سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۹۶ - Mar.4,2003
سخنگاه آزاد
Front Page

اندر احوال اتومبيل صفر كيلومتر...
003555.jpg
با سلام به روزنامه محترم همشهري. پس از مدتي فكر كردن تصميم گرفتم اتفاقات و ماجراهائي كه پس از خريد و تحويل گرفتن يك اتومبيل صفر كيلومتر گريبانگيرم شده توسط روزنامه اي كه چند سال است مشتركش هستم منعكس كنم تا شايد مسئولاني كه با حمايت بي دريغ و بدون رقابت از صنعت اتومبيل سازي اين انحصار غيرعادلانه را بوجود آورده اند حداقل آن را بخوانند.
يك دستگاه اتومبيل (...) از كارخانه پيش خريد كردم و پس از يك سال و نيم انتظار در اسفند ماه ۱۳۸۰ نوع انژكتوري آن را به قيمت حدود هفت ميليون تومان با (احتساب سود متعلقه) خريدم و بايد توضيح بدهم كه نوع خارجي همين خودرو را چند سال قبل و به قيمت يك ميليون وچهارصد هزار تومان مي فروختند. در اواخر ارديبهشت كه هوا كمي گرم شده بود كولر را روشن كردم ولي با كمال تعجب متوجه شدم كه فقط باد گرم خارج مي شود و از خنكي خبري نيست .به يك تعميرگاه مجاز در غرب تهران مراجعه كردم، گفتند ظرفيت ما پر است به شما براي پانزده روز ديگر وقت مي دهيم، به ناچار به يك كولرساز آشنا مراجعه كردم، پس از معاينه اظهار داشت بعضي از اتصالات و كنتاكتها زنگ زده است و به همين دليل كولر كار نمي كند و اجبارا بعضي را تعمير و بعضي را تعويض كرد و به سلامتي از نعمت كولر برخوردار شدم. چند روزي راحت بودم تا روزي از روزها در حال حركت در يك بزرگراه متوجه صداهاي غيرعادي و تا حدي گوشخراش از گيربكس شدم بلافاصله در كناري توقف كردم و به ناچار با يك وانت بار كه به مبلغ هفت هزار تومان اجاره كردم آن را به يك تعميرگاه مجاز بردم. گفتند بايد گيربكس پياده شود و به شما براي پانزده روز ديگر وقت مي دهيم و به ناچار با پرداخت چهار هزار تومان اضافي به صاحب وانت بار آن را به يك تعميرگاه غيرمجاز كه از آشنايان قديم بود بكسل كردم. تعميرگاه محترم آن را روي چاله برد و پس از بازديدگفت: شانس آورده اي كه گيربكس صدمه نديده چون تمام پيچهاي گيربكس شل شده و چند پيچ هم ندارد و در نتيجه تمام روغن گيربكس از آن خارج شده است ! به هر جهت پيچها را بست و روغن ريخت و خطر رفع شد. مدتي گذشت و يكباره كليد بالا بر شيشه سمت راست از كار افتاد آن را به يكي از تعميرگاه هاي مجاز بردم و چون به قول خودشان كار سرپائي بود در خيابان كنار تعميرگاه  آن را باز كردند و گفتند بايد كليد دستگاه عوض شود و اگر مي خواهي راحت باشي برو كليد خارجي بخر .به ناچار همين كار را كردم و مدتي گذشت تا روزي كه اتومبيل را در خياباني در شمال تهران پارك كردم و ترمز دستي آن را كشيدم وقتي دوباره پشت فرمان نشستم متوجه شدم ترمز دستي قفل شده و به هيچ وجه آزاد نمي شود و در نتيجه حتي نمي توان اتومبيل را بكسل كرد!
به ناچار تعميركارآوردم و پس از بازكردن ترمز دستي اظهار داشت چون پيچها شل بسته شده بود، در نتيجه باز شده و افتاده است! پيچها را سفت كرد و ترمز دستي از حالت قفل خارج شد.
بار ديگر روزي در اوج گرما كولر از كار افتاد با استفاده از تجربه گذشته به كولر ساز آشنا مراجعه كردم مشخص شد پيچها در اصل شل بسته شده بود، پس از رفع عيب ،كولر به كار افتاد ولي ديري نپائيد كه متوجه بوي بنزين در داخل اتومبيل شدم. پس از معاينه معلوم شد بو از باك بنزين است و بايد باك پياده شود كه البته كار سختي هم بود و حدود سه ساعت طول كشيد و مشخص شد پيچهاي لوله اي كه به باك وصل است و از آن براي ريختن بنزين به باك استفاده مي شود لق شده و در نتيجه بنزين از كنار آن نشت مي كند، پيچها را سفت كرد و خطر رفع شد .از تعميرگاه كه خارج شدم در يك موقعيت ضروري براي جلوگيري از خطر تكمه بوق را فشار دادم ولي از بوق صدائي خارج نشد چند بار ديگر تكمه را فشار دادم ولي بوق همچنان صامت بود .پس از مراجعه به تعميرگاه معلوم شد بوق سوخته است.ناچار بوق جديدي خريدم.
روزي از روزها كه در يك بزرگراه حركت مي كردم خواستم دنده عوض كنم كه يكباره متوجه شدم از كلاچ خبري نيست ،به ناچار كنار بزرگراه توقف كردم و با توجه به تجربيات گذشته اتومبيل را با يك وانت بار عبوري با پرداخت مبلغ ناچيز ده هزار تومان به تعميرگاه «غيرمجاز!» آشنا بردم و البته تعميرگاه محترم خيلي تعجب كرد و گفت سيم كلاچ به ندرت مي برد و پس از باز كردن گفت قسمتي از سيم كلاچ زنگ زده و پوسيده است و از همانجا قطع شده است! با خريد يك دست كلاچ و قطعات مربوطه دوباره كلاچ برقرار شد و به خودم اميدواري دادم كه ان شا الله تمام مشكلات رفع شده است ولي طولي نكشيد كه كليد بالابر شيشه سمت چپ از كار افتاد.لذا تصميم گرفته ام پس از نوشتن اين نامه با توجه به تجربه گذشته يك كليد خارجي بخرم و ببرم خيابان جلوي تعميرگاه مجاز و بدهم سرپائي آن را عوض كنند و باز هم به خودم اميدواري مي دهم كه ان شاءالله اين آخرين مشكل اتومبيل صفر بنده باشد و البته بايد ياد آوري كنم كه كليد اين مشكلات در سپري شدن كمتر از نيمي از مدت گارانتي كه سي هزار كيلومتر است اتفاق افتاده است!
پرويز اصانلو

بازيافت كاغذ، راهي براي حفظ جنگل ها
003550.jpg
مي خواهم تجربه اي را كه سال گذشته در دبيرستاني كه تدريس مي كردم و به كمك بچه هاي علاقه مند به حفاظت از محيط زيست انجام داديم برايتان بازگو كنم. بر روي تراكت پارچه اي كه زير سايبان مدرسه آويخته بوديم نوشته بود «مگذار بميرد جنگل، كه جهان خواهد مرد.»
چون يك راه نجات جنگل ها را بازيافت كاغذ مي دانستيم، تصميم گرفتيم اين برنامه را در مدرسه اجرا كنيم. شما مي دانيد كه كاغذ از چوب درختان تهيه مي شود. بازيافت هر تن كاغذ مي تواند ۱۷ اصله درخت جنگلي را از قطع شدن نجات دهد. علاوه بر آن مقادير زيادي آب و انرژي كه براي تهيه كاغذ به كار مي رود، صرفه جويي خواهد شد. همچنين از مصرف مواد سفيد كننده خمير كاغذ كه آلاينده آبهاست جلوگيري به عمل خواهد آمد.
براي اجراي برنامه، يكي از مادران يك كيسه پارچه اي بزرگ براي ما دوخت كه در راهروي مدرسه نصب كرديم تا كاغذهاي باطله در آن جمع آوري شود. علاوه بر آن، بچه ها روزنامه هاي باطله را از منزل به مدرسه مي آوردند و در انباري كه به همين منظور درنظر گرفته بوديم، جمع آوري نموديم. مدير مدرسه هم از اداره آموزش و پرورش، موافقت تخليه انبار برگه هاي امتحاني سال هاي قبل را گرفتند.
روزي كه قرار بود از طرف مركز جمع آوري كاغذ به مدرسه بيايند، براي ما بسيار جالب بود. وانت مربوطه را به وسط حياط مدرسه هدايت كرديم. ترازويي در پشت وانت قرار داشت. مستخدمين مدرسه، گوني هاي كاغذ را مي آوردند و روي ترازو مي گذاشتند، خانمي كه به همراه راننده وانت آمده بود يادداشت مي كرد. بچه ها بسته هاي روزنامه را مي آوردند و چند نفر ديگر كيسه كاغذهاي باطله را با زحمت از پله هاي طبقه بالا به پائين حمل مي كردند تا توزين شوند. تمام اين فعاليت ها را بچه ها با عشقي فراوان انجام دادند. گويي كه در اين راه، صداي تشكر آميز درختان جنگل را به گوش جان مي شنيدند و نسيمي را كه از ميان درختان مي وزيد بر گونه هايشان احساس مي كردند! بالاخره مبلغ سيصد وپنجاه هزار ريال يعني سي و پنج هزار تومان بن  كتاب در ازاي كاغذهاي باطله به مدرسه تحويل داده شد.
ما با اين مقدار بن كتاب، چند كار عالي انجام داديم:
۱- معمولا در كتابخانه هاي دبيرستانها، قفسه هايي براي مواد درسي مختلف مانند فيزيك، شيمي، رياضيات، ادبيات و... وجود دارد، اما متأسفانه در اغلب مدارس، قفسه اي به نام كتابهاي «محيط زيست» موجود نيست. بنابراين ما قفسه اي به اين كار اختصاص داديم و حدود ۲۰ جلد كتابهاي مربوط به كاشت و حفظ درختان، گياهان آپارتماني، تغذيه سالم، توسعه پايدار، حقوق محيط زيست، اخلاقيات و محيط زيست... خريداري نموديم. به اين ترتيب، منابعي براي تحقيق و كارهاي پژوهشي فراهم شد. البته كتاب هايي هم از بخش آموزش سازمان حفاظت محيط زيست به طور رايگان تهيه و به اين مجموعه افزوده شد.
۲- براي عيد نوروز به وسيله همين بن هاي كتاب، هديه هايي براي دانش آموزاني كه در حفظ محيط زيست مدرسه فعاليت كرده بودند تهيه شد كه همگي پيامي از زمين براي ما آدميان دربرداشتند.
۳- در ارديبهشت ماه، براي تمام فعالان محيط زيست مدرسه «جشن تولد بهاري» گرفته شد، به اين معني كه ۷ نفر از دانش آموزان و ۴ نفر از پرسنل مدرسه كه در فصل بهار متولد شده بودند و عضو گروه زيست محيطي مدرسه بودند كتابهاي جالب و كارت تولد مخصوص دريافت نمودند. در اين جشن تلاش شد پذيرايي توسط مواد غذايي طبيعي انجام شود و از خوراكي هايي كه با بسته بندي هاي خود حجم زباله را افزايش داده و خاك يعني خانه درختان را آلوده مي كنند استفاده به عمل نيامد.
به شما كه اين تجربه را مي خوانيد خواه دانش آموز هستيد، خواه معلم، چه ولي دانش آموز و چه كسي كه علاقه مند به محيط زيست است پيشنهاد مي شود اين برنامه را در مدرسه ها اجرا كنيد. ما مي دانيم كه هر شاخه درخت مي تواند اكسيژن يك روز يك بچه را فراهم كند و ما بدون هوا، تنها چند دقيقه دوام مي آوريم. بنابراين با بازيافت كاغذ، جنگل ها- اين شاهكارهاي خلقت- را حفظ كنيم. مي گويند «درختان ريه هاي زمين هستند.» اگر به چشمان خود بياموزيم كه به هر برگ كاغذ، به مثابه شاخه اي از درخت نگاه كنند، آنگاه بازيافت كاغذ را جدي تر مي گيريم. به اميد همت سبزتان.
به قول سهراب: «مي دانم، سبزه اي را بكنم خواهم مرد
...
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت»
پري نقاش پور

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |