ماركس انتقام
بورژوازي پنهان جذابيت
فرهنگ حاشيه
كمونيستها با منازعه
ماركس انتقام
ماركس كارل از پس ماركسيسم
نخستين انتشار تاريخ كه اكونوميست انگليسي مجله:نصير رضايي غلامرضا ترجمه ، انديشه گروه
خود سال 2002 شماره آخرين در ميگردد ، باز (ميلادي 1843) ماركس حيات زمان به شمارهاش
چاپ به حاضر عصر روشنفكري جريانهاي بر آنها تاثير و ماركس انديشههاي نقد در مقالهاي
كه كنوني شرايط در مقالهاي چنين چاپ:ميخوانيد زير در را آن كامل ترجمه كه است رسانده
اين از بسياري كارگري اعتصابهاي هستند ، اقتصادي ركود دچار كاپيتاليسم پرچمدار كشورهاي
از رهايي براي تحليلگران برخي بهرغم (آمريكا) اصلي موتور و است فراگرفته را كشورها
بدانيم نيست بد صورت هر در.مينمايد معنادار است ، آورده روي (عراق با) جنگ به ركود اين
آن ، هدف اصليترين كه است (آن غربي معناي به) محافظهكار نشريهاي اكونوميست ، مجله كه
يا نويسنده كه است بديهي.است بازار اقتصاد و آزاد تجارت از دفاع ناشرانش ، گفته به
.نگريستهاند مسائل به ديدگاهي چنين زاويه از نيز مقاله اين نويسندگان
ياراي را كس هيچ پاشيد ، فرو هم از بيستم قرن پاياني سالهاي در شوروي كمونيسم كه زماني
و خفتبارتر شكستي ميشد دشوار.دهد نسبت فني صرفا مشكلات به را شكست اين كه نبود آن
حق در كمونيسم.كرد تجسم ذهن در - روشنفكري و مادي اخلاقي ، لحاظ به - اين از فراگيرتر
به را پيروانش از تن ميليون دهها و كشانده فقر ورطه به را آنها داشته ، روا ستم اتباعش
سوگند آرمانهاي به نسبت توهمي گونه هر گذشته دهه چند در.بود سپرده مرگ عفريته دست
و شوروي اتحاد در - واقعي عدالت و استثمار از رهايي برابري ، - كمونيستي دكترين خورده
يادمانها كه گاه آن سرانجام ، .ميآورد لبها بر را تلخ خندهاي تنها اقمارياش كشورهاي
بر كه داشتند روا ناسزا و اهانت قدر همان ماركس كارل مجسمههاي بر شد ، كشيده پايين به
بنيانگذاران قهرمانانش ، ;شد انكار عمل در و تئوري در كمونيسم.استالين و لنين مجسمههاي
زندگي كه غرب مردم اماگرفتند قرار تكذيب مورد اندازه يك به آن ، پريش جامعه حكام و فكري
.رسيدند منصفانهتر نظري به بود ، نساخته خدشهدار را قضاوتشان انگيخته ماركس نظام تحت
شوروي اتحاد و شرقي اروپاي كمونيسم ;نفهميدهاند درست را ماركس كه بود اين غالب احساس
همان داده ، روي برگشته بخت سرزمينهاي آن در آنچه و بوده او افكار از شدهاي تحريف صورت
اعتبار بر بنابراين ;است ميشده هم ماركس انزجار باعث ميسازد ، منزجر را ما كه قدر
.نميسازد وارد خدشهاي ماركس عقايد
كاپيتاليسم ، كاستيهاي از بسياري مثل - موارد بسياري در ماركس كه ميشود گفته حقيقت در
شكل را ما عقايد اقتصاد كه شيوهاي و تجاري چرخههاي بينالمللي ، بازارهاي و جهانيسازي
حقيقت به گفتههايش از بسياري و است داشته پيشگويي توان ماركس.است بوده حق بر - ميدهد
و شوروي اتحاد كمونيسم بر داريد توان در آنچه هر با پس.مييابد تحقق هم هنوز و پيوسته
اما ;بتازيد (است شده عمل بدان جا هر حقيقت در و كوبا شمالي ، كره چين ، و) شرقي اروپاي
.ندهيد قرار بيمهري مورد را ماركس لطفا
از مجموعهاي بيبيسي سال 1999 درنيست مترتب نگرش اين بر چنداني ايراد ظاهرا
.ببرند نام را هزاره زنان و مردان بزرگترين خواست مردم از و داد انجام را نظرسنجيها
بيبيسي برلين ، ديوار برچيدن سالگرد دهمين از پس هفته چند فاصله به سال ، همان اكتبر
كسي دوم هزاره متفكر بزرگترين.كرد اعلام هزاره متفكران بزرگترين مورد در را مردم نظر
ترتيب به داروين و نيوتن و بود گرفته قرار دوم رتبه در اينشتين.ماركس كارل جز نبود
ساخت نشان خاطر انگليس دولتي تلويزيون راديوبودند كرده اشغال را چهارم و سوم رتبههاي
انحراف به را ماركس اصلي ايدههاي بيستم قرن سالهاي تمامي در ديكتاتوري آنكه با":كه
امروز انقلابي ، و مورخ اجتماعي ، علوم دانشمند فيلسوف ، يك مقام در او آثار است ، كشانده
دوم نكته به كه آنجا تا حداقل گفت بايد.است دانشگاهيان و فرهيختگان احترام مورد نيز
.است احترامبرانگيز هم هنوز ماركس:است بيبيسي با حق ميشود ، مربوط
اوج دوران فكري ، مكتب يك مثابه به ماركسيسم اقتصادي و سياسي تئوري كه كرد اعتراف بايد
واقعا يا است بوده ماركس منظور را آنچه اعظم بخش احتمالا.است گذاشته پشتسر را خود
باشد ، بوده او منظور ميبايست قاعدتا يا بوده ، او منظور احتمالا يا بوده ، او منظور
گذاشته بحث به (قانعكنندهاي كاملا صورت به نه چند هر) كافي اندازه به و مطرح تاكنون
براي خوبي معيار اوليه منابع حيرتآور انبوه ميان در ضعف روبه فعاليتي امااست شده
و دانشجويان براي ماركس مورد در كه كتابهايي.نيست ماركس روشنفكري ميراث ارزيابي
و دارد فروش متحده ايالات و غربي اروپاي در همچنان درميآيد تحرير رشته به غيرمتخصصان
تحت كتابي (Verso) ورسو انتشارات اخيرا مثال براي.است راه در تازه عنواني روز هر
.است رسانده چاپ به لندن ، اقتصاد مدرسه استاد دزايي ، مگناد قلم به "ماركس انتقام" عنوان
بسيار موارد درباره بزرگ مرد اين و نفهميدهاند درست را ماركس كه است معتقد دزايي
دانشگاه انتشارات اوت ، درماه.است گفته را حقيقت دانستهاند ، محق را او آنچه از بيشتري
منتشر را وولف جاناتان نوشته "بخوانيم؟ را ماركس آثار امروز بايد چرا" كتاب آكسفورد
طولايي يد سياسي فلسفه تفسير در خصوص به و است لندن دانشگاه استاد كتاب اين مولف.ساخت
موارد درباره بزرگ مرد اين و نفهميدهاند درست را ماركس كه است معتقد نيز او.دارد
.است گفته را حقيقت دانستهاند ، محق را او آنچه از بيشتري بسيار
تا و بود ماركسيست عمر تمام كه برجسته ، مورخ هابسباوم ، اريك يافته انتشار تازه خاطرات
ذكر شايان نيز ماند باقي آن غيرنادم و قدم ثابت عضو آورد ، دوام كمونيسم حزب كه زماني
از آنها همه در تقريبا اما بود دوگانه حقيقت در شد ، منتشر كتاب اين از كه نقدهايي.است
..است معتقد هابسباوم.بود شده تقدير روشنفكري اصول به خدشهناپذير پايبندي دليل به مولف
بسيار موارد درباره او و نفهميدهاند درست را ماركس كه است معتقد نيز او است درست ،.
