اتفاق يعنييك اثيري
رنجاند را
آمريكايي ايرانكابوهاي سينماي وقتي
نداريم صلاحيت ما
رسيدن اميد به نرفتن
اتفاق يعنييك اثيري
سجادي علي محمد با گفتوگو
ايران سينماي ولز ارسن را او- همكارانش و دوستان ميگويد شوخي به سجادي علي محمد
دهه در را فيلمشان اولين آنها دو هر كه ميشود ناشي آنجا از شوخي اين دليلمينامند
تمام با كارگردان دو اين البته و شده ماندگار آثار جزء فيلم دو ساختهاند ، زندگيشان دوم
چهار در سجادي.كنند تكرار را فيلمشان اولين موفقيت نتوانستند دادهاند انجام كه تلاشي
رنگ" و "شيفته" با است قرار _ او فيلم آخرين _ "اثيري" و ساخته فيلم يك سالي گذشته ، سال
تصويري زبان را فيلم سه بين مشترك عامل مهمترين سجادي.دهند تشكيل را سهگانه يك "شب
.ميخوانيد را آن كه دادهايم انجام گفتوگويي او با بهانه همين به.ميداند آنها يكسان
فكر آدم فيلم آخر گفتند عده يك است جادويي رئاليسم فيلم اين گفتند و آمدند خيليها
باشد داشته را خودش منطق همهچيز كردم سعي من اما بوده مرده اول از خورشيد ميكند
صرافيزاده حامد
هستيد؟ راضي چقدر اثيري ساختن از شما*
اثيري ميكنيم فكر همه اين با.باشد داشته كامل رضايت كارش از نميتواند آدم طبيعتا
كه اين ضمن.نيست هم نقص از عاري طبيعتا كه است من فيلم پختهترين فني وجوه لحاظ به
و نميكنم سرشكستگي احساس تجربه اين از البته و است ما سينماي در تازه تجربهاي من فيلم
.اتفاق يك يعني فضاها اين آوردن در است بيبضاعتي عين كه ما سينماي بضاعت با ميكنم فكر
است؟ راضي فيلم اين ديدن از چقدر تماشاگر ميكنيد فكر*
كه فضاهايي دارد ، پيچيدگيهايي و نيست ما سينماي رايج فيلم فيلم ، اين تماشاگر نظر به
.باشد رويگردان آن از مخاطب كه نيست طور اين حال عين در است دور آن از ما رايج سينماي
ندارند دوست را فيلم مردم كه نميرسد نظر به و داريم فروش متوسط حد يك ما خوشبختانه
روحي فضاي و توزيع فضاي منتها باشد داشته بيشتري مخاطب فيلم دارم دوست خيلي من البته
.ميگذارد فيلمتاثير فروش در آن رواني
بايد كه بوده روبهرو فيلمي با نميداند.نيست مشخص فيلم با تكليفش تماشاگر من نظر به*
ميخواستم.كدام هيچ يا ميكرده دريافت پيامي بايد يا ميشده سرگرم بايد ميترسيده ،
بودهايد؟ اينها از يك كدام پي در شما بدانم
و داشته دوست را فيلم كه آنهايي بين در ميكنم فكر.دارد وجود فيلم در حالت سه هر
به من پس.كند ترك را سالن فيلم وسط كه نبود كسي مطمئنا نداشتند دوست كه آنهايي
لحن در بايد قضيه معرفتي اصطلاح به شكل آن ميكنم فكر من.رسيدهام اوليهام خواسته
عادت ما.چي كه بگويند تماشاگران از خيلي است ممكن حالا و دارد كه باشد داشته وجود فيلم
من فيلم اما بكند راحت را ما خيال و كند جمعبندي را چيز همه سريع خيلي فيلم كه كرديم
و تعبير قابل و ميكند صحبت رويا زبان با و نميگيرد قرار جنس و جريان اين در اصلا
اين با فيلمي چنين دارد راحتالحلقوم فيلمهاي به عادت كه تماشاگري براي و هست تفسير
.نيست هضم قابل پيچيدگي
در و بوده پرفروش كه داشته وجود ايران سينماي گذشته در فيلمهايي فروش ، قضيه مورد در*
نيز تماشاگر كه گبه يا و شوكران سگكشي ، پري ، :مثل.نبودند هم راحتي فيلمهاي حال عين
.بوده راضي فيلمها اين تماشاي از
برقرار ارتباط سگكشي با مطلقا من مثال طور به برديد نام شما كه فيلمهايي مورد در
خود حضور اجتماعي ، مسايل طرح مضمون ، مثل داشت ديگري دلايل سگكشي بالاي فروشنكردم
.است اشتباه نظر اين تعميم اما ميكنيد اشتباه شما كه نميگويم من...و بيضايي استاد
كرده همراه خود با را او فيلم كه ميدهد نشان نشسته سالن در فيلم آخر تا تماشگر كه همين
.است
در.نداشتيد دوست را فيلم فضاهاي شما شايد است آبستره فيلم موضوع كه اين به توجه با
.بوده بيشتر برديد نام كه فيلمهايي از فروشش خاص مخاطب حيطه در هم فيلم اين حاضر حال
.باشند نداشته عدهاي و باشند داشته دوست را فيلم عدهاي كه است طبيعي خيلي اين
ساده بگويم نميخواهم چيز ، يك براي را وحشتناكي بهاي فيلم شخصيتهاي شما فيلمهاي در*
