شكر و شير با قهوه
تلويزيون در روزنامهنگاران چهره
هنر حاشيه
شكر و شير با قهوه
"نيستم كوك من عزيزم ، " كارگردان هنرمند محمدرضا با گفتوگو
فيلمهاي شده قاب پوسترهاي حضور دلايل "نيستم كوك من عزيزم ، " فيلم ديدن با حالا شايد
هنرمند محمدرضا كار دفتر در را "پريد قفس از ديوانه" و "تاكسي راننده" ،"چينيها محله"
است سياه و تلخ نگاه نوعي نشاندهنده فيلمها اين به هنرمند علاقه حقيقت در.بدانيم را
.دارد بيشتري نمود جديدش فيلم در حال و بود كرده بروز كمتر او قبلي فيلمهاي در كه
جديد عرصه همين شايد و است شده فيلمسازي از جديدي عرصه وارد "..من عزيزم" با هنرمند
كه چيزي) است داشته دنبال به برايش نيز را جديدي ناراحتيهاي و دلشورهها دغدغهها ،
است شده باعث جديد عرصه همين شايد و (ميآمد چشم به ايشان با ما گفتوگوي روز در كاملا
كه داشت اعتقاد گفتوگو روز در هنرمند.دهد خرج به زيادي وسواس بعدياش فيلم براي او تا
با بعد روز چند اما اوست ، فيلم كاملترين كارگرداني نظر از _...عزيزم _ فيلمش آخرين
آن به نسبت جامعتري ارزيابي تا بگذرد فيلمش از زيادي زمان مدت بايد گفت و گرفت تماس ما
باهوش آدمهاي تنها كه چرا است باهوشي آدم فيلمش اول شخصيت است معتقد او.باشد داشته
.دارند را شدن پرنده قابليت
صرافيزاده حامد
فيلم اين نام كه دهيد پاسخ پرسش اين به چيز ، هر از قبل ميكنم خواهش !هنرمند آقاي*
جامعه؟ يا (پرستويي پرويز) حميد شما ، است؟ كسي چه روز و حال بيانگر
اين و است حميد روز و حال من ، روز و حال جدايند؟ يكديگر از اينها كه ميكنيد فكر چرا
را آنباشد داشته ميتواند گستردهاي مفهوم نبودن هماهنگ و كوك.ماست اكثر روز و حال
به.است هماهنگ نيز فيلم مضمون با نام اين.كرد تفسير و تعبير مختلفي اشكال به ميتوان
.تراژيك عمقي هم و دارد طنز ظاهري هم كه معنا اين
شد؟ "نيستم كوك من عزيزم ، " فيلم ساخت باعث شرايطي چه *
شامل كه ميكنيم ، زندگي آن در ما كه است جديدي شرايط محصول فيلم ، اين كه است بديهي
دروغين واقعيتهاي سلطه و احاطه اجتماعي ، وجه درسينماست خاص فضاي و جامعه عمومي فضاي
خاص شرايط وجه در.كرد فراهم برايم را فيلمي چنين ساخت زمينههاي ما پيرامون غيراصيل و
و برد سرمي به بلاتكليفي و سردرگمي در سينما حاضر حال در متاسفانه كه بگويم بايد سينما
ميگويم بلافاصله كه هرچند موثرند ، اسفبار وضعيت اين ايجاد در زيادي بسيار عوامل معتقدم
عمومي بلاتكليفي يك دچارنيستيم موفق خيلي هم ديگر حوزههاي در كه سينما در تنها نه ما
.فضاست همين از متاثر هم سينما.است آورده وجود به را نامتعادلي شرايط كه شدهايم
بحث ديگر سوي از ميشود ، و شود جذابتر روزبهروز ميكند سعي تلويزيون كه شرايطي در
ميدهند قرار جوانان اختيار در روز به را اطلاعات كه جهاني ارتباطات و ماهواره اينترنت ،
من ، نظر به.است داده قرار جدي خطر معرض در را ما افتاده رمق از سينماي بدهند ، بايد كه
راهحلهاي فكر به بايد سينما دوستداران و مطبوعات سينما ، اهالي و سينماگران ما همه
به و عملا دولتي مديريت ديگر طرف از.است روشن سينما مشكلات و معضلات.باشيم اساسي
فكر من اصولا.است رسانده اثبات به را سينما نجات براي بيعلاقگي و بيكفايتي تجربه
.ندارد وجود جامعه كلان مديريت در سينما نجات براي لازم اراده و رغبت ميكنم
و توسعه شعار مدام كه مملكتي در و است سالن كمبود ما ، جدي بسيار معضل اولين مثلا
سالنهاي ساخت كه حالي در.سينماست سالن ساخت مسئله بياهميتترين ميشود ، داده عمران