.است گفته را حقيقت دانستهاند ، محق را او آنچه از بيشتري
كه اقتصادياي نظم ليبرال ، سرمايهداري با رابطه در اسميت آدام كه بگويد كسي است ممكن
.سوسياليسم با رابطه در ماركس كه است برخوردار جايگاهي همان از بوده ، موفقتر مقايسه در
كتاب فروش سايتهاي ديگر و (www.amazon.com) آمازون اينترنتي سايت در جستوجو با
چاپ به عناوين برابر ده تا پنج ماركس مورد در شده منتشر عناوين تعداد كه دريافت ميتوان
دانشكدههاي دانشجويان جستوجوي از سخت كاري روز يك اگر.است اسميت آدام مورد در رسيده
جالب - بود خواهد بيشتر بسيار اسميت به مربوط مطالب كنيد ، فهرست اينترنت در را اقتصاد
در اما.ميدانست اقتصاددان يك چيز هر از بيش و اول وهله در را خود ماركس كه اينجاست
اين در.است صادق قضيه اين عكس انساني علوم و اجتماعي ، علوم زمينه در ديگر ، جاهاي
مفسران و ماركس از اما ;نيست اسميت از خبري داشت ، انتظار ميتوان كه همانطور زمينهها ،
اقتصاد علم به فقط اسميت مطالب حقيقت در چند هر ;ندارد وجود گريزي ظاهرا پيروانش و
با خصوص به ماركس ، مستمر نفوذ گستره است ، شگفتي مايه ميان اين در آنچه.نميشود محدود
داد؟ توضيح را پديده اين ميتوان چگونه.است مدرن اقتصاد علم با آن بيارتباطي به توجه
دشواريهاي به توجه با است؟ كرده حفظ را خود ارزش هنوز ماركس نوشتههاي در چيزي چه
سوالات اين به نميتوان سادگي به است ، داشته مخاطبانش به خود فهماندن در او كه آشكاري
كه ميكند جلوه مجابكننده نويسندهاي است ، كرده اراده خود ماركس جا هر.داد پاسخ
سر بر بيسبب (1848) "مانيفست" پاياني جملات.دارد آستين در را ونغز طنز نكات از انبوهي
جهاني آنها.داد نخواهند دست از را زنجيرهايشان جز چيزي كارگران":است نيفتاده زبانها
هجو براي رشكبرانگيز استعدادي ضمن در "شويد متحد.جهان كارگران.آورد خواهند دست به را
كه ميكند تعريف "مرده كار" را خود تحقيق موضوع (1867- 94) "كاپيتال" در جايي در.دارد
زنده بيشتر چه هر و ميدهد ، ادامه خود بقاي به زنده كار مكيدن با تنها گونه ، خفاش"
نه جملات اين باشيد ، داشته باور ماركس ارزش تئوري به اگر ".ميمكد بيشتري كار ميماند
به را خواسته ، خود ماركس كه گاه هر آريميكند جلوه مناسب و بجا بلكه نشدني فراموش تنها
.است كرده بيان روشني
.بود توانا نيز پيچيده نفوذناپذيري طرز وبه گيجكننده مطالب نوشتن در او حال عين در
اضافه كاپيتال به بعدها بخش اين) بياندازيد "كاپيتال" آغازين صفحات به نگاهي است كافي
شيوهاي به را فني لغات اثر ، اين در او.دريابيد را سخن اين معناي تا (است شده
.دارد را بودنش علمي ادعاي كه ميكند ابداع گيجكننده
معناي ميخواهد خود كه طور هر سپس و ميكشد خط آنها زير اصطلاحات ابهام بر تاكيد براي
كه است اين ميافزايد او آثار بر حاكم مهآلود فضاي غلظت بر آنچه.ميدهد تغيير را آنها
سال در كه نيست چيزي همان احتمالا است ، داشته اعتقاد آن به سال 1844 در ماركس آنچه
آنچه كه است بوده نكته اين به او راسخ اعتقاد ثابت ، اصل تنها:است بوده معتقد بدان 1874
همه از.اوست قبلي گفتههاي با سازگار كاملا و حقيقت با منطبق مطلقا گفته زمان هر در او
سوم و دوم جلد و مانيفست جمله از ماركس ، شده منتشر آثار از بزرگي بخش گذشته ، اينها
ماركس نام به خود انگلس يا شده نوشته انگلس كمك به يا است ، انگلس ويراست يا كاپيتال ،
جهانيان كه دركي براساس انگلس از ماركس كردن جدا بحث خود بنابراين.است نوشته را آنها
.بود دانشگاهي محافل نقل سالها دارند ، ماركس از
نكات بقيه و ميرسد نظر به برجستهتر ماركس اعتقادات در اساسي نكته چهار همه ، اين با
تكامل و حركت قوانين كه داشت اعتقاد ماركس نخست ، .ميگيرد سرچشمه نكته چهار همين از
دوم ، .ميسازند ميسر را بلندمدت پيشبينيهاي كه هستند فراگير و ساده آنقدر جوامع
يا ميدهد ، شكل را جامعه آنچه:دارند اقتصادي ويژگي انحصارا قوانين اين كه بود معتقد
داشت سوم ، اعتقاداست "توليد مادي نيروهاي" ميدهد ، شكل را جامعه كه چيزي تنها واقع در
طبقاتي شديد جنگ صورت به تغييرناپذير گونه به را خود تاريخ پايان تا بايد قوانين اين كه
.كنند بيان
اما است ، آن پيشگويي قدرت است قائل خود فكري نظام براي او كه واقعياي قدرت
خوردهاند شكست ياسآوري طرز به او اصلي پيشگوييهاي
نمايندگي آن هدف تنها كه) دولت و طبقات تاريخ ، پايان در كه بود عقيده اين بر او چهارم
.شود هموار زمين روي بر بهشتي استقرار براي راه تا شوند مضمحل بايد (است حاكم طبقه منافع
شوروي كمونيسم كه ميكنند استدلال لحاظ چه به غربي مدرن مفسران نكات ، اين به توجه با
افتاده ديگ به حليم حول از روسيه كه ميشود گفته عمدتا است؟ شده منحرف اعتقادات اين از
بر فرض ماركس ، تاريخي تكامل قوانين طبق.(ميطلبم پوزش عبارت اين بردن بهكار از) است
كه ميكند پيشرفت سرمايهداري مرحله به فئوداليسم از نقطهاي در تنها جامعه كه است اين
سپس.شود آنها برابر در مانعي به تبديل توليدي ، نيروهاي به خدمت جاي به فئوداليسم
يعني.ميدهد پرولتاريا ديكتاتوري سوسياليسم ، به را خود جاي مشابه روشي به كاپيتاليسم
به آن حيات ادامه بعد به آن از نتيجه در و رسيده نهايت به آن توليدي امكانات كه زماني
مستقيما روسيه اما.گردد تبديل مادي ثروت راه سر بر مانعي به توليد خدمت در ابزاري جاي
بوده مسابقه آغاز شليك از پيش دويدن نوعي اين و رسيد سوسياليسم به فئوداليسم مرحله از
اين كه ميگفت لنين به حتما ميبود زنده ماركس اگر استدلال اين طرفداران بهزعم.است
.نميرسد سرانجام به راه
حقيقي راهرو را خود لنين كه نيست شكي ميگفت؟ چنين بود زنده ماركس اگر واقعا آيا
نوزدهم ، قرن پايان درداشت خود ادعاي اين براي كافي دلايل مطمئنا و ميدانست ماركس
شده مواجه شكست با تاريخ تحول مورد در ماركس قوانين.شد انشقاق دچار سوسياليستي تفكر
كه سود نرخ سقوط از نشانهاي هيچ و ميرفت شكوفايي به رو همچنان كاپيتاليسم.بود
حال در رفاه دولت.نميخورد چشم به باشد ، سرمايهداري دوران پايان مظهر ميبايست
بسيار معيشت حداقل از دستمزدها و ميرفت بهبود روبه كارخانهها شرايطبود شكلگيري
تحولات ، اين به واكنش در.داشت قرار ماركس قوانين با تناقض در همه اينميرفت فراتر
معتقد كه گرفتند قرار دموكراتها سوسيال و اصلاحطلبان طرف يك در.شد انشعاب دچار چپ
بودند بسته صف كساني ديگر طرف در و بخشيد انساني چهرهاي كاپيتاليسم به ميتوان بودند
است ، حقيقت بر مبتني خود بنيادين منطق در همواره كه ماركس نظام ميتوان داشتند اعتقاد كه
انقلابي ويژگي تدريجي ، قول با تقابل در مهمتر همه از و كرد ، بيان نو از و داد توسعه
.كشيد پيش را آن
نابودي بر آيا اصلاحات؟ صف يا انقلاب صف ميگرفت؟ قرار صف كدام در ماركس ميكنيد ، فكر
بمكد؟ كمتري خون ميكرد تقاضا خفاش از مودبانه و ميشد اصلاحطلب يا ميفشرد؟ پاي خفاش
حال عين در اما بود علم اهل و دانشمند يك ماركس كه است درست.مينمايد نامحتمل دوم شق
به رسد چه رفقا با) آمدن كنار و سازش در او ناتواني.بود نيز پرحرارت و انقلابي فردي
سال در مانيفست روسي چاپ پيشگفتار در ماركس گذشته ، اينها از.مينمود بيمارگونه (رقبا
انقلاب براي نشانهاي روسيه انقلاب كه كرد اميدواري اظهار - او شده چاپ اثر آخرين 1882
است ممكن صورت اين در كنند ، تكميل را يكديگر دو هر كه طوري به باشد ، غرب در پرولتري
.گردد كمونيستي تحولي آغازين نقطه سرمايهدارياش ماقبل ويژگيهاي رغم به روسيه ،
آن نه است بوده استاد افكار راستين پيرو او كند ادعا كه داشت حق لنين مطمئنا
.كلهپوك بورژواي سازشكاران
باشد ، چنين ميكرده سعي يا بوده ، ماركس ايدههاي راستين پيرو شوروي كمونيسم اگر حتي اما
در او كه كرد ادعا ميتوان هم هنوز.كرد محكوم تمامي به را ماركس تفكر نميتوان هم باز
.است بوده محق عمده موارد در حتي شايد و موارد برخي
گفتههاي همه ، اين بااست تاثيرگذار بسيار او افكار مختلف جنبههاي كه است اين واقعيت
اثبات براي كه دلايلي از يكي - جهاني بازار رسيدن راه از مورد در او جورواجور و متعدد
ماركس نظريات اثبات براي مثالها بهترين نميتواند - ميكنند ارائه ماركس بودن پيشگو
كساني بسيار از يكي صرفا ماركس و بود شدن جهاني از دورهاي واقعا نوزدهم قرن.باشد
تنها گذشته سال عرض 30 در جهاني پرشتاب پيوستگي هم به.بود شده واقعيت اين متوجه كه بود
در متعاقبا و داشت وجود حدت و شدت با نيز ماركس حيات زمان در كه است روندي سرگيري از
كاپيتاليسم ، در هراسآور توليدي قدرت پيشبيني در ماركسبود شده وقفه دچار سال 1914
و بيسابقه حد تا را نوآوري كاپيتاليسم كه ببيند ميتوانست او.مينمود بديعتر بسيار
استيلا جهان صنايع بر غولآسا شركتهاي كه داشت حق او.انگيخت برخواهد تصوري غيرقابل
اهميت بر درستي به او.(بود او منظور كه روشي به دقيقا نه چند هر) يافت خواهند
(.بود اشتباه آنها نتايج و علل مورد در او محاسبات چه اگر) كرد تاكيد تجاري چرخههاي
خارقالعاده قدرت اينكه مبنيبر ميكرد ، تاكيد آن بر ماركس كه اصلي پارادوكس آن اما
هم كمونيسم ، آن پي در و سوسياليسم ساختن ضروري و ميسر طريق از كاپيتاليسم ، خود توليدي
آب از اشتباه آورد ، درخواهد زانو به را سرمايهداري منطقي ، لحاظ به هم و مادي لحاظ به
ديگران از واضحتر و بهتر كه كند ادعا درستي به ميتوانست ماركس همه اين بادرآمد
اين و دهد تغيير را جهان مادي شرايط ميتواند كجا تا كاپيتاليسم كه است كرده پيشبيني
طلب ماركس مقابل در را غبطه روي از احترام حداقل كه است ديگري چيز بازتاب خود نوبه به
.او فكر بلندپروازي و تفكر دامنه شگفتانگيز گستره:ميكند
اهميت او براي همه از بيش كه مواردي از ماركس اما است باقي خود جاي بر حقيقت اين اما
پيشگويي قدرت است ، قائل خود فكري نظام براي او كه واقعياي قدرت.است بوده برخطا داشته ،
آينده مورد در البته.خوردهاند شكست ياسآوري طرز به او اصلي پيشگوييهاي اما است ، آن
و است كرده اشتباه زمانبندي در فقط ماركس كه كند ادعا ميتواند كسي هميشه كاپيتاليسم
.رسيد خواهد اثبات به او پيشبيني درستي آيد ، سر به سرمايهداري دور وقتي نهايت ، در
را مزيت اين ماركس ، طرفداران توجيهات از ديگر بسياري مثل شكل ، اين به استدلال كردن مطرح
.رسد نظر به باوركردنيتر كه نميشود باعث اما است ، غيرممكن آن بودن خلاف اثبات كه دارد
عاقلانه حذفي البته و ميشود گرفته ناديده طبقه نقش استدلال اين در كه است اينجا مشكل
اما.مينمايد بيمعني مورد اين در بحث كه است شده مبهم آنقدر طبقاتي مرزهاي زيرا است ،
در كاپيتاليسم اگر حتي آن بدون و است ماركس جهانبيني ملزومات از طبقاتي آشتيناپذيري
سازد ، سرنگون را آن بايد كه سازوكاري درآيد ، پاي از رشد نزولي سير و اقتصادي ركود برابر
همزماني اگر جنگ اين اما است ، ماركس فكري نظام اساسي شرط طبقاتي جنگاست شده حذف
