يكشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۷۶۱ - Jul 31, 2005
در دادگاه كيفري استان مطرح شد:
متهم به قتل ، كودك آزاري مي كرد
محدثه بدون هيچ مقدمه اي فرياد كشيد من دختر تو نيستم.
او در حاليكه اشك چهره اش را پوشانده بود، گريه مي كرد و مي گفت تو مادر نيستي. چرا پدرم را كشتي.
003534.jpg
گروه حوادث:نماينده دادستان عليه زني كه دخترش را مورد آزار و اذيت قرار داده بود تا رابطه پنهاني اش با يك مرد فاش نشود، در دادگاه كيفري استان طرح شكايت كرد.
به گزارش خبرنگار ما، دخترك ۱۰ ساله روسري شالي صورتي به سر داشت. اشك از چشمش جاري بود. نگاه سخت و خشني به مادرش مي كرد و به روند رسيدگي به دادگاه با دقت نگاه مي كرد. انگار تمام لحظاتي را كه مادرش به پدرش خيانت مي كرد پيش چشمانش مجسم شده بود.
قاضي عزيزمحمدي از محدثه خواست تا در جايگاه قرار گيرد. او از ميان جمعيت بلند شد. فلاش دوربين ها به طرف او نشانه مي رفتند. دخترك وسط دادگاه ايستاد مادرش را نگاهي كرد سرش را برگرداند. بدون هيچ مقدمه اي فرياد كشيد من دختر تو نيستم. اشك چهره اش را پوشانده بود گريه مي كرد و مي گفت تو مادر نيستي. چرا پدرم را كشتي.
محدثه تنها ۱۰ سال دارد. قاضي او را به آرامش دعوت كرد و گفت: به مادرت نگاه نكن. همه چيز را توضيح بده؟
دخترك شروع به صحبت كرد تمام ماجرا را تعريف كرد اما در طول صحبتهايش حتي يك بار هم زهرا را با لفظ مادر خطاب نكرد. او دائماً مي گفت: اين زن!
محدثه گريه  مي كرد و مي گفت: از سال ۸۲ اين مرد به خانه ما رفت و آمد پيدا كرده از همان ابتدا اين زن زماني كه غلامرضا به خانه مان مي آمد من و برادرم را به بهانه اي از خانه بيرون مي كرد. روز حادثه هم اين زن حال خوبي نداشت. غلامرضا به خانه مان تلفن كرد. من گوشي را برداشتم. از من پرسيد مادرت كجاست من گفتم حال ندارد و همان لحظه اين زن گوشي تلفن را از من گرفت و با غلامرضا شروع به صحبت كرد. به او گفت اگر نيايي خودكشي خواهم كرد. حدود يك ساعت بعد بود كه غلامرضا خود را از قزوين به خانه ما رساند.
دخترك در طول صحبت كردنش دائماً بغضش را فرو مي برد او ادامه داد: وقتي غلامرضا وارد خانه شد اين زن ما را داخل اتاق برد و در را رويمان بست. دقايقي از حضورش نگذشته بود كه در را باز كرد. ما به راهرو آمديم، ديديم در حال نگاه كردن فوتبال هستند. همان موقع بود كه صداي زنگ خانه به صدا درآمد.
همين كه خواستم در را باز كنم، اين زن گفت: صبر كن! بگذار غلامرضا جايي پنهان شود. حدود يك دقيقه بعد در را باز كردم. پدر و مادربزرگم بودند. وارد شدند. با هم صحبت هايي مي كردند. مادربزرگم از ما خواست تا براي شام به خانه آنها برويم اما با اصرار پدرم مادر بزرگ درخانه ما ماند. حدود ساعت ۱۱ شب بود كه مادر بزرگ رفت و در حالي كه غلامرضا در طبقه بالاي خانه پنهان بود، خوابيديم.
صبح حدود ساعت ۹ صبح فردا در خواب و بيدار بودم كه ناگهان فردي با يك ميله به سرم كوبيد. بيهوش شدم. نمي دانم چه اتفاقي افتاده بود ساعت ۳۰/۱۰ صبح با صداي لرزان و وحشت زده اين زن بيدار شدم. او گفت بلند شو. پدرت را كشته اند. چهار نفر مرد نقابدار به خانه آمده اند و پدرت را كشته اند. من و مادرم به كوچه رفتيم كه در آن لحظه مادرم شروع به داد و فرياد كرد.
محدثه در پاسخ به سؤال قاضي كه چرا در اين مدت ماجرا به پدرت يا فرد ديگري نگفتي؟ بيان كرد: مي ترسيدم اين زن مرا تهديد به مرگ كرده بود. مي گفت اگر به كسي چيزي بگويم، مرا خواهد كشت محدثه با صداي لرزان آستينش را بالا كشيد. آقاي قاضي اين زن دستم را مي سوزاند تا حرفي نزنم.
دخترك سوخته بود. او مي گفت: مادرم با قاشق داغ مرا مي سوزاند.
ناگهان همهمه اي فضا را پر كرد. قاضي تذكر قانوني داد و غلامرضا از خود دفاع كرد: او كه مردي ۳۰ ساله است اظهارات دخترك را قبول نكرد و گفت: يك دختر ۹ ساله چه چيزي مي فهمد.
محدثه مجدداً فرياد كشيد من همه چيز را مي فهمم آقاي قاضي اين زن به همراه غلامرضا پيش يك دعانويس رفته بودند تا بتوانند پدرم را بكشند.
غلامرضا با دستور دادگاه در مقام آخرين دفاع قرار گرفت و گفت: مدتها بود كه با خانواده مجيد (قرباني) رابطه خانوادگي داشتم. من مجيد را دوست داشتم و هيچ وقت فكر خيانت نمي كردم.
روز حادثه وقتي محدثه به من گفت: مادرش قصد خودكشي دارد تنها براي نجات وي به خانه اش رفتم اما خيلي اتفاقي گير افتادم. با زهرا مدتي صحبت كردم و او را راضي كردم تا به زندگي اش به خاطر بچه ها ادامه دهد. همان لحظه مجيد آمد. نمي خواستم بداند بدون اجازه و اطلاع وي به خانه  اش آمده ام. توي پاگرد پشت بام پنهان شدم. صبح وقتي در خواب بودم او مرا ديد. شروع به داد و فرياد كرد. او به من اجازه صحبت كردن نداد. ما با هم درگير شديم وقتي گردنش را گرفتم، ناگهان صدايي آمد و مجيد سكوت كرد.
وقتي برگشتم ديدم ظاهراً گردنش شكسته  است، خيلي ترسيده بودم او در حال جان دادن بود. از زهرا كمك خواستم به او گفتم برايم سرنگي بياورد. او يك سرنگ از داخل يخچال آورد و من كه چندين بار در فيلم ها ديده بودم سرنگ هوا را به وي تزريق كردم.
من اصلاً از قبل قصد كشتن مجيد را نداشتم. از دادگاه درخواست بخشش دارم.
زهرا كه به اتهام معاونت در قتل در دادگاه حضور داشت نيز به دفاع از خود پرداخت. او مدعي بود كه نيمي از حرف هاي دخترش درست است.
اين موضوع مرا خيلي اذيت مي كرد اما هرگز انگيزه اي براي قتل نبود. من زندگي و بچه هايم را دوست داشتم. من هيچ رابطه اي با اين مرد نداشته ام.
قسمت اول دادگاه به پايان رسيد. اولياي دم تقاضاي قصاص براي هر دو متهم كردند و يك ساعتي جلسه غيرعلني در شعبه ۷۱ دادگاه برگزار شد.
بر پايه اين گزارش، قرار است حكم ظرف ۱۰ روز آينده در خصوص اين پرونده صادر شود.

حكم اعدام قاتل نوعروس تأييد شد
003537.jpg
گروه حوادث: قصاص مرد ۲۲ ساله اي كه به خاطر سوءظن شديد به همسرش وي را به طرز فجيعي به قتل رسانده بود، از سوي ديوان عالي كشور تأييد شد.
به گزارش خبرنگار ما، فروردين ماه سال جاري مرد جواني كه تنها يك سال و نيم از زندگي مشتركش با همسر ۱۹ساله اش مي گذشت، در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان محاكمه شد. اين پرونده به خاطر حساسيت و نوع وقوع جنايت از جمله جنجالي ترين پرونده هاي سال گذشته محسوب مي شد.
در تاريخ ۷ مرداد ماه سال ۸۳ وقوع جنايتي در شهرك مشيريه تهران گزارش شد. اعلام كننده جنايت برادر مقتوله به نام عباس بود كه نامبرده فرداي روز حادثه به همراه همسر و مادرش به در خانه خواهرش مي رود و ملاحظه مي كند در واحد آپارتماني بسته است و روي در نوشته شده مرجان مرد. وي اقدام به شكستن در مي كند و وقتي وارد خانه مي شود با جسد مقتوله روبه رو مي شود. با اطلاع موضوع به دادسراي جنايي تهران، قاضي ويژه در صحنه حاضر و به بررسي بيشتر موضوع مي پردازد. با توجه به قراين و شواهد و دستخط هاي احتمالي موجود بر روي آيينه از قاتل در سر صحنه اين تئوري تقويت شد كه قتل احتمالاً توسط يكي از اعضاي خانواده صورت گرفته است.
كارآگاهان در بررسي هاي خود، متوجه شدند كه متهم به خاطر سوءظن شديد نسبت به همسرش در خصوص شك و ترديد در رابطه نامشروع با فردي به نام شهاب، اقدام به چنين جنايتي، كرده است. متهم بعد از ارتكاب جنايت موتور خود را فروخته و از طريق مرز مهران از كشور خارج شده و در بازگشت در شهرستان مريوان دستگير شد.
با گزارش موضوع به بازپرس دادسراي جنايي ماموران با نيابت قضايي متهم را از مريوان به تهران انتقال دادند و وي به جزئيات ارتكاب جنايت اقرار كرد. با توجه به ادعاي متهم در تمام مراحل تحقيق كارآگاهان شهاب را شناسايي نكرده و به اعتقاد آنان وي وجود خارجي ندارد.
متهم در دفاع از خود گفت: اتهام را قبول دارم. اين حق قانوني آنهاست تا من قصاص شوم. هيچ دفاعي ندارم. همه چيز در يك لحظه اتفاق افتاد. من در شرايط روحي مناسبي نبودم. حتي الان فكرش را مي كنم ديوانه مي شوم. اين قدر فشار عصبي من زياد بود. حالا هم از اين جريان متأسفم.
حدود ساعت ۸ شب به خانه رفتم.خيلي اعصابم ناراحت بود. مشكلاتي كه با خود مرجان داشتم، اعصابم را به هم ريخته بود. او حرفم را گوش نمي داد. شروع كردم با او صحبت كردن. او نسبت به من خيلي بي اعتنا بود. پرسيدم چرا اين طوري هستي. من همه چيز را براي تو گذاشتم. من احساس كردم دائماً دنبال بهانه است. به او گفتم: من نمي خواهم زندگيم خراب شود. ولي او زير بار نرفت. در آن لحظه من نمي فهميدم چه كار مي كنم. وي درباره انگيزه قتل در پاسخ به قاضي پرونده گفت: من انگيزه اي نداشتم. شخصي به نام شهاب وارد زندگي ام شده بود. نمي خواستم زندگي ام بر باد برود.
شهاب مثل يك كابوس در زندگي ام وارد شده بود. در دفترچه خاطرات او اسم شهاب آمده بود. من يك لحظه عصباني شدم. اگر مي دانستم شهاب نامي هست و مرجان به او علاقه مند است، خودم مرجان را طلاق مي دادم.
ديروز حكم اعدام متهم از سوي ديوان عالي كشور تأييد شد.

اعتراف به قتل هموطن
003540.jpg
گروه حوادث: پرونده جنايي كه در پي كشف جسد يك مرد در چاه توسط پليس آگاهي تهران در دست بررسي بود با شناسايي عامل جنايت و اعتراف صريح وي به قتل عمدي به پايان تحقيقات پليسي خود رسيد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۴ روز يكم مرداد ماه سال ۸۴ مأموران كلانتري ۱۷۷ خاورشهر از طريق مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ از كشف جسدي در داخل يك چاه واقع در روستاي غني آباد مطلع شدند. بلافاصله يك تيم پليسي به محل اعزام شدند. بررسي هاي نخستين صورت گرفت. مراتب به اطلاع بازپرس كشيك دادسراي شهرري رسيد. اكيپ بررسي صحنه جرم مركز تشخيص هويت پليس آگاهي در محل كشف جسد حضور يافتند.
مأموران سازمان آتش نشاني براي خارج كردن جسد از داخل چاه به محل آمدند. جسد از چاه بيرون آورده شد. بعد از انجام تحقيقات لازم، جسد به دستور بازپرس پرونده به پزشكي قانوني انتقال يافت تا با انجام آزمايشات پزشكي علت تامه مرگ مقتول كه مردي جوان و تبعه افغانستان بود مشخص شود.
در مرحله بعدي تحقيق هويت جسد كه متعلق به خدارحم ۲۰ ساله بود معلوم شد.
پليس در ادامه دريافت كه مقتول كارگر يك گلخانه در آن منطقه بوده است و از تاريخ بيست و هفتم تيرماه ناپديد شده بود و فقدان وي نيز به كلانتري محل اعلام شده بود. پليس آگاهي تهران در جريان رسيدگي بر روي اين پرونده چهار نفر از كارگران گلخانه را براي انجام تحقيقات پليسي به دايره ۱۰ انتقال داد.
در تحقيقاتي كه از مالك گلخانه نيز صورت گرفت پليس متوجه شد كه مقتول با يكي از چهار كارگر بازداشت شده به نام نيك محمد دچار اختلاف بود. طبق گفته صاحب گلخانه جر و بحث و درگيري اين دو نفر در نهايت منجر به اخراج نيك محمد نيز شده بود.با روشن شدن اين مطلب تحقيقات از نيك محمد به صورت فني- پليسي ادامه يافت كه در نهايت به اعتراف به ارتكاب جنايت انجاميد.
نيك محمد در خصوص چگونگي وقوع اين قتل و انگيزه خود به پليس گفت: «شب حادثه به دليل اختلافات قبلي كه با خدارحم داشتم به گلخانه مراجعه كردم. به محض رودر رو شدن با خدارحم با چاقو به سويش حمله كرده و او را از پاي درآوردم. سپس جسد را داخل چاه انداختم. از صحنه جنايت يك دستگاه ويدئو سرقت كرده و متواري شدم.» با اعتراف صريح نيك محمد به قتل خدا رحم رسيدگي پليس بر روي اين پرونده به انتها رسيد.
سه مرد افغان ديگر نيز كه در پي اين حادثه توسط پليس بازداشت شده بودند به دليل اقامت غيرمجاز در ايران روانه زندان شدند.بررسي هاي قضايي در مورد اين پرونده تا صدور حكم نهايي ادامه خواهد يافت.

۱۲ سال حبس براي قاتل ۱۳ ساله
رويتر :در محاكمه پسر ۱۳ ساله آمريكايي كه دوست خود را به ضرب چوب بيسبال كشته بود به ۱۲ سال حبس محكوم شد.
اين پسر كه همراه دوستانش پس از بازي بيسبال به يكي از رستوران هاي لوس آنجلس رفته بود دوست ۱۵ ساله خود را كه موجب شكست آنها شده بود مورد تمسخر قرار دادند.
شاهدان در مورد نحوه وقوع حادثه گفتند: زماني كه درگيري ما بالا گرفت ناگهان دوستمان با چوب بيسبال به جان مقتول افتاد و با وارد آوردن ضرباتي به سر و زانوي او موجب مرگش شد.دادگاه لوس آنجلس براي مجازات اين پسر او را تا ۲۵ سالگي محكوم به حبس كرد.
گفتني است، متهم داراي هيچ گونه سوء سابقه اي نبود و دوستانش رفتار شايسته او را نيز تأييد كردند، اما او تمام عمرش را به خاطر يك اشتباه فنا كرد.

خارج شدن قطار شهر بازي از ريل در كاليفرنيا
آسوشيتدپرس: در پي وقوع حادثه خروج يك قطار با ۴۸ سرنشين، در پارك و شهربازي در ايالت كاليفرنيا ۱۵ نفر از جمله دو كودك مجروح شدند.
بنابراين گزارش در اين حادثه كه ساعت ۱۸و ۵۰ دقيقه بعد از ظهر ديروز در پارك ديزني روي داد قطار از ريل خارج شد و ۱۵ نفر از جمله دو كودك زخمي شده و به بيمارستان انتقال يافتند.
اين دومين سانحه اي است كه طي چهار ماه گذشته در اين پارك روي مي دهد.
ماه مارس گذشته نيز يك پسربچه ۴ ساله سرنشين يك قايق تفريحي در اين پارك حين تخليه مسافر، مجروح شد و به بيمارستان انتقال يافت.

اعدام پايان رفاقت دوستانه
گروه حوادث: پسر جواني كه سال گذشته در درگيري خونيني در اسلامشهر يك نفر را به قتل رسانده بود از سوي شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان به قصاص نفس محكوم شد.
به گزارش خبرنگار ما سال گذشته در پي درگيري كه در يكي از محله هاي اسلامشهر رخ داد پسري ۲۰ ساله به نام بغداد با وارد كردن ضربات چاقو فردي به نام علي اصغر را از پاي درآورد. اين متهم كه يك فقره سابقه كيفري در رابطه با توزيع مواد مخدر دارد ۴ مرداد ماه سال جاري در شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان محاكمه شد.
روز گذشته حكم اعدام اين متهم از سوي شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان صادر شد و براي تأييد به ديوان عالي كشور ارجاع داده شد.

ضربه گلدان جان برادر كوچكتر را گرفت
گروه حوادث: عامل جنايت خيابان غياثي در كمتر از دو ساعت توسط پليس آگاهي تهران بازداشت شد.به گزارش خبرنگار ما، ماموران كلانتري ۱۱۴ غياثي ساعت ۱۹ و ۳۰ دقيقه روز جمعه از كشف جسد يك پسر جوان در داخل منزل مسكونيشان از طريق اعلام پدر وي به پليس مطلع شدند.يك تيم پليسي براي بررسي صحنه كشف جسد به محل اعزام شد. بعد از رؤيت جسد مراتب به اطلاع بازپرس اصغرزاده رسيد.مقتول كه روح الله ۲۵ ساله نام داشت در اثر اصابت يك جسم سفت به ناحيه سرش به قتل رسيده بود. در فاصله اي اندك از جسد يك گلدان شكسته وجود داشت كه احتمال مي رفت با برخورد محكم آن به سر روح الله منجر به قتل وي شده بود.در بررسي هاي اوليه پليسي معلوم شد كه در زمان وقوع جنايت روح الله به همراه برادر بزرگترش به نام ماشاءالله در خانه تنها بوده است.همسايه ها به پليس گفتند: «ساعتي قبل از كشف جسد ماشاءالله را در حاليكه يك ساك دستي به همراهش بود در حال خروج از منزل ديده اند.»بلافاصله عمليات دستگيري آغاز شد. پليس در كمتر از دو ساعت ماشاءالله را در ترمينال جنوب مورد شناسايي قرار داد. اين پسر جوان كه ۲۶ سال سن دارد بازداشت شد. او به پليس گفت: «برادرم فردي معتاد بود و دائم براي من و خانواده ام مشكل درست مي كرد. در زمان حادثه به همراه روح الله در خانه تنها بوديم. برادرم بار ديگر بر سر موضوعي جزئي شروع به داد و فرياد كرد و به سوي من حمله ور شد. براي دفاع از خودم گلدان را برداشتم و وقتي روح الله نزديكتر شد گلدان را محكم بر سرش كوبيدم. برادرم بر روي زمين افتاد. باورم نمي شد كه او را كشته باشم. ترسيده بودم چاره اي جز فرار نداشتم. ساك كوچكي برداشته و چند لباس داخل آن انداختم خانه را ترك كردم. قصد خاصي نداشتم فقط مي خواستم از تهران بگريزم كه در نهايت بازداشت شدم.»

زن آمريكايي دو فرزند ۲ و ۳ ساله اش را كشت
آسوشيتدپرس: پليس آمريكا جسد دو پسر ۲ و ۳ ساله را روز پنج شنبه در منطقه لووا پيدا كرد.
دو برادر ۱۰ و ۱۳ ساله اين كودكان در يافتن اجساد آنان به پليس كمك كردند.پليس در بررسي منزل آنان، با پيكر نيمه جان مادرشان ريجلااستارك روبرو شد كه به بيمارستان انتقال يافت ولي پس از چند ساعت جان باخت.در حال حاضر دو كودك بزرگتر همراه پدرشان زندگي مي كنند.به گفته همسايگان، طي چند ماه اخير مشاجرات و درگيري هاي زيادي در اين خانه صورت گرفته بود.استارك كه از همسرش جدا شده بود با مرد ديگري كه پدر دو كودك ۲ و ۳ ساله بود زندگي جديدي را شروع كرد اما با او نيز اختلاف پيدا كرد و همين امر باعث ترك همسرش از خانه شد.در نتيجه فشارهاي عصبي، زن اقدام به كشتن دو فرزند به جا مانده از او كرد و سپس خود را كشت.دو پسر بزرگتر كه متعلق به همسر اول او بودند به سمت خانه همسايه فرار كرده و پليس را خبر كردند.پليس در حال بررسي بيشتر روي اين حادثه است.

مرد بي دندان به اتهام سرقت مسواك بازداشت شد!
آنانوا : يك مرد بي دندان ۳۲ ساله برزيلي، بخاطر سرقت هفت عدد مسواك از فروشگاهي در شهر ديبيروآ پرتو بازداشت شد.
براساس اين گزارش، اين سارق به هنگام مواجهه با افسران پليس، با نشان دادن دهان بي دندانش در صدد بود تا به نوعي اتهام نسبت داده شده را رد كند.اما نهايتاً پس از چندي، او به اين سرقت اعتراف كرد.اين سارق در اظهارات خود گفته بود من حتي نمي دانم كه چرا دست به اين سرقت زده ام. تنها چيزي كه مي دانم اين است كه اين كار، كاري فوق العاده احمقانه بودچرا كه من اصلاً دنداني ندارم. نمي دانم به هنگام دزدي چه به ذهنم آمد!

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش انفورماتيك
بـورس
خارجي
سياسي
داخلي
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش انفورماتيك   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |