جمعه ۲ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۸۵
مدرنيته ايراني
نگاهي به كتاب «گفتمان روشنفكري و سياست هاي مدرنيزاسيون»نوشته علي ميرسپاسي
جمعيت ايران فعلي كه ۶۵ درصد آن زير ۳۰ سال اند دغدغه هايي به غير از نگراني در باب مدهاي  پست مدرن دارند اين جوانان خواستار شغل كرامت شخصي آزادي بيان و اندكي شادي در زندگي اند از ديد اين جوانان اسلام ديني است كه قصد دارد دنياي آنان را نيز آباد كند
عكس: عباس كوثري
ارنست ولف گازو
ترجمه: اميرحسن تيموري
000250.jpg

علي ميرسپاسي در سال ۲۰۰۰ كتابي را به همت انتشارات دانشگاه كمبريج منتشر كرد كه «گفتمان هاي روشنفكري سياست مدرنيزاسيون در ايران Intellectual Discourse and the politics of Modernization نام داشت. اين كتاب به دليل عمق مطالب و ساختار جذابش مخاطبان بسياري در مغرب زمين يافت، گرچه به فارسي ترجمه نشد. آنچه مي خوانيد مقاله اي از ارنست ولف گازو، استاد فلسفه در دانشگاه آمريكايي قاهره، درباره اين كتاب است. اخيرا انتشارات طرح نو كتاب «دموكراسي يا حقيقت» را از علي ميرسپاسي منتشر كرده كه معرفي اين كتاب را در همين صفحه خوانده ايد. ميرسپاسي در مقدمه كتابش وعده داده است كه ترجمه كتاب اخيرش را هم به همت طرح نو روانه بازار كند.
در دنياي حاضر ما قادر به فهم چگونگي تبديل وقايع محلي به رويدادهاي جهاني هستيم. يكي از اين وقايع، انتخاب مجدد آقاي خاتمي با آرايي گسترده تر از انتخابات قبلي به رياست جمهوري نظام اسلامي است. حال جاي اين سوال باقي است كه چگونه فردي مانند خاتمي در ايران مقبول و محبوب واقع مي شود؟ صرف نظر از تفسير هگلي از تاريخ جهان تحولات ايران چگونه بايد با واژگان مصطلح در تاريخ معاصر ادراك شود؟ آيا نظرات ماكس وبر در باب نقش و كاركرد كاريزما در حوزه عمومي هنوز هم پابرجاست؟ يا آيا طبقه بندي هاي علمي - سياسي و سنتي - جامعه شناختي موجود در كتب درسي دانشگاه ها در جهت فهم وقايع ايران معاصر مناسب و مطلوبند؟ و سرانجام اينكه در مقايسه با انقلاب فرانسه و روسيه چه نوع انقلابي در ايران به وقوع پيوست؟ بديهي است كه ما با سوالات فراواني همچون سوالات مذكور اما پاسخ هايي به غايت اندك مواجهيم. با اين وجود انديشمندان نكته سنجي سعي در مطالعه پيرامون پديده ايران معاصر را دارند.
كتاب گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران كه توسط دكتر علي ميرسپاسي استاد جامعه شناسي كالج همپشاير (Hampshire) به رشته تحرير درآمده اثري وزين و دقيق پيرامون جامعه ايران است. ميرسپاسي كه مقيم آمريكا است به خوبي با موضوع پژوهش اش آشنا است و به همان ميزان نيز شايسته پرداختن به اين موضوع است. نه فقط منابع مكتوب مورد استناد وي بلكه مصاحبه هاي وي با انديشمندان و شخصيت هاي صاحب نام و مقايسه هاي تاريخي همچون مقايسه جايگاه و موقعيت آلمان اوايل قرن ۲۰ و ايران اواخر قرن ۲۰ اين اثر را تبديل به كتابي وزين، شوق انگيز و پرهيجان كرده است. دكتر ميرسپاسي به اين نكته دقيقا اشاره كرده است كه متخصصان مسائل ايران نيز مانند صاحبنظران مسائل شوروي در فهم انقلاب بهمن ۵۶ صرف نظر از پيش بيني وقوع انقلاب با شكست مواجه شدند.
آقاي ميرسپاسي بيان مي كند كه: «اگر به طور دقيق به ايدئولوژي انقلاب اسلامي نظر بيفكنيم، درمي يابيم كه اين ايدئولوژي كمتر به مثابه كشمكش منسجم بين سنت و مدرنيته بود و بيشتر از آن تلاشي بود در جهت واقعيت بخشيدن به مدرنيته اي منطبق با تجارب محلي، فرهنگي و ملي ايران. »
لب مطلب اينكه طبقه بندي هاي تحليلي اي كه قصد به كار بردن آنها را داريم و اين طبقه بندي ها در عين حال ماخوذ از جامعه شناسي كلاسيك و داده هاي آماري اند با وقايع حادث شده در ايران از بهمن ۵۶ تا به امروز، به خوبي انطباق ندارند.
در حقيقت اساسي ترين و عمده ترين مطلب در باب مسائل ايران اين است كه روند مدرنيزاسيون كه از اوايل قرن ۲۰ در ايران آغاز شده، با وجود تضاد بين سنت و مدرنيته و صرف نظر از سبك قديمي گفتار در باب امپرياليسم و مد جديد بيان يعني «ديگري» نتوانسته حق مطلب را در باب ايران امروز كه در موقعيت و مسائل پيچيده اي مستغرق است، ادا كند. مدرنيته آن گونه كه ديلتاي از آن مراد مي كند يعني در شكل روشنگري ليبرال و ارتقا يافتن به يك شيوه زندگي غربي، قابل اجتناب است.
جمعيت ايران فعلي كه ۶۵ درصد آن زير ۳۰ سال اند دغدغه هايي به غير از نگراني در باب مدهاي پست مدرن دارند. اين جوانان خواستار شغل، كرامت شخصي، آزادي بيان و اندكي شادي در زندگي اند. از ديد اين جوانان اسلام ديني است كه قصد دارد دنياي آنان را نيز آباد كند. ايران كنوني آنچناني كه بنده آن را به خوبي مي شناسم و در اين مطلب هم من و هم آقاي ميرسپاسي هم عقيده ايم به همه چيز شبيه است به جز قبرستان. برخلاف باور عامه مباحث فلسفي كه در هر جايي مي تواند مخاطره آميز باشد در ايران داغ و در حال نضج و نمو است.
اينجانب كه دو ماه پيش [ژوئن سال ۲۰۰۱] در دانشگاه هاي علامه طباطبايي، الزهرا و انجمن فلسفه و يك موسسه فرهنگي در قم به ايراد سخنراني پرداختم مي توانم شهادت بدهم كه حساسيت ها و اعتراضات حداقل در ميان دانشجويان ايراني در حال افزايش است. سوالات اين دانشجويان از من در باب طبيعت بشر، آزادي فردي، دولت عدل، فلسفه و نسبتش با اسلام، اينترنت و نسبتش با اخلاقيات صرف نظر از سوالاتشان پيرامون شادي و خوشي مرا سخت شگفت زده كرد. ميرسپاسي به حق با تاليف اين اثر تصوير قالبي و كليشه اي كه پيرامون جامعه ايران در برنامه هاي خبري بين المللي وجود دارد و با چند دقيقه استماع اين اخبار در اذهان افراد ايجاد مي شود را زدوده است.
بدون شك پديده ايران براي افرادي كه داراي ذهني حساس و نكته سنج اند و مي خواهند در باب مسائلي چون نسبت بين معنويت، سياست، جامعه شناسي و اقتصاد تحقيق و تتبع نمايند، چالشي سودمند و نافع است. شايد براي افرادي كه سياست را علم دوز و كلك و ساخت و باخت و زدوبند در نظر مي گيرند عجيب باشد اما افلاطون و ايده هاي افلاطوني همچون جامعه اي ايده آل و نوع جامعه ايده آلي كه مي تواند در ايران برقرار شود دغدغه خاطر آقاي محمد خاتمي رئيس جمهور ايران است.
000260.jpg

آقاي ميرسپاسي در كتاب «گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران» تصوير متعادلي از وقايعي چون شورش تنباكو، انقلاب مشروطه، ملي شدن صنعت نفت و حوادثي كه منجر به بازگشت امام خميني(ره) به ايران شد را ارائه كرده است. وي طي يك بررسي موجود دقيق چهره اي از ايدئولوك هايي چون جلال آل احمد و علي شريعتي كه بسترهاي لازم را در جهت انتقادي گسترده از دخالت غرب در ايران فراهم كردند، ارائه مي دهد. اين كتاب همچنين فاقد استحاله گونه هاي فرهنگي اي است كه ريشه در ايران باستان دارند و در ايران اواسط قرن ۲۰ نيز مرسوم بودند. مولف كتاب در نقادي هايش متاثر از هايدگر است، به عبارت ديگر وي از واژگاني شبيه واژگان هايدگر در انتقاد از تكنيك سود مي جويد كه اين اصطلاحات نشان دهنده اين مطلب اند كه چگونه يك جامعه تكنيك زده منجر به تلاشي روابط انساني و شكل گيري خلق و خوي افسرده مي شود. چپ در ايران نسبت به اسلام سياسي غافل بود و در اين زمينه چپ ها به اندازه محمدرضا شاه نسبت به وجود و امكان اسلام سياسي ناآگاه بودند. ميرسپاسي به اين نكته به درستي اشاره مي كند: «انقلاب ايران تنها يك پديده صرفا اسلامي نبود. . . اسلام گرايان ثابت كردند كه در تفكر سياسي بسيار عملگراتر از چپ ها هستند. »
بديهي است كه آنچه كه در جامعه ايران رخ داده است و در حال رخ دادن دلمشغولي و دغدغه خاطر عظيمي براي همه ما به خصوص مردم خاورميانه است، چرا كه كشور ايران واجد واقعياتي است كه در دل واقعيات نكته اي نهفته است كه بايد بدان توجه داشت. اينكه چگونه يك «نظم طبيعي» كه متشكل از خانواده، قبيله، طايفه، قوميت و مذهب است قابليت سازگاري با مدرنيته اي پويا پيدا مي كند كه بر آزادي شخصي همه افراد جامعه، آزادي بيان، حقوق بشر، برابري حقوق زن و مرد، تعالي خصايص تربيتي و فعليت يافتن از استعدادهاي مردم صرف نظر از مذهب، طبقه و قوميتشان تاكيد مي كند خوشي و لذت در اشكال مختلف شيوع مي يابند و جاي ترديد نيست كه مردم ايران در تكاپوي رسيدن به انواع و اقسام خوشي هاي مادي و معنوي هستند.
سير وقايع و حوادث در جامعه ايران نشانگر يك آلترناتيو است و كتاب «گفتمان هاي روشنفكري و مدرنيته در ايران» به مثابه راهنمايي خوب براي فهم اين وقايع است و بايد به انتظار بنشينيم و نظاره گر سير وقايع جامعه ايران باشيم.

جنون، اختراع دوران اخير
به انگيزه انتشار ترجمه فارسي «تاريخ جنون»
واقعه اي غيرمنتظره احساس هيجاني شديد و ناگهاني در روح يك باره معقولترين و ذكاوتمندترين انسان را به فردي غضبناك يا سفيه تبديل خواهد كرد
000265.jpg
حامد يوسفي
تاريخ جنون/ ميشل فوكو/ ترجمه: فاطمه ولياني/ نشر هرمس، ۱۳۸۱/ قيمت: ۱۶۰۰ تومان
•••
آرام آرام شماره كتاب هايي كه در فارسي اسم «ميشل فوكو» را بر جلد خود دارند، دارد از دستمان در مي رود. زماني فقط يك كتاب كوچك بود از مجموعه «نسل قلم» كه عنوان «ميشل فوكو» داشت و آن را بابك احمدي ترجمه كرده بود. خيلي ها اين كتاب را خريدند و با ولع تمام خواندند و زير سطر سطرش خط كشيدند. در آن فضاي سال هاي اوليه دهه هفتاد، كتاب اريك برنز سر و صداهاي زيادي در ايران ايجاد كرد. اما به نظر مي رسد چاپ دوم آن، كه همين يكي دو هفته پيش به بازار آمده، لابه لاي هياهوي كتاب هاي فراواني كه روي جلدشان نوشته شده «ميشل فوكو» گم شود.
اين روزها كتاب هاي بسياري مي بينيم كه يا درباره فوكو بوده و به فارسي ترجمه شده اند، يا به قلم فوكو نوشته شده بوده اند و ترجمه شده اند. اغلب كتاب هاي دسته اول را مترجمي خوش نيت به فارسي برگردانده كه متاسفانه نيت خيرش نتوانسته ضعف هاي ترجمه اش را بپوشاند و گاهي ترجمه ها آن قدر ضعيف اند كه از همين الان براي بسياري از خوانندگان حرفه اي اين حوزه تكليف را روشن كرده اند: «اسم اين مترجم را كه مي بينم مي فهمم كه اصلا نبايد سراغ كتابش بروم» اما - به غير از كتاب كوچك اريك برنز كه به آن اشاره كردم، يك كتاب بسيار مفيد ديگر هم در شرح آراي ميشل فوكو هست كه آن را حسين بشيريه ترجمه كرده و تاكنون دو بار تجديد چاپ شده است: «ميشل فوكو: فراسوي ساختگرايي و هرمنوتيك».
در خصوص كتاب هاي دسته دوم - كه خود فوكو آنها را نوشته - تكليف روشن تر است. اما مشكل اينجاست كه اكثريت قريب به اتفاق كتاب هايي كه به نام فوكو به فارسي ترجمه شده اند، تاليفات مستقل او نيستند يا مجموعه اي از مصاحبه ها را در بر مي گيرند. («ايران روح يك جهان بي روح» ترجمه افشين جهانديده و نيكوسرخوش) يا گزارش هاي روزنامه اند («ايراني ها چه رويايي در سر دارند؟» ترجمه حسين معصومي همداني) يا مقاله هايي كه در فارسي شكل كتاب به خود گرفته اند («اين يك چپق نيست» ترجمه ماني حقيقي) و يا اينكه تحقيقاتي بوده اند كه فوكو بر آنها نظارت داشته (كتاب معروف «من، پير ريويه، مادرم، خواهرم و برادرم را سلاخي كردم» يكي از همين كتاب هاست كه مترجم خوش سليقه فارسي عنوان آن را گذاشته است «بررسي يك پرونده قتل»). به اين ترتيب فقط يك كتاب از كتاب هايي كه مستقلا خود فوكو آنها را نوشته، به فارسي ترجمه شده است: كتاب مهم «مراقبت و تنبيه: تولد زندان» به ترجمه نيكو سرخوش و افشين جهانديده.
و اينك دومين كتاب: «تاريخ جنون» با ترجمه امانتدارانه خانم فاطمه ولياني.
عنواني كه روي جلد كتاب منتشر شده از سوي نشر هرمس آمده است با عنواني كه در صفحه شروع آمده اندكي تفاوت دارد. عنوان ذكر شده در داخل كتاب ترجمه دقيق تري است: «جنون و بي خردي - تاريخ جنون در عصر كلاسيك».
فوكو در اين كتاب يك مورخ است؛ يك تاريخ نگار. اما او هميشه مدعي بود كه كار مورخين را نمي فهمد و اصلا نمي داند تاريخ چيست. تاريخ تا زمان او - و البته زمان ما - عبارت بود از ثبت حوادث مربوط به امر مستولي اعم از پادشاه و عاقل و دانشمند. اما فوكو نمي خواست به شيوه رايج ثبت حوادث كند. او به دنبال كشف ريشه استيلاي امر مستولي بود. مي خواست بداند چه چيزي باعث شده امر مستولي، مستولي باشد و سابقه اين استيلا به كجا برمي گردد. پيش از او فردريش نيچه، آن پيامبر پسامدرن گرايي، دو كتاب مهم يكي «تبارشناسي اخلاق» و ديگري «زايش تراژدي» را نوشته بود. اين دو كتاب هم تاريخ نگاري بودند، اما نه از آن نوع رايج. كند و كاو نيچه در سوابق و تبار «اخلاق» بي شك الگويي بود براي فوكوي تاريخ نگار، كه در تاريخ به دنبال امر مغلوب مي گشت، نه امر غالب. او در چند كتاب مهم خود كوشيد سوابق برخي از مهمترين جنبه هاي تمدن مدرن را مورد علاقه قرار دهد («مدرنيته» هم واژه اي بود كه فوكو هميشه مي گفت معنايش را نمي فهمد). فيلسوف ما به دنبال اين بود كه نشان دهد تمدن امروزي مسائلي را در برابر چشمان مان طبيعي جلوه مي دهد كه نه تنها طبيعي و ذاتي طبيعت نيستند، بلكه سابقه اي مشخص در چند صدساله اخير دارند و مي توان «تاريخ تولد»شان را پيدا كرد. فوكو كتابي درباره تولد بيمارستان، كتابي درباره تولد زندان و كتاب بسيار مهمي درباره تولد علوم انساني نوشت كه اين آخري بسيار وابسته به پژوهش هاي قبلي بود. «واژگان و چيزها: سابقه شناسي علوم انساني»، كه در ترجمه انگليسي با موافقت خود فوكو عنوانش به «نظم چيزها» تغيير يافته است، بيانيه او عليه «انسان» به عنوان شناسنده اي كه اقدام به شناخت خودش مي كند، است. فوكو در فصل نتيجه گيري اين كتاب مهم مي نويسد: «همان گونه كه مطالعه سوابق انديشه ما به آساني نشان مي دهد، انسان اختراع دوران اخير است، و شايد در حال نزديك شدن به پايان خود.» چرا كه خرد انسان هويت خود را مرهون تقابلش با «بي خردي» است و اگر اين تقابل بار ديگر از ميان برود تمايزي ميان عاقل و مجنون، ديوانه و روانپزشك و خرد و بي خردي باقي نخواهد ماند. «تاريخ جنون» تلاشي است در راه آشكار كردن سوابق تفكيك مجانين از عقلا در عصر كلاسيك (از نيمه قرن هفدهم تا پايان قرن هجدهم) كه تا پيش از اين دوران اين تفكيك با چنين كيفيتي سابقه نداشته است.
فوكو بررسي خود را با تحليل تاريخ از ميان رفتن جذامخانه ها آغاز مي كند و معتقد است انسان ها به صورت طبيعي نياز به طرد بخشي از جامعه از بدنه آن دارند. آنها با اين طردگويي مناسكي ديني را به انجام مي رسانند. در طول قرون وسطي اين مناسك از خلال جداسازي مبتلايان به جذام از افراد سالم، جامه عمل مي پوشد و سبب مي شود در سرتاسر اروپا شمار بسيار زيادي جذامخانه راه اندازي و مشغول كار شود. اما با پايان جنگ صليبي و قطع ارتباط با كانون هاي عفوني مشرق زمين جذام به نحوي شگفت انگيز ريشه كن شد. فوكو، فصل اول تاريخ جنون را اين گونه آغاز مي كند: «در پايان قرون وسطي جذام در غرب از ميان رفت. در حاشيه اجتماع، در دروازه هاي شهرها، باب سرزمين هاي وسيعي گشوده شد كه هر چند ديگر جولانگاه درد نبودند، سترون و تا مدت ها غيرقابل سكونت ماندند. تا چند قرن تنها حيوان و گياه در آنها مأوا داشت. از قرن چهاردهم تا قرن هفدهم، اين سرزمين ها با ورد و جادويي غريب در انتظار و خواهان تجسم تازه اي از درد بودند؛ خواهان آنكه ترس شكلك جديدي به آنها عرضه كند، كه بشر با سحر تازه اي بار ديگر دست به كار تصفيه جامعه شود و گروهي از انسان ها را به آنجاها طرد كند. » او بررسي تاريخ تفكيك مجانين از عقلا را از همين نقطه آغاز مي كند.
•••
مهمترين نكته درباره كتابي كه هم اينك تحت عنوان «تاريخ جنون» به زبان فارسي در دست داريم، كتابي با ۲۹۶ صفحه و قيمت ۱۶۰۰ تومان، ترجمه تحسين برانگيز خانم فاطمه ولياني است كه پيش از اين هم نوشته هاي قابل قبولي از فرانسه به فارسي برگردانده بود.
شايد يكي از مهمترين نكات در ترجمه نوشته هاي فوكو به اين ويژگي آثار او برمي گردد كه نقل قول هاي فراواني از دوره هاي مختلف تاريخي در آنها وجود دارد. تفكيك لحن نقل قول ها از متن اصلي و نيز تمايز لحن نقل قول هاي دوره هاي مختلف تاريخي از دشواري هاي كار مترجم فارسي آثار ميشل فوكوست. به اين نمونه موفق از صفحه ۲۰۱ كتاب دقت كنيد كه در آن چگونه جملات فوكو لحني متفاوت از جملات مته دارند.
ديري نپاييد كه اين آگاهي (كه در قرن شانزدهم به شدت رايج بود) دوباره قوت گرفت كه خرد ناپايدار است و هر آن در معرض اين كه ديوانگي هستي اش را تا ابد به مخاطره افكند. مته، پزشك اهل ژنو كه از نظر فكري بسيار به روسو نزديك بود، به عاقلان هشدار داد: «اي انسان هاي متمدن و عاقل، احساس غرور نكنيد، عقلي كه مدعي آنيد و به آن مي باليد، لحظه اي براي مختل شدن و از ميان رفتنش كفايت مي كند. واقعه اي غيرمنتظره، احساس هيجاني شديد و ناگهاني در روح، يك باره معقولترين و ذكاوتمندترين انسان را به فردي غضبناك يا سفيه تبديل خواهد كرد.»

ناشران چه مي كنند
درآمدي بر پديده شناسي استعلايي
تاملات دكارتي/ ادموند هوسرل/ عبدالكريم رشيديان/ نشر ني/ ۲ هزار تومان.
000255.jpg
تدريس پديده شناسي در محافل آكادميك، با مشكلات فراواني مواجه است. مهم ترين مشكل اين است كه تعداد مدرساني كه بتوانند به تدريس مباحث اين حوزه در سطوح عاليه بپردازند از شمار انگشتان يك دست هم كمتر است. عبدالكريم رشيديان در اين ميانه، برجسته ترين صاحب كرسي پديده شناسي در دانشگاه هاي ايران است. آنچه در كلاس هاي درس او در دانشگاه شهيد بهشتي مي گذرد، شاهدي بر اين مدعا است. شايد هيچ دانشجويي را نيابيد كه از درس هاي رشيديان ناراضي باشد و برخي حتي كلاس هاي او را بسيار فراتر از آن چيزي مي دانند كه در ساير دانشكده هاي فلسفه كشور، حتي در حوزه هايي غير از پديده شناسي، مطرح مي شود. او كه چندي پيش اثر ارزشمند «از مدرنيسم تا پست مدرنيسم» را مهيا كرده بود، اين بار هم دست به كاري بزرگ زده است؛ ترجمه كتاب «تاملات دكارتي» اثر پديده شناس سترگ همه اعصار، ادموند هوسرل. اين كتاب حاصل سخنراني هايي است كه هوسرل در روزهاي ۲۳ و ۲۵ فوريه به دعوت انجمن مطالعات ژرمني و جامعه فرانسوي فلسفه در دانشگاه سوربن ايراد كرده است. اين سخنراني ها «درآمدي بر پديده شناسي استعلايي» نام گرفته بودند و بعدها وقتي به صورت كتاب منتشر شدند، نامي ديگر يافتند.
تاملات دكارتي جزو آخرين آثار هوسرل است و بنابراين مي توان آن را محصول دوران پختگي انديشه هاي هوسرل به شمار آورد، به جرات مي توان گفت كه مفاهيم پديده شناسي هرگز شكل قطعي و نهايي خود را به دست نياورد، زيرا هوسرل در هر بازگشت به آنها با رويكرد يك آغازكننده، آنها را جرح و تعديل مي كرد. اما با وجود اين تجديد مطلع هاي پايان ناپذير، صورت بندي مسائل پديده شناسي در تاملات جزو آخرين تلاش هاي هوسرل محسوب مي شود. اين كتاب تقريبا همه مسائل و موضوع هاي پديده شناسي را به گونه اي فشرده، كه البته گاهي فهمشان را بسيار دشوار مي سازد، عرضه مي كند.
000270.jpg

هوسرل در مقدمه اين اثر به بحران فلسفه اروپايي و گرفتار شدن آن در دام نسبي گرايي و دنباله روي اش از موضوع ها و روش هاي علوم طبيعي و رياضي اشاره مي كند و بر ضرورت «انقلاب دكارتي» ديگري براي استوار ساختن حوزه ويژه فلسفه و روش مخصوص آن و دستيابي به تعيين مطلق، كه به نظر هوسرل رسالت ذاتي فلسفه است، تاكيد مي كند. به نظر هوسرل فلسفه اي كه از نيل به تعيين مطلق ناتوان باشد فلسفه نيست. هوسرل با الهام از راديكاليسم فلسفي دكارت، كسي را فيلسوف مي داند كه دست كم يك بار در زندگي اش، بناي تمام دانسته ها، پيش داوري ها و مكتسباتش را ويران كند و با نفي هرگونه مرجعيت فكري، تنها با تكيه بر شهودها و بصيرت هاي محض و بي ترديد خويش، «مسئوليت» تمام انديشه اش را به عهده گيرد. كتاب تاملات دكارتي به دليل غرابت مضامين و ساختاري نه چندان منتظم، و نيز به دليل فشردگي غالبا بيش از حد، بدون شك كتابي است براي تامل، خواندن و بازخواني چندباره. اما با تحقق اين امر خواننده مي تواند مطمئن باشد كه در پس ظاهر عبوس و خشك اين تاملات به يكي از جذاب ترين و تاثيرگذارترين مباحث فلسفه معاصر و يكي از بنيادي ترين صورت بندي هاي انديشه هاي ايده اليستي دست يافته است. از آنجا كه كتاب هايي از اين دست معمولا تبديل به معدود مراجع قابل استناد دانشجويان فلسفه مي شوند، وجود فهرست هاي موضوعي گوناگون و تدوين واژه نامه هاي چندزبانه مي تواند به استفاده هر چه بيشتر از آنها مدد برساند. تاملات دكارتي فهرست نام هاي خاص را در انتهاي خود دارد اما از عدم وجود واژه نامه، با توجه به نكته اي كه ذكر شد، رنج مي برد. با اين اوصاف اقدام يك استاد دانشگاهي فلسفه براي تلاش بي وقفه در جهت ترجمه و تاليف آثار گوناگون، بسيار ارزشمند و قابل توجه براي ساير اساتيد و پژوهندگان آكادميك فلسفه در كشور ماست.

كتاب
اقتصاد
تكنيك
جامعه
رسانه
زمين
ايران
شهر
علم
كتاب
ورزش
هنر
يادداشت
صفحه آخر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  تكنيك  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  ايران  |  شهر  |
|  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  يادداشت  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |