لجاجت خاطر به طلاق
همزماني آن خانواده و خانه ترك هنگام در روزمرا و حال بتواند كه هست كسي آيا
حمايتگريبفهمد؟ و پشتيبان نه و سرپناهي نه داشتمو درآمدي نه كه
بي و تبعيض يا ديگران اشتباهات و خطاها در ريشه هميشه ما مشكلات و گرفتاريها:اشاره
مي ناشي ما خود غلط افكار و اعمال و سوءتدبير از مواردي در بلكه ندارد ، اجتماعي عدالتي
، كند مي تباه را آنها زندگي كل كه شوند مي مرتكب خطايي گاه خود زندگي مسير در برخي.شود
به مشكل دادن نسبت.است آن توجيه عدم خطا ، پذيرش اصلاح ، آغاز نقطه مواقعي چنين در
روابط حوزه در خطا بر است اعترافي ميآيد دنبال به آنچه.نميشود آن حل باعث ديگران
اصلاح به آنكه اميد با.است كرده قلمداد مقصر نيز را ديگران حال عين در كه خانوادگي
.لجاجت از خودداري براي باشد راهنمايي و بيانجامد نيز خانوادگي انسجام و روابط
نظرم به ابتدا كه ، در بزرگي و كوچك اختلافات دليل به مشترك زندگي سال سيزده از پس
جدايي به تصميم ميدانم تحمل قابل و سطحي را آنها اكنون و بود عميق و تحمل غيرقابل
در وضعرا و بود افزوده اختلافات شدت بر افسردگي به من ابتلاي بگويم است لازم.گرفتم
انكار امر اين در را تقصيرخودم و قصور نميخواهم هرگز.بود كرده تحمل نظرمغيرقابل
واقعه اين در نيز را دادگاه قاضي و همسرم ازجمله سايرين قصور نميتوانم كه همچنان كنم ،
امر واقعيت.شد پيگيري بااصرار عنوانو من سوي از ابتدا تقاضايطلاق.انگارم ناديده
اين به شد مواجه من اصرار با وقتي بعدا ولي نبود ، كاري چنين موافق همسرم كه بود اين
هدف بلكه نيست ، اطرافيان و خود سرزنش و گذشته وقايع ذكر من هدف.داد در تن خواستهام
اتفاقات چه كند كوتاهي خود مسئوليتهاي در كسي وقتي كه است حقيقت اين دادن نشان من اصلي
نيستم مطمئن و مينويسم فقط من مصائبرا اين از بسياري.دهد رخ است ممكن مصيبتباري
كه مادري اندوه و رنج ميتواند من از غير كسي چه.لمسكند را آنها واقعيت بتواند كسي
بفهمد؟ را مشترك زندگي يك شدن تباه است قادر كسي چه كند؟ حس را ميشود جدا فرزندانش از
كه همزماني آن خانواده ، و خانه ترك هنگام در روزمرا و حال بتواند كه هست كسي آيا
بعيد پشتيبانوحمايتگريبفهمد؟ نه و سرپناهي نه و داشتم درآمدي نه
آرزوهايشرا كاخآمالو فروريختن كه وقتي يكزنرا كهاحساس باشد كسي ميدانم
كند؟ درك ميكند ، نظاره
تمام با كمالو و تمام را شدن بيكس و تنها مفهوم و معنا بتواند آدمي كه است سخت بسيار
سنگين شده جدا زن به آدمها نگاه جدايي ، از بعد ميدانند بيش و كم همه.كند حس وجود
تصميم من وقتي حال هر بهاست آسمان تا زمين از كردن حس تا دانستن تفاوت اما ميشود ،
كنم؟ شروع كجا از بايد حالا:شد مطرح برايم بزرگ سوال اولين گرفتم ، جدايي براي قطعي
كاري چه كند اقدامي طلاق براي بخواهد كسي اگر نميدانستم حتي من ولي نشود باورتان شايد
همسر كه دوستانم از يكي پيش خاطر همين به.كند شروع بايد كجا از و دهد انجام بايد را
دانست مرا تصميم وقتي هم او.كند راهنمايي مرا خواستم او از و رفتم بود حقوقداني و وكيل
اين در ميدانستيمكه را كردن نصيحت و مشاوره تفاوت ما كاش. كردن نصيحت به كرد شروع
صحبتش لحن ولي ميخواست ، مرا خير من دوستنميآمد پيش اتفاقاتناگوار از بسياري صورت
نه.ميفهمد من از بهتر مرا وضع انگار كه ميكرد نصيحت مرا طوري او.بود ناراحتكننده
مادر.داشتند موعظه لحنيدر چنين اين بستگان و فاميل و اطرافيان همه بلكه او فقط
مرا مكرركفر دادن تسلي اين.كن صبر كمي ميشودفقط درست چيز همه:ميگفت سالمندم
حفظ براي توبايد.كني بيشتر تحملترا بايد تو:ميگفت خواهرم.ميآورد بالا
اصل از ميكردم فكر من كه بود بهگونهاي او صحبت لحن.كني سعي بيشتر و بيشتر زندگيات
كه بگويم ميخواهم را اين.چيست سر بر ما اختلاف موضوع نميداند و است بيخبر ما ماجراي
لجاجتي و من روحي وضع به عنايت با كسي اگر بودند من دورادور كه خيرانديشاني طايفه از
لحن از فارغ و ميآمد پيش بود شده (شوهرم هم و من هم) ما دو هر گريبانگير كه
هر بهبود ديگري جور ما وضع امروز ميگفت هم به را ما حرفهاي موعظهكنان و نصيحتگران
من و داد توضيح من براي بيميلي با را گام اولين و خواستم راهنمايي وكيل يك همسر از حال
به.كنم تهيه ودادخواستي كنم مراجعه قضايي مجتمعهاي از يكي به ميبايست كه فهميدم تازه
ميانسالي ماشيننويس كه بودم نگفته كامل را خودم داستان كل هنوز.رفتم پونك قضايي مجتمع
من به مرا اظهارات از شده تايپ صفحه دو بود عريضهنويسي كار به مشغول مجتمع حياط در كه
از احضاريهرا برگه بالاخره و بودم اداري كارهاي انجام مشغول بعدازظهر حوالي تا.داد
بود برگهاي احضاريه برگه.بردم پهلويهمسرم افتخار و بهنفس اعتماد با و گرفتم دادگاه
فراموش هيچگاه زمان راآن خودم احساس.بود خوانده فرا دادگاه حضور براي را همسرم كه
و من بين طلاق كه شد حتمي و قطعي برايم كرد ناراحتيامضا با را برگه او وقتينميكنم
به يا نكند امضا را برگه كه دلمبود در اميدي كورسوي آن از قبل است ، وقوع شرف در او
واقعيات از بعضي كه ميگويم نظر اين از را اين.سازد منصرف خودم تصميم از مرا مختلف طرق
نميدهند آموزش هم دانشگاهي و آموزشگاه هيچ در و نشده نوشته كتابي هيچ در كه طلاقرا
مقدماتياش كارهاي پيگيرانجام حتي و جداييگرفتم به تصميم كه بودم من چند هر.بگويم
واقع در.شوهرم رفتار به بود واكنشي و عكسالعمل عمل اين بودم ، ليكندرواقع هم
ميكرد ، خانه از من انداختن بيرون و طلاق از صحبت بيگاه و گاه او اگر بدانم ميخواستم
سخن كوتاه.كنم درك را آن ميتوانم اكنون كه بچهگانهاي لجاجت.بود جدي او حرفهاي چقدر
را شروطخود و شرط ما از يك هر كه بود اين بر قرار.شد حاضر دادگاه در من شوهر كه آن
نتوانسته ما از يك هيچ كه بودند خواسته داور ما از.بوديم نوشته كه بنويسيم جدايي براي
يك دادگاه در.كنيم معرفي دادگاه به و كرده انتخاب داور بهعنوان را مناسبي فرد بوديم
تلاش و دادگاه تلاش و سعي عليرغم":است آمده حكم در.گرفت رابرعهده داور نقش تن
از داوري هيچ كه بود اين ، واقعيت"ميباشند سازش عدم گواهي صدور خواهان داوران ، زوجين
چرا پرسيد من شوهر از داور كدام.دهم توضيح شوهرم با را ناسازگاريام نخواستعلت من
به كه بود اين كرد كه كاري تنها من داور بشوي؟ جدا همسرت از شدهاي راضي سال از 13 بعد
گفت من به كسي چه ببخشي؟ شوهرت به را مهريهات از تومان هزار يك مقدار بايد شما گفت من
عدم گواهي كه هنگامي دارد؟ را نبايدها و بايدها اين و است خلعي طلاق نوع از شما طلاق
بود اين هم وعلت گرفتم عهده به من را حضانتبچهها و نگهداري توافق طبق شد صادر سازش
اين در بچهها ميكردم فكر و بمانم زنده شرايط آن نميتوانستمدر بچههايم بدون كه
حتي كه برعهدهگرفتم را بچهها حضانت حالي در من.دارند نياز من به شديدا شرايط
در منبود شوهرم منزل در من زندگي اثاث و اسباب هنوز و نداشتم خودم زندگي براي سرپناهي
كه بود اين جالب و نداشتم درآمد هم ريال يك حتي كه شدم عهدهدار را بچهها سرپرستي حالي
آيا داريد؟ را فرزندانتان از نگهداري توانايي شما آيا نپرسيدند من از هم يكبار براي
موضوع سرسرياز و بسادگي واقع در و است موجود شما در سرپرستي براي لازم شرايط و صلاحيت
عدم گواهي بس از كه هست و بوده اين من گذشتند ، احساس من فرزندان سرنوشت چون اهميتي با
اگربه استو شده طلاقزايل مساله سرنوشتساز و خطير اهميت است شده صادر طلاق و سازش
مسلما شد مي توجه داشت خواهد دنبال رابه بلاهايي چه اينكه فاجعهو عواقباين
دادگاه شرايط آن در ايكاش ميكردم آرزو هميشه من.نميشد برخورد موضوع با اينگونه
به وارد كارشناسي بلدند را موعظه و نبايد و بايد گفتن فقط كه سفيداني ريش بر علاوه
كه ميگفت من همسر به كه ميبود كسي كاش اي.ميداد مشاوره را ما هم روانشناسي مسائل
از ناشي تحريكپذيري اين درميرود كوره از و ميشود عصباني زود به زود شما خانم اگر
اگر و است علاقهمند تو به همسرت كه ميگفت من به و ميبود ايكاشكسي.است دارو مصرف
زوجين به و باشد كسي كاش اياست سوءتفاهم بهخاطر ميكني معني ديگري جور را رفتارهايش
به نه هم آن بگويد ، را طلاق مصائب و مشكلات دارند جدايي قصد كه(مخصوصابچهدارها)
ما به و ميشد پيدا ايكاشكسي.باشد شكننده و تحكمآميز پرطعنه ، وهنآميز ، كه زباني
هم از موقت بهطور براي6ماه ابتدا شويد جدا هم از ميخواهيد شما كه حالا ميداد پيشنهاد
از دليل هر به آنها ، اما است حكم مسئوليتهاي و ازوظايف همه اينها.كنيد زندگي جدا
باشد طلاق پروندههاي بودن زياد علت شايدميكنند خالي شانه خود مسئوليتهاي و وظايف
.ميدهند اختصاص پرونده هر بررسي براي كه كمي مدت هم شايد و
اعضاي زندگي سرنوشت نشستهايد ، والايي جايگاه در حكم عنوان به كه هايي خانم و آقايان
بچههارا من پرسيدم ، دادگاه رئيس از كه نميرود يادماست شما دست در خانواده دو
اگر:گفت كنم ، تامين نگهداريبچههاراچگونه مخارج و خرج ولي ميكنم نگهداري
.كنند زندگي پدرشان با نيستند مايل آنها:گفتم.بسپار پدرشان دست به بچههارا نميتواني
نداشتند سالي و سن من بچههاي زمان آن.بگيرند تصميم بايد آنها مگر:گفت دادگاه رئيس
انسان دو نبود و بود آمد بهنظرم لحظه آن در (بود ساله ديگري 13 و ساله يكيشان 9)
كشورهاي شرايط با را خودمان كشور شرايط وقتي و ندارد ارزشي و اهميت هيچكس براي (بچهها)
آنجا در كرد؟ ميتوان چه سرميكشد نهاد از كه آهي و اسف و افسوس جز ميكنم مقايسه ديگر
شده غفلت او وضع از يا گرفته قرار كمتوجهي مورد سويوالدين از فرزند كنند احساس اگر
فرزندانش حضانت براي كه دلشكستهاي مادر اينجا و ميدهند قرار تعقيب مورد را والدين
جدا همسرش از كه كسي بهعنوان من حال هر به نميگيرد؟ جواب ميخواهد تسهيلات و مساعدت
سادهانگاري دارم باور كه همچنان ميكنم اعتراف قضيه اين در خود قصور و سهم به است شده
كار دارم اذعان همچنين.است داشته ما خانوادگي كانون فروپاشي در عمدهاي سهم هم تعجيل و
را قوانين احساس و عطوفت بدون كه ماشيني سيستم كار از بايد آن اعضاي و خانواده دادگاه
عواطف آهني آدم اگر.باشد متفاوت ميزند مهر و امضا زيرنوشتهها در و كرده پايين و بالا
زاري و گريه شنيدن براي و نگيرد نظر در را وي روحي مشكلات و نفهمد را مادر يك احساسات و
آدم چوننيست حرجي او بر نگذارد وقتي دلهايشان درد شنيدن و گرفتار آدم دو رنجهاي و
با آيا اما.باشند اينگونه ميتوانند نيز بقيه آيا ولي ندارد ، وجدان و احساس و است آهني
جرم وقوع از پيشگيري مسئوليت كه مراكزي آيا مييابد؟ پايان چيز همه سازش عدم گواهي صدور
ديگريندارند؟ مسئوليت هيچ فرزندانش و جداشده زن سرنوشت با رابطه در دارند را بزه و
.ميماند تنها رواني فشارهاي و مشكلات از كوهي با شده جدا زن ميافتد اتفاق طلاق وقتي
وجود طلاق از پس دوران و طلاق استرس با مواجهه براي آموزشي دورههاي مملكت اين كجاي در
هر زندگي مخاطرهآميز و بزرگ استرس دومين طلاق ميدانيماسترس همه كه همانطور و دارد؟
.است فرد
و فرزندان به رواني سنگين فشارهاي با مقابله براي را لازم مهارتهاي كه هست جايي آيا
خلاف و بزهكاري نمود را طلاق بچههاي مداوم كه سيما و صدا آيا.دهد آموزش طلاق بچههاي
كرده عمل طلاق از پيشگيري براي جامعه آموزش زمينه در خود رسالت به ميكند معرفي شرارت
واقعيتهاست؟ با منطبق ميدهد نشان جداشده زن يك از سيما و صدا كه تصويري است؟آيا
دستاندركاران اينكه ، جامعهومسئولينو آخر سخن
بشناسند خودرا مسئوليتهاي بكشند ، فرياد را طلاق نرخ آنكهافزايش جاي به است بهتر
:كه چرا;كنند عمل آنها به پيش از بيش و
."نيمكردارنيست چون گفته دوصد"
مريمكريميان
|