ديگر با مقايسه در زيرا نيست مشكلي كار حاضر تراكمي و جمعيتي شرايط با متناسب
مسئله.نميخواهد نيز كلاني سرمايه و بودجه ميگيرد ، صورت مملكت اين در كه فعاليتهايي
براي غريب و عجيب محدوديتهاي اعمال و يكطرف از سالنسازي به توجيه غيرقابل بيتوجهي
رقباي حضور همچنين و كمرمق سينماي همين حفظ در مسئولان بيميلي ديگر ، طرف از فيلمسازان
به توجه با.است كرده ايجاد را ناهنجاري وضعيت ماهواره و تلويزيون اينترنت ، مانند جدي
سينما در را جديدي حيطههاي و كنيم عوض را نگاهمان كه رسيده آن وقت معتقدم مسائل ، اين
.نماييم تجربه
يك بهعنوان موميايي و عوضي مرد فيلم دو ساخت با سطحي چقدر و زود چه من متاسفانه
نيست ، كمدي صرف خودم ، هواي و حال كه حالي در شدهام تثبيت و شناخته كمدي فيلمساز
را آن بود ، طنز برنامه مضمون و عنوان اينكه عليرغم هم كاكتوس سريال مورد در كه همانطور
اجتماعي و فرهنگي هواي و حال و شرايط با متناسب كه تراژيك و تلخ طنز يك سوي و سمت به
و خنداندن و خنديدن وقت الان ميكنم ، فكر يعني است ، همينطور هم سينما در.كشاندم ماست
همين است معلوم فيلم محتواي و نام از كه طور همان "...عزيزم" اهميت و نيست بيقيدي
پشت گريههاي بتوانم اينكه اما نيست سختي كار من ، براي حداقل خنداندن ، است قضيه بخش
.دارد ويژهاي اهميت كنم تصوير را خندهها اين
تا خنده اين و انسان ، يك ويراني تراژدي ميخنديم ، تراژدي يك به ابتدا فيلم ، اين در
اين تمام كه ميفهميم تازه آنجا از و ميكنم عوض را دوربين زاويه من كه دارد ادامه جايي
خنداندن از اگرچه !خنديديم آن به بود ، گذشته گريه از او كار.ميگريستيم ميبايست مدت
.بخنديم تا بينديشيم بيشتر كمي بايد ميكنم گمان نيست ، كافي برايم اما ميبرم ، لذت مردم
قضيه عمق اما است خندهدار ظاهر در ميدهد ، رخ جامعه اين در كه كه اتفاقاتي از بسياري
.است غمبار و تراژيك بسيار
نوشتيد؟ را فيلمنامه تلخ ، طنز ذهنيت همين با و *
كه است بديهي و كند فعاليت خودش ميل مطابق كه ميخواهد هنرمندي هر حال هر بهدقيقا
كار سفارشي كه نباشد قرار و نخواهد اگر است هنرمند آن روز و حال كننده منعكس اثري هر
.كند
گرفت؟ شكل شما ذهن در زماني چه از اخلاق ، سقوط بحث *
ژانر يك صرفا نداشتم دوست سينما حيطه در ولي اجتماعي ، شان و اخلاق سقوط آغاز بدو از
سينمايمان در را تلخ طنز نوع.بودهام جديدتري تجربههاي دنبال به هميشه و كنم دنبال را
عنوان با جديد تجربه يك با را سينما نوع اين پرونده خواستم لذا بودهايم ، شاهدش كمتر
قرار اخلاقي سقوط معرض در ما همه ميكنم فكر حال هر در.كنم باز "...عزيزم" تلخ طنز
تراژيك پاياني كه سمتي.ميراند سمت آن به را ما جامعه در فراواني نيروهاي و داريم
.بكشم تصوير به را تراژدي اين ميخواستم.انساني شان و اخلاق نابودي تراژدي.داشت خواهد
.است نوسان در تراژدي و (كمدي) طنز بين در و دارد دوپارهاي لحن فيلم ، معتقدند ، عدهاي *
نميزند؟ فيلم به لطمهاي موضوع اين نظرتان به
به بودن دوپاره اين.باشيد داشته توقعي چه مضمون اين با فيلم يك از شما كه دارد بستگي
و طنز ظاهر به روي يك.است سكه يك روي دو واقع در.است فيلم نوع اين اقتضاي شما ، تعبير
اول پاره در يعني نيست ، شناور لحن دو در فيلم ولياست غمانگيز شدت به كه ديگر روي يك
كه نقطه يك از ولي است طنز باشد ، طنز است قرار كه قسمتي نميكنيد ، حس را لحن دو فيلم ،
