شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۰۹ - Oct 14, 2006
گذري بر فيلم ديني در سينماي ايران
عرفان در سينماي ديني
سعيد مستغاثي
نمايي از فيلم خانه اي روي آب
003180.jpg
سبك استعلا در سينماي ديني
انديشه و تفكر ديني در دو فيلم هيوا رسول ملاقلي پور و روبان قرمز   ابراهيم حاتمي كيا به نوعي در سبك استعلايي و لايه هاي اكسپرسيونيستي اين دو اثر جريان دارد.عشق الهي بين حميد و هيوا، زمان و مكان را در مي نوردد و فرارتر از ابعاد مادي، هستي اين دو تن را به هم وصل مي كند تا در عالمي تجردگونه صبغه هاي برجسته اي از عشق قدسي را به نمايش درآورند. صبغه اي كه جريان سيالش در ساختار فيلم راه مي يابد و نوعي از بي زماني و بي مكاني در يك نگاه ناب ديني به تماشاگر القا مي نمايد.در زندگي محكوم و جبرگرايانه دو رفيق فيلم روبان قرمز ، زن تازه وارد همچون فيض الهي آنها را از دايره بسته خود خارج و به سوي شرايط جديد آزادي و رهايي از قيد و بندهاي مادي و توهمات غيرمادي سوق مي دهد. شرايطي كه باعث مي شود همه دلبستگي هاي زندگي شان فرود ريزد، مرد افغاني از همه تانك هايش دل بكند و رزمنده ديروز كه سرسختانه بر پاكسازي ميدان مين مصر بود، در تونل روياهايش نقش عشق بكند. لاك پشت و گذر آرام او از مقابل دوربين در جاي جاي فيلم، مي تواند نمادي از همان حاكميت جبرگرايانه طبيعت باشد كه با تغيير روحيه آدم هاي قصه در شكستن آن جبر و انتخاب اختيار در چارچوب سرنوشتشان، مفهومي ديني از مقوله جبر و اختيار به نمايش گذارده مي شود.
آن سوي مه كه در سال 1365 توسط منوچهر عسگري نسب ساخته شد، اولين تلاش و تجربه بنياد سينمايي فارابي در جهت الگوسازي براي سينماي ايران بود. بنيادي كه اساساً براي هدايت و حمايت سينماي نوين ايران به وجود آمده بود. قرار بود الگويي براي سينماي ديني ارائه شود، اما در واقع آن سوي مه   (اگر چه خودش به مسئله قضا و قدر اشاره دارد) پايه و نمونه فيلم ها و سينمايي شد كه دو سه سال بعد به سينماي عرفاني شهرت يافت و حتي جوايز بسياري هم از سوي متوليان فرهنگي و مسئولان سينمايي نصيب خود ساختند. تب فيلم به اصطلاح عرفاني تا به آنجا رسيد كه حتي محمد متوسلاني هم ناچاراً روي به آن آورد و تراژيك تر از همه اين وقايع آنكه به ساموئل خاچيكيان هم اجبار كردند براي ادامه فيلسمازي اش بايد فيلمي همچون چاووش را بسازد! اما واقعيت اين بود كه سينماي از نوع آن سوي مه   قرابتي با سينماي ديني مورد نظر نداشت و بيشتر به معاني خارج از مفاهيم مذهبي و ديني ناب مي پرداخت، تكيه به متافيزيكي نامعلوم و ناشناخته، التقاطي و كج و معوج و سردرگم كه مبدا و مأخذ و منشاء آن روشن و مشخص نيست اگر چه مي تواند با تعابير امروزي در حيطه سينماي به اصطلاح معناگرا جاي گيرد اما دخلي به سينماي ديني ندارد. ادامه اين سينماست كه در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 نوعي سينماي به گفته رايج عرفاني را براي سينماي ايران به بار مي آورد كه طيف وسيع و گسترده