...رفتگان و نامدگان
خاكستري حصار در كهنسال چنار سبز قامت
...رفتگان و نامدگان
درماني ميراث و توريسم آسيبشناسي بر درآمدي
را خود كه قرنهاست درخشان ، و ديرينه فرهنگي و تمدن با وكهنسال سترگ ايران:اشاره
ميراث امروز.است نوشيده آن ناب تعاليم جانمايه از و آراسته محمدي آئين زيور به
اصلا آنها ميان جدايي كه است آميخته هم در پايه بدان تا اسلام و ايران هنري
كلمه به چنانچه تا شد نوشته جهت بدان بديهي البته و مختصر مقدمه اين.نيست متصور
وارث اكنون ما كه چرا نشود تداعي آن ديرين و دور گذشتههاي صرفا برخورديم "ايران"
به برايمان امروز تا ديرباز از نياكانمان كه بيشماريم فضيلتهاي آن از عصارهاي
راه پيمودن بپردازيم بدان اگر اما هيچ ، كه افكنيم بدور اگرگذاشتهاند يادگار
.شد خواهد آسانتر فردا
ميداد ، دست فراغتي كه گاه هر.داشتند الفتي و انس سياحت با دانايان قديم ، در
بطوطه ، ابن با ميگذاشتند پا دور دياران به و ميكردند هموار برخود را راه دشواري
آشنائيم بيشتر سياح ، حاج و ديولافوا سعدي ، دلاواله ، خسرو ، ناصر شاردن ، ماركوپولو ،
كه اشتباهاتي عليرغمكردهاند ثبت كاغذ روي بر را خود خطرات و خاطرات كه چرا
نوشتههاست همين لابلاي از اوست ورزي غرض حتي يا و نويسنده شخصي استنتاج از ناشي
عجب "اخوان" قول به تاريخ كه مييابيم در.ميشود تصوير ذهنمان در گذشته دنياي كه
شده كنسرو و شده مميزي شده ، قلب اطلاعات جز و است بوده كوردلي و گنگ و گيج دبير
و جهاني دهكده احداث عمليات آغاز وجود با هم امروز دنياي در.است نداده ما به چيزي
از خالي كه مرسوم تاريخنگاريهاي به نميتوان اطلاعاتي ، فوران و انفجار
ميكنيم سفر دنيا مختلف نقاط به وقتي هم هنوز.بست دل نيست سياسي جهتگيريهاي
زرد ، نخوتنژاد و خودخواهي سياهان ، خشونتذاتي مورد در ما به شده تزريق باورهاي
مطلق قدر..و عربها عياشي جزيره ، ساكنان ذكاوت روسها ، حماقت ژرمنها ، طلبي برتري
افكار در ايران ملت از جهاني طلب سلطه جريان كه چهرهاي.ميدهد دست از را خود
از بسياري.نيست مستثني قاعده اين از نيز پرداخته و ساخته دنيا مردم عمومي
همان در و كشور به ورود بدو در ميكنند سفر ايران به بار اولين براي كه مسافراني
چقدر وواقعيت توهم بين مرز مييابند در و ميشوند شگفتزده مهرآباد ، فرودگاه فضاي
منكر ما كه چرا بيانجامد ما شيفتگي خود به نبايد مشاهداتي چنين البته.است باريك
غير تصويري ميشود تبليغ كشورها بسياري در ما از كه تصويري ولي نيستيم خود مشكلات
خود ملي امنيت تقويت براي اصلا كردهايم؟ چه تصوير اين بازسازي براي.است واقعي
به امنيت تثبيت آيا نيست؟ امنيت تثبيت بر دليل گردشگر افزايش آيا كردهايم؟ چه
نميانجامد؟ پايدار و فراگير توسعه
آهنگ خوش واژه جايگزيني و "توريست"فرنگي لغت حذف با كه است كساني با سخنم روي
سروكار پوسته با فقط كه دوستاني.كردند تلقي يافته خاتمه را مشكلات همه "گردشگر"
در توريسم رشد.نميكنند احساس خود در محتوا به پرداختن براي دغدغهاي و دارند
به قيمتها سقوط و ركود كه گاه هر.است داشته معكوس نسبت نفت بهاي با همواره ايران
انتظار و ميافتيم توريست جذب راه از درآمد كسب فكر به ميكند رخنه نفت بازار
چشم يك به و ببالد يكشبه سحرآميز لوبياي ساقه همچون ما توريسم صنعت كه داريم
ما و ميشود داغ نفت بازار دوباره كه افسوس ولي برساند طلا تخم رابه ما برهمزدن
خرج و دخل حساب و سرمايهگذاري و برنامهريزي به نيازي ديگر اينكه از خوشحال
.ميبنديم را توريسم مفرح و شيرين بحث پرونده ميرسد ، آسمان از مائده و نداريم
به كردهايم تكرار يا شنيده را "فرهنگي تهاجم" تركيب كه آنقدر اخير سالهاي در
.نينديشيدهايم آن مصاديق
و خوش بوي اين از كردهايم دريغ آنها از را گل عطر ما كه مشامهايي داريم توقع چرا
هوشمندانه ، آفند اين برابر در فرهنگي منطقي دفاع جاي به چرا برآشوبند؟ مسموم البته
هويت ببنديم؟ را پنجرهها بلديم فقط چرا آوردهايم؟ روي بياثر ، عصبي واكنشهاي به
تيزي و هارون دسيسه تلخي با مصاف در متمادي سدههاي طول در ما اسلامي -ايراني
مسافر كه گيرم -مسافر اتوبوس يك ميكنيم فكر چرا.است مانده سرافراز چنگيز گزلك
كند؟ باژگون را سروكهنسال اين كيان ميتواند -مشكوك
نميكشيم ميدان به را حريف چرا -داريم كه -داريم گفتن براي حرفي جهاني عرصه در اگر
قابل ميتواند ميكند انتخاب سفر براي را ما كشور كس هر درنميآوريم؟ محاصره به و
و كودن يا هيولا را ما كه چرا است ، نهراسيده مسموم تبليغات از كه چرا باشد احترام
اين همهنميكنيم دوستي و مهر سفير را مسافران اين چرااست نپنداشته لافزن
فرصت كه ما خود مثل هستند كساني.نيستند عشرتخواه و زشتكار و جاسوس كه مسافران
.است شده دريغ آنان از ما باورهاي و هويت با آشنايي
استفاده توريست پذيرش در خود واقعي ظرفيت دهدرصد از كمتر از حاضر حال در ما
كرد اطلاق كشور بافندگي صنعت عنوان بتوان مالي نمد كارگاه يك به اگر.ميكنيم
اعظم بخشناميد صنعت ميتوان هم را كشوري توريسم پرهياهوي ولي پا خرده تشكيلات
متاسفانه نيز آنها كه است مسافرتي آژانس تعدادي شامل ما كشور در توريسم تشكيلات
.هستند موضوع به ملي نگاه فاقد
كه بدونپشتوانه خصوصي بخش.دانست آژانسها متوجه نميتوان را تقصيرها همه البته
هم دارد ، تاخير پروازش هم است ، تعبير دستخوشسوء فعاليتش موضوع هم
است ، پس رفته در بهداشتياش خدمات و پذيرايي درشكه چرخ هم و است نامطمئن جادهاش
كند ، تبديل صنعتي فعال پايگاه يك به را كوچكش كارگاه كندو شقالقمر ميتواند چطور
كه آنچه و دربرد به موج از را خودش گليم "سعدي" قول به تا ميكند تلاش فقط لذا
سرش از دارد آب كه است "ملي منافع" نام به غريقي فرياد نميرسد جايي به البته
نقش اين ودر ميكنند بازي را برف در كبكي نقش سالهاست كه عزيزي دوستان به.ميگذرد
فرودگاه خارجي ترمينال به سري شده ، كه هم تفنن سر از ميكنم توصيه شدهاند كليشه
قدر همان است ، يافته تلخي تصوير ازاي به مهاجرت ، ما واژه كه جايي.بزنند مهرآباد
از ميكنيم وشعف غرور احساس ايران به ورودشان بدو در خارجي گردشگران بهت از كه
كهنسالي و ميانسال مادران و پدران كنار درميشويم اندوه در غرق تصاوير ، اين ديدن
و هق هق با يا و چشم گوشههاي در اشكي قطرههاي با را برناشان ودختران پسران كه
فربهي كه است چمدانهايي ميآيد چشم به همه از بيش كه آنچه ميكنند بدرقه هايهاي
.دارد بازگشت بدون سفري از نشان زيادشان ، تعداد و
را حجتش و صحبت چراكه ندارد مهاجران فرهنگي تهاجم از ترس ظاهرا كانادا ، مثل كشوري
دوره و پزشكي آزمايشات طولاني ، و متعدد مصاحبههاياست كرده تمام مبدا در آنها با
در را مهاجران كه است تمهيداتي از بخشي مهاجرت ، ويزاي دريافت براي چندساله انتظار
اگرچه.ميكند جديد وضعيت وشرط بيقيد پذيرش آماده و سلاح خلع كار ابتداي همان
تجربه و تبحر پرمخاطب ، و مفيد حرفه يك در يا و داشته عاليه تحصيلات مهاجران اكثريت
از استفاده صرفا ميكند ، ترغيب آنان جذب به را مهاجرپذير كشور كه آنچه ولي دارند
نسلي خصوص به و آنان فرزندان روي اصلي سرمايهگذاري بلكه نيست آنان توانايي و تخصص
احساس چنداني قرابت خود از پيش نسل هويت با و ميشود متولد مقصد كشور در كه است
بعد ما از بسياري پدران.ميزنم مثالي نو ، نسل اين وضعيت بهتر درك براي نميكند ،
به دستيابي آرزوي در دوم ، پهلوي دوره در ويژه به و قرن آغاز اجتماعي تحولات از
از افتاده جدا مرداني.كردند مهاجرت تهران به مساعد كاري شرايط و رفاهي امكانات
منطبق آن آداب و پايتخت شرايط با را خود نتوانستند هيچگاه كه خويش اجدادي ديار
.كنند
درغربت نه بودند ، كرده معاوضه شهر در محقري لانه با را داراييشان تمامي كه آنان
با نشر و حشر سال پنجاه مثلا از پس هم اگر.داشتند وطن در رويي نه و بودند شاد
به و شوند خلاص بلوچيشان يا و گيلكي آذري ، لهجه از بودند نتوانسته تهران ، ساكنان
.ميكرد منصرفشان بزرگ ، شهر برق و زرق و بهتر امكانات برگردند ، كه ميافتادند صرافت
تنهاحاضر نه بعد نسل ولي آوردند سر به عمر لذت ، و غربت غم از آميزهاي در آنان
و ارتباط هيچگونه اساسا بلكه بازگردد ، خود پدري موطن به شرايطي هيچ تحت نيست
زادگاه ساكنان با و است تازهاي دنياي مولود او.نميكند حس خود در آن با پيوندي
توجه قابل هم ديگري منظر از موضوع.است بيگانه سخت بسيار ، مشتركات رغم به پدرياش
.ميكشاند بحران آستانه به را مبدا كشور اوقات گاهي مهاجرت نامتعارف رشد:است
ويرانهاي به مهاجرت پديده اوجگيري با كه بودهاند آبادي روستاهاي مدعا ، شاهداين
.شدهاند بدل متروك
دراز و دور سفرهاي وسوسه به كه آنها تا كرد مهيا نحوي به را شرايط ميشود چگونه
حب آتش كم دست يا كنند پيدا بيشتري انگيزه خود كشور در ماندن باقي براي افتادهاند
گرداند؟ بازشان ايران به سال چند گذشت از پس تا بماند زنده آنها در آنقدر الوطن
بازسازي و معيشتي وضعيت بهبود مناسب ، شغلي فرصتهاي ايجاد بر علاوه ميرسد نظر به
با ميتواند نيز فرهنگي ميراث مهرانگيز و مهم مولفههاي اجتماعي ، احترام و شخصيت
و كند متوقف را مهاجرت بيماري رشد ريشهها ، يادآوري و وبومي فرهنگي باورهاي تقويت
.باشد داشته آن زخمهاي ترميم و "ملي هويت" تثبيت و تقويت در ملاحظهاي قابل سهم
.كرد موكول ديگر فرصتي به ميتوان را "درماني ميراث" مختلف شيوههاي بررسي
صالحي مسعود
خاكستري حصار در كهنسال چنار سبز قامت
زندگي طول در كه دارند وجود كهنسالي درختان هنوز ما پهناور ميهن كنار و گوشه در
از ميان اين در كهنسال چناران.بخشيدهاند صفا و طراوت نسل چند به خود ، طولاني
.برخوردارند بيشتري شهرت
بيش بودو ايستاده برپا پيش سال چند همين تا تهران در (ع)صالح امامزاده معروف چنار
سپري را زندگي خوش لحظههاي سارش ، سايه در مردم پيدرپي نسلهاي سال ، يكصد از
.كردند
را كهنسال درختان قبيل اين ايران كنار و گوشه در گردش و وجو جست با هنوز ميتوان
و بزرگ و بالنده چنار درخت كجور ، فيروزكلاي ازروستاي درگوشهاي جمله گرفت ، از سراغ
روزگار گذرگاه انتظار به آنجا در پيش سال از 1200 شايد كه است گسترده سايه پرحجمي
بهنظر متر آن5/3 قطر و است بيشتر متر از7 درخت سينه برابر پيرامون است ، نشسته
.ميآيد
از بيش ميتواند بالندهاي درخت چنين ولي است نشده اندازهگيري دقيق بهطور اگرچه
گوياي درخت زندگيآفرين مايههاي و پايهها و ساقهها.باشد داشته بلندي متر 50
.كند زندگي نيز درازي ساليان همچنان ميتواند نرسد آسيب آن طبيعت به اگر كه آنست
بر سر روستا امامزاده حياط باريك گوشه در و ندارد كاري كسي با بيآزار درخت اين
چنانكه دادهاند ، قرار ديوار تنگناي در سوي ، دو از را درخت اما است افراشته آسمان
ولي بگسلد را ديوار بند است كرده تلاش درخت ميشود ، ديده هم ساقه پايه تصوير در
.دارد قرار منگنه در همچنان و است نتوانسته تاكنون
.است كجور روستاهاي پيرسالترين از يكي كجور فيروزكلاي روستاي
معطوف خود به را ديداركنندگان از بسياري نگاه ميتواند و است آرامشبخش درخت ديدار
.سازد
سپري روزگار خاطرات كه هستند عزيزي يادگاران سايهگستر ، و كهنسال درختان اينگونه
پس.ميكنند زنده ميزيستهاند ، جهان اين در ما ، همچون روزگاري كه را مردمي شده
طبيعي ميراثهاي اين زندگي حفظ براي فرهنگي ، ميراث سازمان كه است اين توقع كمترين
.گمارد همت مردم همكاري با نيز
چالوس -نجمالدين رمضان
|