ببينيم را سكه ديگر روي آن ميتوانيم و ميشود عوض ما زاويه است ، فيلم عطف نقطه نظرم به
.ميكند پيدا گرايش تراژدي به رفتهرفته آن لحن و فيلم كه اينجاست از و
ميساختيد؟ تلخ لحن با مثلا لحن ، يك با را فيلم نبود بهتر*
تلخي متوجه قهوه خوردن ضمن تا بخورم شكر و شير با را قهوه ميدهم ترجيح شخصا من
تلخ را قهوه بعضيها فقط.ميكنم پذيرايي جور همين هم ميهمانانم از.نشوم آن آزاردهنده
.دارند دوست
ما مثلا.است ضدكليشه كاري نظرم به نميداريد ، نگه را فيلم ابتدايي لحن شما ، اينكه *
.است پليس "رويا" كه ميفهميم زود خيلي
در بكنم ، دراماتيك تعليق درگير را تماشاگر نميخواستم و نداشتم را تماشاگر فريب قصد
يك هم با ميخواهيم ميگويم ، او به و ميكنم باز را خودم مچ زود خيلي خودم ، نتيجه
همان اينرا سرگرمكننده سينمايي فيلم يك صرفا نه و كنيم نگاه را اجتماعي واقعيت
اينطور آن كليشهاي قالب كه حالي در.بودن ضدكليشه يعني ميگوييد شما كه است نكتهاي
فيلم ، اصلي شخصيت مثل هم تماشاچي و بماند پنهان فيلم انتهاي تا رويا بودن پليس كه ميشود
در فيلمساز مهارت از فيلم بيننده سينما ، كليشهاي نوع اين در.بخورد فريب "حميد" يعني
و نميخواستم من كه حالي در.ميبرد لذت فيلم پايان تا ماجرا ندادن لو و دادنش فريب
.ديد هم ديگري جور را قواعد كه ميشود.ميكردم تبعيت معمول قاعده اين از كه نبايد
.دارد مزهاي و لذت خودش براي هم آن.كرد بازي روباز ميتوان
بود؟ تماشاگر كردن همراه براي فيلم ، اين در آدمربايي بستر انتخاب آيا *
در جرم اين فاجعهآميز عمق.است جرم انواع وحشتآورترين و كثيفترين از يكي آدمربايي
و عدالتخواهي مركز در هم و است پدر هم خودش كه حميد.دارد دراماتيك اهميت فيلم
نيز اوميشود مرتكب را خطايش شغلياش موقعيت اتكاي به ابتدا دارد ، اشتغال عدالتگستري
چون.نميانديشد كار عقوبت به و نيست ميسازد كه فاجعهاي عمق متوجه ديگري مجرم هر مثل
معرض در آساني به او.ميكند استفاده امكان دمدستيترين از نيست حرفهاي مجرم يك
براي بلكه "حميد" براي تنها نه زدن خطا به دست.دارد قرار بزرگي اين به جنايتي ارتكاب
عبور سادگي به هولناك خطاي امكان دهها كنار از روزه همه ما همه.است ممكن بسياري
شده تحقير و ضعيف آدمهاي.است قدرتمندي آدم نميزند جنايت و خطا به دست آنكه.ميكنيم
.ميلغزاند را او پاي استضعاف و استيصال.است ضعيف و شده تحقير نيز حميد.ميشوند خطاكار
بود خواهد نتيجه به مقرون "حميد" سادهانگاري به توجه با و ساده ظاهر به كه فاجعهاي
اين در آدمربايي بستر بنابراين.نيست ممكن آن از رهايي كه ميبرد فرو دامي در را او
.است شده انتخاب جرم اهميت دليل به فيلم
همذاتپنداري و نميشود درگير فيلم شخصيتهاي با تماشاگر داستان ، طول در ميكنم فكر*
داشتيد؟ قصدي چنين آيا نميكند ،
لازم جذابيتهاي هيچكدام فيلم شخصيتهاي.است نشده ساخته برانگيختن نوع اين براي فيلم
پا و بيدست ساده ، گرفتار ، حميد مثل نميخواهد دلش هيچكس.ندارند را همذاتپنداري براي
رشوه دريافت براي او ناتواني به فيلم اول پاره در دليل همين به شايد.باشد معصوم و
ميسازيم ، ما كه فيلمهايي مثل خيالپردازي ، و عشق بدون فيلمهاي در اصولا.ميخنديم
سينمايي مشكلات به هم را اين.ميگيرد شكل كلمه واقعي معناي به همذاتپنداري كمتر
.كنيد اضافه ما بيرمق
پايان اين به تلخ بسيار و واقعي جريان يك دل در چگونه فيلم ، انتزاعي پايان مورد در*
رسيديد؟ انتزاعي
كوتاهترين در است ، واقعي امري كه خود ذهن توانايي با كه دارند را امكان اين آدمها
