چهارشنبه ۶ دي ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۶۹ - Dec 27, 2006
پايان دوران ستارگان سينما
ترجمه: اميررضا نوري زاده
007887.jpg
هنرپيشه هاي هاليوود ديگر كاركرد اسطوره اي دوران كلاسيك را ندارند. شكست اقتصادي پروژه هاي پرهزينه باعث شده تا استوديوها به صرفه جويي روي بياورند
و مناسب ترين راه براي اين كار هم پايين آوردن دستمزد بازيگران است.

نگاهي به دستمزدها و هزينه ها در فهرست پرفروش ترين فيلم هاي تاريخ سينما
تايتانيك (1997) 8/1 ميليارد دلار: لئوناردو دي كاپريو و كيت وينسلت حدود 2 و 5/2 ميليون دلار دستمزد براي اين فيلم دريافت كردند.
ارباب حلقه ها بازگشت پادشاه (2003) 1/1 ميليارد دلار: هزينه كل بازيگران ناشناس فيلم با نظارت پيتر جكسن 125 ميليون دلار بود!
دزدان دريايي كارائيب 2 (2006) 1 ميليارد دلار : جاني دپ براي بازي در اين فيلم 20 ميليون دلار دستمزد گرفت.
هري پاتر و سنگ جادو (2001) 970 ميليون دلار:دانيل رادكليف براي بازي در اين فيلم 250 هزار دلار دريافت كرد.
جنگ ستارگان ايپزود اول (1999) 922 ميليون دلار: جورج لوكاس 400 ميليون دلار براي بازيگران 6 قسمت فيلم در نظر گرفت.
ارباب حلقه ها: دو برج (2002) 921 ميليون دلار:ايان مك كلن بازيگر نقش ماندالف براي دومين قسمت فيلم ارباب حلقه ها دستمزدي 9 ميليون دلاري دريافت كرد.
پارك ژوراسيك (1993) 919 ميليون دلار:درآمد اسپيلبرگ از اين فيلم 250 ميليون دلار بود!
هري پاتر و جام آتش (2005) 892 ميليون دلار: چهارمين فيلم هرِي پاتر، جي كي رولينگ را ثروتمندترين زن انگلستان كرد.
شرك 2 (2004) 880 ميليون دلار: مايك مايرز براي صدا پيشگي به جاي شخصيت شرك، 10 ميليون دلار دستمزد گرفت.
هري پاتر و تالار اسرار (2002) 866 ميليون دلار: دستمزد رادكليف براي اين فيلم به 3 ميليون دلار افزايش يافت.
در دوران طلايي هاليوود در دهه 1940 ستاره ها، واقعاً ستاره بودند و دست نيافتني به نظر مي رسيدند. اما چهره هايي مثل كري گرانت، جيمز استوارت و يا همفري بوگارت اكنون زنده نيستند تا شاهد سقوط برخي از بهترين پشتوانه هاي مالي استوديوهاي فيلمسازي باشند. آنها نيستند تا ببينند كه ليندسي لومان كه زماني ملكه نوجوانان معرفي شد، به دليل بدمستي و رفتار زشت، از پروژه آخرش اخراج مي شود و يا مل گيبسون به دليل رانندگي در حال مستي توسط پليس دستگير شده و شرح مكالماتش با افسر پليس، تيتر اصلي روزنامه ها مي شود. هاليوود در گذشته هم مكان عجيبي بود و اتفاقات غريبي در آن رخ مي داد، اما به نظر مي رسد كه كارخانه روياپردازي اين روزها آشفته ترين روزهايش را مي گذراند.
حوادث عجيبي كه با محوريت ستارگان سينما رخ مي دهد، نشانگر يك تحول اساسي است؛ تحولي شگرف در دنياي فيلمسازي و تغيير نقش ستارگان سينما. واقعيت هاي دنياي سينماي امروز واضح و غيرقابل كتمان است. فروش فيلم ها پايين آمده، تعداد فيلم هاي پرخرجي كه در گيشه ناديده گرفته مي شوند رو به افزايش است و كاهش درآمد سال 2005 سينما در 15 سال گذشته بي سابقه بوده است. از سويي بنا به اظهارات تحليل گران سينمايي، كپي غيرقانوني محصولات سينمايي، تنها در آمريكا ضرري 3/1 ميليارد دلاري را سبب مي شود.
