بيداد دادو
كابين تله يك در سرزميني
12_ مرز بدون طراحان
هنر حاشيه
بيداد دادو
عليزاده حسين با گفتوگو در ايران موسيقي
رضامعطريان:عكس
فرمايشي موسيقي يك ما نهايت در
است مشكل بسيار بيايد بيرون آزاده هنرمند ذهن از كه اثري ارائه امكان و داريم دولتي و
امنيت حداقل كنم تلف را خود عمر اوليه مسائل براي و بجنگم نميتوانم فضايي چنين در من
نابسامان ايران در موسيقي وضعيت چون ندارد وجود من براي اجتماعي نظر از لازم
است نامعلوم و
ساختمان يك طبقه دو در درويشي محمدرضا و عليزاده حسين:رسولي مرضيه هنر ، و ادب گروه
كوه به كه كوچه آن در حالا.مشكاتيان پرويز خانه از فاصله متر چند با ميكردند ، زندگي
.است مانده باقي مشكاتيان فقط ميآورد ، بند را آدم نفس تندش سربالايي و ميشود ختم
هم عليزاده.است پيغامگير روي هميشه تلفنش درويشي.رفتهاند آنجا از عليزاده و درويشي
ايران از خارج را روزها خيلي و هستند خود شخصي تجربيات دنبال به كدام هر آنها.طور همين
تمام طاقتش كه گفته و داده انصراف نواحي موسيقي جشنواره دبيري از درويشي.ميگذرانند
و آمريكاست در لطفي محمدرضا.برنميدارد خبرنگاري هيچ براي را تلفن گوشي اما است ، شده
.ميكند رفتوآمد پاريس _ تهران راه در كه است سالي چند طلايي داريوش
خاطره يك فقط "چاووش" هنري و فرهنگي كانون از و ندارد وجود شيدايي و عارف گروه ديگر
و محمدرضا با آمريكايياش و اروپا فراوان كنسرتهاي از بعد عليزاده حسين.است مانده
را روز اغلب و ميرود كوه به صبحها.است برگشته ايران به كلهر كيهان و شجريان همايون
در كه دارد زيادي غريب و عجيب فكرهاي خودش قول به.ميگذراند توحيد خيابان در دفترش در
.ميزند حرف آن از و ميكند فكر گذشته به خيلي هنوز اما.ميكند عملي را آنها آينده
اطمينان.بنويسد رفت ، انقلاب از بعد و قبل در موسيقي بر كه را آنچه تاريخچه ميخواهد
و ميآيند روزها اما.است زياد خاطرهنويسيها اين و فكرها آن براي فرصت كه دارد
هرچه كه حالي در بنويسد ، را خاطرات اين روزي ميخواهد او.ميشوند تمام و ميروند
.ميشود بيشتر مشغلهاش ميگذرد
* * *
همراه سختي انتقادهاي و مقاومتها با اغلب دادهايد ، انجام موسيقي در شما كه كارهايي *
دو تلفيق مثلا.است يافته تغيير موسيقي ديرينه سنتهاي از بعضي آنها بطن در چون بوده ،
در شما تنبورنوازي شيوه و "بيداد و داد" مقام در همايون "بيداد" و ماهور "داد" گوشه
ديگر شدهايد ، خسته پرتنش و بسته فضاي اين از شما كه ميرسد نظر به حالا."نو راز"
كردهايد ، آغاز موسيقي در كه را راهي و نداريد ايران در كنسرت برگزاري به تمايلي
.دهيد ادامه ايران از خارج ميخواهيد
سازنده هم بسيار تخصصي انتقاد.كنيد جدا هم از را غيرتخصصي و تخصصي انتقادهاي بايد شما
جرياني و شود تكرار كاري وقتيباشد داشته هراس آن از هنرمندي هيچ نميكنم فكر و است
كردم ، آغاز را موسيقي كه اول سالهاي همان از.نيست بحثي و نقد رويش وقت هيچ نكند ، ايجاد
.بپردازم هنر اين در كندوكاو به شخصي طور به داشتم قصد
فعاليت جدي طور به زمينه اين در كه است سال الان 30 و كردم شروع را موسيقي سال 1343 از
وجود به انقلاب از بعد و قبل كه نشيبهايي و فراز و ساله تجربه 30 اين قطعا.ميكنم
چيزهاي نه من عشق و هدف چون.نميكند خسته اما كند ، آزرده شايد را من مثل آدمهايي آمد ،
فكري برداشتهام ، هنر در كه قدمهايي پشت كودكي دوران همان از.است هنر بلكه روزمره ،
و تحول.شناخت را آنها بايد مرزها ، برداشتن براي كه بودم معتقد هميشه و داشت وجود
قضايا ريشه به بايد آنها به رسيدن براي اما شدهاند معني بي كلماتي اگرچه الان نوآوري
ايراني موسيقي آموزش و برخورد در را مشكلاتي من قبل سالها از كه اينجاست مسئله.رسيد
نسل و شنونده در را چشمگيري بسيار تحول حالا.دارند ادامه هم امروز به تا كه ديدهام
از بعد تنها نه كه برميگردد موسيقي آموزش به مشكل اما.كنيم مشاهده ميتوانيم جوان
سالها اين در امكانات نبود جمله از مختلف دلايل به بلكه نرسيده بهتر وضعيتي به انقلاب
.است رفته وخامت روبه اوضاعش
آدمهاي و تكنسين به تبديل را آنها بلكه نميآوريم وجود به هنرمند آموزشي ، مراكز در ما
به است مجاز تنها او.ميكنيم دريغ او از كند متحول را جوان كه هرچيز.ميكنيم شده مسخ
جزو كه قاجار دوران به ما.باشد داشته كاري نبايد آينده و حال به و كند فكر گذشته
هنر شدن بارور امكان دوران آن در كه صورتي در ميكنيم ، تكيه ماست تاريخي دوران بدترين
و بزنند ساز او براي پرده پشت ميتوانستند شاه ناصرالدين دربار نوازندگان.ندارد وجود
.نداشتهاند شدن ديده اجازه
اين موسيقيدانها از بعضي و افتاد نوازنده يكسري دست به موسيقي طولاني دوران آن در
ارائه شاه دربار در تنها را خود هنر و باشند تامين مالي نظر از كه كردند پيدا را امكان
.باشند اجتماع همراه و ندهند تن قضيه اين به كه ميشدند پيدا كساني معدود و كنند
هنر اين در پسميدادهاند دستور او به هميشه و بوده دولتها مطيع همواره موسيقيدان
موسيقي در ژنتيكي عاملي به محدود نگاه و محافظهكار اين.بارآمدند كار محافظه آدمها
افكار درس كلاسهاي در و ميشود داده انتقال هم آموزش در بنابراين و شده تبديل ايران
است ، فكري و هنري نظر از جوان كردن ساقط دنبال به كه را سياسي شوم افكار حتي و ارتجاعي
.ميدهند آموزش
تبليغات در هنر اين اگر و نيست مجاز آن در موسيقي كه ميكنيم صحبت كشوري از ما حالا
حالا.نداشت وجود كشور داخل در آن از ردپايي ديگر الان به تا نميرفت ، كار به مختلف
كه ديگري موسيقي نوع هر يا پاپ موسيقي كه رسيدهاند نتيجه اين به سالها از بعد آقايان
در و ندارد درستي ريشهاي علت تصميم اين اما.شود آزاد بوده ، ممنوع زماني دوره يك تا
اگر است؟ مناسب جامعهاي چه براي موسيقي نوع چه كه است سوال اين به بيتوجه حقيقت
شود ، توجيه ديگر عوامل با بايد حتما ميكند ، پيدا رواج ايران در همكمكم پاپ موسيقي
خود به تبليغاتي جنبه نهايتا كه باشد مقدسات يا اشخاص مدح در بايد اشعارش مثلا يعني
هر براي بايد موسيقي نوع هر كه معتقدم چون نيست موسيقي اين بودن بد يا خوب بحث.ميگيرد
.باشد داشته رواج اوقاتي
زمان آن من.شديم روبهرو ايران در سياسي و اجتماعي تحولات با ما گذشت كه سالهايي
.باشم خود گذشته نسل از جلوتر قدم يك و بشناسم را تحولات اين ميكردم سعي و بودم دانشجو
نوع يك.ميشد برخورد آن با شكل دو به جامعه در كه شدم عجين ايراني موسيقي با موقعي من
ديگر ، نوع و نداشت اجتماعي مسائل به ربطي هيچ و بود محدود خصوصي محافل به فقط كه موسيقي
كلاسها از بيرون و ميدادند آموزش را آن كلاس سر استادان فقط كه بود آكادميك موسيقي
يك كه جايي تا رسيد خود اوج به مسئله اين بعدها نبود ، برخوردار جرياني از موسيقي اين
اشاعه و حفظ مركز ضرورت ، به پس.نداشت وجود رسمي طور به باشد ما فرهنگ معرف كه موسيقي
نظر زير بتوانند جوانان آن در هم و باشد گذشته موسيقي حافظ هم كه آمد وجود به موسيقي
در حركت از وقتي اما.شوند آينده استادان به تبديل خود و ببينند تعليم بزرگ استادان
در موسيقي اين اگر.ميكند رشد محيطي چه در هنر اين كه ببينيم بايد ميكنيم صحبت موسيقي
هيچ بلكه ندارد ، پيشرفت جاي تفكر و تكنيك نظر از تنها نه باشد ، داشته جريان بسته محافل
حال هر به.كرد نگاه مجرد طور به نميشود مردم به.نميكند برقرار مردم با رابطهاي
به تا باشد فراهم امكاناتي اقتصادي نظر از برايشان بايد كه ميكنند زندگي محيطي در آنها
فراهم شرايطي چنين كه دوران آن در.بشنوند خوب موسيقي و بروند سينما به بپردازند ، فرهنگ
در هستند صاحبنام الان كه موسيقيدانان بقيه و شجريان و لطفي من ، مثل جواناني نبود ،
موسيقي از افسانه صورت به آنچه و ميكرديم كار برومند استاد زيرنظر اشاعه و حفظ مركز
آن از بعد چه و انقلاب از قبل چه مركز اين.كرد پيدا عينيت كمكم بود ، ما ذهن در قديم
از كه كسانيرا اجتماعي و سياسي تحول هم و گرفت بهعهده را موسيقي آكادميك تحول نقش هم
كدام هيچ چون.كردند دنبال را خود سبك و شيوه جامعه در بعدها آمدند بيرون مركز اين
نظر از اگرچه شويم ، تبديل درويشخان و قلي حسين ميرزا به بعدها كه نشديم قالبريزي
كرديم شروع را موسيقي ديگر عصري در ما اما است باارزش بسيار كارشان استادان اين تاريخي
اين.رسيديم موسيقي در حتي متفاوت تفكر به نتيجه در و بود فراوان اتفاقات با همراه كه
خواب من كرد ، چه ايران موسيقي در بايد اينكه فكر از سالها آن در و ميشد سپري دوران
.نداشتم راحتي
تغيير هم جامعه كه همچنان.كند پيدا جامعه در ديگري جايگاه موسيقي شد باعث ما نسل
اينكه نه.باشند مردم همراه كه بود ارزش داراي هنري نظر از كارشان موسيقيداناني ميكرد ،
فكر اين ميداد ، رخ اتفاقهايي چنين وقتي.دهند ارتقا را آن بلكه كنند ، راضي را اجتماع
.بپردازم بيشتر ايراني موسيقي اجتماعي جنبههاي به ميتوانم چطور كه ميگرفت قوت من در
و بودم سرباز من.ميگرفت شدت رژيم با مخالفت و سياسي تحولات سال 55 ميآورم خاطر به
به و نوشتم را "حصار" قطعه موقع همان در.باشم سهيم مردم با هنر راه از ميخواستم
.كردم تقديم سياسي زندانيان
.ميكرد ايجاد هنرمندان در بيشتري انگيزه دانشجويي حركتهاي و اجتماعي تحولات دوران آن
اشعارشان رژيم عليه شاعران شبها آن در.نميكند فراموش هيچكس را سالها آن شعر شبهاي
برقرار ارتباط جامعه با نميتواند شعر مثل موسيقي چرا ميكردم فكر من و ميخواندند را
كرد؟ چه بايد.كند
خود ذهن براي ما حتي نداشته ، معني آزادي انقلاب از قبل كه كردهايم زندگي كشوري در ما
كه ميكنيم درگير سنتهايي با را خود كنيم كاري ميخواهيم وقتي و نبودهايم قائل آزادي
كه داريم ايران از افسانهاي اخلاق ، و فرهنگ تاريخ ، در ما.ندارد عينيت و هست حرفش فقط
نگاه هرجا به ميخورد؟ چشم به جامعه در ايران واقعي فرهنگ از چيزي چه الان.ندارد عينيت
مردمي جامعهاي چنين درميبينيد را ديگر كشورهاي و غرب چندم دست و تحميلي چيزهاي كنيد
چيزي اگر بسا چه و ميكنند تكرار را خود مرتب كه هنرمنداني و مقلد ميآيند ، وجود به
چنين در من اتفاقا.برميخيزند مقابله به آن با نباشد ، عادتهايشان و تكرارها مطابق
كارم اول درجه در معلمم بزرگترين و شدهام تشويق مردم و بزرگم استادان طرف از شرايطي
خواهند چه من كار درباره ديگران كه نداشتهام نگراني و ترس اين از هيچوقت و است بوده
دعوت اشاعه و حفظ مركز به را موسيقي بزرگ استاد از 30 بيش تجربههايم اولين درگفت
مرا ، كه نگرفتند ، ايرادي تنها نه هيچكدام و گذاشتم قضاوتشان به را كارهايم و كردم
كرد اجرا را آن پريسا خانم كه بود "نوا دستگاه در بداههنوازي" تجربه اينكردند تشويق
را قطعهاي هم با مختلف سازهاي نوازندگان وقتي چرا بدانم كه بود اين آن در من انگيزه و
نظر از ميتوان چگونه را رابطه اين و ندارد وجود ايشان بين رابطهاي هيچ ميكنند ، اجرا
مثل درست صورت هر در.آمد وجود به تجربه آن در رابطهاي چنين.كرد ايجاد موسيقي در فرم
بايد آيا پس.كنيد انقلاب بخواهيد ديكتاتوري و ارتجاعي جامعه يك در شما كه است اين
ميگويند؟ چه انقلاب اين درباره گذشتگان و سنت ببينيد و كنيد مشورت مردم با كنيد ، مطالعه
از موسيقي در انقلاب اما.ميرود پيش زمان نيازهاي با و ميجوشد كه است چيزي انقلاب
نميآورند در سر چيزي موسيقي از آدمها خيلي كه شده متداول الان.است پيچيدهتر هم اين
موسيقي عنوان با امروز مصرفي موسيقيهاي از كه ميبينيم و هستند آن در تحول فكر به اما
از قبل.است شناخت نبود دليل به تنها مسئله اين و ميبرند نام ايراني مدرن و متحول
بايد آيا باشد ، همگام جامعه تحولات با بخواهد موسيقي اگر كه بود مطرح سوال اين انقلاب
و بود مطرح هنري جنبههاي صددرصد كه البته است؟ مطرح هم هنري جنبههاي يا شود شعاري
ميخواهم و دارم سر در فكرهايي من.ميكند تاييد را اين مانده ، دوران آن از كه آثاري
و كرد پيدا جديت كمكم اما داشت برايم طنز جنبه اول فكرها اين هرچند كنم پياده را آنها
را واپسگرايانه و ارتجاعي نگاههاي ما اگرچه.دهم ترتيب پژوهشي كنسرتهاي دارم نظر در
زودي به من اما ميكنيم بد استفاده آن از داريم و كردهايم توصيه پژوهشي عنوانهاي در
معاصر تاريخ و ايراني موسيقي در چيزهايي چون ميدهم انجام ديگر بهگونهاي را كار اين
اجتماعياش حركتهاي بايد موسيقي كه دوراني در.شود يادآوري بايد كه است شده فراموش آن
رشته فعالترين زيبا هنرهاي دانشكده در موسيقي رشته و 57 سال 56 داد ، و ميداد صورت را
دانشگاه در رايگان و ضبط مخفيانه صورت به را قطعاتي و سرودها مابود مردم با همگام
كسرايي سياوش ميآيد يادم.شد مردم همراه هنر با زيبا هنرهاي دانشكده و ميكرديم توزيع
آقاي است قرار گفت و زد زنگ من به شهريور واقعه 17 از بعد انقلاب بحبوحه روزهاي در
يك ما شود ، حمله تجمع اين به شايد و كند صحبت همبستگي روز مناسبت به دانشگاه در طالقاني
آن ياد كند گوش كس هر الان كه ساختيم را "شد خون ژاله" شبه يك ما و.ميخواهيم سرود
دوراني دوران ، آن.مينويسم را روزها آن خاطرات و تاريخچه روزي حتما من.ميافتد روزها
موسيقي كه چرا.بوديم داشته نگه منسجم را خود گروه ما و ميكردند خطر بايد همه كه بود
زمان آن روشنفكرهاي اگرچه ميكرد ، حركت آن از جلوتر حتي و ميشد همراه مردم با بايد
جو و داشتند رابطه غربي كلاسيك موسيقي با عمدتا و بودند ايراني موسيقي قسمخورده دشمن
و شناخت فقدان و داشت ايراني ضدموسيقي گرايش ادبياش ، جنبه سواي انقلاب از قبل روشنفكري
از قشر اين كه بود شده باعث زمينه اين در آنان درست فعاليتهاي و روشنفكران ارتباط
.شود جدا موسيقي
از بعد اما.شد متحول موسيقي كه بود دوران آن در و ميداشت رشادت بايد هنرمند زمان آن
وجود با حالا كه بود كنسرت كردن ممنوع قدم اولين.رفت موسيقي سر بر زيادي فجايع انقلاب
ما اسلحه با وقتي.ميكنم احساس را كنسرتها اولين اجراي در تفنگ لوله سردي سالها گذشت
.بردند بيرون صحنه از را
بود؟ چاووش گروه با كنسرتها اين*
اسم به را مركزي ما و گرفت شكل هسته اين شد ، فرهنگي انقلاب دانشگاهها در وقتي زمان آن
درس ما از چاووش مركز همين در دانشجويان شد ، بسته دانشكدهها وقتي و انداختيم راه چاووش
به كمكم انقلاب از بعد.بودند "عارف" و "شيدا" گروه اعضاي آنها از بسياري كه ميگرفتند
وقت آن و بود آن ابزار ظاهرسازي بلكه واقعي صورت به نه شد ، مطرح مكتب مقوله تخصص ، جاي
هنرمندان از و شدند موسيقي مسئولان به تبديل و آمدند بيرون سوراخهايشان از فرصتطلبان
و بود جامعه اين ملي هويت كه موسيقي.كردند انتقامگيري به شروع مردم و جوانان متعهد ،
اما.افتاد جوانان دست به بود ، معتاد و واپسگرا آدمهاي دست در تنها زماني كه هنري هست ،
روز اين به تا ميگرفتند را موسيقي عميق و درست حركت جلوي نبايد مسئولان سالها آن در
ساز.ميكردم دفاع چيزي از هميشه بايد انگار گرفتم ، دست به ساز كه روزي آن از منبيفتد
آدم من.ميرفتم پيش نگراني و ناامني يك در و ميجنگيدم آن با فقط كه بود اسلحهاي
شوراي در من.بزنم طريق اين از را حرفم و كنم وصل جايي به را خود كه نبودم فرصتطلبي
.بودم ننشسته نهادها و ارگانها مميزي
...شما عليه موسيقيداناني ;داشت وجود هم درون از گويا ناامني و جنگ اين*
كه كاري به برميگردم اما.نميترسم انتقاد از و ميشوم دلگرم مردم تشويقهاي با من
انگيزههايي كه "نو راز" نام به بود كاري "بيداد و داد" مقام در.كرديد اشاره آن به شما
در موسيقي كه بود مهم و بود افتاده اتفاق خرداد دوم اجتماعي تحولاتداشت وجود آن پشت
در كاررفته به اشعار اگرچه است ، سمبليك اسمي خود "بيداد و داد" و ميگويد چه باره اين
كه دارد وجود مسائل خيلي.داشت نهفته خود در را خرداد دوم تحولات از گفتن سخن "نو راز"
سر در غريبي و عجيب افكار بگويم بايد من اما.كنند برخورد آن با و نشود درك است ممكن
بعضي امسال و است موسيقي در ارتجاعي افكار با ستيز و مقابله اهدافم از يكي قطعا و دارم
.است همراهم هميشه مردم تشويقهاي ميدانم و ميرسانم نتيجه به را آنها از
.كردهايد دوري آنها از است سالي چند كه مردمي *
سياست مسائل به كاري من.ماست هدف از بخشي كشور از خارج در كنسرت برگزاري ببينيد ،
.كنم انتقاد يا دفاع خارج در كشور عملكرد از كه نيستم ايران سياسي سفير و ندارم خارجي
شده شناخته كشور از خارج در قبل سالهاي ايران موسيقي.هستيم فرهنگي سفيران حقيقت در ما
ميدهد نشان اين و باشد نداشته حضور آن در ما موسيقي كه نيست فستيوالي حالا اما نبود ،
بيشتر و بيشتر كه دارد جا و شده معرفي جهان به خوبي به گذشته سالهاي در هنر اين كه
يك حتي است ممكن ميشويم ، دعوت برنامه اجراي براي مختلف جاهاي از وقتي ماشود معرفي
خيلي مينويسند ، ما كار درباره خارجيها كه نقدهايي اما.باشيم نداشته هم ايراني شنونده
حس آوردن وجود به فقط ايراني موسيقيدان كار.است دقيقتر هم داخلي نقدهاي از وقتها
باشد داشته رابطه خارجي مخاطب با كند ، سفر بايد او.نيست گذشته دوران تداعي و نوستالژيك
و ماست كار از مهمي بخش خارج به موسيقي اين معرفي حال هر به.بياموزد بيشتري چيزهاي و
