نگاه
چه بايدكرد با نظام آموزشي ناكارآمد؟
حسين حسين نژاد قندي
وزير آموزش و پرورش در مراسم تجليل از پژوهشگران آموزش و پرورش اظهار داشته است كه كتابهاي درسي و مدارس ما، دانش آموزان را كنجكاو و پژوهشگر تربيت نمي كند و دانش آموزان به جاي فكر كردن، مطالب را حفظ مي كنند. وي اضافه كرده است كه برنامه هاي آموزش و پرورش اشتباه است و بايد برنامه ريزي طوري باشد كه دانش آموزان به سوي پژوهش گام بردارند. جاي بسي اميدواري است كه بالاخره يكي از مسئولان نظام تعليم و تربيت كشور با اين صراحت به اين مسئله مهم اعتراف مي كنند كه اميدواريم اين سخنان مقدمه اي باشد جهت ايجاد تغيير در كتاب هاي درسي كه امروزه زمزمه اصلاح آنها به گوش مي رسد.
در مهرماه سال 82 زماني كه مسئولان وقت مجله رشد معلم(از نشريات وابسته به آموزش و پرورش) طي مصاحبه اي از بنده راجع به مشكلات آموزش و پرورش سؤال كردند عرض كردم كه آموزش و پرورش ما يك بيماري مزمن چند ده ساله و صدها عارضه فرعي ديگر دارد كه بيماري اصلي نظام تعليم و تربيت ما روش آموزش نامناسبي است كه در پيش گرفته ايم، روشي كه سنتي و پوسيده بوده و از پاي بست ويران است و از عوارض فرعي نيز به حجم زياد كتاب هاي درسي و كم محتوايي آنها، نقص فضاها و وسايل آموزشي، تعداد زياد دانش آموزان مشكلات معلمان، روش هاي ارزشيابي غلط، عدم وجود تحقيق و پژوهش و عدم استفاده از آزمايشگاه اشاره كرده و علل عمده اين مشكلات را نداشتن برنامه كلان آموزش و پرورش، تغيير مديريت ها، سياست زدگي در آموزش و پرورش، بي دقتي در آموزش و انتخاب معلمان، برگزاري آموزش هاي ضمن خدمت حدودي، كاربردي نبودن آموزش ها، كمبود متخصصان و كارشناسان در دفاتر ستادي، ناكارآمدي گروه هاي آموزشي، روش هاي غلط تدريس برخي معلمان و تغيير پي درپي كتاب هاي درسي عنوان كردم و مقايسه اي داشتم بين آموزش و پرورش كشور سوئد با نظام تعليم و تربيت خودمان.
در سال 1380 كه عده اي از معلمان و مسئولان از آموزش و پرورش سوئد جهت بازديد از مراكز تربيت معلم به تهران سفر كرده بودند، فرصتي دست داد تا با روش هاي آموزشي در آن كشور آشنا شويم. آنها اظهار مي كردند دانش آموزان در سن 6 سالگي وارد كودكستان شده و در سن 7 سالگي وارد دبستان مي شوند و 9 سال آموزش عمومي را مي گذرانند و سپس وارد دبيرستان شده و دوره 3 ساله دبيرستان را به پايان مي برند و در دبيرستان لازم است از 17 رشته يك رشته را انتخاب كنند. مي گفتند در كلاس هاي درس ما معلم حكم راهنما را دارد و اين معلم نيست كه سؤال مي كند، بلكه دانش آموزان هستند كه سؤال مي كنند. در سال هاي نخست هيچ گونه آزموني برگزار نمي كنيم، زيرا معتقديم كه اگر دانش آموزي در درس رياضي ضعيف است، از كجا معلوم هنرمند توانمندي نگردد. وظيفه معلم كشف علايق و استعداد دانش آموزان است و آموزش هاي ما همزمان نظري و عملي هستند و دانش آموزان دوره متوسطه ما بايد پروژه هايي را كه در حقيقت همان كارهاي عملي است، به انجام برسانند. زيرا ما مطمئن هستيم كه با اين روش، مطالب را بهتر فرا مي گيرند و من متأسف از اين كه، معلم ما پس از يك سال تحصيلي دانش آموزان را به اسم نمي شناسد.
در نظام تعليم و تربيت ما استعدادها نه تنها شكوفا نمي شوند، بلكه متأسفانه در مواردي سركوب مي گردند. با اين كه پرسشگري اساس فرايند يادگيري و ياددهي است، در كلاس هاي ما اين معلم است كه سؤال مي كند و دانش آموز يا سؤال نمي كند و يا اجازه سؤال كردن به او نمي دهند و گاهي ديده شده كه سؤال كننده را تحقير و مسخره مي كنند. آموزش ما تعليم محور است، معلم سخنراني مي كند و دانش آموز بايد صم و بكم بنشيند و گوش دهد. نه تنها معلم در آموزش و پرورش ما قادر به كشف علايق و استعداد دانش آموزش نيست، بلكه دوره سه ساله راهنمايي تحصيلي هم نتوانسته به استعداد آنها پي ببرد و غم انگيزتر از همه، اين كه پس از پايان دوره پيش دانشگاهي نيز، نظام آموزشي به اين مسئله مهم پي نبرده است. انتخاب 100 رشته در كنكور آيا نمي تواند دليلي بر اين مدعا باشد؟ دانش آموز پس از 12 سال تحصيل اگر نتواند به مراكز آموزش عالي راه يابد، تنها مي تواند به عنوان نگهبان در شركتي استخدام شود كه مسلماً يك فرد بي سواد نيز از عهده چنين كاري برمي آيد.
سؤال اين است كه آيا اين مطالب دل نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي در كميسيون آموزش را به درد نمي آورد؟ و آيا آنها قادر نيستند كه با يك طرح دو فوريتي چاره اي براي چنين معضلي بيانديشند؟ و سؤال آخر اين كه چه بايد كرد؟
پس از انقلاب اسلامي عده اي از مسئولان آموزش و پرورش بر آن شدند تا با اعزام نمايندگاني به كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته اي همچون ژاپن، روش هاي آموزشي آنها را مورد مطالعه قرار داده و در ايران پياده كنند كه متأسفانه در نهايت يا نخواستند و يا نتوانستند. واقعيت اين است كه ما نيازمند يك انقلاب در نظام تعليم و تربيت كشورمان هستيم، انقلابي كه بتواند روش آموزش غلط و پوسيده فعلي را به كناري زده و روش هاي نويني را جايگزين آن كند.
|