خوشبختانه كه است آدمها همه حق اين.برسند سوررئاليستي شكل انتزاعيترين به ممكن زمان
خود ذهني قدرت با ميتوانيد شما مثلا.نيست شونده محدود و رفتني ميان از شرايطي هيچ در
بدون كنيد ، سفر ميخواهيد كه كجا هر به خالي جيب باباشيد ميخواهيد كه چيزي هر و هركس
حميد چرا.است آسان كه شدن پرنده.برويد دوردست ناشناخته كرات به حتي.محدوديتي هيچ
حقي و اختيار تنها اين.ميبيند شده تمام را خودش واقعيتها عالم در كه وقتي نشود پرنده
.دارد هنوز كه است
ميكند؟ هضم راحت است فيلم انتهاي در كه را خيال و واقعيت بين مرز تماشاگر نظرتان به *
.كند هضم كه اميدوارم ولي نه ، راحت
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه آثارتان بين در كارگرداني ، نظر از را فيلم اين جايگاه *
حرفهاي بازيگران حضور اهميت به بايد سينما ، از ديگري نوع ساخت تجربه ارزش از گذشته
پراهميتتر و خاصتر قبليام كارهاي ميان در را فيلم اين جايگاه كه كنم اشاره فيلم
نظر از كه معتمدآريا فاطمه و كاسبي محمد پرستويي ، پرويز درخشان بازي بهخصوصكردهاند
است شده تحميل آن بر كه كاستيهايي همه با را فيلم اين.كردهاند ارائه بينقص كاري من
.هستم همراهم همكاران مديون را آن داشت ، همراه به موفقيتي اگر و دارم دوست
بارزترين از يكي و كشيدهايد زحمت بسيار فيلم ، دكوپاژ براي كه است مشخص كاملا*
شعر و ميزند حرف نشسته ، كاغذي كامپيوتر روبهروي "رويا" كه است صحنهاي صحنهها ،
.آخر سكانس بهخصوص و ميخواند
و ذهني است كاري است ، كارگردان فكر در كه زماني تا و است صحنه و فيلم خدمت در دكوپاژ
كرديد ذكر كه صحنههايي اين در جذابيتي شما اگر.ندارد زيادي زحمت بنابراين فردي ،
همه اين ميگويد ، را خواستهاش فقط كارگردان.است هماهنگ و گروهي كار يك حاصل ميبينيد
.ميبخشند عينيت را كارگردان خودخواهانه خواستههاي فراوان زحمت با كه هستند گروه اعضاي
"رويا" و جامعه امنيت زننده برهم بهعنوان "حميد" رويارويي سكانس همان يعني آخر ، سكانس
سادگي به سكانس اين.است واقعيت يك به نسبت ديدگاه دو تقابل جامعه امنيت حافظ بهعنوان
براي را سكانس اين معتمدآريا ، فاطمه و پرستويي پرويز درخشان بازي اما ، .است شده برگزار
.است كرده دوستداشتني بسيار من شخص
ميشود؟ چه "حميد" پسر سرنوشت انتها در *
به نگران و مغموم نگاهي با است ، شده رها چون كردهام رها تنهايياش در را او من
.روبهرو
فيلم ، تلويزيوني تيزر از همچنين و هستيد طنز آثار كارگردان شما اينكه به توجه با*
يك با ولي دارد را كمدي فيلم يك انتظار تماشاگر پرستويي ، پرويز گريم بهخصوص و پوسترها
تضاد دچار ذهنش در نتيجه در ميشود ، روبهرو است سقوط و تباهي مورد در كه تلخ فيلم
.برود پيش فيلم حس با نميتواند و ميشود
.نكردهام كار طنز فقط دارم ، سينماييام فعاليت كارنامه در هم غيرطنز آثار من البته
من.نكنم تكرار را خودم كه دارم را حق اين و ميتوانم مستقل فيلمساز يك بهعنوان ولي
از تا ميخواهم اجازه هستم ، قائل فيلمهايم تماشاگران براي كه بياندازهاي احترام ضمن
اين ايران سينماي منتقدان اينكه نه مگركنم استفاده تازهتر تجربههاي براي فرصتها
مگر ميكنند؟ متهم هم به شبيه پرداختهاي و ساخت و مضامين تشابه و يكنواختي به را سينما
و آن جشنوارهاي نوع از چه هستند؟ هم مثل همه ايراني ، فيلمهاي ميگويند كه نشنيدهايد
به شبيه هم و نكرد تازه تجربههاي هم ميتوان چگونه پس.سينما بدنه توليدات نوع از چه
