پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۳۹۷۰ - Apr 27, 2006
حراج  ريشه ها
حامد روشن روان
خريد و فروش بيمارگونه اراضي كشاورزي و ذخاير طبيعي و ادامه ساخت و سازهاي غيرقابل كنترل در اين مناطق ناشي از نبود آمايش سرزميني، معضل پول هاي سرگردان و كمبود قوانين و مقررات براي هدايت نقدينگي جامعه به سوي توليدات منطبق با نيازهاي ملي است
013908.jpg
براي چندمين بار زنگ تلفن به صدا درمي آيد. طبق معمول بنگاهي است. دوباره اصرار مي ورزد: زمينت را كه مشرف به سد .... است، مي فروشي؟
پاسخ من منفي است. او همچنان سمج است و وقتي دوباره پاسخ منفي مي شنود، با طعنه مي گويد:
- از پول بدت مي آيد؟!
به ناچار مي گويم؛ فعلاً نياز به پول ندارم، اگر پيش آمد، خبرت مي كنم.
ادامه مي دهد:
- نه بابا، شكمت سير است، و الا كي از ۳۰۰ ميليون تومان پول مي گذره؟!
پاسخي ندارم كه بدهم، مي گويم روز به خير و گوشي را مي گذارم.
نه آن دلال زمين تقصيري دارد كه به قول قديمي ها پاشنه خانه ما را درآورده  تا به هر قيمت جواب مثبت من را براي فروش زمين مشرف به سد بگيرد، نه من گناهي دارم كه عليرغم حقوق اندك بازنشستگي و نيازهاي مالي حاضر نيستم ريشه هايم را بفروشم. شايد هم اگر روزي نياز اقتصادي پيدا كنم به مصداق؛ «گرسنگي نكشيدي تا عاشقي يادت برود!» من هم عشق به زادگاه و يا به قول نسل جديد «زادبوم» را فراموش كنم و به قول دلال زمين، بزنم توي گوش ۳۰۰ ميليون تومان و قال قضيه را بكنم!
مسئله، ويروسي است كه به جان منابع طبيعي، زمين هاي كشاورزي و روستاهاي ما افتاده است. عده اي از صاحبان پول هاي سرگردان كه نمي خواهند تورم، دارايي شان را ذره ذره بخورد، به خريد و فروش زمين روي آورده اند. برايشان فرقي نمي كند، زمين چه رابطه اي با آن كشاورز دارد و چرا از قديم گفته اند، زمين در روستا ريشه آدم هاست. اگر كسي زمينش را بفروشد از زادگاهش آواره مي شود، چون ريشه اي در آنجا ندارد.
عده اي هم، شده اند بنگاه دار و دلال زمين و آتش بيار معركه. من گناهي را متوجه آنها نمي دانم. يا بيكارند يا شاغل كم حقوق و يا بازنشسته اي كه درآمدش كفاف زندگي اش را نمي دهد و لاجرم روي مي آورد به اين كار، پس از مدتي كه پول دلالي به دهانشان مزه مي كند، ديگر آمادگي دارند، داير و باير و آبيزار و ديمزار را يكجا بفروشند همه علائق زادگاهشان را از دست مي دهند. پس اين نياز اقتصادي است كه بنگاه ها را مثل قارچ مي روياند و دلال ها را كرور كرور به ميدان مي فرستد. اين سواي آن حرفه اصيل بنگاه داري و مشاوران املاك است كه براي شغل و حرفه شان اصالتي قائلند و حقوق مردم را پاس مي دارند.
پس سه عامل پول هاي سرگردان، نياز اقتصادي مردم، و درآمد آسان و شيرين دلالي، در مدتي كوتاه در يك منطقه كشاورزي، معركه به پا كند. برادر با برادر، فاميل با فاميل، پدر با فرزند و... همه بر سر ارث و ميراث ارضي به جان هم مي افتند. مرزهاي طبيعي زمين ها كه چشم انداز زيباي اين مناطق را تشكيل مي داد، تبديل به ديوارهاي زمخت چوبي، سيم خاردار و يا آجر و سيمان مي شود. پرونده دعواهاي ارضي در دادگاه ها به صورت تصاعدي بالا مي رود و سرانجام در مدت چند سال، بسياري از ذخيره گاه هاي طبيعي، اراضي كشاورزي حاشيه رودخانه ها و درياچه ها و آبشارها و تمامي جلوه گاه هاي زيباي طبيعي زير ساخت و ساز مي رود. بافت فرهنگي، اقتصادي و مناسبات انساني منطقه دگرگون مي شود نظير آنچه كه امروزه در لواسانات و ميگون و فشم پيش آمده يا در كلاردشت، به وقوع پيوسته و يا در طالقان در شرف وقوع است. نبود آمايش سرزميني، معضل بزرگ پول هاي سرگردان در اقتصاد ايران، نبود قوانين و مقررات لازم براي سوق دادن سرمايه ها به سوي توليدات منطبق با نيازهاي ملي و.... مسائل كنوني را دامن زده است و تا اين معضلات ريشه اي به طور اصولي درمان نشود، حراج يا تاراج ريشه ها يعني زمين هاي كشاورزي، ذخاير و منابع طبيعي، بافت جمعيتي سازگار با طبيعت هر منطقه، گوناگوني فرهنگ و فولكلور، صنايع و توليدات بومي و ... ادامه خواهد يافت.

پاسخگو
خانم كبيري _ كرج
۱- شعرهاي زيباي شما را كه براي ستون تجربه هاي آزاد ارسال كرده ايد، دريافت كرديم.از اين شعرها در شماره هاي آينده استفاده خواهيم كرد.
۲- حق با شماست. مطبوعات بايد فرصت و امكاني براي استعدادهاي نوخاسته كه هنوز مهارت هاي حرفه اي را بدست نياورده اند، فراهم كنند تا از اين طريق، راه رشد و كسب مهارت هاي بيشتر را بدست آورند.
اميدواريم، در آينده نيز شعرهاي تازه اي را از شما دريافت كنيم.

خانم ناهيد دالايي _ تهران
۱- از حسن توجه و محبت فراواني كه نسبت به روزنامه همشهري و كاركنان اين موسسه مبذول داشته ايد، سپاسگزاريم.
۲- بخش هايي از مطلب «راز و نياز» شما را به صورت مستقل در همين شماره درج كرده ايم. اين هم نمونه اي از خط زيباي شما كه با شعري از سهراب سپهري، شاعر بزرگ و با احساس جلوه زيباتري يافته است براي شما آرزوي موفقيت بيشتري داريم.
013905.jpg
آقاي معتمدي _ همدان
۱- نامه ها و مطالب ارسالي خوانندگان به روزنامه همشهري با توجه به محتواي مطالب و زمان دريافت در اسرع وقت مورد استفاده قرار مي گيرد و با توجه به تراكم نامه ها، ناچار بايد نوبت را نيز مراعات كنيم.
۲- مطلب ارسالي شما در مورد جوانان و مشكل بيكاري، بارها در همشهري درج شده است از نامه ديگرتان در خصوص بناهاي تاريخي همدان، در فرصت هاي آينده استفاده خواهيم كرد.

بعضي از منتقدان، منافع اكثريت مردم
به ويژه اقشار كم درآمد را ناديده مي گيرند
در نقد برنامه هاي دولت منصف باشيم
اقداماتي را كه دولت دكتر احمدي نژاد براي رفاه حال اقشار كم درآمد جامعه به اجرا درمي آورد، مثل هر طرح و برنامه ديگري درخور نقد و بررسي است و كارشناسان مي توانند با ارائه دلايل مشخص و راهكار، نقاط ضعف و قوت اين قبيل طرح ها و برنامه هاي دولت را مورد بررسي دقيق كارشناسانه انجام بدهند، به شرط آن كه، هدف برنامه ها كه كمك به اقشار كم درآمد جامعه و به نوعي تعميم عدالت اجتماعي است زير سؤال نرود.
اما اخيراً عمده برنامه هاي دولت به بهانه هاي گوناگون و تحت عناوين مختلف به جاي نقد، زير سؤال مي رود، سفرهاي استاني رئيس جمهور و هيأت دولت به استان هاي محروم به علت افزايش هزينه ها، افزايش حقوق كارگران و كارمندان و بازنشستگان به بهانه افزايش تورم، و... بالاخره عدم تغيير ساعت به بهانه ضررهاي هنگفت اقتصادي به نوبت، مورد انتقاد واقع شده اند. اما در اغلب ايرادهاي وارده آنچه مورد توجه و عنايت كارشناسان قرار نمي گيرد، منافع مردم، بخصوص اقشار ضعيف جامعه مي باشد.
در حالي كه نقدي سازنده همراه با ارائه راه حل، مي تواند ضمن رفع معايب و نارسايي هاي احتمالي، حتي به صورت اثبات مشكلات اجرايي، دولت را در تغيير آن طرح مصمم سازد. اما وقتي، از ديدگاه خاصي اين طرح ها در معرض انتقاد قرار مي گيرد و منتقدان به منافع اكثريت مردم بي توجه مي باشند، چنان نتيجه  اي نيز عايد نمي شود.
به عنوان مثال، مصوبه هيأت دولت در مورد تغيير ساعت رسمي كشور در فصل هاي بهار و تابستان در دهه هاي گذشته ناشي از كمبود و بحران انرژي و در پي قطع مكرر برق بوده است كه با توجه به تجارب جهاني به اجرا درآمده بود. اما آيا، تصميمي را كه براي يك دوره بحراني گرفته شده، مي توان به كل تاريخ يك كشور تعميم داد. در حال حاضر و با توجه به توليد كافي انرژي برق، ضرورتي براي تغيير ساعت به انگيزه انجام صرفه جويي در ساعات غير پيك ندارد. حتي به نظر نمي رسد كه وزارت نيرو از ساعت ۲۳ تا ۱بامداد يا ۵ تا ۷ صبح مشكلي در تأمين نيروي برق داشته باشد.
كارشناساني كه زيان هاي اقتصادي اين عدم تغيير ساعت را محاسبه و اعلام مي كنند، آيا به ضررهايي كه اين تغيير به مردم و كشور وارد مي كند، نيز توجه دارند.
در فرهنگ مردم ما معمولاً براي اداي فرايض ديني، صرف شام،ديدارهاي خانوادگي و مهماني ها حداقل ۳ الي۴ ساعت زمان لازم است، اما تغيير ساعت، اين تعادل  را بر هم مي زند و زمان استراحت را به تعويق مي اندازد، آشفتگي در انطباق زمان با ساعات كار از پيامدهاي حتمي تغيير ساعت است، با بررسي دقيق و انجام تحقيقات كافي مي توان زيان هاي وارده ناشي از تغيير ساعت را از زبان مردم شنيد، مسلماً نتيجه چنين گزارشي، حق را به دولت و عدم تغيير ساعت كار مي دهد.
حسين مبيني فرد

سال هاست كه همديگر را مي شناسيم
راز و نياز با پروردگار عالم از هر زباني كه گفته شود، زيبا و باشكوه است. بخصوص كه وقتي يك نوجوان با بياني آكنده از شور جواني و جلال زندگي و در عين حال با سادگي و صداقت، با خدا راز و نياز مي كند:
سلام به عزيزترين كسي كه در زندگي ام شناختم. ديروز، همه اش به فكرت بودم، اصلاً چرا دروغ بگويم، در اين چند روز، هميشه در فكر و ذهنم بوده اي و انگار پس زمينه ثابت ذهنم شده اي. بعضي وقت ها از دست خودم، حرصم مي گيرد مثل همين امروز صبح كه با تو قرار داشتم و نتوانستم سر قرارم بيايم، بيشتر از دست خودم عصباني مي شوم.
آخر مي داني صبح ها يك حال و هواي ديگري دارد. انگار صبح ها آدم بهتر مي تواند هرچه دل تنگش مي خواهد بگويد، انگار خودش تنها در اين دنياست و يا احساس مي كنم تنها موجودي هستم كه تو در تمام عالم دوستش داري...
سالهاست كه همديگر را مي شناسيم، از همان كودكي حتي گاهي با تو صحبت هم مي كردم، مي داني آن روزها حرف زدن با تو خيلي برايم جالب بود و دوست داشتني. از تو مي خواهم كه هيچ وقت، لذت حرف زدن با خودت را از من نگيري. من آماده ام. سجاده ام پهن است با مهر و تسبيح و قرآن كوچكم ... و رازهاي بسياري كه با تو دارم.
ناهيد دالايي- تهران

گستره
وداع با سيگار در ۵۰ سالگي
من كه ترك كردم
013902.jpg
شاعر فرموده است:
اي كه پنجاه رفت و در خوابي
مگر اين پنج روزه دريابي
اما آقاي «قاسم آقابابايي» از لحاف دوزان ماهر و باسابقه و اهل و ساكن روستاي زيزگان تفرش، ۵۰ سالگي را نه در خواب، بلكه در بيداري و هوشياري كامل غنيمت شمرده و در آستانه وداع با روزگار جواني و عزيمت به دوران كهنسالي، شجاعانه سيگار را كه عمري به آن اعتياد داشته، كنار گذاشته است و حالا حدود يك دهه است كه در نهايت تندرستي و شادابي، زندگي مي كند و همچنان از توان كافي براي دوخت و دوز لحاف كه اين روزها، جزو مشاغل پردرآمد هم شده، برخوردار است.
اين پيشه ور شجاع، توسط يكي از خوانندگان همشهري كه نخواسته نامش را اعلام كند و با يك پيام كوتاه، صريحاً مي گويد: من ترك كردم، شما هم اگر بخواهيد مي توانيد سيگار كشيدن را ترك كنيد، نه پولتان را دور بريزيد و نه جانتان را به خطر بياندازيد.
عكس زماني گرفته شده كه قاسم آخرين سيگار را خاموش مي كند

به بهانه جنبش همگاني مردم نپال عليه استبداد سلطنتي و خاطره  اي از اختناق سلطنتي در ايران
تنها مخالف حكومت ديوانه از آب درآمد!
013911.jpg
در اين روزها كه جنبش همگاني مردم نپال عليه استبداد سلطنتي حاكم بر اين كشور اوج گرفته است و عليرغم وعده هاي مساعد پادشاه مبني بر تن دادن به خواسته هاي تظاهركنندگان و مخالفان مردم بر كناره گيري شاه و پايان رژيم سلطنتي اصرار مي ورزند؛ ياد مبارزات پرشور انقلابي و انقلاب اسلامي ملت بزرگ ايران عليه رژيم شاه و نظام خود كامه سلطنتي مي افتم و در حيرت هستم كه چرا، حكام ستمگر از سرنوشت پادشاهان خودكامه و آخر و عاقبت شوم بيدادگري درس نمي گيرند. پايان سياه سلطنت شاه،  مي توانست براي شاه نپال درس عبرتي باشد و پيش از آن كه به قول معروف كارد به استخوان مردم نپال برسد. به حقوق ملت احترام بگذارد و فرصت بدهد به جاي سلطنت مورثي، مردم حق انتخاب داشته باشند. البته كساني از تاريخ مي توانند درس بگيرند كه چشم و گوششان باز باشد و در نتيجه فساد ناشي از قدرت عقلشان زائل نشده باشد.
به خاطر داريم كه شاه در اوج مبارزات گسترده ملت ما و زماني كه دريافت، مبارزات و اراده مردم براي سرنگوني حكومت سلطنتي برگشت ناپذير است و اتحاد ملت در سايه اسلام و رهبري قاطع امام خميني(ره) ناگسستني است با اين عبارت ندامت آميز كه: «صداي انقلاب شما را شنيدم.» درصدد دلجويي از ملت برآمد اما همه مي دانستند كه شاه بسيار دير به واقعيت وجودي و قدرت مردم واقف شده است، شاه نپال نيز در هفته هاي اخير به نوعي وانمود كرده است كه صداي انقلاب مردم آن كشور را شنيده، اما اين تصميم بسيار ديرهنگام است. با اين مقدمه، خاطره اي را كه در زمان تشكيل حزب رستاخيز و اوج خودكامگي حكومت و شخص شاه دارم براي صفحه سخنگاه بازگو كنم،  كه خود آئينه عبرت است.
پس از آن كه شاه با انحلال احزاب فرمايشي مردم و ايران نوين و اعلام تشكيل حزب رستاخيز خيز نهايي را براي اعمال ديكتاتوري و خاموش ساختن هر صدايي برداشت، براي حفظ ظاهر اعلام كرد، هر كس كه نظام تك حزبي را نمي پسندند،  مي تواند از مملكت برود. دولت نيز به ناراضياني از اين قبيل ويزاي خروج خواهد داد. چند روز بعد، فردي را با سروصداي تبليغاتي بسيار به عنوان تنها فرد ناراضي معرفي كردند، اعلام شد كه وي مي تواند از مملكت خارج شود. اين شخص كه همه مي دانستند، حاصل يك صحنه سازي است، با نام و نشان- كه متأسفانه آن را به خاطر ندارم- معرفي شد و ظاهراً اعلام گرديد كه از طريق فرودگاه مهرآباد مملكت را ترك كرده و راهي اروپا شده است.
حدود يك هفته بعد، حكومت مدعي شد كه تنها فرد مخالف حزب رستاخيز كه از كشور خارج شده، مبتلا به اختلال مشاعر است و در نتيجه ديوانگي، چنين ادعايي كرده است!  يعني در حقيقت رژيم شاه،  حتي حاضر نبود، وجود يك نفر مخالف تشريفاتي را كه ساخته و پرداخته خودش بود، نيز تحمل كند. اين كه مي گويند استبداد و خودكامگي چشم و گوش فرد مستبد را مي بندد و از او يك حاكم كور و كر مي سازد،  بيراه نگفته اند. همان طور كه شاه چنان با جامعه قطع ارتباط كرده بود كه قادر به ديدن و شنيدن واقعيت ها نبود و چنان فرجام سياهي يافت. امروز پادشاه نپال هم، سرنوشت مشابه شاه را پيدا كرده است. ظاهراً  تاريخ ناچار است درس هايش را براي آنها كه از آن نمي آموزند، تكرار كند.
كوشا - اصفهان

از ميان نامه ها و پيام ها
۹ تا ۱۱- ۲۲۰۲۱۱۳۰
افزايش ناگهاني
يك خشكشويي بابت اتوي ۶ پيراهن از اين جانب ۴۲۰۰ تومان دريافت كرده است. اين مبلغ تا پيش از عيد ۳ هزار تومان بود. افزايش سرسام آور هزينه ها و نرخ تورم براي دريافت كنندگان حقوق هاي پايين يك معضل جدي است.
جوادزاده از تهران
نوسان برق
بروز نوسان برق در منطقه تهرانپارس به ويژه محدوده خيابان استخر و پيش آمدن قطع و وصل ناگهاني به لوازم برقي به ويژه كامپيوتر و يخچال آسيب رسانده است. لازم است مسئولان برق شرق تهران براي كنترل اين نارسايي كه از دو هفته پيش آغاز شده، پيش از آن كه خسارات سنگين تري به بار آورد، چاره انديشي كنند.
برات تازه كند
سرقت تلفن همراه و ...
پس از سرقت رفتن تلفن همراهم، با مراجعه به يكي از دفاتر خدمات تلفن همراه و تقبل ۷ هزار تومان هزينه، سيم كارت جديد دريافت كردم، اما بعد از گذشت ۱۲ روز سيم كارت جديد سوخت! پس از مراجعه به دفتر تلفن همراه تشخيص دادند كه سيم كارت سوخته است و دوباره سيم كارت جديد گرفتم. آيا دفتري كه سيم كارت بي دوام به مشتري عرضه مي كند، نبايد پاسخگو باشد.
محسن علي حسيني
حفاري نيمه كاره
پيمانكار شركت پس از حفاري بلوار پاسداران شهرانزلي با وجود اتمام كار لوله كشي براي ترميم حفاري ها اقدامي انجام نداده است و رفت وآمد اين معبر به سختي انجام مي شود.
شهروند ساكن بندرانزلي
حقوق بازنشستگي
چرا روزنامه همشهري در مورد افزايش حقوق بازنشستگان مطالبي را درج مي كند كه صحت ندارد و تنها پيامدهاي آن به صورت گراني و تورم متوجه جامعه مي شود.
يك بازنشسته از تهران
سخنگاه: اخبار مربوط به حقوق بازنشستگان به نقل از منابع خبري معتبر در روزنامه همشهري درج مي شود و در كليه خبرها نام منبع خبر نيز ذكر مي شود، اگر سازمان ها و دستگاه هاي ذيربط در اين مورد خلف وعده مي كنند مسئوليت متوجه خودشان است نه منابع خبري و روزنامه هاي درج كننده خبر.
كتاب هاي ناياب
دانشگاه پيام نور براي مقطع كارشناسي ارشد در رشته كامپيوتر ۷ كتاب به زبان اصلي معرفي كرده است، اما متاسفانه هيچ يك از كتابفروشي هاي اعلام شده در سايت دانشگاه اين كتاب ها را ندارند!
متقاضي شركت در دوره هاي فراگير دانشگاه پيام نور
گدايان سرگردان
شمار گداهاي پاكستاني در تهران، شيراز و چند شهر ديگر كشورمان روبه افزايش گذاشته است، چرا براي جلوگيري از ورود اين قبيل متكديان به ايران و جمع آوري آنها اقدامي انجام نمي شود؟
حسن زاده- تهران
تشنگي فضاي سبز
در بلوار آجودانيه، گل ها و گياهان رفيوژ مياني به علت كم آبي و تشنگي در آستانه خشكيدن قرار دارند.
سوهاني
پدرم رابيمه كنيد
پدرم كارگر ساختماني است و اكنون چند ماه است براي احداث يك مسجد در تهران كار مي كند. اين كار ثواب اخروي هم دارد، اما چون پدرم و ديگر كارگران شاغل، بيمه نيستند، معلوم نيست، به هنگام بروز حادثه احتمالي پيمانكار چگونه هزينه بيمه درماني آنها را تامين مي كند. لذا از مسئولان محترم و سازمان تامين اجتماعي تقاضا دارم به اين مسأله مهم عنايت داشته باشند و كارگران را تحت پوشش بيمه قرار بدهند.
سميه- ح- تهران

جشن پيروزي يا …
سمانه بامشاد
013914.jpg
بعدازظهر جمعه بعد از كلي خستگي سوار مترو شديم، تا زودتر به خانه برسيم و براي كار فردا آماده شويم.
هنوز مترو يكي دو ايستگاه به سمت كرج نرفته بود، كه در ايستگاه سوم با ازدحام جمعيت و سروصداي وحشتناكي همه به سمت در مترو خيره شدند، همه از خود مي پرسيديم، چه خبر است، چرا اينها، به اين شكل و شمايل درآمده اند؟ هنوز مترو به ايستگاه نرسيده بود كه همين جماعت ، شروع كردند به ضربه زدن به بدنه واگنها و آنقدر به اين كار ادامه دادند كه مسافران سرگيجه گرفته بودند! بالاخره مترو به ايستگاه ورزشگاه آزادي رسيد، چشمتان روز بد نبيند، همه مسافرين از ترس جماعتي كه به شرح فوق از استاديوم آزادي و بعد از مسابقه تيم هاي استقلال و برق شيراز بيرون زده بودند، در يك قسمت واگن ها پناه گرفتند تا زير دست و پا له نشوند. آنها آنقدر به درها ضربه زده بودند كه باز نمي شدند. اما جمعيت به ظاهر ورزش دوست به رفتار غيرمتعارف خود با سروصداي بسيار ادامه مي دادند و سوت مي كشيدند، بالاخره در باز شد و سيل جمعيت وارد مترو شدند، هركدام يك شكل، يكرنگ، يكي صورتش را نقاشي كرده، ديگري پرچم به كمرش بسته، آن يكي كلاه بوقي سرش گذاشته، يكي ديگر جلوي موهايش را آبي كرده بود.
سروصدا و هياهو داخل مترو هم ادامه داشت. يكي از آنها كه ظاهرا جوگير شده بود، كپسول كوچكي را گشود و فضاي مترو پر از گرد و غبار شد، يكي از مسافران از حال رفت و ديگران به كمكش شتافتند تا به هوش بيايد. به راستي آيا راه عاقلانه تري براي ابراز شادي و جشن و شادماني وجود ندارد و نمي توان بدون ايجاد ترس و وحشت به شادي پرداخت و براي يك پيروزي جشن گرفت.

يك سال وقت داريم تا...
شادي را جانشين كابوس كنيم
بسياري از ما وقتي گوشه هايي از آيين ها و جشن هاي عجيب مردم ديگر سرزمين ها را در تلويزيون و يا سينما و يا از طريق ديگر رسانه ها مي بينيم، دچار حيرت مي شويم و نسبت به فرهنگ، سوابق فرهنگي، جشن هاي ملي و ديرپاي خودمان احساس غرور مي كنيم. از جمله، جشن پرتاب گوجه فرنگي اسپانيايي ها كه همه ساله برگزار مي شود، هميشه از ديد ما در خور انتقاد بوده است. اما دريغا كه چهارشنبه سوري ما ايرانيان تبديل به صحنه هاي آكنده از خشونت و اعمال ضدفرهنگي شده است.
صداي آزاردهنده انفجار ترقه ها و نارنجك ها، تقريباً به صورت يكي از رفتارهاي رايج و زيان آور سه شنبه آخر سال شده است. اما حالا كه يك ماه هم از بهار گذشته، بايد اين سؤال را مطرح كنيم كه چگونه مي توانيم، آيين هاي سه شنبه آخر سال يا همان چهارشنبه سوري يا به قول ساكنان استان هاي شمالي كشورمان كُل چهارشنبه (به ضم ك) را به مراسمي شاد و شادي بخش تبديل كنيم تا اين روز براي همگان به صورت كابوس ترسناك درنيايد.
به هرحال هنوز در آغاز سال قرار داريم و فرصت كافي وجود دارد تا براساس پيشنهادات و بنا به تجارب پيشينيان و آيين هاي كهن مردم ايران، آيين چهارشنبه سوري به گونه اي تدارك شود كه براي همه خاطره اي شاد به جا بگذارد، نه خاطرات تلخ و جبران ناپذير، به همان صورتي كه در سالهاي اخير شاهد آنها بوده ايم.
علي فروتن

سخنگاه
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
خارجي
سياسي
داخلي
شهرستان ها
شهري
راهنما
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   سخنگاه   |  
|  سياسي   |   داخلي   |   شهرستان ها   |   شهري   |   راهنما   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |