نظريهدولت و خلدون ابن
تاريخ طول در جوامع تحول به نگاهي با
:اشاره
از اجتماعي تحولات و دولتها مقوله به اول بخش ; است شده تنظيم دوبخش در حاضر مقاله
اجتماعي تحولات دولتهادر نقش بررسي همان كه دارد اختصاص ابنخلدون ديدگاه
مطلب ، اساس اين بر.دارد كار سرو انقلاب نظريههاي انواع با دوم بخش و ميباشد
از عناصرآن و انواع ذكر دولت ، تعريف به اجتماعي تحول از تعريفي ضمن تا است درصدد
و دولتها سير مراحل و دولت شكلگيري چگونگي به سپس و پرداخته ابنخلدون ديدگاه
.آورد روي دولتها در انقلاب و بحران ايجاد چگونگي به ونهايتا ضعيف و قوي دولت
و انقلاب ويژگيهاي بيان و انقلاب پديده از مختلف تعاريف ارائه ضمن نيز دوم بخش در
شامل كه انقلابي مهم نظريههاي انواع انقلابي ، به جنبشهاي بروز در موثر عوامل
و شد خواهد اشاره بوده ، ساختاري و نوسازي كاركردگرايي ، ماركسيستي ، نظريه چهار
انواع با ابنخلدون نظريه تطبيقي بررسي به نويسنده مقاله ، پايان در سرانجام
نظريه جايگاه نمودن روشن ضمن كه است اين مقاله هدف.ميپردازد انقلابي نظريههاي
را وي نزديكي و دوري و انطباق ميزان انقلابي ، نظريههاي انواع ميان در ابنخلدون
.ميخوانيم هم با.سازد مشخص آنها با
انديشه و فرهنگ گروه
و مرحلهرشد در جامعه و است انساني جامعه لاينفك جزء حكومت ابنخلدون ديدگاه از
ابنخلدون بهعقيده (رادمنش ، 137022) است حكومت ايجاد ناگزيراز پيچيدگيخود
ديگراننيازمند درندگان ، به برابر در خود از دفاع و روزي و رزق تحصيل در انسان
افرادبراي از يك نتيجههر در است ، ستمگر و ستيزهجو طبعا انسان چون و است
معرض در بشري نسل رو اين از درازميكند ، ديگري به تطاول دست خود نياز تامين
كه است بازدارنده قدرتي نيازمند انساني اجتماع كه اينجاست در ميگيرد ، قرار نابودي
در قوي فرد اين و شود مانع ديگر بعضي به را تجاوز تا باشد ديگران از نيرومندتر
حاكم شخص كه قالبي چارچوبو و (خلدون ، 13598078 ابن) است حاكم و سلطان اجتماع
.ميشود ناميده حكومت ميپردازد وجامعه كشور اداره به آن در
تغييرات دستخوش تاريخ طول در را استجوامع ابنخلدونقادر نظر از كه مهمي عامل
قدرت ، عصبيتقوي ، باديهنشينانصاحب تنها كه چرا عصبيتاست ، عامل سازد عمدهاي
و هستند دارا شده نهادينه كهن نظام زدن هم بر جهت را طلبيلازم جاه و انگيزه
چه اگركنند مقابله كهن استحكاميافته نظام سركشيهاي و مقاومتها با ميتوانند
ميرسد نظر به لذا است ، نيامده بر عصبيت از روشني تعريف ارائه ابنخلدوندرصدد
و تكاملگرا اجتماعي پيوند عصبيت":باشد عصبيتچنين براي تعريف بهترين
روابط شبكهاياز در كه آن مشابه يا خويشاوندي روابط بر مبتني است فراروندهاي
و ميآورد پديد افرادگروه بين انسجامي و وحدت نتيجه در و شكلميگيرد اجتماعي
".ميدهد قرار آن اختيار در اجتماعي -سياسي ژرف تغييرات و تحولات ايجاد جهت نيرويي
قوي عصبيت نيز حكومت لازم شرط و دارد جنبهگروهي عصبيت بهطوركلي بنابراين
.يافت نخواهد دوامي عصبيت بدون حكومتها و است
دوره يك طول در كه ميدانند تغييرات از مجموعهاي را اجتماعي تحول:اجتماعي تحول
اجتماعي تحول بنابراين.ميدهد رخ جامعه يك نسلدر چند شايد يا و يك طي طولاني
را آن نميتوان كوتاهي زمان مدت يك در كه است پروسههايي مجموعه فوق تعريف براساس
.كرد ملاحظه
نكته اين ذكر ابنخلدون ديدگاه از دولت تعريف از قبل:ابنخلدون ديدگاه از دولت
حكومت از امروز آنچه و است شده قائل تفاوت دولت حكومتو بين وي كه است ضروري
اجرايي سازمان و ارگان به را حكومت ابنخلدون.است بوده وي توجه مورد است ، مدنظر
به دولت:ميكند تعريف اينگونه را دولت او.است كرده مربوط دولت اهداف با درگير
قلمرو و سرزمين در برتر كميت اثر در افراد از مجموعهاي كه ميشود اطلاق نظامي
و پرداخته افراد بين اجتماعي سياسيجديد رابطه تنظيم به و يافته دست قدرت به مشخص
استفاده (برمشاركت مبتني آزاد ارتباط يا زور) گوناگون روشهاي از آن اجراي در
داراي پيچيدهو و كند رشد كفايت حد به كه جامعهاي روانتر صورت به يا و ميكنند
.ميگيرد نام دولت شود ، حكومت سازمانهاي
مرز حدود تعيين دشمن ، بر استيلا:از خلدونعبارتند ابن نظر از هياتدولت وظايف
همچنين.قانون خلاف از مردم منع آن ، دريافت و ستاني خراج تنظيم جغرافيايي ،
حكومت چون حكومت نوع يك خود ، عصر سياسي نظامات از تاثير دليل ابنخلدونبه
و شرطه ديوان ، كاتب ، وزارت ، حاجب ، قلم ، شمشير ، معاون ، از و ميشناسد پادشاهي
حكومت نابودي بقاءو شرط و ميكند ياد حكومت تشكيلدهنده عناصر بهعنوان غيره
دولتها نوعمشكليبراي هر ايجاد صورت در و بقاءپايتختميداند و نابودي در را
.كرد خواهد سقوط حكومت بيفتد دشمن بهدست پايتخت اگر
بين فردي ، سطح سه در را عصبيت كاركرد و نقش خلدون ابن:دولت چگونگيشكلگيري
از يكي را پادشاهي و حكومت تشكيل و ميدهد قرار بررسي مورد فراگروهي و فردي
همه به پادشاهي وي ديدگاه از.ميداند فراگروهي و درسطحكلان كاركردهايعصبيت
همه كه مييابد عصبيتياختصاص به حقيقتسلطنت در بلكه نميگيرد عصبيتهاتعلق
تشكيل لشكرياني و گمارد همت اموال خراجستاني به و سازد خود فرمان مسخر را رعيت
خلدون ابننباشد موجود قاهري قدرت او نيروي از برتر و كند حفظ مرزهارا و دهد
طبقاتي جوامع بر (باديهنشين) دوش خانهبه قبايل غلبه به منوط را ظهوردولت
دولت تشكيل نميتوانند مشابه بيطبقه گروه دو وي ديدگاه از پس.ميدانست بزرگتر
.دهند
دولت سير مراحل
جامعه از(ارگانيك) تحليلسازگاني بررسي به سياست كتاب در ارسطو كه همانگونه
از آغاز در خلدون ميكند ، ابن اشاره زنده موجود و جامعه ميان شباهت به و پرداخته
و ميكند ياد ازانسان جامعه تحليل در و پذيرفتهاست الگويانداموارگيتاثير
عمر ميشود تقسيم مرگ و تولد رشد ، مرحله سه به انسان عمر كه همانگونه است معتقد
.ميپردازد دولتها تبيينتطور تحليلو به الگو اين براساس استو چنين نيز دولتها
دولتهاي و است حضري خصوصياتجوامع از است طبيعيعصبيت هدف نيز كه دولت تشكيل
از پنجگانهاي مراحل طي از پس كه آوردهاند بوجود عصبيت صاحب نشينان باديه را شهري
عبارتست پشت هر و نميكند تجاوز پشت سه از دولت عمر بهعبارتيديگر و ميروند بين
الزاما نسل يا 4 طي 3 دولت خلدون ، ابن اعتقاد بهدارد سال چهل كه شخص يك سن از
خواهيم ازمراحل يك هر شرح به بهطورخلاصه كه بگذرد مرحله پنج از ميبايد
:پرداخت
كاميابي و استقرار:اول مرحله
تكروي آنها مقابل در و است برخوردار مردم حمايت از دولت اينمرحله ، رئيس در
نازپرورده هنوز جديد دولت.است آمده نائل پيروزي به عصبيتآنها با زيرا;نميكند
زماني تا امر اين و ميدهد گسترش را مرزها و ميپردازد كشورگشايي به و است نشده
دست از باديهنشينيرا رسوم عادتو هنوز دولت اعضاي كه يافت خواهد ادامه
.هستند باقي ودلاوري خشونت همان بر و ندادهاند
خودكامگي:دوم مرحله
از استفاده به و ميكند مهار را خود عشيره و قبيله اهل دولت رئيس مرحله ، اين در
-از1 است عبارت دوره اين مهمترينمشخصات از.ميپردازد موالي دستپروردگانو
دولت كار مرحله اين در -ميشود 4 عصبيتضعيفتر -برگزيدگانموالي 3 -مطلق 2 حكومت
خودكامگيو مبارزهبا در سعي بيگانه دشمن با مبارزه بر علاوه زيرا است سختتر
.ميگردد جايگزينيموالي به منجر كه است عصبيتي افرادهم
دولت عظمت:سوم مرحله
و ثمرات آوردن بهدست برخورداريو براي دولت آرامش و آسودگي دوران سوم مرحله
.است كشورداري نتايج
بناكردن -مقام 2 و شهرت و ثروت كسب -از1 عبارتند دوره اين مهمترينمشخصات از
پذيرفتن -ماليات 4 و خراج گرفتن -ميشوند 3 تمدن بناي به منجر كه ساختهايي و آثار
-انصاف 7 و عدل روي از افراد حقوق پرداختن -سپاه 6 انتظام و دادن سان -ديگر 5 قبايل
.مرحلهاستبداد پايان
دولت آرامش:چهارم مرحله
گذشته ، عظمت پرتو در هنوز دولت ولي ميشود ، دولتكاسته شور از مرحله اين در
چهارمدر مرحله.هستند گرامي سنتها و ميبرد سر به آسايش و آرامش در و است مقتدر
خونريزيخبري و جدال و جنگ از ايندوره در.است مسالمتجويي و خرسندي دوران واقع
از سياستامورديگرنيز نوآوريدر عدم پيشينيانو سنت از تقليد.نيست
.ميشود محسوب دوره ويژگيهاياين
پريشاني مرحله:پنجم مرحله
بلكه نيست ، باقي دولت و حكومت حيات ادامه براي اتكايي نقطه هيچ مرحله اين در
ميتوان را آن مشخصات كه ميكوشند دولت تخريبحاكميت جهت در متعدد عوامل
در بيلياقت افراد برگزيدن-شهوتراني 3 -تبذير 2 و اسراف -نمود1 ذكر بدينگونه
تندي و بدي -افراد 6 سركشي و حقوق نپرداختن -سپاه 5 رفتن بهتباهي رو -امور 4
.انقراض -حاكم 8 شخص به نسبت مردم كينه -بزرگان 7
ابنخلدون ديدگاه از قوي دولت
نوع هر ثانيا و باشد خودكامه اولا كه است دولتي ابنخلدون ديدگاه از قوي دولت
و اول مرحله در ميتوان را قوي دولت.ببرد بين از سادگي به را نظام درون در اختلال
:از عبارتند ابنخلدون ديدگاه از قوي دولت كاركردهاي.نمود مشاهده دولتها سير دوم
به دولت تسلط -بزرگ 3 بناهاي و يادگارها ايجاد -حاكميت 2 دوره طول استمرار -1
.است بيشتر خراج و نظامي نيروي آن حاصل كه قبايل
بحران ايجاد در آن نقش و ضعيف دولت
جامعه در
عدم -ميكند1 مطرح را ضعيف دولت مشخصه و ويژگي چندين خلاصه طور به خلدون ابن
اداره در دربار و سلطان بين تعارض -ثغور 3 و حدود كمي -ياريگري 2 روح و عصبيت
ايجاد در عوامليكه اما.تهاجمات با مقابله براي قوي نظامي نيروي نداشتن -جامعه 4
وجود -ديگران 2 به وشيفتگي تقليد -هستند1 دخيل ابنخلدون ديدگاه از ضعيف دولت
-است 4 دولتها ضعف عمده عامل راحتطلبي و تنآسايي -جامعه 3 درون در متعدد قبايل
به حكام توجه ابنخلدون يعني مردم ، و حكومت كارگزاران و دولت بين ناسالم ارتباط
در و عصبيت ضعف و سستي زمينهساز را گروهي نيازهاي گرفتن ناديده و فردي منافع
حمايت به تمايلي مردم حوادث ، وقوع هنگام در نتيجه در ميداند مردم از جدايي نتيجه
شبكه دولت به موالي ورود با موالي ، چيرگي-نميدهند50 نشان ازخود دولتمردان از
پادشاه به موالي نزديكي و ميشود عصبيت ضعف موجب و ميشود اختلال دچار خويشاوندي
دولتمردان ابنخلدون اعتقاد به.ميگردد افراد نزديكان و دوستان نفرت و كينه موجب
كمتري توجه دولت و جامعه ساختي مشكلات به نظامي درگيريهاي و سياسي اقتدار اثر در
.ميگيرند كار به لازم آني نيازهاي رفع در را خويش تلاش تمام و داشته
دوم بخش
در موثر عوامل و انقلاب ويژگيهاي بيان به انقلاب ، از متعدد تعاريف ضمن قسمت اين در
نظريههاي انواع بيان به سپس و پرداخت خواهيم مختصر طور به انقلابي جنبشهاي ظهور
نظريههاي انواع با را ابنخلدون دولت نظريه انطباق ميزان تا ميپردازيم انقلابي
.نماييم بررسي انقلاب
انقلاب از تعاريفي
واژه آن از كه شده ، اخذ "عقبافتادن" معناي به Revolover لاتيني ريشه از انقلاب
آمده دست به ،(مجدد آغاز باب در انديشهاي حاوي و)زمان بازگشت معناي به Revolatio
خونين و خشونتبار گاه ناگهاني ، است تغييري انقلاب اجتماعي -سياسي نظر نقطه از.است
برتر و يافته سازمان نيروهاي تاثير تحت مستقر سياسي و نهادي اجتماعي ، نظم هر در كه
.ميدهد رخ نو نظامي خلق هدف با و موجود نظم حافظ نيروهاي از
است جنبشي انقلابي جنبش:است نموده تعريف گونه بدين را انقلابي جنبش نيز كوئن بروس
نظام كردن سرنگون انقلابي جنبش هدف.است جامعه در بنيادين و سريع تغيير خواستار كه
.است ديگر نظام يك ساختن جايگزين و حاكم
اجتماعي نظم يا حكومت يك خشن سرنگوني انقلاب ، :است آمده انقلاب از ديگر تعريفي در
.ميباشد نوين نظام يك از طرفداري جهت به
انقلاب ويژگيهاي
در تغيير با همراه كه است جامعه سياسي ساخت در تغيير موضوع انقلاب ، ويژگي اولين -1
نظير سياسي ، نهادهاي ساير در تغيير سپس و نخست درجه در نخبگانسياسي و حاكم طبقه
ناگهاني و سريع -خشونت 3 -است 2 همراه موجود قوانين و نظاميان قانونگذاري ، مجالس
ايدئولوژي مفهوم شكلگيري -اجتماعي 5 نابساماني و تعادل عدم وجود -تغييرات 4 بودن
.رهبر و
قليزاده بهنام
دارد ادامه
|