آرام رقابتي
نگاه
زيباست پرنده يك ديد از ما دنياي
هدايت "تاريكخانه"
معرفي

آرام رقابتي
لندن تيتمدرن موزه پيكاسودر و ماتيس آثار نمايشگاه حاشيه در
نقاشي
آذرين فرهاد:ترجمه
به خوشگفتار و خوشلباس مردي عنوان به ماتيس پاريس هنري آداب مبادي جامعه در
بود ساكت غيرطبيعي شكلي به و ناآرام محافل اين در پيكاسو كه حالي در ميرفت شمار
كه جايي است ، لندن هنري محافل امروز نقل "پيكاسو و ماتيس" عنوان با عظيم نمايشگاهي
تيت" يعني شهر اين گالريهاي معتبرترين از يكي اتاق اثر 14 با 131 نمايشگاه اين
ابتدا از ميشد نمايشگاه اين مورد در كه پيشبينيهايي.است كرده پر را "مدرن
و داشت قرار دسترس در دنيا سراسر از اجتنابناپذيري امانات كه چرا بود مثبت بسيار
عهده بر را آن برنامهريزي و مديريت نيز شده شناخته و مشهور برگزاري هيات يك
.بود فراوان ويژه و اعجابانگيز اتفاق يك براي اميد و.داشتند
زماني يعني سال 1906 از كه باورند اين بر چيز هر از قبل ظاهرا منتقدين اينجا در
سال در ماتيس مرگ هنگام سال تا كردند ملاقات را يكديگر پاريس در پيكاسو و ماتيس كه
به غيرمستقيم يا مستقيم صورت به و بوده يكديگر مراقب كاملا هنرمند دو اين 1954 ،
.دادهاند پاسخ يكديگر حركات
ورث فورت در كيمبل موزه اما بود شده روشن همه براي كه بود مدتها نكته اين البته
اين.داشت تمركز و تكيه آن بر ويژه شكلي به پيكاسو و ماتيس عنوان با نمايشگاهي در
داده ترتيب هاروارد دانشگاه هنر تاريخ اساتيد از "بوا آلن ايو" تلاش با نمايشگاه
."آرام رقابتي":داشت هم جانبي عنوان يك بود شده
در اما.ندارد خشونتي و گزش هيچ آرام رقابتي كلمات برانگيز جنجال معيارهاي با
بود ، شده عرضه كيمبل نمايشگاه كنار در كه بوا پروفسور تحريكآميز و توجه جالب كتاب
- فرانسوي مجالس تا است بوكس رينگ يادآور بيشتر كه شده توصيف گونهاي به ماجرا
مسابقات اينكردند ملاقات هم با آنها در بار اولين پيكاسو و ماتيس كه آمريكايي
.ميشدهاند محاسبه دقت به امتيازها و داشته ادامه راند پشت راند بوكس
كردند ملاقات يكديگر با بار اولين آنها وقتي بدانيم كه است مهم چيز هر از قبل اما
ماتيس بزرگ نقاشي.داشت سال پنج و بيست پيكاسو و بود ساله هفت و سي تقريبا ماتيس
در سال 1906 در كه هنگامي "بودن زنده لذت" يا"Le Bonheur de viver" عنوان با
اثر اين كه اگرچه.بخشيد را آتيهدار هنرمند يك موقعيت او به شد داده نمايش پاريس
انديشههاي پرشور بازسازي اما.شد روبهرو شديدي و فراوان انتقادات با ابتدا در
.ساخت مقاومت غيرقابل را اثر اين نهايت در آن در گذشته طلايي دوران كلاسيك
لذت" بود "استاين گرترود" برادر كه پاريس مقيم آمريكايي مجموعهدار ،"استاين لئو"
يك سارا همسرش و مايكل او جوانتر برادر كه حالي در كرد خريداري را "بودن زنده
بهترين ميرفت مايكل منزل به هرگاه ماتيس خريدند ، ماتيس از را اثر اين بزرگ طراحي
.ميگذراند را خود اوقات
پاريس در كه ميشد سالي شش رفت استاينها ملاقات به بار اولين براي پيكاسو وقتي
.بود اندك بسيار بود آموخته طراحي كلاسهاي در كه فرانسه زبان از او دانش اما بود
كند درك را ماتيس صحبتهاي ميتوانسته سختي به ميكرد تعريف بعدها خودش كه همانطور
تاييد را او حرفهاي فرانسه زبان به بله گفتن با ميآمده مناسب نظر به جا هر فقط و
.است ميكرده
به خوشگفتار و خوشلباس مردي عنوان به ماتيس پاريس هنري آداب مبادي جامعه در
و ناآرام محافل اين در اولويه فرناند دوستش گفته به پيكاسو كه حالي در ميرفت شمار
.بود ساكت غيرطبيعي شكلي به
.است بوده تاريخي موفقيت يك ماتيس با پيكاسو ملاقات اولين كه شد روشن نهايت در اما
يك از كه آورد خود همراه كوچك آفريقايي بومي مجسمه يك شد اتاق وارد وقتي ماتيس
دهد نشان همه به را آن داشت دوست او.بود كرده خريداري حوالي همان در عتيقهفروشي
براي بود مقدمهاي اين و شد هيجانزده بسيار مجسمه ديدن از پيكاسو و بفروشد فخر و
.آنها دوستي
كه هنگامي پاييز 1907 در.ميكردند ملاقات را يكديگر مرتبا آنها آن از پس كمي
آثار انتخاب و نقاشيهايشان تبادل به شروع آنها بازگشت ، ايتاليا سفر از ماتيس
و برداشت بود كشيده مارگريت دخترش از ماتيس كه را پرترهاي پيكاسو.كردند يكديگر
.كرد انتخاب را ليمو و گلدان ظرف عنوان با پيكاسو از بيجان طبيعت يك ماتيس
و ماتيس:داشت اساسي علت دو نكرد پيدا دوام ايدهآل تقريبا روابط اين اگر
آنها رابطه بلافاصله و ميرفتند شمار به روزها آن نقاشان مهمترين از دو هر پيكاسو
و پيكاسوييها و ماتيسيها داشت قطب دو پاريس هنري دنياي شد تبديل رقابت نوعي به
در سابق دوستان كه دريافت زود خيلي ماتيسنبود بيطرفها براي جايي ميان اين در
.ميگردانند روي او از خانهاش نزديك كافه
دختر پرتره و ميرفتند او آتليه به پيكاسو نام به دوستان بعضي و بود خشني دنياي
قرار ميرسيد دستشان به كه ديگري چيز هر و سيگار ته دارت ، نيزههاي آماج را ماتيس
.ميدادند
اگر كه ميدانست پيكاسو اما بود خوب خيلي چاپلوس افراد از دستهاي و دار داشتن
شكست راه تنها و دهد شكست را ماتيس بايد باشد پاريس هنر دنياي يك شماره مرد بخواهد
در.باشد نديده را مانندش و مثل زمان آن تا هيچكس كه بود تصويري كشيدن ماتيس
اين مارس 1907 ماه در كه همانطور.بود جبراني غيرقابل ناكاوت يك اين بوكس فرهنگ
كه آبي برهنه عنوان با او اثر.گرفت قرار توجه مركز كه بود پيكاسو نه و ماتيس
.برانگيخت را بيحرمتي و اعتراض فريادهاي بود لميده الجزايري زن يك بيپرده ترسيم
را ماتيس بود قرار كه ميكرد كار اثري روي خفا در و شبانه زمان همين در پيكاسو
شمار به بيستم قرن كليدي آثار جمله از اكنون كه آوينيون دوشيزههاي يعني كند نابود
.ميرود
آن از كمتري افراد و ديدند را اثر اين اندكي افراد نيفتاد اتفاق نابودي هيچ اما
به را نقاشي آن از هدف اما كرد خنده به تظاهر آن ديدن با هم ماتيس.كردند تمجيد
.ميدانست خوبي
حتي پيكاسو و ماتيس اما ميكشيد مشاجره به مرحله اين در شايد كوچكتر مرداني كار
و ميماند باقي دوستانه آنها رابطه.داشتند بسياري مشترك خاطرات هم موقع همان در
درباره ماتيس بعد سالها كه همانطور.بگسلد كاملا را رشته اين نميتوانست چيز هيچ
من و بود نكرده نگاه من آثار به دقت اين با حال به تا هيچكس":گفت چنين پيكاسو
".نداشتهام توجه حد اين تا كسي آثار به هرگز نيز
زندگي كه بود يكديگر آثار در دقت سخاوتمندانه توانايي همين دليل به حدي تا
خود راه كدام هر.شد تبديل عمر تمام براي و گسترده همنوازي يك به دو اين حرفهاي
و ميگرفتند انرژي منبع يك از دو هر آنها گويا اما بود قطعي اختلافشان و رفتند را
.نگذاشتند تنها را يكديگر هرگز
پيكاسو اگرچه بود رابطه اين ملزومات از يكديگر آتليههاي به گاه به گاه سرزدنهاي
كه ميدهد قول هميشه او كه شد متوجه رفته رفته ماتيس و ميكرد استفاده سوء غالبا
وقتي دوم جهاني جنگ خلال در.نميكند وفا قولش به هميشه ولي بيايد زود به زود
از مراقبت به پيكاسو كند ، سفر پاريس به نيس شهر از كه بود آن از بيمارتر ماتيس
ماتيس وقتي بعد مدتي.پرداخت بود ، سپرده بانك امانات صندوق به او كه بسياري آثار
تعدادي پيكاسو نبود ، او از دور چندان هم پيكاسو و بود شده زمينگير فرانسه جنوب در
.برد ماتيس به دادن نشان براي و بست اتومبيل سقف روي را خودش نقاشيهاي از
از باشكوه مجموعهاي پيكاسو هنگام اين در تقريبا و آمد ماتيس سراغ به ابتدا مرگ
آغاز را الجزاير زنان عنوان با دلاكروا باشكوه نقاشي از گرفته الهام وارياسيونهاي
.بود شده ماتيس الهامبخش سال 1907 در كه اثري همان يعني كرد
كاملا":بود گفته پيكاسو و است؟ ماتيس با وداع آخرين اين آيا بود پرسيده كسي
".گذاشت ارث به من براي را كنيزهايش باسمه درگذشت ماتيس وقتي است صحيح
تايمز نيويورك:منبع
نگاه
آمريكا و اعراب دوستي پل
سپتامبر از 11 خاورميانهپس موسيقي از استقبال
رزهاي" كنسرتهاي تور برگزاري زمان در الجزاير ، پاپ خواننده معروفترين ،"خالد"
به را آهنگي دارد سعي و است نشسته صحنه پشت لوسآنجلس در "عربي ريتمهاي و صحرا
روي مصري ، پاپ خواننده ،"حاكم".ميانداخت گريه به را او كودكي در كه بياورد ياد
پشت از كه نفري دوهزار جماعت و موزيك صداي و سر و است برنامه اجراي مشغول صحنه
شد غالب خالد حافظه سرانجام اما.ميكند پرت را خالد حواس ميرسد ، گوش به ديوارها
:كرد خواندن به شروع شكستهاي دستوپا انگليسي با و ".كردم پيدايش":گفت عربي به و
را آهنگ ملودي اما نبود درست او جملهبندي ".باشم داشته دوست را تو نميخواهم من"
نميتوانم":ميگويد كه انداخت الويس شعر ياد به مرا و ميكرد بيان درست كاملا
نميفهمم ، را شعر اين معني اينكه با حتي":ميگويد عربي به خالد ".نباشم تو عاشق
است چيزي همان اين":ميدهد ادامه و ميكند اشاره جمعيت به ".ميافتد راه به اشكم
هم آنها زبان به اگر حتي ميفهمند ، را شور و عشق مردم ميافتد ، اتفاق اينجا در كه
".نباشد
تور هنرمندان مشوق و برنامهريز - كوپلند مايلز كه است چيزي همان درست اين و
طريق از ميكند تلاش كوپلند.است كرده سرمايهگذاري آن روي - صحرا رزهاي كنسرتهاي
شامل خالد آلبومهاي.كند عرضه بازار به را غربي سبك به عربي موسيقي آرك 21 كمپاني
ويولن فلسطيني نوازنده شاهين ، سيمون.هستند هاپ - هيپ حتي و سالسا ،reggae سبكهاي
حاكم ، .مينوازد عربي سبك به جاز موزيك (دارد حضور هم صحرا رزهاي تور در كه) عود و
صحرا رزهاي سري در.ميخواند غربي موزيكهاي و مصري خياباني ترانههاي از آميزهاي
ايران از - خاورميانه تا آفريقا شمال آهنگهاي از كاملي فهرست عربي ريتمهاي و
.دارد وجود - تركيه تا گرفته
مردم به عربي آهنگهاي فروش براي تلاش سپتامبر يازدهم واقعه از پس ميرسيد نظر به
لبناني - كلمبيايي دورگه - شاكره روزافزون محبوبيت اما.باشد بيهودهاي كار آمريكا
خاورميانه موسيقي و پاپ لاتين ، موسيقي آلبومش در او.است موضوع اين بر نقضي مثال -
قابل "Desert Rose"نام به استينگ تكآهنگ موفقيت هم آن از پس.است آميخته درهم را
شد اجرا "مامي چب" الجزايري خواننده و استينگ توسط پيش سال دو دوئت اين.است توجه
پخش راديويي ايستگاههاي از گسترده طور به هم هنوز اما گرديد ، عرضه بازار به و
به هيچگاه آهنگ اين ميگفتند او به مردم كه ميآورد ياد به "كوپلند".ميشود
پانزده در استينگ آهنگ تك معروفترين و بهترين اكنون اما كرد نخواهد پيدا راه راديو
.است گذشته سال
خاورميانهاي آهنگهاي فروش دهدرصد ، ميزان به موسيقي صنعت فروش افت عليرغم
تنهايي به "حاكم" جديد آلبوم.است گذاشته افزايش روبه گذشته سال از آرك21 كمپاني
"خالد" محبوبيت لطف به.است داشته فروش آمريكا در اولش ، آلبوم دو برابر دو
كه وقتي":ميگويد خالد.است شده فروش پيش روز ده هر براي صحرا رزهاي تور بليتهاي
فرانسه دومم موطن در را (شمالي آفريقاي نشاط و پرشور سبك) "rai" موزيك اجراي من
موانع تدريج به ولي شدم روبهرو نژادپرستانهاي و متعصبانه برخورد با كردم ، آغاز
.ميشناسند خوبي به را "rai" موزيك و من فرانسويان ، حالا و برداشتم راه سر از را
".كرد خواهند عادت آن به زودي به هم آمريكاييها
و انگليسي بيشتر آمدهاند لسآنجلس اورفيوم سالن به كنسرت براي كه كساني
سرزمين در كه زماني از را حاكم و خالد هم كمي تعداد.هستند زبان اسپانيايي
پرچمهاي كه آنها - جمعيت بقيه ميرسد ، نظر به.دارند ياد به بودند ، مادريشان
كيسي مانند دولتي راديويي ايستگاههاي طريق از - نميدهند تكان را مصر و الجزاير
اين رئيس ،"هاركورت نيك".شدهاند آشنا موسيقي سبك اين با لوسآنجلس در دبليو آر
هم اما يافته ، افزايش سبك اين به تمايل كه است دوسال":ميگويد راديويي ايستگاه
يازدهم حوادث كه است اين توجه قابل نكته.است رسيده اوجش نقطه به آن منحني اكنون
".است نگذاشته منفي تاثير آنها محبوبيت بر سپتامبر
اصل در صحرا رزهاي كنسرتهاي تور او گفته بهاست متفاوت كاملا "كوپلند" نظر اما
به حالي در و افتاد تاخير به ماه پنج اماشود آغاز سپتامبر سيزدهم روز بود قرار
شايد حتي و.بود دور بسيار ميرفت انتظار آن از كه موفقيتي از كه رسيد پايان
از عرب گذراندن 34.بود اعراب فرهنگ به نسبت آنها كنجكاوي از ناشي مردم استقبال
هنوز حاكم بليتها ، خوب فروش عليرغم.نبود سادهاي كار هم فرودگاه در بازرسي پست
من":ميگويد حاكم.نشوند روبهرو گرمي استقبال با همراهانش و خود كه بود نگران
اعراب ، به نسبت آنجا در كه بودم شنيده (آمريكا) تلويزيون از زيرا بودم ، نگران كمي
اين اهميت كه شدم متوجه رسيدم ، اينجا به كه زماني اما.دارد وجود دشمني و عداوت
بين ميكنيم سعي ما داشتيم را آن شروع قصد ما كه است وقتي آن از بيش خيلي تور
زندگي از تا آمدهايم دنيا اين به ما.بسازيم پل موسيقي با آمريكاييها و اعراب
".بكشيم را يكديگر اينكه نه ببريم ، لذت
زبان به حضار با گرفت ، دست به را ميكروفون و آمد صحنه روي به خالد وقتي بالاخره
مدتي كه جمعيت ، آورد شوق سر بر را نوازندگانش صحبتهايش با و كرد بشي و خوش عربي
هيجان و شور با چنان و شدند نزديكتر صحنه به بودند كرده ترك را خود صندليهاي بود
كه نيست مهم هيچ.آنهاست خود جواني زمان موسيقي انگار كه ميكردند گوش خالد به
.ندارند اشعار مضمون درباره تصوري هيچ زبان ، اسپانيايي و انگليسي شنوندگان
نيوزويك:منبع
زيباست پرنده يك ديد از ما دنياي
عكاسي
ديانتي نوشين:ترجمه
منظره يك انتخاب فقط ما آثار هستيم طبيعت از جزيي ما همه است هنري اثر يك زمين ،
ماست خود روح از
بلكه است ، نشده گرفته حرفهاي عكاس يك توسط جهان عكس معروفترين تصور ، برخلاف
از دسامبر 1968 عكس اين.است شده برداشته آمريكا سابق فضانورد آندرز ويليامز توسط
تصوير ، است شده گرفته - ماه مدار در انسان حامل فضايي سفينه اولين - هشت آپولو
سياره تصوير.ميدهد نشان را زندگي از عاري افق و لميزرع ماه بالاي بر زمين طلوع
يك به فورا را عكس اين سياه ، و خالي فضاي در عتيقه ، آبي و سفيد جواهر يك مثل زمين
.شد اكولوژي جنبش سمبل و شعرا الهامبخش كه كرد تبديل كلاسيك اثر
كمي فاصلهاي از گذشته سال ده در فرانسوي هوايي عكاس ساله برتراند 56 - آرتوس يان
است عكسي زيباترين راستي به اين":ميگويد او.است كرده عكاسي سياره از نزديكتر
از عكس هزار يكصد از بيش گذشته سال ده در فقط او ".است شده گرفته حال به تا كه
- آرتوس.است شده ثبت بشري مصنوعات و طبيعت از بديعي مناظر آنها در كه گرفته زمين
بيش تا را كردهآنها انتخاب را تصوير تعداد 155 عكس ، هزاران اين ميان از برتراند
به نمايشگاهي در رايگان طور به را آنها و است ساخته ضدآب و كرده بزرگ متر دو از
در سپتامبر اواخر تا نمايشگاه اين.است گذاشته نمايش به "بالا از ما زمين" نام
انگلستان سراسر آن به از پس و است برقرار لندن طبيعي تاريخ موزه شرقي باغ باز فضاي
لهستان ، فرانسه ، كشورهاي در عكسها از كپيهايي همچنين.شد خواهد داده نمايش و برده
.شد خواهند گذاشته نمايش به لبنان و مجارستان روسيه ، نروژ ، آلمان ، سوئد ،
.است زيبا عكسهاي يكسري ثبت از بيش چيزي برتراند - آرتوس كار كه است اين واقعيت
ثبت بيپايان وظيفه يعني پروژه سختترين انجام مامور را خود پاريسي عكاس اين
همچنين او.ميداند آيندگان براي معياري عنوان به زمين سياره زيستمحيطي نمونههاي
كه است اين من شغل":ميگويد او.ميسازد همراه آمار و توضيحات با را عكسهايش
درس اين و برانگيزم را احساسي عكسالعملهاي تا كنم ارائه تاثيرگذاري عكسهاي
".نيستند هيچ پيامشان بدون من عكسهاي.است مهمي بسيار بسيار
و انسان به احترام و طبيعي منابع درست مصرف الگوي توسعه برتراند ، - آرتوس پيام
بخصوص دارد ، بشر عقيده برتراند - آرتوس.است مصرف و توليد الگوهاي تغيير با طبيعت
و جمعيت رشد.است داده قرار تعرض مورد را زمين كره جاي همه اخير سال پنجاه در
با برتراند - آرتوس عكسهاي.است داده تغيير كلي به را زمين چهره تكنولوژي توسعه
:ميشود شامل را گستردهاي بشر حقوق و زيستمحيطي مضامين ، "ما سياره اوضاع" عنوان
گونههاي آلودگيها ، غذايي ، توليدات بهداشتي ، مراقبتهاي هوايي ، و آب تغييرات
زباله ، كوههاي حشرهكشها ، سوادآموزي ، فقر ، آب ، از استفاده انقراض ، خطر در حيواني
و بيابانزايي حيوانات ، غيرقانوني شكار جمعيت ، توزيع زنان ، حقوق انرژي ، منابع
...و جنگلها تخريب
در زمستان فصل در گلخانه يك از عكسي.كردهاند پا به جنجالي عكسها اين از يك هر
نشان را كشاورزي و طبيعت بيثبات رابطه است شده روشن مصنوعي نور با كه فنلاند كشور
دانش و كشاورزي تجارت در اختلافنظر باعث آمريكا در گندم مزرعه يك تصويرميدهد
شده برداشته رنگارنگ بطريهاي رديفهاي از آلمان در كه عكسي.گرديد بيوتكنولوژي
.انداخت راه به مصيبتالكلسيم و پلاستيكي ظروف بطري ، در آب بستهبندي مورد در بحثي
سوختهاي جايگزيني مورد در بحثي دانمارك در ساحلي بادي مزرعه بزرگترين از تصويري
به غرب اهدايي كالاهاي آن در كه - كنيا در بازار يك از نمايي.ساخت مطرح را فسيلي
.ميدهد نشان را فقير و غني ملتهاي بين طبقاتي فاصله - ميرسد فروش
:ميگويد او.كند كار پروژه اين روي را عمرش باقي كه دارد تصميم برتراند - آرتوس
عكاسان و است كار آغاز فقط ميشود ديده اينجا در كه چيزي ندارد پاياني پروژه اين"
كه جاهايي تمام براي علاقهمندان به كمك براي او ".داد خواهند ادامه را آن ديگر
از را تصاوير بيشتر.است كرده تهيه جغرافيايي دقيق كردهمعادلهاي ديدن آنها از
او بهنظر.است پيموده مسافت ساعت از 3000 بيش كار اين براي گرفته هليكوپتر
.ميسازد ممكن را دور مكانهاي به دسترسي كه است "جادويي اسباببازي" يك هليكوپتر
.دارد را طولاني مدت در خاص منظره يك بالاي بر ماندن ثابت قابليت همچنين
در و شد شروع فرانسه از زيست ، محيط حفظ از حمايت براي برتراند - آرتوس سفر
حفاظت پارك كه بود جواني مرد او زمان ، آن در.شد پيگرفته زيادي بسيار كشورهاي
تا كرد مكان نقل كنيا به "آن" همسرش همراه به سالگي سي در.ميكرد اداره را شدهاي
بالوني خلبان همچنين آنجا در.كند تحقيق شيرها روي "ماسيمارا" شده حفاظت منطقه در
به را او عشق مسئله همين و ميبرد حياتوحش ديدار به را جهانگردان آن با كه بود
هفتادتايي سري از كتاب اولين او كه بود جا همان.داد افزايش مناظر ديدن عمودي
.كرد تهيه را عكاسيش كتابهاي
ما دنياي كه ميكند درك ببيند را نمايشگاه اين كس هر":ميگويد برتراند - آرتوس
به جدي ، مشكلات نزديك نماي از كه است واضح."است قشنگي بسيار جاي پرنده يك ديد از
وجود نيز آمار و ميكنند نمايان را كاستيها اين موجود واقعيتهايميآيند چشم
وي.باشيم خود دنياي وضعيت نگران بايد ما كه ميدهند نشان اينها همه.دارد
فكر من مثل كس هيچ كه است درست.است تاثيرگذار خيلي عكس يك نمايش":ميافزايد
من براي اين.ميكنم بيان عكسهايم وسيله به را حرفهايم من اما نميكند ،
ما آثار.هستيم طبيعت از جزيي ما همه.است هنري اثر يك زمين ، .است راه آسانترين
".ماست خود روح از منظره يك انتخاب فقط
فيليپيني روستاي يا برزيلي زاغهنشينان تصوير برتراند - آرتوس عكس تاثيرگذارترين
برفي منظره بلكه.نيست تركيه در زلزلهزده شهري ويرانههاي يا و گل زير شده مدفون
هستهاي نيروگاه از كيلومتري سه فاصله در شهر اين.است اوكراين در پريپيات شهر
تخليه را آنجا آن ، سكنه هزار پنجاه.است ارواح شهر پريپيات.بود شده واقع چرنوبيل
ديده نمايشگاه تبليغاتي پوستر بر كه است عكسي او احساسات سمبل شايد و كردهاند
كالدونياي در ووه شهر در واقع باتلاق يك ميان در كرنا درخت يك از كه عكسي.ميشود
.سبزرنگ قلب يك شكل به طبيعي عظيم توده يك است ، شده گرفته جديد
تايم:منبع
هدايت "تاريكخانه"
چهلتن اميرحسن
آمدهايم؟ بيرون او "تاريكخانه" از هدايت ، از پس نويسندگان ما همه ما ، همه آيا
اصلي شخصيت مورد در تاريكخانه راوي است؟ كدام او با ما پيوند چيست؟ او ميراث
پيدا كار و سر فوقالعاده آدم يك با يا وسواسي مجنون يكنفر با آيا" ميگويد داستان
نميگيريم؟ قرار پرسشي چنين رودرروي هدايت با مواجهه در نيز ما آيا "كردهام؟
با تماس و خارجي دنياي جريانات از ميخواست اينكه مثل" ميگويد ديگري جاي در همو
احتمالا او آنچه اما.است اغراقآميز كمي اين البته ".بماند جدا و محفوظ اشخاص
;بود احساس با شده عجين تفكري گذاشت ، انگشت آن بر ادبيات در بار نخستين براي
مقاومت خود از محور عقل بيروني واقعيت برابر در كه دروني واقعيتي !ديگر واقعيتي
.ميدهد نشان
ميگويد است ، برگزيده كه دنجي محيط درباره شخصيت همان تاريكخانه از ديگري جاي در
صداي ميكنه ، حس زمينو بوي آدم.داره مجزا خونههاي منبتكاري ، پنجرههاي ببين ، "
گمشديه دنياي يه اينا هميه موذي ، و ساده قديمي مردم كوچيك ، پرندههاي و زنجره
"!ميكنه دور رسيدهها بدورون تازه دنياي قال و قيل از آدمو و مياره ياد به قديمرو
عمرش روزهاي آخرين در هدايت كه همانهايي هستند؟ كساني چه رسيدهها دوران به تازه
سطل از را او پاره پاره و نشده چاپ دستنوشتههاي بود ، كرده سعي كه دوستي به خطاب
به ببرم ، قلم به دست كه مينشيند عقم" بود گفته دربارهشان بياورد ، بيرون زباله
بوف ".بماند نبايد هم خط يك...بيشرف مشت يك...بنويسم چيز رجالهها اين زبان
از خارج است ، فارسي معاصر رمانهاي معتبرترين از يكي بيشك و مشهورترين كه كور
تا ، پنجاه زور به معلوماتم از" ميگويد هدايت.ميشود منتشر در 200نسخه فقط و ايران
و دوست به گاهي.ميماند دستم رو بيشترش ميكردم ، چاپ نسخه دويست فوقش و صدتا ،
".نميزدند باهام هم را حرفش معمول طبق...نخوانده و خوانده.ميكردم حقنه آشنا
عليزاده غزاله.است امروز به تا ايراني نويسنده سرنوشت تمثيلوار ، سرگذشت اين
نامهاي در كرد حلقآويز را خود ايران شمال جنگلهاي در بهار 75 در كه رماننويس
ميگردانم كاغذ روي كه قلم.مينويسم خلاء در انگار جوري يك" مينويسد دوستي به
نويسنده آيا".نيست هم خواننده يك تصور حتي ذهنم در.ندارد مخاطبي هيچ كلمات اين
از ديگري جاي در تاريكخانه اصلي شخصيت مينويسد؟ سايهاش براي همچنان ايراني
جامعه شر.آدمهاست با رفتن جوال مهمتر اشكالات اين هميه از" ميگويد داستان
جلوگيري ما حقيقي وجود شدن بيدار از دائما اينا همه پوشاك ، و خوراك شر گنديده ،
خودمو ديدم دربيارم ، رو سايرين تقليد خواسم شدم ، اونا داخل بود وقت يهميكنه
كيفهاي ديدم كردم ، امتحان رو همه ميكنن تصور لذت كه رو چي هر.كردهام مسخره
هيچ.هسم خارجي جا هر در و هميشه كه ميكردم حس نميخوره ، من درد به ديگرون ،
.دربيارم سايرين زندگي فراخور به خودمو نميتونسم من.نداشتم مردم ساير با رابطهاي
نه و زندگياش در نه نداشت ، شباهت هيچكس به تاريكخانه آدم همين مانند نيز هدايت "
خاطر به نه ;هستند او خود هدايت نوشتههاي آدمهاي محققي قول به و مرگش ، در حتي
شخصيت پود و تار تمامي در بلكه ميشوند ، كشته يا ميكنند خودكشي او مانند همه آنكه
دردهايي":ميگويد تاريكخانه شخصيت.هدايتاند از مانده جا به شخصي روزنامه خود ،
".بفهمن نميتونن اونا بودم شده خميده زيرش كه موروثي بار داشتم ، من كه
محلي بسازم ، ميلم مطابق اتاقي كه گرفتم تصميم بالاخره":ميگويد ديگري جاي در و
".نشه پراكنده افكارم كه جايي يه باشم ، خودم توي كه
كجاست؟ ما امن اتاق داستانهايش؟ بود؟ كجا هدايت امن اتاق
معرفي
بيجواب سلام
"سلام يك جواب باران ستاره"كتاب بر كوتاه تاملي
صوفياني سياوش
از چند است نامههايي خواندن ميكند ، كتاب خريد به دعوت را خريدار كه چيزي اولين
صفحه ، حدود 150 با چنين ، كتابي كه درد و دريغ اماشاملو احمد معاصر بزرگ شاعر
شده گنجانده آن در كتابسازي قصد به واقع در هم آن كه است نامه نه هشت ، شامل تنها
حواشي اين كه شده ، قلمي لنگرودي اخوان مهدي اشعار بر شاملو احمد طرف از هم خطي چند
.ميكند تحمل قابل خواننده براي را تحميلي اشعار خواندن البته
چند منهاي دليل همين به بوده ، شدن كتاب براي نامهها اندك حجم متوجه محترم ناشر
اختصاص لنگرودي اخوان مهدي اشعار و نامهها به را كتاب بقيه شاملو احمد از نامه
اين از پيش كتاب از صفحهاي چند نكند كمفروشي احساس چندان آنكه براي و ;است داده
بدانيم ما تا افزوده آن بر را "شاملو با هفته يك" نام به لنگرودي اخوان شده چاپ
كتاب آخر و اول ضميمه هم عكسهايي اين ، سواي.است كتاب خريدهايم كه را چيزي
ستاره" نه كتاب اين كلام يك در.است لذتبخش هميشه و هميشه آن ديدن كه ميباشد
تا ميتوان شاملو نام با و نام به..كه است كتابي جعل كه "سلام يك جواب باران
پشت چيزي هر چاپ بهانه به ميتوان.كرد عرضه بازار به و ساخت كتاب ماشاالله الي
مخاطب به احترام اندكي.كرد خواهم عرض...اما كشيد ، سرك و شد مخفي شاملو عظمت
كار اين از ناشر ، و وين مقيم مترجم و شاعر نويسنده ، تا بود كافي ديار اين در كتاب
دارد را "خاله كشك آش" حكم كتاب كه حال.نسخه اين پيچيدن از ناچارم ;شوند منصرف
متبرك را كتاب نامش كه شاملو ، احمد زبان بين معالفارق چند هر مقايسهاي نيست بد
كه برد پي ميتوان شاملو نامه اولين همان از.بنماييم لنگرودي اخوان مهدي و كرده ،
روح تواضع ، جز نيست چيزي اين و ميگويد سخن اي"كوچه" و بيريا و سليس راحت ، چه او
واقع در و خيالانگيز مثلا كلام از بگويم چه...اما او ، يكه و ويژه زبان و بلند
زبان به و ميرود سر نيز شاملو حوصله حتي كه جايي تا لنگرودي؟ اخوان متشاعرانه
كتاب حال هر به كه چرا نيست ، ناشر پنبه زدن وجه هيچ به قصدم مختصر اين درميآيد
حرمت اندكي فقط و فقط ناشر كه نيست بيراه چندان.كرد خواهد خوبي نسبتا يا خوب فروش
.ميشد قائل كتابخوان قشر اندك همين به بيشتر
|