يكشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۱۵ - Oct 22, 2006
شهر تماشا
Front Page

گفت وگو با حسين محجوب، بازيگر مجموعه صاحبدلان
من در قضاوت سختگير هستم
مريم درستاني
عكس: مسعود خامسي پور
004269.jpg
حسين محجوب كه بيشتر توانايي هايش را در كارهايي چون ماديان ، رنگ خدا و من ترانه پانزده سال دارم   نشان داده، اين روزها سريال صاحبدلان را روي آنتن دارد؛ مجموعه اي جذاب و پرمخاطب كه محجوب در آن در نقش سيدخليل خوش درخشيده است. با اين بازيگر گزيده كار گفت وگويي كرده ايم كه چيزي شبيه به كل كل هاي دينا با پدربزرگش از كار درآمده است.
* مي خواهم يك مصاحبه متفاوت انجام دهيم.
- پس از گذشته و هر چيزي كه من در آن هستم نپرسيد.
* بيشتر روي نقش ها و بازي شما در صاحبدلان زوم مي كنيم، موافقيد؟
- در اين روزهاي عزيز چه چيزهايي از ما مي خواهيد...
* اتفاقاً آن وقت ديگر در درست بودنش هيچ شكي نخواهيم داشت؟
- باور كنيد كه من حتي دروغ مصلحتي را هم قبول ندارم...
* يادم هست سر صحنه صاحبدلان گفتيد كه اي كاش زمان و شرايط بيشتري مهيا بود تا مي توانستيد كار بهتري ارائه دهيد. منظورتان چه بود؟
- اين را براي چندمين بار مي گويم كه من هيچ كاري براي رسيدن به اين نقش نكردم، چون ويژگيهاي خودم در آن هست. من اين موجود را به راحتي مي شناسم و بخش عمده اي از آن خودم هستم و باز مي گويم كه اگر به لحاظ متن و زمان اين كار فرصت بيشتري مي داشت، مي توانست ارزنده تر هم باشد.
* نقطه قوت داستان ارتباط دينا با پدربزرگش است. اين ارتباط پشت صحنه ايجاد شد؟
- من تا ارتباطي به وجود نيايد، كاري را انجام نمي دهم، چون جزو آن دسته بازيگرهايي هستم كه همه چيز در آن ارتباط برقرار مي شود و من آن ارتباط را با باران برقرار كردم و اين ارتباط هم در كار و هم در بيرون از كار موثر بود.
* كل كل هاي دينا با پدربزرگش هم داخل سناريوي انتخابي شما بود؟
- اصلاً همه چيز خود سناريو بود و يك چيزهايي كوچك را باران اضافه كرد، در كل از سناريو بيرون نزديم. من كه تجربه چنداني در آن زمينه ندارم كه بخواهيم خارج از سناريو سريال را جلو ببريم. حتي لفظ كشمش هم كه گفته مي شود تا حدودي داخل متن بود.
* با توجه به اين كه مخاطبان تلويزيون كمتر حسين محجوب را مي شناسند، جذابيت اين نقش براي شما چه بود؟
- من به محتواي آن اعتقاد دارم. اين محتوا اگر صورت بهتر از اين پيدا مي كرد؛ همان چيزي كه فرصت مي داشتيم در طول زمان بيشتري به آن برسيم، بهتر از اين چيزي مي شد كه الان هست.
* مگر الان راضي نيستيد؟
- من در قضاوت خيلي سختگير هستم.
* ولي بخش سخت آن را به عهده ما بگذاريد؟
- عيبي ندارد شما بتازيد... ولي آن چيزي كه من از مردم مي شنوم و مي بينم اين بوده كه كار براي آنها خوشايند بوده، خوب اين من را راضي مي كند كه توانسته ايم در مردم اثر بگذاريم و آنها را متاثر كنيم من از اين بابت خشنود هستم.
* چگونه براي اين كار با قرآن انس گرفتيد و جلو آمديد؟
- من با قرآن مأنوس هستم مثل راهنما و عصاي دستم هست و به طور مرتب هم دم دستم بود. به همين خاطر نياز نبود براي اين نقش دورخيز كنم، همه چيز در دسترس بود و من استفاده كردم.
