آرش راهبر
عكس ها: رضا معطريان، محمدرضا شاهرخي نژاد
اگرچه در فوتبال ما گوش ها عادت ديرينه اي براي شنيدن اخبار مسائل حاشيه اي بازيكنان دارند، اما به حق مي توان گفت كه در دومين دوره ليگ برتر فوتبال اين مربيان بودند كه اخبار داغ تري را رقم زدند. از همان روزهاي آغازين آماده سازي تيم هاي حاضر در ليگ برتر، اخبار مربوط به ورود مربيان خارجي، تغيير در كادر تيم هاي باشگاهي و نقل و انتقالات مربيان جوان نشان دهنده اين مسئله بود كه مديران فوتبال ما تنها دلخوش به درخشش ستاره هاي پرحرف و پرمدعا نيستند. حالا نوبت به هنرنمايي مربياني بود كه مي خواستند پوسته كهنه فوتبال را بشكافند و در كنار بازيكنان گمنام قطب هاي جديدي را در فوتبال ما ايجاد كنند.
آنچه كه باعث برجستگي بيشتر مربيان در بدنه فوتبال شد، ضعف محسوس ستاره هاي مشهور و قديمي تر و سر بر آوردن بازيكنان نوظهور در تيم هاي نه چندان مطرح در دوره هاي قبل بود. اين بار شكوفايي بازيكنان جوان در سايه تلاش عده اي از مربيان بروز كرد و خودبه خود نگاه هاي بيشتري را به اين قشر فوتبال معطوف كرد. اما تا پايان هفته چهارم ليگ برتر اتفاقات زيادي رخ داد كه بسياري از آنها ارتباط مستقيمي با تفكرات مربيان ليگ داشت.
۱ ـ سپاهان اصفهان
صدرنشين بلامنازع ليگ مديون زحمات فرهاد كاظمي است. او در سايه ساختن تيمي يك دست و بدون ستاره توانست تعجب تمامي اهالي فوتبال را برانگيزد. حتي خوش بين ترين طرفداران فوتبال در اصفهان نيز فكر نمي كردند تيمي كه در سال گذشته به زحمت در نيمه هاي جدول باقي ماند، چنين نتايج درخشاني به دست آورد. كاظمي با استفاده مناسب از بازيكنانش آنها را تبديل به ابزاري كرده كه هريك كارآيي ويژه و خاصي بيابند. به همين دليل است كه سپاهان هميشه در هنگام گره خوردن بازي تكخالي رو مي كند كه معمولا ورق را برمي گرداند. كاظمي توانايي عجيبي در تأثيرگذاري روحي و رواني بر تيم هاي تحت هدايتش داشته و در كنار اين اسلحه بسيار باارزش همواره در پي به دست آوردن دانش جديد در فوتبال است. وي به شدت علاقه مند و پيگير تماشاي فيلم هاي آموزشي فوتبال است و به همين دليل توانسته در لحظات بحراني شرايط را به نفع خود تغيير دهد. كاظمي از تفكر سنتي فوتبال ما فاصله گرفته و توانسته در عين ارائه فوتبال تهاجمي، نتايج بسيار خوبي را نيز به دست آورد. احياي چند بازيكن خسته و دل آزرده نيز از هنرمندي هاي وي به حساب مي آيد.
۲ ـ فجر سپاسي شيراز
غلامحسين پيرواني راهي طولاني را تا به دست آوردن صندلي سرمربيگري فجر طي كرده است. از زماني كه او دستيار محمود ياوري بود تا به امروز فجر دوران متفاوتي را تجربه كرده است، اما نكته مهم در كارنامه غلام پيرواني تداوم و يكنواختي در حركت تيمي است. در طول دو فصل اخير فجر سپاسي همواره تيمي جنگجو و پرتحرك بوده و با توجه به پتانسيل نه چنان بالا توانسته تا پله دوم ليگ صعود كند. پيرواني از شكست تلخ در جام حذفي باشگاه هاي آسيا در سال گذشته درس هاي زيادي گرفته و تا به امروز توانسته تيم يكدست و قابل انعطافي را سازماندهي كند. مهم ترين قسمت در كار پيرواني ايجاد روح جمعي قابل توجه در اين تيم است. معمولا بازيكنان فجر سپاسي ستاره منحصربه فرد تيمشان به حساب نمي آيند و كمتر كسي است كه بار تيم را يك تنه به دوش بكشد. با اين اوصاف بايد منتظر طلوع ستاره هاي جديد در فجر سپاسي بود. ستاره هايي كه براي رسيدن به قله تنها به يك قهرماني احتياج دارند.
۳ ـ پرسپوليس
|
|
شنيدن نام پرسپوليس بدون پروين سال هاست كه تحمل ناپذير مي نمايد. سابقه مربيگري پروين در پرسپوليس از نظر كمي شايد فقط با آلكس فرگوسن قابل قياس باشد! پروين از ابتداي دهه شصت (منهاي پنج سال ۶۶ ـ ۶۲) تاكنون مربيگري پرطرفدارترين تيم باشگاهي ايران را برعهده داشته و ظاهرا به اين زودي ها نيز قصد بازنشستگي ندارد. در مورد توانايي هاي فني پروين تاكنون نقد و نظرهاي بسياري مطرح شده، اما بايد گفت كه در سال گذشته قهرماني پرسپوليس در ليگ ضمانت باقي ماندن او بر نيمكت را به همراه آورد. در فصل جاري پرسپوليس با وجود داشتن بازيكنان بزرگ و نامي هنوز نتوانسته انتظار هواداران را برآورده كند. موفقيت پروين و كادر فني تحت نظرش بيشتر به روزهايي برمي گردد كه سرنوشت بازي را جنگ تن به تن تعيين كرده نه تاكتيك تيمي. در واقع پروين هنوز هم متكي به بازي سنتي پرسپوليس و سانتر از جناحين است و حضور مربي خارجي نيز نتوانسته كوچك ترين خللي در اين تفكر ايجاد كند. شايد يكي از نكات فراموش شده براي پروين لزوم داشتن آرامش براي هدايت بازيكنان است. پروين مدت هاست كه در كنار دعواهاي حقوقي پرسپوليس، عنصر اصلي و تصميم گيرنده اين تيم حتي در موارد جزئي است و اين مسئله باعث مي شود كه تداخل و تجمع كارهاي متفاوت فرصت كمتري را براي پرداختن به كار اصلي به وي دهد. به هر حال امورات پرسپوليس همچنان بر سرانگشتان پروين مي چرخد و قاعدتا مي بايست خود پروين در مورد رويه كاري اش تجديدنظر كند.
۴ ـ پاس تهران
اگرچه مدت زيادي از سپردن عنان تيم ملي فوتبال به دستان شاهرخي نمي گذرد اما شايد بتوان مسئله دردسرساز پروين را در مورد همايون شاهرخي نيز تعميم داد. سرمربي پاس از سال گذشته لياقت خود را براي هدايت اين تيم قديمي نشان داده و در ليگ جاري نيز همچنان تيم پاس در جرگه مدعيان به حساب مي آيد. شاهرخي با وجود پرهيز از مسائل حاشيه اي مطبوعاتي بالاخره در دام خبرنگاران سمج افتاده و هر روز بايد به خيل سوال هاي مربوط و نامربوط آنها پاسخ دهد. شايد انباشت كارهاي مربوط به اين دو مسئوليت به كار او نيز لطمه زده و حتي ممكن است يكي قرباني ديگري شود. پاس با وجود در اختيار داشتن بازيكنان درجه اول همچنان روند سينوسي را طي مي كند و دو بازي تيم ملي نيز هنوز ملاك دقيقي براي شاهرخي به شمار نمي آيد، هرچند كه در توانايي هاي شاهرخي شكي نيست.
۵ ـ پيكان تهران
دكتر بيژن ذوالفقارنسب در ابتداي فصل ميراث مناسبي را از ليگ فصل قبل در اختيار داشت. اگر چه حميد عليدوستي در فصل گذشته فراز و نشيب هاي زيادي داشت، اما با پايان گرفتن ليگ گذشته از وي نام نيكي باقي ماند. ذوالفقارنسب در يك سوم ابتدايي ليگ به شدت در كلاف سردرگم تيم پيكان گير افتاده بود، اما به هر حال صبر و حوصله مديران پيكان فرصت خروج از بحران را به وي داد و پيكان با سرعتي شگفت انگيز و در فاصله اي نسبتا كوتاه تا پله پنجم بالا آمد. هشت گل خورده و چهارده گل زده (ميانگين يك گل زده براي هر بازي) نشان مي دهد كه پيكان هنوز يك تيم تدافعي به حساب مي آيد. اما با اين وجود بايد منتظر ادامه مسير موفقيت آميز دكتر در نيم فصل دوم بود. براي ذوالفقارنسب كه حتي تجربه مربيگري تيم ملي را نيز دارد، باقي ماندن در كورس قهرماني مي تواند واسطه مهمي براي آشتي مجدد با مربيگري تيم هاي ليگ باشد.
۶ ـ استقلال تهران
|
|
اگرچه علي فتح الله زاده در ابتداي اين هفته و پس از دو سه ماه بمب خبري اش را منفجر كرد، اما اين بمب ساعتي در برابر بمب ناگهاني انتصاب رولاند كخ آلماني به سمت سرمربيگري آبي ها سروصداي زيادي به پا نكرد. آمدن رونالد كخ واكنش آشكاري بر ناكامي منصور پورحيدري در ايستگاه پاياني فصل گذشته ليگ برتر بود. با آمدن كخ، استقلال به ناگاه به كانون توجه مطبوعات و رسانه ها تبديل شد و همه منتظر معجزه اين مرد بلندبالاي ژرمن بودند. در هفته ابتدايي ليگ جاري وقتي استقلال، پاس را با درخشش بازيكنان تازه به ميدان آمده شكست داد و كخ نيز در مصاحبه هاي كليشه اي پايان بازي از اظهارنظر در مورد داوري خودداري كرد به ناگاه موج احساسات مثبت نسبت به اين مرد خارجي بالا گرفت و همگان تصور كردند كه امسال استقلال يكه تاز بي رقيب ليگ خواهد بود. اما خيلي زود استقلال در چاله هايي افتاد كه اين تيم را تا پله هفتم ليگ تنزل داد. اگرچه نزديك به پنج ماه از حضور كخ در استقلال مي گذرد اما هنوز تحليل دقيق و جامعي در مورد نحوه مديريت او نمي توان ارائه كرد. بازي هاي پر افت وخيز استقلال باعث شده تا در هنگام ناكامي شركاي ديگري نيز براي تقصيرات در نظر آيند، از كمك مربي اين تيم يعني ابراهيم طالبي تا بازيكناني كه هر از گاهي به بي تعصبي و اهمال كاري متهم مي شوند. به هرصورت آنچه كه در مورد كخ واضح و آشكار است شك و ترديد و دودلي مسئولان باشگاه حتي منصور پورحيدري مديرفني اين تيم است كه آنها را همچنان به ساختن با اين مربي وامي دارد. البته بايد ديد با اضافه شدن كمك مربي آلماني كفه ترازو به كدام سمت متمايل خواهد شد.
۶ ـ فولاد اهواز
مطمئنا علاوه بر اهوازي ها، بسياري از ايرانيان علاقه زيادي به وينكوبگوويچ دارند. شايد عكس العمل هاي احساسي او و البته زحمات پايان ناپذيرش براي احياي فوتبال خوزستان عوامل اصلي اين علاقه مندي باشد. به هرحال بگوويچ اگرچه چندان از سوي مديران جديد فولاد مقبول نيفتاده اما همچنان با انرژي و حرارت بي حد و حصري كار مي كند. نگاهي كه با آمار به دست آمده توسط اين تيم نشان مي دهد كه شاهين ترازو تقريبا در نقطه وسط ايستاده. ۵ برد، ۵ تساوي و چهار باخت به اضافه ۱۶ گل زده و ۱۴ گل خورده نشان دهنده قرار داشتن فولاد در نقطه جهش يا سقوط است. به هرحال فولاد چه ببرد و چه ببازد ما بگوويچ را دوست داريم.
۸ ـ سايپاي تهران
اولين ايتاليايي حاضر در فوتبال ايران حداقل از سلفش يعني محمد مايلي كهن موفق تر بوده است. جيوواني مي با آرزوهاي بزرگ به ايران آمد و بر نيمكت هدايت باشگاهي نشست كه سال هاست به دنبال به دست آوردن اسباب بزرگي در ورزش است. مي در فاصله نسبتا كوتاهي توانست در فرهنگ رايج در فوتبال ما ذوب شده و ارتباط لازم را با اعضاي تيمش برقرار كند. سايپا اگرچه درست در ميانه جدول ايستاده اما تيم خطرناكي به شمار مي رود و مربي آن نيز نشان داده كه حداقل در سطح فوتبال ايران حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. شكست تيم استقلال در ليگ از موفقيت هاي بزرگ اين مربي به شمار مي رود و البته هنوز تا پايان فصل راه زيادي باقي مانده است.
۹ ـ ذوب آهن اصفهان
بعد از صعود و سقوط عجيب ذوب آهن در فصل گذشته، صحبت هاي زيادي براي پيوستن يك مربي خارجي به اين تيم مطرح شد. از سوي ديگر مديران ذوب آهن براي عقب نماندن از تيم همشهري نيز اين نياز را احساس مي كردند. درحالي كه انتظار عمومي اين بود كه يك مربي نام آشنا از زاينده رود بگذرد، ساموئل دارابينيان مربي گمنام ارمني به اين تيم پيوست. ساموئل هرگز نتوانست موفقيت هاي فصل قبل اين تيم را تكرار كند و در كمال تعجب بدترين نتيجه ها را اتفاقا در اصفهان به دست آورد. دارابينيان هنوز نتوانسته به كمك دستيارانش جهش ويژه اي ايجاد كند. شايد ضعف دستياران او از جمله گئورك پاپيان مربي اسبق صنعت نفت آبادان نيز دليل قانع كننده اي باشد. پاپيان سه فصل قبل مربي نفت بود و از نظر آباداني ها عامل اصلي سقوط به دسته دوم. به هرحال در صورت ادامه روند فعلي ممكن است به زودي شاهد تحولات تازه اي در مديريت اين تيم باشيم.
۱۰ ـ برق شيراز
قبل از شروع فصل ابراهيم قاسمپور تصميم گرفت كمي به سمت شمال حركت كند. او صنعت نفت را به ليگ برتر هدايت كرده و مشكلات خانوادگي دليل قانع كننده اي براي جدايي از جمع طلايي هاي آبادان بود. او بلافاصله به شيراز رفت و پس از مذاكره با اكبري ـ مديرعامل باشگاه ـ با برق قرارداد بست تا جانشين اصغر شرفي شود. قاسمپور سابقه روشني در بالا آوردن تيم هاي سقوط كرده به دسته پايين تر دارد و اين مي توانست نكته مهمي در اذهان طرفداران تيم نارنجي پوش شيراز باشد.
قاسمپور در برق شيراز كارنامه چندان مثبتي نداشت، هرچند اين تيم خوب بازي مي كرد. البته ابو بارها در طول فصل از قضاوت هاي نامطلوب داوران شكايت كرد ولي اين موضوع هم نمي توانست پاسخ مناسبي براي هيأت مديره و مديرعاملي باشد كه در بازي هاي پاياني نيم فصل اول كم حوصله شده بودند. بازي هاي آخر نيم فصل اول بيشتر در جنگ اعصاب پيگيري شد و در بازي سيزدهم اين تيم، قاسمپور از برق كناره گيري كرد. بسياري معتقدند اين فصل بهترين شرايط براي نشان دادن لياقت هاي قاسمپور در آبادان مي توانست باشد اما يك جدايي بي موقع و نابهنگام تمام آرزوهاي ابو را نقش بر آب كرد.
پس از رفتن قاسمپور، اسامي مربيان بيكار، روزنامه ها را براي احراز پست خالي وسوسه مي كرد اما كادر مديريت باشگاه فرد ديگري را مد نظر داشت. محمد عباسي بازيكن سابق و مربي فعلي مي توانست بهترين گزينه براي آنان باشد. همين طور هم شد و عباسي بلافاصله به عنوان سرمربي به اعضاي تيم معرفي شد. او و تيم تحت هدايتش در اولين بازي دور برگشت موفق شدند تيم قرمزپوش پايتخت را در ورزشگاه تختي تهران متوقف كنند تا با ۱۵ امتياز در رده دهم بنشينند.
۱۱ ـ ابومسلم مشهد
پس از رفتن فرهاد كاظمي، تيم جوان شده و خوب ابومسلم در انتظار جانشيني مناسب بود. سردار ملاحي علاقه خاصي به محمود ياوري دارد. اين را بارها زماني كه مديرعامل باشگاه پاس بوده ثابت كرده است. اين بار هم تصميم گرفت از ياوري استفاده كند. اما در اين نوبت ياوري مربي بزرگ سال هاي دور او نبود. محمود ياوري فصل پيش چهره ناموفقي را در تراكتورسازي به نمايش گذاشت و كسب نتايج ضعيف در نهايت به جدايي اش انجاميد. اين بار تيمي كه فصل قبلش با كاظمي همه را متعجب كرده بود، در اختيار سرهنگ قرار گرفت. با شروع بازي ها نتايج چندان بد نبود اما رفته رفته تيم تحليل رفت و از اواسط نيم فصل اول به بعد نتايج بد و بازي بدتر تماشاگران مشهدي را به اعتراض واداشت. اعتراض مشهدي ها تا حدي پيش رفت كه يك مرتبه ياوري استعفايش را به دست ملاحي سپرد اما مورد قبول واقع نشد. چند بازي بد ديگر دليلي محكم براي جدايي ياوري بود تا فيروز كريمي از شهاب زنجان به مشهد فرا خوانده شود. كريمي به شمال شرق كشور رفت و هدايت اين تيم را پذيرفت. حضور فيروز كريمي در كوتاه مدت نمي توانست مثمرثمر باشد، از اين رو فعلا ابومسلم شرايط مساعدي ندارد. ۱۲ امتياز از ۱۴ بازي و جايگاه يازدهم جدول رده بندي ليگ برتر حاصل تلاش سياهپوشان مشهدي تا پايان هفته چهاردهم ليگ برتر است.
۱۲ ـ صنعت نفت آبادان
|
|
چرخه جالبي در اين تيم در جريان است. وقتي قاسمپور صنعت نفت را ترك كرد، مديران اين باشگاه به فكر جذب مربي ديگري افتادند. در ميان تمامي كساني كه تا پاي قرارداد رفتند تنها يكي بيشترين شانس را داشت. هرچند حضور شرفي در آبادان قطعي به نظر مي رسيد اما پورحيدري به دليل تبليغاتي كه هميشه در اطراف خود دارد به جنوب رفت و رسما سرمربي شد و كادر مربيگري مورد علاقه اش را نيز به آبادان برد. مظلومي و رشيدي با او به صنعت نفت رفتند. مديران نفت براي سربلندي تيمشان و پورحيدري بازيكنان نامي بسياري چون قلي اف، عباسي و حلالي را جذب كردند. با اين حال پورحيدري نتوانست تيم صنعت نفت را حتي به اواسط جدول هدايت كند و در جايگاه ۱۰ تا ۱۴ دست و پا زد. سه بازي مانده به پايان نيم فصل پورحيدري به تهران آمد، مدير فني استقلال شد و هرگز به آبادان بازنگشت تا جا براي مظلومي باز شده و تا از سايه پورحيدري پس از سال ها خارج شود سه بازي و سه تساوي حاصل كار مظلومي با صنعت نفت بود اما دنيا به او هم وفا نكرد تا قاسمپور پس از نيم فصل به تيم سابق خود بپيوندد. امروز اين تيم پس از ۱۴ هفته با ۱۲ امتياز رده دوازدهم جدول را به خود اختصاص داده است.
۱۳ ـ استقلال اهواز
مشكلات مالي عمده ترين مشكل استقلال اهواز در نيم فصل اول بود. مناجاتي پيش از فصل آمد و قبل از آغاز ليگ برتر كنار رفت. پس از او جلال چراغ پور به استقلال آمد. يكي از چند تئوريسين مطرح كشور مي توانست اعتباري براي خود دست و پا كند اما باز هم نشد. پس از چراغ پور، ابراهيم تهامي به طور موقت سرمربي شد تا شرايط را براي آمدن قلعه نوعي باز كند. پس از آمدن امير روزهاي گذشته استقلال تهران، استقلال اهواز جان گرفت و حتي توانست اولين شكست را به تيم صدرنشين تحميل كند. در طول تعطيلات نيم فصل رقابت هاي ليگ برتر سهام استقلال اهواز به يك شركت آباداني واگذار شد تا مشكلات مالي اين تيم هم برطرف شود. آيا قلعه نوعي در نيم فصل دوم با حل مشكلات مالي مي تواند اين تيم را از دو جايگاه سقوط كننده نجات دهد؟
۱۴ ـ ملوان بندر انزلي
بهمن صالح نيا با سروصداي زياد جانشين محمد احمدزاده شد. در شهري مثل انزلي با مردمي كه به شدت به تيمشان تعصب دارند كار كردن با حواشي چندان راحت نيست، مخصوصا اگر در اوايل فصل تيم نتيجه نگيرد. شايعاتي كه مرتب خبر از بازگشت احمدزاده مي دادند، خيال راحتي براي صالح نيا نگذاشته بود ولي ملوان در بازي هاي پاياني نيم فصل اول و اولين بازي دور برگشت خوب بازي كرد هر چند هنوز در نتيجه گيري مشكل دارد. به نظرتان ملوان امروز مي تواند جايگاه چهاردهم را ترك كند؟