اي از فيلم ها را دربرمي گيرد. از آثار قابل توجهي همچون هامون   داريوش مهرجويي گرفته تا نقش عشق شهريار پارسي پور كه معلق تر و سردرگم تر به نظر مي رسد و بالاخره در انحرافي ترين شكل خود فيلم باباعزيز ساخته ناصر خمير و به تهيه كنندگي كساني كه زماني در بنياد سينمايي فارابي به اصطلاح الگوي آن سوي مه را ارائه نمودند. بابا عزيز كه در بيست و سومين جشنواره فيلم فجر (با وجود ضعف هاي بارز ساختاري و سينمايي) سيمرغ بلورين بهترين فيلم معناگرا را هم دريافت كرد مانند فيلم خانه اي روي آب ساخته بهمن فرمان آرا كه به رغم جهت گيري غيرديني جايزه بهترين فيلم ديني را دريافت كرد! بر رويه مدروز روشنفكرنمايان و يا روشنفكر زده ها، مي خواهد آميزه اي از عرفان اسلامي و آيين هندو را با چاشني روابط غيرافلاطوني و ناهمگون با فرهنگ ديني به خورد جوان سرخورده از دنياي ماديت بدهد تا از چاه به چاله بيفتند و در برهوت ديگري سرگشته شود. برهوتي كه بس خطرناك تر و فاجعه بارتر از دنياي مادي است. نتيجه آن سينماي به اصطلاح عرفاني دهه 60 كه به قول شهيد آويني در همان سالها هم آن طرف ناسازش پيدا بود، بابا عزيز  ي است كه به قول شهيد بهشتي عرفان را در سيبل هاي آويخته و خرقه هاي ريا و بي تعهدي ها و خانقاه نشيني هاي تباهي آور مي بيند، عرفاني كه دكان است تا عرفان.
تعميق سينماي ديني
ادامه كار هنرمندان آن روزهاي حوزه هنري در زمينه سينماي ديني با فيلم هايي مانند زنگ ها   و بايكوت عميق تر شد. آنها سعي كردند با تصاوير مختلفي از مرگ، مخاطب را به تعبير ديني و مذهبي رهنمون سازند.
محسن مخلباف در بايكوت تقابل مرگ ماديگرانه و مرگ معنوي را در تنش هاي روحي ماركسيست بريده اي به نام واله در زندان رژيم شاه و آن باران صحنه پاياني فيلم كه گويا واله را تطهير مي كند، به نمايش در آورد. به قول خود مخلباف در اين فيلم، آب نماد خدا بود.
او در فيلمنامه زنگ ها هم كه محمدرضا هنرمند كارگرداني كرد به مقوله وحشت از مرگ در ميان جماعت غافل مي پرداخت و به سبك فيلم هاي پليسي – معمايي اين مفهوم ديني را تداعي مي كرد كه از مرگ گريزي نيست، حتي اگر همه نيروهاي بشري جمع شوند، وقتي آن زمان مردن كه در كتاب ازلي ثبت شده فرا رسد، حتي لحظه اي هم نمي توان به تأخيرش انداخت. دستفروش اوج سينمايي ديني در حوزه هنري آن سالهاست. مسئله جبر و اختيار، تقدير و سرنوشت و اراده انساني از اصلي ترين مقولات ديني است كه در اين فيلم به شكل پخته تري ارائه مي گردد. مخملباف گفت كه در دستفروش نوري كه از پنجره شبكه اي زيرزمين آن دلال به چهره دستفروش مي تابد، نشانه خداست. اگر چه پس از مرگ به جهان تاريك و نامناسب هم قطارانش مي رود.موقعيت هايي كه انسانها جبراً در آن قرار مي گيرند و ناچاراً ملزم مي شوند قواعد بازي را رعايت نمايند تا اينكه يك اراده انساني از منشاء فيض الهي در اين دايره بسته را بشكند.
شعائر مذهبي
در كادر دوربين
دو فيلم باشگاه سري  و مردي از جنس بلور   به مقوله شعائر ديني نظر دارد.
فيلم باشگاه سري ساخته جمال شورجه به آدم هاي جنگ در شرايط پس از جنگ نگاه دارد. شرايطي كه دست كمي از همان موقعيت هاي دوران دفاع مقدس ندارد. شورجه در اين فيلم به خوبي ارتباط شعائر ديني و نگرش عميق مذهبي را در وجود يك بسيجي ميادين جنگ و مأمور اطلاعات امروز به تصوير مي كشد. شعائري كه در واقع ظاهر آن نگرش عميق است و باعث مي شود كه در جاي خود همين بسيجي، هوشمندانه  ترفندهاي اطلاعاتي را عليه دشمن به كار گيرد. شورجه تصويري تأثيرگذار از حقيقت شعائر مذهبي ارائه مي دهد و جايگاه اين شعائر در عملكرد و انديشه هاي يك مومن را روشن مي سازد. حرف و صحبت هاي اين بسيجي كه خيلي هم عاميانه به نظر مي رسد، به نوعي نشانگر همان ارتباط شعائر با ايمان قلبي او است كه در عملكرد ايثارگرانه و متهورانه اش در شناسايي عوامل دشمن بروز عملي مي يابد.شورجه در نمايش پيوند تفكيك ناپذير شعائر با عمل، سكانس پر معناي ديگري هم در فيلمش قرار داده، همان صحنه اي كه زن و مرد مالزيايي نماز جماعت برپا مي دارند و سپس در يك نبرد خونين به شهادت مي رسند.
سعيد سهيلي نيز در فيلم مردي از جنس بلور (1377) دغدغه آدم هاي جنگ در دوران پس از جنگ را دارد. آدم هايي كه درگير مسائل و معضلات روزمره شده اند. معضلاتي برآمده از فرهنگ و ارزش هايي كه با انديشه ها و تفكرات اين آدم ها هيچ گونه سنخيتي ندارد.فيلم به لحاظ ساختار سينمايي اگر چه مانند كار قبل سهيلي يعني مردي شبيه باران  يكدست نيست اما لحظات خوبي هم دارد، بخصوص سكانس درخشان نهايي آن با معناي دوگانه اش. فيلم در نمايش شعائر مذهبي نيز موفق است. بسيجي قصه با نصب سمعك مي شنود و با برداشتن آن كاملاً از دنياي خارج منفك مي گردد. كاري كه او در هنگام نماز خواندن انجام مي دهد و به شكلي سينمايي بريدن او از دنياي مادي را نمايش مي دهد. شيدا ساخته كمال تبريزي از آثار عميق تر سينماي ديني در وادي دفاع مقدس محسوب مي شود. بسيجي نابينا از طريق صوت قرآن كه پرستاري آن را تلاوت مي كند، آرامش مي  يابد. عشق او ابعادي دو وجهي دارد، از يك سو به عوالم عاليه عرفاني و از سوي ديگر به دختري كه آوايش تداعي اين عوالم را مي نمايد.در واقع اين دو عشق در طول يكديگر قرار مي گيرند و از همين روست كه آواي ملكوتي پرستار كه همچنان كلام خدا را مي خواند، بدرقه رهايي پسر بسيجي به سوي ديار باقي مي شود. در صحنه پاياني فيلم، با شهادت بسيجي، اتاق تاريك مي شود اما آواي قرآن پرستار همچنان به گوش مي رسد تا تكان خوردن انگشتان پسر كه حكايت آرامش ابدي اوست.

نگاهي به وضعيت تعيين بودجه براي توليد آثار مستند
فيلم مستند از بودجه الف محروم است
003186.jpg
گروه ادب وهنر- تقريباً در تمام شبكه هاي مهم تلويزيوني دنيا، توليد و پخش فيلم هاي مستند جايگاه ويژه اي دارد. آثار مستند از جذاب ترين و پرمخاطب ترين برنامه هاي تلويزيوني به شمار مي آيند.
به همين خاطر است كه شبكه اي چون بي بي سي،  اهميت فراواني به توليد آثار مستند مي دهد؛ به اين معنا كه بودجه بالايي در اختيار مستندسازان قرار مي دهد. مستندسازاني كه با معتبرترين امكانات فني و با فراغ بال به فعاليت مي پردازند.
ساخت آثار مستند از همان ابتداي شكل گيري تلويزيون در ايران، در دستور كار برنامه سازان و تهيه كنندگان قرار گرفت؛ چنان كه در دهه چهل به همت فريدون رهنما، امكانات و دوربين در اختيار فيلمسازان جوان قرار داد؛ جواناني كه بعدها از ميانشان چندين مستندساز برجسته بيرون آمد.
در اين سال ها هم فيلم مستند و هم تلويزيون فراز و نشيب هاي فراواني را پشت سر گذاشته است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شاهد حضور نسلي از مستندسازان خوش قريحه در تلويزيون شديم. چهره هايي چون رخشان بني اعتماد، محمد تهامي نژاد، پيروز كلانتري و ابراهيم مختاري در دهه 60 مستندهايي تأثيرگذار ساختند كه پخششان از تلويزيون آن سال ها، سر و صداي زيادي به پا كرد. مثل مستند ابراهيم مختاري درباره اجاره نشيني كه پخشش از شبكه يك سيما، تغيير قانون موجر و مستأجر را تسريع بخشيد.مشكلي كه در تمام اين سال ها براي مستندسازان وجود داشته، مسئله بودجه بوده است.شبكه هاي تلويزيوني به فراخور هر برنامه در ژانرهاي مختلف داستاني، كودك و نوجوان، برنامه هاي تركيبي، مستند، آثار مناسبتي و... بودجه اي را با توجه به امكانات، ميزان زمان برنامه توليد شده، تعداد لوكيشن ها، دكورها و ساير نيازهاي توليد براي ساخت پروژه  در نظر مي گيرند. در اين خصوص درجه كيفي مشخصي به هر برنامه داده مي شود. درجه هاي الف، ب، ج، د كه در اين تقسيم بندي درجه كيفي الف وب ويژه بالاترين برآورد بودجه را به خود اختصاص مي دهند.
در حال حاضر بالاترين درجه كيفي كه به يك اثر مستند اختصاص پيدا مي كند، درجه كيفي ب است كه تا دقيقه اي 300 هزار تومان براي ساخت مجموعه  اي مستند در نظر گرفته مي شود. جالب اين كه درجه كيفي ب براي سريال هاي داستاني و مستند  بسيار متفاوت است و گاه تا دقيقه اي 100 هزار تومان به سريال هاي داستاني بودجه بيشتري داده مي شود. يكي از دلايلي كه در اين زمينه مورد توجه مديران و برنامه ريزان تلويزيون قرار مي گيرد، استفاده از عوامل توليد گسترده، به خصوص بازيگر است كه از نظر مديران رسانه ملي هزينه بسيار بيشتري را به خود اختصاص مي دهند.
اين نوع نگاه مديران تلويزيون به آثار مستند در حالي صورت مي گيرد كه يك مجموعه مستند قبل از هر چيز نيازمند پژوهش و تحقيقات گسترده، عميق و دقيق است. آثار مستند درخور توجه گاه تا يك سال فقط مرحله تحقيق را سپري مي كنند. از طرف ديگر، مستند در لحظه اتفاق مي افتد و يك مستندساز نمي تواند از قبل همه چيز را پيش بيني كند، بلكه در بسياري از موارد او بايد صرفاً لحظات را ثبت كند كه اين همه مستلزم صرف وقت زيادي است كه گاه در هنگام پيش توليد صرف مي شود و چندان مورد محاسبه و توجه برنامه ريزان قرار نمي گيرد.
هوشنگ ميرزايي از مستندسازان تلويزيون در مورد نحوه تعيين درجه كيفي و بودجه اي كه به آثار مستند تلويزيوني اختصاص داده مي شود معتقد است: مسئولين امر بر حسب برآوردهايي كه دارند بودجه هاي متفاوتي به آثار اختصاص مي دهند.
اگر مجموعه تلويزيون با كارهاي قبلي مستندساز آشنا باشد در تضمين بودجه راحت تر عمل مي كند. در اين ميان برخي آثار درجه كيفي الف مي گيرند و اين مسأله كه هيچ مستندي درجه كيفي الف نمي گيرد درست نيست. تا جايي كه من اطلاع دارم شبكه 4 سيما، مستندهايي با درجه كيفي الف تصويب كرده است.اما بايد ديد با همين ارزيابي ها، چه اتفاقي در تلويزيون مي افتد. در تلويزيون ايران در رابطه با سينماي مستند، در بحث توليد و پخش هيچ گاه نگاه تخصصي حاكم نيست. نوع نگاه ها صرفاً محتوايي است و اصلاً اهميتي ندارد كه خروجي مستندي كه ساخته مي شود چيست. ساختار فيلم ها به چه سمتي مي رود و چه قدر با ساختار سينماي مستند دنيا مرتبط است. آيا زبان سينماي مستند ايران با زبان سينماي مستند دنيا همخوان است؟
متأسفانه مستندهاي تلويزيون ما تعريف پيش پا افتاده اي از ساختار و محتوا ارائه مي دهند، حتي بعضي ساخته هاي افراد سرشناس در اين حوزه هم چندان قابل اعتنا نيست.البته بخشي از مشكل به نظام فيلترينگ و سانسور مربوط است. دامنه اختيارات مستندسازان به لحاظ انتخاب موضوع باز نيست. كساني كه تجربه در زمينه ساخت فيلم مستند دارند وقتي درگير سيستم تلويزيون مي شوند فقط سعي مي كنند رنگ و لعاب خوبي به  كار بدهند و از طرف ديگر درآمد خوبي از ساخت مستند تلويزيوني كسب كنند.متاسفانه سينماي مستند ايران در فرهنگ جامعه تاثيرگذار نيست.وقتي قرار است يك اثر پرمحتوا شود ديگر موضوع پول و بودجه نبايد مطرح شود.وقتي مستندسازي مثل مايكل مور موضوعات سياسي را در ساخته هايش مطرح مي كند، زبان جهاني دارد و قطعاً با صرف هزينه زياد مستند قابل قبولي ارائه مي دهد.متاسفانه مستندسازهاي تلويزيوني ما بيشتر به دنبال درآمد بيشتر هستند، ساختارهاي تلويزيون ما مشخص است. الف، ب، ج و د و البته معمولاً به مستندهاي تلويزيوني درجه ب مي دهند و اگر كارگردان شناخته شده باشد، حتي بودجه دقيقه اي از 150 تا 200 هزار تومان نيز اختصاص داده مي شود؛ در حالي كه ممكن است زمان كار، حتي دقيقه اي 100 هزار تومان هم هزينه نشده باشد.در نظام مالي صدا و سيما قاعده و قانون واحدي وجود ندارد و برآورد فيلم هاي مستند در ايران مثل شبكه هاي مستند جهاني نيست.
موضوعاتي كه مستندسازان ايراني البته با سياست هاي صدا و سيما به سراغ آن مي روند موضوعاتي تكراري و نخ نما شده است، انگار قرار نيست بيننده تلويزيوني با موضوعات اجتماعي و فرهنگي تازه اي آشنا شود.تلويزيون تنها كارهاي مناسبتي سفارش مي دهد. اينها همه از نامنسجم بودن مديريت ناشي مي شود. البته اخيراً صدا و سيما مركز مستندسازي هم راه اندازي كرده كه البته متاسفانه آنها راه همان گذشتگان را پي مي گيرند و شناختي از مستندسازي ندارند،  در حالي كه در اين رشته اصل بر تحقيق و مطالعه استوار است.
علي اكبر ولدبيگي از مستندسازان باتجربه تلويزيون كه در حال حاضر مستند نفس هاي بلند زمين را در مرحله توليد دارد، دراين باره به مهر مي گويد: زمان بندي توليد آثار مستند با كارهاي داستاني بسيار متفاوت است. بسياري از صحنه هاي يك اثر مستند در زمان هاي مختلف به وجود مي آيد. نكته مهم تر اين كه، يك مجموعه مستند با فاصله چند ماه به پخش مي رسد و دست اندركاران توليد اين بخش بايد مدت زمان زيادي را منتظر بمانند تا پس از آغاز پخش، كار ديگري را آغاز كنند. مديران تلويزيون بايد تبصره اي بگذارند كه تهيه كنندگان مستند به خاطر صرف زمان زياد بتوانند همزمان بيش از يك پروژه را پيگيري كنند. من از سال 1372 مشغول توليد مستند در تلويزيون هستم، اما طي اين سال ها تنها موفق به توليد 4 مجموعه مستند شده ام.
بسياري از شبكه هاي تلويزيوني موفق جهان بيشترين شهرت و موفقيت خود را به توليد و پخش آثار مستند وام  دارند. مجموعه هاي مستند به دليل اين كه از كمترين وابستگي فرهنگي و محدوديت جغرافيايي و زماني برخوردارند، با استقبال بيشتري از سوي تلويزيون كشورهاي ديگر مواجه مي شوند؛ به خصوص اين كه امكان دارد يك مجموعه يا فيلم مستند موفق و زيبا همزمان از شبكه هاي تلويزيوني چند كشور مختلف پخش شود.
اين مسأله به اقتصاد ساخت آثار مستند كمك زيادي مي كند، اما بايد به اين نكته هم توجه داشت كيفيت اين آثار به اندازه اي بالاست كه مي تواند نظر مخاطبان زيادي را به خود جلب كند.در حال حاضر مستندهاي موفق با هزينه هاي به نسبت زيادي توليد مي شوند؛ چنان كه استفاده از دوربين HD كه از جمله گرانقيمت ترين و در عين حال با كيفيت ترين دوربين هاي ديجيتال حال حاضر جهان شناخته مي شود، در آثار مستند امري مرسوم است. همچنين استقرار گروه توليد آثار مستند در يك لوكيشن مشخص براي دو فصل پياپي و استفاده همزمان از دو يا سه دوربين براي ثبت لحظات از چند زاويه مختلف، امري بسيار عادي است. در حالي كه به نظر مي رسد توليد مستند به دليل كوچك بودن گروه توليد با هزينه هاي پايين ميسر است.
حجت الله قاسمي، كارگردان و نويسنده آثار مستند كه چندي پيش مجموعه من از ايل عشقم از وي پخش شد در اين خصوص مي گويد: من علاوه بر ساخت آثار مستند ناظر كيفي نيز هستم، ولي تا به امروز نشنيده ام كه يك اثر مستند تلويزيوني درجه كيفي الف بگيرد. در تلويزيون حتي به آثاري كه در جشنواره هاي معتبر جهاني جوايزي را به خود اختصاص داده اند، نيز درجه كيفي ب داده مي شود. ابزار سنجش و تعيين اين بودجه نيز به خاطر ميزان تجهيزات و افرادي است كه در ساخت يك مستند همكاري مي كنند .او مي افزايد: شرط رساندن يك پروژه به پخش براي ساخت مستندي ديگر، دشواري هايي را براي مستندسازان به وجود آورده است. چون ساخت يك مجموعه گاهي 2 تا 3 سال زمان مي برد و همين مسأله فعاليت مستندسازان را محدود مي كند. در اين شرايط كارگردان ها مجبور مي شوند كارهاي اپيزودي را قبول كنند تا پس از ساخت چند قسمت و رساندن آن به پخش، همزمان ساير قسمت ها را نيز توليد كنند و به اين وسيله مجال توليد بيشتري را در اختيار داشته باشند .
هرچند بودجه به تنهايي تضمين كننده كيفيت يك اثر تلويزيوني نيست، بلكه بايد مجموعه اي از عوامل كنار هم قرار بگيرند تا انتظار اثري قابل قبول را داشت، اما بايد به اين نكته توجه كرد كه مجموعه هاي مستند موفق كه مورد توجه مخاطبان قرار مي گيرند در مدت زمان به نسبت طولاني و با هزينه هاي به نسبت زياد توليد مي شوند.

چهره ها
حميدرضا پگاه
چهار فيلم آماده اكران
003177.jpg
اين روزها به همراه جمشيد مشايخي ،مينا لاكاني، ليلا اوتادي و علي دهكردي در سريال آخرين گناه بازي مي كنم كه يك سريال مناسبتي 29 قسمتي است. اميدوارم مخاطبين اين سريال آن را بپسندند اما قطعاً در مورد چگونگي برقراري ارتباط با مخاطب بايد از كساني كه متخصص اين امر هستند سؤال كنيد.
اين كه در تلويزيون كم كار هستم به اين دليل است كه نقشها ي پيشنهادي را دوست نداشتم. من به دنبال نقش هايي هستم كه پتانسيل كاري منا سبي داشته باشند.غير از اين چهار فيلم سينمايي آماده اكران دارم.شبانه به كارگرداني اميد بنكدار و كيوان علي محمدي، پرونده هاوانا كار عليرضا رئيسيان، صحنه جرم ورود ممنوع به كارگرداني ابراهيم شيباني و مواجهه كار سعيد ابراهيمي فر.
رضا كيانيان
دوكتاب زيرچاپ

دو كتاب با عنوان هاي ناصر و فردين و بازيگري در قاب را به نگارش درآورده ام كه هم اكنون در مرحله چاپ است. از من كتاب شعبده بازيگري نيز قبلاً چاپ شده است. كتاب ناصر و فردين شامل دو گفت وگو با ناصر ملك  مطيعي و محمد علي فردين است.