شدهاند باعث موسيقي و فيلم رشته دو انقلاب ، از بعد ايران خارجي سياست مشكلات وجود با
از سال چند و صد از بيشتر چون كه است هنري فيلم.شود نگاه ما كشور به ديگري زاويه از
اما است ، مشكلتر نظر اين از موسيقي ارتباط و دارد عامتري زبان جهان در نميگذرد ، عمرش
اين به كشور داخل در سال چند اين در كنسرت نكردن برگزارباشد موفق فيلم مثل توانسته
هر كنسرت سالنهاي در.است شده شكسته چيزها بسياري حرمت اخير سالهاي در كه بوده دليل
در.ندارد وجود باارزش و اصيل موسيقي ارائه براي مخصوص سالني و ميشود اجرا برنامهاي
وقت هر ما كه است پردردسر امكاناتكم وجود با ايران در كنسرت اجراي آنقدر اينكه ضمن
كمبود و بليت توزيع بودن نامناسب از.ميشنويم را مردم گله فقط ميكنيم ، برگزار كنسرتي
از برخي براي كه صندليهايي اما ميمانند ، در پشت مردم موقعها خيلي.ميشنويم جا
همه كنند ، اراده وقت هر مسئولان اين چون.است خالي برنامه پايان تا شده ، رزرو مسئولان
.باشند نداشته علاقهاي هم كنسرت ديدن به اگرچه است فراهم برايشان چيز
.داريد برنامه ايران در ندرت به شما كه است اين ازدحام علتهاي از يكي خوب*
هم شما صحبت.نيست شجريان آقاي و ما برنامه جوابگوي كنسرت سالنهاي كه است اين من حرف
فعاليتهاي از بخشي چون.نكردهام اجرا كنسرت ايران در كه ميشود سالي چهار من است درست
دارد خلوتي به نياز هركس اما.است جهان به متعلق و نميشود ايران به مربوط تنها ما هنري
طوري جو اگر.كند خالي برنامهاي در را آن بتواند تا شود پر هنر از بايد و كار ، براي
الان اما ميگيرند ، انرژي زودتر هم آنها كند ، ايجاد بيشتري انگيزه هنرمندان در كه باشد
فرهنگي بخش به بايد دولت پس.است پراهميت اقتصاديشان جنبه كه دارد رواج كنسرتهايي
دارند ، مخالف نظر كه كساني با مسئولان و شود پاكسازي بايد محيط.دهد اختصاص يارانهاي
را اجرايي و آموزشي مراكز و موسيقي محيط ميتوان چگونه واقعا ببينند تا كنند مشورت
.كرد پاكيزه
نزديك آيندهاي در ايدهآل شرايط و نميافتد زودي به اتفاق اين كه ميدانيم شما و ما *
يك نه است فرد به وابسته ميدهد ، رخ ايران موسيقي در كه تحولاتي طرفي از.نميشود فراهم
ميشود متوقف كشور داخل در سال يك تحول اين نيستيد ايران در سال يك شما وقتي پسجريان
.ندارد وجود پيشبرنده و توانا افراد از متشكل هدايتكنندهاي جريان چون.برگرديد شما تا
از بعد شما و ميكنند پر را آن ديگر موسيقيهاي كه ميآيد وجود به خلاءيي بين اين در
.باشد قبل كيفيت به موسيقي بازار و مردم همان مردم باشيد داشته انتظار نبايد سال يك اين
خصوصي بخش دست به را امكانات و بردارد كرده ، پهن هنر روي كه را چتري بايد دولت ببينيد ،
تمايل ابراز كنسرت سالنهاي ساختن براي بسياري اشخاص سالها اين در چون بسپارد ،
گروههايي خودمان قبلا ما.نميرود پيش باشد ، شخص به قائم هنر وقتي طرفي از.كردهاند
اين الان اما.ميداديم ترتيب كنسرتهايي و كم هزينههاي با ميكرديم سازماندهي را
پس.كند معاش امرار بتواند تا باشد داشته شغل چندين بايد نوازنده يك و ندارد وجود شرايط
.بگذارد اختيارش در وسيع امكانات بايد گرفته ، خود تسلط تحت را موسيقي چيست؟ دولت نقش
و بودجه آيا باشد ، مستقل بود قرار كه نهاد اين ميگذرد ، موسيقي خانه تشكيل از سال چهار
تبديل يواش يواش.كند اعلام دولت به را خود انتقادي نظرات ميتواند يا دارد مستقل جاي
بر نظر هر از ميخواهد دولت كه است اين مسئله.ميشود دولت دست در وسيلهاي و ابزار به
جلوي مختلف مراكز و دانشگاهها در صلاحيت فاقد اشخاص با و باشد داشته تسلط موسيقي
و مردم خواست جامعه ، به كاري و هستند دولت دست عامل اشخاص ايناست گرفته را خلاقيتها
اين در من امثال و من.ميكنيم زندگي زنجيرهاي سيستم اين در ما و ندارند هنرمندان
ساز و بنشينند ما كنار در آمادهاند حالا كه كرديم تربيت خوب شاگردان از لشكري سالها
ريشهاي نظر از اما نبودهام صحنه روي من چند هر.است شده انجام كارها اين.بزنند
.باشند معاش امرار فكر به بايد فقط مردم كه است طوري شرايط ولي.دادم ادامه را فعاليتم
استثنا هنرمند براي وضعيت اين در نميتوانيد شما.گرفتهاند فاصله هنر از دليل همين به
انرژي و ميكنم زندگي جامعه اين در كه هستم آدمي هم من.كنيد انتقاد او از و شويد قائل
دليل به داشتهايم موسيقي در كمي نقش من امثال كه ميكنيد فكر شما اگر.دارم مشخصي
به شرايطي الان.آوردند وجود به موسيقي تاريخ در عواملشان و امر مسئولان كه است مشكلي
بايد هم شما انتقاد.ميشود نزديك محفلي فضاهاي به دوباره ما سنتي موسيقي كه آمده وجود
داشته انگيزه ايجاد و روحي نظر از شرايطي بايد هم منباشد جريان اين كل از هم و من از
كار گوشهاي روز بقيه و ميروم كوه به صبحها من.نكنم پنهان جامعه از را خودم تا باشم
جامعه اين در چون ميماند ، ذهنم در آرزو صورت به چيزها خيلي موقعها بعضي.ميكنم
و مخالفم ميشود ، ديكته موسيقي به كه چيزهايي خيلي با.كرد پياده را آنها نميشود
را قتاله آلات است مجاز كه تلويزيوني در ساز ندادن نشان با من.دهم تن آن به نميتوانم
.مخالفم دهد ، نمايش گذشته تاريخ سريالهاي و فيلمها در شبانهروز طول در
ندارد؟ ايرادي فلوت و پيانو مثل غربي سازهاي دادن نشان اينكه مثل و*
اين است خوب خيلي گفتم.چيست تلويزيون و راديو موسيقي به راجع نظرت گفتند من به بله
زبر دودزده جامعه به را ما بههرحال اين.ميآيد برنامههايش به ميشود پخش كه موسيقي
نبايد اما.برسد جامعه داد به ميتواند شرايطي چنين در كه است هنر و ميكند تبديل خشن و
اهدا آنها به سكه تا چهار تحقيرآميزي صورت به فقط سال هر و شوند گوشهنشين هنرمندان
گرفته تصميم موسيقي براي كه مراكزي تمام در است ، موسيقي جامعه متوجه ديگر انتقاد.كنند
هر به تن و نشستهاند افراد اين موسيقي شوراهاي تمام در دارند ، حضور موسيقي اهل ميشود ،
تبديل دولت ابزار به و نميكنند دفاع درستي به خود جاي در هنر اين از ميدهند ، تصميمي
ذهن از كه اثري ارائه امكان و داريم دولتي و فرمايشي موسيقي يك ما نهايت در.شدهاند
براي و بجنگم ، نميتوانم فضايي چنين در من.است مشكل بسيار بيايد ، بيرون آزاده هنرمند
مضاعف انرژي و كرد فرسايشي كار و بحث بايد حد چه تاكنم تلف را خود عمر اوليه مسائل
چون ندارد ، وجود من براي اجتماعي نظر از لازم امنيت حداقل.برد پيش را كاري تا گذاشت
.است نامعلوم و نابسامان ايران در موسيقي وضعيت
كمك ديگري به نميخواهد موسيقي در خصوص به هنرمندي هيچ ايران در انگار اين علاوهبر *
وجود به را تغييرات افراد.كند اضافه ديگري چيزهاي آمده ، وجود به كه جرياني به و كند
به متعلق نه تغييرات اين.ميكنند رها يا هدايت را آن كه هستند همانها و ميآورند
خود حتي تغيير اين.ميشود آن شدن مقطعي باعث همين و است فرد به متعلق بلكه موسيقي
چيست؟ مشكل شما نظر به.نميدهد تكان را هنرمندان
است ، يكديگر با موسيقي هنرمندان ارتباط فقدان هست ، و بوده مشكلآفرين هميشه كه چيزي
به فكرها و كند تحمل را ديگري بتواند كه نكرده را كافي رشد آن هنوز ما موسيقيدان جامعه
هم با موسيقي اهل ما اختلاف ميگويم هميشه من.باشند يكديگر مكمل هم ، كردن خنثي جاي
.دارد حسادت و غرضورزي تنگنظري ، ريشههاي و است شخصي بلكه نيست ، هنر به مربوط اصلا
هنر درباره كشورمان در قدر اين كه هستيم آدمهايي تنها ما بگويم ميتوانم قطع طور به
جشنوارهاي وقتي كه است ضابطه بدون ارتباطها قدر اين و دارد وجود فرسايشي بحثهاي
اينها چون چيست؟ انگيزه.است نياورده مقام چرا نميفهمد وقت هيچ دانشجو ميشود ، برگزار
ژوري هيات در چونبكشم كنار اعتراض نشانه به ميشوم مجبور من بنابراين نيست ، مشخص
.ندارد موسيقي به ربطي نظرها اين اما است متفاوت هم با كاملا نظرها
ميبينيد شماميدهيم هم آموزش را آن كه اينجاست جالب و است وابسته رابطه به فقط
اگر.است ديگر جريان سرسخت مخالف و جريان يك مدافع است ، راه ابتداي در هنوز كه شاگردي
همچنان.نميافتاد روزي چنين به وقت هيچ هنر اين باشند ، صالحي هنرمندان موسيقي ، مدافعان
ما ادبيات حالا و كردند جلوگيري آن نابودي از كه داشت مدافعاني تاريخ طول در ادبيات كه
.است شده جهاني
قاجار دوران در.است بوده مشكل بسيار موسيقي با كردن معاش امرار تاكنون قاجار زمان از
بتوانند اينكه براي و ميكردند اجرا برنامه مخفيانه صورت به جشنها در موسيقي دستههاي
ادامه ما موسيقي در هنوز اخلاق اين.داشتند هم با غيرهنري رقابتهاي كنند ، امرارمعاش
.كنيد نگاه موسيقي هنرستان به.است مطربي بلكه هنري جامعه يك نه ما موسيقي جامعه و دارد
در.نميدهد جواب خود دوران در و است حجر عصر به متعلق هنرستان اين تفكر و آموزشي سيستم
سرخورده سالها اين طي دانشجويان از بسياري.است همين وضعيت هم موسيقي دانشكدههاي
.است كرده پيدا ديگري معني بودن دانشجو و ندارد را گذشته كيفيت آن دانشگاه.شدهاند
در آنها ميروند ، خصوصي معلمهاي پيش اما ميگيرند ، را خود واحدهاي دانشجويان از بسياري
انواع كه وقتي.ميدهد نتيجه برعكس شود ، دستوري هنر اگر چون.ميشوند مسخ وضعيتي چنين
عكسالعمل و ضديت نوع يك كنند ، گوش موسيقي نوع يك فقط بايد همه گفتند و شد ممنوع موسيقي
ندارد ، وجود نبايد و بايد هنر در.آمد وجود به ماست ، فرهنگ جزو كه موسيقي به نسبت منفي
بيرون آن از شاخصي چهره و كرد پيدا رواج دانشگاه در هنر كردن ديكته كه ميبينيم اما
در را تعهد مسئولانساختند دانشگاه محيط از بيرون را خود دانشجويان بيشتر و نيامد
بيرون لانههايشان از بودند ، كرده مخفي سال ساليان را خود كه كساني و ديدند سرسپردگي
.كردند خود آن از را پستها و آمدند
افشارنيا ، شجريان ، ذوالفنون ، جلال لطفي ، محمدرضا مثل كساني با دور سالهاي آن در شما *
و بوديد داده تشكيل را شيدا و عارف گروه دو ديگر ، مطرح موسيقيدانان و سروستاني رضوي
ميكنيد فكر شما شدهاند ، پراكنده حالا گروه دو اينميكرديد برگزار كنسرتهايي مرتب
شود؟ سابق مثل شرايط دوباره دارد امكان
خلاصه نفر چند اين در موسيقي چند هرشود فراهم شرايط اين كردهام سعي هميشه من
فكري نظر از آدمها و رفت گوشهاي به كس هر كه شد فراهم موقعيتي سالها اين در.نميشود
داشتيم ، جدا فكر دو شايد ميزديم ، ساز هم كنار در لطفي و من كه سالهايي درشدند عوض
.بود نفوذناپذير ما دوستي و بوديم هم مدافع اما
پابرجاست؟ قضيه اين الان *
كردهايم كار مختلف محيط دو در ما چون ندارد ، وجود همكاري اما هست ، هنوز ريشهاي دوستي
ميشناختند ، گروهي صورت به را ما همه كه زماني تا.است شده عوض اهدافمان و انگيزهها و
هم و رسيدند مستقلتري فكرهاي و شيوهها به هم افراد كمكم بود ، مطرح بيشتر جمعي كار
.بياورند وجود به را جرياني تنهايي به ميتوانستند ديگر اينكه
.نداريم را هم ديدن چشم چرا و چيست جدايي و اختلاف اين دليل نميدانم بپرسيد من از اگر
در و ميگيرد ياد را جدايي اين درسش ، همراه هنرجو ميشود ، منتقل هم ما شاگردان به اين
.بياورد زبان به استادش پيش را ديگري موسيقيدان اسم ندارد حق مواقع بعضي
فعاليت گوشهاي در و كشيدهاند كنار را خود قضايا اين از كه استاداني بودند البته
.نيست زبانها سر وقت هيچ اسمشان هم دليل همين به و دادهاند انجام را خود موسيقايي
در و ببريد پيش شدن بيكلام سمت به را موسيقي ميخواهيد كه بوديد گفته زماني شما *
شدن متهم اينكه و داشتيد تاكيد ايراني آواز در نو نگرش لزوم بر كه خواندم هم مصاحبهاي
آقاي از هم انتقادي و برميگردد آواز به اصلياش بخش بودن حزنانگيز به ايراني موسيقي
به كارهايشان در را آواز قديمي شيوه همان نوعي به ايشان اينكه مبنيبر داشتيد شجريان
از ميخواستم صحبتها اين به توجه با.كنند بازنگري شيوه اين در بايد و ميبرند كار
است؟ كرده تغيير شما نظرات آيا.بپرسم سال چند اين در ايشان و شما همكاري
تمام در كلام چون نيست ، كلام با موسيقي نفي اصلا بيكلام ، موسيقي روي من كار دليل
.است داشته كليدي نقش موسيقيها
با را خود كاملا بخواهد اينكه تا كند حركت ميتواند آزادتر ذهن سازي ، موسيقي در اما
آثاري صبا و وزيري.است شده كار كمتر جنبه اين روي ايراني موسيقي دركند درگير شعر
نگاه حال عين دركردهام حس را خود آزادي كلام بدون موسيقي در بيشتر هم من و داشتهاند
در موسيقي يا موسيقي خدمت در شعر.داشتهام شعر و موسيقي تلفيق طرز به انتقادي بسيار
.گذاشت بحث به بايد را شعر خدمت
براي نه رديف كه حالي در.است رديف قالبهاي تكرار صرفا ايراني آواز كه اينجاست مسئله
.دارد كاربرد ذهن گسترش و فراگيري براي بلكه تكرار
بگذاريم ، كنار را دستگاهها اينكه نه.شود متحول بايد آواز آموزش كلام با موسيقي در
درستي به كه ميكنند تربيت را شاگرد هميشه آواز استادان.كنيم اصلاح بايد را نگرشمان
استادان اگرنميشود تدريس خواندن آواز تكنيك كلاسها اين در و كند اجرا را گوشهها
.ميشود هست ، الان كه تعدادي از بيشتر خيلي خواننده تعداد دهند ، آموزش را تكنيك
به را آن نميتواند و ندارد آشنايي تكنيك اين با خود ميدهد ، درس آواز كه كسي اما
.كند منتقل هنرجو
صورت به را تجربيات اين كاش اي اما كردهاند ، را كار اين تجربي صورت به شجريان آقاي
روي هم آواز استادن.باشد استفاده قابل هنرجويان براي تا بياورند در مدون و مكتوب آموزش
شاگرد و ندادهاند توضيح را آن وقت هيچ اما كردهاند ، منتقل را تكنيكها شخصي تجربيات
ميآموزد شاگرد به او كه مطالبي.بگيرد ياد را تكنيكها اين ميتواند تكرار با فقط
شعر يك و دارد وجود مشكلاتي هم آوازي رديف در كه صورتي در.است رديف قالبهاي با مطابق
يا.ميشود اجرا دستگاهها و گوشهها تمام در دارد ، عارفانه يا عاشقانه حماسي ، جنبه كه
تصنيفها از بعضي به شعر اين كه ميسازند و ساخته مختلف تصنيفهاي شعري ، روي بر نفر چند
اما است ، خوب حسهاي از يكي اتفاقا غم.دارد متفاوت تفكر و فضا شعري هر چون.نميخورد
.باشد آن كنار در هم شادي كه شرطي به
كابين تله يك در سرزميني
غلامي احمد
بياعتنا قماربازان از دستهاي.ندارد وجود فردايي (Kosh ba kosh) جفت با طاق فيلم در
.ميكنند قماربازي است ، شناور آب در كه جنازهاي و مسلسلها رگبار به
اين.است خدانظرف بختيار فيلمهاي از ديگر يكي ، 1993(Kosh ba kosh) جفت با طاق
،(Luna PAPA) ماه پدر.است آمده دنيا به تاجيكستان دوشنبه شهر در سال 1965 در كارگردان
.هستند او فيلمهاي ديگر از 1991(brother) برادر و 1999
اما.نميآيد حساب به مهمي چهره اروپايي و آمريكايي كارگردانان با مقايسه در نظرف
موضوع اينكه بهخصوصاست تاملي قابل نكته ماست همسايگي در مقتدري كارگردان چنين اينكه
كه ميآورد وجود به ايراني تماشاگران در آشنايي احساس دارند ، او فيلمهاي كه آدمهايي و
كه آن عميق نكات تا گرفته فيلمش ايراني ترانههاي مثل سطحي ، مسائل از:است شگفتانگيز
آدمهايي.نيستند ما به بيشباهت كه ميدهد نشان را آدمهايي ناهنجار و دردناك وضعيت
.نداشت بلندمدت نقشهاي فردايش براي كسي كه خودمان كشور در شهرها جنگ شبيه چيزي بيفردا ،
لحظه از كسي و بود بياعتبار هم آنجا دنيا.بود همينگونه هم (Luna PAPA) ماه پدر فيلم
.بود شده ترسيم خوبي به ناصرالدين مجنونوار شخصيت در بياعتباري اين.نداشت ديگرشخبري
با.است تاجيك پيرمردي كه دارد وجود ديگري مجنون آدم هم (Kosh ba kosh) جفت با طاق در
(Kosh ba kosh) جفت با طاق.بيشتر اغراق با اندكي اما.خودشان محلي سنت و سلوك همان
آدمهاي دقيق انتخاب با "نظرف"ميشود روايت درخشان كه موقعيتي.است موقعيت يك داستان
تلهكابين ، مثل كليدي مكانهاي بهخصوص روايت زمان و مكان قماربازان ، گروه داستانش ،
در جوان دالر و ميانسال دناي.دارد آن تعريف و موقعيت داستان از درستي درك ميدهد نشان
ندارد ، معنا فردا كه وضعيتي در.هستند قمار پاي يك فقط آنان.دارند وضعيت يك موقعيت اين
ديگر قمار يك يا داخلي جنگ حال در بزرگتري موقعيت يك در آنان چون.ميدهد تسكين قمار
جوانش و زيبا دختر آمدن با باخت اين و ميبازد ابراهيم به را چيزش همه دناي.هستند
نميكند پيدا قيمتداري چيز اما.ميآيد دناي آپارتمان به ابراهيمميشود مصادف (ميرا)
منجي و ميبرد خود با را ميرا ميانه اين در و ميشود درگير ابراهيم با دناي.ميرا جز به
عاشقانه داستان داستان ، .ميگيرد شكل (منجياش) دالر و ميرا عشق اينجا از.ميشود او
نشان را آدمهايي بزرگتر نماي در او.نميماند رابطه همين در فقط نظرف اما.آنهاست
ماه پدر در.دارند قرار بيفردا افقي در كه ميدهد
يك با شلوغ آدمهاي.فيلم همين شبيه چيزي دارد وجود تعمدي شلوغي يك نيز (Luna PAPA)
بهشت دالر ، و ميرا يعني آنها ، .ميكند كار تلهكابين در دالر.بيارزش پرت و خرت عالمه
دوشنبه.ميكنند بنا دارد قرار آسمان و زمين ميان كه فلزي اتاقك اين در را خود زندگي
عشق نماد تلهكابين اين.تپهها روي برف سفيد حاشيههاي و درختها با است آنها پاي زير
به والر دشمنان نيست آنها براي امني جاي ميروند ، كجا هر ميرا با دالر.است آنها
آنجا.ميشكنند را شيشهاش و ميكنند كردهاند ، حمله اجاره پيرزن از كه محقري بالاخانه
با كه پدر بهخصوص نميبينند خوشي روي هم آنجا ميروند ، پدري خانه به.ميكنند ترك را
پناه اتوبوس يك و خيابان به شبانه دو ، هر و ميدهد فراري را آنان رفتارهايش و چشمچراني
بهشت هوا ، در پا فلزي اتاقك يك.است تلهكابين تپه همان آنها راه انتهاي.ميبرند
.نيست آنها براي مطمئني
دالر اوبرنميگردد ميرا اما.تنهاست او.برگردد كه ميخواهد دخترش از پاكباخته دناي
زيركتر پدر اما.كند تجربه را آرامش و ثبات و دهد تغيير را سرنوشتش تا كرده انتخاب را
طعمه پول اين.ميدهد دالر به را بدهكارياش پدر.نشناسد را قمارش همپاي كه است آن از
كه ميشود آشكار حقيقت اين و مياندازد راه قمار دوره دالر.او وسوسهكننده و است شيطان
مغموم چهرهاي با ميراندارد مبنايي سرزمين اين در ديگر چيزهاي خيلي مثل نيز عشق اين
.ميدهد دالر دست كار شيطان طعمهاست آنان قماربازي نظارهگر تلهكابين داخل و بالا از
آبي آسمان در تلهكابين در ميرا.ميرود دنبالش به دالر.ميرود ميكند رها را او ميرا
عاقبت و برسد ميرا به نميگذارد او ناهمواريهاي كه زميني.ميدود زمين روي دالر و است
اين دنبال به "نظرف" اما.ميشد تمام اينجا فيلم كاش.ميخورد زمين به حصاري پشت در
دالر و است آن آسمان در يا عشق فرادست در او بگويد و بسازد عشق اسطوره ميرا از كه نبود
بيثبات آن چيز همه كه است سرزميني روح وارث هم ميرا بگويد ميخواهد او.خاك حضيض در
.است رها زمين و آسمان مياننيست عشق آسمان اوج در دارد قرار فرادست در اگر حتي.است
دالر.ميآيد فرود او.نيست فرود بدون پروازي پرواز ، اين و است بيگانه از نه خود از نه
نگاههاي با كه مردي.ميشود دالر پدر ماشين سوار ميرا و ميرود دنبالش به دوچرخهاي با
ركاب ماشين پشت دالر ميگردد ، ميدان دور ماشينبود داده فراري خانهاش از را او هيزش
آن از گريزي و است باطل دور ميدان اين.ميزند قهقهه كه نشسته مردي كنار ميرا و ميزند
.نيست
سرزمينشان انگار كه آدمهايي زندگي بينظمي داستان.است بيثباتي داستان جفت با طاق
دالر ، دناي ، .گذرياند مسافران و هستند آن در لختي فقط آنان كه است ويرانهاي مسافرخانه
عبور و پليس ماشينهاي آژير و روز در گلولهها رگبار.هستند مدرن دنياي نماينده ميرا
اين سنتي نماينده ديار اين مردم.است مدرن دنياي اين ابزار نظامي حكومت و شب در تانك
.فاقه و فقر گرفتار و داخلي جنگ درگير سرزميني.هستند سرزمين
چيزي ديار اين در.ندارد ثباتي كه زمين و آسمان ميان است ، بزرگ تلهكابين يك ديار اين
.نميگيرد ريشه و شكل
خوشيهاي و ويراني نشانگر دلهرهآور و نظامي فضايي در برهنه تني با مجنون پيرمرد رقص
.است رفته دست از سرزمين اين
12_ مرز بدون طراحان
بيپروا و جسور طنزپرداز
كريمزاده حسن
Jean Cabutكابو ژان
.فرانسه / سورمارن شالون شهر متولد 1938 ، كابو ، ژان - 1
له" نشريه در را خود كارهاي نخستين و برد پايان به پاريس در را خود هنري تحصيلات - 2
ديگر همچون و شد ارتش وارد بعد چندي.سپرد چاپ دست به - سالگي سن 16 در و - "يونيون
از يكي با دوران همين در.گذراند را خود پرچم زير خدمت الجزاير در فرانسوي طراحان
كه "هاراگيري" نشريه در همكاري به را كابو او ، و شد آشنا فرانسه كاريكاتوريستهاي
در همزمان خود ، خدمت دوران در جوان ژان.فراخواند ميگذراند ، را تاسيساش مراحل نخستين
طبق فرانسه ، به بازگشت از پس.كاريكاتور جبهه ديگري و جنگ جبهه يكي ;ميجنگيد جبهه دو
اين و كرد آغاز "هاراگيري" نشريه با را فعاليتاش بود ، داده خود همكار به كه قولي
موضوعات با كابو ژان اصل ، در.ديگر نشريات و عمومي افكار در كابو رخنه براي شد پايگاهي
در بار نخستين براي _ كنجكاو خبرنگاران همچون و شد كاريكاتور گود وارد روز سياسي
مصور گزارشهاي يا طراحي به و مييافت حضور ديگر مكانهاي و دادگاه سخنراني ، صحنههاي
به را بسياري توجه كه بود جاز موسيقي مورد در نيز او مصور گزارشهاي نخستين.ميپرداخت
باعث اين و كرد ازدواج (بود نوجوان فرزند چهار داراي كه) بيوه زني با ژان.كرد جلب خود
بيشتر و گستردهتر را خود حرفهاي فعاليت شده ، كه هم خانواده معاش تامين دليل به تا شد
.كند
شكل استريپ كميك و فريم تك كاريكاتور بين فضايي در نشريات براي كابو طراحي روش - 3
.شده ارائه مفاهيم بودن گزارشوار دليل به هم آن ميگيرد ،
به كه ميكند خلق "دودوش" نام به جواني كاراكتر قالب در را جامعهاش روز سوژههاي كابو
سراغ به كه كساني" است معتقد ژان.است بوده او نوجواني دوران شخصيت خودش ، گفته
به تلويزيون و راديو چه آن از بيشتر ميخواهند كه هستند افرادي ميآيند ، روزنامهها
طراحي بر علاوه حيطه اين در بايد كاريكاتوريست يك بنابراين ".بدانند ميدهد ، آنها
:ميگويد كارهايش فضاي بودن سياه مورد در همچنين او.دهد ارائه نيز را خود تحليل مسئله ،
را جنگ تلخي و كنم لمس را خشونت نزديك از كه آن براي و هستم ضدخشونت فردي شدت به من"
"!شدم ارتش وارد كنم ، تجربه
زمينههاي در آثارش ارائه در سرعت و كارهايش ويژگي دليل به كابو شد ذكر كه طور همان - 4
ساده كمپوزيسيون و اندك خطوط با سريع طراحي به مجبور شخصياش ، علاقه براساس و گوناگون
از متاثر انرژيهاي داراي كه ميشوند قدرتمندي اتودهاي به تبديل او آثار بنابراين.است
شبكههاي از يكي براي را برنامهاي كابو ، هستند صريحتري ديالوگهاي و موقعيت
به و مختلف موضوعات در معتبر ، طراحان از تن چند آن در كه است كرده تهيه فرانسه تلويزيون
من":ميگويد او.آنهاست از يكي كاردون ، ميپردازند سريع طراحي به فيالبداهه ، صورت
"!خلاص و گرافيكي ساده و سريع حركت يك ;بودهام كاريكاتور هنر ويژگيهاي مجذوب همواره
مييابيم را استاينبرگ و لمرتينك هري همچون طراحاني ردپاي كابو ، اجرايي شيوه بررسي در
.ميكنند جلوه مستقيم گاهي و غيرمستقيم اوقات برخي كه
اما است شده شناخته ژورنالها ، براي سياسي كاريكاتوريست عنوان به حاضر حال در كابو ، - 5
نيز او فريم تك كاريكاتورهاي !نزند سر هنر اين ديگر شاخههاي به او كه نميشود دليل اين
با همكاري ;خود هنري شناسنامه در كابو.دارد را خود خاص علاقهمندان و هوا و حال
انتشار اروپا ، در متعدد نمايشگاههاي برپايي كوتاه ، انيميشنهاي زمينه در تلويزيون
،"لوموند" ،"انشن كنارد له":جمله از مطرح نشريات با همكاري و كاريكاتور كتابهاي
با - جسور ساله كاريكاتوريست 64 - كابو ژان.است زده رقم را "ليبراسيون" و "فيگارو"
و نشده خسته آن از وقت هيچ كه است چيزي تنها كردن ، طراحي":ميگويد خرسندي و شگفتي
".نميشوم
هنر حاشيه
بود شده تمام طاقت نبود بد هوا و آب *
موسيقي جشنواره برگزاري مسئولان شد منتشر ايسنا طريق از آذرماه سيام روز كه خبري در
در دادند خبر كرمان در جوي نامناسب شرايط دليل به جشنواره اين افتادن تعويق به از نواحي
سمت از دادن انصراف با جشنواره از دوره چهارمين دبير درويش محمدرضا بعد روز سه كه حالي
تنها اين و نبوده هوا و آب بدي جشنواره اين افتادن تعويق به علت كه داد نشان خود ،
رفع براي موسيقي مركز مسئولين بياعتنايي را خود انصراف دلايل او.است بوده بهانهاي
عدم و داوري هيات مسلم حقوق به بيتوجهي موسيقي ، راويان و اساتيد به بيحرمتي مشكلات ،
كافي اراده نبود و فرهنگي بياعتقادي و مفرط بيبرنامگي اساتيد ، اين حقالزحمه پرداخت
گفته موسيقي علاقهمندان و اساتيد به خطاب همچنين درويش.است كرده عنوان مشكلات حل براي
عنايت شما به فزونتري صبر و توان طاقت ، خداوند شد تمام او طاقت و سوخت فرصتها كه است
!كند
ديرجنبيد صبا ابوالحسن *
تالار در او عكسهاي از نمايشگاهي صبا ، ابوالحسن بزرگداشت مراسم در بود قرار چه اگر
برنامه از عكس نمايشگاه برپايي موسيقي خانه ديرجنبيدن علت به گويا ولي شود پا بر وحدت
مختلف دوران در صبا ابوالحسن از عكس هفتاد نمايشگاه اين در بود قرار.شد حذف بزرگداشت
.شود گذاشته ديد معرض در موسيقي زمينه در او فعاليتهاي
موسيقي بيرحم و خشن دنياي *
دنياي:است گفته مشهد در موسيقيدان و موسيقي خانه مديره هيات رئيس روشنروان كامبيز
ميكنند گمان دور از همه.است شديد رقابت با بيرحم و خشن گسترده ، دنياي يك موسيقي ،
دانست بايد اما ندارند غمي هيچ و هستند شاد همواره و ميبرند سر به لذت در موسيقيدانان
بزرگان از بسياري:است افزوده وي.است دشوار بسيار كار موسيقي حرفهاي عرصه در كه
گذاشته كنار موسيقي عرصه از هميشه براي صحنه ، روي كوچك و غيرعمد اشتباه يك با موسيقي
.شدهاند
اسلامي كشورهاي هنرمندان و مميز *
هنر" واژه و اسلام جهان نقاشي سالانه دو درباره گرافيست و نقاش هنرمند مميز مرتضي
.كرد استفاده مسلمان مردم هنر عنوان از "اسلامي هنر" عنوان جاي به بايد است گفته "اسلامي
و هنر براي ويژهاي تكاليف و اهداف الهي ، اديان ساير مثل اسلام دين:است افزوده وي
طريقت ، اولي ، طريق به و شريعت دقيقا مسلمان ، امت براي چون ولي نكرده مشخص هنرمندان
شدهاند آرمانهايي داراي مسلمان مردم راستايي چنين در است كرده معين اهدافي و تكاليف
.كنند منعكس را اسلامي جلوههايي آثارشان ، و هنرمندان طريق از ميتوانند كه
صاحب بدون اثر *
پايان هنوز مقدم كفشچيان استاد اثر تهران دانشگاه ديواري نقاشي شدن پاك سر بر جنجال
تهران ، دانشگاه بدني تربيت سابق كل مدير نصيري خسرو اظهارنظر ، جالبترين در.است نيافته
زده هم به را سالن اين ديواري بهداشت كه است كرده توصيف وحشتناكي نقاشي را نقاشي اين
ديواري نقاشي تخريب اقدام كاريكاتور ، كيهان نشريه سردبير نيرومند محمدحسين اما.بود
مخصوصا دارند مسئوليت واقعا كه مسئولاني كرده تاكيد و دانسته پيگيري قابل را شده ياد
كل اداره تنها نه است گفته همچنين اوكنند بررسي را كار علت بايد كشور كل بازرسي
تخريب و دخل گونه هر و ندارد را ملي اثر يك تخريب حق هم تهران دانشگاه بلكه بدني تربيت
قوه از همچنين وي.گيرد صورت فرهنگي عاليرتبه مسئولان اجازه با بايد زمينه اين در
كميسيون رئيس پورنجاتي دكتر.نشود سياسي موضوع تا نشده قضيه اين وارد تا خواسته قضائيه
كه شده گرفته نظر در صاحب بدون اثر اين شايد كه است گفته زمينه اين در نيز مجلس فرهنگي
.كردهاند آن بردن بين از به اقدام مسئولان
رسيديم "ميتوانند" به *
توسط نقاشي آثار خريد درباره اظهارنظر جديدترين در ارشاد وزير هنري معاون كاظمي مرتضي
شده آن به سليقهاي نگاه باعث هنر در پژوهش امر نگرفتن جدي":است گفته ادارات براي دولت
كه ميزان هر دولتي ، سازهاي و ساخت در هنري آثار خريد طرح براي كه شده اين كار حاصل و
را هنري آثار ميتوانند" به تنها "هنري آثار خريد به ملزم" از نهايت در كرديم تلاش
.كرديم پيدا دست "كنند خريداري
چكناواريان براي ويژهنامه *
براي قيمت گران ويژهنامه چاپ به واكنش در هنري حوزه موسيقي مركز مدير مهدوي رضا
براي كه حالي در ميشود چاپ موسيقي ويژهنامه چكناواريان براي چرا:است گفته چكناواريان
.نداريم بودجه ميگويند و ميكنند برگزار جلسه ايران نواحي موسيقي
موسيقي سر بر دعوا *
بين اختلاف علت به ميگذرد آن ساخت از سال چندين كه است من سراي ايران سينمايي فيلم
مورد نسخه شده قرار گويا است نشده اكران هنوز آن ، تهيهكننده و فيلم كارگردان كيمياوي
.شود اكران ايران در تهيهكننده نظر مورد نسخه و خارجي جشنوارههاي در كارگردان نظر
و است عليزاده حسين ساخته فيلم موسيقي سر بر فيلم كارگردان و تهيهكننده اصلي اختلاف
صورت فيلم تهيهكننده دستور به كه ميرشكاري جهانگير توسط فيلم اين مجدد ميكس كيمياوي
.است ندانسته مطلوب را گرفته
|