اما با وجود همه اين شكست ها تا به حال ستاره ها همواره با گذشت زمان دستمزدهاي بالاتري را درخواست كرده اند. اين درخواست ها باعث شده تا هزينه متوسط فيلمسازي از 1/54 ميليون دلار در سال 1995 به 2/96 ميليون دلار در سال 2005 برسد. اما گويا قرار است ديگر به اين ارقام اضافه نشود. سالهاي درخشان دهه 1990 كه بروس ويليس بابت قراردادش براي فيلم حس ششم يكصد ميليون دلار دريافت كرد يا كيانا ريسوز قصد داشت قراردادي را براي سه گانه ماتريكس داشته باشد كه حدود 206 ميليون دلار براي او درآمد داشته باشد، به پايان رسيده است.
استوديوها اكنون به دنبال راه هايي براي كاهش هزينه هستند و يكي از بهترين و آشكارترين راه ها كاهش دستمزدهاي ستارگان سينماست. اين تغيير شيوه تا حدي به تغيير ديدگاه عمومي نسبت به ستارگان سينما برمي گردد.
در دوره اي همچون دهه 1940، مردم جهان هنرپيشه اي چون جيمز استوارت را قهرمان و الگوي خود قلمداد مي كردند، ولي امروز به لطف پاپاراتزي و روزنامه هاي زرد بي شمار، ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه مي توانيم از تمام كاستي ها و عيوب اين ستارگان مطلع شويم و از اين رو آنان را همچون خودمان مي پنداريم.
اگر براي اين تغيير سياست ها به مثالي نياز باشد، شايد ذكر داستان اخير تام كروز بهترين نمونه باشد. در سال آگوست سال گذشته، استوديو پارامونت به همكاري 14 ساله خود با تام كروز خاتمه داد و اين سؤال مطرح است كه آيا دنباله هاي مشابهي را مي توان براي هر كدام از ساير ستارگان فعلي سينما متصور بود؟ مرور فيلم هاي پرفروش تمام دوران تاريخ سينما هم ما را به نتايج تازه اي مي رساند. تايتانيك با فروش 8/1 ميليارد دلاري در صدر است، اما چند فيلم سري ارباب حلقه ها، دو فيلم هري پاتر، دزدان دريايي كارائيب و جنگ ستارگان نيز در اين فهرست هستند. نكته مشترك در تمامي فيلم ها اين است كه همه آنها بيش از آنكه براي فروش گيج كننده شان متكي به هنرپيشه ها باشند، داستان محور هستند و هيچ كس براي تماشاي بازي ويگومورتنسن (در سري ارباب حلقه ها) و يا دانيل رادليكف (در سري هري پاتر) به سينماها نرفته است، پس چرا بايد استوديوها بودجه هاي چند صد ميليون دلاري را صرف توليد فيلم ها با ستارگان مشهور كنند.
اين منطق اكنون به تدريج جاي خود را در استوديوهاي فيلمسازي باز كرده است و نتايج آن به مرور در اخبار رسانه ها شنيده مي شود. راسل كرو اخيراً در مذاكراتش براي بازي در فيلم جديد بازلوهرمن به نتيجه نرسيد و در صحبت هايش درباره آن، استوديو فاكس را مقصر دانست و گفت: من كار خيريه انجام مي دهم، ولي نمي خواهم براي استوديوهاي بزرگ مجاني بازي كنم !
استوديوها با در پي گرفتن اين سياست ها در واقع موضعي سخت گيرانه اتخاذ كرده اند و بر اين باور هستند كه تماشاگران بدون توجه به هنرپيشه، به تماشاي فيلمي با داستان خوب خواهند آمد. در مذاكرات نهايي براي حضور مجدد پيرس برازنان در فيلم جديد جيمز باند يعني كازينو رويال، دو درخواست 20 ميليون دلار دستمزد به علاوه 10 درصد از فروش جهاني فيلم را كرده بود، ولي استوديو مترو گلدوين ماير اين پيشنهاد را قبول نكرد و در عوض دانيل كريگ را جايگزين او كرد كه با 5/1 ميليون دلار حاضر به بازي شد. اين صرفه جويي معادل يبش از يك پنجم كل بودجه فيلم است. البته پيرس برازنان تنها چهره اي نيست كه سال گذشته سقوط سينمايي را تجربه كرد، بلكه نايت شيامالان هم قرباني زياده خواهي هايش شد و سرنوشت تلخي برايش رقم خورد.
او در سن 29 سالگي، فيلم حس ششم را نوشت و كارگرداني كرد؛ فيلمي كه در سال 1999 صنعت سينما را تكان داد. حس ششم با 40 ميليون دلار هزينه تهيه شد و حدود 600 ميليون دلار در سطح جهان فروخت. دو سال بعد شيامالان به مجله اسكواير گفت كه رمز ساخت فيلم پرفروش را كشف كرده است و استوديو ديزني نيز با باور اين قضيه بيش از 5 ميليون دلار براي فيلمنامه و 5 ميليون دلار براي كارگرداني فيلم شكست ناپذير به او پرداخت و در تمامي مراحل توليد دست او را باز گذاشت. اما روزگار خوش شيامالان خيلي زود به پايان رسيد و فيلم آخر او به نام بانو در آب كه توسط استوديو ديزني رد شده بود، يك فاجعه بزرگ از كار درآمد. شيامالان در توجيه اين فاجعه گفت كه استوديو ديزني كه اين فيلم را رد كرده ديگر به ارزشهاي انفرادي اعتقاد ندارد و مبارزان با استوديو محكوم به شكست هستند. اما راه ديگري براي توجيه اين قضيه هم وجود داشت و آن، اين كه ديزني درك كرده بود كه با ساخت اين فيلم در واقع پول خود را دور مي اندازد و توليد فيلم توسط استوديو وارنر و عكس العمل تماشاگران و منتقدان رأي به ديدگاه درست ديزني داد، در حالي كه شيامالان تا حدي به اين فيلم مطمئن بود كه نقش كوچكي را هم براي خود در نظر گرفت!
استوديو ديزني قبل از اين كه قرباني سيستم ستاره سازي اش شود، از ستاره اش دست كشيد و درك كرد كه ستاره اي مثل شيامالان هم مثل بقيه انسان ها است.
در سال هاي اخير نقش اكثر قهرمان هاي فيلم هاي پرفروش سينماها را بازيگراني ايفا كرده اند كه براي ما ناشناس بودند. براي مثال مارك هاميل و هريسون فورد قبل از بازي در سري فيلم هاي جنگ ستارگان كاملاً ناشناس بودند و اين به تماشاگران امكان مي داد تا بتوانند با دقت بيشتري داستان را دنبال كنند و اين ديدگاه موجب شد تا حتي كابوي و ماهي انيميشن هم در فيلم هايي مانند در جستجوي نيمو و داستان اسباب بازي قهرمان ما باشند.
مجله پره مير اخيراً مدعي شد كه ما شاهد آخرين نسل ستارگان سينما هستيم و از اين به بعد راسل كرو و سايرين بايد به دستمزدهاي پايين عادت كنند و البته اين قانون حتي براي كارگرداني مثل پيتر جكسن هم صدق مي كند.
جكسن پس از ساخت سري ارباب حلقه ها مذاكراتي را براي ساخت فيلم Halo براساس يك بازي كامپيوتري مشهور آغاز كرد ولي زياده خواهي هايش باعث پشيماني استوديو يونيورسال شد.
اگر استوديوها هم، لزوم حضور ستارگاني مثل تام كروز و راسل كروز را زير سؤال ببرند قطعاً شرايط وخيم تر از هر زمان ديگري براي ستارگان جوان مي شود. اصل اساسي تماشاي فيلم ها در سالن سينما، بهره گيري از فضايي است كه فيلم ها براي تماشاگر به وجود مي آورد و به اين وسيله او را از دنياي پر مخاطره و پردردسر بيرون جدا مي كنند و به عبارتي سينما، محل فرار تماشاگران از دنياي پرهياهو است و چه بهتر كه تماشاگر به جاي تمركز بر روي بازي بازيگراني كه هر روز صبح درباره زندگي شخصي آنها مطالبي را مي خواند، بر داستان جذاب و جلوه هاي ويژه توجه داشته باشد.
منبع: اينديپندنت 25 دسامبر

گفت وگو با سيلوستر استالونه بازيگر راكي بالبوا
برد يا باخت اصلاً مهم نيست
007911.jpg
كسي مثل سيلوستر استالونه را چگونه مي توان توصيف كرد؟ وي كار بازيگري را از اواسط دهه هفتاد شروع كرد و دو چهره مشهور دنياي سينما يعني رامبو و راكي بالبوا با بازي او روي پرده سينما به تصوير كشيده اند. اين دو كاراكتر- چه موافق آنها باشيم و چه نباشيم- در حال حاضر دو كاراكتر در ياد ماندني تاريخ سينما هستند. البته استالونه اين روزها شهرت و محبوبيت دهه هشتادي خود را ندارد. اما همين روزها با قسمت آخر مجموعه فيلم ورزشي و درام راكي دوباره به ديدار تماشاگران سينما مي آيد. راكي بالبوا فيلمي ساده و كم خرج مثل قسمت اول اين مجموعه فيلم است، همان فيلمي كه جان آويلدسن آن را كارگرداني كرد و اسكار بهترين فيلم سال 1975 را گرفت.
* چرا فكر مي كنيد وقتي در يكي از قسمت هاي فيلم راكي   بازي مي كنيد، اين فيلم ارتباط خوب و نزديكي با تماشاگران برقرار خواهد كرد؟
- راكي غيرمعمولي در اين فيلم وجود دارد. فكر مي كنم كشور ما هنگام نمايش اين فيلم كمي باوقارتر بود. اين نكته حداقل در مورد نحوه اكران عمومي فيلم هاي سينمايي در آن زمان صدق مي كند. راكي   در تعداد محدودي سالن سينما به نمايش درآمد و همين باعث شد تا مدت زمان زيادي روي پرده بماند. در عين حال اين نوع نمايش باعث شد تا هم در ذهن تماشاگران باقي بماند و هم عموم مردم متوجه نمايش عمومي آن شوند. من هم به شدت با آن احساس همذات پنداري مي كردم. موفقيت راكي نشان داد كه آن دسته از پروژه هايي كه از صميم قلب كار مي كنم مورد پسند تماشاگران قرار مي گيرد و اگر پروژه اي كاملاً باب ميل خودم نباشد، آن فيلم كاري نااميد كننده خواهد بود و شكست تجاري مي خورد. همين نكته را در مورد اولين خون هم مي توانم بگويم. اين فيلم- به همان دليلي كه گفتم- بهترين فيلم اكشني است كه تا به حال بازي كرده ام.
* چه قدر به كاراكتر راكي وابسته هستيد و آن را از خودتان مي دانيد؟
- آنها خيلي شبيه هم هستند. موضوعاتي كه فيلم هاي راكي مطرح مي كند، موضوعاتي شخصي هستند. من به قدر كافي آدم خوش شانسي بوده ام كه متوجه شوم چه چيزي باعث ناراحتي و آزردگي خاطرم مي شود. سؤالاتي كه درباره زندگي مطرح مي كنم، سؤالاتي كلي و عمومي هستند. اين سؤالات حالا توسط آدمي مثل راكي بالبوا مطرح مي شوند. اگر خودم اين سؤالات را مي پرسيدم همان تأثير را نداشتند. راكي آدمي سخت و خشن و در عين حال بچه  وار است. به همين دليل وقتي پرسشي مطرح مي كند، حال و هوايي كميك وار پيدا مي كند و انگار كه از زاويه اي كمدي مطرح شده است. نوع حرف زدنش، لهجه اش و نگراني هايش، همه اين حال و هوا را مي رسانند. براي مثال در راكي 3 كاراكتر راكي از اين مي ترسد كه مبارزه كند. طبيعي است كه وقتي تو چيزي را به دست آوردي كه مي خواستي، ديگر حاضر نيستي آن را از دست بدهي. حرف كلي فيلم همين نكته بود: غلبه بر ترس. مربي تو مرده است و تو احساس مي كني كه ساختار همه چيز را از دست داده اي و حالا با دنيايي روبه رو هستي كه نمي داني چيست و تو آمادگي رويارويي با آن را نداري.
در راكي جديد حالا با اين موضوع سروكار داري كه چگونه مي تواني با اين غم و درد روبه رو شوي. خودم اين نكته را با پيرتر شدن متوجه شده ام و راكي در صحنه اي از فيلم مي گويد: هرچه پيرتر مي شوم، چيزهاي بيشتري را پشت سر خودم مي گذارم و ديگر نمي توانم آنها را به دست بياورم. هيچ كس تو را براي رسيدن به چنين موقعيتي آماده نمي كند. تو فكر مي كني وقتي بزرگتر و پيرتر مي شوي، به دست آوردن خيلي چيزها آسان تر مي شود، اما اين طور نيست، به عنوان يك بچه كوچك اغلب اوقات تو نمي داني كه با موضوع از دست دادن و گم كردن چيزهاي مختلف روبه رو هستي. اين نكته را وقتي كه بزرگ شدي مي فهمي و اين خيلي بي رحمانه است. اين مثل آن است كه حالا چگونه تلاش مي كني تا با آن به يك تركيب مناسب برسي.
* فكر مي كنيد چه قدر كاراكتر راكي به زندگي خودتان ارتباط پيدا مي كند؟
- از اين كه خودم هستم احساس خوبي دارم و فكر مي كنم اين نوع احساس آرام بخش باعث شد تا براي ساخت اين فيلم مبارزه كنم. به همين دليل است كه راكي دوباره به رينگ برمي گردد. اصلاً اهميتي نداشت كه او مي برد يا مي بازد. او ديگر نمي خواست براي حتي يك بار مسابقه بدهد و حالا تصميم گرفته است كه اين كار را انجام دهد. پسرش او را مي ديد و مي دانست كه وي چگونه فكر مي كند. اين قصه مثل يك فانتزي است، اما فكر مي كنم كه آدم ها آرزو مي كنند مي توانستند در سال هاي آخر زندگي شان فرصت آن را داشته باشند تا بتوانند به تمام آرزوهاي برآورده نشده شان رنگ واقعيت بزنند.
* در مقايسه با راكي  هاي قبلي، تعليمات ورزشي مربوط به اين فيلم چگونه بود؟
- تمرين هاي اين فيلم خيلي سخت و مشكل بود. آن چيزهايي كه سي سال قبل كارساز بودند، حالا كمي دشوار هستند. (مي خندد) احساس كسي را داشتم كه قرار است يك كار غيرممكن را انجام دهد. به شدت سنگين شده بودم. با كمك سخاوتمندانه مربي ام كارم را پيش بردم. در طول تمرين ها دست او آسيب ديد و من هم پايم را شكستم! من بايد داخل رينگ مبارزه مي كردم و طبيعي است كه كارم سخت بود. چند صحنه فيلم اسلوموشن فيلم برداري شد، زيرا امكان آسيب ديدن ما زياد بود. وقتي به لاس وگاس رفتيم واقعاً عصبي بودم. بايد جلوي چشم نه هزار تماشاچي بازي مي كردم. خب، به هيچ وجه آمادگي اين كار را نداشتم. اين يك مسابقه معمولي نبود.
* از نقطه نظر مشت زني، فيلم شما حقيقتاً يك كار خوب به نظر مي رسد. آيا هيچ تلاشي هم كرديد كه براي اين جنگجو و مبارز يك ارثيه و ماترك خلق كنيد، چيزي مثل اين كه راكي بتواند حيات بيشتري داشته باشد؟
- مي دانيد كه نمي شود راكي را در مقابل جو فريزر يا مايك تايسن قرار داد. اما شما درست مي گوئيد، فكر مي كنم نوعي خلأ در مشت  زن هاي مطرح و معتبر وجود دارد؛ كساني مثل جو فريزر- كه هميشه چيزي بيشتر از يك مبارز و قهرمان مشت زني بوده اند- كاملاً با سبك كار مي كنند و حضوري قاطع و قابل تشخيص دارند. اين روزها آدمهايي مثل آنها كم پيدا مي شود زيرا آنها عادت داشتند يك بخش باشند كه كم كم تبديل به دو تا مي شود. حالا چهار يا پنج تا از آن وجود دارد. نوع مسابقات به طور مداوم تغيير مي كند و تصورم بر اين است كه اين مسئله باعث نابودي اين ورزش مي شود.
آن چه اتفاق افتاده اين است كه راكي   به دنبال عزمي است كه دنبال كرده است. با آن كه زخمي مي شوي- تو بزرگترين مهارت هاي جهان را با خودت نداري- اما اگر با درنده خويي مسابقه بدهي، بعضي وقت ها مي تواني بر رقيب غلبه كني. در زندگي واقعي راكي، بعضي وقت ها شكست هم وجود دارد. شايد او شكست بخورد، اما با خونسردي اين شكست را مي پذيرد.
* همكاري دوباره با برت يانگ چگونه بود؟
- برت خود همان كاراكتري است كه در فيلم نقشش را بازي مي كند. او گرايش به اين مسئله داشت كه كمي مهربان باشد. فقط كافي است دوربين را روبه روي او قرار دهي تا وي يك بازي بي همتا ارائه دهد. اين بار در فيلم جديد، او صحنه هاي بيشتري داشت كه همه آن را در نسخه DVD فيلم خواهند ديد. اين صحنه ها از نسخه سينمايي حذف شدند زيرا به شدت عاطفي بودند. برت حتي يك بار نزديك بود سكته هم بكند، اما بازي اش را خيلي خوب ارائه داد. او از خودش خوبي صادر مي كند.
* مي دانيم كه در حال بازي در قسمت جديد رامبو هم هستيد. آيا به جز اين فيلم بايد در انتظار فيلم هاي ديگري هم باشيم كه در آنها دوباره در نقش كاراكترهاي قديمي تان ظاهر مي شويد؟
- خب، حالا مشغول ساخت فيلمي به نام راين استون هستيم. علتش هم اين است كه رامبو كاراكتري است كه فكر مي كنم در آخرين قسمت فيلم به خوبي بيان نشد و نتوانستيم او را به درستي به تصوير بكشيم. با آن كه او در افغانستان بود (كشوري كه ويتنام روسيه بود) ده روز قبل از اكران عمومي فيلم گورباچف رئيس جمهور وقت ملاقات دوستانه اي با نانسي ريگان (همسر رئيس جمهور وقت آمريكا) انجام داد. جنگ سرد كه براي پنجاه سال ادامه داشت، تمام شده بود، حالا رامبو و من تبديل به آدم بد ماجرا شده بوديم. از من مي پرسيدند چرا دارم با روس ها مي جنگم؟ مي گفتم: تا همين دو هفته پيش شما بمب بر روي مواضع روس ها پرتاب مي كرديد و حالا از من اين جور سؤال ها را مي پرسيد؟ متوجه يك واقعيت شدم. وقتي در فيلمت با موضوعات سياسي سروكار داري، نمي تواني حدس بزني كه فردا چه اتفاقي مي افتد و با فيلم تو چه برخوردي خواهد شد. همين مسئله باعث شد تا اگر بخواهم دوباره چنين كاري را انجام دهم، خيلي مراقب باشم و با احتياط عمل كنم. رامبو جديد يك رامبوي معمولي است. او به شدت بدوي و از نظر روحي درهم شكسته است. او به شكلي درويشي زندگي مي كند و فكر مي كنم كاراكتري جالب توجه خواهد بود كه جاي مطالعه هم دارد. تا قبل از اين چنين كاراكتري را روي پرده سينما نديده ام. نوع رفتار و عملكرد او نشان مي دهد كه نسبت به اتفاقاتي كه پشت سر گذاشته كمي ناراحت و ناراضي است و با اين حال، وي نمي تواند از گذشته اش فرار كند.
* آيا احتمال دارد شما را دوباره در فيلم كوچك و كم خرج تري مثل كاپ لند ببينيم؟
- به صورت طبيعي هر زمان كه تو يك فيلم پرخرج و بزرگ بازي مي كني، بايد در يك فيلم كم خرج هم حضور داشته باشي. اين مسئله باعث حفظ توازن مي شود. دلم مي خواهد كه بعد از راكي   فيلم پو را كارگرداني كنم. مي خواهم پشت دوربين قرار بگيرم و اين كاري است كه هميشه مي خواستم انجام دهم. درباره اش خيلي صحبت كرده ام شايد كه از نظر مالي با موفقيت روبه رو نشود؛ با اين حال مي خواهم آن را بسازم. اين فيلم موضوعي سخت و پيچيده دارد كه يك كاراكتر كاملاً فانتزي در رأس ماجراهاي آن قرار دارد. بعد از اين فيلم سراغ چه كاري خواهم رفت؟ كسي نمي داند!
كوتاه شده از Movieweb.com
ترجمه: كيكاووس زياري

سايه روشن
هبوط جيمز كامرون
007905.jpg
گروه ادب و هنر- فروش افسانه اي تايتانيك جيمز كامرون را دچار وسواس كرده است؛ وسواسي كه باعث شد تا كامرون پس از تايتانيك گام بعدي را با بررسي هاي بسيار كه چند سال هم طول كشيد بردارد. تايتانيك با رقم يك ميليارد و 800 ميليون دلار در صدر جدول فيلم هاي پرفروش تاريخ سينما ايستاد و با گذشت چند سال هنوز هيچ فيلمي نتوانسته به اين رقم حتي نزديك شود.
كامرون سرانجام بر ترديدهايش غلبه كرد و هبوط را مقابل دوربين برد؛ فيلمي كه او هيچ عجله اي براي اكرانش ندارد. كامرون در تازه ترين اظهاراتش اعلام كرد كه فيلم تازه اش بيش از تابستان 2009 اكران نخواهد شد.
كامرون در گفت وگو با ورايتي اضافه كرد: هبوط فيلمي علمي تخيلي و جاه طلبانه است و مي توان آن را به مثابه ماجراجويي در جنگل به سبك قديمي دانست كه به روايت داستاني افسانه اي منجر مي شود.
او با اشاره به اين كه فيلم نيازمند خلق موجودات فضايي جديدي با زبان و فرهنگ متفاوت بود، افزود: من نيازمند شخصيت هايي بودم كه با رايانه خلق شوند و در عين حال صورتي واقعي داشته باشند. به همين خاطر نياز به تكنولوژي انيميشن پيشرفته اي كه بتواند بازي ها را ضبط كند، احساس مي شد. براي همين بيش از يك سال را صرف به كارگيري اين تكنولوژي كردم. بازيگران نقش را بازي مي كردند و بعد ما آن را به نقش آفريني انيميشن تبديل مي كرديم.
هبوط ماجراي سربازي است كه در طول جنگ دچار معلوليت شده و به سياره ديگري فرستاده مي شود. او در آنجا با گروهي از موجودات انسان نما آشنا مي شود كه داراي فرهنگي خاص و متفاوت هستند..
جورج كلوني و علاقه به باليوود
گروه ادب و هنر- جورج كلوني ابراز علاقه كرد در پروژه هاي باليوودي حضور بيابد.
اين بازيگر هاليوودي گويا از علاقه مندان جدي فيلم ها هندي است. او ابراز اميدواري كرده كه لااقل در يك فيلم هندي بازي كند.
علاقه اين ستاره  هاليوود به ترانه ها و آوازهاي هندي هم جالب توجه و البته كمي عجيب است. كلوني همچنين رعايت مرزهاي اخلاقي در فيلم هاي هندي را نيز مي پسندد. او نگاه فيلمسازان هندي به مقوله سينما را بسيار مثبت ارزيابي كرده و گفته كه سبك كاري باليوودي ها را دوست دارد.
تعويق جشنواره فيلم بانكوك
مهر: يكي از مديران جشنواره بين ا لمللي فيلم بانكوك و مدير روابط عمومي اداره توريسم تايلند اعلام كرد اين جشنواره كه قرار بود از 26 ژانويه آغاز شود، تا ماه ژوئيه 2007 به تعويق افتاد.
اداره توريسم تايلند كه هزينه هاي برگزاري جشنواره را تامين مي كند، بنا به ملاحظات مالي و در تلاش براي تغيير مكان برگزاري مراسم، اين تصميم را اتخاذ كرد.امسال جشنواره فيلم بانكوك براي نخستين بار در مركز خريد سيام پاراگون در جنوب بانكوك در يك مجتمع سينمايي 16 سالنه برگزار شد. در يك سال گذشته اين جشنواره با مشكلات زيادي رو به رو بود. به دنبال جدايي كرگ پراتر، مدير اجرايي جشنواره فيلم بانكوك در آوريل گذشته، ماه پيش نيز به دليل كاهش شديد بودجه قرارداد اين جشنواره با موسسه آمريكايي فيلم فستيوال منيجمنت لغو شد.
كودتاي نظامي سپتامبر گذشته اداره توريسم تايلند را بر آن داشت در بودجه اي كه براي رويدادهاي مختلف از جمله جشنواره فيلم بانكوك در نظر گرفته، تجديد نظر كند. اين اداره براي جشنواره سال آينده بودجه اي حدود 6/3 ميليون دلار مد نظر دارد كه تقريبا 27 درصد كمتر از دوره پيش است. تاريخ و محل دقيق برگزاري جشنواره فيلم بانكوك اوايل ژانويه اعلام مي شود.
همكاري دنيرو با لوينسن
007908.jpg
گروه ادب و هنر- رابرت دنيرو با بري لوينسن همكاري مي كند. اين بازيگر كهنه كار سينما قرار است در فيلم كمدي چه اتفاقي افتاد بازي كند. دنيرو در اين فيلم نقش يك تهيه كننده عجول هاليوودي را بازي مي كند. فيلمنامه اين اثر براساس خاطرات ارت ليسون نوشته شده است. او در تلاش براي ساخت فيلم جديدش دو هفته دشوار و سخت را در آب هايي سركرد كه تحت هجوم كوسه ها بود. گويا حضور شان پن هم در اين پروژه قطعي شده است.
دنيرو در حال حاضر فيلم شبان خوب را با بازي مت ديمون و آنجلينا جولي بر پرده دارد. اين فيلم بعد از يك قصه برانكسي دومين تجربه دنيرو در عرصه كارگرداني به شمار مي آيد. فيلمي كه دنيرو ابتدا قرار بود در آن بازي كند ولي آن قدر علاقه مند به فيلمنامه اش شد كه خود كارگرداني آن را برعهده گرفت.
دنيرو همچنين در فيلم نيو اورلئان نقش يك پليس را ايفا مي كند. اين فيلم توسط تيم  هانتر كارگرداني مي شود و در آن دنيرو نقش پليسي را بازي مي كند كه براي تحقيق در باره مرگ مشكوك همكارش كه در توفان هاي مرگبار كاترينا جان اش را از دست داده، به نيواورلئان مي رود. دنيرو در اين فيلم با فيفتي سنت همبازي مي شود.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |