شد منفجر دنيا و...
است خوبي چيز ايمان
است مرده باز چشمان با پرندهاي
هنر حاشيه
شد منفجر دنيا و...
كارگردان روايت برجبه دو "حلقهها ارباب"
ميشوند زيادتر فيلم اين در فشارها اساسا و است اولسياهتر فيلم به فيلمنسبت اين
ميكنند بعديآماده فيلم بزرگدر پايان رابراي خود شخصيتها همه اصل در
جكسن پيتر
ميرزابيگي نگار:ترجمه
گفتهاند من به مردم از بسياري.است بوده خوب بسيار "دوبرج" فيلم برابر در مردم واكنش
.داشتم را شنيدنش آرزوي كمابيش كه چيزي.دارند دوست بيشتر هم اول فيلم از حتي را آن كه
اولين منتظر.نديدهام تماشاگران با را فيلم هنوز و ندارم آن از پيشزمينهاي هيچ اما
در كه ميكنم فكر.ميبينم تماشاگران با را آن كه است باري اولين زيرا هستم عمومي اكران
و شروع واقع در زيرا.بود خواهد قسمت سختترين هميشه مياني قسمت ساختن گانهاي ، سه هر
نگاه اپيزود پيچيدهترين چشم به گانه سه هر مياني قسمت به هميشه من.ندارد مشخصي پايان
در و ميافتند راه به خواستهشان دنبال به ياران.ميشود آغاز اول قسمت در سفر.ميكنم
.ميكند وارد صحنه به را آنها دوباره فيلم اين.ميشوند جدا هم از اول فيلم پايان همان
فيلم به نسبت را فيلم ساختار كه ميكنيم ، دنبال را متفاوت داستاني خط سه ما واقع در
نزديكتر و نزديكتر هم تاريكي نيروهاي طرف يك از اما.ميكند پيچيدهتر كمي اول
اساسا و است سياهتر فيلم اين.نيست اول فيلم آساني به رفتن جلو و ادامهدادن.ميشوند
آماده بعدي فيلم در بزرگ پايان براي را خود همه و ميشوند زيادتر فيلم اين در فشارها
نظر بهدارند وجود هم فيلم در داشتند وجود كتاب در كه كليدي اپيزودهاي بيشترميكنند
فيلم در صحنههايي مطمئنا.آنهاست كمحجمترين "تالكين" كتاب سه بين در دوم كتاب من
را جديدي شخصيت "گلوم" آوردن وجود به با فيلم اين در ما.ندارد وجود كتاب در كه هست
اصلي موضوع دادن گسترش و بسط با را آن كه هست فيلم در موضوعات بسياري و كردهايم اضافه
"آرون" شخصيت.اول فيلم در "ليوتايلر" شخصيت مثل مثلا.آوردهايم وجود به كتاب در موجود
او كه بگويم ميتوانم دقيقا.بود كوچكي بسيار بخش كتاب در ميكند بازي را آن "ليو" كه
طرح فيلم سه هر در صراحتا ما امابود داده اختصاص خود به را صفحه هزار از صفحه سه فقط
در كه است چيزي همان اساسا او شخصيتكرديم پيريزي را او از گستردهتري بسيار داستاني
عشق اين ايده ما.است "آراگورن" به او عشق همان قضيه و است يكسان موقعيتها ;بود كتاب
ناميرا "پري" يك به ميميرد و ميشود پير كه فاني انسان يك.داشتيم دوست را شيرين و تلخ
همان مثل درست.است غمانگيز واقعا وضعيت اينشد نخواهد پير هيچگاه كه ميبازد دل
.داديم گسترش و بسط كمي را آن فقط ما.است نوشته "تالكين" كه چيزي
كاملا موجود يك صورت به را آن كه داشتيم قصد ابتدا در بگويم بايد "گلوم" مورد در
واقع در ميبود ، نحيف و لاغر ضعيف ، بسيار موجودي بايد اوبسازيم ديجيتالي و كامپيوتري
كه بود اين آن و گرفتيم هم كليدي تصميم يك ابتدا همان از ما اما.غيرانساني موجود يك
عهده به را نقش اين كه بازيگري بگيريم ، بازي به او نقش در هم را بازيگر يك ميخواستيم
"آراگورن" برابر در "ويگومورتنسن" و "فرودو" برابر در "اليجاوود" كه طور همان.بگيرد
كه بود طور اين و بگيرد عهده به را "گلوم" مسئوليت بازيگري كه ميخواستيم.بودند مسئول
او به ابتدا همان ازيافتيم را "سركيس اندي" يعني بريتانيايي فوقالعاده بازيگر اين ما
اصلي مسئله فقط كني ، بازي "گلوم" نقش در تو كه داريم دوست خيلي ما اندي ، ببين":گفتم
وقت هيچ اما كني ، كار سال سه به نزديك بايد شد نخواهي ديده فيلم در هرگز تو كه است اين
به آشكارا "گلوم" صداي.كرد موافقت او ".كرد نخواهد مشاهده فيلم اين در را تو چهره كسي
فيلمبرداري "آستين شون" و "اليجاوود" از صحنهاي در ما كه زمان هر.دارد تعلق او
ميدهد ، انجام بازيگر يك كه را كاري هر واقعا او.داشت حضور صحنه در هم او ميكرديم
صحنه روي ميكرد ، اجرا مو به مو را شخصيت اين حركات تمام ميكرد ، تمرين.ميداد انجام
.ميداد انجام را فيزيكي حركات تمام و ميكرد بازي كمال و تمام را "گلوم" نقش داشت ، حركت
.داشت را هنرپيشه يك غريزي تصميمات و عكسالعملها او
فيلم او از ماچيز همه و بدن عكسالعملهاي ظريف ، حركات زمانبنديها ، مكثها ،
رنگآميزي را او تصوير كه بود اين ميداديم انجام ما كه كاري نهايت در.ميگرفتيم
.ميكرديم اضافه او روي بر را كامپيوتر توسط شده ساخته "گلوم" تصوير سپس و ميكرديم
ما.بود همين كليدي مسئله.ميكردند دنبال را "اندي" حركات تمام تقريبا سازها انيميشن
اين كرديم ما كه كاري بنابراين.باشد داشته فوقالعاده اجرايي "گلوم" شخصيت ميخواستيم
كاري هر سپس و ببرد راه و بگيرد اختيار در را شخصيت اين داديم اجازه "اندي" به كه بود
را اصلي صداهاي او كه وقتي بعدها.ميكردند شبيهسازي سازها انيميشن را ميكرد او كه
هر يا و انقباض هر و كرديم تهيه صورتش از صدا ضبط هنگام به ويدئويي فيلم يك ميكرد اجرا
در صداها آوردن در هنگام به كه اداهايي و حالتها تمام يا و كوچك ماهيچهاي عكسالعمل
انيميشنسازها واقع در.ميكردند تقليد مو به مو انيميشنسازها را ميآورد پديد صورتش
.شد ساخته شكل اين به كامپيوتري "گلوم".دادند انجام فوقالعادهاي كار
هفت و چهل يا دو و چهل يعني دارد وجود انسان صورت در كه ماهيچههايي تمام با او صورت
"سركيس اندي" به شبيه بيش و كم را كامپيوتري "گلوم" كه وقتي.شد ساخته مختلف ماهيچه
آن تمام ميتوانست كامپيوتري "گلوم" ميداد انجام "اندي" كه كاري هر بنابراين ساختيم ،
بعضي البته.بودند غريب و عجيب قلوي دو برابر دو آنها واقع در.كند تقليد را حالتها
يك از.ميكرديم دقت بسيار زمينه اين در بايد ما.است مشكلي كار موجود اين درك وقتها
فهم قابل را صحبتهايش و درك قابل را او بود ممكن كه آنجا تا كه ميكرديم سعي بايد طرف
خوشبختانه.ميكرد صحبت غيرانساني زبان يك با حدودي تا بايد او ديگر طرف از اما بسازيم
و موذي موجود هم حدودي تا او.است فهم قابل ميشود بازگو او توسط كه داستاني مهم خطوط
.ميرسد نظر به آزاردهندهاي
با زدن حرف حال در هميشه كه است شخصيتهايي از يكي او.هست كتاب در كه موجودي مثل درست
زندگي در را شخصيتها اين از تا چند من البتهاضطراب و خشم از پر موجودي است ، خودش
درست.كردهام خستگي احساس بارها فيلم اين ساخت مدت طول دركردهام مشاهده هم واقعي
براي فرصتي اصلا واقع در.ميكردم آغاز را "پادشاه بازگشت" تدوين كه پيش هفته مثل
فيلمها تدوين معمولا.دارم دوست را توليد از بعد مراحل البته.ندارم كردن استراحت
سينما در را آن ميتوانيد بعد هفته دوازده و ميشود تمام فيلم.ميكشد طول هفته دوازده
.رسيد پايان به پيش نيم و سال دو فيلم سه اين فيلمبرداري ما فيلم مورد در اماببينيد
بعد مراحل براي را ساله يك زمان يك تقريبا و كرديم فيلمبرداري را ساعتي بزرگ 9 فيلم يك
كه داد اجازه ما به زمان اين.است زيادي بسيار زمان كه داديم اختصاص فيلم هر توليد از
وجود هم زيادي بسيار كامپيوتري نماهاي البته.كنيم پرداخت را آن ممكن شكل بهترين به
طول زياد فيلمها بريدن واقع در.نگذشت فيلمها بريدن به فقط سال يك بنابراين.داشت
آن از سينمايي تكنولوژي البته.گذشت كامپيوتري انيميشن ساخت به زمان اين بيشتر.نميكشد
چند فقط اول فيلم دراست كرده پيشرفت بسيار كرديم آغاز را گانه سه اين ساخت ما كه زمان
بر سر تاريكي در كه چيزهايي يا و چشمهايش از نماهايي.ميبينيم را "گلوم" از نما
.ميآورند
فراموشي به را "گلوم" آن تقريبا كه گفت ميتوان و بود اين ما "گلوم" اصلي نمونه
خاطر اين به.است متفاوت كاملا و شده بازسازي ميبينيد فيلم اين در كه "گلومي".سپرديم
كه كاري.بود شده بهتر بسيار كرديم او روي كردن كار به شروع ما كه بعد سال در فناوري كه
من "حلقهها ياران" ساختن از قبل.نبود كارآمد ديگر ميداديم انجام او روي بر قبل سال
به را "حلقهها ياران" فيلم ساختن كس هيچ واقع در.بودم ساخته كوچكتري بسيار فيلمهاي
.نميكرد را كار اين كس هيچ هم گاه هيچ كه هستم مطمئن و نكرد پيشنهاد من
سال 1995 نوامبر در كار اين انجام ايده اما.نبود عاقلانهاي كار اصلا كه خاطر اين به
مراحل كه خواستم كارگزارم از.كرد خطور ذهنم به "وحشتآفرينان" فيلم تدوين هنگام به و
هاروي" با من.بست قرارداد ميراماكس با زمان آن در او.كند طي كار اين براي را حقوقي
.بگيرد عهده به را كار اين تهيهكنندگي "زانتز سائول" بود قرار.كردم صحبت "وينستاين
بسيار كار اين براي زمان و ميساخت "سائول" با را "انگليسي بيمار" زمان آن در هاروي
اين براي قانوني مراحل گذراندن و كرد مذاكره "سائول" با ماه هجده "هاروي".بود مناسب
با را كار.داشت اختيار در را كار اين حقوق سال براي 25 "سائول".كشيد طول بسيار كار
فيلم سه ساخت با كه كنيم راضي را "هاروي" كه بود اين برنامه.كرديم آغاز ميراماكس
نظر به كار اين.نكرد موافقت او اما بود شده تشكيل كتاب سه از اصلي اثر زيرا كند موافقت
دو به را داستان يعني.بسازيم فيلم دو كه كرديم موافقت بنابراين.بود بزرگي ريسك او
پايان به با.نوشتيم را فيلمنامه و كرديم كار آن روي ماه هجده حدود.كنيم تقسيم قسمت
نياز مورد بودجه كه شد معلوم زودي به.بگيريم بودجه كار اين براي ميتوانستيم متن رسيدن
آن در "ميراماكس".دهد قرار اختيارمان در را آن بتواند "ميراماكس" كه است آن از بيشتر
بودجهاي با فيلم هيچ آنها "نيويورك دارودسته" از قبل تا و نبود بزرگي كمپاني زمان
اظهار پروژه اين اندازه درباره و شدند عصبي بسيار بنابراين.بودند نساخته را بزرگ
اين به اين آيا":پرسيدم.كنيم كوتاه را فيلم كه بود اين آنها حل راه.كردند نگراني
قسمت ساختن به بود موفق اگر و بگذاريم نمايش به را آن بسازيم ، را اول قسمت كه است معنا
".دهيم كاهش قسمت يك به را فيلم كل كه ميخواهيم ما نه ، ":گفت "هاروي" بپردازيم؟ دوم
يك به "حلقهها ياران" كردن فشرده در ما راهنمايي براي هم را كاركنانشان از يكي آنها
از وحشتناك ليست يك و ميخواستند ساعته دو فيلم يك فقط آنهافرستادند كمكمان به فيلم
"موريا معادين".بود موضوعها و شخصيتها حذف شامل كه دادند تحويل ما به برشها و حذفها
به.رسيديم بنبست يك به واقع در و كرديم مخالفت قاطعانه ما.بودند كرده حذف كلي به را
"ميراماكس" وگرنه كنيم پيدا پروژه اين براي ديگري استوديوي كه دادند فرصت ماه يك ما
.كند پيدا ساعته دو فيلم اين ساخت براي ديگري فيلمساز و بگيرد پس ما از را آن ميتوانست
از بعد قضايا اين تمام.شديم غافلگير كاملا ما و بودند مصر كار اين در كاملا آنها
.پرداختيم جستوجو به و رفتيم لسآنجلس به بنابراين.ميافتاد اتفاق سخت كار ماه هجده
.كند كار ما با كه نميخواست كس هيچ
است خوبي چيز ايمان
"دوبرج:حلقهها ارباب" فيلم به نگاهي
ميچل الويس
،"حلقهها ارباب" سهگانه فضاي و حال و حس حفظ به پايبندياش و دلبستگي "جكسون پيتر"
در شايد.ميگذارد نمايش به رمان اين از اقتباس دومين در را "تالكين.ر.ر.ج" اثر
چرا و بيچون را سلفاش داستاني مهم عناصر كه است نداشته تصميم سهگانه اين قسمت اولين
ترفند اين.كند پرتاب ماجرا ميان به يكراست را ما ميخواهد:است اين نقشهكند تكرار
نگراني و تشويش از لحظاتي هم ميشناسند كفدستشان خوبي به را رمان كه كساني براي حتي
در (آستين شون) "سام" و (اليجاوود) "فرودو" ها ، "هابيت" كه پريشانياي همان - ميكند خلق
"فرودو" كه ، هنگامي.ميشود آغاز "حلقه ياران" در ماموريت اين ;ميكنند تجربه سفرشان طول
- اتفاقا و كند منتقل او به را نيروهايش ميتواند كه ميآورد دست به را حلقهاي
به هم را "ميانه زمين" در زندگياش - ميبينيم "حلقه ياران" فيلم ، اولين در كه همانطور
به را كارگردانش عميق سرسپردگي كه است فيلمهايي معدود از فيلم اين.ميرساند پايان
كار به احترام اداي اين براي را توانايياش تمام "جكسون".ميدهد نشان اصلي رمان
"جكسون" شگرد.ميكند خلق نويسنده و فيلمساز از كاست و بيكم تلفيقي نتيجه در و ميگيرد
ميكنند تجربه شخصيتهايش كه نگراني و تشويش از حسي همان كه است اين زيبا حماسه اين در
.كند منتقل هم تماشاگرانش به را
از يكي كه - ذات بد ديو و (كلن مك يان) "گندالف" مهربان جادوگر بين مبارزه از خلاصهاي
حركت صحنه اين.ميشود داده نمايش فيلم ابتداي در - حلقههاست ياران فيلم مبارزههاي
تماشاگران ورود براي جسورانه بسيار شروعي كه چند هر.است "دوگانه برجهاي" فيلم آغازين
قرار اختيارشان در را اطلاعات كمترين و داشته پيچيده چنان گذشتهاي كه دارد فيلمي به
وضعيت تنهايي به بتواند كه است داشته درآمد آنقدر اول فيلم كه وجودي با.است داده
كه باشد فهميده جكسون كه نميرسد نظر به بخشد ، بهبود را متحده ايالات اقتصاد متزلزل
مجذوب اصلا وجودش ، ابتداي همان از حلقهها فيلم وقايعنگاري به كه بودهاند هم عدهاي
همان با اما نديدهاند را "ياران" فيلم هنوز كه باشند عدهاي است ممكن حتي و.نشدهاند
سوي به فيلم اين ديدن براي بود كرده جلب خود به "ياران" فيلم كه علاقهاي و شور
گيج و سرخورده فيلم اين ديدن با است ممكن سينماروهايي چنين.شوند كشيده سينما سالنهاي
.بدهند ادامه آن ديدن به پايان تا نتوانند اينكه يا و شوند
نهايت در و "وفاداري" ،"قاطعيت" ،"اراده" جستجوي در حلقهها فيلم داستان در "تالكين"
است ، جسته "قلب پاكي و خلوص" مفهوم دادن نشان براي فراواني راههاي و است "ايمان"
وجود به و بخشيدن جان توانايي قلب خلوص "كيركهگارد" و "ماتئو85" در كه همانطور
.هست هم "برجها" فيلم اصلي موضوع همچنين ، دل بيآلايشي و خلوص.بود آوردن
"ميانه زمين" از شيطاني نيروهاي كردن پاك و زدودن هدفاش كه ،"فرودو" ما قهرمان براي
توسط رفتن تحليل و حلقه كردن دست به وسوسه با مبارزه صورت به را خود خلوص اين است ،
چشيده را بيايد پيش آينده در است ممكن كه چيزي مزه فرودو و ميدهد نشان آن مخرب نيروي
.است
از اكنون و شده اغوا حلقه توسط زماني كه هابيتي.ميكنند ملاقات را "گلوم" ،"سام" و او
و شكل مومي پوست و دارد خميده و نحيف اندامي است ريخته هم به كاملا روحي و جسمي نظر
موجودي.است شده شكافته درون از گلوم.ميدارد نگه را بدنش محتويات فقط كه غشايي.شفاف
نگاه خشنود و هابيتها با شدن دوست در سعي همواره كه است مريض و داغان و درب مانده ، عقب
به را او خيالي كج و بدگماني كه است ناخوشايند مردي - بچه همچنين او.دارد آنها داشتن
به درست و است كامپيوتر ساخته مخلوقي گلوم.واميدارد توطئهچينيهايش و زندگي ادامه
آنها باورپذيرترين از يكي هم شايد كه - است پذيرفتني برجها فيلم شخصيتهاي ساير اندازه
جورج" كه است "جارجاربينكز" شخصيت از تاثيرگذارتر بسيار فيلم اين در او وجود.باشد
اندي" صداي با گلوم.است داده جاي "ستارگان جنگ" جديد فيلم در تازگي به را آن "لوكاس
اين به طبيعتش خاطر به ،(كردهاند شبيهسازي انيميشنسازها هم را او حركات كه) "سركيس
تناقضاتش در كه ميدهد اجازه او به فيلم شخصيتهاي ديگر برخلاف جكسون و است درآمده شكل
كم برجها كه باشد دليل اين به حدودي تا مسئله اين شايد.برود پيش ميتواند كه آنجا تا
تكامل از يكي فيلم اين وجود اين با و ميكند عمل حلقهها سهگانه در پلي به شبيه بيش و
برجها فيلم جريان بيشتر بنابراين ، .است شده ساخته تاكنون كه است اكشنهايي يافتهترين
كردن برجسته با جكسون.سپرد خاطر به بعدي قسمت براي بايد كه ميشود ديكته اطلاعاتي توسط
.دارد قضيه اين جبران در سعي قهرمان يك صورت به (ويگومورتنسن) "آراگورن" جنگجو شخصيت
سربازان برابر در قصرش از تا ميكند كمك (هيل برنارد) شده طلسم پادشاه يك به آراگورن
كه دشمني كند ، دفاع (لي كريستوفر) "سارومان" يعني بدجنس و شرور جادوگر نفوذ تحت بيشمار
به سفيدش ريش آن با و مواج و سفيد جامه آن در "لي".است "گندالف" نافرجام سرنوشت مسئول
كه خصوص به.ميگيرد قرار توجه مورد بسيار دارد كه تاثيرگذاري و تحكمآميز صداي خاطر
.دارد را "كلن مك" صداي تحكم و طنين همان صدايش
در آنچه از حتي است برده كار به كه اكشني تمام روش با برجها فيلم در جكسون دستاوردهاي
كاملا رنگي و آب فيلم اين جنگي صحنههاي به او.است جذابتر هم بوديم ديده اول فيلم
و هيجانانگيز اكشن ، صحنههاي به پرداختن در او گيراي و جذاب شيوه.است داده متفاوت
و فطري فيلمسازي شيوه هست هم كننده شاد و سرزنده حال عين در كه وحشتي و ترس.است پرشور
را غريزه اين او.ميگيرد كار به ترسناك فيلمهاي ساختن در را آن كه است جكسون غريزي
پي در كه آنچه زيبايي و عظمت و ميكند تشديد حماسي عناويني با فيلم اين در و اينجا ،
بالاي نماي يك در "سارومان" افراد فيلم از صحنهاي در مثلا - است كننده خيره ميآيد
حشره يك بالهاي به شبيه كه ميكنند حركت قصر در طوري سپرهايشان با كه ميشوند سرديده
.ميآيند نظر به افسانهاي و عجيب
به نزديك تغييري و گذار از پر فيلم چنين كه است اين برجها استادانه جنبههاي از يكي
نگاه معطوف خود به را تماشاگران توجه لحظه آخرين تا هم باز و ميكشد طول ساعت سه
بعدي قسمت براي را داستان كافي ميزان به بايد دوگانه برجهاي كه آنجايي از.ميدارد
عنان چنان جكسون اين وجود با.ميگذرد سرسري بسيار احساسي مناسبات از دارد نگاه محفوظ
البته - ميكنم لحظهشماري بعدي فيلم ديدن براي من كه است گرفته دست در را ماجراها
.بگذارد نمايش به دارد قصد حلقهها سري شدن تمام از بعد كه است فيلمي من منظور
است مرده باز چشمان با پرندهاي
غلامي احمد
كانينگهام مايكل نوشته نام همين به رماني از اقتباس دالدري استيون ساخته "ساعتها"
.است شده پوليتزر جايزه برنده ساعتها رمان.است
اين امااست برگزيده را متفاوتي نظرات اسكار 2003 جايزه اقبالهاي از يكي ساعتها
روايتي گره تامل اندكي با چون.برنميگردد آن پيچيده ساختار و روايت به نظرها اختلاف
كرده خو روايتي قالبهاي انواع به كه امروز مدرن بيننده براي فيلم و ميشود باز فيلم
.ندارد پيچيدهاي چيز
زن سه اين داستان.ميكند روايت مختلف مكانهاي و زمانها در را ، زن سه داستان ساعتها
.مربوطند يكديگر به عيني هم و مضموني لحاظ به هم
آغاز وولف ويرجينيا توسط "دالووي" خانم رمان نگارش هنگام يعني سال 1923 در فيلم
و ميرود جلو ميكند خودكشي او كه زماني يعني سال 1941 به كوتاه برش يك در و ميشود
.بازميگردد دوباره
.ميشود روايت زمان سه در داستان ميدهد نشان را وولف خودكشي كه كوتاه برش اين از بعد
او.ميكند بازي كيدمن نيكول را وولف ويرجينيا نقشنويسندهاش زندگي و رمان نگارش زمان
نويسندهاي نبوغدهد نشان خوبي به را اثر يك زايمان دردآلود و جنون پر لحظات ميتواند
.مرگ انديشه و ياس اضطراب ، تنهايي ، :يعني وولف.ميزند عصيان و جنون به سر كه
بر را صورتش باغ در وولف وقتي ميشود روايت هنرمندي با زيبا تصويري در مفاهيم اين همه
اين همه نگاه اين در است مرده باز چشمان با كه پرندهاي به ميدوزد چشم و ميگذارد خاك
"مور جولين" كه "براون لورا" نگاه به ميشود كات فيلم زمان همين در و.است نهفته حسها
اينكه يعني شد اشاره آن به قبلا كه آنچه از بود نمونهاي اينميكند بازي را آن نقش
.مربوطند يكديگر به عيني و مضموني لحاظ به داستان سه اين
رمان خواندن با او.ميافتد اتفاق سال 1951 در براون لورا داستان يعني دوم ، داستان
براون لورا.است افسرده و غمگين تنها ، زني او.ميكند كشف را خودش زندگي "دالووي خانم"
فوران براي مجرايي اما دارد را احساسها همان.است وولف ويرجينيا شده "خانهدار زن" نوع
.آفريدن و نوشتن مثل مجرايي.ندارد آن
- وولف كودك.آفريدن دوگونه.است آفريدن درد و رنج نماد "براون لورا" بودن آبستن شايد
و زميني را او لورا كودك اما.ميكشاند خودكشي مرز به و ميزند دامن را جنوناش - كتابش
.ميكند محدود را جنوناش و زمينگير ،
.ميكند دنبال را مادرش حيرتزده چشماني با كه دارد نيز ريچارد نام به پسري "لورا"
را كاري است اين مهم نكته اما.زندگي به مادر اميد و بهانه تنها و است او شيفته ريچارد
.ميدهد انجام ريچارد پسرش - خودكشي - دارد را آن سوداي مادر كه
وان كلاريسا به مربوط سوم زن روايت.است ايدز به مبتلا وان ، كلاريسا سابق شوهر ريچارد ،
اتفاق نيويورك در سال 2001 در داستان.ميكند بازي استريپ مريل را آن نقش كه است
در و ميدويد مادرش دنبال وحشتزده چشماني با كه ريچارد يعني حيران كودك آنميافتد
دليل به و كرده محبوس تاريك و تنگ اتاق در را خودش اينك ميبرد ، سر به رجاء و خوف
.است بيرون دنياي با او ارتباط تنها وان كلاريسا همسرش.است بريده دنيا از بيمارياش
البته.است انساندوست و مهربان اواست وولف داستان "دالووي خانم" مدرن نسخه كلاريسا
زن و يافته شكل تغيير كاملا ديگر اينجا در خلق پروسهقديمي قديسههاي آن شكل به نه
كلاريسا.دارد را امروز مدرن انسان نگرانيهاي و اضطرابها اينك غمگين 1951 و افسرده
براي ميخواهد كه ميشود آغاز جايي از او زندگي داستان.است ويراستار و روشنفكر وان
شوهرش براي تولد جشن تدارك با نيز براون لورا داستان البته.كند برپا جشني سابقش شوهر
.ميشود آغاز
فمينيستي و روشنفكرانه فيلمي ساعتها.ميانجامد او مرگ مراسم به ريچارد ميهماني اما
نيافتني دست و دوردست زنانه احساسهاي از بعضي مثل.است دشوار آن از بردن لذت كه است
كه است جايي فيلم ، لحظات دردناكترين تايمز نيويورك منتقد هولدن استيون قول به.است
.ميزند پس را او ويرجينيا اما.كند همدردي زنش با ميخواهد استيصال روي از وولف لئونارد
كه ميبرد رنج اندوهي از زن.ندارند دوست را همديگر وولفها كه نيست معني آن به اين
به مربوط فيلم بصيرت هولناكترين و عميقترين.نيست آن با همدردي به قادر منطق يا عشق
مردان نگاه از نميتوانند را وجودشان عمق زنها.است زنان مسائل و انسان ذاتي تنهايي
...كنند تعريف
.كلاريسا و لورا دالووي ، خانم داستانش شخصيت و وولف":ميشوند تنيده درهم داستان سه اين
سه با زنگ سه.مختلف مكانهاي و زمانها در آدم يك وجود از بعد سه با ميشوند يكي آنها
آنچه از فرار انگيزه با.زنانه پيچيده دغدغههاي با زن سه.دنيا گوشه سه در مختلف صداي
و حسرت از پر وحشتزده لورا ، ".خود همجنس به همگرايي حس و خودكشي و كرده احاطه را آنها
نميداند اما كند فرار آن از ميخواهد و ميداند اشتباه را زندگياش همه او.است نگراني
كند؟ كار چه و برود كجا
خانم را او ريچارد.دارد صداقت و است آگاه غرايزش به.است انعطافپذير وان كلاريسا
.ميزند صدا دالووي
سيستم عليه نابغهاش ذهن.ندارند تمركز نگاهش و چشمها.ميشود خيره خلاء به وولف
1...ميجنگد ميكند مجنونواري ايستهاي دچار را مغزش كه آن معيوب
و زيبا گلس ، فيليپ موسيقي.است آن موسيقي به سپردن دل فيلم از بردن لذت راه بهترين اما
.است جاري موسيقي در فيلم ناگفتههاي همه و كرده دريافت و درك را فيلم كلي روح متناسب ،
در سال 1941 در و آمد دنيا به لندن در سال 1882 در انگليسي رماننويس وولف ويرجينيا
.كرد خودكشي "آوز گريور"
:پينوشت
تايمز نيويورك - هولدن استيون نقد از مضمون به نقل - 1
هنر حاشيه
اوشن نفره دوازده دارودسته*
سينمايي خبرنگار يك به قبل هفته "سودربرگ استيون" كه است جوابي اين "دارد؟ ايرادي مگر"
شنيده خبرهايي آنور و ور اين كه بود پرسيده كارگردان آقاي از خبرنگار آن.است داده
.بسازد را "اوشن نفره يازده دارودسته" ادامه سودربرگ است قرار كه اين بر مبني ميشود
را تهيهكننده فيلم ، دلاري ميليون چهار و چهل و چهارصد فروش كه است قرار اين از قضيه
فعلا.بسازد اول فيلم شبيه داستاني و عوامل همان با ديگر فيلم يك تا كرده وسوسه حسابي
حتما فيلم نام ساخت ، زمان تا اما باشد ، اوشن نفره دوازده دارودسته فيلم نام است قرار
.ميكند تغيير
و شسته فيلمنامه سال پايان تا گفته دارد عهده به را فيلم تهيه كه "تراب وايت جري"
هم اول فيلم بازيگران بين از.كند شروع را كار او تا ميدهد سودربرگ تحويل را رفتهاي
.باشند داشته حضور دوباره "چيدل دان" و "ديمن مت" ،"كلوني جرج" است قرار گويا
كه بود سالها اين در سودربرگ فيلمهاي موفقترين از يكي اوشن نفره يازده دارودسته
و تجربي فيلمهاي گاهي كه اين و است بلد هم را تجاري فيلمسازي رسم و راه او داد نشان
فيلم تازگيها سودربرگ.دارد شخصي و خصوصي دلايل ميسازد را "بيپرده" مثل ناموفقي
"تاركوفسكي" فيلم و "لم" رمان براساس كه برده آمريكا سينماهاي پرده روي را "سولاريس"
.است شده ساخته
قاتل يك دستگيري*
ميكنيد فكر ".است اصول و ادا اهل نيست ، كاركردن اهل.است مزخرف آدم يك فينچر ديويد"
يا ديگر كارگردان يك است؟ آورده زبان به ما روزگار نابغه درباره كسي چه را حرفها اين
فيلم دوم قسمت ميخواهد كه آمده بيرون تهيهكنندهاي زبان از حرفها اين بازيگر؟ يك
ندارد دوست كه نابغه كارگردان اما رفته ، فينچر سراغ به كس هر از پيش و بسازد را "هفت"
گفته و كرده رد را پيشنهاد اين بسازد دوباره را ساخته خودش كه فيلمي دوم قسمت
.ندارد دوست را دنبالهسازي
ميخواهد او چطور پس گفته كند راضي را فينچر شده جور هر ميخواسته كه تهيهكننده اين
را ديگر قسمت دو چون داده جواب هم نابغه و بسازد را "غيرممكن ماموريت" سوم قسمت
دنبال ميرود گفته و شده عصباني هم تهيهكننده.ساختهاند او از غير ديگري كارگردانهاي
نابغه خود و شود اول فيلم از بهتر فيلماش تا ميكند خرج پول آنقدر و ديگر كارگردان يك
.است نكرده قبول را كارگرداني چرا كه بخورد حسرت هم
هم "پيت براد" و كند بازي دوم قسمت در كرده قبول كه است بازيگري تنها "فريمن مورگان"
هفت.خورد نخواهد درد به فينچر بدون فيلم آن و نميكند كاري دوباره كه گفته فينچر مانند
يك با كه كرد اميدوار را همه و انداخت راه به صدا و سر كه بود فينچر بلند فيلم دومين
.نكردهاند اشتباه كه داد نشان هم بعدي فيلمهاي و شدهاند طرف واقعي نابغه
نااميدي ساعات *
تام" با زندگي از خاطراتاش ميآيد پيش فرصت وقت هر كه هاليوود ستاره "كيدمن نيكول"
"دالدري استيون" ساخته "ساعتها" درباره تازگيها ميخورد ، حسرت و ميكند مرور را "كروز
بودم ، كنترل غيرقابل ميكردم ، بازي را ساعتها داشتم كه روزهايي" گفته و كرده صحبت
.بكنم بايد آنچه از بعد نميدانستم كه ميكردم پوچي احساس آنقدر و بودم نااميد نااميد
"وولف" خود سرخوردگيهاي اما داد من به را "وولف ويرجينيا" نقش كه كرد لطف خيلي "دالدري"
.كرد بدتر را حالام و شد علت بر مزيد هم
.بود "ساعتها" همين كردم بازي كه هم فيلمي تنها و كنم بازي نميخواستم اصلا پارسال
يك.خوشحالام هم حالا و كردم قبول اما نميكنم ، قبول هم را "ساعتها" بگويم بود نزديك
در آب از خوبي خيلي فيلم نظرم بهديدم را فيلم تنهايي و سينما سالن رفتم ازظهر بعد روز
كه كردهايم بازي را زنهايي نقش "مور جولين" هم و "استريپ مريل" هم و من هم.است آمده
.هستند پيچيدهاي آدمهاي
حالا اما بيايد خوشاش آن از كسي داشتم شك اوايل كه است جوري و جمع فيلم "دالدري" فيلم
دارند مثبت نظر آن به نسبت منتقدان كه اين و ميكنند تعريف فيلم اين از دارند همه
وارد من به لطمهاي هم ميخورد شكست فيلم اگر حتي حال عين در.است اميدواركننده واقعا
نااميدي ساعات ميكنم احساس حالا اما است ، شده تلف وقتام ميكردم احساس فقط نميشد
".كردهاند كمك من به حسابي
|