نيست ديني پرسش دموكراسي پرسش
ابوزيد حامد نصر با گفتوگو
به كواكبي عبدالرحمان بينالمللي همايش در مشاركت براي پيش چندي ابوزيد حامد نصر:اشاره
بيستم قرن آغاز در عرب روشنگري نهضت پيشگامان از كواكبيكرد سفر سوريه پايتخت دمشق
او ياد به كه همايشي در اروپايي و عرب پژوهشگران و انديشمندان از بسياري و است بوده
.كردند شركت بود ، شده برگزار
انجام همايش آن در ابوزيد حامد كه كرده منتشر را گفتگويي مشروح "السفير" لبناني روزنامه
:ميگذرد نظرتان از گفتوگو اين چكيده.است داده
در را دموكراسي ميتوان اينكهآيا و دموكراسي و اسلام درباره پرسشي به پاسخ در ابوزيد
اين در نهفته خطاي كه است رسيده آن وقت:داد توضيح نهاد ، بنياد اسلامي فرهنگ عرصه
.كنيم تصحيح را پرسشها گونه
دموكراسي.كنيم جستجو اسلام در را آن پاسخ تا نيست ديني پرسشي آزادي ، و دموكراسي پرسش
بلكه و ديكتاتوري ساختار در اساسا موانع اين كه روبهروست موانعي با سياسي و اجتماعي
.است نهفته سياسي رژيمهاي فرقهاي ساختار در
و دارد وجود آزادي و فرهنگ به نسبت آگاهي در مشكلهايي و فرهنگ در مشكلهايي:گفت وي
برخي كه هستم اين مخالف من.انداخت گروه يك گردن به فقط را مسئوليت نميتوان
كه هستند غيراسلامگرايان از فراواني شمار.ميكنند قلمداد دموكراسي ضد را اسلامگرايان
اين در بايد.است دموكراسي لغو برنامهشان ، ماده نخستين حاكميت ، به دستيابي محض به
.باشيم صادق كاملا زمينه
ميشود ، مطرح دين مساله وقتي زيرا كرد ، بررسي دين مساله از دور به بايد را دموكراسي
خير؟من يا است آزادي مخالف اسلام اصولا كه اين آيا و ميگردد مطرح نيز آزادي مساله
مشروط طور به اسلام بگويند است ، شايد ضدآزادي اسلام باشد گفته كسي نميكنم تصور
خود خودي به كه كنيم بررسي را شرطها اين بايد ما حالت اين در.است آزادي تضمينكننده
دين عرصه به مربوط شرطها اين آيا كه اين و ميشويم فرهنگ و دين پيرامون جدل و بحث وارد
.است غيره و انديشه عرصه يا فرهنگ عرصه يا
انديشهها مصادره
ملي رشد سايه در و شد انجام عربي كشورهاي از برخي در كه كرد تاكيد تجربههايي بر ابوزيد
نهاد كه ميگيرد گواهي به را -مصر -ميهنش ملي تجربه وي ، .يافت نمو و رشد ميهني ، و
به سال 1923 در مصر اساسي قانون نخستين تصويب با و گرفت پايه آنجا در زود خيلي دموكراسي
به سال 1952 در عبدالناصر انقلاب كه اين تا خورد شكست دلايلي به اما رسيد خود اوج
.رسيد پيروزي
كه اينجاست.كرد مصادره را انديشهها جمله از و چيز همه خوشنيتي رغم به انقلاب اين
سرنوشت در ملتها مشاركت تنها و نميآورد بار به پيشرفتي خوشنيتي ، و ميشود آغاز مشكل
نياز كه است طرحي آن ، تحقق شكست علل و دموكراسي درباره گفتگو.ميشود پيشرفت باعث خود
جستجوي تونل از رفت برون راه و نخست مقدمه همگاني بحث اين.دارد عمومي جدل و بحث به
.است دين از پرسشها همه پاسخ
و تاريخي تجربه و (آن مسلمان اكثريت با) عرب جامعه آيا كه سئوال اين به پاسخ در وي
گوني گونه است ، بر موجود وضع از فراتر تمدني شيوههاي به انتقال آماده آينده ، دورنماهاي
مسلمانان ، :افزود و كرد تاكيد(لبنان و سوريه در مسيحيان و مصر در قبطيها) عرب جوامع
ميشوند تشكيل فرهنگها و لايهها از بلكه نميدهند تشكيل را يگانهاي طبقه يا فرهنگ
تنها و است آن الغاي نه و گونهگوني ساماندهي - وي قول به -جامعه صحيح مديريت شكل وتنها
شريعت كه اين براي و دهد سامان را گونهگوني اين ميتوان كه است دموكراسي ابزار با
جامعه كه شود بدل آن از مشتق قوانيني به شريعت اين بايد كند حكومت جامعهاي بر بتواند
آن با مدني دادگاههاي براساس بتوان تا بگيرد خود به قانون شكل و باشد خشنود آن از
.كرد ايجاد تعامل
درك اسلامي قواعد و ارزشها از خروج و شريعت از خروج عنوان به را برخي ، دموكراسي
جامعه و دموكراتيك جامعه همآميزي امكان كه ميدهد نشان ايران نوين تجربه ميكنند ، اما
و دين عنوان به اسلام ميان كه ميدهد نشان اين.دارد وجود شريعت قواعد و قوانين داراي
بسياري و دموكراسي ميان البته.ندارد وجود اساسي تضاد دموكراسي و فرهنگ مثابه به اسلام
وجود ميكنند ، تناقض مطرح دين نام به و جا به را خود عرب جوامع در كه فرهنگهايي از
.دارد
بلكه نيست ، (عقايد) متون مساله مساله ، ميگفت ، كه حاضران از يكي پرسش به پاسخ در ابوزيد
به ديني و سياسي گفتمانهاي يگانگي بر ديگر بار است ، ديني موجود نهادهاي اصلاح مساله
.است قدرت انحصار گفتمان همان گفتمان ساختار گفت و كرد تاكيد يگانه گفتماني عنوان
اين تفكيك براي فعاليت و سياسي ديكتاتوري و ديني ديكتاتوري عليه نبرد همانا واقعي نبرد
خلال از فقط كار اين.است سطوح و عرصهها همه در سياست و حاكميت ميان كاتوليكي ازدواج
و بحث انگيزش نيست ، بلكه انجامشدني آن غير يا كتاب يا انديشمند يك پيشگام انديشه
و مخالف انديشه به فرادادن گوش تمرين و تربيت منظور به سكوت درهمشكستن و عمومي جدلهاي
.ميكند كمك مساله اين به خودآگاهي به اهميتبخشيدن
از و بنگريم آينه در را خودمان افراد و جامعه عنوان به ما از كدام هر است ضروري همچنين
جامعه تغيير معناي به دولتها تغيير.ميشويم زاده ديكتاتور ما زيرا كنيم ، آغاز خود
و بسازد را نهادها جامعه ، كه رسيده آن هنگام و ميدهند تشكيل را نهادها دولتها ، .نيست
.است مدني جامعه قدرت گرو در اين
ديني نشانههاي ظاهرا كه فرهنگي موانع درباره گفتگو و بحث توقف معناي به همگي اينها ،
با فرد رابطه تبيين و خود چارچوبواقعي به دين بازگرداندن گرو در امر اين.دارند ، نيست
همان اين و سياسي ارزش نه است ، ديني ارزش يك اين واقع در.است جامعه با فرد رابطه و خدا
همان ديني متون قدرت زيرا يابد ، رهايي ديني متون قدرت از بايد خرد نيز.است اساسي شرط
نميكند ، اعمال را خود قدرت خود ، خودي به متن يعني است ، ديني متون به شده داده قدرت
.ميسازند قدرت متن ، از كه ميكند اعمال نهادهايي خلال از را خود قدرت بلكه
قدرت از رهايي نيست ، بلكه دين از رهايي معناي به متون قدرت از رهايي ميگوييم وقتي
در متاسفانه مساله اين ساختهاند ، را آنها انديشهها ، و عقايد و نهادها كه است متوني
.دارد مجازات كفر ما ، جوامع دركرد تدريسش نميتوان و نميشود تدريس ما دانشگاههاي
گفتوگو هر پايان تكفيركردن ، كه ببريم سويي به را بحثها و كنيم مقاومت كه ماست بر
.نباشد
اين زيرا ميكند ، درك را دموكراسي تجربه معايب از برخي و دموكراسي نقد اهميت ابوزيد ،
حل راه دموكراسي ، نميگويد كس هيچ رساند ، قدرت به را شارون يا هيتلر كه بود دموكراسي
را مسائل اين كه است سياسي انديشمندان بر و ميكند حل را مشكلها همه كه است سحرآميزي
رويدادي پيرامون گفتگو ما ، جوامع در آن غياب در دموكراسي درباره گفتگو كنند ، اما بررسي
دموكراسي ذهني بررسي از بايد روشنتر ، عبارت به.ميدهد رخ ما ، جوامع از خارج در كه است
فرآيند در ميخواهيم ما و نرسيدهاند ديگري حل راه به هنوز بشريت ، و جهان.كنيم پرهيز
نيز.باشد كه شكلي هر به موجود وضع خلال از جايگزين جستجوي فرآيند شويم ، در وارد مشاركت
بذرها بايد آغاز در.باشد دموكراسي آن يا اين از بدلي ما ، نسخه دموكراسي كه نيست ضروري
.باشيم ساختار چگونگي فكر به سپس و پاشيد را
سياست و دين
گفتمان نفوذ و آمريكا دولتهاي سياست در دين و سياست ميان كنوني همخواني درباره ابوزيد
دين مساله از آمريكا در دين مساله:گفت آمريكا نظام رهبري سياستهاي در ديني خشكانديش
ساختار در و گرفته انجام روبنا در فقط سياست و دين ميان جدايي.است اروپا ، پيچيدهتر در
از دين عموما ، غربي جوامع در كه داشت توهم نبايد و است نگرفته صورت جدايي اين جامعه
تصميمگيريهاي در دين تاثير اما جداست دين از سياست جدايي ، نوع اين در.جداست سياست
وجود مصالحي نيست ، بلكه غربي جوامع در دين حاكميت معناي به اين البته.است مشهود سياسي
در آمريكا جامعه درون درميشود باعث را جامعه درون مختلف نيروهاي ميان تضاد كه دارد
با آمريكا بيرون و درون از همچنين.ميگيرد صورت اعتراضهايي گفتمان ، اين برابر
اين عليه علني مخالفتهاي نوع اين دموكراسي ، ميشود ، زيرا مخالفت كشور اين سياستهاي
.ميگيرد قرار توجه مورد نوعي به علني اعتراضهاي و ميشمارد مجاز را سياستها
دارد ، سكولاريسم ادعايي كه اروپايي دهيم ، زيرا قرار خود نمونه الگوو را غرب نبايد ما
اسرائيل دولت آن نمونههاي.است كرده كمك ديني انديشه مبناي بر كشورهايي برپايي به خود
ما تصور وضوح عدم بلكه نيست ، دوگانه معيارهاي فقط مساله لذا.است پاكستان اسلامي دولت و
منتقل جامعه پستوي به جهان ، دين از بخش آن در كه ميكنيم فكر ما.هست نيز سكولاريسم از
.است شده
مسائل به آنها درك و متون تاريخ در پژوهش و فرهنگي مسائل از ابوزيد حامد نصر نگرش تحول
.گرديد مطرح نيز سياسي
شما و ميكنند مطرح حاكميترا و روشنفكر ميان رابطه مساله:ميگويد باره اين در وي
اگر زيرا.ميدهد دست از را خود فرهنگ ، نقش آن طي كه ميبيني ، بحران در را حاكميت
به را خود امور اكنون ، روشنفكران سپردهاند ، ملي فرمانروايان به را خود امور ملتها ،
اهلي - مختلف درجات به - را روشنفكران توانستهاند ، حكومتها يعني.سپردهاند حاكميت
.شوند بدل حكومتي دستگاههاي از بخشي به شكل آن يا اين به و كنند
و ميكنم رجوع روشنگر روشنفكران تاريخ به خطر اين برابر در خودم از حمايت براي من
هم و شخص مشكل هم كتابي هر ميدانيد و مطالعهميكنم حاكميت با را آن رابطه چگونگي
مقولههاي به فكري مقولههاي از انتقال مساله لذااست مهمي مساله ايناست عام مشكل
كه متن مفهوم كتاب در من.فكريام مقولههاي چارچوب در هنوز من زيرا نيست ، مطرح سياسي
اين قلب در مندارم قرار سياسي مقوله قلب در است ، من كتابهاي معتدلترين و نخستين از
- پيشين جوامع سياسي مسائل عنوان به - اختيار و جبر قضيه تفسير به سياسي مقوله
.پرداختهام
و روشنفكر عنوان به شما كه است اين گرفتم اينجا در كه درسي:ميگويد ديگر جايي در وي
به و كنيد توليد انديشه يا داريد ، رو پيش گزينه دو ميكنيد كار انديشه عرصه در كه كسي
در گذشته در كه بود چيزي اين.كن اجرا را طرح اين و "ميبوسم را دستت" بگوييد حاكميت
و ميآورم روي مردم به من (نه) بگويي كه اين يا.گرفت انجام - طاهاحسين جز به - مصر
غرس مردم ميان در كتاب از غير وسايلي با را انديشههايم من و ندارم حاكميت با كاري
.نهايي ابزار نه و ابزارهاست از يكي كتاب زيرا كرد ، خواهم
مردم با بودن باشد ، از گفتگويي جايي در اگر و كردهام پيدا را خود گزينه من اينجا در
.نميدهم اهميت خستگي و وقت به و نميدهم راه خود به شكي
مرا ميبخشد ، چيزهايي من به گفتگو معتقدم اما نميدانم كامل داعيه را البته ، خود من ،
شما.است مستمري تغذيه من ، براي گفتگو.ميكند شفاف را پرسشها و ميكند متبلور
.نميدهند يا ميدهند مثبت پاسخ شما به مردم و ميكني مطرح مردم براي را انديشههايت
پيامبرانه ، طرح يك از و خلا در معلق نظريه يك از را انديشه كه است باروري ديالكتيك اين
قرائت يا حاكميتها با روشنفكران روابط تاريخ از من نقد كه باورم اين بر.ميكند دور
نميتوانم من است ، زيرا بوده سودمند برايم حاكميتها با روشنفكران پيوند تاريخ نقدي
.دهم نجات بودن ، تاريخ اين از جزيي ز را خود - كم دست - ميتوانم اما دهم تغيير را تاريخ
در و جامعه در موثر فرهنگي نيروي دين كه كرد تاكيد خود سخنان پايان در ابوزيد حامد نصر
.است اجتماعي نيروي اجتماعي ، يك حركتهاي
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
|