در امارات كوچك ساحلي دبي، تنها در يك خيابان به نام «الجميرا» بيش از ۲۰ نوع گنبد و گلدسته وجود دارد. تنوع فرم اين گلدسته ها و گنبدها، تنها در يك خيابان دبي، از تفاوت گنبدها و گلدسته ها در سراسر ايران بيشتر است. چرا اين چنين است؟
چرا گنبدها و گلدسته ها در ايران مدام ـ يا حداقل بيشتر ـ تكرار مي شوند، اما در مورد جايي مثل دبي، در هر صد متر، معماري مساجد متفاوت و متنوع مي شوند؟ آيا مسلمانان اهل دبي در معماري، همچون در زندگي، اصالت سنتي ـ مذهبي خود را از دست داده اند؟ و در بده بستان همه چيز، از كالا تا هنر مذهبي، وارد معامله پرسود تاثير و تاثر شده اند؟ و به قول سنتي هاي ايران راه بدعت را پيشه كرده اند. يا اين كه به قول مسلمانان مدرن آن سوي آب ها، در گوشه گيري و انزواي سياسي ـ فرهنگي ايران، ما در مورد معماري مساجد نيز به يك تكرار تاريخي دچار شده ايم؟
تصاوير حاضر عكس هاي ميثم مخملباف است از گلدسته ها و گنبدها در دبي كه در تابستان ۱۳۶۹ گرفته شده است. ميثم مخملباف مي گويد: وقتي پدرم براي اولين بار عكس ها را ديد گفت: به نظر مي رسد بين هنر مذهبي و زندگي روزمره در دبي بده بستان بيشتري وجود دارد. اين مساجد چون در كشور ساحلي ساخته شده اند، گاه از برج هاي دريايي متاثر بوده اند و چون اميرنشين دبي در دادوستد با غرب است، فرماليسم و گرافيك معماري غربي بر مساجد دبي اثر گذاشته است. از آن سو، برخي از ساختمان هاي مدرن كه به منظور استفاده صرف تجاري نيز ساخته شده اند، از معماري مساجد دبي تاثير گرفته اند و شبه گنبدي را بر دوش بام خود پذيرا شده اند. تا جايي كه مي شود گفت در دبي همان اندازه بين مذهب و تجارت الفت ايجاد شده، كه در ايران بين مذهب و سياست.
ميثم مخملباف مي گويد: در طول سه روزي كه مشغول گرفتن بيش از هزار عكس از مساجد دبي بودم و مجذوب تنوع معماري آن ها شده بودم، كمتر مساجد را پر ديدم. بر خلاف بازارها، كه هيچ گاه حتي در تابستان گرم آن ها را خالي نديدم. اما در كل معماري مساجد دبي با همه تنوع عمومي شان كم روح تر از مساجد ايراني بودند و رنگ سفيد كه به دليل موقعيت آفتابي براي كنترل نور و گرما در دبي مورد استفاده اين بناها بود ارزش كمتري نسبت به رنگ هاي آبي آسماني گنبدهاي مساجد ايراني داشت. وقتي پس از عكاسي مساجد دبي به ايران برگشتم در اتوبان مدرس با مناره هاي جديد مصلاي تهران روبه رو شدم كه تلاشي بود براي نوگرايي در ساخت مناره در ايران كه از بس ابتدايي و ضعيف ساخته شده بود براي همان گنبدهاي قديمي ايران احساس جاي خالي كردم.
|
|
محسن مخملباف به پسرش گفته بود كه معماري هر كشوري از جمله معماري مساجد متعلق به روح يك ملت است اما روحي كه در طول يك تاريخ واقعي و گاه زميني شكل مي گيرد. به همين دليل مساجد دبي مدرن تر از مساجد ايران هستند و با زندگي تجاري مردم در دبي نزديك ترند و شايد به همين دليل نسبت به مساجد ايران از صميميت روستايي كمتري برخوردارند، همچنان كه از ظرائف مينياتوري روح ايراني در جزئيات معماري مساجد اسلامي.
محسن مخملباف به ميثم گفته بود: هيچ يك از مذاهب از روز اول پيدايش، براي مراسم عبادي خود، معماري امروزي معابدشان را پيشنهاد نكرده اند. مثلا مسجد در عربستان ۱۴۰۰ سال پيش بيشتر به يك سايه بان بياباني شباهت داشته است. ستون هاي مساجد از تنه نخل و سقف آن از حصير بافته شده نخل بوده است و مجاهدان زاهدي چون ابوذر، زير اين سايه بان ها منتظر فرمان جهاد بعدي و يا عبادت بوده اند. حال آنكه معماري امروز مساجد بيشتر متاثر از بده بستان معماري اوليه عربستان و تاثيرپذيري از معماري كشورهاي فتح شده توسط خلفاي اوليه اسلام و يا حاكمان دوره عثماني بوده است. در بسياري از موارد پس از كشورگشايي حاكمان كشورهاي اسلامي، كليساها و معابد مذاهب ديگر به مساجد تبديل شدند و گاه در رنگ و فرم آن ها دخل و تصرفي صورت گرفت. (به طور مثال اگر در كليسايي در اندلس بر ديوار نقاشي هاي كليسايي بود، پاك شد. ) و در اثر مرور زمان و فراموشي ريشه هاي اوليه پيدايش اين معماري، در هر كجا آن ها به معماري خاص اسلام نسبت داده شده اند و چون زمان از در بي حافظگي تاريخي ملت ها گذشت مثل هر چيز زمانمند حالت قداست به خود گرفتند و هر نوع تغيير بعدي در آن ها تحت عنوان بدعت، مردود انگاشته شده است. در واقع مي شود گفت هر كجا ملاقاتي بين دو تمدن صورت گرفته، حتي اگر اين ملاقات بين يك فاتح و يك مغلوب بوده است، هر دو بر هم تاثير گذاشته اند.
پايان قرن بيستم، شروع ارتباطات وسيع تمدني بشر گشته است. در حال حاضر يك ميليارد نفر در سراسر كره زمين از طريق كامپيوترهاي خانگي به هم متصل هستند. در بسياري از معابد مذهبي، كامپيوتر بخشي از ابزار عبادي شده است. شما براي يافتن يك آيه قرآني به جاي استفاده از «المعجم المفهرس» عربي، به يك رايانه غربي مراجعه مي كنيد. پس چرا به همين زودي شاهد تاثير رايانه و معماري حتي در معماري مذهبي نباشيم؟