انتخاب كسي چه امروز غربي دموكراسيهاي در.است رسيده پايان به اكنون داشته ، وجود
چگونه شركتها كه ميگويد دولت به كسي چه كنند؟ حكومت مدت چه براي و كساني چه كه ميكند
همان يا مزدبگير كارگران است؟ شركتها صاحب كسي چه نهايت در گيرند؟ قرار ضوابط تحت بايد
محكوم را آنها همه از بيش ماركس كه است چيزهايي آن بهرغم ، نه دليل ، به اين و پرولتاريا
دارد ، وجود اهميت بيشترين كه آنجا.بازار و ليبرال سياسي حقوق خصوصي ، مالكيت:ميكند
.است شده مرتكب را خطا بيشترين ماركس
كساني كاهش روبه تعداد از فراتر بسيار را خود گسترده نفوذ ماركسيستي تفكر همه اين با
نيروي ارزش تئوري است ممكن.است كرده حفظ همچنان ميكنند ، قلمداد ماركسيست را خود كه
بسياري اما باشد ، بوده روشنفكرانه فرمايشات خرده بيشتر ماركس اقتصادي دستگاه بقيه و كار
بسيار آن وراي و غرب دانشگاهي محافل در او تفكر عادات و تحليلي خصيصههاي فرضيات ، از
چيز همه تعيينكننده اقتصادي ساختار كه مركزي ايده اين ماركس فكري نظام در.دارند رواج
اين به صرفا خصوصي مالكيت حق مثلا ديدگاه ، اين طبق.است بوده زيانآور بهخصوص است ،
يا حق هر مورد در نكته همين.ميكند خدمت بورژوازي توليدي مناسبات به كه دارد وجود دليل
پايههاي حقوقي چنين كه ايده اين.ميكند صدق ميشود ، يافت جامعه در كه سياسي آزادي
است ديگري سلاح صرفا و توهم يك نيز اخلاق خود و نيست بيش توهمي دارند ، عميقتري اخلاقي
اين را ما وظيفه بالاترين كمونيستي اخلاق":ميگويد لوكاچ كه طور آن).حاكم طبقه براي
طلب ما از انقلاب كه است قربانياي بزرگترين اين...كنيم عمل خبيثانه كه ميداند
(".ميكند
آن كه زماني تا هستيم ، "سيستم" فريبخوردگان صرفا ما:ميشود گرفته هيچ به بشري نهاد
.كنيم انكار يكسره را
علوم و انساني علوم بقيه ادبيات ، تاريخ ، مورد در ميگردد اطلاق اخلاق اصول به آنچه
موضوعات نه را آنها همه سنتي ، طور به "فقيد ماركسيست".ميكند صدق نيز اجتماعي
يك از هرگز.ميكند تلقي اجتماعي سيطره متفاوت اشكال بلكه روشنفكري بيغرضانه پژوهشهاي
.است كاري چه انجام حال در ميكند فكر كه نپرسيد فيلسوف يا معمار نمايشنامهنويس ، نقاش ،
محكم:مشغولند كاري به ميدانيد خوبي به بيفكنيد ، آنها آثار به نگاهي آنكه از پيش حتي
را دانشگاهي محيطهاي از وسيعي بخشهاي فكري ساختار اين.حاكم طبقه حكومت پايههاي كردن
در خصوص به است ، درآورده خود سيطره تحت متحده ايالات در بهخصوص و غربي اروپاي سراسر در
نه سيطرهاي چنين نتيجه.است نشده ختم حوزه اين به صرفا چند هر ادبي ، مطالعات زمينه
است بوده نفسي به اعتماد و روشنفكري گفتمان براي فرصتهايي رفتن دست از كه حكومت تباهي
ويژگيهاي ديگر از.كند ايجاد خود جوان دانشجويان در بايد ليبرال آموزشي نظام يك كه
عنوانش ، بهرغم "كمونيست مانيفست" كتاب.است آن بودن اتوپيايي عميقا ماركسيستي تفكر
بگوييم ، بهتر يا قدرت ، كسب براي برنامهاي بلكه نيست كردن حكومت شيوه براي برنامهاي
پوياييهاي و كاستيها بر است تفسيري بيشتر رو ، اين از.است قدرت انتقال آگاهانه مشاهده
نداده را زحمت اين خود به ماركس مكتوبش ، آثار ديگر يا مانيفست ، جاي هيچ در.كاپيتاليسم
ارائه توصيفي ميكند ، دفاع آن از كرده ، پيشبيني آن كه كمونيستي واقعي كاركرد از كه است
حوزه يك در نيست مجبور كس هيچ كمونيستي جامعه در":ميگويد قدر همين بار يك تنها.دهد
اين ترتيب بدين و ميكند تعيين را عمومي توليد ضوابط جامعه...بپردازد فعاليت به خاص
صبح ديگر ، كاري به فردا و شوم مشغول كاري به امروز كه ميسازد فراهم من براي را امكان
نقادي به شام از پس و ببرم چرا به را گله عصر كنم ، ماهيگيري بعدازظهر بروم ، شكار به
ماهيگير ، شكارچي ، يك به تبديل اينكه بدون ميخواهد ، دلم كه طور همان درست ;بپردازم
كه طور همان يا عصرها فقط كه بود خواهد راضي هم گله آيا اينكه ".شوم منتقد يا گاوچران
سطور اين خواننده كه است بيشماري ازسوالات برود ، يكي چرا به ميخواهد دلشان مردم
چيزي آن تمام تقريبا كاريكاتور اين اما.ميشد پرداخته آن به بيشتر كاش.ميكند آرزو
.است گفته عمل در كمونيسم مورد در ماركس كه است
كاپيتاليسم در را آنها وجود ماركس كه كرد استنتاج چيزهايي آن نبود از بايد را بقيه
الي و خصوصي مالكيت خودبيگانگي ، از يا اليناسيون استثمار ، نابرابري ، مثل:ميكند محكوم
.آخر
غير چه بدانند ماركسيست را خود چه شدن ، جهاني امروزي مبارز منتقدان كه است توجه شايان
فعلي اقتصادي نظم براي مدوني جايگزين هيچ آنها.گرفتهاند پيش در را مشابه روشي آن ، از
وجود هرگز كه شدن صنعتي ماقبل طلايي عصر از دادن سخن داد با عوض در.نميدهند ارائه
و اجتماعي بيعدالتي زيستمحيطي ، تنشهاي از عاري ناكجاآبادي به است ، نداشته خارجي
خود به روشن شكلي هرگز جايگزين ، آينده اين.ميشوند متوسل ماركدار ورزشي لباسهاي
چيزهاي شدن جهاني مخالفان اين ، علاوهبر.نميگردد ارائه بررسي براي يا نميگيرد
توسل خشونتآميز ، لفاظيهاي جانب ، به حق خشم.بردهاند ارث به ماركس از را بيشتري
بزرگ ، شركتهاي خواندن صفت شيطان ،(مقابل طرف "خشونت" به واكنش در) خشونت به عامدانه
بيقراري مبارزاتي ، شور تدريجي ، اصلاحات تحقير قربانيان ، و استثمارگران به جهان تقسيم
و مصالحه به نسبت بدگماني ،"ليبرال آزاديهاي" و "حقوق" از بيزاري دموكراسي ، به نسبت
مبتني اقتصاد طرفداران استدلالهاي (كودكانه سادهلوحي يا) رياكاري دانستن مسلم و سازش
.است ماركسيسم با آنها مشترك وجوهات از نشان همگي بازار بر
آن ماركس.است چنين نيز ماركسيسم.است شده توصيف سكولار مذهب يك بارها ضدجهانيسازي
سياسي نظامهاي.بود ايمان يك بنيانگذار بلكه ;نبود دانشمند يك ميكرد ، ادعا خود كه طور
او مذهب اما.احتضارند حال در يا مردهاند است ، بوده آنها الهامبخش وي كه اقتصادي و
.ميدهد ادامه خود حيات به همچنان كه است وسيع كليسايي
بورژوازي پنهان جذابيت
بود؟ هم ماركس ، ماركسيست آيا
قوچاني محمد
چنين را ماركس كارل اتاق جولاي 1871 در 18 "ورلد نيويورك" آمريكايي روزنامه خبرنگار
:ميكند توصيف
كه بود شده درست سهام دلال يك براي شدم راهنمايي آن به مصاحبه شب كه پذيرايي اتاق"
آسان امكانات با راحت اتاق يك ايناست خوشبختياش دنبال به حالا و بود برده را بهرهاش
منظره از زيبا تصوير يك.ندارد وجود آن در باشد مالكش مشخصه كه را چيزي اما.است
بوي لحظه يك.است ماركس مليت كننده تداعي نوعي به كه دارد وجود ميز روي بر راين رودخانه
1.خورد مشامم به نفت
:است داده نشان شده ، پنهان اتاقش در ميشمرد دشمن ماركس آنچهرا هر آمريكايي خبرنگار
لجن و لاي همان نهايت در نظم مقدس سپاه سرسبد گل..نظم آيين ، خانواده ، مالكيت ، "
2.است بورژوايي جامعه منجلاب
و ميهن ميخواهند كه ميكنند سرزنش را كمونيستها":بود نوشته مانيفست در ماركس _ 1
آنان از ندارند را آنچه نميتوانيم ماندارند ميهن كارگران.براندازند را ملت
دهنده نشان كه كارلماركس كار اتاق در راين رود تصوير آن از گذشته اما 3.بازستانيم
:بود نوشته پروس نخستوزير به نامهاي در زماني او كه ميدانيم بود او آلماني مليت
مترقيانه اقدامات از پشتيباني به (ماركس كارل سردبيري به) تزايتونگ راينيش روزنامه"
فرانسه از ستايش به همواره ماركس 4.داد خواهد ادامه آلمان بقيه به آن تعميم و پروس
.ميستود را آن پياپي انقلابهاي و ميدانست مدرنيته سياسي رشد نماد را فرانسهبود شهره
او وطني جهان حساب به را فرانسه به ماركس علاقه اين باشند داشته عادت ماركسيستها شايد
قرار خطر در هنگام به ماركس كه نبريم ياد از اما بگذارند ميخواند بيوطني آنچه يا
توجهات هدايت او روزنامه رسالت نخستين":گفت و نوشت مقالهاي آلمان در روزنامهاش گرفتن
5.برانگيزد را آلماني ليبراليسم يك فرانسوي ليبراليسم جاي به تا است آلمان سوي به
كرد نقد نيز را متوسط طبقه فرهنگ از ديگر پايهاي مليت مفهوم نفي با همزمان ماركس - 2
جنبش بزرگترين كه گونهاي به بود ستيز مذهب حد چه تا او كه ميدانيمبود مذهب آن و
.كرد رهبري را بزرگ اديان پيدايش از پس كافران
برخي هنوز كه است گزنده چنان آن ميشود نقد مومنان سوي از همواره كه او معروف جمله
.ميكنند مجازات آن تكرار سبب به را روشنفكران
اگر شد خواهيد شگفتزده اما تودههاست افيون دين گفت هگل حق فلسفه نقد در كه آنجا
و شد انتخاب محل كليساي عضويت به ميخواند ، تايمز روزنامه روز هر ماركس":كه دريابيد
گام عقب در دوستانش و دختران و زن و جلو در خودش كه حالي در بود خوب هوا كه يكشنبههايي
6.ميرفتند...خانوادگي گردش براي برميداشتند
باور ميدانست دزدي را مالكيت كه پرودن حرف به.بود نيز مالكيت سرسخت دشمن ماركس - 3
ميان از را شما مالكيت داريم قصد كه ميكنيد سرزنش را ما":ميكرد تكرار را آن و داشت
اساس بر كه فرماني در 10 همچنين ماركس 7.است همين ما قصد:است چنين دقيقا.برداريم
در اين.بود شده ارث حق لغو و اموال مصادره خواستار بود كرده تنظيم كمونيست مانيفست
پدري ميراث روي چقدر ماركس كه":است شده متذكر او زندگينامهنويسان از يكي كه است حالي
كه ميخواست مصرا داشت اشتغال وكالت به كه...خود شوهرخواهر از پيوسته و ميكرد حساب
را (ارث لغو) سوم فرمان اين (ماركس همسر) جني.وادارد او سهم پرداخت به را مادرش
ديگر سوي از 8ندارد انطباق آنان شخصي وضعيت با كه بود معتقد ولي ميپنداشت عادلانه
اين معمولا و است بوده مورخان توجه مورد او زندگي در همواره ماركس غار يار انگلس نقش
عيار تمام سرمايهداري انگلس فردريش كه نميداشتند پنهان (ماركسيست مورخان حتي) مورخان
انگلس كه افزودهاند هميشه اما مورخان.است برده ارث به پدر از را سرمايه كه بوده
در سرمايهداري" تركيب ميشود آشكار ترتيب بدين.كرد خرج كارگران راه در را سرمايهاش
گاه در انگلساست پيوسته وقوع به يكبار حداقل و نيست غلطي تركيب "سوسياليسم خدمت
نوشت انگلس براي را زندگانياش بد اوضاع ماركس وقتي يكبار.بود ماركس پناهگاه بيپناهي
خود بخت تو كه رسيده فرا آن وقت":افزود فرستاد ، ماركس براي ليور مبلغ 40 آنكه ضمن او
(هلند در ماركس پولدار خويشان) هلنديات بستگان از يكي يا (مادرت) پيرزن پيش را
9.بيازمايي
ماركس ميكرد؟ راهنمايياش چنين او كه بود نوشته چه انگلس براي ماركس مگر اما - 4
از را بچهها مثلا برسانم حداقل به و دهم كاهش را خود مخارج بخواهم اگر حتي":بود نوشته
تنها و كنم مرخص را كلفتها و گزينم مسكن پرولتاريايي خانه يك در و بياورم بيرون مدرسه
دكانداران به قرضهايم پرداخت براي خانهام حراج از حاصل درآمد هم باز بخورم سيبزميني
.بكشم ديگر لانه به را خود رخت زياد دردسر بدون بتوانم تا نميكند كفايت محلي طلبكاران و
آرامش ساعتي و گزينم اقامت فقيرنشين محله..در كه نبود مهم برايم بودم تنها اگر..
براي و دارد وخيمي عواقب زنم براي دگرگوني چنين ليكن.بپردازم نوشتنم كار به تا بيابم
10.نيست سودمند ميگذرانند را نوجواني دوره كه نيز دخترانم
يك هرگز است نوشته آمريكايي خبرنگار آن كه همانگونه ماركس ميشود مشخص ترتيب بدين
اما خواند پرولتاريا طرفدار روشنفكري را ماركس بتوان شايد.است نبوده واقعي كارگر
نه ميخوانند بورژوازي نمايندگان را روشنفكران درستي به ماركسيستها كه نكنيد فراموش
ممكن كه) باشد انقلابي روشنفكري آنكه از پيش معنا يك به ماركس ديگر سوي از.پرولتاريا
يكي كه لهلان مك ديويد.بود ليبرال روشنفكري (شوند تقديس ماركسيستها برخي سوي از است
سردبيري به) جديد راين روزنامه":است معتقد نوشته را ماركس زندگينامههاي مشهورترين از
انتشار نخست ماههاي طول در (ماركس)..ناميد دموكراسي ارگان را خود...(ماركس
طبقه كردن آزاد زمينه در منحصرا و نكرد اشارتي كارگر طبقه سياست به واقع در روزنامه
ولي شد پيروز اتريش و فرانسه در ارتجاع...سال همان پاييز در...داشت فعاليت بورژوا
نامزدهاي پشتيباني از و بود بورژوازي پيشرفته عناصر با همياري انديشه در هنوز ماركس
طبقه پشتيبان هرگز ماركس گفت نميتوان ورزيد11 خودداري انتخابات در كارگر طبقه منفرد
كارگر طبقه از مديحهسرايي به و ستوده را پاريس كمون بارها او كه چرا است نبوده كارگر
او ميخوانيم ورلد نيويورك روزنامه با ماركس مصاحبه در كه گونه همان اما است پرداخته
شورش و قيام ميدهد جواب سريعتر و مطمئنتر مسالمتآميز اعتراض كه جايي در":بود معتقد
.است كرده تقبيح را آن ماركس كه است ليبراليسمي همان رمز اين و 12.است ديوانگي
تمام":مينويسد مانيفست در كه وقتي ميسازد ويران بنيان از را خانواده اما ماركس _5
رواج را زنان اشتراك ميخواهيد كمونيستها شما اما برميآورند بانگ يكصدا بورژوازي
عهد از تقريبا اشتراك اين دهند رواج را زنان اشتراك ندارند نيازي كمونيستها...دهيد
كمونيستها به ميشد كه اتهامي يگانه حالت بهترين در سان بدين...است داشته وجود كهن
اشتراك زنان ، رياكارانه و پنهان اشتراك جاي به دارند قصد آنها كه است اين آورد وارد
به را متوسط طبقه و است روسپيگري مخالف آشكارا ماركس 13.دهند رواج را زن آشكار و رسمي
كه داشتهاند تاكيد نكته اين بر مورخ دو حداقل اما.ميكند متهم روسپيپروري و روسپيگري
خانه در پرولتاريا طبقه از خدمتكاري ماركس نميكنيد اشتباه !آري) خانهاش خدمتكار با او
روزهاي گردش به را خانوادهاش ماركس كه هنگامي":است داشته نامشروع رابطه (است داشته
حمل را ديگر خردهريزهاي و غذا سبد ديگران سر پشت در چاق و كوتاهقد زني ميبرد يكشنبه
دهقاني تباري و...ميناميدند لنشن را او خانواده در كه بود دموت هلن زن اين.ميكرد
همسر اشرافي خانواده) وستفالن فون خانه به پرستار دختر بهعنوان سالگي هشت در.داشت
كارگر او..نميدادند او به مزدي ولي ميكردند نگهداري او از بود پيوسته (ماركس
اداره...را خانواده بودجه بلكه ميكرد ، نظافت و آشپزي تنها نه كه بود سختكوشي بسيار
خانواده ، زندگي دوران تاريكترين در...نپرداخت او به شاهي يك گاه هيچ ماركس.ميكرد
و ميكردند زندگي اتاق دو در خانواده همه.گشت باردار او از و شد ماركس معشوقه لنشن
مخفي انقلابياش بيشمار مهمانان از بلكه زنش از تنها نه را لنشن وضع بود مجبور ماركس
به نزديكي براي انگلس چون كه بود ماركسيست اشرافزادهاي اما ماركس همسر 14.دارد نگه
ماركس خيانت اين از نامهاي در او.زد پا پشت خود خانواده اشرافي طبقه به كارگر طبقه
"شدند سپرده فراموشي به مصائب آن با مقايسه در و است انتظارم در كه بزرگي بلاي" بهعنوان
دامان بر را لكه اين بود مايل ماركسيستها همه چون نيز او گويي.است كرده ياد
فرزند نام.گيرد ناديده آگاهانه زنها آزادي و انسانها برابري مدافع بزرگترين
.دادند كارگر طبقه از خانوادهاي به را او و گذاشتند دموت فردريك را ماركس نامشروع
تا نوشت او نام به مقالاتي جمله از) بود كرده وفاداري ماركس براي عمر همه در كه انگلس
عمر پايان تا كه حالي در و كرد خودگذشتگي از نيز بار اين (كند حل را ماركس مالي مشكل
نامشروع فرزند ترتيب بدين.است فرزند آن پدر او كند اعلام كه پذيرفت بود ، نكرده ازدواج
در روح يك دو اين اينكه نه مگر ميكرد؟ فرقي چه راستي به و شد انگلس فرزندخوانده ماركس
سياسي 200 جنبش بزرگترين و دميدند تاريخ در را واحد روح آن زودي به كه بودند بدن دو
آوردند؟ وجود به را ماركسيسم يعني اخير سال
به خانوادهاش اعضاي ديگر درباره را بورژوايي آداب خدمتكارش از گذشته اما ماركس _ 6
مرگ با پدري ارثيه.بود تابستان 1864 در ماركس بورژوايي زندگي اوج دوران.ميآورد اجرا
گفته همواره كه مادري و بود شده آن لغو خواستار مانيفست در كه حقي.شد او آن از مادر
به ميپرداخت ، آن اندوختن به (كاپيتال كتاب) سرمايه نوشتن جاي به پسرش كاش اي بود
ليور و 1000 پدري ارثيه ليور با 700 كرد گوش مادرش حرف به ماركس.شدند عزيز يكباره
:نوشت دايياش به چنانكه آمد بالاتر فقر خط از گذاشت ارث به او براي كه دوستي پسانداز
بهويژه آمريكايي سهام روي بيشتر افتادهام بازي بورس به كه كنيد باور نميتوانيد"
تاكنون 400 طريق اين از ميكنم ، سرمايهگذاري است نمو و رشد حال در قارچ مثل كه انگليسي
و نميبرد زيادي وقت مالي عمليات گونه اين.داد خواهم ادامه هم باز بردهام سود ليور
به ماركس تدريج به انداخت16 خطر به را مبالغي رقيب پول كشيدن بالا براي ميتوان
ميساخت ثروتمند را او كه نبود كار اين كه تفاوت اين با بازميگشت خود بورژوايي خاستگاه
حريم نگهبان هنگام اين در ماركس.ميبخشيدند را موقعيتي چنين او به بورس و ارث بلكه
اجازه دوستانش به" و كرد مخالفت دخترانش آموزش با محافظهكاران چون او.بود خانواده
17.بشنوند دخترانش مبادا بخوانند هرزه تصنيفهاي خانهاش در كه نميداد
بودند او خود انقلابي محيط از كه را...خواستگاران" شد آنان ازدواج نوبت كه هنگامي
درباره اما شود انقلابي مردان با دخترانش ازدواج مانع نتوانست البته ماركس "ميكرد رد
و پرودن] است باكونينيست آخرين لافارگ و پرودنيست آخرين لونگه ، ":ميگفت دامادهايش
".ببرد را دوشان هر مردهشوي [بودند چپ آنارشيسم و سوسياليسم اوليه رهبران از باكونين
***
پيامآور ميدانستند آنان.داشتند گرامي را ماركس عزاي نفر يازده تنها مارس 1883 در 17
:بود بورژوا يك خود چگونه بورژوازي مظاهر همه ريشهكني
آنگاه اما اشراف ريگ مرده را ارث و ميدانست دزدي را مالكيت.بود مالكيت مخالف ماركس _
.نكرد دريغ آن از كامجويي در يافت دست ارث به خود كه
ما بورژواهاي":ميگفت و ميكرد دفاع مرد و زن برابري ازبود بردهداري مخالف ماركس _
كه معمولي روسپيهاي نيستند قانع خود پرولترهاي دختران و همسران داشتن اختيار در به كه
لحظهاي خود اما 19.ميبرند غريبي لذت نيز يكديگر زنهاي كردن اغوا از دارد خود جاي
.نكرد دريغ خويش پرولتر اغواي در
تنها گويي كه ميكرد توصيف چنان را كار و ميدانست ثروت اصلي منبع را كار ماركس _
همان او پس نزد پينه هرگز ماركس دستهاي اما ميداند كارگر را پينهزده دستان صاحبان
.نبود كارگر يك هرگز است گفته خبرنگار آن كه گونه
.است خوانده ماركسيست را خود فرانسه در سياسي حزبي رسيد خبر كه بود زنده هنوز ماركس
20.نيستم ماركسيست من دستكم صورت اين در" است گفته كنايه به گويي
.است خويش مفسر بزرگترين خود او هنوز ماركس مرگ از سال از 100 بيش گذشت با ترتيب بدين
هرگز اما بوده بزرگي سياستمدار يا اقتصاددان فيلسوف ، او چه اگر ميدانست خوبي به كه چرا
.است نبوده ماركسيست
:ارجاعات و منابع
كارل _ 2*ايران1381 روزنامه _ بيطرف منصور ترجمه تاريخ ، با مصاحبه:ماركس كارل _ 1
مانيفست:ماركس كارل _ ص 273 مركز1377 نشر _ پرهام باقر ترجمه برومر ، هجدهم:ماركس
صص آگه1380 ، نشر _ عباديان محمود و مرتضوي حسن ترجمه [سال از 150 پس]
:آتيه نشر شيخاوندي داور ترجمه _ مبارز خانواده يك سرگذشت:پيترز.ج.ف _ 2984_ 299
:فرزان نشر _ شيرازي جمشيد ترجمه _ روشنفكران:جانسن پان _ 6*همان _ ص 595 1379 ،
_ همان11 _ ص 17310 منبع 4 ، _ همان9 _ 8*ص 295 منبع 3 ، _ ص 1447 1376
*منبع 1 _ 12*ص 46 پرسش 379 ، نشر _ دستغيب عبدالعلي ترجمه ماركس ، كارل:مكلهلان ديويد
_ همان17 _ ص 14816 منبع 4 ، _ ص 14715 منبع 6 ، _ ص 29814 منبع 3 ، _ 13
ترجمه ماركس كارل:وين فرانسيس _ ص 29820 منبع 3 ، _ همان19 _ ص 14518 منبع 6 ،
ص 7 ققنوس1381 ، نشر رويگران ، شيوا
فرهنگ حاشيه
فضا پديدارشناسي و انساني جغرافياي *
دپارتمان در ديباج موسي سيد دكتر جاري سال ماه دي سوم در:اكرمي الميرا انديشه ، گروه
جغرافياي" عنوان تحت سخنرانياي مدرس تربيت دانشگاه انساني علوم دانشكده جغرافياي
علم تعريف ضرورت بيان از بعد سخنراني اين در او.كرد ايراد "فضا پديدارشناسي و انساني
جغرافيايي فضاي درباره آن ، موضوع و انساني علوم ساير ميان در آن جايگاه تبيين و جغرافيا
فضاي يا (زمين روي فضاي) فضا دادن قرار هلال بين":داشت اظهار چنين پديدارشناسي
بابين ما.نيست موضوع جغرافيايي فضاي ديگر ، پس اين از كه نيست معني اين به جغرافيايي
جغرافيايي فضاي به فضا عام تجربه كه ميكنيم رها را تلقي طرز اين تنها دادن قرار هلال
خام پذيرش جغرافيايي ، فضاي پذيرش پس اين از.ميشود پديدار چنيني اين موجودي عنوان به
فضاي به كه آنچه هر و فضا.داشت خواهد همراه به را اصيلتري پرسشهاي و بود نخواهد
ادراك مضمون عنوان به تنها انساني جسم عنوان به من بدن جمله از ميگردد باز جغرافيايي
دست از آن طبيعي موقف در را مكان من مكان ، دادن قرار هلالي بابين.وجوددارد مشخص تجربي
اما توست و من از خارج مكان ، البته.ندادهام دست از نيز را جغرافيايي مكانندادهام
".ميبندد صورت استعلايي واكنش و كنش طريق از تو و من ضمير در مكان از ما تصويب و فكر
مورد را فضا يا را مكان وجود پرسنده ، ضمير ضمير ، يك عنوان به من":افزود ادامه در وي
نظرمان به كه همانگونه به مكان آيا.ميدهم قرار هلالين در را آن و ميدهم قرار سوال
و ميكنيم زندگي مكان در پيوسته مااست همان - است بسيطپذير امري اينكه مثلا - ميآيد
ميدهيم ، قرار هلالين بين در كه مكان همين و نداريم ديگر جاي به فراري راه مكان از
مكان آيا ميشود مطرح بنيادي سوال اين حال.نميشود جدا ما زندگي از و هست ما با همچنان
عقيده به دارد؟ پديدهاي اعتبار تنها نميدهد ، جدايي فرصت هيچگاه ما قصدي شعور به كه
از غيبت اين.كنيم غيبت مكان از نميتوانيم دهيم قرار هلالين در را مكان چنانچه من ،
".است يافتن را مكان مكان ، براي مكان ، يافتن براي و است مكان به يافتن توجه براي مكان
يعني ما موضوع در.است شعور زندگي تفسير شعور ، اصيل تحليل":گفت ادامه در ديباج دكتر
شعور بنيادي تكثرات در كه است مكاني همواره كه ميكند مكان قصد شعور گفت ، ميتوان مكان
توجه چه فردي توجه چه است ، مكان در مجذوب همواره ما توجه طبيعي موقف در.ميشود پيدا
و كند تامل مكان درباره ميتواند كه است ضمير ذات از اين صورت هر به اما.انساني نوعي
ضميري ادراك در تفحص طريق از ميبايد همين براي پس.يابد موضوعي توجه آن به نسبت
مكان از ما "طبيعي موقف" در.بيابيم را آن و كنيم تفحص جدي صورت به را مكان استعلايي
"فلسفي موقف" يك از فلسفه كه حالي در ميشود ناشي جغرافيا (زميني مكان يا) جغرافيايي
و جغرافيايي اشياي به ترديد "طبيعي موقف" در.ميآيد وجود به جغرافيايي مكان به نسبت
.نيست جغرافيايي منظر
آنكه بدون كنند ملاحظه را بخش هر ميتوانند ما اذهان كه هستيم جغرافيايي در ما انگار
".يابد تغيير جغرافياست در كه آنچه عيني طبيعت
عيني و دقيق قوانين مضمون به كه دارد را آن قابليت و دارد وجود زمين":گفت پايان در وي
فلسفه هوسرل عقيده تابع.است معقول و دارد وجود فينفسه جغرافيايي عيني عالم.درآيد
.شود آغاز بسيط نحو به جغرافيا علم مانند نميتواند آن.جغرافياست علم از متمايز جغرافيا
آمد حسيني رفت اشعري *
عهده به را او مطبوعاتي معاونت ميرسليم مصطفي ارشاد وزارت دوران در كه اشعري علياكبر
آن از پس و رفته سيما و صدا تحقيقات مركز به خاتمي دولت دوران در آن از پس و داشته
پس ظاهرا.داد استعفا انتشارات اين مديريت از داشت ، عهده به را سروش انتشارات مسئوليت
لاريجاني علي نهايتا پيش هفته گذشته سال در اشعري استعفاي با موافقت عدم بار چند از
برگزار اشعري جاي به حسيني معارفه مراسم هفته همين شنبه و است پذيرفته را او استعفاي
سروش ماهنامه سه انديشه ، حوزه در فصلنامه يك كتاب نشر بر علاوه سروش موسسه:است شده
و سروش نامه هفته آن بر علاوه.ميكند منتشر نيز كودكان سروش و نوجوان سروش بانوان ،
موسسه اين انتشارات جزو شده تبديل هفتهنامه به ماهنامه از اخيرا كه هم جوان سروش مجله
تدوين به اهتمام نميتوان چند هر ;ندارد درخشاني انتشارات كه سالها كتاب حوزه در.است
دليل به اشعري استعفاي ظاهرا.گرفت ناديده هم را "آثار فرهنگ" دوره چون كتابهايي
آخرين.است بوده بالاتر مسئولان نشده برآورده توقعات با درگيري و فراوان مالي مشكلات
.دانست "كتاب كاروان" برنامه ميتوان را موسسه پرهزينهاين برنامه
كمونيستها با منازعه
شيريان سادات مريم:ترجمه
:عزيز براكه
را اتحاد برنامه بر من حاشيهاي يادداشتهاي كه هنگامي و كني لطف من به اميدوارم
نگاهي نيز آنها تا ببري نيز وليبكنيخت بيل آور ، گيب ، نزد را نوشتهها اين كردي ، مطالعه
.بيندازند آن به
خاطر همين به.كنم كار ميدهند اجازه پزشكان كه حدي تا مجبورم و است شلوغ بسيار سرم
حال هر به اما."لذت" از غير به داشت همراه به چيزي هر برايم طويلي موعظه چنين نگارش
دچار مينويسم برايشان را متن اين كه من حزبي دوستان تا بكنم كاري هر من كه است لازم
كوتاهي اعلاميه شد برگزار اتحاد كنگره آنكه از پس داريم خيال انگلس و من.نشوند سوءتعبير
فاصله شده اعلام برنامه اصول با موضعمان كه كنيم اشاره مطلب اين به آن در و كنيم منتشر
.نيست ساخته دستمان از كاري مورد اين در و دارد زيادي
در شده ، كمتوجهي _ نادرست كاملا عقيدهاي _ عقيده يك به كه چرا است ، ضروري كار اين
به جنبش ما آنكه حال آنند ، پرورش حال در تمام پشتكاري با حزب واقعي دشمنان كه حالي
.ميكنيم هدايت مخفيانه را (آلماني دموكرات سوسيال كارگران حزب) ايشناخ حزب اصطلاح
مسئول مرا همچنان است شده چاپ اخيرا كه [آنارشي و باوري دولت] روسي كتاب يك در باكونين
كه قدمي هر مسئول مثال براي بلكه حزب ، برنامههاي تمامي مسئول تنها نه ;ميداند
با حتي كه نيست من وظيفه وانگهي.است برداشته توده حزب با همكارياش ابتداي از ليبكنيخت
.ببخشم رسميت است ايراد پايش تا سر نظرم به كه برنامهاي به سياسي سكوت
از "رفتن فراتر" اگر حتياست برنامه دوجين يك از بهتر واقعي حركت يك جهت در قدمي هر
بايد حداقل نفر يك ندهد ، اجازهاي چنين شرايط و نباشد امكانپذير ايشناخ برنامه
را برنامه اصول است بهتركند منعقد مشترك دشمن عليه عكسالعملي منظور به موافقتنامهاي
مشترك فعاليت يك انجام براي مناسب شرايط شدن فراهم تا را آن اينكه جاي به) كنيم مدون
عطف نقاط مهمترين درك به آن طريق از بتوانند افراد تا (بياندازيم تاخير به حزبي
.بيايند نايل حزب فعاليت سطح سنجش براي وسيلهاي بهعنوان
آنها به پيش از اگر.آمدند ميدان به كرد مجبورشان شرايط كه آنجا از لاسالين رهبران
كشيدن يا و برنامهريزي با احتمالا بزنند ، چانه نيز اصول سر بر بايد كه ميشد گفته
اجازه آنان به كار اين جاي به.ميشدند درگير عوام از سازماني تشكيل منظور به نقشهاي
بي ترتيب اين به.بدانند الزامي كس هر براي را احكام اين و شوند مسلح احكام به دادند
.داشتند كمك به نياز خود كه شدند كساني تسليم شرط و قيد
فرصتي هيچ ديگر احزاب تا كند خفه مشتاقانه را انتقادات تمامي ميخواهد آدم مطمئنا
.ميكند ارضا را كارگران حقيقي ، وحدت تنها كه ميدانند همه.باشند نداشته عكسالعمل براي
جز به برنامه.است شده گرفته كم دست آني موفقيت اين كه پنداشت چنين اشتباها نبايد اما
چاپ فصل آخرين زودي به.نميخورد دردي هيچ به است قائل لاسالين شروط براي كه تقدسي
تعويق به فرانسه دولت تحريم خاطر به آن چاپ.فرستاد خواهم برايت را سرمايه فرانسوي
دستت به قبلي بخش شش آيا.شد خواهد آماده بعد هفته اوايل يا هفته اين در اما افتاد ،
هم او براي را آخر فصل ميخواهم بفرست ، برايم را بكر برنهارد آدرس لطفا است؟ رسيده
.بفرستم
حال به تا مثال براي.دارد كارهايش انجام در غريبي و عجيب روشهاي فولكسشتات كتابفروشي
.است نرسيده دستم به هم (كالون در كمونيستها محاكمه) خودم كتاب از نسخه يك حتي
ماركس كارل تو ، براي آرزوها بهترين با
|