تازه زبان يك
زرد جيغ
هنر حاشيه
تازه زبان يك
ايران جشنوارهپسند سينماي
1_ آغداشلو باآيدين گفتوگو
او.دارد قرار روزگار هنري تحولات درگذر سالهاست ايراني ، معاصر نقاش آغداشلو آيدين
نو نسل براي او تجربه و دانش و ميكند دنبال جديت با را سينما عليالخصوص هنري مسايل
:ميخوانيد كه دادهايم انجام گفتوگويي او با.است مغتنم
عبدي محمد
معطريان رضا:عكس
ديگري و چين سينماي يكي ;ميشود مطرح و كشف ناگهان كشور دو سينماي اخير دهه دو در *
مثل چين سينماي نوي موج يا چين سينماي اول طراز فيلمسازان ميكنم فكر من.ايران سينماي
فضا _ داريد دوست احتمالا و ديدهايد را فيلمهايشان حتما كه _ چنكايگه و ئيمو ژانگ
دقيقا و است چين فرهنگ و سنت از برگرفته كارشان محتواي هم و شكل هم يعني كارشان نوع و
چند نماي يك اگر.امروز چين سينماي ميشود كه ميآيد بيرون چيزي فرهنگ و سنت آن دل از
.هست هم چين تئاتر ادامه شكلي به دقيقا اين هست "قرمز فانوس برافراشتن" در دقيقهاي
سينماي از بخشي به راجع اتفاق اين ميكنم فكر من اما.متصلاند هم به زنجير مثل يعني
شهره "سادگي" به كه ما سينماي از بخشي اين.نميافتد اصلا شده مطرح دنيا در كه ايران
براي.نيامده بيرون فرهنگ اين دل از و نيست ايراني سنت و فرهنگ نوع يك از برگرفته شده ،
درستي و راستين سينماي ميكنم فكر و نميبندم دل سينما نوع اين به زياد شخصه به من همين
.هست آن در تزوير نوعي و نيست
فرهنگ و سنت به ارجاعش مسئله ;بوده مواجه آن با ايران سينماي كه مسائلي از يكي خب
آن كه تعزيه جز به رودربايستي ، بدون و واقعا ما اينكه گرفتن نظر در با بوده ، قديمياش
نمايشي هنرمند يك اگر بنابراين.نداريم نمايشي سنت اصلا دارد ، را خودش محدوديتهاي هم
بپردازد معاصرش مسائل به است ناچار يا كند ، پيدا خودش براي جايي معاصر جهان در بخواهد
نوعاش دو هر ژاپن سينماي مثلا مورد در.كند رجوع گذشتهاش سنتهاي به نوعي به بايد يا
كه نيست هندياي فيلم معمولاميكنند را كار اين هميشه هند سينماي مورد در.داريم را
جاها از بسياري كه است درست هندي ، فيلمهاي در رقص.نباشد آن به رجوع و رقص سنت آن در
به كه بگيريم نظر در اگر ولي ميكند ، بيزار و ميبرد سر را آدم حوصله و است بيمعني
وقت آن ميكند ، رجوع بوده ، نيايش و آيين نوعي كه هندي مقدس رقصهاي سنت به دارد نوعي
نمايشي سنت ما.است قديمي سنت يك شده كجوكوله و يافته شكل تغيير اين ، كه ميفهميم
يا مانده آن از چيزي داشتيم اگر يا نداشتيم يا داشتيم اينكه يا چيست ، علتش حالا.نداريم
شكل منتها كردهاند ، توجه سنت اين به ما فيلمسازان از بعضي خب.است ديگر بحث يك نه ،
علي كه فيلمهايي مثل كردهاند ، رجوع سنت اين به مستقيم طور به جاهايي يك.است نگرفته
سنتهاي كردن نمايشي براي جستوجو و كنجكاوي اين كه ساختهاند بيضايي بهرام يا حاتمي
علي فيلمهاي در كه صورتي به آدمها قطعا اما.دارد وجود آنها در ما فرهنگ غيرنمايشي
بعضي هم بيضايي فيلمهاي از بعضي در.نميكردند صحبت هم با ميكنند ، صحبت هم با حاتمي
شمشيرزنان ، و جنگاوران ،"تارا چريكه" فيلم در مثلا.شدهاند جعل سنتها اين از
ايراني ، قديم رزم آداب و سنت در وقت هيچ كه حالي در بستهاند ، پشتشان رابه شمشيرشان
اثر اگر حالا.ميآيد ژاپني فيلم از مستقيما اين و نميبسته پشتاش به را شمشيرش كسي
از حتي كه را چيزي هر ميتواند هنرمندي هر.ندارد هم اشكالي شود ، هنري اثر يك به تبديل
است اين واقعيت كنار ، به نداشته يا داشته توفيق.كند خودش مال و بردارد ميآيد ، غير سنت
اما.كردهايم جعل نداشتهايم ، هم وقتي گاه حتي و كردهايم جستوجو را سنتها اين ما كه
كه مجلسي.درميآيد كار از درست "مسافران" يعني بيضايي ، ديگر فيلم يك در سنت همين خب
شرح و وسط ميآيند يكييكي آدمها و است تعزيه مجالس شبيه كاملا نشستهاند ، آدمها
سينماي در جستوجو اين كه همچنان بوده ، جستوجو جاهايي در بنابراين.ميدهند مصيبت
بودهاند ، وسيعتر چين در نمايشي هنرهاي چون گستردهتر ، آنجا در البته هست ، چين معاصر
و نو مهم نمايشهاي طور همين.ميكند استفاده آن از برشت مثل آدمي حتي كه وسيع آنقدر
مثل كساني.كنند سيراب را كشور اين قبل نسل دو فيلمسازان ميتوانند كه ژاپن در كابوكي
شروع خودشان با جستوجو اين و هستند بيجايگزين دوشان هر حاتمي علي و بيضايي بهرام
اين محدوديت خاطر به شايد كه _ نميكند پيدا انتقال.ميشود تمام خودشان با و ميشود
و است لايق و قابل كه است فيلمسازي منظور _ ما معاصر فيلمساز پس ميكنم فكر.باشد زمينه
فيلمسازي كمتر من و خودش دوران به برميگردد بيشتر دليل همين به _ نميكند حقهبازي
خودش دوران به مربوط مسائل باشد ، ساخته گذشته دهه چند درباره فيلمي اگر حتي كه ديدهام
.كتمان با و پوشيده نوعي به حتي باشد ، نگنجانده آن در را
بحث ميشود ، باب و است سادهاي سينماي اين حال.خودش دنياي به برميگردد نتيجه در
اصلا و جهان معاصر سينماي در.ندارد هم ايرادي.دارد دنباله هميشه موفقيت.است ديگري
بخش حتي اوقات گاهي.ميسازند را موفق فيلم يك دنباله حتي.هست اين نمايشي ، هنرهاي در
"پدرخوانده" فيلم دوم بخش ميكنم فكر همچنان من كه _ ميآيد در اول بخش از بهتر دوم
.نيست بدي چيز خود خودي به اين و ميدهد الگو موفقيت هر حال هر بهاست اولش از بهتر
سينماي.دارد بستگي متفاوتي عناصر به ميآيد ، سرش بلايي چه بار هر موفقيت اين اينكه اما
به راجع چه ميگويد كه چيزهايي و كند باز جا دنيا در كه گرفته ياد زبان اين با ما معاصر
صورتش هر در و است مهم و عمده شكلش هر در روستايي ، دنياي چه و باشد معاصر شهري دنياي
داريم توقع ما اگراست خودش دوران از لمساش حاصل كه ميكند بازگو را چيزي دارد
ميتوانيم.است تحميل اين بسازد ، فيلم ميخواهد دلمان ما كه نوعي به بيايد فيلمساز
ميگوييم داريم بلافاصله حال اين در.نيست واقعيت ميگوييد شما كه واقعيتي اين بگوييم
تو ، واقعيت ميگويد كسي چه كه است اين جواباش.ميگويم من كه است چيزي واقعيت پس كه
.است راوي آن تجسم كه ميكند پيدا تجسم شكلي در بار هر حقيقت در واقعيت است؟ واقعيت عين
.است صحبت يك مبتديات از اين
است بخشي مختصرش بخش.است فيلمفارسي دنباله عمدهاش بخش يا بخشياش ايران معاصر سينماي
ميدهد شكل دارد قالبهايي در دارد ، گفتن براي كه را چيزي اين و دارد گفتن براي چيزي كه
.ميشود تقليد دارد ايران سينماي خود از قسمتهايي از هم قالبها اين كه ميكند اجرا و
.ديگر جاي سينماي تا ميكنيم تقليد داريم خودمان سينماي از معاصرمان سينماي در ما يعني
گذشتهمان اساطير با نميتوانيم.ميگيرد نداريم كه را گذشته نمايشي هنرهاي آن جاي اين
كلام وسيله به بلكهنكردند پيدا تداوم نمايشي هنرهاي وسيله به اساطير اين چون كنيم كار
موفق سينماي از تقليد با را خلا اين ناچار به كردهاند ، پيدا تداوم ادبيات و
را فيلمها نوع اين كه كساني و كيارستمي نوع سينمايميدهيم ادامه جشنوارهايمان
توفيقي هيچ ديگر اشباع ، و تكرار علت به اينكه تا كرد خواهد پيدا ادامه همچنان ميسازند ،
.كرد خواهد پر چه را خلا اين نميدانم من كه است وقت آن.نباشد متصور آن براي
سينماي به ارتباطي چندان سالها اين در جهان در ايران سينماي شدن مطرح اتفاقا ببينيد *
من.ندارد ميكنند ، كار ايراني سنتهاي و اسطورهها با كه حاتمي علي و بيضايي بهرام
سينماي يعني كرديد ، اشاره آخر كه داشتم مدنظر را ايران سينماي از وجه آن بيشتر
نمايش به را فقر ابتدايي ، و ساده خيلي تكنيكهاي با كه فيلمهاييجشنوارهپسند
من و داريد دوست شما كه است ثالث شهيد سهراب فيلمهاي هم همهشان مادر و ميگذارند
چيست؟ در ايراني فرهنگ با اشتراكش نقطه ثالث ، شهيد فيلمهاي حتي بدانم ميخواهم
هم با بنشينند ميتوانند نفر دو كه است كلي خيلي عنوان يك "ايراني فرهنگ" اين ببينيد
واقع در اما ميكنند صحبت ايراني فرهنگ به راجع دارند كه كنند فكر هردوشان و كنند صحبت
صحبت چيزي به راجع دارند كه كنند فكر هم كدامشان هر.كنند صحبت مختلف چيز دو به راجع
خيلي و محدود خيلي جستوجوها گذشته فرهنگ مورد در.دارد توافق آن با ديگري كه ميكنند
مسلط ايراني نمايشي هنرهاي به قدر همان بيضايي ، بهرام.شخصي علايق براساس بوده ، شخصي هم
اين بنابراين.است مسلط هم مورد دو هر در و دارد اطلاع ژاپن نمايشي هنرهاي از كه است
با و ميآيند آدمها خود با و ميكنند پيدا را خودشان خاص روايتهاي شخصي جستوجوهاي
.ندارد جايگزين حاتمي علي كه است دليل همين به.ميروند آدمها آن خود
فرهنگ به ندارد ، وجود اينكه براي كنيم ، رجوع گذشته نمايشي هنرهاي به نميتوانيم ما اگر
رجوع زيادي خيلي جاهايي در انقلاب ، از قبل در معاصر فرهنگ اين به ;ميكنيم رجوع معاصر
فولكلور چه و روستايي فولكلور چه ;است عامه فرهنگ است ، فولكلور كه چيزي آن يعني.شد
ساخته زيادي روستايي فيلمهاي.مخملي كلاه و لمپني فولكلور يعني شد ، آن جايگزين كه شهري
اينها.صمدها حتي تا محسني مجيد از.ميكرد الگويش يا و ميپرداخت فرهنگ آن به كه شد
بانياش و باعث كيميايي مسعود كه بود ديگري فولكلوركردند رجوع فولكلور نوع آن به همه
از قبل تا بود تحمل غيرقابل كه حدي در هم نوع اين از.مخمليها كلاه فولكلور يعني بود ،
عشقهاشان ، ;بود آدمها اين فرهنگ درباره فيلمها عمده تقريبا و شد استفاده انقلاب
فكر مانبودند هنرمندانه اينها كدام هيچ.جوانمرديهاشان و غيرتها نفرتهاشان ،
رجوع فرهنگ اين به كه ميبينيم كنيم نگاه دقيق اگر.نشده ارجاع ايراني فرهنگ به ميكنيم
همين به.بوده هم ادبيات در قبلتر الگوها اين.ميكنيم فكر ما كه طور آن نه اما شده ،
اين.را "تنگسير" نادري امير يا ميسازد را هدايت "آكل داش" كيميايي مسعود كه است دليل
فرهنگ به راجع كه وقتي اميدوارم.ميكنند رجوع آن به دارند كه است ايراني فرهنگ باز
من.ميكنيم فكر چيز يك به راجع داريم هردويمان ميكنيم ، صحبت فولكلور يا معاصر ايراني
او كه جهانيندارم را كيميايي مسعود فيلمهاي از كدام هيچ تماشاي تحمل تقريبا الان
كلاه و لمپنها رفتار براي حتي ميكنم فكر.كنم تحمل نميتوانم را مناسباتش و ميسازد
الگوي را آنها كيميايي اينكه جاي به شد ، الگو كيميايي فيلمهاي بعدها هم مخمليها
چه ديديم ما كه است نكتهاي اين.شد الگو به تبديل خودش واسطه يعني.دهد قرار فيلمهايش
بنابراين.فيلمفارسي سينماي ساحت كل در بدواند ريشه كوتاهي خيلي فاصله در توانست طور
متوسط طبقه زندگي انقلاب ، از قبل خصوص به بوده ، كم كه چيزي.بوده ارجاع اين هميشه
ارجاع اين از نمونه يك گلستان ابراهيم "آيينه و خشت" شايد.شد كار كم خيلي.است شهرنشين
.باشد
آه و سوز و اشك بدون او اينكه خاطر به ;دارند اهميت خيلي هم ثالث شهيد سهراب فيلمهاي
نگاه اين كه جايي هر بنابراين.ميكند نگاه شهري متوسط طبقه از پايينتر طبقه به دارد
فيلمهاي.است جذاب و جالب ميشود ، شخصي جستوجوي يك به تبديل و خارج كليشهاي حالت از
وسترن سينماي الگوي كيميايي ، مسعود سينماي الگوي حقيقت در.هستند قالبي شدت به كيميايي
.هست همين هم "تنگسير" فيلم در.حق احقاق خاطر به جنگيدن و است شر و خير تقابل يعني ;است
جز جايي هيچ به مشكلشان حل براي آدمها اينكه براي.است غيرمدني فيلمها اين همه
اگر.دارد فاصله خيلي مدني جامعه يك با و است غيرمدني اصلا اين.نميكنند رجوع خودشان
جايي در بلكه نوزدهم ، قرن واشنگتن در نه را اين ميكند را كار اين دارد وسترن سينماي
در اسكورسيزي مارتين اگر حالا.است وحشي غرب و ندارد وجود مدنيت كه ميكند جستوجو
آن در وسترن كه ميدهد توضيح ما به دارد ميكند ، رجوع نيويوركي گانگسترهاي به آخرش فيلم
نبوده ، مدني جامعه ميكرديم فكر ما كه چيزي برعكس جا آن كه اين براي ميافتد ، اتفاق جا
..ميگيرد شكل چطور مدني جامعه كه ميگويد دارد فيلم اصلا.بوده شكلگيري ابتداي در يا
...است طور همين هم فورد جان "كشت را والانس ليبرتي كه مردي" *
فيلم شكل به چه فردي جوهاي و جست اتفاقا كه است اين برسم آن به ميخواهم كه نكتهاي
است جستوجوهايي حاتمي ، و بيضايي فيلمهاي و ثالث شهيد فيلمهاي صورت به چه و "گزارش"
يك به گرفتن صورت نرم از خارج در اين و ميگيرد صورت -NORM- نرم از خارج حقيقت در كه
شكل كه وقتي روايت اين و بدهد شكل را خودش روايت ميشود قادر سازنده كه ميرسد جايي
خودش دوره در كه نميشود قادر است ، شخصي بسيار كه اين خاطر به متاسفانه ميگيرد ،
.ميشود نرم به تبديل بعدها اما ثالث شهيد فيلمهاي.شود نرم يك به تبديل بلافاصله
اينها همه در ميشود ، واقعي زندگي الگوي هنري اثر كه اين درباره كردم اشاره كه نكتهاي
فيلمهاي زاييده نوعي به را ايران جديد سينماي و كيارستمي سينماي اگر شما.ميدهد رخ
جستوجوي دراين هم او كه رهنما فريدون فيلمهاي زاييده نه و ميدانيد ثالث شهيد سهراب
آن كه اين خاطر به اجرايش جاهايي در و كرد كوشش ايراني گذشته اساطير در بيعاقبت فردي
خاطر اين به بيشتر شد ، دبيرستاني تئاترهاي به تبديل ندارد ، را قديم نمايش سنت پشتيباني
شروع ثالث شهيد سهراب فيلمهاي نوع آن با كه سينمايي نوع پشتيباني با سينما اين كه است
توجه فولكلور به است ، معاصر كه حالي عين در زبان اين كه كند پيدا ميتواند را زباني شد ،
به.نميكند توجهي است ، جزوش هم روستايي فولكلور و لمپنيسم كه فولكلوري به.نميكند
كه ميداند احتمالا چون نميكند توجهي اساطير به هيچوجه به.نميكند توجه هم اساطير
قطعا بسازد اگر تاريخي فيلم.كند رجوع آن به بتواند كه ندارد را نمايشي هنرهاي سابقه
.ديگر جاي به برميگردد پس.ميشود كوشان مرحوم اميرارسلان مثل چيزي
هم و ساختهاند قبل دهه چند را زبانش هم چون است تكيه قابل كه جايي به برميگردد
ايران از خارج در ثالث شهيد سهراب فيلمهاي.دارد ايران از خارج در شده تضمين نمونههاي
توفيقاش فيلمش دومين از.برد جايزه هم اولش فيلم حتي.برد جايزه و شد مطرح جشنواره در
اين به كنند رجوع بعدها كه ميشود باعث پشتيباني اين.شد مشخص خارج جشنوارههاي در
درك نميتوانم و است همه رضايت عدم مورد تقريبا كه شود خلق سينما از نوعي و فيلمها
گروههاي.نداريد خوشي دل آن از هم شما كه است مشخص هم سوالتان نحوه از حتي.چرا كنم
طور آن را ايران جامعه ميكنند فكر چون ندارند ، خوشي دل سينما نوع اين از هم دولتي رسمي
بسازند ، را "گاو" فيلم ميخواستند وقتي كه باشد يادتان.نميدهد نمايش شايد و بايد كه
كاهگل كه حالي در بزند ، گچ دوغاب را روستا يك ديوارهاي تمام شد ناچار مهرجويي داريوش
تصوير كه داشته وجود تصور اين ولي.است زده دوغاب عمارت يك از زيباتر و است شريفي جنس
قصد گروه اين سينماگران كه باشد داشته وجود عمدي كه نميكنم تصور.ندهيم ايران از بدي
ميكنند سعي شده عام اما محدود زبان يك با آنها.باشند داشته را ايران تصوير كردن مخدوش
آدمي اگر حالا.كنند بازگو آن از پايينتر كمي و شهري متوسط جامعه از را خودشان روايت
پاگرفته تازه بورژوازي از نوعي به دارد همچنان روستا ، به ميكند رجوع كيارستمي عباس مثل
دارد بلكه نميكند ، توجهي آنها فولكلور و روستاييها كار به.ميدهد نشان علاقه روستايي
و است غيرفولكلوريك ديدگاه ديدگاه ، اينميكند توجه روستاييها انساني مناسبات به
شهري آدم يك روايت به را قصه و ميكند نگاه روستا به دارد كه شهري است آدمي ديدگاه
.ميكند تعريف
زرد جيغ
زرد رز به نگاهي
صداقت نيما
"طلسم" چون ديدنياي فيلم از ;ميكند حمل خود با را خيزي و افت پر كارنامه فرهنگ داريوش
و صرف تكرار كه "باد بر تكيه" تا _ بود موفق ميكرد ، بنا كه دنيايي چارچوب در كه -
تقريبا اما زرد رز.درايزر تئودور قصه و "آفتاب در مكاني" فيلم از بود خستهكنندهاي
و آب خوش فيلم يك ارائه در كوشش نوعي يعني است فرهنگ قبلي ساخته سه دو هواي و حال در
نسبتا جوان چهره چهار:ندارد كم رنگ و آب از فيلمباشد هم ساخت خوش ميخواهد كه رنگ
عروسي لباس در هم فيلم از توجهاي قابل بخش.امروزي و لمس قابل جوان چهار نقش در محبوب
.باشند "آراسته" دغدغهاي هر از فارغ هنرپيشگان كه ميدهد را فرصت اين و ميگذرد بزك و
كه ميرسد نظر به آبرو با و ساخت خوش فيلم يك - بخشهايي در لااقل _ اتفاقا زرد رز
ميتواند _ فيلمسازي سال همه اين پس از حال _ فرهنگ.بكشد همراه به را تماشاگر ميتواند
حفظ را اوليه يكدست ريتم ميتوانست اگر اتفاقا و ببرد پيش درست را فيلم تكنيكي جهت از
فيلم.بوديم روبهرو موفقتري بسيار فيلم با كند ، قناعت بودن "ساخت خوش" همين به و كند
نظر به نقص و عيب كم اول ، ساعت يك در قصه پيشبرد و تدوين و قاببندي در كه اين حداقل
و _ فيلمساز براي حد همين ظاهرا اما.كند همراه خود با را تماشاگر ميتواند و ميرسد
قصه يك نتيجه در شود "عميق مفاهيم" از پر فيلم بايد حتما و نيست كافي _ فيلمنامهنويس
دور اصلي مسير از نتيجه در و كند پيدا روانشناسانه وجهي كه است قرار دفعه يك جذاب
فيلم كه اين:ميكند پيدا فيلم دوم نيمه قصه در را مشكلش مهمترين زرد رز.ميافتد
كه فيلمي نتيجه در.كند پيدا "عميق" وجهي بايد حتما و شود تمام كلاسيك شكل به نبايد
مشكلات تمام ميخواهد دفعه يك باشد ، ساخت خوش شكلي به جذاب ، قصه يك راوي ميتوانست
به عيار تمام ديوانه يك عنوان به را سالم و عادي جوان يك و كند حل را شخصيتهايش رواني
از غافل كند ، اثبات را خودش ميخواهد او كه لوحانه ساده فرض پيش اين با ;ميكشد تصوير
اين انجام براي بهانهاي نميتواند وجه هيچ به "نميترسد ديگر حالا" او كه اثبات اين
به خود كه _ هم پدرش مرگ و كودكي درباره او رواني مشكل سويي از.باشد ديوانهوار اعمال
پيچيدگي پيش از بيش - !كند عميقتر ظاهرا است قرار را فيلم و مييابد فرويدي وجهي خود
نهايي صحنه در.ميكند سردرگم كاملا را تماشاگر اصلا و ميكند اضافه فيلم به را زائدي
نمونههاي با آشنا حرفهاي تماشاگر نزد اما شود ، وارد شوك تماشاگر به ناگهان است قرار
عادي تماشاگر و است رفته لو چيز همه نهايي پيچ از قبل _ "جيغ" مثل _ فيلم نوع اين خوب
اعمال اين براي علتي نميتواند و ميماند مبهوت و مات طور همين فقط نهايي صحنه در هم
.كند پيدا وحشيانه
مشكل خيلي و ميگردد فيلم پايان براي منطقي دنبال به متحير فيلم تماشاي از پس تماشاگر
اصلي قاتل همان مهاجم شخص كه نداشت ايرادي هيچ كه حالي دركند راضي را خود ميتواند
چرا نشود ، اضافه آن به بيمنطق ، و نشده كار و بيدليل روانشناسانه وجه همه اين و باشد
رز كه حالي در ميكنند ، سنگيني آن بر و ميمانند جدا فيلم از عميق مفاهيم اين همه كه
و كند تعريف ديدني لحظاتي در و قبول قابل شكلي به را قصه يك ميتوانست آنها بدون زرد
مخاطب كردن راضي طمع اما.بفرستد بيرون راضي هم را - اصلياش مخاطب يعني _ عادي تماشاگر
.ميشود غرق آن در فيلم كه آورده وجود به را گردابي ضعف ، به معنايي بار افزودن و خاص
تحتالشعاع را چيز همه شود ، حقنه فيلم به مفهومي است قرار هرجا كه است كرده ثابت تجربه
.ميكند نزديك سقوط ورطه به را فيلم و ميدهد قرار
عينا كه نماهايي از است پر فيلم ;هستند فرهنگ ستايش مورد آشكارا كه _ هيچكاك فيلمهاي
در قتل يك مايه اصلا و هستند "سرگيجه" و "رواني" ،"شده طلسم" فيلمهاي نماهاي تكرار
خود با را اضافهاي فلسفي و روانشناسانه بار كدام هيچ - شده گرفته وام "مارين" از كودكي
همه واقع در و مينماياند خود خودآگاهي با غريزه از تركيبي در هست چه هر.نميكنند حمل
شوند اضافه فيلم به عمد به و آگاهانه كه اين نه ميافتند ، جا فيلم دل در شكلي به مفاهيم
ارجاع براي است محملي بازآشكارا كه) "جيغ" چون فيلمي در.كند پيدا معنايي بار فيلم تا
فيلم از مستقيم "ماست ميان در قاتل" كه اين اصلا كه قصه در چه ;آن به "زرد رز" مكرر
ابتدا از (صحنهپردازي گاه حتي چه و - نميگرفت كاش اي كه - ميگيرد سرچشمه "جيغ"
ضمن.كند جلوه ملموس و باور قابل چيز همه آخر صحنه در تا ميگيرد صورت زمينهسازيهايي
يكي جنون كه حالي در است ، شده حساب و ريشهدار كاملا جيغ اصلي شخصيتهاي جنون كه اين
وجه همه نتيجه در.است باور غيرقابل و بيدليل كاملا زرد رز اصلي شخصيتهاي از
انتقامشان دخترها خود فيلم پايان در كه اين _ فمينيسم مهمتر آن از و جيغ روانشناسانه
ظاهرا مايه زرد ، رز در اينجا اما ميافتد فيلمجا دل در كاملا _ ميگيرند را
كاملا _ بربيايند كارها همه پس از بايد خودشان دخترها كه اين باز - فيلم فمينيستي
در كه كنيد نگاه) نميكند كمكي فيلم جنبه هيچ به و ميماند باقي بيكاركرد و كليشهاي
در تا ميرسد خودآگاهي و تكامل به و شده شخصيتپردازي ذره ذره اصلي زن شخصيت چطور "جيغ"
چقدر اصلي ، زن شخصيت دو ،"زرد رز" در و بيايد بر كارها پس از خود بتواند آخر لحظه
و نچسب چقدر پايان در آنها قهرمانانه اعمال نتيجه ، در و هستند "عروسك" و بيهويت
.(است پذيرش غيرقابل
هنر حاشيه
صنوبر *
امام زندگي براساس فيلم توليد به تصميم دولتي مركز و نهاد چندين گذشته سال چهار سه ، در
فتح روايت موسسه سابق مديرعامل همايونفر ، مهدي تنها ميان آن از اما.گرفتند (ره) خميني
پروژهاي (ره) امامخميني آثار نشر و حفظ بنياد و سيما و صدا سازمان حمايت با شد موفق
را پروژه اين كارگرداني او.برساند توليد مرحله به رابطه اين در گذشته سال ابتداي از را
بنياد براي را "پيروز جنگجوي" ناموفق فيلم متاسفانه اين از پيش كه سپرد راعي مجتبي به
چهار صنوبر پروژه توليد براي ابتدايي برنامهريزي.بود كرده كارگرداني فارابي سينمايي
فيلمبرداري مرحله داشته ارتباط هم كار كارگردان به ظاهرا كه دلايلي به اما بوده ماه
كنار در صنوبر.است انجاميده طول به اصفهان كوهپايه در ماه هشت مجموعه / فيلم اين
گرانترين از هستند فيلمبرداري مرحله در حاضر حال در كه "دوئل" و "پدري مزرعه"
پشتيباني و مالي حمايت با كه هستند اخير سالهاي در ايران سينماي توليدي پروژههاي
.ميشوند توليد پاسداران سپاه و سيما و صدا سازمان مثل دولتي نهادهاي برخي مستقيم
قادري و كلاري همكاري *
.است كرده شروع تهران در را بلندش فيلم چهارمين و سي كارگرداني قادري ايرج روزها اين
همچنان "شهرت" او بعدي فيلم و داشت سينماها پرده بر را "نرگس و سام" اين از پيش قادري
بعدا و شد آغاز "امپراتور" نام با پروژه اين توليد پيش مراحل.است توقيف سال دو از پس
دارد عهده به هم را قادري فيلم اين تهيه كه فيلم هدايت.داد نام تغيير "سياه چشمان" به
شيوه اين به را آتياش توليدات بود گرفته تصميم ديجيتال دوربين يك خريد با قبل مدتي از
كلاري محمود توسط و ميليمتري نگاتيو 35 با "سياه چشمان" اما.كند فيلمبرداري
عوامل تعداد نظر از فيلم اين توليدي گروه ظاهرا كه هرچند ميشود ، فيلمبرداري
.است ايران سينماي توليدات ديگر و فيلم هدايت قبلي توليدات از جمعوجورتر
جديد فيلم يك و تسليمي سوسن *
روياهاي" نام به سياهي كمدي ساخت زودي به سوئد مقيم سرشناس كارگردان تسليمي سوسن
روياهاي فيلم اين:است نوشته خبر اين اعلام با Stockholmian وبلاگ.ميكند آغاز را"صورتي
و ميگريزند آنها از هميشه خود واقعي زندگي در اما دارند خود با همه كه است رمانتيكي
.ميكند پيدا غمانگيزي وضعيت انسان شرايط اين در.ميزنند غيررمانتيك اعمال به دست
هنوز و نوشت خواهند ساندبرگ مايكل همراه به تسليمي سوسن را فيلم اين فيلمنامه
تا مه ماههاي طي و يوتوبوري در فيلم اين فيلمبردارينشدهاند انتخاب آن هنرپيشههاي
جهنم خانه نام به تسليمي سوسن درام - كمدي قبلي فيلم.شد خواهد انجام آينده سال جولاي
تشويق مورد را فيلم اين بسياريبرانگيخت را متناقضي نظرات شد اكران سوئد در قبل سال كه
.دادند قرار شديد انتقاد مورد را آن نيز عدهاي البته و دادند قرار
شده قرمزيوحشي كلاه *
فيلمي هيچ ميشود محسوب ايران سينماهاي مهمترين از يكي كه جديد عصر سينما است مدتي
خواب اكران پايان از بعد جديد عصر سينما يك شماره سالن حاضر حال در.ندارد نمايش براي
فعلا ثانوي اطلاع تا:است نوشته سينما در سر در پلاكاردي با و ندارد فيلم سفيد
سرگروه عنوان به جديد عصر سينما گويا كه است قرار اين از ماجرا اما.نداريم برنامهاي
كلاه" فيلم وقتي ولي است ميبسته قرارداد مهرجويي داريوش ساخته بماني فيلم با بايد
احتمال كه طهماسب ساخته تا ميدادند ترجيح سينماها اين شده نمايش آماده "سروناز و قرمزي
از پس صنفي شوراي.بگذارند نمايش به را شود سال 81 فيلمهاي پرفروشترين از يكي ميرود
جريمهاي است قرار زد باز سر بماني اكران از سينماها سرگروه عنوان به كاوه هوشنگ كه آن
كلاهقرمزي تهيهكننده مدرسي مجيد با پيش روز چند كه دوستي.بگيرند نظر در آن براي
گيشهها فروشش ، با و "شده وحشي قرمزي كلاه" است معتقد مدرسي مجيد:ميگويد داشته ملاقات
.كشيد خواهد آتش به را
|