بيماري بستر در آليس
مرگ بستر شاعر
گودو انتظار در سونتاگ
را پيشين قياسي مدلهاي گودو اجراي در سونتاگ چگونه دهد نشان است كوشيده آكستن توماس
ميكند بازآفريني را آنها هم و ميدهد قرار استفاده مورد هم
سونتاگ ستايش در
هايي باهوشي واجدتمام- است قدرتمندي انديشمند سونتاگ سوزان:آبزرور
نيويورك
روشنفكر قباي كه آنها تمام از بهتر است نويسندهاي البته و شود تصور است ممكن كه
. اند كرده برتن
نايل جنگ بعد ما دوران روشنفكري تاريخ از شناختي به توانيم نمي ما: ناك مجله
باشيم داشته نظر در را سونتاگ سوزان اينكه مگر شويم
با را خوانندگان بلكه كنند مي ايفا را نقدادبي ضروري كاركرد فقط نه او آثار:نيويوركر
سازند مي مواجه شودنيز نمي يافت طبيعي طور به كه چيزي هرآن و نوآورياعجاب
و فلسفه كه علت اين به سونتاگ دهند مي انجام عادي اي شيوه با را اينكار البته و
حقيقت يعني- گذشته دوران استانداردهاي تواند مي ديده تعليم يي بالا تاسطح را ادبيات
اما برهمتي برجسته انگيزند حيرت فساد بيگانگي رغم علي را- معنويت و تعالي زيبايي
اجرا لذت و طعم از سرشار
دارد عاميانه فرهنگ و پرستي لذت در پايي و انديشهناب در پايي سونتاگ:فر وينتي
استانداردهاي حامل و ماست آور نام معدودروشنفكران از يكي سونتاگ:ريويو بيل
شدهاست صرف ياسرگرمي فكاهه تسليم ضرورتا كه فرهنگي در هم آن و جديت ي بالا
اكستن توماس
يوسفي حامد:ترجمه
مقاله مشهورترين.است ناشناخته است ، مشهور ايران در كه اندازه همان به سونتاگ سوزان
هنوز اما است شده واقع بحث مورد و ترجمه فارسي به بار چندين ،"تفسير عليه" او ، نظري
و رمانها داستانها ، جمله از ;ناشناختهاند او روشنفكرانه شخصيت جنبههاي بسياري
بدل كه او شخصيت از جنبه آن كل در يعني - است كرده كارگرداني و نوشته كه نمايشنامههايي
او ادبي شخصيت وقتي طبعا.هنري نظريهپرداز و منتقد يك نه ميكندش ، هنرمند يك به
حال هر به.بود خواهد مهجورتر دارد هم كمتري اهميت كه سينمايياش شخصيت است ، ناشناخته
مورد كمتر جنبههاي برخي است شده كوشش صفحه اين براي شده ترجمه نوشتههاي مجموعه در
اجراي آنها پراهميتترين از يكي و گيرد قرار تحليل مورد سونتاگ گرفته قرار توجه
.است جنگ زمان هرزگوين و بوسني در بكت ساموئل معروف نمايشنامه
از برداشتي تا رفتم سارايوو به جولاي ماه اواسط من":مينويسد باره اين در خود سونتاگ
داشتهام دوست هميشه كه خاطر آن به نه اما ببرم ، صحنه روي به را "گودو انتظار در"
دلايلي كه علت اين به بيشتر بلكه (كردهام كه) كنم كارگرداني را بكت نمايشنامههاي
آنجا را ماه دو آوريل ماه در:داشت وجود سارايوو در ماندنم و بازگشت براي واقعيتر
برابرش در شهر كه چيزي آن و بودم شده ويران شهر دلواپس عميقا حالا و بودم گذرانده
اما بار اين.ميآمدند حساب به دوستانم ديگر حالا هم شهروندان برخي ;ميكرد مقاومت
افسردگي ، شجاعت ، احساس ترس ، از لرزيدن صحنهها ، تماشاي.باشم ماجرا صرف شاهد نميتوانستم
با دوباره برگردم اگر كه ميدانستم...شدن لاغر شدن ، عصبانيتر رقتبار ، گفتوگوهاي
آكستن توماس زير مقاله در ".دهم انجام كاري ميبايست و بود خواهم درگير اينها تمام
مورد هم را پيشين قياسي مدلهاي گودو اجراي در سونتاگ چگونه دهد نشان است كوشيده
:ميخوانيد را آن از بخشهايي.ميكند بازآفريني را آنها هم و ميدهد قرار استفاده
صحنه روي به با چه و ميپردازند "بيماري" به كه داستانهايي زبان در شالودهشكني با چه
بهترين به دارد قصد سونتاگ سوزان محاصره ، تحت سارايووي در "گودو انتظار در" نمايش بردن
نوشتن به او شخصي تمايلات واسطه به.برساند انجام به را خود روشنفكرانه ماموريت نحو
سونتاگ سوزان باشد ، كرده محدود جامعه نخبگان از يكي عنوان به را او نقش شايد كه رمان ،
اين.است شكننده زمينه اين در او اقتدار اما ميشود ، شناخته "مولف" يك عنوان به چنان هم
،"بيماري بستر در آليس" او ، نمايش زندگينامهاي ارجاعات مورد در سوالاتي طرح با سستي ،
و داستان كه ميرود دست از زماني او كار ارزش.ميشود زده دامن آن به و ميگيرد پا
.ميگيرد اشتباه هم با را واقعيت
غالب سوژه به اشاره با سونتاگ "بشناسانم مردم به را جيمز آليس ندارم قصد هيچ من"
قصد اگر" ميگويد چنين جيمز ، ويليام و هنري مسئلهدار اما نابغه خواهر ;نمايشنامهاش
زندگي داستان با آزادانه كاملا من اما برميآمدم هم آن پس از قطعا داشتم ، را كار اين
است ناچار اينكه از گرفته ، قرار انتقادات از رگباري در كه سونتاگ ".كردم برخورد او
بتواند شايد او ، خاص لحن.نيست خوشحال هيچ كند ، تحمل را سفسطهآميزي ديدگاههاي
رماني.كند راضي ميپردازند ، "آمريكا در" او داشتني دوست رمان به خيلي كه را منتقداني
نوزدهمي قرن هنرپيشه يك درباره تاريخي اثر يك خلق به ميشود متهم سونتاگ آن واسطه به كه
آنان وثوق به و باشد شناخته را تحقيقياش منابع درستي به آنكه بدون هلندي ، محبوب
درباره وقتي كه ميكند تصديق بعدتر گرچه "است مهمل":ميگويد اوباشد يافته اطمينان
او واقعي زندگي عناصر از است ضروري" مينويسي داشتهاند ، وجود واقعا كه آدمهايي
".كني استفاده
.شده تحريف رخدادهاي و اتفاقات از است سرشار روشني به ،"تاريخي داستان" پارادوكس
از خارج پاسخشان كه آمده ستوه به سوالاتي انبوهي از كه است نويسندهاي تنها نه سونتاگ
"بازي ملالغتي" از گونهاي براي مناسب سوژهاي او اثر بلكه دارند ، قرار او خلاقانه ديدرس
اينكه به اعتراف با سونتاگاست غيرداستاني آثار گونه اين انتظار در معمولا كه است
حدي تا كند ، استفاده "ادبي آثار" مبناي عنوان به واقعي داستانهاي" از نميخواهد ديگر
كه گونه آن) "بازيافت" كه كند انكار نميتواند او حال اين با.مينشيند عقب خود موضع از
يك عنوان به جديدي مرتبه به تا داده رخصت او به (ميدهد معنا مدرن پست ادبيات در
.يابد ارتقا _ نمايشنامهنويس يك عنوان به البته و _ رماننويس
مجله تئاتري منتقدين از يكي زماني كه كسي سونتاگ.نمايشنامهنويس سونتاگ بله ،
وقت هر) تئاتر كارگردان يك اروپايي ، آوانگاردهاي هميشگي دوست بود ، "ويو پره پارتيزان"
بستر در آليس" كه زماني تا پاكار ، روي تماشاخانه يك چنان هم و (ميآمد پيش فرصتي كه
يك عنوان به كاملا نتوانست كرد ، خلق "آمريكا در" اجراي دو بين در 1993 را "بيماري
است ، خوانده را جيمز هنري بديع جملات همه تقريبا كه سونتاگ.شود شناخته دراماتيست
هنري نامههاي مجموعه در بار اولين او ;كرد اخذ "جيمز شام" از را اثر اين تاريخي زمينه
را شدهاي فراموش حقايق توانست او كه شد طور اين.شد آشنا "بيمار آليس" شخصيت با جيمز
خودكشي به او شدند منجر كه جواني دوران عصبي حملات:كند جمعآوري آليس زندگي از
بيماري بستر در را او نهايتا كه ناشناخته مزمن بيماريهاي از رشتهاي شود ، علاقهمند
كه جايي - باشد هنري كنار لندن در تا شد انجام قصد اين به كه او مكان نقل آخرين انداخت ،
عنوان به را خاطراتش و سپرد جان سينه سرطان به ابتلا اثر بر سالگي سن 43 در و آن در
.گذاشت جاي بر خود ادبي ميراث تنها
ادعاست اين بر او پافشاري سونتاگ ، نمايشنامه اين از ناخوشايندتر و گزندهتر و تلختر
(سالمتر و) محبوبتر آليس آن از است ، شده منجر نمايشنامه خلق به كه عمدهتري الهام كه
.عجايب سرزمين در كارول لويس داستان حادثهجوي نوجوان ;است شده گرفته قرن 19
ويلاي ورودي سالن از گوشهاي در كه شد زده هنگامي نمايشنامه نوشتن براي او جرقهانگيزه
انديشه اين با.شد مواجه راه راه و نازك تشكهاي از تودهاي با ايتاليايياش ، ناشر مجلل
آميختن درهم به كرد شروع سونتاگ داشت ، خواهد حسي چه پنبه از كپهاي روي خوابيدن كه
ميخواستم".بيماري بستر در جيمز آليس خودخواسته حبس با "عجايب سرزمين در آليس" فانتزي
بدهم ، پيوند هم به را آليس دو اين وجودي عناصر بتوانم تا كنم خلق يادماندني به شخصيت يك
آگاهي و هوشياري ;بيافرينم آزاردهنده آگاهي و هوشياري نوعي درباره اثر يك كه هدف اين با
".ميبازد را خود كه زني زن ، يك آزاردهنده
آن سونتاگ كه يابد راه اثر اين به چيزي ميشوي باعث نمايشنامه ، مدار جنسيت اشارههاي
.است ناميده مونث و مذكر جنس دو از يكي پيروزي بودن ناهمجور سر بر "جدال عمر يك" را
واقعي بيانصافي ولي طبيعت ، بودن بيانصاف براي باشد راهي مختلف استعدادهاي است ممكن"
نظر طبق "!شدهاند تقسيم مونث و مذكر جنس دو بين مساوي طور به استعدادها اين كه است اين
ميشود ، داده بها دارند را لياقتش كه آنچه از كمتر زنان به چرا كه را اين پاسخ سونتاگ ،
سونتاگ.كرد جستوجو "زندگي غمخوار و شريك" عنوان به آنان شدن جامعهپذير نحوه در بايد
با اما هستند ارزشمند و مفيد مشترك زندگي براي خصوصيت ، دو اين كه ميكند تصديق خود
از طيفي سونتاگ ، آليس.هستند تضاد در شود ، شناسايي افراد نبوغ است لازم كه فردي زندگي
ميزباني به ميهماني يك ;ميدهد نشان چاي مهماني يك در را نوزدهمي قرن استثنايي زنان
اين از متفاوتتر سبكهايشان كه نويسندهاي دو فولر ، مارگارت و ديكنسون اميلي
با چرا:ميشود بزرگتر و بزرگ آليس رواني بيماري راز نمايش ، اوج در.باشد نميتوانست
!ميرود؟ حال از بسترش ملحفههاي زير آليس متنوع ، هديههاي آن همه وجود
او.يافت دست آن به هنري برادرش كه بود تشخيصي دقيقترين شايد جيمز ، آليس بيماري
با شدن مواجه او ، درمان راه تنها كه است موقعيتي در او سلامتي رقتانگيز وضعيت" ميگفت
از و مساوات و برابري بابت خوردن تاسف از را آليس كه طوري است ، زندگي در عمده مشكل يك
".بازدارد مسائل ، قبيل اين
پاشيدن هم از به منجر ويليامز ، تنسي "هوس نام به اتوبوسي" نمايش از ونهاو اقتباس
.ميشدند استفاده بلانشه كابوسهاي تلخ واقعيت دادن نشان براي قرن نيم كه شد كليشههايي
دريابد تا ميكند تلاش نوميدانه آليس".است موافق هنري وجودگراي نظريه اين با نيز او
براي او" ميدهد ادامه فصيحي انگليسي لهجه با هاو ون "كند زندگي را زندگياش چگونه
اما ميكند ، نگاه دارند حضور چاي مهماني در كه ديگراني و برادرش پدرش ، به پاسخ يافتن
به كه چيزي او چه هر و كند پيدا خودش ضمير از بيرون نميتواند را پاسخي چنين قطعا
شده زنداني خود بيماري بستر در او.ميرود فرو خودش در بيشتر مييابد ، كمتر است دنبالش
سربار يك عنوان به آليس.ميكنند محدود را او - دو هر - جامعهاش و خانوادهاش و است
ميكند سعي و ميكاود كند ، محدودتر را خود اينكه براي را خود خيالات جامعه ، و خانواده
".يابد دست است ، آن طلب در خود كه زندگي از تجربهاي به
مرگ بستر شاعر
مردان از خانوادهاي عضو كوچكترين و دختر تنها بود ، جيمز هنري و ويليام خواهر جيمز آليس
كلوپ محل بودند ، كمبريجي برجسته خانوادههاي از كه خانواده اين منزل.نفوذ صاحب و نابغه
زنان عمده مانند اما بود ادب اهل برادرانش اندازه به نيز آليس.است شده هاروارد فاكولته
براي فرصتي هر از سان ، بدين و نبرد بهرهاي رسمي تحصيلات از وقت هيچ ويكتوريا ، دوره
و رنج كه نوزدهمي قرن شده سركوب زنان از بود نمودي او.ماند محروم طبيعي زندگي يك داشتن
.ميكرد باز راه رواني بيماريهاي به آنان ، اندوه
آليس كه ميكند استدلال او زندگينامه ديباچه در ييل ، دانشگاه استاد ييزل ، برنارد روث
عمر تمام در كه ميشود عصبي بيماري يك دچار عادي ، زندگي يك از شدن برخوردار جاي به جيمز
هر او ، نوشتههاي در.ميبرد سر به مرگ انتظار در هميشه ترتيب ، اين به و اوست گريبانگير
تداعي مرگ ، بستر شاعر:كند مشاهده را ناخوش ، سخت اما خوشذوق شاعر آليس يك ميتواند كسي
.كافكا داستان در "سامسا گريگوري" شخصيت كننده
ترتيب ، اين به و مينوشت نيز نامههايي و داشت داغان و درب روزانه وقايع دفتر يك آليس
از شايستهاي عضو اوبود مدرن نويسنده يك انتظار در كه ميكشيد خود دنبال به رشتهاي
از كمي تعداد كه فرصتهايي از نتوانست هيچگاه ولي بود ، نويسندگان و پژوهشگران خانواده
آن در كه كند تنفس هوايي از نتوانست او.ببرد بهرهاي ميشد ، نصيبشان او عصر هم زنان
پژوهش به جيمز ويليام و بنويسد را خود ماندني ياد به رمانهاي بود توانسته جيمز هنري
در كه است فردي به منحصر تصوير او زندگي ترتيب ، اين به.بپردازد هاروارد دانشگاه براي
تاثير تحت نيز را ما و ساختند خود شيفته را خود عصر كه ميشود گرفته قاب خانوادهاي
.ميدهند قرار
است گرفته الهام كتابي از بيماري بستر در آليس نمايشنامهاش نوشتن براي سونتاگ سوزان
علاقهمند زنان ادبيات و تاريخ به كه كسي هر براي را آن خواندن منتقد ، شوالتر الن كه
اين از پرده ، هشت در سونتاگ نمايشنامه "جيمز آليس نامههاي و مرگ":ميداند لازم است ،
.است شده اقتباس كتاب
گودو انتظار در سونتاگ
*آكستن توماس
در "گودو انتظار در" از اجرايي كارگرداني به دست سونتاگ سوزان سال 1993 آگوست در
كه شد اجرا زماني نمايش اين.بودند محلي آن بازيگران تمام كه زد سارايوو "جوانان تئاتر"
مبدا از تيراندازيهايي و روزانه بمبارانهاي هدف و بود صرب نيروهاي محاصره در شهر
آوارهاي كه بود كشتارگاهي شبيه "جوانان تئاتر" انتظار سالن خود.داشت قرار نامعلوم
درباره ارزشمندي مستندات كه مانك ، اريكا.بودش ريخته هم در خمپارهاي حملات آخرين
را تئاتر اين وضعيت شيوا و موجز بياني با آورده ، فراهم سارايوو در شده اجرا نمايشهاي
".دارد بالا قيمتي ديگر چيز هر اما است مجاني بليتها":ميدهد توضيح گونه اين
و پلياتيلن ورقههاي شن ، كيسههاي ;شد اجرا شمع نور زير سونتاگ نمايش ناچار ، به
بودند ، فرستاده را خود كمكي وسايل آنها در بشردوستانه گروههاي كه صندوقهايي
طوري سونتاگ.اطراف ويران خيابانهاي و اجرا محل ميان مرز كردن مشخص براي بود ابزارهايي
سه را استراگون و ولاديمير به مربوط صحنههاي بتواند كه بود كرده انتخاب را بازيگران
به زوج سه اين نمايش ابتداي در.مرد و زن يك و زن ، جفت يك مرد ، جفت يك - كند برابر
در ;منفكاند و جدا همديگر از كاملا كه حالي در ميكنند ، ادا را خود ديالوگهاي نوبت
نقش ايفاي (كر گروه) همسريان گروه يك همچون و ميشوند آگاه يكديگر وجود از اما پايان
عنوان با كه مقالهاي در مانك اريكا قول به) ".متمرد گرسنه جمعيت" يك همچون - ميكنند
(.است نوشته "سارايوو به سفر يك از يادداشتهايي"
كند تحريك را تماشاگران ميخواهد كه كارگردان تمايل اين برابر در نوشتهاش در مانك
اين عليرغم اما ميكند مقاومت بدانند ، مربوط خودشان فعلي موقعيت با را نمايش مفهوم
نهايتا و ".است ساخته دوباره و نو از را نمايشنامه كاملا سونتاگ" كه ميكند تصديق
محاصره همين درباره ;پوچي درباره نه و (God) خدا درباره نه است ، زندگي درباره نه" گودو
.بيفرجام انتظاري ميزنند ، را پا كه كفشهايي خوردن ، براي خالي هويج يك:است سارايوو به
گودوي بين رابطه.گشت خواهم باز آن به انتها در كه ميشود مربوط مهمي نكته به اين "
كرده صحبت موردش در و لمس را آن كارگردان خود كه آن ويژه به سارايوو ، تجربه و سونتاگ
.بود
گودو سونتاگ ، خود ديدگاه در كه اين بر بود خواهد تاييدي مانك نظر ديد خواهيم كه همچنان
مشخص ميتوان دشواري به.دارد حضور گودو در (عوض در) هم سارايوو و است سارايوو درباره
چنين كه چرا ميكنند همراهي او ديدگاههاي با اندازه چه تا سونتاگ گودوي تماشاگران كرد
كه موقعيتي چنين به رسد چه همراهند ، مشكلاتي با هم مناسبتر شرايط در حتي تحليلهايي
به نسبت تماشاگر واكنش در موثر اجتنابناپذير بغرنج عناصر درماندگي و گرسنگي افسردگي ،
صداي كه نبود گودويي اين كه است اين ميشود دستگيرمان مانك گزارش از چه آن.نمايشند
به نسبت كاملا كه داشته اظهار خود نوشتههاي در سونتاگ.آورد در را تماشاگران قهقهه
در چه آن.است آگاه است ، پستاكسپرسيونيستي تئاتر در پرمعنا عنصري كه - بازنمايي بحران
ميان رابطه خصوص در جالبي ديدگاه به او كه است اين ميكند جلب مرا توجه خاص مورد اين
چه و باشيم منكر را بحران اين چه كه ديدگاهي.يافته دست تجربي واقعيتهاي ساير و تئاتر
سونتاگ گودوي زمينه ، اين دراست آمده پديد آوريم ، نظر در لازم حد از بيش را آن
تجربياتمان ساير با ارتباطش خلال از تئاتر چگونه كه اين از ما فهم بر دارد دلالتهايي
بند در تماشاگراني براي كه نبود گودويي اولين سونتاگ گودويميدهد شكل خود معناي به
در سال 1957 در اجراهايي به اشاره با را "ابزورد تئاتر" كتاب اسلين مارتين.ميشد اجرا
به كه معاصري نويسندگان دستان در روزها اين اسلين كتاب.كرد آغاز كوئنتين سن زندان
كمارزش و نازل اثري را آن عمدتا و است تحليل و تجزيه حال در ميپردازند نمايش نظريه
از اسلين تامل قابل تعريف ميشود ، فراموش ميان اين بعضا چه آن اما.ميآورند حساب به
بلكه است چنين كه نيست تئاتر خود اين يعني - نيست هزيان ياوه از متشكل تئاتر:است تئاتر
كه اين به اعتقاد براي من دلايل از يكي واقع در.است ابزورد و مزخرف كه است دنيا شرايط
ميكند ، كمك سونتاگ گودوي به نسبت ما رويكرد دادن شكل به كوئنتين سن در اسلين اجراهاي
سن زندان اجراي كارگردان بدانيم كه است اين جالب نكته اينها بر علاوه.است همين
در نظريهاي قبلا كه است كسي همان بلو هربرت و بلو هربرت جز است نبوده كسي كوئنتين
اين در او.بود كرده تدوين تئاتر معنادهي روند در اجرا نقش بر تماشاگر نقش تقدم خصوص
يك در معنا تحقق موجب تماشاگران (شخصي تجارب) "تاريخ" چگونه دهد نشان بود كوشيده نظريه
يك با ميتوان را نمايش كه گفت زندانيان به بلو كوئنتين سن زندان در.ميشود نمايش
كند پيدا آن در است ممكن كه چيزي هر به بايد فرد" _ كرد مقايسه جاز موسيقي عيني تجربه
معنايي كه اين:است اساسي فرضيه يك بر مبتني محور تماشاگر پيشنهاد اين ".دهد گوش
مارتيلن كه است فرضي همان اين.دارد جاي نمايش "درون" در شناخت يا كثيف شايسته و ارجاعي
قابل ;است درك قابل نهايتا گودو:ميداد شكل را اساسياش مجادله آن مبناي بر هم اسلين
مشابه ;است كرده مواجه موقعيتي با را زنداني تماشاگران" كه دليل اين به خصوصا درك
احساسات ابراز به پاسخ در را معلمي واكنش اسلين نظر اين اثبات براي ".آنها خود موقعيت
انتظار از منظور ميدانند آنها:ميكند نقل زندان در نمايش اجراي هنگام سلولياش هم
".نااميدي جز نبود چيزي او ميآمد ، گودو پايان در اگر ميدانستند آنها و...چيست
اندكي با البته _ را مشابهي نظر سونتاگ "تازه هواي" راديويي برنامه در سال 1993 در
نوشته سارايوو براي گودو انگار كه ميرسيد نظر به طور اين":داشت ابراز - بيشتر استادي
انسانهايي.كردهاند ترك را خود خانه كه است انسانهايي درباره نمايشنامه اين.است شده
عليه خيلي اتفاق اين دارند آرزو فقط و بيفتد اتفاقي منتظرند كه آسيبپذير و ضعيف
درست اين و بيفتد نميخواهد اتفاقي چنين كه است روشن كاملا البته و نباشد آرزويشان
هم و كوئنتين سن زندان معلم هم اسلين ، مارتين هم".است سارايوو مردم موقعيت همان
مطابقتي كه اين آن و دارند مشتركي فرضيه نمايش معنادهي خصوص در سه هر سونتاگ ، سوزان
آيا ميپرسيد قاطعانه سونتاگ.دارد وجود تماشاگران واقعي تجارب و نمايشنامه ميان
ميگفتم لجبازي با من":يافت خواهند "افسردهكننده" نمايشي را گودو سارايوويي تماشاگران
عبارت اين ".ميدهد نشانشان را زندگي آينهوار كه هستند چيزهايي گرفتار مردم كه
تا بيستم قرن اواسط به متعلق ديدگاهي بر كه ميدهد تئاتر قياسي مدل يك از خبر سونتاگ
و "طبيعت از آينهاي" عنوان به هملت:ميكند پافشاري مدرن هنر جنبشهاي از پيش حداكثر
".زندگي حقيقي تقليد" عنوان به وبستر جان
آمريكا متحده ايالات _ كالج سينيا استاد *
|