يكشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۷۷ - Jan 7, 2007
گفت وگو با امين حيايي
نقش تكراري بازي نمي كنم
شهاب مهدوي
009306.jpg
009309.jpg
009312.jpg
009315.jpg
009318.jpg
امين حيايي را مي توان يكي از محبوب ترين بازيگران سال هاي اخير سينماي ايران دانست. بازيگري كه اغلب كارهايش در صدر جدول فروش ايستاده اند.
او حالا كه تبديل به ستاره اي پولساز شده، مي كوشد تا نقش هاي متفاوتي را بازي كند. انعطافي كه در چهره اين بازيگر به چشم مي خورد به او اين امكان را مي دهد كه در نقش هايي بازي كند كه بعضي از آنها در نقطه مقابل يكديگر قرار دارند. خودش مي گويد دوست ندارد نقش تكراري بازي كند و البته كارهايش در فيلم هايي چون چه كسي اميد را كشت؟ و سه گانه ستاره ها مويد اين نكته نيز هست. با ديدن كارهاي تازه او مثل اخراجي ها و سنگ ، كاغذ، قيچي راحت تر مي شود در باره اين تغيير مسير حيايي قضاوت كرد.
* الان كه داريم با هم صحبت مي كنيم فيلم هاي تله و ستاره  است را روي پرده داري. قبل از آن چه كسي امير را كشت؟ با بازي تو اكران شده بود و پيش از آن هم شام عروسي و سرود تولد . تقريباً در هر فصلي از اكران يك فيلم از امين حيايي روي پرده است.
- خب اين فيلم ها در زمان هاي مختلفي فيلمبرداري شده اند ولي كنار هم يا پشت سر هم اكران شده اند. مثلاً سرود تولد را من سه سال پيش بازي كردم ولي امسال اكران شد.
* اين درست ولي به هر حال تو جزو پركارترين بازيگران سينماي ايران هستي.
- به هر حال پيشنهاداتي در طول سال دارم و سعي مي كنم از بين آنها، كارهايي كه فكر مي كنم آثار خوبي مي شود را بازي كنم.
* وقتي به كارنامه ات بخصوص در سال هاي اخير نگاه مي كنيم بيشتر با فيلم هايي مواجه مي شويم كه فروش قابل توجهي داشته اند. سينماي ايران مدت هاست كه با بحران اقتصادي روبه روست و تو از بازيگران هستي كه تقريباً تمام فيلم هايت با استقبال تماشاگر مواجه مي شود.
- اين هم لطف خداست. هميشه وقتي جلوي دوربين ام سعي مي كنم تا جوري بازي كنم تا تماشاگري كه به سينما مي آيد از پول بليتي كه داده پشيمان نشود. البته قبل از اين مرحله، موقع انتخاب نقش هم سعي مي كنم كاري را براي بازي قبول كنم كه فيلمنامه خوبي داشته باشد. اگر فيلمنامه فيلمي خوب باشد نيمي از راه طي شده است.
* حتماً يكي از اين كارها، سريال كلاه پهلوي است كه باعث شده بعد از سال ها دوباره به تلويزيون برگردي.
- بله. وقتي متن را خواندم واقعاً جذب آن شدم. چه شخصيتي كه من نقش آن را بازي مي كنم و چه كليت كار واقعاً تازه و متفاوت است. من تجربه كار تاريخي نداشتم و خوشحالم كه اين اتفاق با مجموعه اي مثل كلاه پهلوي رخ مي دهد. ضياءالدين دري نويسنده و كارگردان كلاه پهلوي آدم وارد و مسلطي است. در اين سريال دقيقاً حساسيت هاي يك كار خوب سينمايي رعايت مي شود.
* بعد از وقفه اي كه يك دهه پيش در فعاليت سينمايي ات پيش آمد، به تلويزيون رفتي و در كارهايي مثل روزگار جواني و همسايه ها بازي كردي، بعد كه كارت در سينما گرفت ديگر در تلويزيون حضور نداشتي.
- مطمئن باش هر وقت كاري مثل كلاه پهلوي به من پيشنهاد شود، از حضور در تلويزيون استقبال مي كنم.
* به هر حال بعضي از بازيگران سينما دوست ندارند، انگ تلويزيوني بودن به آنها بخورد.
- ما بازي مي كنيم كه با مردم ارتباط برقرار كنيم، حالا چه در سينما و چه در تلويزيون. من قبلاً هم پيشنهاد بازي در سريال داشتم كه بعضي از آنها اتفاقاً متن هاي خوبي هم داشتند، ولي چون درگير كار بودم، قسمت نشد در آنها بازي كنم.
* به عنوان بازيگري كه در سينماي تجاري تيپ آشناي تو، براي مردم جذاب است، احتمالاً مدام با پيشنهادهايي مواجه مي شوي كه به نوعي تكرار نقش هايي هستند كه قبلاً بازي كرده اي و در گيشه جواب داده است.
- فكر مي كنم در كارهاي گيشه اي من هم تفاوت ميان نقش ها محسوس است. من يك نقش را دو بار بازي نمي كنم.
* نكته جالب توجه در مورد بازي هاي تو اين است كه حتي در پيش و پا افتاده ترين فيلم ها هم حضور قابل قبولي داري. يعني فيلم هايي را مي شود نام برد كه تنها نقطه مثبت شان بازي خوب امين حيايي است. براي همه فيلم ها يك اندازه مايه مي گذاري؟
- من بازيگرم. به عنوان يك حرفه اي دستمزد مي گيرم و بايد نهايت تلاش ام را مقابل دوربين بكنم. حالا چه كارگرداني مثل مهرجويي پشت دوربين ايستاده باشد چه فيلمسازي كه دارد كار اولش را مي سازد و خيلي تجربه ندارد. طبيعي است كه وقتي داري با يك فيلمساز متبحر كار مي كني و فيلمنامه و نقش هم درست نوشته شده است، امكان بهتري براي بازي خوب داري ولي وقتي كه شرايط اين گونه نيست هم نهايت تلاش ام را مي كنم كه شرمنده تماشاگر نشوم.
* بعضي از كارهاي اخيرت قدري غافلگيركننده بوده مثل نقش روشنفكر افسرده و تلخ انديش چه كسي امير را كشت؟ كه تصوير تازه اي از امين حيايي ارائه كرد. در فيلم هاي اين چنيني با چه منطقي حضور مي يابي؛ فيلم هايي كه از همان اول مشخص است كه تماشاگر گسترده نخواهند داشت.
- فيلمنامه تعيين كننده است. مثلا در مورد همين فيلم امير، وقتي فيلمنامه را خواندم احساس كردم كه تا حالا با چنين قصه اي روبه رو نشده ام. هم شخصيت ها تازه بودند و هم شيوه تعريف داستان. مگر چند بار براي بازيگر پيش مي آيد كه چنين فيلمنامه اي به او پيشنهاد شود؟
* ولي تو يك بازيگر محبوب و پرطرفداري و ممكن است تماشاگر به هواي كارهاي قبلي ات به ديدن اين فيلم بيايد و بعد جا بخورد و احياناً مغبون شود.
- فكر مي كنم تماشاگر اگر كمي حوصله به خرج دهد، جذب قصه مي شود. ضمن اين كه تماشاگري كه كارهاي مرا دنبال كرده مي داند كه من نقش هاي متفاوت زيادي بازي مي كنم. مثلاً در همين ستاره ها نقش هايي را بازي كردم كه زمين تا آسمان با هم فرق داشتند.
* گاهي اوقات هم نقش هايت يادآور كارهاي قبلي ات هستند. مثلاً در همين فيلم تله كاراكتر نادر يك جورهايي تداعي كننده شخصيتي به همين نام در فيلم مزاحم است.
- خب هر دو فيلم را آقاي الوند كارگرداني كرده اند. يعني در هر دو كار همه چيز از يك ذهن و سليقه عبور كرده است. ضمناً دست هاي آلوده را هم فراموش نكنيد. اسم كاراكتري هم كه در آن فيلم من بازي كردم نادر بود. تمام اين شخصيت ها كه من براي آقاي الوند بازي كردم با هم متفاوت هستند ولي يك ويژگي مشترك دارند. آنها قرباني شرايط نامطلوب مي شوند. همه آنها قرباني هستند.
* در تله ، نادر را شايد بشود تنهاترين آدم فيلم دانست.
- بله. او از همه تنهاتر است. من اين كاراكتر را خوب مي شناسم. با مناسباتش و دلمشغولي ها و حتي جنس علافي هايش آشنا هستم. چون اين آدم مابه ازاي اجتماعي دارد.
* امسال در جشنواره اخراجي ها و سنگ، كاغذ، قيچي را خواهي داشت. از اين فيلم ها بگو.
- فكر مي كنم هر دو فيلم، كارهاي مطرح و پرسر و صدايي بشوند. تلاشم را كرده ام كه تماشاگر در آنها امين حيايي تازه اي را ببيند.
* آينده كاري ات را چطور پيش بيني مي كني؟
- بستگي به شرايط دارد و البته لطف خداوند كه خوشبختانه تا حالا شامل من شده است. دوست دارم فيلم هاي بهتري را بازي كنم. كارهايي كه هم مردم دوستشان داشته باشند و هم اهل فن.

نگاهي به سه مجموعه تلويزيوني كه به تازگي روي آنتن رفته  اند
كليشه هاي تكراري ، ضعف هاي هميشگي
به دنيا بگوييد بايستد
009297.jpg
009300.jpg
009303.jpg
محدثه واعظي پور - به دنيا بگوييد بايستد ساخته محمدرضا آهنج، بچه هاي هور كار عبدالله باكيده و سايه سكوت به كارگرداني جواد افشار، سه مجموعه اي اند كه به تازگي روي آنتن  رفته اند؛ مجموعه هايي كه حال و هواي متفاوتي با يكديگر دارند ولي فصل مشتركشان ضعف ساختاري شان است.
در ميان اين كارها به دنيا بگوييد بايستد كار حرفه اي تري است كه به نظر مي رسد بيش از ديگر مجموعه ها مورد توجه مخاطبان نيز قرار گرفته؛ هر چند اين كار هم نهايت يك موقعيت به صورت بالقوه جذاب را هدر داده است. بچه هاي هور و به خصوص سايه سكوت هم از ضعيف ترين سريال هاي سيما در سال جاري به شمار مي آيند.
* به دنيا بگوييد بايستد
زير سايه كيميايي
حاصل كار محمدرضا آهنج در به دنيا بگوييد بايستد نسبت به سايه آفتاب قابل قبول تر است. آهنج در اين مجموعه به سراغ قصه و فضاي متفاوتي رفته و تلاش كرده تصوير تازه اي از دوره خدمت سربازي و رابطه دو دوست از دو طبقه و خاستگاه اجتماعي متفاوت ارائه دهد. قسمت هاي ابتدايي مجموعه، غافلگيركننده است و فضاي تاريك و سرد جلسات بازجويي يا محيط پادگان كه تقريباً  براي اولين بار در تلويزيون به اين شكل نشان داده شده اند، جذابيت  خاصي به به دنيا بگوييد بايستد داده اما هر چه مجموعه پيش مي رود، نويسنده و كارگردان، تمايل بيشتري براي استفاده از كليشه ها نشان مي دهند؛ كليشه هاي آشنايي مثل خوشبخت بودن خانواده هاي فقير و بدبخت بودن پولدارها، عشق در يك نگاه و... .
طبيعي است كه قسمت هاي مياني، جذابيت و تازگي بخش هاي ابتدايي را نداشته باشند، چون آهنج از دايره بسته كليشه ها پا را فراتر نگذاشته است. با اين همه، كاملاً  مشخص است كه كارگردان به دنيا بگوييد بايستد به دنبال اين بوده كه بعد از سايه آفتاب تجربه اي تازه را در كارنامه اش ثبت كند.
به دنيا... فضاي تلخ و سردي دارد و برخلاف اغلب مجموعه هاي تلويزيون، تصويري متفاوت از خودويران گري نسل جوان ارائه مي دهد؛ نسلي كه قرباني مناسبات نادرست خانوادگي و اجتماعي شده است.
به نظر مي رسد آهنج در خلق قهرمان هاي قصه (علا و شهريار) و نمايش رفاقت مردانه و حتي نشان دادن پلشتي هاي اجتماع، تحت تأثير مسعود كيميايي و فيلم هايش بوده. با اين همه، هيچ كدام از شخصيت هاي به دنيا بگوييد بايستد جذابيت قهرمان هاي فيلم هاي كيميايي را ندارند. هر چند نويسنده، كارگردان و بازيگران تلاش زيادي كرده اند كه كاراكتر هايش مثل علا(حامد كميلي)، شهريار (امير محمدزند) و لعيا(مريم كاوياني) جذاب و سمپاتيك باشند، اما اين اتفاق نيفتاده است. نوع نگاه نويسنده و كارگردان نسبت به شخصيت ها، گاهي به شدت آزاردهنده است؛ به عنوان نمونه سكانس حضور علا در ميهماني دخترعموي شهريار و لحن صحبت كردنش، بيشتر از آن كه فضاي مجموعه را طنزآميز كند، مضحك كرد. ديالوگ ها هم گاهي طولاني هستند. تكيه كلام شهريار جوان كه عموي شهريار بارها تكرار مي كند، ظرافتي ندارد و آزاردهنده و تكراري است.
اين طور كه به نظر مي رسد، متأسفانه به دنيا بگوييد بايستد سرنوشتي مانند سايه آفتاب دارد. مجموعه قبلي محمدرضا آهنج، شروع خوبي داشت اما از ميانه راه، ضعف هاي متعدد در زمينه داستان و كارگرداني به آن لطمه زد و پايان سايه آفتاب چيزي نبود كه انتظارش را داشتيم. با ديدن بخش هاي مياني به دنيا .... هم غافلگيري بخش اول مجموعه آهسته آهسته رنگ مي بازد.
* بچه هاي هور
جذابيت هدررفته
بچه هاي هور از معدود مجموعه هاي تلويزيون است كه موضوعي مرتبط با دفاع مقدس دارد. عبدالله باكيده تلاش كرده قصه اي آشنا و تكراري را در دل ماجراهايي روايت كند كه با جنگ ارتباط دارند. جنگ، بستري ايجاد مي كند تا نوجوان هاي هور، زندگي كردن را ياد بگيرند و با فاصله گرفتن از دوران نوجواني و كم تجربگي، بالغ شوند. با اين كه جنگ مي تواند بستر جذابي براي خلق موقعيت هاي تازه و حادثه اي در دل يك داستان پرتعليق را فراهم كند، اما بچه هاي هور از اين امتياز به درستي استفاده نكرده است.
شروع جنگ در دهكده  اي كوچك و برهم خوردن نظم زندگي اهالي دهكده كه درگير موضوع بازگشت خالد(عليرضا اسيوند) بوده اند، به راحتي مي توانست تعليق و هيجان در داستان ايجاد كند اما بيننده با ديدن صحنه هاي مختلف، هيچ احساس خاصي ندارد. قهرمان ها سمپاتيك نيستند، فضاسازي جعلي و بي هويت است، هيچ چيز قابل باور نيست و همه اينها باعث شده بچه هاي هور نتواند مخاطب جذب كند.
بازيگرها درست انتخاب و هدايت نشده اند. هر كدام بر اساس برداشت شخصي شان از نقش و قابليت و توانايي شان مقابل دوربين رفته اند. كارگردان حتي نتوانسته روي لهجه ها كار كند و بازيگرانش را وادار كند از يك شيوه و روش براي صحبت كردن با لهجه جنوبي صحبت كنند. در دهكده اي كوچك و كم جمعيت، هر كدام از شخصيت ها با لهجه اي خاص و منحصربه فرد صحبت مي كنند!
كارگرداني بچه هاي هور براي عبدالله باكيده امتيازي به شمار نمي رود. باكيده پس از چند تجربه سريال سازي، همچنان در شناخت رسانه تلويزيون و مختصاتش با مشكل روبه رو است.
* سايه سكوت
انبوه كليشه ها
سايه سكوت چند سال دير ساخته شده؛ ساختار تصويري مجموعه، كهنه و ازمد افتاده است. فيلمنامه، داستاني تكراري و كليشه اي را روايت مي كند، اما فيلمنامه نويس حتي در بيان اين قصه كه بارها گفته شده، موفق نيست و اصول و چارچوب هاي ساده قصه گويي را هم رعايت نكرده. سايه سكوت به همان اندازه كه در قصه گويي مشكل دارد، از نظر كارگرداني هم با ضعف هاي زيادي روبه رو است.
آدم هاي بد قصه كه در خباثت و حيله گري دست كمي از شيطان ندارند، مدام در حال قهقهه زدن هستند! (ساده ترين تصويري كه از بدمن ها در ذهن نقش مي بندد). آنها ويژگي شخصيتي خاصي ندارند و همان قدر بي هويت هستند كه شخصيت هاي مثبت. شخصيت پردازي ضعيف باعث شده جدال و رودررويي دو قطب شر و خير، در قصه نمودي پيدا نكند و تأثيري روي مخاطب نگذارد. همان طور كه اشاره شد سايه سكوت يادآور مجموعه هاي ضعيف دهه۶۰ و اوايل دهه۷۰ تلويزيون است؛ مجموعه اي شعاري با پيام هاي اخلاقي گل درشت درباره فرجام زياده خواهي و حرص  و آز و... ؛ از همان مجموعه هايي كه قرار است مخاطبان شان را به انجام كارهاي خوب ترغيب كنند، اما مشكل اصلي اين است كه بينندگان تلويزيون معمولاً  رغبتي براي تماشاي چنين مجموعه هايي ندارند و اصلاً  متوجه نمي شوند كه سازندگان مجموعه هايي از اين دست، چه زحمتي مي كشند تا انواع و اقسام پيام هاي اخلاقي را در دل داستاني كهنه و تكراري جاي دهند!

نگاه
مسير دشوار حفظ محبوبيت
سعيد مروتي
مي گويند ستاره هاي سينما نه متعلق به خودشان بلكه متعلق به انبوه طرفداران شان هستند؛ كساني كه توقع دارند بازيگر مورد علاقه شان، انتظارات آنها را برآورده كند.
تاريخ سينما را اگر مرور كنيم با بازيگراني مواجه مي شويم كه به خاطر رعايت همين اصل، آن قدر نقش هاي تكراري بازي كرده اند كه علاقه مندشان هم دلزده شده اند؛ كساني كه در پيله نقش هاي كليشه اي پوسيدند و به تدريج جايگاه شان را از دست دادند. در عوض مي توان از ستارگاني هم نام برد كه يك پرسوناي ثابت سينمايي را در تمام كارهايشان حفظ كرده اند، بي آن كه خدشه اي بر جايگاه شان وارد شود.
دسته سومي هم هستند كه در كنار حفظ وجهه ستاره گون شان و حضور در آثار مخاطب محور، ابايي از بازي در كارهاي متفاوت نشان ندادند. گاهي اوقات اين دو مسير در يك نقطه با هم تلاقي پيدا مي كنند كه براي بازيگر، بهترين موهبت است؛ اين كه در فيلمي بازي كني كه هم مردم دوستش داشته باشند و هم منتقدان و اهل فن.
نكته ديگر، مسأله تداوم است. خيلي ها با گل كردن يك مجموعه طنز تلويزيوني، يك شبه به شهرت و محبوبيت رسيدند و حالا ديگر كسي آنها را به جا نمي آورد. اين محبوبيت هاي مقطعي را نمي توان جدي گرفت. بازيگر بايد از خودش مراقبت كند. كسي كه بعد از يك كار درخشان سينمايي، در بدترين و نازل ترين سريال هاي تلويزيون بازي مي كند نشان مي دهد كه اخلاق ستاره بودن را نمي داند.
امين حيايي از معدود بازيگران سينماي ايران است كه در طول اين سال ها توانسته هم جايگاه خود را به عنوان بازيگري كه مردم دوستش دارند حفظ كند و هم در كارهاي متفاوت حضور يابد. در حد مقدور و ممكن، او از خودش مراقبت كرده است.

سايه روشن
تحقق يك جشنواره معتبر جهاني
سيد محسن هاشمي
پيش از هر چيز نخست بايد از بنيان گذاران جشنواره فيلم فجر ياد و ستايش شان كرد، كه اگر نبود همت عالي آنان، اينك مجالي براي نقد و بررسي كارنامه جشنواره ميسر نبود. نگارنده به عنوان يكي از كساني كه در پنج دوره جشنواره فيلم فجر از نزديك شاهد برنامه ريزي و خود نيز بخشي از آن را اداره كرده است و در دوره اخير (جشنواره بيست و سوم و چهارم) مسئوليت برنامه ريزي و اداره دبيرخانه را برعهده داشته وظيفه مي دانم كه نكاتي را در نقد مطلب تحقق يك جشنواره معتبر داخلي به منظور مستندسازي تاريخ سينماي ايران يادآوري كنم:
۱) جشنواره فيلم فجر در سال نخست خود 1361 علاوه بر بخش مسابقه داخلي به نمايش چند فيلم معتبر خارجي به صورت غيررقابتي پرداخت.
۲) نخستين سال برپايي بخش مسابقه بين الملل اين جشنواره به دوره شانزدهم، زمان تصدي سيف الله داد در مصدر معاون امور سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي باز مي گردد.
۳) از زمان تصدي محمد حيدريان بر مسند معاونت امور سينمايي دو بخش مسابقه سينماي آسيا و سينماي معناگرا به بخش مسابقه بين الملل كه از زمان سيف الله داد پديد آمده بود، افزوده شد. (شايان ذكر است تمامي فيلم هاي بخش مسابقه بين الملل آسيا در طي دو سال گذشته دعوت شده و يا خود متقاضي حضور در جشنواره بودند.)
۴) همزمان با گسترش ارتباطات رسانه اي اينترنت در دبيرخانه جشنواره و نيز تهيه و ارسال بروشورهاي معرفي جشنواره فيلم فجر به 75 سفارت خانه خارجي مقيم تهران، جشنواره بيست و سوم فجر موفق به دريافت 185 فيلم بلند داستاني از 36 مليت شد كه از اين تعداد 68 فيلم آن در بخش هاي مختلف مسابقه بين الملل و نيز جشنواره جشنواره ها به نمايش درآمدند.
۵) در جشنواره بيست و چهارم اين موفقيت با دريافت 10 فيلم بلند داستاني از 41 مليت تكرار و از آن ميان 97 فيلم در بخشهاي مختلف مسابقه جشنواره جشنواره ها و مرور جغرافيا، به نمايش درآمدند.
(يادآوري مي نمايد تمامي فيلم هاي 14 گانه بخش مسابقه سينماي آسيا متقاضي حضور بودند و تنها 2 فيلمساز مجموعه 21 فيلم بخش مسابقه سينماي بين الملل و 5 فيلم از مجموعه 16 گانه مسابقه سينماي معناگرا متقاضي حضور نبودند.)
۶) به يقين امسال جشنواره بيست و پنج نيز تعداد فيلم هاي بلند داستاني متقاضي شركت در جشنواره از دو سال گذشته كمتر نخواهد بود و اين بيانگر ظرفيت قابل قبول جشنواره بين المللي فيلم فجر در عرصه جهاني است.
۷) در سال گذشته فيلم هايي چون پرونده هاوانا به دليل نرسيدن در زمان مقرر از جدول نمايش جشنواره حذف شدند و البته كه اين اقدام انضباطي در جامعه اي كه نظم در آن يك ناهنجار تلقي مي شود تاوان بزرگي را مي طلبد كه معلوم نيست تا چه ميزان آماده پرداخت آن هستيم؟
۸) البته من نيز همچون نويسنده مطلب اميدوارم كه ديگر براي جشنواره بين المللي فيلم فجر فيلم خارجي خريداري شده به نمايش در نيايد (مگر در بخش نمايش هاي ويژه سينمايي و يا جشنواره جشنواره ها)، آنچه كه سال گذشته نيز با تدبير دبير جشنواره عملي گرديد.
از همه اين توضيحات قصد آن داشتم كه نظر نويسنده و مخاطبان محترم آن نشريه وزين را به اين نكته جلب و اميدوار كنم كه جشنواره بين المللي فيلم فجر ظرفيت و قابليت آن را دارد كه حداقل در سطح منطقه و البته قاره آسيا، خوش بدرخشد و جاي شايسته خويش را در عرصه جهاني بيابد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
داخلي
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   داخلي   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |