عكس: عباس كوثري
ارنست ولف گازو
ترجمه: اميرحسن تيموري
علي ميرسپاسي در سال ۲۰۰۰ كتابي را به همت انتشارات دانشگاه كمبريج منتشر كرد كه «گفتمان هاي روشنفكري سياست مدرنيزاسيون در ايران Intellectual Discourse and the politics of Modernization نام داشت. اين كتاب به دليل عمق مطالب و ساختار جذابش مخاطبان بسياري در مغرب زمين يافت، گرچه به فارسي ترجمه نشد. آنچه مي خوانيد مقاله اي از ارنست ولف گازو، استاد فلسفه در دانشگاه آمريكايي قاهره، درباره اين كتاب است. اخيرا انتشارات طرح نو كتاب «دموكراسي يا حقيقت» را از علي ميرسپاسي منتشر كرده كه معرفي اين كتاب را در همين صفحه خوانده ايد. ميرسپاسي در مقدمه كتابش وعده داده است كه ترجمه كتاب اخيرش را هم به همت طرح نو روانه بازار كند.
در دنياي حاضر ما قادر به فهم چگونگي تبديل وقايع محلي به رويدادهاي جهاني هستيم. يكي از اين وقايع، انتخاب مجدد آقاي خاتمي با آرايي گسترده تر از انتخابات قبلي به رياست جمهوري نظام اسلامي است. حال جاي اين سوال باقي است كه چگونه فردي مانند خاتمي در ايران مقبول و محبوب واقع مي شود؟ صرف نظر از تفسير هگلي از تاريخ جهان تحولات ايران چگونه بايد با واژگان مصطلح در تاريخ معاصر ادراك شود؟ آيا نظرات ماكس وبر در باب نقش و كاركرد كاريزما در حوزه عمومي هنوز هم پابرجاست؟ يا آيا طبقه بندي هاي علمي - سياسي و سنتي - جامعه شناختي موجود در كتب درسي دانشگاه ها در جهت فهم وقايع ايران معاصر مناسب و مطلوبند؟ و سرانجام اينكه در مقايسه با انقلاب فرانسه و روسيه چه نوع انقلابي در ايران به وقوع پيوست؟ بديهي است كه ما با سوالات فراواني همچون سوالات مذكور اما پاسخ هايي به غايت اندك مواجهيم. با اين وجود انديشمندان نكته سنجي سعي در مطالعه پيرامون پديده ايران معاصر را دارند.
كتاب گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران كه توسط دكتر علي ميرسپاسي استاد جامعه شناسي كالج همپشاير (Hampshire) به رشته تحرير درآمده اثري وزين و دقيق پيرامون جامعه ايران است. ميرسپاسي كه مقيم آمريكا است به خوبي با موضوع پژوهش اش آشنا است و به همان ميزان نيز شايسته پرداختن به اين موضوع است. نه فقط منابع مكتوب مورد استناد وي بلكه مصاحبه هاي وي با انديشمندان و شخصيت هاي صاحب نام و مقايسه هاي تاريخي همچون مقايسه جايگاه و موقعيت آلمان اوايل قرن ۲۰ و ايران اواخر قرن ۲۰ اين اثر را تبديل به كتابي وزين، شوق انگيز و پرهيجان كرده است. دكتر ميرسپاسي به اين نكته دقيقا اشاره كرده است كه متخصصان مسائل ايران نيز مانند صاحبنظران مسائل شوروي در فهم انقلاب بهمن ۵۶ صرف نظر از پيش بيني وقوع انقلاب با شكست مواجه شدند.
آقاي ميرسپاسي بيان مي كند كه: «اگر به طور دقيق به ايدئولوژي انقلاب اسلامي نظر بيفكنيم، درمي يابيم كه اين ايدئولوژي كمتر به مثابه كشمكش منسجم بين سنت و مدرنيته بود و بيشتر از آن تلاشي بود در جهت واقعيت بخشيدن به مدرنيته اي منطبق با تجارب محلي، فرهنگي و ملي ايران. »
لب مطلب اينكه طبقه بندي هاي تحليلي اي كه قصد به كار بردن آنها را داريم و اين طبقه بندي ها در عين حال ماخوذ از جامعه شناسي كلاسيك و داده هاي آماري اند با وقايع حادث شده در ايران از بهمن ۵۶ تا به امروز، به خوبي انطباق ندارند.
در حقيقت اساسي ترين و عمده ترين مطلب در باب مسائل ايران اين است كه روند مدرنيزاسيون كه از اوايل قرن ۲۰ در ايران آغاز شده، با وجود تضاد بين سنت و مدرنيته و صرف نظر از سبك قديمي گفتار در باب امپرياليسم و مد جديد بيان يعني «ديگري» نتوانسته حق مطلب را در باب ايران امروز كه در موقعيت و مسائل پيچيده اي مستغرق است، ادا كند. مدرنيته آن گونه كه ديلتاي از آن مراد مي كند يعني در شكل روشنگري ليبرال و ارتقا يافتن به يك شيوه زندگي غربي، قابل اجتناب است.
جمعيت ايران فعلي كه ۶۵ درصد آن زير ۳۰ سال اند دغدغه هايي به غير از نگراني در باب مدهاي پست مدرن دارند. اين جوانان خواستار شغل، كرامت شخصي، آزادي بيان و اندكي شادي در زندگي اند. از ديد اين جوانان اسلام ديني است كه قصد دارد دنياي آنان را نيز آباد كند. ايران كنوني آنچناني كه بنده آن را به خوبي مي شناسم و در اين مطلب هم من و هم آقاي ميرسپاسي هم عقيده ايم به همه چيز شبيه است به جز قبرستان. برخلاف باور عامه مباحث فلسفي كه در هر جايي مي تواند مخاطره آميز باشد در ايران داغ و در حال نضج و نمو است.
اينجانب كه دو ماه پيش [ژوئن سال ۲۰۰۱] در دانشگاه هاي علامه طباطبايي، الزهرا و انجمن فلسفه و يك موسسه فرهنگي در قم به ايراد سخنراني پرداختم مي توانم شهادت بدهم كه حساسيت ها و اعتراضات حداقل در ميان دانشجويان ايراني در حال افزايش است. سوالات اين دانشجويان از من در باب طبيعت بشر، آزادي فردي، دولت عدل، فلسفه و نسبتش با اسلام، اينترنت و نسبتش با اخلاقيات صرف نظر از سوالاتشان پيرامون شادي و خوشي مرا سخت شگفت زده كرد. ميرسپاسي به حق با تاليف اين اثر تصوير قالبي و كليشه اي كه پيرامون جامعه ايران در برنامه هاي خبري بين المللي وجود دارد و با چند دقيقه استماع اين اخبار در اذهان افراد ايجاد مي شود را زدوده است.
بدون شك پديده ايران براي افرادي كه داراي ذهني حساس و نكته سنج اند و مي خواهند در باب مسائلي چون نسبت بين معنويت، سياست، جامعه شناسي و اقتصاد تحقيق و تتبع نمايند، چالشي سودمند و نافع است. شايد براي افرادي كه سياست را علم دوز و كلك و ساخت و باخت و زدوبند در نظر مي گيرند عجيب باشد اما افلاطون و ايده هاي افلاطوني همچون جامعه اي ايده آل و نوع جامعه ايده آلي كه مي تواند در ايران برقرار شود دغدغه خاطر آقاي محمد خاتمي رئيس جمهور ايران است.
|
|
آقاي ميرسپاسي در كتاب «گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران» تصوير متعادلي از وقايعي چون شورش تنباكو، انقلاب مشروطه، ملي شدن صنعت نفت و حوادثي كه منجر به بازگشت امام خميني(ره) به ايران شد را ارائه كرده است. وي طي يك بررسي موجود دقيق چهره اي از ايدئولوك هايي چون جلال آل احمد و علي شريعتي كه بسترهاي لازم را در جهت انتقادي گسترده از دخالت غرب در ايران فراهم كردند، ارائه مي دهد. اين كتاب همچنين فاقد استحاله گونه هاي فرهنگي اي است كه ريشه در ايران باستان دارند و در ايران اواسط قرن ۲۰ نيز مرسوم بودند. مولف كتاب در نقادي هايش متاثر از هايدگر است، به عبارت ديگر وي از واژگاني شبيه واژگان هايدگر در انتقاد از تكنيك سود مي جويد كه اين اصطلاحات نشان دهنده اين مطلب اند كه چگونه يك جامعه تكنيك زده منجر به تلاشي روابط انساني و شكل گيري خلق و خوي افسرده مي شود. چپ در ايران نسبت به اسلام سياسي غافل بود و در اين زمينه چپ ها به اندازه محمدرضا شاه نسبت به وجود و امكان اسلام سياسي ناآگاه بودند. ميرسپاسي به اين نكته به درستي اشاره مي كند: «انقلاب ايران تنها يك پديده صرفا اسلامي نبود. . . اسلام گرايان ثابت كردند كه در تفكر سياسي بسيار عملگراتر از چپ ها هستند. »
بديهي است كه آنچه كه در جامعه ايران رخ داده است و در حال رخ دادن دلمشغولي و دغدغه خاطر عظيمي براي همه ما به خصوص مردم خاورميانه است، چرا كه كشور ايران واجد واقعياتي است كه در دل واقعيات نكته اي نهفته است كه بايد بدان توجه داشت. اينكه چگونه يك «نظم طبيعي» كه متشكل از خانواده، قبيله، طايفه، قوميت و مذهب است قابليت سازگاري با مدرنيته اي پويا پيدا مي كند كه بر آزادي شخصي همه افراد جامعه، آزادي بيان، حقوق بشر، برابري حقوق زن و مرد، تعالي خصايص تربيتي و فعليت يافتن از استعدادهاي مردم صرف نظر از مذهب، طبقه و قوميتشان تاكيد مي كند خوشي و لذت در اشكال مختلف شيوع مي يابند و جاي ترديد نيست كه مردم ايران در تكاپوي رسيدن به انواع و اقسام خوشي هاي مادي و معنوي هستند.
سير وقايع و حوادث در جامعه ايران نشانگر يك آلترناتيو است و كتاب «گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران» به مثابه راهنمايي خوب براي فهم اين وقايع است و بايد به انتظار بنشينيم و نظاره گر سير وقايع جامعه ايران باشيم.