مدرن سياست و پوپوليسم
پاياني بخش _ نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي و پوپوليسم
:اشاره
است ، سياسي نظامهاي اكثر آفت شايعترين پوپوليسم بگوييم اگر كه نباشد بياغراق شايد
غرب حتي و لاتين آمريكاي در چشمگير قدرتي با گاه چند هر ، گذراست روي هر به اما"
است ، كرده عرضه سياسي نظامهاي ريشهاي دگرگوني براي را خود بالقوه امكانات و پديدارشده
"...است شده ناپديد كه نگذشته چيزي اما
انديشه و فرهنگ گروه
نمايندگي بر مبتني نظامهاي بر آن اثرات و پوپوليسم
تاثيرات ميتوان.نيست طرفه يك نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي با پوپوليسم رابطه
بر خاصي تاثيرات پوپوليستي جنبشهاي.كرد مشاهده نظامها اين بر را پوپوليستي جنبشهاي
معناي به "مردم" درباره پوپوليستي لفاظي.گذاشتهاند نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي
به موضوع اين.است نمايندگي بر مبتني دمكراسي اصلي پايههاي از يكي پوپوليسم كه است آن
ادعا نمايندگي بر مبتني نظامهاي در موجود جنبشهاي بيشترين.نيست غيرعادي خود خودي
مخالفت به مردم انگيختن با پوپوليسم همه ، اين با.هستند مردم نماينده نحوي به كه دارند
.ميكند تبديل بالقوهاي سياسي سلاح به را مردم ملايم استمداد نخبگان ، با آشكار
كه ميآورد وجود به را بستري نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي در حضور با پوپوليسم
پوپوليسم كه است معتقد شليز.ميسازد دگرگون را مردم و سياستمداران ميان رابطه
مردم كه است آميخته اعتقاد اين با" زيرا ميكند ، وارد نظام به را "معكوسي مساواتطلبي"
(، 101 شليز 1956)"ميباشند خود فرمانروايان از برتر عملا و نيستند برابر خود حاكمان با
ميتوانند نظام نهادهاي ساير آن مبناي بر كه ميانجامد بنيادهايي تغيير به موضوع اين.
اين پوپوليسم تاثير.باشند داشته عمومي سياستهاي درباره ادعاهايي و كنند مشروعيت ادعاي
ايجاد و مردمي حاكميت صريح ، و شفاف سياستهاي:يعني شيوه سه به را سياسي بحثهاي كه است
.ميدهد سامان مردم ميان در دودستگي
مردمان خرد تجسم بايد سياسي اموراست صريح و شفاف سياستهاي ايجاد پوپوليسم هدف
موفقيت موجب حدي تا ادعا همين بيان.باشد صريح و ساده بايد خود اين بنابر و ساده
در هم را خود مواضع ميشوند مجبور ديگر جنبشهاي يا و احزاب كه چرا ميشود پوپوليسم
اين از.كنند بازسازي پوپوليسم ساده سبك از پيروي به هم و پوپوليستي ادعاهاي با مخالفت
مشروعيت فاقد را فني و پيچيده سياسي ابتكارات كه دارد را اثر اين پوپوليسم حضور رهگذر ،
.ميكند
انديشه گسترش از بيشتر ويژگي اين.دارد سياسي واژگان تعريف به گرايش پوپوليسم
كانون ساكنان) مردم نام به كه پوپوليسم هميشگي ادعاي اين ميان.ميشود ناشي دموكراسي
نشان كه ميداند جايي تا را سياسي نظام مشروعيت كه دمكراسي خواست و ميگويد سخن (آرماني
به پوپوليسم پايبندي اگرچه كه است اين مقصود.دارد وجود سازگاري باشد مردمي حاكميت
