روشنفكران برزخ
كوتاه برشهاي
54-لينچ زبان از لينچ
روشنفكران برزخ
سينما و سرمايه
كارگردان
معطريان رضا:عكس
كارگردان و نويسنده تقوايي ناصر با گفتوگو
انجام را خودش كار كوتاه زماني فاصله با و مرتب فواصل بتواندبه اگر فيلمساز
كار طبيعي سير همان چون نميافتد اتفاق او در هم ناگهاني سليقههاي تغيير دهداين
ميكند طي را خودش
هفته دومين تقوايي ناصر بلند فيلم ششمين بيخط ، كاغذ:اكبري مينا - هنر و ادب گروه
تا منتظرند بسياري كه حالي در.ميگذارد سر پشت تهران در را خود عمومي اكران
كار كم اما قديمي كارنامه بررسي براي نشانهاي را فيلم اين فروش ميليوني رقمهاي
يك كه ميكند پافشاري نكته اين بر شدت به تقوايي اما بدانند ، دوم نسل فيلمساز اين
داشته خوبي فروش تماشاگران به دادن باج بدون ميتواند نيز روشنفكرانه و عميق فيلم
.باشد
فروش با نظيري كم شكل به دهه 80 ابتداي در ايران روشنفكرانه سينماي سرنوشت حال
هنر و فرهنگ وزارت و تلويزيون رقابت دهه 50 در اگر.است خورده پيوند آثار گونه اين
فخرالدين حمايتي سياستهاي دهه 60 در اگر و ميشد روشنفكري فيلمهاي توليد باعث
دهه شد ، ايران سينماي سبك صاحب كارگردانان كار ادامه موجب بهشتي محمد سيد و انوار
و سرمايه را آخر و اول حرف ديگر اكنون زيرا.است شده آغاز متفاوتي داستان با 80
سختي تنگناهاي از بايد روشنفكري متفاوت فيلمهاي ميان اين در و ميزنند آن صاحب
شود تلقي سينمايي چنين موفق مدل بيضايي بهرام ساخته آخرين "سگكشي" شايد.بگذرد
به او.كرد خواهد چه اتفاق اين با سينما از دوري سال از 14 پس تقوايي ناصر اما
-ايران روشنفكري مهم فيلم اولين - "آينه و خشت" توليد گروه به احمد جلالآل توصيه
ميشود ، محسوب ايران سينماي در ادبي اقتباس مسلم استادان از يكي كه او.يافت راه
سالگي ، سن 62 در پشتوانهاي چنين با او.سينماست و ادبيات روشنفكران اتصال حلقه
فيلمهاي اكران از بعد كه تماشاگري دهد ، باج تماشاگر به گيشه براي نميتواند هرگز
جوانپسندانه رنگارنگ سريالهاي تماشاي و تجاري حقيقت در اما اجتماعي اصطلاح به
را تماشاگران بايد تهراني هديه بزرگ تصوير حالا.است يافته تنزل شدت به سليقهاش
تهراني ايران ، سينماي امروز جوان تماشاگر ديگر كه چرا بكشاند ، سينما سالنهاي به
"خورشيد ناخدا" ،"نفرين" ،"كرده صادق" ،" ديگران حضور در آرامش" خالق از بيشتر را
.ميشناسند "ناپلئون داييجان" سريال و
محمدفوقاني عكس
با كارگرداني تازه ، دهه يك آستانه در كه ماست روشنفكري سينماي تاريخي تقدير اين
فيلم توليد ادامه نگران كه حالي در و ايراني امروز زندگي جزئيات از سرشار فيلم يك
و رفت دقيقه چند براي سينماها برخي در كه باشد آن شاهد بايد است بعدياش ناتمام
.كنند حذف را فيلماش پاياني تيتراژ تماشاگران سريع آمد
سرمايه تنگناهاي در سينما برزخ درباره است گفتوگويي تقوايي ناصر با ما گفتوگوي
.روشنفكري آرمانهاي و
كمدي سال يك ميسازيد؟ فيلم خودتان دروني ضرورتهاي يا واقعيات براساس هميشه شما &
فيلمنامه در بدانم ميخواستم حالا.اجتماعي زماني يا تاريخي فيلم سال يك ميسازيد
در ساخت براي را آن فيلمسازي از دوري سال از 14 بعد كه ديديد چيزي چه "بيخط كاغذ"
كرديد؟ انتخاب زمان اين
ساختارهاي مختلف ، موضوعات كنم ، تجربه سينما در را مختلف موضوعات دارم دوست من
مخاطبانم ميان در را جوابش و ميسازم را فيلمي وقتي من.ميطلبد را متفاوتي
"ايران اي" اگر.كنم تكرار را كار همان و برگردم كه نميبينم لزومي ديگر ميگيرم
جان دايي" با تشابهي هيچ "ايران اي" در كه طنزي بود ، طنز مايه يك دليل به ساختم را
سال ، و سن لحاظ از است ممكن ايران سينماي كه است اين مسئله ولي.ندارد "ناپلئون
از كه ميكنم فكر من ولي بگذرد سال فيلمش 100 اولين ساخت از و نباشد جواني سينماي
تجربه سينمايمان در را تجربيات از بسياري و است جواني سينماي هنوز تجربه لحاظ
خودمان سينمايي كارنامه در جامعه ، را آن ساخت ضرورت كه فيلمها از بسياري و نكرديم
چه با را ايراني موضوعات كه داشتم تمركز موضوع اين روي مدتها من.نميبينيم
زمان آن در باشند ، داشته روايي خاصيت شيوهها آن كه كرد روايت ميتوان شيوههايي
جنگي فيلم مثلا بخواهيم كه اين.برسيم حرفهاي سينماي يك به ميتوانيم كه است
لحاظ از چقدر هر فيلمها اين باشد فيلمها ديگر كپي ساز و ساخت لحاظ از و بسازيم
سينما امروز كه اين دليل به.نيست ما سينمايي نياز پاسخگوي درآيد كار از خوب نتيجه
دليل به ولي ميكرد بازي را نقش اين شعر زماني شده ، ما ملي هنر به تبديل
كه شد سپرده سينما به نقش اين اجبار به گرفت قرار آن راه سر كه محدوديتهايي
نشان خود از نسل دو اين در ما بچههاي كه هم استعدادي با.شود ديگر هنرهاي پيشتاز
تنها ميكنيم نگاه وقتي البته و كردند برطرف بود راهش سر بر كه موانعي تمام دادند
عقيده اين سر بر گرچه دارد مخاطب چنين اين ايران مرزهاي از خارج كه است ايراني هنر
ايران در سينما هنر به دنيا مردم توجه كه ميدهد نشان شواهد اما است زيادي بحث
.است شده محدود
است؟ فرم در آن سادگي زمان اين در "بيخط كاغذ" مثل فيلمي ساخت ضرورت يعني &
در را آنها چيزيكه آن خصوصا و شده آن به همه توجه باعث كه ما فيلمهاي در سادگي
يا و نو موج شدن پيدا دوران از.نيست تازهاي چيز است كرده معروف مرزها از خارج
.شد متولد سينما اين در نيز ساده فرمهاي و ساده موضوعات ما سينماي در روشنفكري
بعد.بود "ديگران حضور در آرامش" همان كه ميساختم من را چنيني اين فيلمهاي اولين
را كار فرم ما وقتي كه آن دليل به.دادند ادامه كيارستمي عباس و ثالث شهيد سهراب
آن كه اين به توجه با و ميشود توليد ارزانتر فيلم هزينهها نظر از ميگيريم ساده
مشكل چندان فيلم تهيه نميكرد سرمايهگذاري فيلمهايي چنين روي كسي هيچ موقعها
با ميتواند موضوع در بيشتري تمركز با كارگردان كه است اين آن دوم حسن و نبود
به سينما مثل بياني وسيله يك است قرار اگر هرحال به.كند برقرار ارتباط بهتر مخاطب
در ميخواست دلم من واقعا.كند رشد هنر آن خود بايد اول بدهد رشدي جامعهاش
فيلمي است گرفته را جا همه آمريكايي و هاليوود سينماي از تقدير موج كه دوراني
به.باشد دور معمول شيوههاي از حال عين در اما.بگذارد اثر تماشاچي روي كه بسازم
.كردم انتخاب برايش موضوع با متناسب فرم يك هم من ميطلبيد موضوع اين خود كه تناسبي
روابطي پيوستگي تصويرهايش وسيله به بايستي ميگذرد خانه يك در كه داستاني طبعا
سعي من دليل همين به ميبينيم خانه يك ساكنان بين و خانه يك در ما كه دهد نشان را
محدود و پرسوناژها كمبود و بلند تصويرهاي همين و كنم استفاده بلند بخشهاي از كردم
ميتوانم جرات به ولي است ساده ظاهر به كه داد فيلم اين به سادگياي موضوع ، بودن
.كردم حرفهايام فعاليت دوران در كه بود كارهايي سختترين از يكي بگويم
فيلمي چه شما ببينند ، بودند منتظر همه فيلمسازي از دوري سال از 14 بعد البته &
هميشه شما مورد در اما كرد پيشبيني بشود فيلمسازان ديگر درباره شايد.ساخت خواهيد
.است سخت
دهد انجام را خودش كار كوتاه زماني فاصله با و مرتب فواصل به بتواند اگر فيلمساز
خودش كار طبيعي سير همان چون نميافتد اتفاق او در هم ناگهاني سليقههاي تغيير اين
كار مرتب كه داريم را كيارستمي عباس فقط خودمان نسل فيلمسازان در ما.ميكند طي را
بيضايي بهرام يا من مثل فيلمسازاني ولي داشته هم طبيعي رشد يك دليل همين به و كرده
در را خودشان تفكر و عمر از مقدار يك طبعا گرفتيم ساخت مجوز سال يا 10 هر 8 كه
عظيمي تغيير يا تحول شما ما جديد آثار در اگر و.ميبينند شده حذف سالها اين طول
عمر از كه سالها اين در حال هر به.زماني فواصل همان به برميگردد اين ميبينيد
.كنيم فيلم را آنها ميتوانستيم كه برخورديم موضوعات از خيلي به گذشته ما سينمايي
روبهرو بيخط كاغذ مثل اثري با سال چندين از بعد شما نميافتد اتفاق اين وقتي ولي
ما سالها اين در اگر ولي ندارد من گذشته آثار ديگر به شباهتي هيچ كه ميشويد
.ميآمد طبيعي شما نظر به سير اين شايد ميساختيم داشتيم دوست كه فيلمهايي
است؟ روشنفكر يك عنوان به شما خود نفس حديث بيخط كاغذ فيلم كه گفت ميتوان آيا &
و زندگي از گرتهبرداري يك ميسازد انسان كه اثري هر حال هر درنه مستقيما
در كه پرسوناژهايي تمام مينويسد داستاني وقتي نويسنده يك طبعا.است خودش سليقه
رويا جاي را خودم من مثلا.است خودش شخصيت از گوشههايي ميكند خلق داستان آن
عكسالعملي چه من ميكرد مخالفت من نوشتن با همسرم و بودم زن يك اگر كه ميگذارم
.ميدادم نشان
من همسر.خير محتوا نظر از اما است من زندگي به شبيه خيلي فرم لحاظ از بيخط كاغذ
شايد كرديم ، زندگي هم با سالها ما بود ايران نويسندههاي سرشناسترين از يكي
داستان وارد ديگري بعد ولي داشتيم زندگيمان در هم را فيلم اين مسائل از بسياري
يك چرا كه است اين آن و ندارد من خود شخصي زندگي به شباهتي كه ميشود بيخط كاغذ
پرسش اين واقع در.دهد ادامه را نويسندگي زنش نميخواهد فيلم اين در روشنفكر مرد
خسرو) مرد فيلم اين در.ميكند مطرح را سوال اين فقط.نميدهد پاسخ فيلمساز را
همسرش نميخواهد كه ميترسد چيزي چه از ولي نيست پايي و بيدست آدم (شكيبايي
قدر آن اما نميدهد انجام هم مستقيمي ممانعت هيچ حتي مرد.نيست مشخص شود نويسنده
.باشد آزاد نوشتن براي فكرش نتواند زن اين كه ميكند كارشكني زندگي عادي روابط در
پيدا فيلم اين به خانمها كه علاقهاي شايد و ميكند مطرح فيلم كه است سوالي اين
معمولا كه حدسهايي تمام.باشد علت همين به (ميدانم من كه آنجا تا البته) كردند
پاك را آنها همه فيلم جريان در ميپروراند خودش ذهن در فيلم ديدن هنگام تماشاچي
گرم نوشتن به زن سر اگر يا و نيست ، بيپولي خاطر به شوهر و زن اين درگيري.ميكند
اختلاف و اعتياد خاطر به شوهر و زن اين درگيرينميرسد خانه و بچهها به ديگر شود
با كه است مينيماليستي فيلم يك فيلم اين كه معتقدند عدهاي اگر.نيست هم طبقاتي
ذهن در كردم ذكر بالا در كه حدسياتي علت به ميكند روايت را قصه يك امكانات حداقل
.ميشود پاك فيلم نمايش طول در تماشاگر
فيلم يك چيز مهمترين ما سينماي در آن تبع به و ما جامعه در داشتم عقيده هميشه من
به سانسور كه خصلتي و پديده ايناست فيلم آن از خارج نيست ، فيلم آن خود در
دنيا تمام در يعني.دهد نشان توجه ما سينماي به دنيا شده باعث و داده ما فيلمسازان
در اما بزنند حرف فيلمهايشان در تمام روشني به ميكنند سعي فيلمسازان همه
"نه" با ما فيلمهايشود گفته فيلم از خارج موضوع اصل ميشود كوشش ما فيلمهاي
ماست سينماي از وجه آن موضوع اين.ميدهند نشان ندادن نشان با.ميزنند حرف گفتن
يك ميكند كسب موقعيت و ميشود فرستاده كشور از خارج به ما فيلمهاي وقتي كه
طرف آن بزرگي باندبازي يك ميكنند فكر و نميفهمند را آن علت ما جامعه در عدهاي
.ميكنند حمايت ما فيلمهاي از و دارد وجود
است؟ داده خلاقيت ما فيلمهاي به سانسور يعني &
دفاعي كه فوتبالي مربي تفكرات مثل درست.شده ايجاد گريزي راه يك ولي.نه خلاقيت
مسئولين در توهمي ميگوييد شما كه مسئلهاي همين البته.ببرد تا ميكند بازي
پيدا بزرگ هنرمندان ميشود باعث كه فشارهاست همين كه آورد وجود به ما سينمايي
زمان در بزرگي هنرمندان چه ببينيد كه ميزنند مثال ما براي را روسيه و ميشوند
روسيه كه كنند اشاره نكته اين به نخواستند گاه هيچ اما آمدند وجود به روسيه خفقان
نشان را خود زمان آن در هرگز يا و داد دست از را خود هنرمندان از بسياري زمان آن
.ندادند
خوب ، فيلمنامه:ميگويد خوب فيلمنامه مورد در شاگردانش به استاد فيلم از پلاني در &
چنين بيخط كاغذ فيلمنامه پشت آيا بسازد چيز همه چيز هيچ از كه است فيلمنامهاي
بوده؟ حاكم تفكري
انتقال و دشوار مسائل كردن ساده هنر كار.باشيم داشته سادگي از استنباطي چه ما تا
از برخي مثل فيلمسازان از بعضي كه ميافتد اتفاق گاهي اما است مخاطب به آنها
گاه ما كه را مسائلي.است دشوار كنند طرح ميخواهند كه موضوعي نويسندگان يا شاعران
نميخواهد فيلمسازي هيچ وگرنه است نظريه اصل در دشواري ميكنيم مطرح سينما براي
فيلمساز.بداند خودش شگرد جزء آن و بدهد جلوه پيچيده را سادهاي مسئله بيجهت
ما كار به فرم كه جاست اين.بدهد انتقال را خودش نيت بتواند كه است موفق زماني
ولي است ساختاري تفاوتهاي ميبينيد من فيلمهاي در شما كه تفاوتهايي اينميآيد
. نكرده تغيير من عقايد
ميكرد تهديد را فيلم خطر اين كم پرسوناژ همچنين و محدود فضاي و لوكيشن دليل به &
ميزانسن ، دوربين ، مداوم و ظريف تغييرات با شما اما ;بگيرد خود به تئاتري ساختاري كه
به دارد جريان آن در زندگي كه ساختيد فضايي كوچك خانهاي محدود مكان از نورپردازي
است؟ گرفته شما از زيادي انرژي كار اين ميرسد نظر
بسيار مرا كار محدودش چشماندازهاي و لوكيشن دليل به فيلم گفتيد شما كه طور همان
انجام كه بود كارهايي سختترين از يكي گفتم قبلا كه طور همان البته و ميكرد سخت
.داشت عظيمي پروداكشن و پرسوناژ كه ناپلئون داييجان از حتي دادم
شباهتهايشان تمام با كه دليل اين به.است ديگري فاصله سينما ، با تئاتر فاصله اما
زياد فيلمي ديالوگهاي حجم اگر نميكنم فكر من هستند متفاوت هنر تا دو يكديگر با
سينما به باشد كمتر بازيگران گفتوگوهاي اگر يا ميشود نزديكتر تئاتر به باشد
.است ديگري فاصلهگذاري ميكند جدا تئاتر از را سينما كه چيزي آنميشود نزديك
بازيگران رودررويي يا و دارد ، خود لوكيشنهاي در تئاتر كه محدوديتهايي همان شايد
يك بين ما شود باعث دارد بازيگري لحاظ از كه جذابيتي و دشواري يا و تماشاگران با
.باشيم قائل تفاوت سينمايي يا تئاتري كار
كه شيوههايي يك و تئاتري شيوههاي نام به ميكنند ، معرفي ما به را شيوههايي يك
من وليسينمايي شيوههاي عنوان به است..و عظيم بسيار ، لوكيشنهاي مثلا
تئاتري شيوههاي همان از جاها خيلي بشود سينماييتر كار اينكه براي اتفاقا
از استفاده كردم اتخاذ فيلم اين در كه تئاتري شيوه اولين يعني.كردم استفاده
تداوم با كه ميداد امكان من بازيگر به بلند تصويرهاي اين.بود بلند تصويرهاي
.بپردازد نقش ايفاي به بيشتري
ديواري ساعت اينكه با ميبينيم فيلم اين در را زندگي حركت ساعت ، دو اين در ما &
.است رفته خواب به صفر نقطه در خانه
به را خود تماشاگر كه است حركت در سالنها راهروها ، در حدي به دوربين
.است خارج گفتيد شما كه تئاتري شيوه آن از اين و ميبرد فيلم متعدد زاويهبنديهاي
.است دور هم بسيار بلكه نيست نزديك تئاتر به تنها نه فيلم اين
در پشت دوربين است ، اتاق در مثلا نميبينيم را فيلم بازيگر ما كه هم زماني
.ميكشد را او انتظار
موفقي فيلمهاي نمايشنامهها ، روي از ما كه شود شيوهاي فيلم اين ساخت شايد
.بسازيم
يعني ايران سينماي تواناي بازيگر دو شما و است بازيگري به متكي بسيار بيخط كاغذ &
اين.كرديد انتخاب هستند سينما سوپراستارهاي جز كه را تهراني هديه و شكيبايي خسرو
.داشتند نقشها همان تكرار در سعي خود قبلي نقشهاي در موفقيت دليل به بازيگر دو
به كه تهراني يعني گرفتيد نظر در آنها براي متفاوت نقش دو فيلمنامه در شما ، اما
اكثر در كه شكيبايي و ميكند وراجي مرتب فيلم اين در است معروف كردن صحبت تلگرافي
كوتاه بسيار بيخط كاغذ در ميگيرند نظر در برايش را بلند ديالوگهاي فيلمنامهها
گرفتيد؟ نظر در ترفندي چه آنها كردن بازي براي است اين سوال حال.ميزند حرف
آن كي است قرار مثلا كه نيست اين فكر به خيلي مينويسد متني نويسندهاي كه زماني
ميشوند پررنگتر شخصيتها و ميشود نوشته متن اين مرور به.كند بازي را نقشها
هم شخصيتها اين ميدهد ، نشان را خود گرفته قرار ظهور داروي در كه عكسي مثل درست
يا.ميكنيم استفاده بازيگر جور دو از سينما در ما.ميشوند پررنگتر نويسنده براي
دوست را آنها هم مردم و موفقند خودشان كار در حرفهاي بازيگران.حرفهاي يا آماتور
و قيافه و ظاهر به هم زياد موفقند كه دارند خود همراه چيزي بازيگران اين.دارند
سينما در كه بازيگراني.است ديگري جاي در تقابل اين.نميشود مربوط چيزها جور اين
آن تكرار در سعي كردهاند كسب سينمايي نقشهاي در كه توفيقي دلايل به ميشوند چهره
آن فيلمها ديگر در نميخواهند و ميدانند چيزها همان را خود موفقيت علت و دارند
دارند دوست آنها.است سختتر خيلي آنها دادن تغيير نتيجه در بگذارند كنار را
اين البته كه بپذيرند را نقش آنها اينكه نه.شوند خودشان شبيه داستان شخصيتهاي
.است آمريكايي بازيگري شيوه
وجود به فيلم در را دراماتيك سازهايي و ساخت كه حرفهاي بازيگران با كردن كار
با ميتوانند سريع فني لحاظ از را خودشان آنها كه اين براي است آسانتر ميآورند
آماتور ، بازيگر.است مشكل خيلي آماتور بازيگر براي اين كه حالي در.دهند وفق دوربين
جواب كارگردان به حرفهاي سينماي در كه است غيرممكن باشد نشده انتخاب درست اگر
انتخاب را شوهري و زن داشتم دوست خيلي مينوشتم را داستان اين داشتم وقتي من.دهد
بر ديگري اثر يك فيلم وقت آن شايد نشناسند را آنها مردم و باشند آماتور كه كنم
بازيگران بيان نحوه و لوكيشن لحاظ از كه محدوديتهايي دليل به ولي ميگذاشت مردم
كدام من بعد.بود غيرممكن هم شايد و مشكل بسيار آماتور بازيگران با كار اين داشتم
نفس يك دقيقه تهراني 4 هديه مثل كه كنم پيدا ميتوانستم را آماتوري بازيگر
من كه باشد چيزهايي همان دقيقا ديالوگها اين و بگويد را فيلم ديالوگهاي
كرد ، بازي تهراني كه غريبي ذهني فاصلهگذاري آن با را ديالوگها اين و ميخواستم
.كند كار
آنها بار اين و نكنند بازي گذشتهشان آثار مثل بازيگر دو اين كه كردم كوشش ولي
فراموش از معروف بازيگران كه وحشتي.هستند آشنا آنها با مردم كه نباشند بازيگراني
.دارد ما سينماي در سابقهاي يك خود دارند قبليشان نقشهاي كردن
اين.داشتند دوست هميشگيشان نقشهاي با را وثوقي بهروز يا فردين هميشه مردم مثلا
سناريو وقتي طرف آن از و ميشد من نگراني باعث اول روزهاي كه بود چيزي همان اتفاق
هفته دو يكي من البته و.نميديدم پرتنش و پيچوتابدار داستان يك ميخواندم را
تاكنون كه حرفهاي بازيگر دو مثل بشوند اينها مرور به تا داشتم بازيگرانم با سختي
دشوارترين از يكي كه شده معروف سخت بازيگري به بازيگري نوع اين.نكردهاند بازي
.است نكردن بازي بازي ، بهترين من نظر به.است بازيگري شيوههاي
مينيماليستي ادبيات به مخصوصا و ميكنيد دنبال را جهان ادبيات اينكه به توجه با &
كه هم حالا و است ادبي اقتباس شما گذشته آثار مجموعه كه ميبينيم هستيد علاقهمند
.است مينيماليستي ادبيات به وابسته شدت به اما نيست اقتباس بيخط كاغذ
در كه داشتيم فيلمهايي نمونه ما.است نويسنده يك زندگي كه باشد اين آن علت شايد
چون نميكردند ارضا مرا وقت هيچ اما بودند فيلم اول شخصيت شاعر يا نويسنده آنها
كه بوده كسي ايراني فيلمهاي در نويسنده.آشنا عوالم اين با و بودم نويسنده خودم
طوري اين نوشتن طبيعت كه حالي در ميگرفته دست در را سرش و مينشسته ميز يك پشت
را آن ميآيد دلش سخت بنابراين.است باارزشتري بسيار چيز نويسنده براي كاغذ.نيست
شناخت در فيلمسازان آن كه نيست اين علتش البته بياندازد بيرون و كند مچالهاش
عين.است شهودي عالم يك نوشتن عالم كه است اين علتش داشتند ، ضعف شخصيتها اينگونه
و دارد خلوت به نياز نوشتنميكند شاگردانش به كلاس سر در استاد كه توصيهاي همان
.ميشناسم را آن نويسنده يك عنوان به من
كوتاه برشهاي
بين ذره زير زندگي
تقوايي ناصر ساخته آخرين به نگاهي
افشنگ مريم
تقوايي ناصر:كارگردان
فرشچي مينو از طرحي براساس تقوايي ناصر:فيلمنامه نويسنده
توكلنيا حسن:تهيهكننده
صبا فرهاد:فيلمبرداري مدير
گنجوي عباس:تدوين
توكلنيا حسن:توليد مدير
ژيان فاضل:لباس و صحنه طراح
شهبازي مجيد:لباس و صحنه مجري
ميرشكاري جهانگير:صداگذار و صدابردار
خسروي سودابه:چهرهپرداز
ضرابي علي امامي ، نازنين:چهرهپردازي مجريان
شهبازي مجيد:ويژه جلوههاي
مطلبي ، آرين مرادي ، هانيه مشايخي ، جمشيد تهراني ، هديه شكيبايي ، خسرو:بازيگران
جعفري شاهين معززي ، اكبر عبيسي ، صغرا شيخي ، جميله خردمند ، نيكو
***
در 16 كارگردان اين ساله غيبت 14 از پس تقوايي ناصر ساخته آخرين "بيخط كاغذ"
.است رفته پرده روي سينما سالن
كه چرا كرد شوكه را سينما اقتصادي كارشناسان از بسياري فيلم اين ميليوني فروش 53
امتحانات همزماني و تلويزيون از جامجهاني مسابقات مستقيم پخش ميرسيد نظر به
.بگذارد تاثير فيلم اين فروش روي دانشجويان و دانشآموزان نهايي
هيچ بدون و است تقوايي روشنفكرانه و خاص سينماي از برگرفته كه "بيخط كاغذ" مضمون
كه بود ديگري دليل ميكند بررسي را خانواده يك زندگي جوانب سادگي حادثهاي ، گونه
چند هر كند برقرار ارتباط عام مخاطب با توانست نخواهد فيلم اين بودند معتقد بسياري
برده سود شكيبايي خسرو و تهراني هديه يعني سينما محبوب چهرههاي و بازيگران از
ميكنند بازي يكديگر رودرروي اولينبار براي بازيگر دو اين "بيخط كاغذ" در.باشد
نظر در آنها براي را متفاوت نقشي بازيگران اين كارهاي ديگر برخلاف كارگردان و
حركات همراه به پراحساس و بلند ديالوگهاي ديگر تماشاگر فيلم اين در.است گرفته
سنگي صورت آن با تهراني هديه چهره و نميبيند شكيبايي در را صورت و دست اكشن
مهارت با را منگول و شنگول قصه حالا كه شده تبديل قصهگويي شهرزاد به هميشگي
قصد تقوايي ناصر كه ميشد شنيده البته.ميكند تعريف تماشاگر براي شگفتانگيزي
سخت ديالوگهاي دليل به اما كند استفاده فيلم اين در آماتور شوهر و زن يك از داشته
به موفق ،"بيخط كاغذ" فيلمنامه در جهان و رويا خاص نقش حال عين در و طولاني و
.است نشده كار اين انجام
است جديدي نسل زناشويي زندگي از موشكافانه و دقيق تصويري "بيخط كاغذ" داستان اما
در.ميكنند زندگي باشند داشته يكديگر به نسبت شناختي كه آن بدون خانواده يك در كه
بكشد تصوير به را زندگيش خود ، فيلمنامه در دارد قصد _ رويا _ زن كه زماني فيلم اين
سالها گذشت از بعد ميشود متوجه او.ميشود روبهرو شوهرش از خالي ذهنيتي با
ساده زندگي يك از درخشاني ثبت فيلم اين.ندارد او از شناختي و هويت همسرش با زندگي
.است ساخته چيز همه هيچ ، از واقعيت و خيال تركيب با كه است معاصر اجتماعي و
شخصيتهاي به فيلمنامهنويس و كارگردان بيطرفانه نگاه فيلم نكته مهمترين اما
عنوان به نه و دارد را سطحي شعارهاي دادن قصد نه فيلم اين در تقوايي.است داستانش
براي او وسوسه و تماشاگر جذب علتهاي از يكي شايد.است نشسته قضاوت به داور ،
.باشد نكته همين فيلم ديدن دوباره
آن از.است فيلم اين ويژگيهاي از ديگر يكي صبا فرهاد پويا و ماهرانه فيلمبرداري
خطر اين لحظه هر ميگذرد خانه محدود فضاي در "بيخط كاغذ" سكانسهاي اكثر كه جا
جابهجايي و تغيير با صبا اما بيفتد تئاتري ساختار به كه ميكرد تهديد را فيلم
ملموس و زنده فضايي ساعت دو مدت در توانسته دقيق نورپردازي و دوربين حركات
براي ميتواند گاهي كه لوكيشن تعدد عدم "بيخط كاغذ" در است معتقد او.بيافريند
ولي است نور روي نقاشي فيلمبرداري.بود شده من دلشوره باعث باشد امتياز فيلمبردار
.است نور با نوشتن فيلمبرداري فهميدم كار اين انجام با
شوخي يك مانند فيلم.است "بيخط كاغذ" داشتني دوست "طنز" فيلم مثبت نكات ديگر از
كه كارگرداني از طنز اين البته كه شده ، ادا جدي بسيار لحني با كه است زيبا
.نيست انتظار از دور ساخته را "ايايران" و "ناپلئون داييجان"
54-لينچ زبان از لينچ
متقابل علاقه:لينچ و كوبريك
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
ساختيد؟ چطور را آن چطور؟ نوزاد آن &
.كنيم صحبت دربارهاش ندارم دوست
...بداند را اين ميخواست هم كوبريك استنلي حتي ميگويند &
فيلمبرداري شروع از قبل درستكرد من از را تمجيدها و تعريف بيشترين كوبريك راستش
بودند آمده.ما پيش آمدند فيلمز لوكاس طرف از نفر چند انگلستان ، در "فيلنما مرد"
.زدند سري هم من به.ببينند را [م - "فيلنما مرد" فيلم كننده تهيه] سينجر جاناتان
ديدنت از":گفتند من به.بوديم درويمبلي (Lee) لي بينالمللي استوديوي راهروي در
:گفت بهمان او و ديديم را كوبريك بوديم ، الستري در كه ديشب چون ديويد ، شديم ، خوشحال
پيشنهاد هم آنها "ببينيم؟ را محبوبم فيلم و من خانه برويم امشب ميآييد بچهها ، "
مرا واقعا اين.بود "كني پاك كله مرد" ديدند ، كه فيلمي و بودند پذيرفته را كوبريك
تك تك تقريباسينماست هميشگي بزرگان آن از يكي كوبريك من براي چون.آورد وجد به
.است عمرم محبوب فيلم ده جزو فيلمهايش
ديگري حرف وقت يا رسيده دربارهاش زدن حرف وقت حالا.برگرديم نوزاد آن قضيه به &
است؟
!نيست حرفي هيچ وقت
خودتان كارساختهايد [غريبش و عجيب شكل آن با] را نوزاد آن ميكردم تصور من&
بود؟
را آن ديگري كس شايد.نميگويم هم بعد به اين از.نگفتم چيزي چنين وقت هيچ من
ناكسي و هركس وقت آن بگويم ، اگر.باشيم كرده پيدايش طوري همين شايد.باشد ساخته
اينكه:فهميدم يكهو خودم كه ميشود قضيهاي همان مثل.شده انجام چطور كار ميفهمد
پشت مردم."صخرهنورد" فيلم مثل يا.نشده واقع ؟ سانست خود در وايلدر فيلم خانه
اسرارشان شعبدهبازها !را فيلم خود تا ديدهاند بيشتر را هليكوپترش انفجار صحنه
ازشان يكي كنند ، فاش را آنها تا كه ميدانند خوبميدارند نگه خودشان براي را
است وحشتناك من نظر به ".است آسان خيلي اينكه مياندازي؟ دست مرا داري":ميپرسد
اينكه محض به ولي نيستند ، متوجهاش خودشان.بزنند حرفي چنين ميشوند حاضر مردم كه
آنچه از.ميميرد آنها وجود در چيزي ميبينند ، يا ميشنوند را رازها آن از يكي
.ميشوند مردهتر بودهاند ، قبلا
|