ميكشد نفس شهري تپهها اين زير
سياه قاره در فقر
زندگي حاشيه
28-آمريكايي قضاوت
ميكشد نفس شهري تپهها اين زير
1_ سيستان به سفر از گزارشي
مجوزي پاكسيما
بود خرم و سبز گذشتهاش.كند باور را كدام نميدانست كه بود متضاد آنقدر شنيدهها
و قوي مردانداشت منزل خواجه كوه در سيمرغ و آمد پايين كوهها همان از زال.سيستان
ببيند ، را آنجا ميخواست بودند پوشانده را صورتشان روي كه پارچههايي با سيهچرده ،
مردان.ميشود قاچاق آن در كه كوههايي هراس ، و خطر تصوير ;بود اين تصورش همه.واقعي
را كدام نميدانست.ترس و ناامني ميكنند ، حمل قاچاق بار طلايي مثلث از كه دوشي به تفنگ
را دو هر و بست چشم.روزها اين سكوت و تنهايي سيستان يا فردوسي سرسبز سيستان كند باور
ساعت يك و شد هواپيما سوار.برود فرودگاه به زمينهاي هيچ بدون گرفت تصميم.كرد فراموش
به را او بود قرار و داشت نام زاهدان كه زميني.ديد ديگري سرزمين در را خودش بعد نيم و
نمانده ، راهي خوابها شهر تا حالابرساند شنيده صداها و ديده خوابها برايش كه شهري
ميرفت ، باد همانند و بود جاده به آشنا پيرمردي راننده "سوخته شهر":گفت و گرفت ماشيني
تاريك و بلند كوههاي.است سيستان مردم همه آشناي كوير دانست بعدها.ميشناخت را كوير
فقط حالا شدند ، تمام كوهها.انداخت بغداد دزد چهل و عليبابا ياد به را او جاده توي
ايستاد ، پاسگاه در كنترل براي كه ماشين.تنها جا همه خاك ، رنگ جا همه.كوير و بود كوير
كه شد رد پاسگاهي از.افتادند راه ماشين چرخهاي.ببيند نزديك از را آنجا مردم توانست
ارزان كريستال زاهدان ، به ميآورند قاچاق بار زابل از":گفت راننده.بود پرتردد و شلوغ
".زاهدان طرف ميشوند رد خلاص ، بعدش و جريمه تومان هزار قاچاق 10 بار كيلو هر براي است ،
و تومان هزار مثقالي ترياك":شنيد جواب و پرسيد بداند ، نيز را مخدر مواد قيمت ميخواست
سخته ، خيلي اينجا مواد كردن پيدا":گفت راننده ".تومان سانتي 300 ارزانتر ، خيلي هروئين
".پارك توي برويد كافيه فقط ميشه ، پيدا راحتتر خيلي تهران در شنيديم
برسد ، كه نمانده چيزي ديگر.ميكنند نزديكتر و نزديك را سوخته شهر راهنمايي ، تابلوهاي
هزاران.ميشود خاكي وارد و ميچرخاند را فرمان و ميزند را چپ سمت راهنماي راننده
و نيست شهري اصلا.نيست شهر اين تصوير هيچكدام ولي ميرود و ميآيد ذهنش در تصوير
ميخواهد.ميآيد جلو سفيد محلي لباس با مردي.ميكند خودنمايي اطراف آن خانهاي تنها
تيم كنار در را روزي چند ميخواهم و آمدم تهران از" ميگويد ، كيست؟ او ببيند
كاوش تيم":ميگويد مرد ولي "كردهام هماهنگ هم گروه سرپرست با.باشم باستانشناسي
به نه و ميشناسد را جايي نه كند ، كار چه برهوت بيابان اين در كه ميماند متعجب "!رفته
دستش مرد كجاست؟ باستانشناسي تيم ميپرسد.اينجاست كيلومتري در 65 زابل.است نزديك شهر
راضي را راننده شده طور هر ".طرفتر آن كيلومتر 2:ميكند زمزمه و ميبرد آسمان به را
.داشت عجيبي حس.است اميد آخرين انگار.برساند باستانشناسي پايگاه به را او كه ميكند
گرفته تيم سرپرست از كاوش تيم همگي بودند ، اما."چه؟ نبودند آنجا اگر":پرسيد خودش از
چيز همه اول لحظه همان در.گرجستاني و ايتاليايي مهمانان و هموطن باستانشناسي تمامي تا
.شد آشنا گروه با.داشت وجود امكاناتي جور همه تصورش برخلاف آنجاشد آغاز گرم و باصفا
پارچهها ، سفالها ، كوزهها ، داشت قرار جلويش آن بقاياي تنها و بود نديده را شهر هنوز
باستانشناسي پايگاه ويترينهاي پشت تا بودند مانده كه غذاهايي بقاياي و پيكرهها
سال هزار پنج به كه قدمتش خصوص در اوليه اطلاعات جمعآوري به كرد شروع.كنند خودنمايي
سوخته ، شهر.داشته نفر هزار 6_ حدود 8 جمعيتي و دارد وسعت هكتار برميگردد ، 150 قبل
.بود كرده محصور را آن آب طرف سه از كه شهري صلحطلب ، مردماني با سرسبز و آباد بوده شهري
آن در واردات و صادرات داشته ، عمر سال حدود 1300 چيزي و بوده زيبايي و نعمت از پر
تاريخي دوره چهار به استقرارش دوران و داشته سفالسازي عظيم كارگاههاي.ميشد انجام
.است شده تقسيم
سوخته كه شهري
برخلاف سفر ، دوم روز در.ميبيند را شهر فردا كه اميد اين با رساند ، صبح به را شب
سردي ولي شدند تمام سيستان روزه بادهاي 120 كه بود شنيده.كرد لمس را هوا سردي تصورش
همان.رفت باستانشناسي سايت به و شد ماشين بر سوار."سوزنده و خشك" ;كرد حس را كوير
بعد و برود بالا تپهها اين از كه كردند راهنمايياش.ديد را مرد همان و سيستاني خانه
تپه ، و بود تپه تنها نديد ، چيزي مقابلش در رفت ، بالا.است سوخته شهر ديد ، چه هر
اسكلتهاي مثل حالا و بود زنده روزي كه شهري ميكشيد ، نفس شهري آن زير در كه تپههايي
.ميكشيد نفس خاك زير آن خشتهاي تمام كه ديد را شهري.حتما شده قبرهايش توي
پا زير كه بود شدهشان خرد سفالهاي تنها و بودند خاك زير مردمششدند خشك رودخانههايش
حقايقي كشف بر سعي كه پايگاه پنج.بودند كار مشغول پايگاه پنج.ميكرد صدايش و ميشد له
كه كويري.كوير از جزيي و شدند خاك تنها حالا و نميدانستند مردمش جز هيچكس كه داشتند
را صدايشان نتوانست.ببيند را سوخته شهر مردم نتوانستاست زمزمهاي مثل آن در باد زوزه
فرقي برايشان كه شده دور آنقدر و رفته شهر اين از كه قرنهاست روحشان كرد حس.بشنود
.برود پايين لايهلايه خانههايشان يا بيايند بيرون خاك زير از مردههايشان كه نميكند ،
وقتي كوير ، به شده تبديل سوخته شهر.نيستند كنارش در كه است دور آنقدر مردمش روح كرد حس
تا نبودند انگار قايقش پاروهاي ببيند ، نتوانست را قايقي ميشد رد شدهاش خشك رودخانه از
كفشهاي با پاهايشبود شده خشك رودخانه.برساند رود سوي آن به را او و بشكافد را آب
كوچهاي ميرفت ، راه كه شهر خشك تپههاي روي.ميرفت فرو رودخانه ماسههاي توي امروزي
بود غريبه.بشناسد را او كه نبود هيچكس.گويند سلام او به تا نبودند مردمي و نميديد
.برنميگشت شكار از مردي هيچ و نميآمد غذايي بوينميپيچيد كوچه توي بچهها بازي صداي
سوم هزاره مردم از اثري سوم هزاره انسانهاي شكل به هياتي با او و بود سكوت از پر آنجا
سوخته شهر گورستان.نميشنيد را صحبتشان يا و روحشان صداي حتي.نميديد ميلاد از قبل
كسي ياد به را او اطرافشان در اشيا آن با پوسيده اسكلتهاي حتينبود پرراز برايش
از پر ظرفهاي و باشد آمده گورستان اين به عزاداري براي كه نيامد يادش به.نميانداخت
بود دلشكسته وقتي كه نيامد يادش.باشد گذاشته رفتهاش دست از عزيز كنار را غذا و ميوه
تنها.نبود آشنا برايش چيز هيچ.ميزد صدا را خود خداي و ميرفت بالا معبد پلههاي از
را وسيلهاي ساخت سفارش و رفت صنعتي كارگاه به روزي كه نيامد يادش حتي.ميديد را كوير
و بود آشنا برايش آنقدر رفتارها اين تمام اما.نبود خاطرش در چيز هيچ و نميدانست.داد
كه رفتارهاست اين روزه هر تكرار خاطر به شايد":پرسيد خودش از كه امروز به شبيه آنقدر
آنقدر.شد متروك كل بهطور و گرفت آتش خود ، تمدن دوره آخرين در شهر ".نميآورم ياد به
را آدم كوير ، ":ميگويند منطقه آن مردم.نميدانند هم را نامش حالا كه تنها و متروك
دارد ياد به را مردم آن كه است آسمان تنها شايد ميكند ، نگاه آسمان به ".ميكند تنها
گورستاني همان ديد ، را سوخته شهر هكتاري گورستان 25.هستي سوم هزاره انسان كه تو نه
در مردهها.ببيند آنان ميان در را خودش تا ميدارد وا را او و كاوش درصدش تنها 2 كه
.انسان جنين همانند شكم درون در شده جمع پاهايي و دست با شدند دفن پهلو از گورها اين
پر ظرفهايي مردههايشان كنار در كه بود واداشته را زندهها مرگ از پس زندگي به اعتقاد
نوع به توجه با كه بود مقطع همان در و را ، فرد هر شخصي و تزئيني اشياي و بگذارند غذا از
كه عجب در و ثروتمند يا بوده فقير گور در مرده زد حدس ميتوان مانده باقي وسايل و غذا
شر از مردههايشان آسايش براي سوخته شهر مردم !داشته وجود هزارهها آن در هم داستان اين
قبر ديدن با بد ارواح تا ميكندند اصلي قبر كنار در را خالي قبري نامبارك ، و بد ارواح
خودنمايي كاخي سوخته ، شهر نقطه بلندترين در اما.بروند و نرسانند آسيبي مرده به خالي
.شود سيستان باستاني سمبل زودي به است قرار و دارد سوخته لقب شهر همانند كه كاخي.ميكند
ميكند خيره برود ، زابل به زاهدان از كه را مسافري هر شب در كاخ اين قرمز نورافشاني
مناطق به.ميشود تداعي ذهنش در شهر و است سوختن حال در كه ميبيند را كاخي او زيرا
آرام كاوشگران حوصله و صبر با و نيستند ديگر كه خانههايي.ميزند سر هم شهر مسكوني
سر شده ، كشف قتلي شمالي مسكوني همان يا صنعتي منطقه در بود ، شنيده.ميآيند بيرون آرام
.ديد هم را سوخته شهر موش.اسكلت كنار در هم خنجر و بوده مقتول پاي زير كه بريدهاي
تپهها آن از كه بود بعدازظهر ساعت 2.بود پيش سال هزار پنج به متعلق كه موشي اسكلت
شهر از غير بود قرار.رفت پايگاه سوي به ماشين با.شود سوارش تا نبود اسبي.آمد پايين
.ببيند هم را ديگري جاهاي سوخته ،
سياه قاره در فقر
سادات رضا:ترجمه
است زده رقم را بحران اين كه مشكلاتي اندازه همان به آفريقا گرسنگي بحران حل راه
است غامض و پيچيده
خود سفر Liberty Grace باري كشتي كه بود اوت ماه اواخر گرفته غم و گرم روز يك عصرهنگام
پايين سوي به را خود مسير كشتياش خدمه و كوديسپوتي جان ناخدا.كرد آغاز لويزيانا از را
در و كردند آغاز مكزيك خليج فراسوي به رود اين دهانه جهت در و ميسيسيپي رودخانه دست
در را آفريقا راه و رسيد اقيانوس آبهاي به او كشتي كه بود سپتامبر سوم بامدادين ساعات
از تني هزار محمولهاي 50 خود در كه بود عظيم برزنتي مخزن شش حامل كشتي اين.گرفت پيش
نهادهاي به آمريكا دولت كمكهاي از كوچكي بخش بودند ، داده جاي را ذرت زردرنگ دانههاي
كه كودكي و مرد زن ، ميليون به 5/14 كمك براي بينالمللي اضطراري تلاشهاي هماهنگكننده
ميآيد پي از كه ماههايي در.ميكنند نرم دستوپنجه گرسنگي با آفريقا جنوب كشور شش در
شد ، خواهد حمل آفريقا شرقي بنادر به آمريكا غرب و مركز مزارع از ذرت محمولههاي اين
و قطار با كيسهها اين.شد خواهد بستهبندي پلاستيكي كيسههاي در و شده تخليه كه جايي
در سپس و شد خواهد منتقل ناحيه اين مختلف نقاط در غلات نگاهداري سيلوهاي به كاميون
با غلات سفر اين طول در اما ميگيرد قرار آمريكا شرق و جنوب گرسنه خانوادههاي اختيار
سوبسيدها فساد ، مثل قديمي و جديد مشكلاتي.شد خواهد روبهرو سياه قاره مشكلات از بسياري
مشكلات اين.ايدز و غلات ژنتيكي اصلاح مورد در موجود دغدغههاي غرب ، با تجارت موانع و
بحران حل راه.دارد جاي ناحيه اين گسترش حال در گرسنگي بطن در خشكسالي وراي كه است
.است غامض و پيچيده است زده رقم را بحران اين كه مشكلاتي اندازه همان به آفريقا گرسنگي