داشته وجود قبل از قراري آيا بدانم ميخواهم.اثيري در مخصوصا.ميپردازند احمقانه ، يا
.بپاشد هم از را زوجي زندگي بيمارگونهاي رفتار كه
شمس قول به مواقع خيلي هستيم فيلم در اجتماعي نگرش مدعي اصطلاح به كه ما ببينيد
را توضيح اين بايد البته.نميكنيم نگاه ماه به اما ميگوييم شعر ماه به راجع لنگرودي
.كند تغذيه بيرون از كه ندارد دليل بسازد ، را خودش واقعيت خودش بايد اثري هر كه بدهم
زندان به كسي از دفاع براي را وكيل يك كه ميكنيد زندگي درجايي شما هست كه چيزي آن اما
اينقدر كه ميكنيم زندگي جامعهاي در وقتي نيست؟ ابزورد اين شما نظر به.مياندازند
ساختاري يا موضوع ميكنيم فكر ميرسيم هنري اثر يك به وقتي چرا است ابزورد چيز همه
تومان هزار زني 200 از مورد يك درميكنم كار پروندهها روي خيلي من دارد غيرواقعي
و كرد را كار اين چرا ميگويند بسازيم را اين اگر ما بودند كشته را شوهرش و بودند گرفته
.كشت تومان هزار خاطر 200 به را نفر يك
يك كه هستيم ملتي ما نظرم ، به.هستند پستتر خيلي چيزها اين از واقعيتها ميكنم فكر
تحليلگر من.كند رو و زير شهر در را روز آن ترافيكي مسير ميتواند تصادف يك حادثه ،
را ما زندگي پايههاي ميرسند كوچك نظر به خيلي كه اتفاقاتي ميبينم اما نيستم سياسي
واقعيت برمبناي چون ميافتاد بايد اتفاق اين نحوي به شيفته در ميكردم فكر.ميلرزانند
بعد.دهد انجام را كار آن برسد زني به كه اين براي آدمي كه است هولناك خيلي اين و بود
تجربه آبستره فضاي يك در را فضا اين كردم سعي شد ، وارد زيادي فشار كه شب رنگ تجربه از
براي را اثيري شما.ميدهد رخ سادهاي خيلي اتفاق اثيري در است طور همين نيز اثيري.كنم
برود؟ بين از خانواده كل كه آمده سادهانگارانه شما زعم و نظر به كار كجاي كه بشكافيد من
با لمپن فردي تيپ ميبيند را عكس آدم كه جايي تا شخصيت اين عمو ، شخصيت مثلا حالا*
لحن ميكند صحبت عشقش مورد در دارد او كه زماني اما.است بنگاهدار و "بيست" كلام تكيه
شد باعث خودم براي حداقل مسئله اين و ميكند استفاده ادبي متن از و ميشود عوض آدم اين
شخصيت تغيير اين بايد آيانباشد باورپذير برايم و نكنم برقرار ارتباط شخصيت اين با كه
شده؟ آشكار آدم آن شخصيت پنهان لايه و رفته كنار زرورق آن كه گذاشت اين حساب به را
كه صورتي در.باشد بد هم وجودش تمام بايد است بد شخصيت يك اگر كه داريم عادت ما بله ،
را وجوه تمام.ميشويد عصباني ميكنيد ، شوخي ميكنيد ، گريه ميخنديد ، زندگي در شما
فاقد كاراكتري اگر چون.است روشن هم علتش.دارد محمل خيلي اين هم ادبي كار يك در.داريد
هستيم ملتي هم ما و است كلي بحث يك اين.نميافتد اتفاق درام اصلا باشد ، خصوصيات اين
اين سال بيست اين در ويژه به داريم فرق بيرون با خانه در ماميكنيم زندگي رويه دو كه
بحث.ميترسيم همه داريم ، نقاب يك همه دورنگي ، دورويي ، رياكاري ، كرده رشد خيلي قضيه
.رسيده دوران به تازه و بورژوايي برق و زرق با منش لات تيپيكال است آدمي عمو كه اين دوم
اين ".كشت منو چشماش" ،"زد آتيشم آخ".نيست دور كاراكتر از ديالوگها جنس نيز لحظه آن
در لمپنها از خيلي چون.است ساده خيلي هم علتش ميگيرد شاعري از رنگي ديالوگها
كردم فكر هم دليل همين به.لمپني نوع از اما دارند ليريك حس خيلي بيرون يا زندانها
در بودنش گرم كه بودم حس اين وامدار زيادي مقدار.كند بازي را نقش اين بايد شكيبايي
ملموس ، بايد آدمهايش پس دارد پري و جن قصه از پايي جاي كه است فيلمي فيلم چون و بيايد
انسان چونتعارضهاست اين صاحب دليل ، اين به عمو شخصيتباشند پذيرفتني و باور قابل
شده عاشق كه است آدمي.ميكند حركت بستر اين در حقيقت در عمو.است متعارضي وجود اصلا
زندگياش مدت تمام در و ميزند ناخواسته جنايت يك به دست است دردسر مايه عشق چون منتها
.دارد وجود اندوه از ژرفي چاه شادي پشت خندهاش مدت تمام در.است حاضر مسئله اين
چنين عمودارد وجود چيزي يك پشتشان حتما هستند بخند و بگو اهل زياد كه آدمهايي
و است هيستريكي آدم نرسد نظر به كه شده سعي هم شكيبايي آقاي بازي جنس دراست كاراكتري
.ميخرد ماشين كه جايي مثل بيايد وجود به خاصي لحظات در رفتار اين
دختر آن صحبتهاي و شود كشف قتل راز كه ميترسد اين از عمو.دارد وجود ابهام نقطه يك*
.شده خوابنما و ميگويد مزخرف دارد اصلا آدم آن كه ميآورد نظر به را اين خانه اين در
كه برادرش زمين در نميانداخت را توپ مثلا نميكرد را هيپنوتيزم اين اصلا عمو اگر
ميكرد؟ پيدا ادامه چگونه قصه اصلا بكشد را برادرش
خيلي هم تاريخ در و ما اجتماعي شرايط در اين.ميكنند ناخواستهگير وضعيت يك در همه
بگيرد انتقام كلاديوس از فقط ميتوانست بيايد ، هملت پدر روح چرا مثلا.ميخورد چشم به
فكر كردي؟ جوري اين چرا گفت شكسپير به..ميشود كشته پدرش ميشود ، كشته افليا ولي
هم اثيري.همين يعني تراژدي كه كه بكنيم را اين فكر و كنيم برخورد منصفانه كمي بايد كنم
هم به را چيزي كه نيامده اول از خدا بنده.ميگيرد قرار دست اين از كلاسيكي چارچوب در
را كار اين خورشيد اما ريختن هم به ميكند شروع كه هست يكي برعكس.كند فرار و بزند
هجوم او به كه اوست منتها بكند زندگي دارد دوست.بزند گريز دارد دوست او.نميكند
مثل و ميرسند او به و دكتر ميبرندش ميآيد پيش نقاشي قضيه كه هم زماني تا ميآورد
را نقاشي اين و نبود نقاش خورشيد اگر.ميكنند برخورد انساني و پذيرفتني آدمهاي
.ميبردم تيمارستان به و ميكردم ديوانه را خورشيد كه بود اين من اوليه طرح نميكشيد
دست من به فيلم اول دقيقه در 30 حس اين.ميرفت شيفته از ديگري ورسيون سمت به وقت آن*
.داد
زندگي است قرار خارجي عامل يك باز حالا ميكردم احساس.بود ملموستر برايم طرح اين
اينجا من.نميخواستم من و ميشد شيفته تكرار صورت اين در.بپاشد هم از را زوجي
اين فيلمنامه در من.ميشد پاسيو ميكردم را كار اين اگر.نميشد پاسيو كه داشتم شخصيتي
نشان اكتيو را زنها و هستي زن ضد كه ميزدند تهمت مدام من به.داشتم را چالشها
.دارد اسطورهاي وجه زن شيفته در كه حالي در نميدهي
.است نقاش اينجا است كوزهگر دختر اگر آنجا در.دارد وجود فضا اين هم مهپلنگ افسانه در
درست روياست يك جهان كه شويد اثيري وارد منظر اين از شما اگر.است شهود جهان اصلا
فيلم آخر گفتند عده يك.است جادويي رئاليسم فيلم اين گفتند و آمدند خيليها چون.ميشود
روياست جهان.است روح فيلم طول تمام در انگار و بوده مرده اول از خورشيد ميكند فكر آدم
فضاهاي درباره دارم ميكردم فكر اينكه دليل به.باشد داشته را خودش منطق كردم سعي ولي
ذهني جهان اين بتواند تا كردم نقاش را دختر كردم ، عينياش خيلي اتفاقا ميكنم صحبت ذهني
.باختيد يعني نكنيد اگر.شدن بالفعل يعني سينما چون كردم بالفعل يعني.كند عيني را
را خصوصياتي چه با مخاطبي قشر چه ساخت موقع در كه بپرسم ميخواستم آخر سوال عنوان به*
عام مخاطب براي كه بوديد گفته قبلي مصاحبههاي در اينكه به توجه با ;داشتيد نظر در
.نساختيد
خودت كه نميشود دليل ساختي عام براي كه اين و ساختم عام مخاطب براي را فيلم من.خير
دارد عام مخاطبنميكند حركت خاصي محدوده در فقط اثيري ميكنم فكر.بكني عام تسليم را
سالنها همه در ميكنم فكر و دارد جنايي قصه يك بالاخره ببينند را فيلم ميتوانند همه و
از شايد حالا كه ديگري عوامل و نبودن سادهانگارانه و نبودن رايج اين ولي دارد تماشاگر
هيچ كه بگيريد نظر در شما.كند پيدا متوسطي مخاطب كه ميشود باعث است ، خارج من ديد
و است ما سينماي در نادري بسيار تجربه اين و نشده فيلم اين از هنوز تبليغاتي حمايت
بگيريد نظر در را اين اگر.بكنيد پيدا وحشت و تريلر سينماي در نميكنم فكر را اين مشابه
.ميشود حل شما مشكل از زيادي مقدار
رنجاند را
آمريكايي ايرانكابوهاي سينماي وقتي
اهداف تا ميكند باز فضا اسپيلبرگ براي سياستي هر مثل آمريكايي سياست كه است آن حقيقت
بسازد را اقليت گزارش كندو پيچيدهتوجيه برق و زرق در را او
ميراحسان ميراحمد
نخنما سو يك ازاست بدنامي و بدسابقه بلكه سابقهدار ، پرسش سياست ، و سينما نسبت پرسش
وقتي تازه زد ميتوان آن درباره تازهاي حرف چه ديگر سوي از كسلكننده ، حدي تا و است
.ميشود عوض شمايلش و شكل ميشود ، سياست به مربوط مسائل حوزه وارد فيلم نقد
يا ساختارزدايي موضوعي از است قادر كه دارد وجود تازه ديد زاويه يك بار هر همه اين با
اشاره مورد وجوه به را ما چشم تازه تاويل يك با حتي يا طريق ، اين به و كند آشنازدايي
رابطه مسئله.باشند تاملانگيز و جذاب ميتوانند كه جنبههايي.بگشايد نگرفتهاي قرار
گاه و سياسي واكنش ويژه به.است جمله اين از سياست با ايران در سينما يا ايران سينماي
دانشگاههاي و معتبر فرهنگي موسسات دعوت به كه سينماگراني برابر در آمريكا دولت موهن
و فرهنگي مبادله فرهيخته ولي غيررسمي واسطههاي تا ميبندند سفر بار آمريكايي ، مشهور
سينما خورد و زد گاه و درگيري.باشند انديشه و هنر حوزه در تمدنها جانبه دو گفتوگوي
.سينماست سانسور و كنترل مراقبت ، تاريخ پهلوي ، تاريخ تمام.است پرسابقه ايران در سياست و
و كند انگولك را سياست ميتواند طرب ، وسيله يك چهره پشت مييابد در زيركي با هم سينما
.آورد در را دادش
در خود دلخواه مدل را آن خواسته و گذاشته سرش به سر دليل با و بيدليل سياست كه بس
را چه هر كه است دارا را شومبختي اين پيراموني ديكتاتوري سياست يك آن از بدتر و بياورد
يك حتي كه باشد استبداد عليه ذاتا سالمي پديده هر شايد و ميگذارد دشمني حساب به نفهمد
و !ميشود اصلاحيه و سانسور مورد يك و صدوبيست مشمول غفاري فرخ شهر جنوب ساده داستان
دست از ايران در سينما زندگي اخير ساله صد تاريخ در كه است ايران جدي فيلسماز كدام
به برس بيا بگير پيش قرن يك اوگانيانس و عكاسباشي از.باشد نناليده بيجا و بجا سياست
تمام در ايران در سياست (اميني عليرضا) ساخته را خود فيلم اولين كه سينماگري آخرين
خود دشمن را نو و خلاق صرفا حتي و انديشهگون افشاگر ، متفكر ، سينماي پهلوي دوران
خميني امام حضرت حمايت عليرغم انقلاب ، از پس تحمل فاقد و سياسي بسته جريان يك و پنداشته
ايران سينماي مدام دلپذير ، اثري مثابه به گاو فيلم درباره ايشان مساعد اعلامنظر و (ره)
در هم ايران سينماي كه بپذيريم بايد باشيم منصف اگر.است كرده معرفي كشور سياست مخل را
گذاشته ، فراتر خود گليم از را پا كرده ، بازيگوشي نبوده ، فرماني به گوش بچه سالها اين
درباره اشاره زبان به يا آشكار زبان به روكند ، تازه پرسشهاي به كه دانسته خود حق
و سياسي و اجتماعي بحرانهاي آزادي ، فقدان ديرپا ، غلط سنتهاي كهنه ، متحجر ، پديدههاي
عقلانيت و باشد داشته چيزها همه نوي ارزيابي به تمايل.بزند حرف مدرنيته و سنت چالش
زنان ، كودكان ، وضعيت درباره و بشمرد مذموم را اجتماعي بيعدالتي.كند ترويج را مدرني
گوش و چشم همه بوده متوقع كه باشد خشك سياست يك دماغ موي خلاصه و كند چرا و چون جوانان
و ترديد وادي به نهادن گام با ايران سينماي.بگويند خوشامد ميآيد پيش كه چه هر به بسته
را سايه در دولتهاي و رسمي نيمه يا و رسمي سياست نوعي نوگرايي ، و قاطعيت عدم و تفكر
تحولاتي سينما و سياست گفتمان فضاي البته خرداد دوم از پس.است كرده ناخشنود شديدا
اتهام كه هم امروز.نشد برداشته سينما راه سر از سياست موانع همه الزاما ولي يافت
دچار ديگري بعد در را مسايل است ، انداخته سايه ايران سينماي بحران بر كردن دولتي گرايش
سوي به رهبري حالت يك كوشيد اوگانيانس زمان همان از سينما.ميكند سينما و سياست چالش
مهمترين از يكي نيز ايران در.است نيامده خوش سنت مذاق به كه كند ايفا مدرنيسم
در سياست با گوناگون تفاسير و شد پديدار تصوير آزادي حد سينما با سنتي سياست چالشهاي
خشونت با كرد شروع زده ، سياست نگاه يك در و شد منجر سينما بايكوت و تحريم به و آميخت
از دشمني براي جو سلطه سياست بند و زد محصول جشنوارهها در ايران موقعيت كه كند تبليغ
از و افزود را ديگر نوگراي كارگردانهاي وسيع ليست ميتوان.است نامتعارف سينماي طريق
ميلاني ، بنياعتماد ، رخشان اميني ، يكتاپناه ، قبادي ، جليلي ، نادري ، پناهي ، بيضايي ،
جاي قضيه شيرين قسمت اما.ده سازنده از راسشان در و برد نام مجيدي و مهرانفر شهبازي ،
سينماي برابر در آمريكايي سياست پديده ميتوان سينما و سياست رابطه ادامه دراست ديگري
نامور كارگردانهاي از...و كيارستمي پناهي ، مهرجويي ، داد ، قرار بررسي مورد را ايران
كه محدوديتي ظاهرا.شدهاند روبهرو آمريكا حكومت تضييقات با كه هستند ما متفكر و
است ، موهن بسيار بسا چه و ميشود قائل ايران كارگردانهاي سفر براي آمريكا دولتي دستگاه
سياست و سپتامبر وقايع 11 اخيرا و سو يك از آمريكا و ايران چالش تحتتاثير
.دارد قرار امنيتي محدوديتهاي و مداخلهجويانه
.ميكنم ارزيابي جاري رويدادهاي اين از عميقتر را كنش اين ريشه كنم اعتراف بگذاريد اما
داد نشان كارتي مك جريان در بار يك ميكشد ، يدك را جهان كشور آزادترين لقب كه آمريكا ،
كه _ موجودش سياستهاي با كه است جايي تا او تساهل و ندارد خوبي رابطه افشاگر تصوير با
براي مشكلي چه ايران سينماي.نكند پيدا برخورد _ است معين حدودي تا آزادي شدن قائل
افرادي و جناحي سوي از ايران خود در روشنفكر فيلمسازان ميآورد؟ وجود به آمريكا سياست
در جوايزشان متهماند و !هستند آمريكا خاورميانهاي سياست پنجم ستون كه متهماند
موضوع پس !است مدرن جهان به خدمتگزارانه بلكه و حسنه ضمني رابطه اين مويد جشنوارهها
باز فضا اسپيلبرگ براي سياستي ، هر مثل آمريكايي سياست كه است آن حقيقت من نظر چيست؟از
همين امابسازد را اقليت گزارش و كند توجيه پيچيده برق و زرق در را او اهداف تا ميكند
يا تحجر به انتقاد ضمن كه ندارد را مستقل و انساني سينماي يك از ذرهاي تحمل سياست ،
يك هرگز كه كسي گناهندارد هاليوودي سينماي و آمريكايي ابتذال از خوشي دل استبداد ،
آخرين كيارستمي.است همين نبوده ، (خارجي چه و داخلي چه) رسمي سياست مبلغ فيلمساز
را سپتامبر براي 11 ساختن فيلم و نشد آمريكا وهنآميز بازي دچار كه است كارگرداني
آمريكا سياست با كه كرد اظهاراتي فلسطين در آمريكا سياست و اسرائيليها درباره نپذيرفت ،
آمريكايي سبك به گرايش سبب به رودررو "مورتي ناني" ايتاليايي فيلمساز به.ندارد وفق
كرد ، انتقاد هاليوودي دروغين احساساتيگري به گرويدن و استقلال دادن دست از و فيلمسازي
پا پيش سينماي را آن و گفت بد جهاني مجامع در آمريكايي و هاليوودي سينماي سلطه از
و متفكر و جدي سينماي دوستدار ما كارگردان اندازه همان به طبيعتا.كرد قلمداد افتاده
كه است كاپولا خوانده پدر يا چاپلين بچه پسر نظير داستانگوييهايي حتي و آمريكا ارزشمند
.آمريكاست ميل خلاف تقابل اين.است ناخشنود آمريكايي بيارزش سينماي از
است ايننميآمد خوش بوش كابوييآقاي سياست ذائقه به مستقل پرنسيبهاي و استقلال اين
اين و ميگيرد سخره به را اسپيلبرگ ايران جدي سينماي قانوني ، برخورد يك پرده پشت كه
خرد تره سياست براي اصيل هنرمند سينماي و سينما نيز و هنر اما ميكند ناراحت را آمريكا
و شاه هر برابر در هنرمند ، كارگردان يك و اصيل فيلم يك و هنري اثر يك همواره.نميكند
بياعتنايي و افراشته سري و گردنفرازي با آمريكا مقتدر جمهور رئيس ولو جمهور ، رئيس هر
آنان همه به و متكبر قدرت به سفيه اندر عاقل چشم به و ايستاده حقي بر و استهزاء و
خشمگين را سلطهجو و مستبد سينماي انواع سينمايي هر از بيش ايران سينماي.است نگريسته
خواهي تغيير و پرسشگري و انديشهورزي و رهايشگري و آزاديطلبي حس از آينهاي و ميسازد
با ايران سينماي نسبت است اين.است تلخ سياستمداران و سياست منجمد ذائقه به كه است
با ايران سينماي.ميآفريند آوانگارد اثر و نميسازد سياسي فيلم وقتي حتي سياست ،
هنر ، ميداند خوب كه چرا ميكند تحمل را سياست عصبي تخته شلنگ اين خردپيشگي و شكيبايي
.بود خواهد و بوده بياعتبار و ناماندگار سلطه ، و زور سياست اما است محبوب و ماندگار
آزاديطلب و خواه تحول ذاتا سينما از سياست دلخوري براي قانعكننده دلايلي همه اين آيا
نيست؟ نقاد و متفكر خلاق و سالم سينماي هدايتگر ، و
دنيا كشور آزادترين به كه كشوري ولو باشد كه كجا هر مال سلطهخواه سياست.چرا نظرم به
سرفرازياش و پرسشگري آزادگي و انديشگران جهان كه دارد سينمايي از خوني دل است مشهور
.كند خطر احساس كه دارد حق البته آمريكا و است بوده خطرخيز همواره
نداريم صلاحيت ما
:كودك سينماي به نگاهي
محمودي عليرضا
ما جامعه فعلي شرايط درنيست سادهاي كار ايراني نوجوانان و كودكان براي ساختن فيلم
متفاوتتري خواستههاي و پيچيدهتر درون كودكانهشان منش و ساده ظاهر برخلاف كودكان
اجتماعي شرايط كه است سريعي پيدرپي و گسترده تغييرات تفاوت و پيچيدگي اين منشاء.دارند
.ميدهد قرار همچنان و داده قرار نسل اين كودكي سالهاي برابر در
شده تازهاي دلمشغوليهاي دچار خود والدين اجتماعي طبقه مقتضاي به ايراني امروز كودك
.است گستردهتري حركتهاي نيازمند آنها به دستيافتن براي ايران سينماي كه
ايرج) نبود يكي بود ، يكي چون فيلمهايي با نوجوان و كودك سينماي نمونههاي آخرين
اين اكران.شدند روبهرو گيشه در شكست با (عبدالعليزاده علي) تارزان و تارزن و (طهماسب
نگاه در تحولي نه و آورد وجود به كودكان و خانوادهها از طويلي صفهاي نه فيلمها
نگاه از.كرد فراهم فيلمها اينگونه توليد افزايش راستاي در ايران سينماي مجموعه
فيلمهايي نوجوانان و كودكان فيلمهاي ايران سينماي فعلي سرمايهداران و تهيهكنندگان
عدم علت بزرگترين و اولين مخاطبان بيرغبتي.ميشوند محسوب تقاضا بدون و خارج رده از
كودكان كه بدانيم بخواهيم اگر.است نوجوانان و كودكان فيلمهاي توليد اقتصادي توجيه
دقت خانوادهها شرايط به بايد ميپسندند را فيلمهايي چگونه هشتاد دهه اوايل در ايراني
گوناگون نسبتهاي به اينترنت و ويدئو ماهواره ، تلويزيون ، چون رسانههايي اكنون همكنيم
آنها برنامههاي از خود حال فراخور به نيز كودكان و يافته حضور ايراني خانوادههاي در
بيش امروز كودك دنياي در تازه مصداقهاي و مضامين به نگرش گسترده تحول.ميكنند استفاده
را پيرامون جهان از خود متفاوت تلقي امروز كودكاست جديد رسانههاي مرهون چيزي هر از
رسانههاي.ميگذارند اختيارش در رسانهها كه ميآورد دست به بيواسطهاي و صريح درك از
ارتباطات دنياي را آن ما كه ميدهد قرار دنيايي آستانه در سرعت به را كودك ذهن جديد
معنايي تحول.است زمان مفهوم ميشود تحول دچار كه مفهومي اولين ميان اين در.ميناميم
و ميكند تكنولوژيك تخيلي صاحب را امروز كودكان گستردهاي شكل به رسانه در زمان مفهوم
دستخوش را زمان ميتوانند كه ميدهد رخ دستگاههايي قالب در كودكان آرمانهاي و آرزوها
سوق آيندهاي به را كودكان ذهن ناخودآگاهي شكل به زمان اين در رسانهها.كنند تغيير
كه است موفقتر دنيا اين در انساني و است تكنولوژي خدمت در چيز همه آن در كه ميدهند
.است پيشرفتهتر
قرار گسترده تحول اين معرض در دنيا همه كودكان اندازه به اگرچه ايراني كودكان
گسترده پخشنماندهاند مصون نيز آن بازتابهاي از توجهي قابل حدود تا اما نگرفتهاند ،
و ايران اسلامي جمهوري سيماي شبكههاي از "ديجيمون" همچون جديد ژاپني كارتونهاي
در حدودي تا تفكري ، چنين زمينه كه ميدهد نشان ايراني كودكان نزد در آنها عظيم موفقيت
نيست خود والدين فرزند فقط جهان كودكان همه چون ايراني كودك.شده فراهم ايراني كودك
تكنولوژيك ذهنيت.دارند آن در گستردهاي سهم تكنولوژي و ابزار كه است شرايطي فرزند بلكه
دوران در كودك سينماي و ادبيات چالش بزرگترين رسانهها در - ديجيتالي عبارتي به يا -
ارباب و هريپاتر در كه راهي همچون سازي ، سرگرم قديمي سنتهاي به بازگشت.است حاضر
بازار آوردن دست به براي سينما آن تبع به و ادبيات كه ميدهد نشان ميشود ديده حلقهها
.است شده مضامين منظر از تاكتيكي عقبنشيني يك به مجبور كودكان فيلمهاي گسترده
پيشزمينه اين با.شد منجر سينما دوباره پيروزي و موفقيت به نهايت در كه عقبنشينياي
دستاوردهايش آخرين از ويتريني اصفهان جشنواره در است قرار كه ما نوجوانان و كودك سينماي
بر بلكه امروز ، ايراني كودك يافته تازه خلقيات و روحيات اساس بر نه درآيد ، نمايش به
.است گرفته سر از را توليد سينمايي معاونت تازه سياستهاي اساس
دفاع سينماي چون كمرونق جريانهاي در توليدات گسترش با كه دارد قصد سينمايي معاونت
يك فقط كارنامه اين اما.كند فراهم خود براي موفقي كارنامه نوجوان و كودك سينماي مقدس ،
تزريق.است ريشه بدون و پوچ درون از اما خوشنما تابلوي يك ساخت فقط و ظاهري تسكين
.نميشود محسوب كودك سينماي رونق نوجوانان ، و كودكان فيلمهاي ساخت براي دولتي سرمايه
كامبوزيا) گلنار چون فيلمهايي موفقيت باعث كه اجتماعي شرايط اگر است بزرگي اشتباه
خواهران و (طهماسب ايرج) پسرخانه و كلاهقرمزي ،(هنرمند محمدرضا) عروسكها دزد ،(پرتوي
دو مخاطب افزايش با توليد افزايش.بدانيم برابر فعلي شرايط با (پوراحمد كيومرث) غريب
در نمايش براي همهجانبه حمايتهاي با كه توليدات اين از يك كدام.مجزاست كاملا پديده
ايران سينماي توليد در رايج انگارههاي اساس بر ميشوند ، نمايش آماده اصفهان جشنواره
فيلمها اين از هيچكدام شايد نبود ، دولتي سرمايه اگر ديگر عبارت به.شدهاند ساخته
نشدهاند ، لحاظ فيلمها اين توليد در ايراني كودكان نياز ديگر عبارت به.نميشد توليد
.است بوده مدنظر بيشتر مديريتي ويترين كردن كامل براي سينمايي سياستمداران نياز بلكه
راه به دولت پشتوانه و هدايت و حمايت با دهه 60 اواخر در ايران نوجوان و كودك سينماي
به و افتاد نفس از كند همخوان روز تغييرات سريع جريان با را خود نتوانست چون اما.افتاد
برپايي و فيلمها اين توليد صرف كه هزينهاي از مقداري نبود بهتر آياشد حذف سرعت
فكري پرورش كانون سهم.ميگشت امروزي مخاطب بازشناسي صرف ميشد ، نوجوان و كودك جشنواره
و كودكان فرهنگي متولي بزرگترين كه وقتي است؟ چقدر امسال توليدات در نوجوانان و كودكان
و اصفهان جشنواره كردن تعطيل گذاشته ، كنار را كودكان براي فيلمسازي سرزمين اين نوجوانان
فرار براي بيشتر هزينههاي صرف تا است معقولتري راهحل شايد عمليتر راهحل كردن پيدا
صلاحيت خود كودكان براي ساختن فيلم براي ما.است بيتوجهي آن اصلي ريشه كه وضعيتي از
.نميدانيم چيز هيچ كودكانمان درباره ما.نداريم
رسيدن اميد به نرفتن
فروش شيريني دختر بازيگري نقد
نسب حسني نيما
و آشكار ويژگيهاي همه و است جبلي - طهماسب زوج از نمونهاي فيلم يك شيرينيفروش دختر
فيلم اين در - عروسكي چه و زنده چه سينما ، چه و تلويزيون چه - آنها گذشته كارهاي پنهان
در نفر دو اين از يكي كه كارهايي به حتي ثابت ويژگيهاي اين.است بررسي و مشاهده قابل
است ، كرده پيدا راه هم (مثلا دودي عينك) بودند بازيگرش فقط يا و داشتند حضور آن
آثار اصلي مشخصه كه است آسانپسندي و ميانمايگي نوعي كارها ، اين ويژگي مهمترين
دهيم ، تغيير را مديوم وقتي اما.نميزند ذوق توي هم چندان رسانه ، اين در و است تلويزيوني
موفقيتهاي و كار آن تواناييهاي و ارزشها مختصر و شد نخواهيم مواجه جالبي نتايج با
ماهيت تغيير بالاتر مرتبهاي در و ميرود ميان از مديوم تفاوت اين در سازنده گروه نسبي
اين از هم دخترشيرينيفروش بازيگران مجموعه.ميشود تبديل منفي نكتهاي به و ميدهد
:نيستند مستثنا قاعده
كه هستند (كليشهاي گاهي و) آشنا و شده شناخته تيپهاي فيلم ، قصه اصلي آدمهاي
وقتي.ديدهايم مختلف مجموعههاي و فيلمها در تاكنون را آنها از بيشماري نمونههاي
به اهميتي چندان - قبلي تصميم با و آگاهانه - شيرينيفروش دختر كارگردان و نويسنده
آشنا الگوهاي همان از پيروي با دقيقا را آنها و نميدهد تيپها اين بودن كليشهاي
را آن بارها و افتادهاند جا كاملا خود نقشهاي در كه هم فيلم بازيگران ميپروراند ،
كارگردان ، و نويسنده از پيروي به و دارند پيشرو را ممكن كار آسانترين كردهاند ، اجرا
نميكنند ، تكرارياش و باسمهاي قالب از آدمها اين كردن خارج يا تغيير براي كوششي چندان
را نظر مورد و مناسب پاسخ مخاطب ، نزد هم هنوز !ازلي - ابدي تيپهاي اين دارند يقين چون
.(ميكند تاييد را آن هم فيلم بالاي فروش آمار كه چيزي) ميكند دريافت
ازدواج مظلوم راه به سر مرد تيپ ،(هست هم فيلم كارگردان و نويسنده كه) طهماسب ايرج
محروم زندگي طبيعي امكانات از زورگو ، و طماع پدري سلطه زير كه ميكند بازي را نكردهاي
و طهماسب ايرج قالب معمولا نقشها جور اين.است داده هدر را جوانياش تعبيري به و شده
.اوست رفتاري و ظاهري ويژگيهاي
به نقشها گونه اين در سال سالهاي حضور از كه زيادي تجربه با را ويژگيها اين طهماسب
كه ميدهد نشان عملا حضورش صحنههاي تمام در اما ميكند ، اجرا طبيعي و راحت آورده ، دست
- بيمقدمه - فيلم پايان در ناگهان كه متمدن و آرام مرد اين نيست قرار وقت هيچ گويا
به دست دوروبرش بازدارنده عوامل عليه و ميگيرد دست به را زندگياش عنان ميشود ، متحول
يا و تمايز كمي و بيايد بيرون تكراري و محدود قالب اين از ميزند ، جسورانهاي اقدامات
.كند پيدا شخصيتي عمق و فرديت
كمي بار اين گروه ، اين فيلم چند در طهماسب مقابل بازيگر عنوان به معتمدآريا فاطمه
براي امتيازي و مثبت ويژگي وجه هيچ به تمايز و تفاوت اين اما است ، متمايز و متفاوت
شيريني دختر در نيلوفر.ندارد دربر - دارد دفاعي قابل و متنوع كارنامه كه - بازيگرش
و - اطرافيان خالهزنكي دعواهاي و گير پا و دست مناسبات در مقابلش ، نقش مشابه فروش ،
نيلوفر.برنميآيد دستش از فعلي وضع بهبود براي كاري و شده گرفتار - مادرش مشخصا
زير را ماجراها اصل كه ميشود ظاهر مانده عقب و چل و خل مواقعي در و ساكت منفعل ، آنقدر
كه دارد توجهي قابل ويژگيهاي چه استثنايي موجود اين نيست مشخص اصلا و ميبرد سوال
نظر از چه معتمدآريا !است كشيده سختي و كرده صبر او با ازدواج براي سال همه اين سعيد
ساخته تيپي ولش ، و شل و كشدار زدن حرف و رفتار شيوه و - عينك آن و خاص گريم با - ظاهري
براي پايانياش اقدام كه است همين براي و نداريم مثبتي واكنش هيچ انتظار او از كه
ميرسد ، نظر به ناموزون و خلقالساعه ناباورانه ، حد اين تا طبيعت ، دل در سعيد با خودكشي
زمينهساز و ميكند تعديل را او ويژگي اين حدي تا قرصها انتخاب در او اشتباه گرچه
و شخصيتپردازي ضعف نميتواند هم مسئله اين اما ميشود ، فيلم پايان كميك لحظههاي
قصه فرد مبهمترين و پرسشبرانگيزترين نيلوفر و كند جبران را تيپ اين بودن كليشهاي
شيرين با را فيلم خندهآفريني و شوخيها بار همه تنه يك جبلي حميد.ميماند باقي
پدري از طنزآميز تيپسازي و لودگي اين كه اينجاست نكته اما ميكشد ، دوش به كاريهايش
آن نشستهاند مرگش انتظار در و كرده عاجز را اطرافيان همه كه دممرگ و پولپرست طماع ،
است دشوار بسيار زمان ، اين در دوبارهاش اجراي كه شده تكرار ما تلويزيون و سينما در قدر
از شايد كه ميطلبد مضاعفي توان فرسوده ، قالب اين به تازه و بديع ويژگيهاي افزودن و
تيپ جبلي حميد.است بعيد كمي شيرينيفروش دختر سازندگان از اما باشد ، انتظار قابل جبلي
اجراي نحوه و شيرينكاريها ميزان اما درآورده ، شيرين و خوب را فيلم سازندگان نظر مورد
به قادر سختي به غيابش در و باشد متكي او به بسيار فيلم كه شده باعث جبلي توسط نقش
"درشت گل" و "اوراكت" شيرينيفروش دختر در جبلي حميد كلام يك درشود بيننده خنداندن
كند ، ايجاد نشاط و بگيرد خنده - حتما - حضورش صحنههاي در كه ميكند تلاش خيلي و است
در آمدنش هوش به صحنه به) شود تمام فيلم ضعف و نقش رفتن دست از قيمت به اگر حتي
.(كنيد دقت كلانتري در حضورهايش يا بيمارستان
اجرا خاصي نكته يا بيظرافت را نيلوفر مادر نقش كه است قاسمي ثريا قصه ، چهارم ضلع
بر خاصي اغراقهاي با تا ميكوشد بيدليل فيلم بزنبكوب و شلوغ صحنههاي در و ميكند
مثلا ;نيست موفق كار اين در چندان صحنهها اكثر در و كند ، اضافه صحنه كمدي و طنز بار
- هم قاسمي ثريا مشكل ،(وحيدزاده ابراهيم) مجسمه در جالبش و متفاوت نقش با مقايسه در
سازندگان آسانپسندي و مايگي ميان:است نهفته نكته يك در - فيلم بازيگران ديگر مانند
به كرده خو احتمالي مخاطبان عامترين سليقه و درك حد در را چيز همه شيرينيفروش ، دختر
مخاطبان از نه و عوامل از نه - بيشتري توقع و كردهاند پرداخت تلويزيون رسانه ويژگيهاي
.سومي جهان و جايي اين تعريف با موفق حرفهاي گروه يك ;ندارند - احتمالي
|