سال به سال و روزبهروز ما ، براي فيلمسازي شرايط انتظار ، برخلاف متاسفانه !نبود؟ هم
نظر به محال ديگر عوضي مرد يا عروسكها دزد مثل فيلمي ساختن.ميشود پيچيدهتر و سختتر
آخرين با سينما تماشاگران از بخشي طرفي از !پارسال از دريغ سال ، به سال واقعا.ميرسد
را جهان روز فيلمهاي آنها اكثر.هستند مانوس و آشنا هاليوود سينماي توليدات بهترين و
بسيار سينما از آنها توقع و سليقه سطح بنابراين.ميبينند عالي كيفيت با خانههايشان در
پنهان رقابت براي ناعادلانه كاملا شرايطي در ما تماشاگر ، از قشر اين براي.است بالا
همين از يكي در ميگذاريم ، ميدان به پا جهاني رقيب مجهزترين و قدرتمندترين با واقعي ولي
مهمتر ، همه از و تكنيكي محدوديتهاي اين با صدا ، و نور اين با ويرانه ، و فكسني سالنهاي
هجوم در نيز اروپا سينماي حتي ميشود ، اعمال ما كارهاي بر كه دركي و فهم غيرقابل مميزي
از ديگري بخش.است روشن قبل از كه ما تكليف است ، باخته را قافيه هاليوود سينماي سهمگين
كممايه و سخيف سريالهاي اقسام و انواع با هستند امكانات اين از محروم كه ما تماشاگران
اين.ميآيند سينما به راحتطلبي و سليقه سطح نازلترين با هستيم ، شاهدش كه تلويزيون
كه كنيد باور.شود ديده كشوري كمتر در شايد سينما مخاطبين بين در ذائقه و سليقه اختلاف
جانمايه ميتوانست كه ما ادبيات ديگر طرف از.است واقعيت يك اين نميكنم ، مظلومنمايي
بيرمق سينما ، شبيه بيش و كم گرفتاريهاي دليل به نيز باشد سينما براي محكمي پشتوانه و
من بنابراين روزبهروز مشكلات اين و اندك بضاعت اين و ماييم پس.است شده سخيف و
همواره ميانديشم آن معضلات و حواشي به بيشتر كه سينما اصل به كمتر فيلمساز بهعنوان
به خوشخيالي يا عشق سر از من بينواي تهيهكننده كه هستم كلاني سرمايه سرنوشت نگران
تماشاگران از وسيعتري طيفهاي كردن راضي.است اين روزش و حال كه ميريزد سينمايي پاي
!دراندازند يا دراندازيم نو طرحي اينكه مگر نيست ، ممكن وضع اين ادامه با
ميگذرد ، "معتمدآريا و پرستويي" "رويا" و "حميد" بين ماشين در كه صحنهاي مورد در *
اين علتنيست شارپ "معتمدآريا خانم" پلانهاي ولي است شارپ "پرستويي آقاي" پلانهاي
چيست؟ قضيه
وقتي.است ايران سينماي در امكانات بودن كم آن زمينه واقع در كه است انساني خطاي علت ،
نتيجه در نداريم ، زيادي نورپردازي امكان بگيريم اتومبيل در را صحنهاي است قرار
عمل ميدان نتيجتا شود ، كم ميدانمان عمق تا ميشود باعث اين و باشد باز بايد ديافراگم
كوچكترين بازيگر اگر و است كم خيلي فوكوس منطقه چون است محدود بسيار بسيار بازيگر
.ميشود خارج فوكوس ميدان از كند ، حركتي
بوديد؟ راضي "آلادپوش آقاي" با كار از *
خودش كار در او است ، شريف انسان يك و دوست يك همكار ، يك "آلادپوش آقاي".زياد خيلي
و ظريف سايههاي چراغها ، روشنايي در چگونه كه ميداند خوب و است خبره بسيار
.بسازد نور دراماتيكي كاربرد براي هنرمندانهاي
داشتيد؟ نظر در را بازيگران فيلمنامه ، نوشتن موقع *
داستان ، شخصيتهاي به توجه با را بازيگران بقيه ولي.بود قطعي "پرستويي آقاي" حضور فقط
ما تواناي هنرمندان از همگي راضيام ، بسيار كار ، اين بازيگران مجموعه از و كردم انتخاب
قطعا باشد ، هم ضعفي زمينه اين در اگر و برآمدند كارشان عهده از خوب بسيار كه بودند
.است من متوجه
است؟ باورپذير اندازه چه تا زن ، پليس يك بهعنوان "رويا" شخصيت شما نظر به *
وارد را او كه است باورپذير تماشاگر براي شخصيت اين كه است بوده اين بر تصورم مطمئنا
پرداخت در مجاز حد در هم تصرفهايي و دخل سينما ويژگيهاي علت به ولي كردهام داستان
.است گرفته صورت شخصيت اين
چه تا "نيستم كوك من عزيزم" فروش شدهايد ، شناخته پرفروش ، آثار كارگردان بهعنوان شما*
است؟ مهم برايتان اندازه
نديدن براي را فيلم كس هيچ و است مهم فيلمسازي هر براي فروش مقدار كه است بديهي
را پرفروش بسيار و پرفروش فيلم شيرين و تلخ طعم بار چندين قبلا من اما.نميسازد
فيلم ديگري نوع از دارم دوست بيشتر.ندارم زيادي ولع آن مجدد چشيدن براي چشيدهام ،
مجددا را جمعيتها همان تا كرد خواهم را خودم سعي و آرزو البته و كنم مزهمزه را ساختن
اما دارم ، رو پيش دشواري كار كه ميدانم.بكشانم سينماها به علاقهام مورد فيلمهاي با
.انشاءالله.است توانستن خواستن كه گفتهاند قديم از
تلويزيون در روزنامهنگاران چهره
رجبي حامد
سخني است ، عمومي فرهنگ بر عامل موثرترين و فرهنگسازترين تلويزيون امروزه بگوييم اگر
پيدا راه افراد زندگي خصوصي حريم به چنان تلويزيون ما زمانه در چون.نگفتهايم گزاف به
شده جامعه افراد جمعي ناخودآگاه و انديشه به شكلدهي عامل اصليترين به تبديل كه كرده
اين در زيرا است آورده بهبار بيشتري منفي آثار سرمايهداري كشورهاي در وضعيت اين.است
براي كه است سرمايهداري بزرگ غولهاي دست تلويزيوني ، شبكههاي كنترل معمولا كشورها ،
افراد انديشههاي يكسانسازي عامل بزرگترين عنوان به تلويزيون از خود ، اهداف به رسيدن
سعي و دولتي است رسانهاي تلويزيون كه ما كشور در اما.ميجويند سود خود ، نفع به جامعه
تلويزيون قاعدتا است ، شده ذكر ما نظام اصلي اهداف از يكي هم عمومي فرهنگ ارتقاي در
فرهنگ سطح روزبهروز تلويزيون ، از استفاده با كه بهطوري ;باشد داشته ديگري كاركرد بايد
فعلا نه ، يا است شده محقق حال به تا امر اين آيا اينكه.شود برده بالاتر جامعه ، افراد
سريالهاي از جديدي موج بررسي ما سعي كوتاه ، فرصت اين در بلكه.نيست ما بحث موضوع
از روزنامهنگاري و روزنامه مشترك مضمون با گذشته ، ماه چند در كه است تلويزيوني
چه فرهنگساز ، رسانهاي عنوان به تلويزيون ببينيم ميخواهيم و شدهاند پخش تلويزيون
است؟ داشته موضوع اين با برخوردي
مهمي دغدغه چندان ما مردم براي سال 76 از قبل تا روزنامهنگاري محيطهاي و روزنامه
مردم روزمره عادتهاي جزو كمتر روزنامه ، خريدن سال 76 ، از قبل تا كه طوري به.نبودند
ميشد ، مطرح روزنامهها در كه مسائلي شدن داغ با و بعد به سال 76 از اماميشد محسوب
به تبديل روزنامهفروشي ، دكه جلوي روزنامهها تيتر خواندن حتي يا و روزنامه خريد كمكم
نشان موضوع اين به علاقهاي همچنان تلويزيون هم ، زمان اين در اما.شد فراگير عادت يك
شخصيت يا و روزنامه كار محيط شاهد خارجي سريالي يا فيلم در گاهگاهي ، تنها و نميداد
.بوديم خبرنگار
بدون" مجموعه و بماند بيتفاوت موضوع اين برابر در نتوانست هم تلويزيون بالاخره اما
جوان" سريالهاي با بعدها روند ، اين كه بود روزنامه موضوع به تلويزيون توجه آغاز "شرح
كه باشد جالبي بسيار حركت ميتوانست اين البته.يافت ادامه "خارجي خبرنگار" و "امروز
اين اما كند ، انتخاب را خود كاري موضوعات مردم ، مشترك علايق و خواستهها بنابر تلويزيون
كاري محيط بار يك حتي كسي اگر كه طوري به.نبودند نياز اين جوابگوي وجه هيچ به سريالها
باور ذرهاي حتي را تلويزيون سوي از شده ارائه تصوير باشد ديده نزديك از را روزنامه يك
.كرد نخواهد
و تلويزيوني برنامههاي بين آسمان تا زمين فاصله علت بايد حالت ، خوشبينانهترين در
افراد اين آيا اينكه در.دانست امور متصديان غيرتخصصي و غيرحرفهاي كار در را ، واقعيت
شك بايد جدا باشند ، حرفزده خبرنگار يك با يا و ديده را روزنامه يك كار دفتر حال به تا
است شده واقعي امر جايگزين رسانهها ، نمودي باز واقعيت ما ، دوران در كه آنجايي از.كرد
نحوه كنند ، تجربه رسانهها همين طريق از را واقعيت كه كردهاند عادت مردم بيشتر و
يا مكان مورد در مردم عمومي باور دهنده شكل واقعيت ، به تلويزيون نگاه نوع و برخورد
و روزنامه موضوع سراغ به تلويزيون وقتي پس.است رسانه در شده مطرح شخصيتهاي
در مردم باور بر ميكند ، تفسير را واقعيت اين خود سليقه بنابر و ميرود روزنامهنگاري
فرار براي تمهيداتي "شرح بدون" سريال در البتهميگذارد تاثير شدت به روزنامهها مورد
تا ميشد اشاره نشريه ، اين بودن "درپيت" به مدام و بود شده گرفته نظر در اتهام اين از
يك در وقتي اما.گيرد قرار "درپيت" واقعا نشريات زمره در شهرقشنگ ترتيب اين به
و روزنامه مصداق تنها شود ، پخش تلويزيون از هم هرشب است قرار كه تلويزيوني مجموعه
در قشنگيها اين براي مقابلي نقطه هيچ و است "قشنگ روز" و "شهرقشنگ" روزنامهنگاري ،
يا و _ ناخودآگاه ميشوند ، معرفي همينها موجود ، روزنامههاي تنها و نميشود گرفته نظر
دربر و ميرود فراتر خاص نشريه اين از بودن "درپيت" صفت _ خودآگاه كاملا هم شايد
.ميشود روزنامهها تمامي گيرنده
اين مورد در انتظارات چند هر دارد ، وجود نكته همين هم ، خارجي خبرنگار سريال مورد در
شرح بدون سريال در مسئول كيفي ناظران كه كرد تصور بتوان شايد چون.بود بيشتر كمي سريال
ناظران كه كرد تصور نميتوان اما باشند ، نگذاشته داخلي روزنامه هيچ به پا حال ، به تا
مورد در خارجي سريال يا و فيلم هيچ حال به تا خارجي ، خبرنگار سريال در مسئول كيفي
از يكي زيرا.باشند نديده خودمان ، تلويزيون همين از حداقل خبرنگارها ، و روزنامهنگاري
به سياسي بخش خبرنگار يك وجه هيچ به كه است اين فرانسه مانند كشوري در موارد بديهيترين
البته - بيفتد خطر به جانش گروگانگيري يك در تا نميشود منتقل حوادث بخش به آساني همين
اما.ديدهام شدند پخش تكهتكه صورت به گروگانگيري ، صحنههاي جاي به كه را فيلمهايي من
دوباره هم بعد و - باشم ديده را رياحي كتايون خانم آنها از كدام هيچ در كه نميآيد يادم
.شود منتقل سياسي بخش به
هنر حاشيه
هنرمندان از تعدادي بازداشت *
.داد را هنرمندان از تعدادي دستگيري خبر خود دي يكشنبه 8 شماره در عدالت صداي روزنامه
نقاشي نمايشگاه در شركت براي هنرمندان اين كه بود كرده عنوان خبر اين در روزنامه اين
.شدهاند دستگير اماكن اداره ماموران توسط كه بودند رفته آرين گالري به عربشاهي مسعود
اكبري مانيا او ، همسر عربشاهي ، مسعود بر علاوه بازداشتشدگان ميان در ميشود شنيده
خانه گالري مدير) جهان شرف خانم و (نقاش) جعفري محمدابراهيم ،(سينما بازيگر و نقاش)
بازداشت افراد دقيق تعداد از هنوز.هستند آزاد اكنون البته كه داشتند حضور (هنرمندان
.نيست دسترس در خبري شده
هنرمندان از تعدادي بزرگداشت *
هنرمندان از تن سه از بزرگداشتها بخش در فجر فيلم جشنواره در امسال ميشود شنيده
در است قرار فجر فيلم جشنواره دوره يكمين و بيست در.ميشود تجليل ايران سينمايي
مهرجويي ، داريوش بزرگداشت قاب از دورتر و فصول تمام براي رو ، روبه آينههاي پخشهاي
بزرگداشتها انتخاب در امسال ميرسد نظر به.شود برگزار فخيمي مهرداد و خيرآبادي حميده
مورد بايد اينها از پيش كه شدهاند انتخاب افرادي و است شده داده خرج به بيشتري وسواس
.ميگرفتند قرار تجليل و تقدير
فيلم عروج در ترافيك *
استوديوهاي فجر ، فيلم جشنواره مسابقه بخش براي فيلم ارسال پايان زمان به شدن نزديك با
دولتي بزرگ استوديوهاي از يكي فيلم عروج.ميگذارند پشتسر را مشغلهاي پر روزهاي فني
جشنواره اول بختهاي ميرسد نظر به كه است سينمايي آثار از فيلم ميزبان 4 حاضر حال در
ساعت 7 تهران ،(ميلاني تهمينه) پنجم واكنش (راعي مجتبي) صنوبر.باشند هم فجر فيلم امسال
اين در كه هستند آثاري از (عالمزاده) توقف بدون توكيو و (رضويان شهاب امير) صبح
.ميكنند طي را خود فني مراحل آخرين استوديو
"فالش نت" و حاتميكيا ابراهيم *
اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت بصري و سمعي و سينمايي امور معاونت عمومي روابط از نقل به
فيلم ساخت مجوز فيلمسازي ، پروانه صدور شوراي ارزشيابي و نظارت كل اداره اعلام براساس و
اين.شد صادر محمدي منوچهر تهيهكنندگي و حاتميكيا ابراهيم كارگرداني به "فالش نت"
تلويزيوني مجموعه و "پست ارتفاع" فيلم از پس محمدي و حاتميكيا پيدرپي همكاري سومين
"من سپتامبر يازدهم" نام با فيلمي ساخت بر مبني زمزمههايي اين از پيش.است "سرخ خاك"
خاك" تلويزيوني مجموعه اكنون هم حاتميكيا ابراهيم از.ميرسيد گوش به حاتميكيا توسط
پاسخگو را موجود انتظارات نتوانسته افراد از بسياري عقيده به كه است پخش حال در "سرخ
.باشد
گرفت ساخت پروانه بيضايي *
اين.گرفت ساخت پروانه بيضايي بهرام كارگرداني و تهيهكنندگي به "نميافتد خودش اتفاق"
اتفاقات به توجه با كه بود كرده اعلام گفتوگويي در اين از پيش بيضايي كه است حالي در
.است شده نااميد جاري سال در فيلم ساخت از گرفته صورت وبرخوردهاي
"نور و سايه ميان" و سينايي خسرو *
ايران معاصر نقاشان مجموعه از و تجربي مستند قالب در متفكرانه فيلمي "نور و سايه ميان"
خسرو.است گرفته قرار كنكاش مورد فلسفي رويكردي با اصولي فرح هنري آثار آن در كه است
كرده انتخاب را اصولي فرح آثار از تابلو چهار "نور و سايه ميان" فيلم ساخت براي سينايي
نوزاد يك تولد رنگين صحنه تابلو ، سوي يك در مرگ و تولد به موسوم اول تابلوي در.است
بين فاصله در.ميشود داده نشان پيرزن مرگ از تيره صحنهاي ديگر ، سويي در و شده ديده
:ميشود شنيده شعر اين خالي فضاي اين بين در فيلم گفتار دراست خالي فضايي صحنه دو اين
تابلوي سه از كه بعدي تابلوياست زندگي كه فاصلهاي.است فاصله رفتن و آمدن ميان
در.ميپردازد "شر و خير" نبرد به كه دارد نام "شر و خير" شده تشكيل يكديگر با مرتبط
و شده پشيمان "خير" چه اگر ميبازد دل و شده "شر" وسوسه تسليم لحظهاي خير تابلوها ، اين
و شر ، ديگري و خير يكي است نوزاد دو تولد كوتاه ، وسوسه آن حاصل اما ميشود ، جدا "شر" از
خود حضور ما در وشر خير ميآيد ، وجود به زندگي كه "رفتن" و "آمدن" فاصله در كه است چنين
.ميخواند جعفري محمدابراهيم از سرودهاي "ملكي پري" فيلم اين در.ميبخشند تداوم را
و برآمده او دل از كه است نادري آثار از يكي كه گفته فيلم اين درباره سينايي خسرو
سينايي خسرو فيلم اين موسيقي سازنده و كارگردان نويسنده ، .بنشيند دل بر كه است اميدوار
.هستند سينايي خسرو تجربي و مستند سينماي گسترش مركز فيلم اين تهيهكنندگان و است
|