_ سوازيلند و لسوتر زيمبابوه ، زامبيا ، موزامبيك ، مالاوي ، _ كشور شش اين فراروي كه چالشي
جلوگيري براي راهي يافتن بلكه نيست غذايي مواد كمبود بحران از گذر و رويارويي تنها است
منطقهاي مدير برن اوز تيم.است آن از پس سالهاي و آينده سال در بحران اين تكرار از
مركز آتلانتا در مركزش كه است غيرانتفاعي _ غيردولتي موسسه يك كه مالاوي ، در CARE موسسه
:ميگويد دارد خود كار دستور در را جهاني فقر با مبارزه و است واقع آمريكا جورجياي ايالت
:ميافزايد او ".دارد وجود ناحيه اين در عميقي مشكلات.است قديمي قصه همان اين"
موجب و كرده آسيبپذير را كشورها اين جمعيت كه گرفتهاند قرار هم كنار در متعددي عوامل"
اضطراري وضعيت يك اين بههرحال.است شده جديد بحرانهاي با رويارويي در آنها ناتواني
".درازمدت اضطراري وضعيت يك _ است
كيفدستي توليد كارخانه
زيمبابوه در بولاوايد حومه در غلات نگاهداري كوچك انبار يك مقابل در تيگر موربلسينگ
برطرف را خود كسالت احساس تا ميدهد تكان دست در را خود كليدهاي حلقه و ميدهد نگاهباني
ورلد قبل ماه پنج.ميگيرد جدي خيلي را خود شغل و است پشتيباني مسئولين از يكي اوكند
يك آفريقاست گرسنه جمعيت به امدادرساني در ديگر فعال غيرانتفاعي موسسه يك كه ويژن
غذايي كمكهاي ذخيره براي انباري به را آن و كرد اجاره را كيفدستي توليد كوچك كارخانه
ايالات از ارسالي غلات كيسه صدها از مملو انبار اين اتاقهاي امروز.كرد تبديل اضطراري
از كه است بيبري عرصههاي ساكنان بين توزيع و محروم نقاط به حمل آماده كه است متحده
جمعيت كل نصف تقريبا كه زيمبابوه اتباع از نفر ميليون حدود 7/6.ميبرند رنج گرسنگي
به ميآيد پي از كه ماههايي از گذر براي و هستند روبهرو گرسنگي با امسال است كشور اين
ميدارد بر چشم از دارد قطور شيشههايي كه را خود عينك تيگر.هستند متكي غذايي كمكهاي
از جديد غذايي كمكهاي حامل كاميونهاي ميشود تخليه انبار كه هنگامي ميدهد توضيح و
اين راهي زودي به ميشود حمل Liberty Grace عرشه بر كه محمولهاي از بخشي.ميرسند راه
انبار به غلات خروج و ورود كنترل سرگرم چنان آن من":ميكند اقرار تيگر.شد خواهد انبار
:ميدهد ادامه و ".نميكنم توجه ميآيند كجا از محمولات اين اينكه به معمولا كه هستم
كافي ميزان به غذايي مواد كه مادامي.نميدهم موضوع اين به هم اهميتي بخواهيد را راستش"
".است خوبي شروع اين.ميرود پيش خوبي به چيز همه ميرسد اينجا به موقع به و
حتي آفريقا گرسنه كشورهاي ساير سان به زيمبابوه در كه چرا پايان يك نه قطعا و شروع يك
هيچ ميشوند ارسال توزيع مراكز به سپس و ميرسند محلي انبارهاي به غلات كه هنگامي
مشكل اينجا در.ميكنند پيدا دست غلات اين به واقعي نيازمندان كه ندارد وجود تضميني
آفريقا در بينالمللي بحران گروه مدير پرنديگاست جان.است فساد و دولتي سوءمديريت
در شايد فاسد و غلط مديريت در ريشه زيمبابوه در قحطي توسعه كه ندارد وجود شكي":ميگويد
مواجه فراگير خشكسالي با هم زيمبابوه منطقه نقاط ساير سان به ".دارد دولتي دستگاههاي
را خود مشابه خشكسالي بحرانهاي در بود توانسته زيمبابوه گذشته ساليان در اما است شده
داستان امسال دهد ادامه خود همسايگان به غذايي مواد صدور روند به حتي و نگاهدارد سرپا
زيمبابوه رئيسجمهور موگابه رابرت ارضي اصلاحات مناقشهآميز سياست.است متفاوت كاملا
زمين فاقد پوست سياه اكثريت اختيار در و گرفته كشور اين سفيد اقليت از را زمينها كه
.كرد فلج را تجاري كشاورزي بخش عملا ميداد قرار كشور اين
است زندگي رسم اين
و دارد نام دهم خيابان تاكس كه او رستوران.است بوده خوبي سال امسال راشل ميلدرد براي
به غذا صرف براي كه شهر كلهگندههاي از روز هر است واقع بوساوايا خوب محلات از يكي در
روبهرو جديدي فرصتهاي با مردم":ميگويد او.است بوده مملو ميكنند مراجعه آنجا
ميآورد زبان بر را عبارات اين درحالي او ".است يافته جريان شهر در زيادي پول.ميشوند
كمكرسان نهاد يك از ناني تكه گرفتن براي شهر فقير ساكنان طرفتر آن خيابان چند كه
راشل خانم.بودهاند آنجا سحرگاه از آنها.كشيدهاند صف انبار يك جلوي بينالمللي
.نيست قائل پاپتيها اين براي اهميتي
در و يافت رشد شهري حومه مجلل نواحي در او داشت سياست در دستي راشل پدر كه آنجا از
رنگين اولين او.بود برخوردار بهتري مالي امكانات از سياهشهر دختران ساير با قياس
تلخ خاطرات يادآوري با راشل.كرد تحصيل و يافت حضور شهر خصوصي مدرسه در كه بود پوستي
در كلاس دخترهاي از يكي گاهي نپذيرفتند خود جمع در مرا آنها درواقع":ميگويد گذشتهاش
كلاس 30 در.ميآورد كلاس بچههاي براي مشترك هديهاي جنوبي آفريقاي سفر از بازگشت
حاضر و نميآوردند حساب به مرا آنها.ميشد تهيه نفر براي 29 هدايا ولي بود دانشآموز
هدف با ارضي اصلاحات سريع انجام براي موگابه طرحهاي ".بپذيرند خود ميان در مرا نبودند
طريق از كه بود زيمبابوه در ثروت توزيع و اراضي مالكيت نامتناسب شرايط در موازنه ايجاد
را وسيع زراعي زمينهاي كه كشور اين تبار انگليسي اكثرا سفيدپوست اقليت زمينهاي انتقال
بيزمين سياه اقليت به ميكردند توليد را كشور اين غذاي درصد هشتاد و داشتند اختيار در
.شد انجام زيمبابوه
و زد كه شد ثروتمندي زيمبابوهايهاي تحويل گذشته سال دو طي زمينها اين عمل در اما
در بودند افراد اين زمره در نيز راشل خانواده كه داشتند دولت با نهان و آشكار بندهاي
به كاميون با زمين فاقد افراد موارد ساير در.نداشتند زراعت به هم چنداني علاقه كه حالي
براي دانه كافي ، ابزار اما درآورند خود اشغال به را مزارع تا شدند آورده سفيدها مزارع
منبع زماني كه زيمبابوه.نگرفت قرار آنان اختيار در زراعت براي لازم اطلاعات و كشت
تداوم اكنون.برنميآيد هم خودش مايحتاج تهيه پس از حتي امروز بود منطقه غذاي تامين
تامين جهت در بينالمللي رسان كمك نهادهاي براي را شرايط دولتي غلط و نامناسب اقدامات
واردات موگابه دولت گذشته سال اواخر.است كرده دشوارتر زيمبابوه گرسنه مردم نيازهاي
اداره دولت توسط كه غلات بازاريابي هيات.كرد اعلام ممنوع خصوصي بخش توسط را غذايي مواد
بر نظارت حق دارند عهده بر را آن مديريت نظامي امنيتي ، ارشد مسئولان اكنون و ميشود
از محدود حلقه اين به شرايط اين.درآوردهاند خود انحصار به را غذايي مواد واردات
جيب به هنگفتي سودهاي وارداتي غذايي مواد فروش محل از داده فرصت دولتي ارشد مقامات
.بزنند
ميآيد وارد دولت به غذايي مواد توزيع نحوه بودن سياسي زمينه در اتهاماتي آنكه بدتر
در فعاليت سوي به دولتي مقامات و نهادها توسط بينالمللي كمكرسان نهادهاي كه معنا بدين
جلوگيري بخشها برخي در موسسات اين فعاليت از و ميشوند داده سوق كشور از محدود نقاطي
دارند تاكيد كمكرسان موسسات برخي اما ميكند رد را اتهامات اين زيمبابوه دولت.ميشود
.است وقوع حال در چيزي چنين
زندگي حاشيه
منكر از نهي آموزش *
شهر در را منكر از نهي و معروف به امر كار پيش وقت چند از كه اصفهاني نقابدار زنان
خواهند آموزش بودند ، برانگيخته را مردم نارضايتي عرف خلاف اقدامات وبا كرده شروع اصفهان
.ديد
زنان انگيزه داشته اظهار باره اين در اصفهان استان دادگستري كل اداره قضايي معاون
با كه مذاكراتي به توجه با و نميدهند انجام سياسي فعاليت و است اعتقادي روبندهدار
و منكر از نهي و معروف به امر براي لازم آموزشهاي جهت افراد اين شده انجام گروه مسئول
آموزشهاي گرفتن فرا صورت در كه شدند معرفي بسيج مقاومت نيروي به شناسايي كارت گرفتن
ظاهرا است حاكي خبرها.بپردازند زباني منكر از نهي و معروف به امر به خصوص اين در لازم
غلط شده اعمال روش اينكه نه است عقيدتي يا سياسي آنان انگيزه كه بوده اين آقايان مشكل
حد تا را منكر از نهي و معروف به امر كه معتقدند اصفهاني نقابدار زنان گروه اين.است
.داد انجام بايد كتك و زور اعمال
امروز آفتاب رفتن *
يكي امروز آفتاب روزنامهرفت كشور مطبوعات ميان از هميشه براي امروز آفتاب روزنامه
مدير و بود خليلي عموزاده فريدون آن امتياز صاحب كه بود اصلاحات طرفدار نشريات از
سر پشت را موقت توقيف ماه روزنامه 30 اين.داشت عهده به فردنيا فرهت را آن مسئولي
نشر اتهامهاي مورد در را آن مسئول مدير مطبوعات دادگاه منصفه هيات اما بود گذاشته
حكم در.شناخت مجرم نظام عليه تبليغ و افترا ايراد عمومي ، اذهان تشويش منظور به اكاذيب
كليه از محروميت سال پنج به اكاذيب نشر خاطر به را فردنيا فرهت كه آمده دادگاه
جاي به) نقدي جزاي ريال ميليون پرداخت 10 به افترا ايراد خاطر به مطبوعاتي ، فعاليتهاي
.است كرده محكوم روزنامه تعطيلي ماه شش به نظام عليه تبليغ لحاظ به همچنين و (شلاق و حبس
همچنين و انتشار ايام در امروز آفتاب روزنامه مديرمسئول عديده تخلفات به توجه با اما
رياحي غلامعلي.شد صادر امروز آفتاب روزنامه انتشار امتياز لغو به حكم نشريه آن عملكرد
برائت راي منصفه هيات اتهامات از بسياري مورد در:ميگويد حكم درباره فردنيا مدافع وكيل
امتياز لغو دستور مديرمسئول مجرميت مورد سه به حكم با پرونده قاضي ولي بود كرده صادر
كرد اعلام خود نظريه در منصفه هيات اينكه به توجه با يعني.است كرده صادر را نشريه
نشريه براي مجازات حد بالاترين كه روزنامه امتياز لغو است كيفر تخفيف مستحق مديرمسئول
.باشد داشته منصفه هيات نظر با تناسبي نميتواند اصولا است
افغاني شوهران اقامت طرح رد *
.شد رد مجلس اجتماعي كميسيون در ايراني زنان افغاني همسران به دائم اقامت اعطاي طرح
ازدواج ايراني زنان با سال 1380 از قبل تا كه افغاني مردان تمام طرح اين براساس
وزارت.كنند دريافت را ايران در دايم اقامت اجازه ميتوانند آنها ، فرزندان و كردهاند
كه ميكردند استدلال آنها زيرا بودند مخالف شدت به طرح اين با خارجه امور وزارت و كشور
داوطلبانه بازگشت طرح قالب در افغانها و داده جواب كشور در بيگانه اتباع شناسايي طرح
و ماندن به آنها تشويق باعث طرحهايي چنين تصويب و هستند افغانستان به بازگشت حال در
تكليف تعيين براي كشور وزارت در تلاشهايي از هم موثق منبع يك.ميشود مهاجرت افزايش
هرچند.داد خبر آنها فرزندان و كردهاند ازدواج افغاني مردان با كه ايراني زنان
مهاجران براي تسهيلاتي هيچگونه كه كشور وزارت كلي سياست چارچوب در شده ياد تلاشهاي
.ميشود انجام شوند ، تشويق ايران در ماندن به تا نشود ايجاد افغاني
صنعت و علم دختران خوابگاه وقايع *
مردي بودند ، خواب در دانشجويان بيشتر وقتي گذشته ، هفته شنبه بامداد ساعات نخستين در
يكي ساعتي كارمند شد معلوم بعدا كه شد صنعت و علم دانشگاه دختر دانشجويان خوابگاه وارد
.است دانشگاه نهادهاي از
پاسخ در خوابگاه مسئولان اما بود شده خوابگاه وارد رمضان ماه از قبل هم بار دو مرد اين
دانشجويان كه شده باعث قضيه اين و است دختر وي كه بودند داشته اظهار دانشجويان اعتراض
تحقيقات جلسه برگزاري از ايران دانشجويان خبرگزاري.نكنند قفل را خود اتاقهاي در حتي
.داد خبر صنعت و علم دختران خوابگاه به غيرقانوني ورود به متهم فرد پرونده مقدماتي
خوابگاه به مرد كارمند يك ورود خبر صنعت و علم دانشگاه دانشجويي معاون بهشتي ، دكتر
ولي افتاده كه است اتفاقي اين ميگويد و ميكند تاييد را صنعت و علم دانشگاه دختران
از گزارشها حال همين در.نكنيم مصاحبه باره اين در گرفتهايم تصميم حرمت حفظ براي
علم دختران خوابگاه به غيرقانوني ورود به متهم فرد پرونده مقدماتي تحقيقات جلسه برگزاري
با جلسه و نداشته حضور متهم شده ياد جلسه در گزارشها اين براساس ميدهند خبر صنعت و
صنعت ، و علم دانشگاه در رهبري نمايندگي دفتر مسئول دانشگاه ، اين رئيس شهرتاش ، دكتر حضور
به دختر ، دانشجويان نمايندگان از تن چند و دانشگاه حقوقي مشاور صنعت ، جليلزاده دكتر
صادر هفته آخر تا متهم اين حكم است گفته پرونده قاضي همچنين.شد برگزار غيرعلني صورت
به كجا در وي حاضر حال در اينكه و متهم حضور عدم علت درباره توضيحي پرونده قاضي.ميشود
.است نداده ميبرد ، سر
ايران زنان سايت براي كه صنعت و علم دانشگاه دختر دانشجويان از جمعي نامه از قسمتي در
صنعت و علم دانشگاه خوابگاه در دختري هيچ امروز اينكه به توجه با:است آمده فرستادهاند
از رواني امنيت سلب مقابل در دانشگاه مسئولان بايد دارد ، روحي آرامش نه و فردي امنيت نه
تا خوابگاه ديوارهاي كشيدن با حتي رواني امنيت اين بسا چه.باشند پاسخگو دانشجو دختران
مختلف تشكلهاي دانشگاهي ، جامعه سكوت به نسبت دانشجو دختران همچنين.بازنگردد هم فلك
.داشتهاند اعلام را خود اعتراض مسئله اين مقابل در روزنامهها حتي و دانشگاهها
28-آمريكايي قضاوت
اساسي قانون تفسير
بازرسي مجوز صدور براي دليل معيار
.ميشود موجه دليل ارائه خواستار دولت از چهارم اصلاحي ماده توقيفها ، و بازرسيها براي
دلالت عقيده اين به منطقي بهطور را پليس افسر كه ميشود تشكيل حقايقي از موجه دليل
قاچاق ، كالاهاي حامل است ممكن اينها.شوند بازرسي بايد اشخاصي يا مكانها كه ميكند
به.ميشود ذكر بازرسي مجوز در كه باشند اشيايي ديگر يا سلاحها اشخاص ، جرم ، ادوات
كمتر اما چيز يك به داشتن صرف شك از بيش نيازمند "موجه دليل" بودن ، دليل معيار يك عنوان
.معقول يا منطقي شك يك از فراتر دليلي يعني است بودن قانوني جرم از
بازرسي مجوز خصوصيات
و شود بازرسي ميخواهد كه را جايي بازرسي مجوز يك كه است اين مستلزم چهارم اصلاحي ماده
.كند بيان دقيقا ميشوند ، توقيف - اشيا يا اشخاص از اعم - كه چيزهايي
ميكند اجرا و كسب را بازرسي مجوز چگونه پليس
شرح كه كند تهيه اظهارنامهاي بايد افسر يك مجوز ، اخذ براي قاضي نزد رفتن از پيش
سپس دهد ارائه را ميشوند توقيف كه اشيايي يا اشخاص و شود بازرسي بايد كه مكاني جزئيات
قاضي ميكند سعي افسر گاه آن دارد حقيقت اظهارنامه در او اطلاعات كه ميخورد سوگند افسر
ديگري مدرك يا قاچاق كالاي كه كند باور را موجه دليل بر مشتمل اطلاعات كه كند قانع را
.دارد وجود خاص مكان فلان در
The Gates Test گيتس تست
آزمايش تقاضاي قاضي ، خير ، يا شود داده بازرسي اجازه آيا اينكه براي تصميمگيري در
دلايل به احتياج (1983) گيتس و نوي ايلي قانون در آمريكا ديوانعالي حكم.ميكند را گيتس
قانون گيتس ، از پيش.داد تقليل را بازرسي مجوز براي تقاضا موجه دليل براي مستند
دست اطلاعات) شايعات بر مبتني تنها نميتواند بازرسي براي موجه دلايل كه بود اينگونه
دلايل بخواهد كه كرد آسانتر پليس براي را كار اين ديوان گيتس ، قانون درباشد (دوم
يك سادگي به كه داشت نياز قضاتي به گيتس قانون.كند تهيه را بازرسي مجوز براي مستند
بگيرند ، باشد شده بيان آن در شرايط همه كه اظهارنامهاي و بگيرند عقلايي تصميم
مداركي آن طبق كه باشد داشته وجود آن در حسابي و درست نسبتا احتمال يك كه اظهارنامهاي
قاضي كه اين از بعد.شود يافت خاص مكان يك در كند متهم جرمي به را فردي ميتواند كه
ناپديد است ممكن مظنون كه اين براي كند اجرا را آن فورا بايد پليس ميكند صادر را مجوز
قرار روزه ده محدوديت يك كيفري آئيندادرسي فدرالي قوانين.كند نابود را مدارك يا و شود
براي را مشابهي فرصت نيز ايالتهادهد انجام را بازرسي مدت اين در بايد پليس كه ميدهد
.ميآورند وجود به پليس
زدن در اجازهو بدون ورود يا در شكستن مجوزهاي
به شدن وارد براي قبلي هشدار بدون كه ميدهد اختيار پليس به اجازه بدون ورود مجوز
بدون ورود مجوز كه است داده حكم ديوانعالي.بشكند را درها عمومي ، مكانهاي يا خانهها
در حضورش از آگاهي كه دارد بيم پليس كه گيرد قرار استفاده مورد زماني ميتواند اجازه
اسنادي كه دهد فرصت مجرمين به يا اندازد خطر به را پليس مامورين زندگي است ممكن جرم محل
مجوز كه ميكنند تصور مدني آزادي حاميان.كنند نابود است آنها دنبال به پليس كه را
اين غالبا زيرا ميكند تخلف چهارم اصلاحي ماده روح از اغلب اجازه ، كسب بدون ورود
بر فقط اوقات گاهي اجازه ، بدون مجوزهايهستند مبتني اطلاعات نامطمئن منابع بر مجوزها
به كه هستند مجرميني غالبا خبرچينها اين كه هستند مبتني محرمانه خبرچينهاي گفتار
محكوميت دهند ، كاهش را خود اتهام تا ميگويند ميدانند را آنچه يعني معاملهاند دنبال
.بگيرند نقد پول يا كنند كوتاه را خود
را پليس مجوزها اين كه ميگويند و هستند اجازه بدون ورود مجوزهاي مدافع پليس مامورين
اثبات پليس علاوه ، به.دهند افزايش را مخدر مواد عليه تهاجمي حملات كه ساخته قادر
.ميكند پليس تسليم را قاچاقچيان اجازه بدون بازرسي مجوزهاي اكثر كه ميكند
[تجسس] جستوجو براي وسيلهاي عنوان به الكترونيكي سمع استراق
و تلفني سمع استراق شامل كه ميشود تلقي تجسس نوع يك عنوان به الكترونيكي سمع استراق
(ميكند ضبط را صداها كه است شنود براي الكترونيكي وسيلهاي Bugs باگها).ميشود باگينگ
به كه بودند سال 1997 در دادگاه شده ثبت دستورات از برخي دنبال به قانون اجراي ضابطين.
استراق.كنند گوش خصوصي مكالمه ميليون دو از بيش به پنهاني بهطور ميداد اجازه آنها
درصد باعث 75 تقريبا موادمخدر تحقيقات.بود استفاده مورد تدبير رايجترين تلفني سمع
گذاشتن كار براي موقعيت و مكان بهترين.شد سال 1997 در پليس تلفني سمع استراق تقاضاهاي
.بودند منفرد خانوادههاي ساكنين سال 1997 در سمع استراق وسايل
كند استفاده شنود وسايل از ميتواند دولت آن در كه شرايطي
و شنود وسايل (1968) "خيابانها امنيت تامين و مردم كنترل جامع قانون" سوم عنوان
از قبل بايد پليس قانون ، اين طبق.ميآورد در شديد كنترل تحت را منازل تلفني سمع استراق
.است قانون در استثناكننده حكم يك حاوي سوم ، عنوان.كند اخذ تجسس مجوز مكالمات ، سري شنود
بدوي ، دادگاههاي استنثا ، اين
كه مداركي از استفاده از را حاكمه هيات بخشهاي ساير و نظم ايجاد عوامل ،Grand Juries
.كند منع آمدهاند دست به غيرقانوني روشهاي يا غيرمجاز طريقوسايل از
|