قلم يك سالخورده اندوه
48_ است روباه قاتل
منتقد نگاه
قلم يك سالخورده اندوه
رحيمي مصطفي دكتر با وگو گفت
نوشتن
يزدانيخرم مهدي
نيست معنا آن به سخن اين اما باشد داشته آزادي نويسندهبايد معناي به نويسنده
بنويسد خواست كه چرندي هر نويسنده كه
او.است ايران ادبي - فلسفي آثار مترجمان مهمترين از يكي بيشك رحيمي مصطفي دكتر
اخير سال سي در را تاثيرگذار و طولاني جرياني كامو و سارتر از كتابهايي ترجمه با
اتمام از پس او ميشود ، متولد نائين شهر در سال 1305 در رحيمي مصطفي.است شده موجب
حقوق رشته در آمده تهران به اصفهان يزد ، نائين ، در متوسطه و ابتدايي تحصيلات
در اينكه علت به سالهاي 1324 ، 1325 حدود درميشود تحصيل به مشغول تهران دانشگاه
فرانسه به تحصيلاتش ادامه براي رحيمي نداشت وجود حقوق رشته فوقليسانس ايران
توانستم تا كردم كار دادگستري در سال ده مادي مسائل علت به":ميگويد او.ميرود
وام با و فراوان مشكلات از گذر از پس رحيمي ".كنم پسانداز تومان هزار شش مبلغ
سالها اين در ميدهد ، تحصيل ادامه حقوق رشته در و رفته فرانسه به دوستي از گرفتن
دانشگاههاي مزاياي بزرگترين از يكي".بود شده خود زندگي سيام دهه وارد رحيمي
.ميكرد كمك من مانند سالهاي دانشجوي 32 به حتي دانشجويان به كه بود اين فرانسه
تئاتر مانند هنري برنامههاي از نميتوانستم مالي مشكلات علت به من دوران آن در
و محلي سينماهاي در را سينما تاريخ ارزش با فيلمهاي از بسياري اما كنم استفاده
خود ماه شش از پس قبلي آمادگي دليل به رحيمي دكتر ".كردم تماشا پاريس قيمت ارزان
دكتري درجه اخذ به موفق نيم و سال يك از بعد و ميكند آماده دكتري امتحان براي را
پا با و چهل دهه سالهاي در كه بود مترجماني جمله از رحيمي مصطفي.ميشود حقوق رشته
بزرگاني كنار در اوآورد فلسفي - انديشهاي آثار ترجمه به روي "ترجمه نهضت" گرفتن
ژان از آثاري ترجمه توانست...و نجفي ابوالحسن رضاسيدحسيني ، توكل ، عبدالله:چون
او.بود جريانساز حركت اين و برساند خواننده دست به را كامو آلبر و سارتر پل
اينكه با.نيست رمان ترجمه كارم كه كردم احساس من":ميدهد توضيح گرايش اين درباره
در.نميديدم خود كار حوزه در را داستاني آثار ترجمه اما داشتم دوست را رمان مقوله
براي فرانسه سفارت از بورس اخذ آن و افتاد غيرمنتظرهاي اتفاق دوره اين در ضمن
او كه شد باعث فرانسه به رحيمي بازگشت ".بود پاريس در نيمه و يكسال دوره يك گذران
مدت در را افراد اين حقوق پرداخت دادگستري كه بورس اين.كند تكميل را فرانسه زبان
جريان با او و داد دست به مهم فرصتي رحيمي براي.بود كرده تضمين فرانسه در اقامت
اثر اولين او ايران به رحيمي مجدد بازگشت از پس.كرد پيدا بهتري آشنايي انديشه روز
.سارتر نوشته بشر اصالت و اگزيستانسياليسم:كرد چاپ و ترجمه را انديشه حوزه در خود
.گرفت انجام سال 1344 در مرواريد نشر توسط كتاب چاپ
ياس در ايران جوانهاي 42- سالهاي 43 حدود در كه بياورم يادتان":ميگويد رحيمي
به دنيا خورده شكست ايران در كمونيسم چون كه ميكردند فكر و ميبردند سر به كامل
شروع دارد ، وجود هم اين از غير عقايدي و آرا بگويم اينكه براي من !است رسيده آخر
و بود آزاديخواهي انسان كه كامو مخصوصا كردم ، كامو و سارتر كتابهاي ترجمه به
ايران در كامو آلبر و سارتر پل ژان ".نداد نشان خوش روي كمونيست حزب به گاه هيچ
سارتر حملات.شدند تبديل آرماني و دوستداشتني سمبل و نماد دو به كوتاهي فاصله به
انسان باب در كامو دغدغههاي چكسلواكي ، و مجارستان به حمله در شوروي سردمداران به
اروپا مهم تحولات آن و فرانسه م.دانشجويي 1968 انقلاب مهمتر همه از و آزادي و
مثال طور به":ميگويد رحيمي.ميكند روشنفكر و جوان قشر محبوب را متفكر دو اين
تاختند او به سخت كمونيستها كه كرد ايجاد جوي چنان سارتر آلوده دستهاي نمايشنامه
".شد اعلام ممنوع سارتر خود طرف از نمايشنامه اين اجراي كه جايي تا
نوع و طرف يك از رحيمي دقيق فارسي و روان زبان علت به بشر اصالت و اگزيستانسياليسم
.كرد پيدا فراواني محبوبيت ايران در ديگر طرف از آزادي و انسان به سارتر نگاه
زبان دليل به كتاب اين شد سارتر از بعدها كه ملالآوري و نامفهوم ترجمههاي علت به
مبناي.شد تبديل سارتر آراي شناخت براي مادر كتابي به محكمش حال عين در و ساده
نه و فلسفي معناي در آزادي البته است ، تعهد و آزادي سارتر پل ژان ادبيات و فلسفه
دوستي سارتر موج الجزاير و ويتنام جنگ مانند مسائلي و چهل دهه اواخر خفقان.سياسي
دهه در جديد تلقي اين.كرد پيدا تازه معنايي كم كم "روشنفكر" مفهوم و شد موجب را
كتاب":ميگويد رحيمي.شد تبديل ايران روشنفكري غالب جريان به پنجاه
با هم پيش سال چند رسيد ، چاپ چند به كوتاهي مدت در بشر اصالت و اگزيستانسياليسم
هم جديدش چاپ در حتي كتاب و سپردند نيلوفر انتشار به را چاپ حق اول ناشر رضايت
تاثير هفتاد دهه اوايل تا سارتر پل ژان آثار ".رسيد چاپ دو به و داشت خوبي فروش
محافل در "چيست ادبيات" مفاهيم حتي كه طوري به داشت ايران ادبي نقد بر مستقيمي
آرا ورود با اما.ميآمد حساب به مدرن ادبيات نقد براي نو شيوهاي ادبي و روشنفكري
مرجعيت آن و شد كهنه ناگهان به سارتر...و دريدا فوكو ، بارت ، رولان مثل افرادي
زياد فاصله مهمش دليل":ميگويد باب اين در رحيمي.داد دست از را خود هنري - ادبي
مشخص و شد آشكار جهان در كمونيسم افتضاحات كه وقتي بود سارتر سياسي و فلسفي نظريات
موقعيت به است نبريده كمونيسم از هنوز شديدش انتقادهاي عليرغم سارتر كه شد
جديدي و نو انديشههاي ظهور ديگر طرحي از.كرد وارد لطمه خود اجتماعي - انديشهاي
با نويسنده رسالت و ادبي تعهد بحث ".كرد مطرح را تازهتري حرفهاي فوكو مانند
مطرح تازهتر حرفهايي ايران در سارتر نوع از اگزيستانسياليستي انديشههاي ورود
.كرد
مانند هنرمنداني كه بود غالب قدر آن جامعهاش به او تعهد و هنرمند مسئوليت تفكر
دفاع آن از متناوب و مداوم طور به..و (دورهاي در) احمد ، آل چوبك ، اخوان ،
در "هنرمند تعهد" بسطدهندگان و پيشگامان از يكي عنوان به رحيمي دكترميكردند
فراموشي روبه سارتر از استقبال جديد نظريههاي طرح باداشت مهم نقشي جريان اين
هنوز":ميگويد باره اين در رحيمي.است شده نخنما ديگر سارتري تعهد بحث و گذاشت
:ميگويند ادبي جديد منتقدان.سابق صورت آن به نه اما دارم اعتقاد تعهد به هم
نويسنده.است صحيح حرف اين من نظر به و كرد مكلف چيزي نوشتن به را نويسنده نبايد
نويسنده كه نيست معنا آن به سخن اين اما باشد داشته آزادي بايد نويسنده معناي به
در.است پاك اتهامي چنين از دامانش واقعي نويسنده.بنويسد خواست كه چرندي هر
نميكند ، چاپ را بيارزش و بيهويت كتابهاي معتبري ناشر هيچ انگليس و فرانسه
معناي به را آزادي رحيمي ".دارند را خود ناشران بيارزش كتابهاي البته
.است پايبند اجتماعي - ادبي تعهد نوعي به هم هنوز و نميداند لجامگسيختگي
و "گمشده 1328 بهشت" نامهاي با شعر مجموعه دو چاپ فرهنگ حوزه در رحيمي كار آغاز
.ندارد بحث قابل شعري كدام هيچ مجموعه دو اين":ميگويد رحيمياست "شب 1327"
دوره آن شعرهاي و كردم آشتي شعر با دوباره سخن مجله در 39- سال 40 در بعدها
و شاملو مانند شاعراني سطح در بههيچوجه اما هستند مجموعه دو اين از پختهتر
با ترجمه و تاليف زمينه در خود كار شروع با و چهل دهه در رحيمي ".نيستند اخوان
است شده چاپ سخن در رحيمي نوشتههاي از زيادي تعداد و كرده همكاري سخن معتبر مجله
براي نيز او و ميدادم فردوسي مجله به مقالاتي گاهي پهلوان اصرار به":ميگويد او
من به البته كه مينوشت آنها بر تشويقآميز اصطلاح به مطالب و مقدمهها من ترغيب
دكتر.است بوده موقتي و كوتاه سخن مجله برعكس فردوسي با رحيمي همكاري "!نبود مربوط
سخن او ، مجله بود ، ايران فرهنگ وزير دورهاي حتي كه كسي ميشناسيم را خانلري ناتل
مترجمين از بسياري كه نشريهاي.بود ادبي مجلههاي مهمترين از سالها آن در
سياقي و سبك و سطح در مجلهاي فردوسي اما مينوشتند مطلب آن در چهل دهه آكادميك
با همكاريش درباره رحيمي.داشت زيادي خواننده كه معترض مجلهاي بيشتر بود ، ديگر
بود ناپسند كاري هنرمندان ديد از سياسي نهادهاي با خانلري كار البته":ميگويد سخن
توجيه البته كه ميدانست آدمها بعضي با خود دوستي علت به را همكاري اين او اما
عقاب بازگشت نام به شعري من بود فرزانهاي و اديب آدم او حال هر به امانبود خوبي
شخصيت به اعتقاد سخن با من همكاري دليل بعدها اما نبود موفقي زياد شعر كه سرودم
جدي كار و ميرود سخن به دوستي همراهي و توصيه به رحيمي ".بود خانلري هنري و ادبي
سخن در مطمئني و مهم جاي توانست مدت اين در او.ميدهد ادامه جا آن در را خود قلمي
.كند پيدا
اين از يكي.است كرده منتشر را آثار از گستردهاي دايره ترجمه حوزه در رحيمي دكتر
گفت كه آن و آري گفت كه آن" و "دلاور ننه" مانند آثاري اواست نمايشنامه مقولات
.است پيدا او اثر دو ترجمه از برشت آثار به او توجه.است كرده چاپ و ترجمه را "!نه
هيچ به رايج افكار عكس بر او.ميپسنديدم بسيار را برشت افكار من":ميگويد او
سال در كه بود شورشي كارگران از او حمايت هم دليلش مهمترين و نبود كمونيست عنوان
.نوشت شعري حادثه اين درباره او كردند تظاهرات شرقي آلمان كمونيست حكومت ضد بر 1953
گفت آنكه ترجمه با رحيمي ميشد ، چاپ ايران در سختي به نمايشنامه كه دورهاي در "
چند تا ميدانيم كه طوري به كند معرفي ايران در را برشت انديشه توانست..و آري
آنكه نمايشنامه من".ميرسيد چاپ به متناوب طور به برشت برتولت آثار از بسياري سال
اين بود فوقالعاده خوانندگان استقبال كردند چاپ كه دادم هفته كتاب به را...گفت
كوتاه نمايشنامه اين منشود نمايشنامه اين چاپ به علاقهمند ناشري شد باعث بازتاب
فاصله عرض در كه كردم منتشر كتاب صورت به شعر يك و مقاله يك قصه ، يك انضمام به را
حال عين در و داشتنيترين دوست از يكي دلاور ننه "رسيد چاپ چند به كوتاهي
است مشهود آن در برشت متعدد دغدغههاي كه ضدجنگ اثري است برشت نوشتههاي مهمترين
و ضدجنگ كتابي اصولا دلاور ننه":ميگويد رحيمي.جنگ در انسان مسئوليت جمله از
ايران در بگويم بايد است من خود دغدغههاي عين دقيقا مفهوم اين است ضدسرمايه
در رحيمي.است غلط اين و شدهاند مخلوط هم با بودن كمونيست و بودن ضدسرمايهداري
شوروي چرا" كتابهاي مانند است ارزشمندي آثار داراي هم سياسي و اجتماعي حوزههاي
با ويميطلبد ديگري جاي آن ، بحث كه...و "جامعهشناسي و حقوق" ،"شد متلاشي
اين در مهمي كتابهاي دارد فارسي ادبيات و زبان به كه فوقالعادهاي تسلط به توجه
.است نوشته زمينه
:دارد شاهنامه باب در مهم اثري كرده چاپ حافظ مورد در كه كتابي بر علاوه او
در و شده منتشر سال 69 در نيلوفر نشر توسط كه كتابي "شاهنامه در قدرت تراژدي"
به كتاب اين.ميكند پيدا مهمي جاي رحيمي آثار بقيه مانند آكادميك محافل و جوامع
.ميشود محسوب كلاسيك حال عين در و خواندني اثر شاهنامه به تازهاش و جديد نگاه علت
دارم خاصي علاقه فردوسي و حافظ به قديم شاعران بين از من":ميگويد رحيمي دكتر
كه داد را چاپ چند قول كه پسنديد قدر آن ناشر را حافظ درباره من كتاب مثلا
بالاخص و شاهنامه به من.نگرفت صورت امر اين ناشر بداقبالي علت به متاسفانه
به نگاه نوع دارم ، خاصي علاقه سياووش و اسفنديار و رستم سهراب ، و رستم داستانهاي
.است بوده تاريخي ديدي با همراه همواره مسكوب شاهرخ كتاب جز به ايران كهن شاهكارهاي
مانند مهمي مسئله و شود دور كلاسيك تحليل نوع اين از كرده سعي خود كتاب در رحيمي
اصلي مسئله":ميگويد او است مدرن ديدي اين.كند جستوجو اثر خود دل در را قدرت
در.كردم موشكافي شاهنامه در را مسئله اين من بنابراين بود قدرت مقوله طرح من براي
ذكر بود شاه دوره در چون ميكرد منتشر الفبا نام به مجلهاي ساعدي دكتر زمان آن
ناتواني تراژدي نام با را مقاله اين من بنابراين.بود مشكلزا قدرت تراژدي كلمه
براي مقاله اين انتشار "!گذاشت سرمقاله را مقاله اين هم ساعدي مرحوم و كردم چاپ
كامل پرونده يك او براي خواندنيها مجله مثال طور به.آورد همراه به مشكلاتي رحيمي
مسئلهاي هر سياستزده جوامع در كه است جا اين تاسف جاي.داد تشكيل امنيتي سازمان
دچار كمي نابخردانه برخورد اين از رحيمي بنابراين.ميشود سياسي گرايشات به ختم
.ميشود منتشر زودي به كه دارد چاپ آماده را ماركس درباره كتابي او.شد مشكل
آن نمونه كه شده آغاز نظرياتش و ماركس مورد در كتابهايي چاپ دهه 70 در طرفي از
به است خوبي بسيار كتاب احمدي ، ماركس كتاب":ميگويد رحيمي.است احمدي بابك كتاب
شايد كه نخواندهام را ايشان آثار بقيه البته.شد تمام كوتاهي مدت ظرف كه طوري
بيطرفانه اگر سياسي انديشههاينيست من تخصص و كار حوزه در كه باشد اين آن دليل
به كوتاه و هوشمندانه بسيار احمدي و ميگيرد قرار من توجه مورد بسيار شود بحث
و لنين به من مانند ايشان واقع دراست كرده اشاره لنين و ماركس ميان عظيم فاصله
نام "سايههايش و ماركس" ماركس درباره رحيمي جديد كتاب ".ندارد علاقهاي لنينيسم
كتاب ناشر است قرار كه است ماركس انديشههاي درباره او چندساله تلاش حاصل كه دارد
كه دارد نام "ايران دغدغه" رحيمي ديگر كتاب.كند عرضه بازار به مهر اوايل را
روز فرزان نشر توسط ديگر سال يك حدود كتاب اين.است ايران درباره مقالاتي مجموعه
.ميشود منتشر
ميدانيد كجا در گذشته دهه چند ادبيات و فرهنگ بين در را جايگاهتان ميپرسم او از
كه نيست اين تنها خوب ترجمه شرط:بگويم نكته يك فقط ميتوانم من":ميگويد او و
فارسي بايد شرط اين بر علاوه بلكه باشد داشته كامل آگاهي خارجي زبان يك به مترجم
در كه طوري به برانگيخت من در معلمي كه بود چيزي اين و بداند خوب هم را نوشتن
به شروع وقتي و داشتم فارسي زبان به فراواني علاقه نيز متوسطه و ابتدايي دوران
كه هستند كساني كمتر امروزه.است درستي فارسي من فارسي بودم مطمئن كه كردم ترجمه
".باشند داشته توجه نوشتن فارسي خوب و درست به
48_ است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
The murderer is fox
.شد طور همين پيش شب چند و
ايستاده گوشهاي در من !بود من جاي به ديگري مرد نبودم ، من شب آن كويين ، آقاي
اما بودم ، آمده جان به ميداد انجام آنچه از و ميكردم تماشا را او بودم ،
.نميتوانستم واقعا.كويين آقاي كنيد ، باور بايد.شوم او مانع نميتوانستم
روي كه دستي.دوخت چشم غربي هفتم و هشتاد خيابان به و رفت پنجره سوي به ديوي
.ميلرزيد بود نهاده پنجره
!ميكنم خواهش.كنيد كمك ما به بايد كويين آقاي":گفت گريه هقهق ميان در ليندا
...ميخواستيم كه بچههايي و دارد بستگي شما كمك به ما زندگي ادامه و ديوي سلامتي
ادامه باشيم ، روراست بياييد":گفت خشكي لحن با داشت آنها به پشت كه طور همان ديوي
".دارد بستگي شما كمك به ليندا زندگي
بتوانيم ميكنم گمان":گفت دوستانهاي لحن با و زد زيرسيگاري به را پيپاش الري
.بگيريم ناديده آمدهايد ، دنيا به قاتل كه اين درباره چين ، در را شما ذهني وسواس
مدام ذهنتان كه دوراني.است شما رواني سازي آماده سال يازده نهايي نتيجه قضيه اين
.بوده درگير هستيد او پسر شما اينكه و پدرتان اعمال با
از وحشت.است شما بازگشت از پس ذهني وسواس اين درآمدن واقعيت به دارد اهميت آنچه
ميشود ، مربوط "همسر" به آنچه مورد در بخصوص است ، جاري رگهايتان در پدر خون اينكه
به كرده ، عمل محرك مثل كه جنگ ، تجربه اثر بر و بود نهفته ناخودآگاهتان ژرفاي در
كه گفت خواهد روانپزشك يك احتمالا ولي ميزنم حدس فقط من.است رسيده ذهن سطح
منتقل ليندا به را نفرت آن شما كه شده موجب مادر از نفرت و پدر به عاطفي وابستگي
اصلي هدف بلكه نيست ، ليندا به مربوط شما در كشتن تمايل كه معني اين به..كنيد
".اوست نماينده ليندا كه است مادرتان
"مادرم؟":گفت حيرت با ديوي
.شد روشن شادي از ليندا اشكآلود چهره و
كاپيتان.است من كار زمينه از خارج مسايل قبيل اين حال ، هر در":داد ادامه الري
شنيدهام را زندگيتان داستان كه حالا كنم ، كمك شما به مايلم خيلي كه اين با فاكس ،
ساخته دستام از كاري كه ميدانم - ندارد گفتن به نياز ليندا ، شما به همچنين و -
".نشدهاند موفق هم روانكاوان حتي بوديد ، نوشته نامهتان در كه طور اين.نيست
به توجه با.دارد وجود راه يكميتوانيد شما كويين ، آقاي":شد بلند سريع ليندا
".ميرسيد نتيجه به حتما گفتيد الان كه چيزي
منتقد نگاه
قبلي الگوي رسميو شعر
آزرم محمد
باشد ، شعر نوشتن براي قبلي الگويي پذيرفتن بيانگر كه شعر از تعريفي هر
از خروج حدود ، آن از رفتن فرا كه ميگيرد ، نظر در بودن شعر براي حدودي خواهناخواه
امكان فقط باشد ، تعريف اين به قائل كه گفتماني دليل همين به و ميشود ، تلقي شعر
معماري شعر":كنيد دقت جمله اين به.داراست را ثابت چارچوب يك در شعر آوردن پديد
الگوي يك عنوان به را "معماري" كه است شعر از تعريفي بيانگر جمله اين "است كلام
"ساختماني" شعر از دارد سعي و است پذيرفته شعر گرفتن شكل براي ايدهآل و قبلي
كه شعر براي پاياني و آغاز حقيقت در باشد ، داشته خروج و ورود براي راهي كه بسازد
و تعبيرها داراي بايد ساختمان اين ;دهد نشان خواننده به را شعر خواندن درست مسير
داراي هم به نسبت مشخص ، معناشناختي دستگاه يك در كه باشد (ايماژها) تصويرهايي
در همچنين كرد ، قلمداد دروني فضاي يك حكم در را آنها بتوان تا.باشند معنايي تناسب
به نسبت معنايي واحدهاي در شده همنشين كلمات لحن و بافت قدر هر شعري ساختمان اين
كه شعري.هستيم مواجه كاملتري بيروني ، نماي با باشند ، نزديكتر و يكدستتر هم
در را كردن بيان چگونگي و كيفيت است ، داده قرار خود گرفتن شكل الگوي را معماري
آن و ممكن ، كلمات كمترين با مطلبي كردن بيان يعني ميجويد "ايجاز" نام به مفهومي
آن گاهي ديدگاه همين به توجه با و ميدهد قرار شعر ساختمان "نقشه و طرح" حكم در را
"ساختمان" از جزيي را "فرم" ناميدن ، اين اعتبار به و مينامد نيز "دروني فرم"را
درخشان سطرهاي و قطعهها به ميشود نوشته الگويي چنين با كه شعري.ميكند تلقي شعر
شعر ساختمان از بخشي ميتواند كه عواملي عنوان به آنها از و ميدهد بسياري اهميت
آنچه مجموعه از.مينمايد استفاده كند ، برجسته و مشخص آن بخشهاي ديگر به نسبت را
با - ساختاري نه و - ساختماني آوردن پديد در را خود كمال كه شعري شد ، گفته
و دروني فضاي بين مفهومي و معنايي تناسب نهايت ، در ميداند ، شده ياد ويژگيهاي
قدرت ، نشانه مشخص ، معناشناختي دستگاه يك در را ساختمان بخشهاي ساير و بيروني نماي
الگويي چنين براساس كه را شعرهايي و ميداند كلمات معمار يا شاعر اقتدار و ابتكار
را آنها از سطري يا كلمه هيچ كه ميشمارد مستحكم شعرهايي باشند ، گرفته شكل
.كرد جابهجا نميتوان
گفتمان" بنيانهاي و شالودهها از يكي حقيقت در كرديم ، بيان خلاصه طور به آنچه
يك با كه شعري.ماست روزگار در ادبي نهادهاي بر مسلط و رايج شعر يا "رسمي شعر
خود گرفتن شكل براي ايدهآل هدفي و خود هستي بر مقدم را ديگر هنر يك هستي تعريف ،
امكان نه و دارد را تعريف اين چارچوبهاي و ديوارها از عبور توان نه است ، پذيرفته
نه كه چرا رفتهاند ، فراتر تعريف اين از بارها خود كه متنوعي معماريهاي به رسيدن
است زبان شعر ، .دارد معماري به هستيشناسانه نگاهي نه و ميشناسد را خود ظرفيتهاي
به نفوذ با ميتواند اما نيست ، خود از بيرون چيزي بازنمايي عرصه زبان و
كه اين بدون و باشد داشته آن از هستيشناسانه برداشتهايي خود ، از غير گفتمانهايي
قائل مركزي نقشي آن براي و بدهد مشروعيت و اصالت برداشتها اين از يكي به بخواهد
كردن دروني با زباني اجراهاي.دهد ارائه خود برداشتهاي از زباني اجراهايي شود ،
به.ميكنند ارائه خود از نمايي فقط و ندارند خود جز الگويي حقيقت در برداشتها ،
يا چيزي دادن نشان حتي يا و دقيق توصيف دنبال به زباني اجراهاي ديگر ، تعبير
كه را ديگري امر هر يا ساختمان آن رفتارهاي از خود دريافتهاي نيستند ، ساختماني
.ميكنند آشكار ميشود ، نيز آن در موجود تناقضهاي شامل
دستگاه كه ميكند فراموش همواره رايج و رسمي شعر گفتمان ديگر سوي از
تعريف را چيزي هر آن به استناد با و است پايبند و معتقد آن به كه معناشناختياي
واقع ترديد مورد اساس و ريشه از خود ميدهد ، قرار انكار يا تاكيد مورد و ميكند
كاملا كلام "معماري" از رسمي شعر تعريف با كه كرد ارائه متني ميتوان.است شده
و آغاز.كرد نقض را تعريف اين اصل كار اين با و نباشد "شعر" اصلا ولي باشد منطبق
فقط "خواندن" و نيستند شعر آن خواندن پاياندهنده و آغازكننده لزوما شعر يك پايان
در نيز يك هر كه دارد وجود شعر هر خواندن براي بسياري مسيرهاي ندارد ، درست مسير يك
و تعبيرها بين تناسب آنچه.باشند درست ميتوانند خواندن روش به بسته و خود جاي
"كليشهپردازي" جز چيزي است ممكن ديگر نگاه يك از ميشود ، ناميده شعر تصويرهاي
و "فرسودگي" مثل مفاهيمي فقط خود موجود وضعيت در كه كليشههايي.نشود محسوب
معياري شعر ، بودن لحني يك و بودن بافت هم تجانس ، .ميكنند تعريف را بودن "مستعمل"
لحني چند و بافتي چند تجانس ، عدم كه گونه همان نيست شعرها همه ارزشگذاري براي
مفاهيم از بسياري اجراي.باشد شعر در عمومي ارزشگذاري معيار نميتواند شعر ، بودن
كه مثالهايي شاهد ديگر سوي از و است غيرممكن "ايجاز" از رسمي شعر تعريف با شعر در
راحتي به و ندارند را آن ادعاي مورد كاركرد ميكند ، ارائه "ايجاز" از رسمي شعر
كه ميشود ثابت عملا كار اين با و نوشت موجزتر و فشردهتر را آنها هم باز ميتوان
به را آنها ادعاي مورد ساختمان و آورد پديد تغييراتي ميشود هم شعرها اين در
خواهيم توضيح هم باز شعر مختلف گفتمانهاي منظر از شكل درباره.ساخت ديگر گونهاي
.داد
|