به تازگي در هيچ فيلمي بازي نكرده ام؛ به اين خاطر كه سناريوي قابل توجهي به دستم نرسيده است.
فيلم سينمايي زاگرس به كارگرداني محمد علي نجفي را آماده نمايش دارم. باغ فردوس 5 بعدازظهر نيز آخرين كار به نمايش درآمده من، كماكان در حال اكران است. تا آنجايي كه از طريق رسانه ها و نشريات اطلاع پيدا كرده ام، با وجود در اختيار داشتن سينماهاي كم، استقبال از اين فيلم خوب بوده است. فعلاً در تلويزيون هم بازي نمي كنم و پيشنهاد تازه اي را نپذيرفته ام.
ابوالفضل جليلي
داوري در بوسان
003183.jpg
اين روزها در بوسان هستم. جشنواره بوسان كه داوري آن را بر عهده دارم، به مدت 10 روز برگزار خواهد شد. جشنواره بوسان، يكي از 22 جشنواره مورد تاييد انجمن تهيه كنندگان جهاني فيلم است و از بخش هاي رقابتي و جنبي تشكيل شده است.
در بازگشت از بوسان، قرار است كارهاي تازه اي را انجام دهم.با اضافه شدن چند سكانس باقي مانده، فيلمبرداري فيلم سينمايي حافظ پايان يافت و تدوين آن در استوديو عروج فيلم انجام شده است.حافظ داستان يك حافظ قرآن است كه شخصيت او در طول فيلم مورد بررسي قرار مي گيرد. بيشتر سكانس هاي اين فيلم در شهر چابهار فيلمبرداري شده است.
ايرج قادري
پايان محاكمه

به تازگي فيلمبرداري محاكمه به پايان رسيده و نيمي از تدوين فيلم كه توسط سعيد مطلبي پيش از پايان فيلمبرداري آغاز شده بود؛ انجام شده است.} }
ما در حال كار روي فيلم هستيم و تلاش خود را مي كنيم اما معلوم نيست كه محاكمه به جشنواره فيلم فجر برسد. شايد هم اگر فيلم زودتر آماده شود، زودتر به روي پرده برود.در محاكمه افسانه بايگان، گوهرخيرانديش، محمدرضا شريفي نيا، مهناز افشار، افسانه پاكرو، علي پيشداديان، امير علي رنجبر و مهدي ميامي حضور دارند.
كيانوش عياري
ساخت زندان باد
003174.jpg
پس از سريال روزگار غريب قرار است يك فيلم سينمايي به نام زندان باد را كارگرداني كنم كه نگارش فيلمنامه اش به پايان رسيده است. از وضعيت نمايش عمومي فيلم سينمايي بيدار شو آرزو بي اطلاع هستم.اين را مي دانم كه فيلم بيدار شو آرزو هيچ مشكلي براي اكران ندارد و اگر مشكلي باشد، شايد از من است كه وقت نمي كنم مسائل مربوط به نمايش فيلم را پيگيري كنم.بيدار شو آرزو يك فيلم اجتماعي- حادثه اي پيرامون زلزله بم است كه در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر، مورد توجه نويسندگان و منتقدان سينمايي قرار گرفت. داستان فيلم 14 ثانيه قبل از زلزله بم شروع مي شود و تا هفت يا هشت روز بعد از زلزله بم ادامه دارد.فيلمبرداري سريال روزگار غريب همچنان ادامه دارد.
دانيال حكيمي
بازي در يك مجموعه
اين روزها مشغول بازي در سريال روز رفتن به كارگرداني جواد افشار هستم كه احتمالاً بعد از ماه رمضان پخش مي شود..پيش از اين قرار بود در نمايشي از هادي مرزبان حضور داشته باشم كه اين امر بنا به دلايلي ميسر نشد.دو سريال فرداي روشن به كارگرداني علي يوسفي و شيخ بهايي به كارگرداني شهرام اسدي را نيز آماده پخش دارم.ملودي شهر باراني، آخرين نمايشي بود كه به كارگرداني هادي مرزبان از من روي صحنه رفته است.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |