پسامدرنيته مسئله و اسلام
4_ ماركس نامههاي صندوقچه
فلسفي پرسش يك و صد
همه براي تاريخ
13_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه

پسامدرنيته مسئله و اسلام
مدام بازانديشي
نجفزاده رضا:مترجم
پست مفهوم خود تعريف اندازه همان به پسامدرنيته ، وضعيت تحت اسلام تحديد و تعريف
واژه اين مدرنيسم ، پست كردن مشخص و تعريف با كه ميكنم فكر من.است دشوار مدرنيسم
پست كه است فرايندي همان اين و ;ميشود محدود [ويژهاي كاربردي و فكري فضاي در]
كه است آن دنبال به حاضر نوشتار اين ، وجود با.است آن از ساختزدايي درصدد مدرنيسم
و مسلط ساختارهاي كه بگيرد نظر در مدرنيسم به واكنشي عنوان به را پسامدرنيته
.است طلبيده نزاع به و داده قرار ترديد مورد را حال و گذشته ايدئولوژيهاي و مفاهيم
و دانن2 هستنگز احمد 1 اكبر چون نويسندگاني پسامدرنيسم ، از تصوري چنين با
يا بكشانند بازانديشي به را اسلام مداوم ، طور به كه است ساخته قادر را عزيزالعظمه
.دهند نشان پسامدرن وضعيت اين در را آن مشخصههاي
شده ، نوشته دانن و احمد توسط كه "مدرنيته پست عصر در اسلام" نام به مقالهاي در
اسلامي هويت كه نيروهايي عنوان به غربي ، رسانههاي و آوارگي شدن ، جهاني چون مباحثي
.شدهاند گرفته نظر در ميسازند دگرگوني و تحول دستخوش را
بحثهاي است ، فرهنگي و سياسي اقتصادي ، همكاري شامل كه آنها ، نظر مورد شدن جهاني
جهانيسازي ، بستر در اسلام كه است معتقد بيدلر سيري.است زده دامن را كنترل و قدرت
و شايسته نحو به و است شده جهاني نظامهاي گشتار در اساسي مولفه يك به تبديل
متقابل عمل اين ، وجود با.است كرده اندام عرضه هست كه بازيگري عنوان به مطلوبي
قدرت و بومي قدرت بين پيشين اجتماعي و تاريخي منازعات وضعيت ، اين تحت غرب و اسلام
اسلام انديشه مختلف ، كشورهاي در مسلمانان آوارگي.است نكرده تسويه را استعماري
آن از.است آورده پديد را اصالتجويي و هويتخواهي حس و ساخته مشكل دچار را مستقل
ميشود ، دگرگون نيز تجربههايشان ميكنند ، مهاجرت مختلف كشورهاي به مسلمانان كه جا
و نظرها وجه با كه است جايي غرب و.باشد گرفته صورت غرب به مهاجرت كه زماني خاصه
همانند) است شده ترسيم غربي مسلط رسانههاي توسط كه است همراه منفياي تصاوير
مستشرقانه ، مفاهيم اين.(شده پرداخته و ساخته بنيادگراها و جهاد از ، كه تصويري
را استعمارگرايانه فتوحات توسعه كه هستند ابزارهايي حكم در غربي ، قدرتهاي براي
مسلمين پس كه است اين ميشود مطرح جا اين در كه سوالي.ميسازند ميسر نيز هنوز
برسانند؟ اثبات به غيرمادري ، سرزمينهاي در را هويتشان اصالت و صحت چگونه
آن به "فرهنگ" نام كه ديني در شدن سهيم با ميخواهند مسلمانان نظرالعظمه ، مطابق
العظمه كه چه آن چارچوب در را عبادت فرض ، اين.بسازند اجتماع يك شده داده
گفتماني در را فرهنگ در موجود تفاوتهاي و ميدهد قرار مينامد ، فرهنگي تمايزگرايي
در دو هر كه _ مخالف جنس از هراس با توام يا و ناهمجنسخواهانه ميتواند كه
بررسي محك به باشد ، _ شدهاند فرض پيش از نفوذناپذير ، و فروناكاستني تمايزاتي
ابداع با همراه شالودهشكني ، جاي به ساختاربندي ، كه است شرايطي چنين در.مينهد
اسلامي ، مطالعات با ارتباط در.ميرسد ظهور به Psychodrama يا بتوارهانگاري
"نيست خارجي مقوله اين از اسلامي مطالعات اسلام":ميدارد بيان كه جا آن در العظمه
وجود اسلام اگر.مينهد پرسش به را آن اعتبار و ميطلبد مشاجره به را گفتمان اين
ميشوند؟ مواجه اسلام با روشي چه با پسامدرنيستها باشد داشته
در وضوح به اسلامي ، وجوه اين "اسلام و مدرنيسم پست" كتاب در احمد همچون برخي براي
احمد ، نگاه در كه مسئلهاي اولين.است شده تعريف ميداند "اسلامي جوهر" او كه چه آن
اسلامي مدرنيسم پست وجود مواجهاند آن با پسامدرن موقعيت در مسلمانان و اسلام
"فكري _ تاريخي انحراف" يك اثر در تفاوت اين و ;است غربي مدرنيسم پست از متفاوت
.است شده پديدار غرب و مسلمانان بين
انگيزه و خوشبيني تساهل ، روح ادراك عنوان به اسلامي ، مدرنيسم پست تعريف در احمد
كه _ كلان روايت نوعي ساختن به راجع پيشيناش مقاله در را خود اعتقاد خودشناسي ،
.ميكند تصحيح _ است آن به حمله درصدد مدرنيسم پست
فرهنگي تمايزگرايي به بايد "اسلام ذاتي و مختلف خصيصههاي" طرح العظمه ، ديدگاه در
براي ميكند ، ساختدهي را اسلام كه چه آن از احمد تعريف وجود اين با.نهد گردن
به چند هر كه است كسي اواست شده مسئلهساز امري غرب در اينچنين فردآوارهاي
تاكيد.ندارد اعتقادي او ديگر امروز اما دارد ، اذعان خود اسلامي پرورش و تربيت
شرايط در اسلام انگاره نهادن پرسش به براي است ديگري تلاش اسلام ، جوهر بر احمد
.پستمدرن

وضعيت بر و است درآورده تاليف به را "پرسشها و نقدها" مهم كتاب كاراجيف ،
.است نموده توجه عطف پستمدرن
;نرسيدهاند اسلام از مطلق فهم يا اجماع يك به نويسنده سه اين كه است بديهي البته
پست كه هستند ساختارهايي ابژه ، يك از كامل فهم و [واحد امر بر] اجماع كه چرا
.است آنها كشيدن چالش به درصدد مدرنيسم
حد و است گرفته پيش در اسلام از خود فهم در نويسنده هر كه روشي وصف ، اين با
.است توجه شايان دارد ، وجود نويسنده سه اين بين ما كه خويشاونديهايي و فراقها
زيست آن در اسلام كه تاريخياي و اجتماعي سياسي ، شرايط پسامدرنها ، اين ديد از
به كه است مداوم بازانديشي فرايند يك ميآيد ، در ادراك به و مييابد تحول ميكند ،
همان اين:ميكند تاكيد ترديد ، و پرسشگري برانديشه باشد ، ادعايي سازنده كه آن جاي
براي را ابزارهايي كه معنا اين به ميرسد نظر به مهم كه است مدرنيسم پست روح
و انديشگي از جديدي روش و ميآورد فراهم نهادها و سنتها ايدهها ، نقد و پرسشگري
.ميدهد دست به را آنها بر تامل
پينوشت
و پستمدرنيسم" كتاب او از كمبريج در سيلوين دانشگاه پاكستانيالاصل متفكر - 1
.است شده ترجمه فارسي به "اسلام
.بينالملل سياست و اجتماعي علوم حوزه در انگليسي متفكر - 2
4_ ماركس نامههاي صندوقچه
كارل پسرش به ماركس هاينريش نامه
نوامبر 1837 ترينر ، 17
شيريان مريمسادات:مترجم
سرزميني در و سال وقت اين در هستي؟ استرالو در خود كار محل در هنوز آيا عزيز ، كارل
من سوال كجايي؟ تو اما است؟ تصور قابل اين آيا نميكند ، شكوفه ليمويي درخت هيچ كه
از.داشت را آدرسش ابتدا بايد كرد مكاتبه كسي با بشود كه اين براي و است اين
.شوم متوسل ديگران لطف به بايد اينرو

است ممكن آيا.توست ضعف نقطه همان دقيقا اين گويا و است برگه يك نشاني ، يك گرچه
كنم تحمل را وضع اين بخواهم اگر حداقل كنند؟ تغيير اطلاعات به توجه با اتفاقات
تو كه است جدي قدر آن موقعيتات (نداري 2 تفكر براي موضوع كمبود (كنم1 تصور بايد
رابطهمان مورد در پدرت شايد (3;است كرده مشغول خود به كافي اندازه به را
باعث چه آن وقفه ، ماه دو از پس حالا و...غيره و غيره و غيره و ميكند بيانصافي
آدرس بدون نامه يك كه است اين باشم داشته اضطرابي و تشويش از پر طولاني ساعات شده
و گذشته با ارتباطي و بود بيمفهوم پاره كاغذ تكه يك كه رسيد دستم به مضمون و
!نداشت آينده
و باشد داشته سازگاري بايد باشد شده نوشته علاقه با و باشد ارزش با نامهاي اگر
را شده دريافت پاسخ آخرين يا و خود نامه آخرين نامه ، نوشتن هنگام بايد آن نويسنده
.رفت بالا توقعم كه بودي نوشته قدر آن نامهات آخرين در.باشد داشته پيشرو
به اماكني روشن برايم را مطالبي خواستهام آنها در كه نوشتهام بسياري نامههاي
.رسيد دستم به ممكن نامه بدترين و كردم دريافت پارهاي ورق آنها تمامي جاي
دنيا اين در.ندارم دوست را مدرن دنياي اين من عزيزم ، كارل بگويم پوستكنده و رك
زحمت و رنج بدون نميتوانند كه چرا.هستند دنيا با ستيز حال در ضعيف افراد تمام
اين حين در و باشند داشته فاخر كالسكهاي يا و هنگفت مالي حسابهاي مجهز ، خانهاي
فردي آخرين تو و ميكنند بيزار مرا تلخيها.ميكنند پنهان را خود احساسات ستيز ،
چنين پيشامد براي زمينهاي پيش چه تو.درآيد شكل اين به دارم انتظار كه هستي
داري؟ اتفاقي
طبيعت آيا است؟ نزده لبخند تو به چيز همه تاكنون بودي گهواره در كه زماني از آيا
دلباز و دست تو به محبتكردن در مادرت و پدر آيا است؟ نبخشيده سرشار هوش تو به
كني؟ برآورده را بجايت آرزوهاي نميتواني كه كردهاي حس چنين هرگز آيا نبودهاند؟
حسادت تو به بار هزاران كه را دختري قلب روش ، تصورترين قابل غير به حال به تا آيا
نشده ، برآورده آرزوي اولين ناگوار ، اتفاق اولين اكنون و نزدهاي؟ كنار است كرده
است؟ استوار شخصيت يك اين است؟ توانايي اين !است آورده همراه به تلخكامي
همين به و بود خواهي راضي آينده از مطمئنا كه ميگفتي صريح واژگاني با خود تو
را چشمپوشي اين خود تو آيا.ميكني انكار را حال زمان ظاهري نشانههاي تمامي دليل
ميگيرند قرار فشار تحت كه هنگامي كودكان تنها نكردي؟ بيان نوشتهات در لغت به لغت
.ميكنند غرغر گفتهاند چه آن درباره
حالا حتيدارد من از مهربانتر قلبي تو خوب مادر.است ايستاده باز تو شانس حالا
بوديم كوچكي ناقلاي بازيچه زماني تا ، دو ما كه ميافتيم اين ياد به اوقات خيلي هم
لحظهاي منتظر سختي به تو جني مادر و پدر همچنينميآورد در صدا به را زنگ كه
دستان در حالا همين بيشك دستورالعمل.يابد تسلي تو درمانده و شكسته قلب كه هستند
.نفرستد بيراهه به را نامه ناقص ، آدرس يك اگر البته ;توست
وان به پست از پيش مرا نامه ميتواند خواهرت فهميدم امروز دارم ، كمي فرصت
.برسانم پايان به را نامه بايد پس ;دارد فاصله بسيار جا اين از كه برساند وستفالنز
نميخواهم اما كنم ، سوالپيچت ميتوانم فقط.بگويم چه نميدانم اكنون واقع ، در
اين ميشده بسيار تعجب باعث چه آن حاضر حال در عزيزم ، پسر البته.شوم مزاحمت باعث
كني؟ درخواست قلنبهاي پول يكباره تا منتظري شايد !نخواستهاي پولي من از تو كه است
.است زود خيلي كار اين براي كه بداني بايد
اگر.نيامد كنار بازنگشتي خانه به پاييز در بقيه مثل هم تو كه مسئله اين با مادرت
تعطيلات در ميتواني است ، طولاني مادرت و تو براي پاييز ، فرارسيدن تا كشيدن انتظار
.بيايي جا اين به پاك عيد
ماركس وفادارت پدر
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
ميبينيد؟ چه:چهاردهم مسئله
سيزدهم مسئله يادآوري
ژان به مدير خانم.است گرفته مدرسه بوفه از دزدي جرم به را ژانت و ژان مدير خانم
اين فقط اخراج جاي به صورت اين غير در بگي ، رو چيز همه بهتره توست كار اگر":گفت
ورپريدهات ، همدوست اگر":كرد اضافه او به خطاب بعد و "ميكنم محرومت رو ترم
و بياد بگو ژانت به بيرون برو ميكنم اخراجت بوده شما كار دزدي كه بگه من به ژانت ،
هم ژانت به را حرفها همان جداگانه مدير خانم ".كن فكر خوب گفتم كه چيزهايي به
مدرسه بوفه از ميگي" كه ميپرسد ژان از مدير خانم و است گذشته ساعت نيم حالا.گفت
ميكند؟ خيانت ژانت به او آيا چيست؟ بيچاره ژان تكليف "نه؟ يا كردي دزدي

:سيزدهم مسئله توضيح
دو هر مدير خانم نزند ، حرفي هم ژانت و نكند اعتراف اگر كه ميكند فكر خود پيش ژان
ژان صورت اين در كند ، اعتراف ژانت و نكند اعتراف ژان اگر اما ميبخشد را آنها
كرده دزدي مدرسه بوفه از كند قبول ژان كه است اين راه كمخطرترين.شد خواهد اخراج
.شود محروم تحصيلي ترم باقيمانده از فقط مدرسه ، از اخراج جاي به و
.ميكنند كتاب و حساب اينگونه ميگيرند ، قرار شرايطي چنين در وقتي مجرم افراد
هم از مجزا سلولهايي در بانك از دزدي اتهام به جو و سامي.ميآوريم ديگر مثالي
تماس هم با نميتوانند طريقي هيچ به دو اين كه است گونهاي به شرايط.زندانياند
فاش ضمنا و ميكند پيشنهاد معاملهاي آنها از يك هر به دادستان.كنند برقرار
به دادستان پيشنهاد.است شده پيشنهاد هم ديگر زنداني به معاملهاي چنين كه ميسازد
:است قرار اين از جو
تو حرف سامي رفيقت ولي داشتهايد دست دزدي در شما دو هر كه كني اقرار تو اگر (الف
.ميره ميلهها پشت سال براي 5 رفيقت اما ميشي آزاد تو كند ، كتمان را
مدرك و شاهد كافي قدر به ما نكنيد ، اقرار جرمتون به و كنيد حاشا شما دو هر اگر (ب
.ببريم حبس نفر دو شما براي سال بتونيم 2 كه داريم محكمهپسند

.منتظرتونه خنك آب سال صورت 4 اين در كنيد ، اعتراف جرمتون به دوتون هر اگر اما (ج
و نيايد در جيكش و دهد خرج به مرام سامي اگربگذاريد جو جاي را خود لحظهاي حالا
اقرار دادستان خواسته طبق را چيز همه و بزنيد نارو شفيقتان يار به شما حال اين با
باشد ، قرص دهانتان سامي هم و شما هم اگر اماشد خواهيد آزاد شما وقت آن كنيد ،
هر كنيد اقرار نفر دو هر اگر ديگر طرف از.ميبرند سال تنها 2 شما از يك هر براي
حرفي شما و كند اقرار سامي اگر اينكه نهايت در.كشيد خواهيد حبس سال شما 4 از يك
تصميمي چه سامي اينكه از جداي.شد خواهيد هلفدوني راهي سال براي 5 شما نزنيد ،
باشيد داشته توجه البته.بپذيريد را خود اتهام (جو) شما كه شماست نفع به ميگيرد ،
دو هر بنابراين.رسيد خواهد شما نتيجه همان به بنابراين و نيست كلهپوك هم سامي كه
حبس سال متحمل 4 نفر دو هر كار اين با و كنيد اقرار كه رسيدهايد نتيجه اين به شما
منجر بدتر نتيجهاي به عقلانيت مورد اين در كه معناست بدين اين آياميشويد
ميشود؟
كه ميرسند نتيجه اين به كنند عمل عقلاني اگر جو و سامي و ژانت و ژان اينكه خلاصه
عقلاني صورت در اما (.كنند اعتماد خود دوست به بايد عوض در و) نمايند اقرار نبايد
!نكنند عمل عقلاني دو هر كه است موقعي از بيشتر مجازاتشان طرف ، دو هر كردن عمل
.كردند مطرح سال 1950 در درشر ملوين و فلاد مريل را زنداني دوراهي مسئله بار اولين
.است صادق نيز ما واقعي دنياي مسائل از بسياري مورد در دوراهي اين
همه براي تاريخ
سهروزه سلطان
حيدرينيا صادق
و خانقاهنشينان با مخالفت به شدند ، مستقر قدرت اريكه بر آنكه از پس صفوي صوفيان
جماعت يا نقطوي فرقه صفوي ، عصر تصوف گروههاي جمله از.پرداختند تصوف حلقههاي
در محمود.ميكردند منسوب نقطوي پسيخاني محمود به را خود گروه ايناست نقطويان
_ حروفيان رهبر _ استرآبادي فضل حلقه و حروفيه فرقه از خروج از پس ق._ه سال 800
پيروانش و وي تكاپوي از ردپايي چندان نهم قرن دركرد تاسيس را نقطوي آئين
در وليكن.داد حيات ادامه صفوي عصر تا فرقه اين چگونه كه نيست روشن و نميبينيم
كه را نكتهاي البته.يافت افزايش چشمگيري بهطور نقطويان فعاليت صفويان دوران
حكومت مخالفان براي عنواني ايام ، آن در نقطوي صفت كه است اين كرد خاطرنشان بايد
شده ، سركوب بودن نقطوي نام به كه را كسي هر نميتوان رو اين از ميشد ، محتسب
.دانست نقطوي حقيقتا
عليه سياسي فعاليت به صوفيانه فرقهاي قالب در نقطويان صفوي ، سلسله تاسيس با
آنان به فرق ديگر از بيش خود ، تصوفستيزي حركت در هم صفويان.پرداختند حكومت
سركوبي در صفوي شاهان آنكه عليرغمكردند قمع و قلع را رهبرانشان و تاختند
دليل به آنها قتلعام براي و ميكردند اكتفا كفر و الحاد انگ به تنها نقطويان
كه داد رخ حادثهاي (كبير) عباس شاه سلطنت ايام در وليكن نداشتند نياز ديگري
قزوين ، در عباس شاه سلطنت ايام درشاه توسط نقطويان قتلعام براي شد بهانهاي
.بود قزويني خسرو درويش به متعلق كه داشت وجود شهر آن در پررونقي و زيبا خانقاه
درويش با و كرد آمد و رفت خانقاه اين به چندي مبدل لباس با عادت ، به بنا شاهعباس
نقطوي پيروانش از گروهي و خسرو درويش برد پي آنكه تا شد سخن هم اطرافيانش و خسرو
و داده تشكيل حلقههايي گوناگون شهرهاي در نقطويان جماعت كه دريافت همچنين.هستند
شهري پيشهور ، طبقه از عمدتا نقطويان كه آنجايي از.ميپردازند خود آيين تبليغ به
عصر مشهور شاعران از "امري ابوالقاسم" همچون آنان از بسياري و بودند تحصيلكرده و
به آنان وابستگي عدم حال عين در وليكن.داشت بيم آنان از حكومت لذا بودند ، صفوي
اوضاع مشاهده با شاهعباس.ميشد آنها سريع سركوب سبب اشرافي ، و زميندار طبقه
.گرفت آنها سركوب به تصميم

حادثه ستارگان ، حالت و شمار از شاهعباس ، دربار منجم يزدي ، جلال ملا ايام همين در
كرد پيشنهاد وي.نمود چارهجويي آن دفع براي و كرد پيشبيني شاه براي را ناگواري
نحس طالع تا بنشانند سلطنت تخت بر روزي چند و بياورند را "ارزان مرگ گناهكاري"
به.رود دار سر بر موقت سلطان و نشيند تخت بر سلامت به پادشاه آنگاه.گردد برطرف
به بود خسرو درويش مريدان و نقطويان از كه را "تركشدوز يوسفي درويش" ترتيب اين
در هم شاه.رساندند قتل به و خلع را وي منجم نظر با روز چند از پس و نشاندند سلطنت
در خود باورهاي اساس بر نيز نقطويان آنكه جالب.بازآمد شاهي كاخ به عافيت كمال
يك هزاره هر در نقطوي عقيده اساس بر زيرا.بودند هزاره موعود انتظار در ايام همين
موعود ظهور نقطوي منجمين همچنين.ميگيرد دست در را حكومت و ميكند ظهور منجي
سلطنت و تركشدوز يوسفي آمدن با لذابودند كرده پيشگويي نقطويان براي را هزاره
موعود را نگونبخت روزه سه سلطان و درآمد حال و شور به نقطوي جماعت ظاهرياش ،
قتلعام سپس و شناسايي سبب يوسفي مدت كوتاه پادشاهي ديگر سوي از.پنداشت هزاره
.شد نقطويان از بسياري
منجي بودند ناچار عقيدتي و سياسي بنبست از خروج براي نقطويان كه آنجايي از البته
كردند مهاجرت هند به آرامآرام شاهعباس ، سختگيريهاي مشاهده از پس بيابند ، ديگري
تبليغ به و زدند حلقه هندو گوركانيان روشنانديش پادشاه بابري شاه اكبر پيرامون و
.پرداختند خود آيين
را "اكبر" آنان از گروهي كه شد سبب اكبرشاه ، دربار در نقطويان زايدالوصف آزادي
فعاليت براي مناسبي بستر هم و خود عقيده براي پاسخي هم تا بپندارند هزاره موعود
.باشند داشته اختيار در آزادانه
13_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
بودم گفته كه من
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
هم حالا شما به من آمد ، پيش خانه خريد مسئله كه اولي همان بودم ، گفته كه من"
در آدم بكنيد ، را فكرهايتان خوب باشد ، جمع حواستان ميگويم هم حالا.ميگويم
شما به اول روز همينبدهد انجام را كار بهترين كند دقت خوب بايد مواقع اينجور
كه بگيريد دندان به حسرت انگشت هي بعد بشويد پشيمان كه نكنيد كاري يك ميگويم
".شد چطور ديديد
آشنايانمان از يكي به منزل ، يك خريد درباره مشورت و راهنمايي براي ما كنيد فرض
سطر چند كه بود همينهايي ميدهد تحويل ما به او كه حرفهايي و كردهايم مراجعه
است؟ داده ارائه ما به باره اين در مفيدي راهنماييهاي واقعا او آيا آمد ، بالاتر
چگونه است؟ شده يادآور ما به را مهمي و پرمغز سخنان ما ، پرتجربه فاميل اين آيا
و پرمحتوا مطالب است ، شده گفته ما به آنچه شبيه سخناني كه فهميد ميتوان
نگاه دقيقتري صورت به راهنماييها اين به بدهيد اجازه نه؟ يا هستند آموزندهاي
خوب بايد مواقع اينجور در آدم بكنيد ، را فكرهايتان خوب باشد ، جمع حواستان".كنيم
معلوم خوب ميگويد ، ما به چيزي چه جمله اين ،"بدهد انجام را كار بهترين كند ، دقت
نحو به را كار آن ندارند قصد ابتدا از بكنند ، كاري ميخواهند وقتي آدمها همه است
گمان و ميكنند را سعيشان دارند ميكنند فكر همه برسانند ، انجام به ناقصي و بد
بهترين كن ، دقت خوب" كه جمله اين است ، فكر بهترين دارند آنها كه فكري آن ميكنند
اين پس.نميدهد ارائه شنونده به مفيدي راهنماي هيچ واقع در "بدهي انجام را كار
به ضمني بهطور كه است ديگري چيزيهاي بيانگر جمله اين من نظر به ميگويد؟ چه جمله
شود ، گفته خاصي احوال و اوضاع در اگر جمله ، اين اول درجه در.ميكند اشاره آنها
موافق ما كار با تلويحا ، ما ، مشفق ناصح كه باشد نكته اين نشاندهنده ميتواند
آنچه همه كه است اين بر فرض روزمرهمان ، گفتوگوهاي در كه بپذيريم اگر يعني.نيست
عزيز ، نصيحتگر اين ميرسد نظر به آنگاه دهيم ، انتقال مخاطبمان به ميدانيم كه را
كنيم ، كاوش اين از بيشتر بايد و نكردهايم را لازم دقت ما كه بگويد ما به ميخواهد
.است نامناسب ايشان نظر از است رسيده مناسب ما نظر به تاكنون آنچه ديگر عبارت به
نصيحتگوي ، آشناي اين هم باز باشد چيزي چنين سخنان ، اين از او منظور واقعا اگر
همراهي بدون اگر منزل فلان خريد با او مخالفت.است كرده انتخاب را بيراههاي
اعتماد مورد چنان ما براي او شخصيت آنكه مگر داشت ، نخواهد چنداني ارزش باشد ، دليلي
نكنيد كاري يك" كنيم دقت نيز بعدي جمله به بگذاريد.نخواهيم دليلي او از كه باشد
در.هيچي من ، نظر به ميدهد ، ما به كارسازي راهنمايي چه جمله اين "بشويد پشيمان كه
تنها آن رواني تاثير و ميكند اعلام را مخالفتش گوينده ضمني طور به فقط واقع
سخنان اينگونه بنابراين ، .باشد كار آن انجام در ما انگيزه كردن سست ميتواند
معرفتي محتوا هرگز شود ، عنوان برجستهاي يا فرهيخته ظاهر به افراد سوي از هرچند
نفر يكنميدهند شما به موضوع آن درباره خاصي اطلاع وجه هيچ به يعني ندارد خاص
دارد وجود زيادي احتمال كه دليل اين به مثلا باشد مخالف ما منزل خريد با ميتواند
اين.شود واقع طرح محدوده در ملك ، اين از قسمتي و شود اجرا شهرداري طرح فلان كه
تصميم و كرد ارزيابي را آن ميتوان كاملا كه است مفيدي اطلاع بر مبتني مخالفت
خطري ميزان آورد ، دست به خوبي تقريب با را طرح آن انجام احتمال ميتوان يعني.گرفت
جنبي عوامل به توجه با آنگاه و نمود برآورد ميكند ايجاد ملكمان براي كه نيز را
.گرفت تصميم موضوع آن سر بر باشد ، مهم ما شخص براي خاص بهطور است ممكن كه ديگري
برق ناگهان كه بگيريد درنظر را ميهماني يك مثلا.كنيم فرض ديگري نمونه ميتوانيم
."است شده اتصالي دوباره ميدانم من":ميگويد حضار از يكي ميرود
همين در.است شده قطع برق جريان نقطه فلان در كه ميشويم متوجه وارسي مدتي از پس
با ما درواقعميهمان "است شده اتصالي گفتهبودم كه من" ميگويد مذكور ميهمان حال
او جمله ميافتاد كه هم ديگري اتفاق هر است نگفته ما به مهمي چيز هيچ اولش جمله
فقط جملهاش اين با او درواقع درميآمد كار از درست بازهم كه بود كلي آنقدر
.ميدانيم ما همه كه است چيزي اين و است شده خراب يكچيزي يكجايي ، بگويد ميخواهد
پشيمان كه نكنيد كاري يك" ،"دهيد انجام را كار بهترين كنيد دقت" مانند جملاتي
هيچ من ، نظر به دست ، اين از چيزهايي..و "نيست معلوم چيزها خيلي" ،"بشويد
داشته شنونده بر رواني آثار ميتوانند تنها و مهملاند يكسره ندارند ، محتوايي
بودن توخالي براي من دليل.نيست باب آن در استدلالي بر مبتني وجه هيچ به كه باشند
و صحت بتوان كه دليلي نوع هيچ بردارنده در عبارات گونه اين كه است آن جملات اين
بتوان كه باشد نداشته وجود راهي هيچ وقتي واقع در و نيستند ، كرد ارزيابي را آن سقم
.گرفت نشنيده را سخنان آن كه بهتر همان دريافت ، را سخني نادرستي يا درستي
|