مشروعيت پوپوليسم ادعاهاي به امر همين است ، مبهم ادعايي حالت ، بهترين در ،"مردم"
.ميبخشد
را آنها موضوعات كردن پاره دو با كه است اين سياسي بحثهاي بر پوپوليسم تاثير آخرين
ايجاد براي آن تلاش از ناشي تاحدي موضوع اين.ميكند بيان عليه يا له معيارهاي با
نشانه همچنين اما ميسازد ، ممكن را مستقيم نمايندگي كه است سادهاي و روشن سياستهاي
در تودهها و نخبگان كردن قطبي براي اي شيوه مكتب اين.است پوپوليسم در عميقتر پديدهاي
كه جا آن از و ميشوند توصيف يكپارچه گونهاي به نسبتا قطب دو هر شيوه اين در.است كل
وحدت وجود ادعاي ظرافتهايي چنين كه چرا -نميپذيرد را نخبگان ميان شكاف پوپوليسم
شكاف و تمايزات به نسبت نتيجه در -ميبرد سوال زير نخبگان منافع و اهداف در را بنيادي
شدت به را مردم و نخبگان كلي ويژگيهاي كه حالي در پوپوليسم.بياعتناست هم "مردم" ميان
.ميگيرد ناديده چشمگيري نحو به را مقولات اين ظرافتهاي و جزييات ميكند ، تاكيد
قالببندي دوگانه معيارهايي با را سياست دنياي در موجود موضوعاتمنافع پوپوليسم
متوجه معيار همين با ميداند حاكم سياست دنياي در را رقيب نيروي دو كه همانطور.ميكند
امر اين.ميشود تقسيمبندي بازي شيوه و بازيگران حسب بر سياستاست سياسي موضوعات
كه دريافت ميتوان سياق همين بر.ميدهد شكل را نادرست و درست و شر و سادهخير سياست
.ميگيرد ريشه مختلف پندارهاي در سادگي به پوپوليسم چرا
سياستهاي عقلاني پايه از بخشي شود گرفته بايد كه تصميماتي و جامعه پيچيدگي
.است آن نشانههاي از يكي نمايندگي بر مبتني دموكراسي ويژه كاربرد و است دموكراتيك
تصميم نبايد مردم كه نيست اين نمايندگان تصميمگيري حق از دفاع در دليل شهوديترين
(كنند تصميمگيري بايد مردم آرماني لحاظ به كه موافقاند دموكراتها تمام برعكس ، )بگيرند
نمايندگان وجودي ضرورت.ميگيرند را تصميمات اين انحصاري طور به افراد برخي ضرورتا اما
دائمي دخالت مانع كه است ناسازگار معيني فعاليتهاي با سياست ملزومات كه است آن از حاكي
فعاليتهاي كه معناست اين به "مردم" به ما تعلق.ميشود سياسي تصميمگيريهاي در ما
منحصرا نميتوانيم اين بنابر و داريم خانوادگي زندگي و كردن كار مانند ديگري سازنده
.كنيم سياست وقف را خود
در.ميدهند را سياسي متنوع مواضع ابراز امكان نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي
با كه ميريزند پي را سازوكاري و هستند استوار مواضعي چنين تنوع بر نظامها اين حقيقت ،
نظامها اين در.ميدهد شكل را عمومي سياستهاي موضعي چنين زيان و سود درباره كردن بحث
به واكنش نتيجه اساسا زيرا است ، متفاوت حدي تا ايدئولوژيها ساير با پوپوليسم جايگاه
پوپوليسم.نهادها اين درون بحثهاي نتيجه نه و است نمايندگي بر مبتني نظامهاي نهادهاي
گهگاه اما دارد ريشه نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي روشهاي و روندها در عميقا
.ميكند پيدا نظاممند نمودي
ميشود نهادهايش از سرخوردگي موجب خود كه نظامي كه است اين در پوپوليسم طنز
پوپوليسم شايد.ميكند ارائه سرخوردگي اين از حمايت كسب و بيان براي را منظمي ابزارهاي
ميدان به پا زماني اما باشد ، داشته حضور جزيي تفاوتي با غيردموكراتيك نظامهاي در
وجود پوپوليستي احزاب يا جنبشها به پوپوليستي احساسات ترجمان براي شرايط كه ميگذارد
كه ميآيد احساساتيپديد از پوپوليسم اعتراضي عنصر از بخشي همه ، اين بادارد
.ميشود احساس آن نبود نمايندگي بر مبتني نظامهاي در
به دگرگوني و دموكراسي از دوري با ميتواند خود "افراطي" اشكال در پوپوليسم
احزاب از برخي ساختارهاي و پرونيسم در را موضوع اين ما.شود خطرناكي پديده خودكامگي
بر مبتني سياسي نظامهاي مداراي ميزان پوپوليسم اين ، بنابر.ديديم جديد پوپوليستي
از بررسي مورد نمونههاي تمام كه است توجه قابل همه اين باميكند آزمايش را نمايندگي
انتخابات در رقابت ،(آنان ملاكهاي با حال)مردم نمايندگي دليل به كتاب اين در پوپوليسم
قائل حقانيت خويش براي احزاب شكل به خود سازماندهي و (روسيه نارودنيكهاي استثناي به)
.بودند
نتيجهگيري
كه ايدئولوژيهايي از دسته آن از ما فهم ترتيب اين به زيرا.است ضروري پوپوليسم درك
با پيوسته پوپوليسم توخالي قلب.ميشود كاملتر ميزنند گره پوپوليسم به را خود
بايد ايدئولوژيها اين محتواي شناخت براي.ميشود پر ايدئولوژيها ساير ارزشهاي
.دريافت آنها سازنده جزء عنوان به را پوپوليسم
را ليبرالي انديشههاي قدرت آن نهادهاي و نمايندگي بر مبتني سياسي نظامهاي چيرگي
مقابل در شهروندان از دفاع در انديشهها از مجموعهاي عنوان به ليبراليسم.ميدهد نشان
اصلي انديشههاي اگر.شد پديدار عمومي وفاق مبناي بر دولت پايهگذاري براي و دولت
بر واكنشي خود ، معناي كليترين در پوپوليسم ، كه ميشود روشن كنيم ، بررسي را ليبراليسم
پوپوليسم كه آن حال ميدهد ، قرار خود سنگبناي را افراد ليبراليسم جهانبيني.است آن ضد
براي ليبراليسم.ميداند خويش مبناي را جمع انداموار كلي عنوان به مردم از ستايش با
است ، قائل آنها براي را بيشتري حقوق دولت ناموجه دخالت مقابل در افراد آزادي از دفاع
ابزار افراد حقوق به استناد تعريف به بنا ;است افراد حقوق گفتمان دشمن پوپوليسم اما
به دولت مفرط احترام و ميداند بند در را اكثريت پوپوليسم كه آن حال است ، بند در اقليت
ذاتا ليبراليسم.ميكند نكوهش سخت بيعدالتي اين دليل به را اقليتها ادعاي مورد حقوق
از پوپوليسم كه آن حال ميدهد ، ترجيح اقتصاد تنظيم عامل عنوان به دولت بر را بازار
بالقوه خودكامه رژيمهاي به گرايش با حتي اين بر بنا و نيست نگران اقتصاد در دولت دخالت
.دخالتگراست شدت به
جريانهاي از يكي معنا اين به.است ليبراليسم به تكراري اما تناوبي واكنشي پوپوليسم
بدانيم ايدههايي از مجموعهاي را سياست رايج حدي تا و ساده مفهوم اگر.است سياسي موجود
ليبراليسم به ديگر ايدئولوژيهاي واكنش آنگاه ميگيرند ، بر رادر راست-چپ طيف كه
و ژرف چالشهايي آن سياستهاي و ليبراليسم مقابل در ناسيوناليسم.ميشود برجستهتر
با خود اجتماعي پايگاههاي نظر از ايدئولوژيها اينميآورند وجود به را پايداري
با قدرتمند همذاتپنداري نتيجه ايدئولوژيها اين حقيقت ، در.دارند تفاوت پوپوليسم
بر مبتني سياسي نظامهاي به واكنش از پوپوليسم پديده.هستند قومي يا ملي گروههاي
لفاظيهاي در مردم بر تاكيد و هستند "مردم" كردار اين خام ماده.ميگيرد شكل نمايندگي
.ميآورد وجود به پوپوليسم براي را مساعدي زمينه نمايندگي بر مبتني نظامهاي
نمايندگي بر مبتني نظامهاي ساختارهاي و شيوهها روشها ، در ليبراليسم سياستهاي
گسترش آنها دليل به و آنها در و ميكند رشد نظامها اين درون پوپوليسماست مجسم
نظامهاي در صرفا تا مييابد را امكان اين پوپوليسم كه است اين در ماجرا طنز.مييابد
از آن محرك نيروي اما كند رشد فراگيري جنبشهاي شكل به نمايندگي بر مبتني سياسي
.ميگيرد مايه نظامها همين از سرخوردگي
دستخوش معاصر سياسي نظامهاي ليبرالي ، انديشههاي هژمونيك تقريبا جايگاه از جدا
كه گرفتهاند پا شگرفي سياسي نهادهاي مدرن سياسي نظامهاي در.هستند عمدهاي تغييرات
اتحاديه مانند نهادهايي سياستهاي و ساختارها.ندارند پيوندي ملتها -دولت با ديگر
نهادهاي يا و ملتها -دولت جايگزين عنوان با اما دارند را دولت يك ويژگيهاي اروپا
نظامهاي كه نيست آن معناي به نهادها اين دامنه افزايش.نميشوند شمرده بينالمللي
برعكس ، .است رفته بين از يا و شده گذاشته كنار ملتها -دولت نمايندگي بر مبتني سياسي
امكان موضوع اين.است يافته افزايش نظامها اين پيچيدگي و دامنه كه است اين مقصود
.ميدهد افزايش آنها جديد اشكال به واكنش عنوان به را پوپوليسم شكلگيري
بر مبتني نظامهاي بخشهاي پيوند براي سازوكاري عنوان به سياسي احزاب ساختار و شكل
رهبران كه بدانيم سياسي همكاري براي نهادي را احزاب اگركردهاند تغيير نيز نمايندگي
پيوند موكل عنوان به رايدهندگان به سياسي فعالان از جمعي كمك به وكيل عنوان به را
توخاليشدن با.است خورده هم به توازن اين كنوني شرايط در كه درمييابيم آنگاه ميدهند ،
و جمعي رسانههاي از استفاده با افراد.است شده كوچك و يافته تنزل آن فعال هسته احزاب
وجود به چشمگيري كارآيي و سرعت با را سادهاي نسبتا احزاب ميتوانند ثروت به دسترسي
تغيير اين از برآمده امكانات از برلوسكوني ، و پرون نظير معاصر پوپوليستهاي.آورند
.كردهاند بسياري استفاده
از اگر.است آن محدود ماهيت از ما تشخيص و فهم معناي به پوپوليسم صحيح شناخت
راههاي نهادياش تنگناهاي از رفت برون براي ميبايد ميكنيم حمايت پوپوليستي جنبشهاي
خاطر آسوده موضوع اين دانستن از هستيم پوپوليستي جنبشهاي مخالف اگر.بيابيم را جديدي
جديد راههاي يافتن عميقاش اما قديمي تنگناهاي از پوپوليسم رهايي براي كه شد خواهيم
سياسي نظامهاي ميتوان پوپوليسم شناخت با كه است اين مهم نكته حال هر به.است دشوار
.دريافت را پيرامونمان در غالب نمايندگي بر مبتني
پلتاگارت
مرتضوي حسن:مترجم
|