارت در نقاشي مدرن دارند يا خير،مي گويد: در ابتدا بايد ديد زبان هنرهاي تجسمي ما چگونه است و چه چيزي كار ما را ايراني مي كند، اين كه بياييم به طور مثال يك ستون تخت جمشيد را در كار بياوريم آن اثر ايراني مي شود؟! من حرف خودم را اين گونه بيان مي كنم؛ حرف ب به خط كوفي يا نستعليق نوشته شده، هر دو ب خوانده مي شود ولي يكي ايراني است و ديگري كوفي، در اين جا مشاهده مي كنيم كه نستعليق روحي به آن حرف داده و تناسبي جديد را در آن حرف به وجود آورده كه آن را ايراني كرده است. مثل فرش ما و يا معماري قديم ما. در اين گونه كارها هنرمند قصد دارد كه به دور از هر گونه منيت ها، معنويات را نشان دهد و اينجاست كه يك ارتباط معنوي خاصي بين نقاش و هستي به وجود مي آيد كه تمام اينها مسائل هنري ارزشمندي است كه باطن هنر ما را نشان مي دهد، در نهايت مشكل فعلي ما اين است كه هنرمندان به ظاهر هنر توجه مي كنند و مثلاً مي خواهند اسليمي كار كنند و يا صرفاً كشيدن تخت جمشيد را در كارهايشان معيار سنتي بودن خود اعلام كنند كه تمام اينها مسائلي است كه بايد به آن پرداخته شود.
او همچنين در مورد مرز موجود ميان آراء و سلايق نقاشان مدرن با رئاليسم و سنت گرايان مي گويد: بدون هيچ مقدمه اي به طرح يك گليم يا جاجيم اشاره مي كنم، آيا نقش آن فيگوراتيو است يا آبستره؟ طرح ها و رنگ هاي آن به چه سبكي نزديك است؟ آيا به مدرني كه اكنون كار مي شود نزديكتر است يا به رئال؟
در جواب بايد بگويم كه سنت تصويري ما آبستره است و من فكر مي كنم كه سبك كوبيسم به سنت نقاشي ايران بسيار نزديك است. به نظر من يك سوءتفاهم تاريخي باعث اين تغيير نگرش شده و آن هم از دوران ورود نقاشي رئال در دوران سزان از اروپا به ايران توسط كمال الملك و اشاعه آن توسط شاگردانش بوده است و مي توانم بگويم بر اساس واقعيات تاريخي اين نتيجه را مي گيريم كه فيگوراتيو و آبستره سنت تصويري ما است نه سبك نقاشي رئال!
او در پاسخ به اين سؤال كه با توجه به تأكيد شما بر فيگوراتيو و آبستره بفرماييد كه نقش طراحي در نقاشي مدرن چگونه است، مي گويد: به نظر من نقاشي زباني دارد و نقاش به آن زبان است كه صحبت مي كند حال آن كه اين زبان مي تواند به صورت فيگوراتيو و آبستره تجلي يابد و زماني داراي ارزش است كه نقاش توسط آن زبان منظور خود را منتقل مي كند. در حالي كه تصور بر اين است كه محتواي كار فيگوراتيو فقط آني است كه توسط ديگران انجام مي شود ولي در مجموع آن موضوع كار است كه به طرح محتوا مي بخشد و اگر نقاش واقعاً آگاه به تمام جنبه هاي هنري كار اعم از طراحي، رنگ شناسي و غيره باشد، مي تواند اين محتوا را از طريق فيگور به بيننده منتقل كند.در غير اين صورت كار فيگور تبديل به يك اثر بي معني و بدون محتوا مي شود و در مجموع طراحي زيادي لازم است كه نقاش به سبك صحيح مدرن دست يابد.
او در زمينه سبك تدريس خود در مقام مدرس نقاشي مدرن مي گويد:من همواره سعي مي كنم كه مفاهيم نقاشي مدرن را آموزش دهم، زيرا نقاشي مدرن در سبك هاي آبستره و فيگوراتيو نيز سبك هايي هستند كه ناچار به تبعيت از آن مفاهيم هستند. در حقيقت من رانندگي را درس مي دهم، حالا هر كس مي خواهد هر جور و با هر ماشيني براند.
من اعتقاد دارم كه اگر كسي بخواهد مراحل پيشرفته اين سبك را طي كند در كلاس و چهارچوب ضوابط آن نمي تواند رفتار كند، بنابر اين من سعي مي كنم مفاهيم نقاشي مدرن را در اختيار شاگردانم قرار دهم.

گفت وگو با مهندس معمار غلامرضا معتمدي مؤسس مجموعه   «مان هنر نو»
افزايش غناي سليقه و درك هنري عموم
000687.jpg
اشاره؛ مجموعه فرهنگي هنري «مان هنر نو» چندي است كه در زمينه معرفي هنرهايي چون معماري، گرافيك، طراحي، عكس و فيلم با هدف تغيير زيبايي شناسي عمومي جامعه فعاليت خود را آغاز كرده است.
اين مجموعه در كنار برنامه هاي نمايشگاهي، كارگاهي و آموزشي خود به برنامه  ريزي هاي كوتاه مدت از جمله ايجاد كارگاههاي كشف و خلق پرداخته است.
به منظور آشنايي بيشتر با اين مركز هنري و اهداف و ديدگاههاي آن با مهندس معمار غلامرضا معتمدي مؤسس مجموعه «مان هنر نو »به گفت وگو پرداخته ايم كه در پي مي خوانيد:

* * *
* ضرورت ايجاد چنين مكاني چه بوده است؟
- از اواخر دهه سي شمسي رشد شهرنشيني در ايران شتاب فزاينده يافت؛ به طوري كه نسبت ۲۰% جمعيت شهري امروز به ۷۵%  كل جمعيت كشور تغيير يافته است.
شهرها گسترش يافتند اما فقط در زيرساخت ها، تأسيسات شهري، خيابان كشي ها و تا حدودي ساخت مسكن كه هنوز هم حل نشده باقي مانده است.
در شهرها انسانها زندگي مي كنند، كار مي كنند، تفريح هم مي كنند، اما براي پر كردن اوقات فراغت آنها برنامه ريزي و چاره  انديشي علمي نشده است و جامعه از ايجاد ساختارهاي لازم ناتوان مانده است.
فرهنگ و انتقال درست فرهنگ و طراحي و ساخت فضاهاي منتقل كننده فرهنگ ضعيف ترين بخش در ساختار شهرهاي امروزي ماست.
مفاهيم فرهنگي گذشته از روابط روزمره و رويارو، يا بهره گيري از رسانه هاي مختلف، همچنان به فضاهايي براي ديدن، شنيدن، لمس كردن، آموختن و به چالش كشيدن نيازمندند كه بايد در تمامي پهنه هاي شهر گسترش يابند.
مان هنر نو تلاش مي كند كه يكي از اين فضاها در گستره شهر تهران باشد و چارچوب خود را به معماري، گرافيك، عكس، فيلم، طراحي صنعتي و معماري داخلي محدود كرده است و همراه با آنها نقاشي ها و مجسمه ها نيز به صورت آرشيوهاي گوناگون در اين مجموعه حضور دارند.
آرشيو هاي فيلم و عكس، كتابها، گذرگاه ذهني، مدياتك و باغ گرافيك فضاهايي هستند كه به بازسازي روح فرهنگي مخاطبان كمك مي كنند. مان هنر نو از دو ساختمان مجاور هم براي عرضه فعاليت هاي خود استفاده مي كند. ساختماني در ۵ طبقه با ۱۵۰۰ متر مساحت كه مجموعه دائم را در خود جاي داده است و ساختماني در سه طبقه كه در آن هر ماهه نمايشگاههاي موقت از آثار روز هنرمندان ايران و جهان برگزار مي شود.
آخرين نمايشگاه از اين دست نمايشگاه، گرافيك ايران و جهان است. با دو بخش اختصاصي پوستر لهستان و ميلتون گليزر، كه در آن هزار اثر بيش از ۱۰۰ هنرمند ايراني و خارجي در معرض ديد مخاطبان قرار گرفته است.
* آيا الگوي خارجي مدنظرتان بوده است؟
- هدف مان  هنر نو، فعاليت در زمينه هنرهايي است كه به نوعي با زندگي مردم عجين و بعد از انقلاب صنعتي شكوفا شده اند.
آن دسته از هنرهايي كه عرضه آنها مختص به گالري ها و يا موزه ها نيست و در چارچوب روشنفكران و برگزيدگان جامعه نمي چرخد و تلاش براي ارتقاء كيفيت زيبايي شناختي آنها در برنامه ريزي براي رسيدن به اين هدف گوشه  چشمي هم به آموزش و تعليمات «باوهاوس» مدرسه اي كه توسط «اولتر گروينوس» معمار آلماني در «دسو»  هنرهاي مدرن تأسيس شده بود وجود داشته است.
* مخاطب شناسي شما شامل چه كساني است و چه مخاطبيني براي اين مركز مدنظرتان بوده اند؟
- بحث اثر هنري، فضاي نمايش و مخاطب، بحثي است كه در چندين سده اخير رواج يافته است. تا قبل از آن هنرمندان، صنعتگراني بودند كه همچون ديگر صنعتگران، شيئي را براي مصرف عمومي توليد مي كردند.
با حاكميت بورژوازي بر اقتصاد و فردگرايي بر رفتار جامعه، مناسبات كالايي به عرصه هنر نيز راه يافت. هنرمندان برج عاج نشين خود را تافته جدا بافته اي دانستند كه آثار بسيار به روش ها و سبك هاي گوناگون نه براي عوام كه براي برگزيدگان توليد مي كردند و چرخه هنر به هنرمند، هنرشناس، هنرفروش، منتقد و خريداران آثار هنري محدود شد و از مردم جدا؛ هرچند اين جا و آن جا تلاش هايي شد كه در اين نظم، شكافي ايجاد شود كه نشد. نقاشان ديواري مكزيك سعي كردند كه نقاشي را دوباره به ديوارهاي فضاهاي عمومي برگردانند و از آن اثري اجتماعي بسازند و يا در طراحي فضاهاي شهري، پارك ها و ميدانها،  جايي هم به مجسمه ها داده شود.
مان هنر نو بر اين باور است كه چنين تلاش هايي بدون ثمر است و نمي تواند نيازهاي فزاينده فرهنگ در شهرها و كلان شهرهاي جهاني با ۶ ميليارد جمعيت را بر آورد و جوابگوي پايتخت ايران با ده ميليون جمعيت باشد.
جامعه صنعتي با خود توليد انبوه را به همراه آورده است. هر روز ميليون ها شيء به عرصه هاي گوناگون زندگي آدميان وارد مي شوند. طراحي درست به قاعده و زيبا شناسانه هر كدام از آنها مي تواند هر روز ميليونها تلنگر به درك انسانها از طراحي و زيباشناسي بزند، تا جايي كه ديگر اشياء زشت را تاب نياورند. اين اشياء به هزاران شكل بسته بندي مي شوند و به بازارها راه مي يابند و دهها آگهي در رسانه هاي مختلف براي به فروش رساندن آنها تبليغ مي كنند. گرافيك زيباي اين بسته ها و آگهي ها مي توانند تلنگر ديگري به زيبايي شناسي عمومي جامعه وارد كنند. مان   هنر نو به گسترش چنين روشهايي براي تغيير زيبايي شناسي عمومي جامعه مي انديشد. هر چيز كه با زندگي مردم عجين است بايد نه تنها از جنبه كاربردي مفيد باشد، بلكه بايد بر غناي سليقه و درك هنري مردمان بيفزايد.
به همين جهت  مان هنر نو مخاطبان خود را در ميان صاحبان صنعت، طراحان صنعتي، توليدكنندگان، معماران، شهرسازان،  گرافيست ها، عكاسان، فيلمسازان و ساير كساني كه در اين پروسه بالفعل مشغول به كار هستند و همچنين جوانان و دانشجويان كه بالقوه كارگزاران بعدي  اند، مي جويد.
مان  هنر نو، مخاطبان خود را در ميان مسئولان شهري، برنامه ريزان، برنامه سازان رسانه ها و متخصصان مي جويد تا دست به دست هم دهند و زندگي با هنر را بر جامعه و شهر خود حاكم كنند. بايد به همه افراد جامعه خرد و كلان آموخته شود كه در تمام عرصه ها، فضاها و اشياء پيرامون خود را با ديد زيباشناسانه به نقد كشند و هنر را با زندگي خود چنان عجين كنند كه ديگر نيازي به هنر بيرون از اين زندگي وجود نداشته باشد.
* ويژگي آثاري كه قرار است به نمايش درآيند چيست و قصد داريد به معرفي چه آثاري بپردازيد؟
- در «مان  هنر نو» قصد بر اين است كه طرز تفكر و نحوه ديد مخاطبين به محيط و اشيايي كه آنها را احاطه مي كند تغيير يابد. در يك تقسيم بندي چهارگانه، گرافيك، معماري، طراحي داخلي، طراحي صنعتي و فيلم و عكس و در ارتباط با آنان آثاري جمع آوري شده اند كه در تغيير ديد مخاطبين مؤثر باشند. مثلاً  نشيمن خانه خود را در نظر بگيريد. در درجه اول فضاي آن مي تواند طراحي به قاعده معمارانه داشته باشد كه با ارتباط هاي درست به ساير فضاهاي خانه و مجموعه مسكوني اي كه در آن زندگي مي كنيد متصل گردد و مهمتر فضاهاي شهري اطراف آن درست و منسجم چيده شده باشند. (معماري) در داخل  نشيمن اگر بر روي مبلي مي نشينيد و در جلوي آن ميزي قرار دارد و بر بالاي آن چراغي، اعتدال و زيبايي تناسب با فضا و همخواني شكل و رنگ در آنها رعايت شده باشد، (معماري داخلي) و اشياء روي آن، ظرف ميوه، قوري چاي و غيره (طراحي صنعتي) و جعبه دستمال  كاغذي و جلد و صفحه بندي مجله اي كه مي خوانيد (گرافيك) و برنامه هاي تلويزيوني كه مي بينيد (فيلم) همگي متناسب و همخوان باشد.
مجموعه اي از اين اشياء كه به آساني با زندگي روزمره عجين شده اند و در بده بستان هاي هنري قيمتي گزاف پيدا نكرده اند و همگان توان تملك آنها را دارند و از هنر در طراحي و ساخت آنها بهره برده شده است، در فضاهاي نمايش مجموعه دائم  مان  هنر نو جمع آوري شده اند و هر ماهه اتفاقات مهم روز در زمينه تقسيم بندي هاي فوق در مجموعه موقت در معرض ديد مخاطبان قرار مي گيرند.

نگاه
فرش، نماد فرهنگ ايراني
ايران كشور فرش است و فرش نماد فرهنگ ايراني. فرش دستباف ايراني سالهاست در تارهاي سياست بازي و منفعت طلبي گرفتار شده است. چندين سال است كه خاطر رنگ و نقش و طرح كودكي هامان را با دود و سيمان و آهن عوض كرده ايم. آن قدر درگير دوردست ها شده ايم كه از بومي ترين هنر صنعت غافل شده ايم؛ هنري كه مي تواند نجات دهنده اقتصاد و تجارت و فرهنگ باشد. از كارآفريني و اشتغال گفته ايم اما يادمان رفت كه سرپنجه هر جوان ايراني مي تواند رج به رج توسعه و درآمد را رقم بزند. از گردش چرخ هاي صنعت ياد كرده ايم اما هزاران حرفه اي كه از فرش دستباف رونق مي گيرد را فراموش كرده ايم. تجارت آزاد و جهاني دغدغه هر روزمان بوده است اما مؤلفه هاي صادرات فرش دستباف به عنوان يك هنر صنعت بومي از خاطر رفته است. يك علامت سؤال بزرگ، ۲۵ سال پيش ۵۵ درصد بازار جهاني فرش در اختيار ايران بود و اينك در خوشبينانه ترين شكل ممكن تنها ۲۸ درصد بازار؟ از كنار اين چرا ساده نگذريم. چه شد؟ چه اتفاقي افتاد؟ كه كارخانه هاي صنعتي، دودكش ها و آسمانخراش ها روز به روز محيط زيست را آلوده تر كردند و گرفتاري هامان را بيشتر اما از اصيل ترين، درآمدزاترين، فرهنگي ترين و بهترين نقطه اتكاي صنعت، تجارت، اقتصاد و حتي فرهنگ و سياست، بازمانديم.
عدم وجود تمركز در مراكز تصميم گيري، عدم نگاه علمي و جامع وسر انجام عدم احساس تعلق و دلبستگي و دلسوزي آتشي است كه به جان تار و پود فرش دستباف ايراني افتاده است.دلبستگان فرهنگ و هنر ايراني سالهاي سختي را گذرانده اند و يادمان باشد در نقش و طرح و گل هاي فرش ايران هويت فرهنگي ما نهفته است و البته ارزش اقتصادي و تجاري آن را بايد به باورهايمان اضافه كنيم. در هياهوي جهاني شدن و در آستانه دهكده جهاني ايستادن تدبير ويژه مي طلبد. آنها كه قابليت هاي منحصر به فرد فرش دستباف ايراني را مي شناسند و با مؤلفه هاي اقتصاد امروز آشنايند مي دانند كه فرش دستباف ايراني مي تواند و اين توانايي مستلزم فراهم كردن زمينه هاست. امروز روز ديگري است. به اندازه كافي هزينه زماني و سرمايه  معنوي و مادي از بين رفته است، ديگر نخواهيم گذاشت فرش ايراني رنگ ببازد، رده از دست بدهد و در انزوا بماند. فرش دستباف ايران قابليت رقابت با نفت را دارد. باور كنيم مي توان با ايجاد زمينه و تدارك نگاه علمي و جامع نگراني هاي افت وخيز بازار نفت را از دل زدود و صندوق ذخيره ارزي را مالامال از درآمد حاصله از فرش دستباف كرد.
راهكارهاي كسب اعتبار تنها پشتكار مي خواهد و عزمي كه از سر دلسوزي است. اگر كشورهاي ديگر از راه تقليد نقش و طرح و رنگ فرش ايراني به جايي رسيده اند ايران با يك اراده ديگر مي تواند همه تنگناها را درنوردد و از هر پنجه ايراني گرهي بسازد. ماندگار و هميشگي نقشي بيافريند، دائمي و سرمايه اي بي زوال.
مديريت استفاده از سرمايه هاي خداداد مادي و خلاقيت هاي بي بديل معنوي كار ساده اي نيست. آب و خاك كشور با سرپنجه و سوي چشم هنرمندان اين ديار باغ و بستان خواهد شد. اين آرزو نيست عزمي است، هدفي است كه محقق خواهد شد.
زهره فيضي

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |