آبرنگي فيلمبردارپلانهاي
ميانبر راههاي
منتقد نگاه
آبرنگي فيلمبردارپلانهاي
بيخط كاغذ فيلمبردار ;صبا فرهاد با گفتوگو
ايران سينماي فيلمبرداران بهترين از يكي عنوان به را خود كه آن از قبل صبا فرهاد
كه كرده فيلمبرداري مستند سينماي عرصه در را يادماندني به و شاخص آثاري كند ، مطرح
تلويزيون بينندگان ذهن در آن تصاوير كه است "پلآزادي" مستند آنها معروفترين از
در گونه ، اين در دوربين نشده پيشبيني و خاص حركات و مستندگونه نگاه.است شده ثبت
عباس كه "كجاست دوست خانه".ميشود ديده كرده فيلمبرداري صبا كه آثاري اغلب
همزمان رساند ، شهرت به جهان سراسر در سبك صاحب فيلمسازي عنوان به را كيارستمي
ناصر جمله از.گرفت قرار فن اهل از بسياري توجه مورد فيلم اين درخشان فيلمبرداري
تسري هم او بعدي فيلمهاي به فيلم آن در صبا كار به تقوايي ناصر علاقه.تقوايي
خانه" فيلم ياد با سال همه اين گذشت از بعد تقوايي كه رسيد جا آن به و كرد پيدا
قبلي كارهاي با كه سپرد صبا فرهاد به را "بيخط كاغذ" فيلم فيلمبرداري "كجاست دوست
و "چزابه به سفر" و "كجاست دوست خانه" مثل فيلمها برخلاف.داشت سزايي به تفاوت او
طبعا كه ميگذرد محدود و بسته فضاي در فيلم درصد تقريبا 80 "روزگاري روزي" سريال
و وسواس ذاتي ، دشواري اين به و است بوده دشواري بسيار كار آن فيلمبرداري
و !ميشود سخت برابر چند كار ببينيد تا كنيد اضافه را تقوايي آشناي كمالگرايي
ديگر بار يك.است داده ارائه فيلم در را درخشاني بسيار كار صبا فرهاد انصافا
شعلههاي و ميكند باز را خواب اتاق در رويا كه صحنهاي فيلمبرداري و نورپردازي
به او با بيخط كاغذ اكران بهانه به...كنيد مرور را ميشود منعكس چهرهاش روي آتش
.نشستهايم گفتوگو
معطريان رضا: عكس
فيلمبردار
زاده صرافي حامد
حساس تصوير زيباشناسي روي ديگر ميدهدما دست از را حساسيتهايي دارد ما سينماي
گرفته را چيزش همه تقريبا سرمايه ديگر كه رفته جايي به ما سينماي نيستيم ،
فكر و شديد همكاري به دعوت "بيخط كاغذ" فيلم فيلمبرداري مدير عنوان به طور چه
*
كنند؟ انتخاب را شما تقوايي آقاي كه شد باعث ويژگيهايي چه ميكنيد
"كجاست؟ دوست خانه" اسم به فيلمي من پيش سال هجده _ هفده حدود.نبود خاصي ويژگي
چه و خودمان جامعه در چه خوبي تاثيرات خودش زمان در فيلم اين.كردم فيلمبرداري را
براي كه سفري در حتي و بودم جوانتر زمان آن طبيعتا.داشت بينالمللي جوامع در
ميكرد كار زوريخ راديوي در كه پيرمردي دوست بودم ، رفته سوئيس به فيلم عمومي نمايش
يك الان كه ميكردم فكر":گفت.كرد تعجب خيلي هستم فيلم فيلمبردار من فهميد وقتي
تصاوير":گفت "شماست؟ ذهن توي تصوير اين چرا":گفتم ".ميبينم را ساله شصت پيرمرد
".است نشسته مجرب ذهنيت يك دوربين پشت كه ميكرد القا اينگونه من به فيلم
اين ".بود خوب نباشيد ، خسته":گفت فقط ديد ، را فيلم تقوايي آقاي وقتي موقع آن
كه وقتي.است روشن همه براي بزرگواري آدم چنين تعريف اهميت چون بود لذتبخش برايم
من ، از قبل ماه دو حدود.شدم خوشحال بسيار شد گرفته تماس من با كار اين براي
نزديك بود فيلمنامه در كه خانهاي به را آنجا و بود كرده كار خانه اين در تقوايي
.بود كرده راحتتر را ما كار مسئله اين و بود كرده
فيلمبرداري نظر از بيخط كاغذ كه رسيد نظرتان به كرديد ، مطالعه را فيلمنامه وقتي
*
برديد؟ كار به آن اجراي براي تمهيداتي چه و دارد ويژگيهايي چه
آن منظورم.هستند فيلمبردارها نميشناسند ، را همكارشان كه كساني تنها سينما در
فيلمبردار يك با كاريام محيط از بيرون است ممكن كه چرا است ، كاري ثغور و حدود
قضيه اين عكس است ممكن سرصحنه ولي ".است خوشاخلاقي آدم چه" بگويم و بشوم آشنا
فيلم اين بايد من كه نميكنم فكر اين به ميخوانم را فيلمنامه كه وقتي.باشد صادق
خواندهام ، فيلمنامه دويست يا صد شايد ميكنم كار دارم كه سال چند اين در.بگيرم را
نوع هر نيست ، خودآگاه هم اين.كنم برقرار ارتباط نتوانستهام آنها از بعضي با
خواندنش دارد ، فرق رمان يا داستان يك نوشتن با كه است تخصصي و فن فيلمنامه نوشتن
داشته نياز خواننده اگر و ميكند توصيف را ماجرا نويسنده رمان در.طور همين هم
حالات و حس مجموعه و ضدقهرمان يا قهرمان پرسوناژ ، حالت ميشود ، گفته هم اجزا باشد
بايد كه اين دليل به ميشود ، اشاره فقط موارد اين به فيلمنامه در اما.ميگويد را
خاطر به _ يافته پرورش فيلمبردار ذهن در عينيت ، اين.كند پيدا عينيت تا شود اجرا
شكل فيلم از كلي تصوير يك ناخودآگاهش در ميخواند را فيلمنامه وقتي كه _ شغلش نوع
هم جزئيات به شد ، خواهد كارگردان با خصوص به كه صحبتهايي با بعدا كه ميگيرد
و ميدهد عينيت كمكم را گرفته شكل ناخودآگاه در كه مبهمي شكل آن و ميشود پرداخته
كم لوكيشن در عجيب فضاي آمد من ذهن به فيلمنامه خواندن هنگام كه چيزي.ميشود اجرا
.است گرفته و نور
رضامعطريان :عكس
و عالي تكنسيني بايد كه است اين هم بخشش يك كنيم تعريف را فيلمبردار بخواهيم اگر
بودن تكنسين از ميليمتر يك سانت ، يك ذهنم كردهام سعي هميشه من ولي.باشد يك درجه
همين به.بدهد تصاوير به شعرگونه لعاب و رنگ يك و كند پيدا حال و حس و برود پيشتر
را تصاوير اين وقتي حسم.ميگيرم كمك خيلي _ غيرارادي صورت به باز _ حسم از خاطر
فيلمنامه خود فضاي كه چرا نيست بيراه هم زياد كه ميبينم ميبيند ، فضا و نورها در
نفر چند اين دور به حصاري گونهاي به ندارد كشيدن نفس فضاي است ، بستهاي فضاي هم
كلام به اصلا شود شروع كار اينكه از قبل ولي ميگويم الان را اينها.است شده كشيده
براي تقوايي با صحبت مسلما.ميگرفت شكل ذهن در كه داشت وجود گنگي حس فقط نميآمد ،
بستن نطفه مثل فيلمنامه يك شكلگيري.داد من ذهن به خوبي كمكهاي قضيه ، اين اجراي
انسانياش شمايل و شكل كردن پيدا و زدنش حرف و رفتن راه نوزاد ، آمدن دنيا به جنين ،
و عقل كه ميكنم فكر.است شده او با كه برميگردد رفتاري مجموعه به اينها.است
خودش اندازه به و دارد وجود البته باشد ، داشته دخالت آن در زياد نميتواند منطق
دادن شكل در آنها سكوت و كارگردان و فيلمبردار ارتباط آن ، از بيشتر اما است موثر
يك ذهن واقعا چون است بحراني لحظات در متقابل درك سكوت ، از منظورم.است فيلمنامه
.است آرامش نيازمند زايش ، لحظه در كارگردان
بود بستهاي و تاريك فضاي آمد پديد برايتان فيلمنامه خواندن با كه ذهنيتي
اولين *
...كه
!تاريك نه نور ، كم
تلخ طنز اين دليل به بود ، فيلمنامه در كه طنزي فضاي با نوري كم اين حقيقت در
*
بود؟ ساختاري قضيه يك اصلا يا بود ماجرا كل در موجود
يك ندانيم ، با بدانيم طنز را فيلم اين اصلا و كنيم تعريف را طنز بخواهيم اگر
لب گوشه تلخي لبخند كه ميشود باعث آدمها اين زندگي جريان اينكه يا و است مسئله
تلخي.ميكند روشن را آن تكليف مخاطب كه است چيزهايي مجموعه بيايد؟ هوشيار بيننده
من اوليه حس آن.بخندد قاهقاه فيلم طنز به تماشاگر نميگذارد كه هست فيلم در خاصي
چگونگي و قضيه اين اجراي چگونگي مورد در آمديم بعدها بود ، خفگي و بستگي همين هم
.نباشد تكراري اينجا بودن بسته اين كه كرديم فكر كرديم ، صحبت نورپردازياش
اين در خاصي فضاي كلا و ميگذشت خانه داخل فضاي در فيلم درصد هشتاد الي هفتاد
*
مد داخلي يا خارجي خاص الگوي قالب ، اين به رسيدن براي شما آيا.بود حاكم فيلم
بود؟ نظرتان
از كه فيلمبرداري خدمت در فيلمبرداري:كنيم تعريف گونه دو را فيلمبرداري اگر
خدمت در فيلمبرداري ديگر ، نوع يك و ميسازد عالي و يك درجه تكنسين يك فيلمبردار
كه ميكني فكر مدام هم كار پايان تا و است همراه دغدغه و اضطراب با هميشه كه موضوع
كه چيزهايي مجموعه و جذاب ، زيبا ، شده ، تجربه اول نوع غلط؟فيلمبرداري يا بود درست
پيروي چون كار نوع اين ولي.است ميسازد ، نظربيننده كردن جلب براي را تصوير يك
هيچ من ذهن.كند فكر آن به پيشاپيش نميتواند است ، موضوع از فيلمبردار
كه بود چيزهايي مجموعه داشت وجود هم چيزي اگر نداشت ، كار اين براي پيشزمينهاي
ديگري هرچيز يا بودم خوانده بودم ، ديده بودم ، كرده توجه آن به زندگيام در قبلها
اين در شرايط ، اين در سليقه اين و باشد ساخته من براي را سليقهاي ميتواند كه
.دارد هماهنگيهايي تقوايي ، ناصر كارگرداني با بيخط كاغذ مثل فيلمنامه يك با زمان ،
يك به منجر ميتواند خوب شانس يا خوشايند اتفاق يك علاوه به چيز همه من ، نظر به
تقوايي بيروني ، شبهاي براي البته.نيست هميشه شانس آن و اتفاق آن.بشود خوب فيلم
سه در تاكسي توي كه جارموش "زمين روي شب" ;ببينم را فيلم يك كه داد پيشنهاد من به
.ميگذرد پايتخت
.باشد تاريك خيابان در فيلم شبهاي نميخواهم:گفت تقوايي
.خوب احساسات منتقلكننده و درخشان است ، روشن خيلي فيلم اين شبهاي
*
بيننده ذهن بياييم ، بيرون بسته فضاي آن از اينكه براي.كرديم را كار اين آگاهانه
كردم انتخاب را خيابانهايي.نباشد مبهم و تاريك خانه فضاي هم شبها كه داشت نياز
را جذابيت بهانه آن به تا بيافتد ماشين شيشه در چراغهايش نور و باشند روشن كه
شلوغ مقدار يك كه است اين واقعيتش:گفتم ديدم ، كه را نوار ولي.كنيم تقويت
شد راحت خيالم كردم ، نگاه و داد من به را جارموش فيلم تقوايي كه زماني !كردهايم
.نيست ميخواهد تقوايي كه چيزي آن از دور زياد بود من ذهن در شب براي كه تصاويري آن
اين كه مسلحي چشم.كردم نورپردازي را شبها كارم ، در بار اولين براي خاطر همين به
كه اندازهاي به اما شده نورپردازي فيلم اين كه ميشود متوجه ميبيند ، را فيلم
اندازه ، همين به.نگرديم روشني و تاريك چرايي دنبال كه اندازهاي به ببينيم ، زيبا
.كردم نورپردازي راحت خيال با
نظر در بدون _ بود نكرده كار سال دوازده عملا كه ميكرديد كار كارگرداني با شما
*
و حرف و بود رويش تقوايي ناصر اسم حال هر به و _ "يوناني كشتي" كوتاه فيلم گرفتن
ويژگيهاي از مقداري و داشتيد قضيه به نسبت حسي چه كار از قبل.خودش خاص حديثهاي
كنيد؟ صحبت است ، چه فيلمبردار از انتظارش كه نظر اين از تقوايي
فيلمبرداري هيچ وقت هيچ البتهبودم آشنا مقدار يك كارهايش طريق از تقوايي با
.باشند كرده كار هم با اينكه مگر بالعكس ، يا بدهد نظر نميتواند كارگردان به راجع
در مشتركا همديگر با پلان يك كه نيست شناختي ميشناختم ، را او بگويم كه هم چه هر
به تقوايي تا بودم داشته نگه خالي را ذهنم از بخشي يك مسلما.بشود گرفته لحظه يك
را كار همين بشناسد مرا اينكه براي هم تقوايي ميدانستم صددرصد.بدهد ذهنيت آن
.ميكند
خط يعني كرد ، كار ميخواست دلش كه آنطور روزي ده الي هفته يك تقوايي همين براي
نسبت به بود كادر داخل كه صندلياي دسته حتي ميگذاشت ، علامت بازيگر براي ميكشيد ،
داشت خطوطي كه هرالمان يا ميز يا صندلي براي و ميگذاشت گوه ميبود ، كج نبايد كادر
وقتي.ميكرد استفاده كادر به نسبت خط آن بودن صاف از اطمينان براي وسيله اين از
فكر اينكه براي ميكردم ، بيشتري مسئوليت احساس ميديدم ، را چيزها مجموعه اين
دلش كه آنطور تا آمده خوبي انرژي با نكرده كار سالها كه آدم اين ميكردم
او از بخشي و است مقابلش كه فيلمبرداري اين:اينكه دوم.بگيرد تصميم ميخواهد
:ميگويم بود؟ چطور:ميپرسد و ميدهد كات وقتي نميداند هنوز و است ناشناخته برايش
مجموع با نه؟ يا ميشود منتقل دارد ذهن در خوب از او كه تعريفي همان آيا !بود خوب
مرتبه چهار بلكه مرتبه ، سه و مرتبه دو نه مرتبه ، يك نه راشها ، ديدن با چيزها ، اين
پس درميآورد ، را خودش پدر و نميگيرد راحت هم خودش به كه است آدمي چون.بود راضي
تنظيم ميگذاشت ، را كادر تقوايي خود اوايل !نميگيرد راحت من به هيچوقت بنابراين
او و ميگذاشتم را كادر من ديگر كمكم !است كادرت اين كه ميگفت من به و ميكرد
خودش كه كارگرداني با كردن كار كه بگويم هم را اين.ميداد تغيير يا ميكرد اصلاح
پس نميبخشد ، خودش به حتي و ميآورد فشار خودش به و ميگذارد تنگنا در اينطور را
نكنيم ، نزديك ذهنيت اين به را خودمان خودمان ، ما اگر و نميبخشد ديگري كس هيچ به
ماه چند كه ميگويم اين اساس بر را نكته اين.ميگيريم قرار انتقاد مورد لحظه هر
با آدم همان بوديم ، رفته "رومي و زنگي" بعدياش فيلم براي كه "بيخط كاغذ" از بعد
سينماي كه بگويم هم نگاه اين مورد در.بود مينياتوري نگاه همان با و حساسيت همان
نيستيم ، حساس تصوير زيباشناسي روي ديگر ما ;ميدهد دست از را حساسيتهايي دارد ما
داريم دوست گرفته ، را چيزش همه تقريبا سرمايه ديگر كه رفته جايي به ما سينماي
چيزها تمام بيايد ستاره كه هم وقتي _ باشيم داشته هم بايد كه _ باشيم داشته ستاره
را تصوير فقط كه ميرود سو آن به فيلمبرداري ديگر !ميكند مصادره خودش نفع به را
نگاه اين به فيلمها همه بايد.است كافي اندازه همين و بدهد نشان سينما سالن در
خارج در كه فيلمهايي مگر غيرتجاري ، چه و تجاري فيلمهاي چه بپردازند ، مينياتوري
اصلا ندارد؟ زيبا تصوير مگر ندارد؟ ستاره مگر نيست؟ تجاري ميشود ساخته ايران از
كمدانشي ، .ميشود منتقل بيننده من به جذابيتها و حال و حس آن تصوير ، طريق از
.ميكند تهديد را سينما فيلم ، سازندگان هنري _ فرهنگي دغدغههاي نداشتن بيدانشي ،
برگشتن از بعد شوهر و زن مشاجره طولاني پلان ;ميكرد توجه جلب خيلي فيلم صحنه دو
*
روي را آتش اين نور انعكاس ما و ميشود سوخته كاغذها كه پلاني و سفر از جهانگير
گرفتيد؟ پيش پلانها اين درآوردن براي تمهيداتي چه.ميبينيم بازيگر صورت
الان ميكنم فكر هميشه من كه است اين آن و ميشود منتقل من به خوبي حس الان
فيلم از خاصي جاي به ظرافت اين به وقتي.نميشوند ديده فيلمبرداري خوب كارهاي
فيلم اين !ديد نفر يك:ميگويم و ميرود در خستگيام ميبرم ، لذت من ميشود اشاره
سوالتان جواب شما آنجا.زيباست خيلي كه "سكوت از بعد" اسم به دارد خوبي صحنه پشت
فقط كارشان كه آدم نفر چهار با است پروژكتور پنج يا چهار ميكنم فكر ;ميگيريد را
در.بشود منعكس هم اتاق ديگر جاهاي و بيفتد بازيگر صورت روي تا است نور دادن حركت
.بنويسم نور با ميتوانم كه كردم احساس فيلم اين
كارشان گونهاي به و دارند شخصي امضاي كارهايشان در معمولا ما فيلمبردارهاي
*
است؟ چه شما شخصي امضاي.است بقيه از متمايز
كنند فكر صحنه اين به راجع هميشه هم فيلمبردارها خود ميكنم فكر ;قصهخواني سكانس
كه پلانهايي ميداني هيچ تو":گفت من به دوستي روزي شده؟ نورپردازي جوري چه كه
با خودم ذهنيت چون ميكنم فكر "است؟ آن در شاعرانه چيزهاي و است آبرنگي ميگيري
آن و بگيرم شعر از را تصويري جنبههاي آن دارم دوست هميشه است عجين نقاشي و شعر
.بدهم دارد تصوير كه را شعرگونهاي جنبههاي
آن با "چزابه به سفر" فيلمتان آخرين فضاي از ;شماست انعطافپذيري جالب نكته
*
دو اين واقعاميگذاريد پا فضايي چنين به "بيخط كاغذ" با متضاد كاملا خصوصيات
گرفتهاند؟ جدا فيلمبردار دو كه گفت ميشود را فيلم
من وقتي يعني.كنم پيروي موضوع از ميكنم سعي گفتم كه است صحبتي همان دقيقا اين
.نيستم "بيخط كاغذ" فيلمبردار اصلا هستم "چزابه به سفر" فيلمبردار
ميانبر راههاي
معجون مثابه به "نون فيلم"
اين ظاهري تنوع عام ، مخاطب نزد "نون فيلم" عمومي اقبال دلايل مهمترين از يكي
با فرمي وحدت از پرهيز و خاص الگويي يا قالب بر آن داستانهاي تمركز عدم و فيلمها
با همواره آثاري چنين با مواجهه هنگام عام مخاطب واقع در.است آنها مضموني
سبب كه است روبهرو مرتبط چندان نه و متنوع و مختلف صحنههاي و وقايع از مجموعهاي
ژانرهاي سهلالوصول و آشنا مولفههاي از استفاده با اغلب آثار اينگونه ميشود
در را هوايي و حال و سليقه هر ميتوانند آنها نشده فكر و ناهمگون تركيب و گوناگون
اكشن ، كمي ;دارند توشهاي ، گوشهاي ، زهر اصطلاح به و كنند اغنا فيلم زمان از بخشي
تركيبي اخلاقي نتيجهگيري و پيام چندين و كميك موقعيت و صحنه چند ملودرام ، مقداري
پيدا هم با شدهاي فكر و قبول قابل پيوند گونه هيچ نهايت در چه اگر كه ميسازد
ايجاد خود بينندگان براي را شائبه و تصور اين خوبي به ميتوانند اما نميكنند ،
از متنوع و پروپيماني مصالح با و پر دست (كارگردان اينجا در) ميزبان كه كنند
.است كرده پذيرايي خود ميهمانان
تنوع" اين از منسجمي و درست تركيب به هرگز "نون" فيلم كه اينجاست اصلي نكته اما
و تنها جزيرههايي به پراكنده تكههاي اين و نميرسد "موضوع تعدد" و "ژانر
با تعامل در و هم كنار ميرسد نظر به عمومي دورنماي يك در كه ميمانند تكافتاده
خود منفك و مجزا كاركرد و ميزنند را خود ساز كدام هر حقيقت در ولي دارند ، قرار هم
خود به ظاهري تنوع اين توضيح براي زحمتي هيچ نون فيلم سازندگان و دارند را
.نميدهند
به عملا فيلم كه ميشود باعث موضوع اين (صبري پرويز) "ندا و ماني" فيلم در
به و تنهايي به كدام هر كه شود تبديل بيارتباط سكانس و موقعيت چندين از مجموعهاي
ميگذارد بيپاسخ را پرسش اين هميشه ولي دارد ، جذابيت عام مخاطب براي متفاوت دلايل
راهحل سادهترين كند؟ پيدا سرانجامي چه است قرار تنوع و تفاوت اين همه كه
انگيزه به را ماجرا اصلي شخصيتهاي كه است اين مسئله اين براي ندا و ماني كارگردان
بودن پاره چند و پراكندگي اين حربه اين با و ميكشاند مختلف كارهاي به شدن پولدار
بازيكن يك قالب در ميتواند هم روش اين با ندا و ماني قصه قهرمان ;ميكند توجيه را
چند در ميشود حال عين در ;باشد مخدر مواد توزيعكننده هم و بگيرد قرار فوتبال
جابهجاييها اين فرعي و ظريف نكته.داد قرار هم پاپ خواننده قالب در را او صحنه
را خود محبوب بازيگر ستاره ، ميتواند دقيقه نود طول در تنها فيلم مخاطب كه است اين
براي ندا و ماني مثلا دليل همين به.ببرد لذت و ببيند متفاوت شخصيت و حالت چند در
آن در را محبوبش بازيگر چون ميآيد ، حساب به ايدهآل فيلم حيايي امين علاقهمندان
و عادي موقعيت يك در احيانا كه ميبيند موقعيتهايي و شخصيتها _ قالب در واحد
ببيند را مختلف سريال احيانا و فيلم چندين حاصل اين به رسيدن براي بايد استاندارد
شده اشاره تنوع ديگر سوي از.كند هزينه ندا و ماني معادل آنها از كدام هر براي و
يك به موقعيتها اين از يك هر كردن تصوير براي كه ميدهد را امكان اين فيلمساز بر
توانسته فيلمش در اينكه از سرانجام و بزند ناخنك مخاطب مقبول سينمايي گونه
خشنود و راضي بگيرد ، نماشكي او از هم گاهي و آورد هيجان به بخنداند ، را تماشاگرش
.شود
دهد ، نسبت خود تواناييهاي به اينكه از بيش را موفقيت اين نون فيلم سازنده اما
مخاطب اين احساسات بيپشتوانه و فوري تحريك و مخاطب پسند و سليقه نازل سطح مديون
لايههاي سطحيترين به نسبت سرعت به تصويري و فرهنگي فقر دليل به كه است نوعي
گريه خنده ، از كه كساني.ميدهد بروز را نهايي واكنش و مثبت پاسخ احساساتش تحريك
خندهدار ، مطلقا كه صحنههايي در مخاطبان اين پرشور احساسات ابراز و هيجان و ترس يا
ناديده را بيپشتوانگي و فقر اين اغلب ميكنند ، تعجب نيست پرتعليق يا و تاثرانگيز
.ميگيرند
تواناييهاي به را احساسات ابراز اين نون فيلم سازنده كه است زماني اين از بدتر
حساب به ساختهاش موفقيت اصلي دليل را مخاطب از گرفتن پاسخ و ميكند منتسب خود
ندا و ماني قصه كارگردان آذري لهجه به تماشاگر خنديدن مثلا اينكه از غافل ميآورد ،
از فرضي مخاطب كه است خندهاي جنس از (ميكند بازي فيلم كارگردان هم را نقشش كه)
خود با بازار و كوچه لطيفههاي و تلويزيون راديو ، سينما ، فرهنگ از و گذشته سالهاي
در برگشته بخت گوسفند يك و حيايي امين گريز و تعقيب جذابيت يا ;دارد همراه به
بازيگر حضور و موقعيت غرابت از بيشتر مخاطب اين براي تهران شهر بالاي خيابانهاي
يا موضوع با مرتبط احتمالا كه ديگري چيز هر تا ميشود ناشي صحنه آن در نظر مورد
.باشد داستان شخصيت خاص وضعيت
و شيك لوكيشنهاي ميشود هم ;دارد هم ديگري كاركرد ضمن در خاص صحنه و وضع اين
حضور با هم و داد نشان كنجكاو و زده حسرت مخاطب به را شهر بالاي محيطهاي چشمنواز
ديگري شمار بعدي نوشته دركرد خنك هم را تماشاگر اين دل محيط اين در كذايي گوسفند
.ميگيريم پي پرده روي فيلمهاي در را مثالها اين از
منتقد نگاه
شده كنترل شدت به مهرههاي
محمودي عليرضا
.كرد بررسي ميتوان نگاه دو از را ساله تقوايي 61 ناصر بلند فيلم ششمين بيخط كاغذ
به يا كهنهكار كارگردان اين فيلم آخرين عنوان به تقوايي كارنامه در آن جايگاه
دو اين.است درآمده عمومي نمايش به جاري سال در كه ايران سينماي از فيلمي عنوان
.ميگذارد ما روي پيش را متفاوتي كاملا نتايج بررسي
از كدام هر دركرد مشاهده ميتوان را فيلمها اقسام و انواع تقوايي كارنامه در
فيلمنامهنويسي در تسلطش و شناخت چشمگيري ميزان به تا است توانسته تقوايي آثار اين
.كند اثبات را كارگرداني و
سود به نهايت در كه شده تكنيكي و فني زورآزمايي يك صرف بيخط كاغذ در توانايي اين
انتخاب با كرده سعي سينما از دوري سال از 14 پس كارگردان.است نشده تمام فيلم
را خود ارائهاي قابل شكل به دارد محدودي فضاهاي و اندك شخصيتهاي كه فيلمنامهاي
.دهد نشان مسلط همچنان فيلمسازي
در آدمها.شود انعطاف غيرقابل و خشك درون از فيلم كه شده باعث تسلط نمايش اين
راستاي در كه شدهاند تبديل شده كنترل شدت به مهرههايي به فيلم داستان ناچيز بسته
.ميشوند حاضر پرده بر مكانيكي كاملا شكل به كارگردان اهداف
فضاهاي در پرسوناژ كم فيلمهايي در تسلطش پيش سالها تقوايي كه نكنيم فراموش
ميدهد نجات را خود حدودي تا لطيف ، طنزي مدد به اما فيلمبود كرده ثابت را محدود
موفقيت تنها و كند تلطيف را خود ايراني همينگوي و جزيينگر ساختار ميكند سعي و
جان دايي چون سريالي كارگردان تقوايي كه نكنيم فراموش هم باز و است همين در فيلم
.است روشي چنين سرآمد كه است ناپلئون
فيلم كنيم ، توجه سال 80 در ايران سينماي توليدات مجموعه در بيخط كاغذ به اگر اما
در رايج آشفتگي و شلختگي است توانسته كه چرا.ميكشد بيرون آب از را خودش گليم
كمتري باج تماشاگر به و كند تبديل ساختار و نظم به نوعي به را ايراني فيلمهاي
شكيبايي و تهراني خود ، بازيگر دو رودررويي از تازهاي جذابيتهاي كند سعي و بدهد
اكران به توجه با را خود روزانه فروش روند اگر و ميفروشد خوب بيخط كاغذ.بسازد
كار ادامه براي موثري عامل توانست خواهد كند حفظ آبي تهراني هديه از ديگري فيلم
.باشد تقوايي
بيخط كاغذ كه داشت كمتري احتمال ميساخت فيلم يك هرسال تقوايي اگر ميرسد نظر به
.بسازد را
ايران سينماي كه است شرايطي زاييده عاملي هر از بيش تقوايي ناصر بلند فيلم هفتمين
مفرط ذوقزدگي وگرنه است ساخته فراهم تقوايي ناصر چون نخبهگرايي كارگردانان براي
.است شده تقوايي آن خاطر به تقوايي كه است سابقهاي فراموشي بيخط كاغذ برابر در
|