* خودتان هم تحت تاثير و تحول شخصيت سيدخليل قرار گرفتيد؟
- بايد اين را بگويم كه خودم هم اميد به اين تغيير و تحول داشتم و اصلاً خواهان آن بودم. چون مي خواستم در وهله اول در اين مسير درهايي به رويم باز شود و به حقيقت زندگي بيشتر واقف شوم.
* قبول داريد كه نقش حاج خليل كمي دور از نقش هاي ديگر شماست. شايد هم دور از حاج خليل؟
- من راجع به نظر شما چيزي نمي گويم.
* اشتباه نكنيد من قرار نيست بازي خوب شما را نفي كنم، اما نظرم اين است كه شايد هم ريسك خوبي بوده با نقش هايي مثل ماديان، مثل رنگ خدا كه كمي استحكام و شايد هم خشونت در آنها هست، حالا مخاطبان تلويزيون شما را در قالب يك انسان معتقد و سجاده نشين ببينند؟
- جالب است، اين نظر شما استثنايي است، تاكنون كسي چنين چيزي نگفته، من به استناد نظر آدمهايي كه با آنها صحبت كردم، خلاف نظر شما را گفتند.
* شايد هم ذهنيت من راجع به شما به اين خشونت و كمي منفي بودن مي انجامد؟ شايد هم در فيلم هايي كه فضاهاي منفي داشتند، منفي به نظر آمديد، اما حالا در صاحبدلان همه چيز فرق دارد و ما چهره جديدي از شما مي بينيم؟
- من فكر مي كنم شما خاطره اي در ذهنتان از آن نقش ها مانده، حالا آن را به اين نقش هم تسري مي دهيد، مثلاً در ما همه زنده ايم اصلاً اين خشونتي كه شما از آن نام مي بريد وجود نداشته ولي در طبل بزرگ زيرپاي چپ به اين شكل كه مي گوييد بوده چون نقش كمي اين را ايجاب مي كرد.
* من برمي گردم به اين صحبت كه شايد فيزيك يك بازيگر و ميميك چهره او ايجاب مي كند كه نقش هايي خاص به او پيشنهاد بشود يا نه؟
- من اتفاقاً كاملاً با اين قضيه مخالف هستم، به استناد چند كار موفق كه من اعتقاد دارم منفي هم نيستند، نمي توان نظر داد. مثلاً شما نمي توانيد بگوييد رنگ خدا منفي است، در اين فيلم شما حس مي كرديد كه دارد به آن پسر ظلم مي شود. اما آيا پدر حق نداشت زن بگيرد؟ پس چرا شما آن پدر را محكوم به منفي بودن مي كنيد. آيا او پسر را زد؟ فقط خواست آينده او خراب نشود. بينش آن پدر آنقدر بود كه بتواند چيزي را به آينده منتقل كند كه باعث سرافرازي آن بچه شود، اما پدر منفي نيست، چون ذات بدي ندارد. حالا من يك سؤال از شما مي پرسم، در كجاي اين كار و كدام صحنه احساس كرديد اين منفي بودن هست؟
* شايد بيشتر صحنه هايي كه عصباني مي شديد. در رابطه با دينا، با اكرم و عمو جليل، اين جديت در ميميك صورت شما بيشتر نمايان مي شد؟
- شما صراحت برخورد را با عصبانيت يكسان مي بينيد؟ جايي كه بحث حق مي شود وجه مثبت و منفي را نبايد به آن اتلاق كرد. پس سيد خليل حق دارد وقتي بحث حقي مي شود تندي در قضيه بياورد. خشم در مقابل ظلم خشم است يا براي اعاده حق است؟ اين خيلي مهم است.
* اين حق در قبال دينا براي شما چقدر است؟
- دينا با توجه به اين كه دانشجوي رشته فيزيك است، در اين سريال هم راجع به موضوعي بحث مي شود كه خيلي علم گراست. رشته اي كه با اشياء دور و اطراف ما در ارتباط هست ولي آن چيزي كه پدر بزرگ دارد، تفكر ديگري است كه درست در نقطه مقابل دينا است.
* درست همين جاست كه دو تفكر از دو نسل مقابل هم قرار مي گيرند و اين به نظرم ذكاوت و هوشياري نويسنده را مي رساند؟
- بله، نويسنده اين كار در شرايط فعلي آمده وحدتي ميان علم فيزيك و مقوله مذهب ايجاد كرده، چون فيزيك علمي است ظاهراً پيشرو و جزء پيشروترين علوم محسوب مي شود و اتفاقاً در رابطه با مذهب اين علم خيلي كمك كرده تا انسان هاي معاصر بتوانند حقانيت خدا را ثابت كنند و فيزيك بر اين علوم ماورائي يا مذهب مهر تأييد مي زند و شروع آن هم از آنجايي بود كه فيزيك كوانتوم از هايزنبرگ شروع شد و فيزيك را با دين مورد ارزيابي قرار دادند و نويسنده اين كار هم به اين دليل اين دختر را دانشجوي رشته فيزيك قرار داده. حالا اگر من و شما در اين زمينه به بحث برسيم يك جاهايي شكل غير متعارف پيدا مي كند و به قول دينا مي شود كل كل به اضافه آن چيزي كه شكل مي گيرد بايد جذابيت داشته باشد پس من بايد بگويم الهي نصيب گرگ بيابون نشي و اين نبايد باعث شود كه منفي ديده شود.
* خوب اين ارتباط در رابطه با اكرم چه طور؟ آن كه ديگر حق كشي و ظلمي در كار نيست؟
- اكرم خواهان بچه اي است كه سيد خليل به او هشدار مي دهد كه تو از كجا مي داني كه اگر اين بچه بيايد براي تو بدبختي با خودش نياورد همان طور كه درباره عهديه زن جليل مي گويد: كه تو از كجا مي داني او شفا پيدا نكرده و تازه بدبختي او شروع نشده باشد، پس وقتي آن زن اين را متوجه نمي شود، بايد با كمي تندي آن را مطرح كرده يك جاهايي وقتي يك حرفي انتقال پيدا نمي كند، بايد صورت هاي متفاوتي را ارايه داد، سركار رسم عاشق كشي يك خانم خبرنگاري به كارگردان گفت: اي كاش آن فرجي كه اسمش پدر مي شود، در داستان مطرح مي شد كه او خواهان دختر او بوده و او جواب نه داده و حالا مي خواست آن پسر را بكشد و انتقام بگيرد. اين نفرت منطقي تر به نظر مي آمد و اين خيلي حرف درستي بود.
* اما من باز هم حس مي كنم بايد جديت و استحكام سيد خليل نرمتر از اين مي بود تا مخاطب راحت تر او را از آن خود مي كرد. البته اين را نبايد به اصطلاح به تو سرزدن او تعبير كرد؟
- ببينيد همه آدم هاي فيلم عليه اين آدم اقدام مي كنند و تو سر او مي زنند، شما معتقديد كه بايد بيشتر به او بي احترامي مي شد يا اين كه به اصطلاح توي سرش مي زدند.
* نه! مي گويم شايد لازم بود انساني لطيف تر مي بود؟
- سيد خليل نبايد به شكل يك گوشت قربوني مي شد، آسيد غفور، بهادري، برادرش، همه با او دشمن بودند، بنابر اين بايد او در رفتارش استحكامي هم مي داشت كه بتواند از خودش دفاع كند، تازه بيشتر آن صحنه هايي را كه قرار بود به سيد خليل آسيب بيشتري برسد در آوردند چون معتقد بودند كه نبايد آنقدر حقير شود.
* با اين حساب شما خليل را چگونه موجودي مي بينيد؟
- ببينيد هر كس كه از حقي پيروي مي كند و به حقانيتي مي رسد، بايد تاوانش را پس بدهد، ما نمي توانيم حقيقتي را باور داشته باشيم ولي وقتي به پاي آن مي رسد خودمان را عقب بكشيم كه آسيبي به ما نرسد. خليل موجودي است مدافع اين حقانيت و هستي اش را در گرو اين حقانيت مي گذارد و تا آنجايي كه به خودش مربوط مي شود چيزي براي بازگويي آن ندارد. او وقتي در مقابل برادر مورد بي احترامي قرار مي گيرد تحمل مي كند ولي جايي كه حقانيت مطرح مي شود هر كاري كه لازم باشد انجام مي دهد.
* چرا نام سريال صاحب دلان شد؟
- گفتند شايد استنباط ديگري جداي از آنچه كه در ذهن ماست بشود، به همين خاطر آن را عوض كردند.

نگاه
بازي در سكوت
محدثه واعظي پور
حسين محجوب بازيگر گزيده كاري است. در طي اين سال ها هرگز بازيگر پركاري نبوده و اين طور كه به نظر مي رسد، براي حضور در تلويزيون وسواس زيادي دارد. اين وسواس و حساسيت در انتخاب نقش باعث شده پيش از مجموعه صاحبدلان تنها نامش در فيلم- مجموعه قلب (مسعود تكاور) به چشم بخورد؛ پروژه اي كه قرار بود يك فيلم 90 دقيقه اي باشد و پس از آن تبديل به يك سريال شد!محمد حسين لطيفي در اين مجموعه براي دو نقش خليل و دينا دنبال بازيگرهايي بوده كه در تلويزيون كمتر ديده شده اند؛ بازيگراني مستعد و با قابليت كه بتوانند اين دو نقش كليدي را به خوبي اجرا كنند و در عين حال تماشاگر تلويزيون نسبت به آنها ذهنيت قبلي نداشته باشد و بتواند به راحتي آنها را در قالب پدر بزرگ و نوه بپذيرد. حسين محجوب و باران كوثري دو بازيگري كه عمده فعاليت حرفه اي شان در سينما بوده انتخاب هاي هوشمندانه اي براي اين دو نقش ويژه هستند. سيد خليل و دينا فقط رابطه پدر بزرگ و نوه نيست. سيد خليل مردي است سجاده نشين كه سال هاي عمرش را در راه عبادت گذرانده و به كراماتي هم رسيده، اما دينا كه از نسل جديد و دانشجو است، براي پدر بزرگ يك مشاور است. اگر سيد خليل براي رسيدن به خدا از قلبش كمك مي گيرد، دينا ترجيح مي دهد از راه عقل و منطق به خدا برسد. چهره تكيده و استخواني حسين محجوب يكي از ويژگي هايي است كه كمك كرده شخصيت خليل به آنچه در ذهن فيلمنامه  نويس بوده، نزديك تر شود. مردي رنجور و لاغراندام كه ساعت ها به سر سجاده مي نشيند و از ترس خدا، خود را از ياد مي برد.محجوب در اجراي نقش سيدخليل از ميميك چهره اش مثل هميشه استفاده درستي كرده است. در چهره او هم مي توان سرسختي، ترس و نااميدي را ديد و هم محبت يك پدربزرگ به نوه اش را. چشم هاي او، مهرباني و عاطفه سيدخليل را به خوبي نشان مي دهند. پيرمردي كه ثمره زندگي اش را در قامت دينا مي بيند. نقش خليل براي محجوب يك ويژگي  خاص به همراه داشته. اغلب نقش هايي كه او بازي كرده ديالوگ زيادي نداشته اند و محجوب با استفاده درست از ميميك چهره و بازي در سكوت به آنها بعد داده است. اما در صاحبدلان محجوب با نقشي روبه رو بوده متكي بر ديالوگ. آن هم ديالوگ هايي طولاني كه در بسياري از آنها مفاهيم و معاني مذهبي وجود دارد. او براي بازي در اين نقش علاوه بر استفاده درست از ميميك چهره توانسته ديالوگ ها را طوري بيان كند كه هم روح جمله ها آسيب نبيند و هم حس بازيگر منتقل شود. بازي در صاحبدلان فرصت مغتنمي بوده تا جلوه ديگري از قابليت هاي حسين محجوب ديده شود؛ بازيگري كه يكي از متفاوت ترين كاراكترهاي تلويزيوني اين سال ها را به شكلي ملموس، تأثيرگذار و دوست داشتني اجرا كرده است و اين، كار ساده اي نيست.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |