آسيب شناسي پژوهش موسيقي در گفت وگو با ساسان فاطمي؛ پژوهشگر موسيقي و عضو هيأت مديره كميته پژوهش خانه موسيقي
درآمد: ساسان فاطمي از جمله پژوهشگران جدي موسيقي ايران است كه علاوه بر حضور در تركيب هيأت داوران جشنواره موسيقي نواحي (سه دوره)
پژوهشهاي جدي اي را درباره موسيقي نواحي ايران انجام داده است. وي همچنين به تدريس در دانشگاههاي معتبر هنري و تحقيق در موسيقي ايران سرگرم است. فاطمي همچنين عضو هيات مديره كميته پژوهش خانه موسيقي است، كه از جمله فعال ترين كميته هاي خانه موسيقي به شمار مي رود. با وي درباره پژوهش موسيقي و وضعيت آن گفتگويي كرده ايم كه مي خوانيد.
گفت وگو: الف- نجوا
a _ najva@hamshahri.org
* به نظر شما پژوهشگر موسيقي ايران با چه موانع اجرايي و غيراجرايي روبه رو است؟
- مشكل اصلي شايد عدم دسترسي به منابع مكتوب و كتابخانه اي باشد. بخشي از هر پژوهشي، حتي اگر نوع پژوهش ميداني باشد، تحقيق كتابخانه اي است. متأسفانه اغلب پژوهش ها ضعف آشكاري در اين زمينه دارند. مطالعه منابع مكتوب در زمينه موضوع تحقيق حتي جزو اولين قدم ها براي يك پژوهش جدي به حساب مي آيد. قبل از كار ميداني يك پژوهشگر حتما بايد تصوري از تحقيقاتي كه قبل از او صورت گرفته است داشته باشد، چه از پژوهش هايي كه مستقيما به موضوع او ارتباط مي يابد چه از تأليفاتي كه در زمينه مفاهيم اصلي موضوع مورد پژوهش او انجام گرفته است. مراجعه به ادبيات موسيقي شناسي يا مردم شناسي اي كه به موضوع پژوهش ارتباط دارند بايد در طي تحقيقات ميداني هم ادامه پيدا كند و حتي بعد از آن. اين يك كار مستمر و دايمي است. همين است كه كار محقق را غني مي كند و مانع از آن مي شود كه به بيراهه برود. غفلت پژوهشگر از اين امر لزوما معلول ناآگاهي او از ضرورت آن نيست. متأسفانه دسترسي به منابع مكتوب در ايران اصلا ساده نيست. كتابخانه ها شرايط سختي براي پذيرش عضو دارند. بعضي از كتابخانه ها كه اسم دهن پركني هم دارند بسيار فقيرند و آنها كه غني ترند بسيار سخت گير. حتي شنيده ام كه نوعي باندبازي در اين عرصه هم وجود دارد. گفته مي شود بعضي ها مانع از آن مي شوند كه محققين خوب ما به بعضي منابع دسترسي پيدا كنند. اين تمايل به ممانعت بيشتر ريشه ايدئولوژيك دارد.
|
|
منظور من البته از ايدئولوژي يك نوع گرفتاري هاي فكري در عرصه موسيقي است، نوعي ايدئولوژي موسيقايي. تفكر ايدئولوژيك هنوز بزرگترين مانع بر سر تحقيق علمي و واقعي است. اولين قدم براي يك پژوهش معتبر، دقيقا عدم تعهد به يك ايدئولوژي مشخص است. اگر شما از قبل به يك اصلي اعتقاد داشته باشيد و بعد بخواهيد به دنبال شواهدي براي اثبات آن اصل بگرديد، محقق نيستيد، تحقيق نمي كنيد، در بهترين حالت فيلسوفيد يا كار فلسفي مي كنيد. محقق به دنبال آن چيزي است كه نمي داند نه آن چيزي كه مي داند. نه اين كه محقق هيچ فرضيه اي نداشته باشد، درست برعكس. اما قصدش اين نيست كه به هر قيمتي اين فرضيه را ثابت كند. نيت محقق اين است كه فرضيه اش را با واقعيات محك بزند، آن را تصحيح كند، تعديل كند و يا اگر واقعيات همه عليه فرضيه اش حكم مي دهند حتي از آن چشم بپوشد. تعصب ايدئولوژيك بزرگترين مانع در راه هر پژوهشي است و متأسفانه در كشور ما كساني كه گرفتار اين تعصبات اند هم خودشان از تحقيق جدي بازمي مانند و هم مانع ديگران مي شوند. البته، من خودم شخصا با چنين موانعي مواجه نشده ام، شايد به اين دليل كه حوزه كاري من با حوزه صاحبان ايدئولوژي كمتر وجه اشتراك دارد، شايد هم به دلايل ديگري، نمي دانم، اما كساني را مي شناسم كه گرفتار اين مانع تراشي ها شده اند و خودم را موظف مي دانم آن را مطرح كنم.
موانع ديگري هم حتما وجود دارد اما من قصد ندارم كليشه «دولت بايد حمايت كند» يا «دولت حمايت نمي كند» را تكرار كنم. چندين مركز پژوهش در اين كشور وجود دارد كه دولتي اند و اتفاقا حمايت هم مي كنند. با توجه به وضعيت اقتصادي كشور نسبتا خوب هم حمايت مي كنند. اما مسأله كمي پيچيده است. اگر من اين ترديد ضدصنفي را داشته باشم كه آيا تصويب يك طرح پژوهشي صد يا دويست ميليوني در زمينه موسيقي به صلاح است يا نه، ممكن است از سوي همكارانم مورد اعتراض واقع شوم. اين اعتراض، وقتي به هزينه هاي گزاف جشن ها و جشنواره ها و بزرگداشت ها فكر كنيم، مي تواند منطقي جلوه كند. گفته خواهد شد كه به جاي پرداختن به ظواهر بهتر است به مسايل جدي پرداخته شود. حرف معقولي است به علاوه مي توان گفت كه پژوهشگر وضعيت بي ثباتي دارد و تأمين نيست. به مركزي احتياج داريم كه حقوق مستمر و مأموريت و حق مأموريت به پژوهشگر بپردازد. اين هم درست است. اما اين هم واقعيت است كه قابليت هاي بالقوه جامعه پژوهشگران، كه جامعه كوچكي است، با آينده اي كه در ذهنمان براي آن ترسيم مي كنيم چندان مطابقت ندارد. ما هنوز اندكيم و توانمان محدود. با تشكيل مركز فوق الذكر يا تصويب طرح هاي صد ميليوني نمي توانيم معجزه كنيم.
اما در همين چارچوب فعلي هم جاي اعتراض وجود دارد، به خصوص وقتي كه به تعهدات پايبندي نشان داده نمي شود. شما نمي توانيد جشنواره اي به راه بيندازيد، بودجه آن را از قبل پيش بيني كنيد و بعد هنگام پرداخت از نبود بودجه حرف بزنيد. شما نمي توانيد وقت پژوهشگر را در جلسات متعدد تلف كنيد، بعد تصميمي برخلاف نظرات تصويب شده در جلسه بگيريد و در ضمن حق جلسه او را هم نپردازيد. شما نمي توانيد طرحي را تصويب كنيد و وقتي پژوهشگر كار خود را به پايان رساند از كسري بودجه شكايت كنيد.
* شما در موسيقي شمال ايران تحقيق و پژوهش كرده ايد، فكر مي كنيد وضعيت اين منطقه از نظر پژوهش هاي موسيقي و نيز نغمه هاي بكر موسيقي چگونه است.
- پژوهشگرهاي بومي خوبي در مازندران وجود دارند كه بخش بزرگي از تحقيقات من مديون آنهاست. سابقه تحقيق در اين منطقه بنابر اين اندك نيست. با اين حال، تصور من اين است كه تحقيق جامع و عميق در مازندران سال ها وقت مي برد. خود من فقط به موسيقي آوازي غيرموقعيتي در مناطق مركزي و شرقي پرداخته ام. حتي همين تحقيق هم كه محدوده نسبتا كوچكي دارد كامل نيست. روي هر آواز مي شود ماه ها وقت صرف كرد. موضوعات تحقيق به نظر پايان ناپذير مي آيند. مسأله صرفا نغمه هاي بكر نيست. شما مي توانيد به موسيقي شهري، كه فاقد الحان بكر است و سير تحول آن بپردازيد. تحقيق موسيقايي محدود به «ماده موسيقايي» يا سيستم موسيقايي نمي شود. همه مظاهر فرهنگي كه در شكل گيري فرهنگ موسيقايي مؤثرند مي توانند موضوع تحقيق باشند. متأسفانه اين هم يكي از تصورات غلط در مورد پژوهش هاي موسيقايي است كه پژوهشگر را تنها به عنوان يك گردآورنده نغمه هاي بكر معرفي مي كند. اين تمايل بيشتر به «فرهنگدوستان» و «حافظان ميراث فرهنگي» يا به آهنگسازاني كه به دنبال منابع اصيل براي كار خلاقانه شان مي گردند مربوط مي شود. هيچكدام از اين ها با «شناخت» كه كار اصلي پژوهشگر است ارتباط ندارند. ترديدي نيست كه دسترسي به آهنگ هاي بكر اولين شرط براي شناخت يك نظام موسيقايي است. اما اين كه شما كار پژوهشگر موسيقي را فقط از روي كميت آهنگ هاي بكري كه جمع آوري كرده قضاوت كنيد اشتباه است. بعضي ها را مي بينيم كه تا، در ضبط هاي يك محقق، موسيقي دستكاري شده اي را كه به اعتقاد آنها يك پول سياه هم نمي ارزد پيدا مي كنند صلاحيت و شايد حتي سلامت عقلي، محقق را زير سؤال مي برند. اما آن چيزي كه «فرهنگدوستان» را عصبي مي كند مي تواند نكات بسياري را بر محقق موسيقي آشكار كند. مسأله، وقتي كه بدانيم پژوهشگر به دنبال پاسخ چه پرسشي است، حل مي شود.
* به لحاظ علمي وضعيت دانشگاه هاي موسيقي را در اين زمينه چگونه مي بينيد؟
- بسيار بد. دانشگا ه ها ي موسيقي به طرف هنرستان شدن پيش مي روند. به تدريج اكثر مباحث نظري از فهرست واحدها حذف مي شوند. دو رشته نوازندگي سازهاي ايراني و غربي خودشان را به دانشگاه ها تحميل مي كنند و موسيقي شناسي، يعني همان سايه اي هم كه از آن وجود داشت، عقب نشيني مي كند. در وضعيت فعلي كشور ما، با نبود هنرستان عالي موسيقي، مي توان حضور رشته نوازندگي در دانشگاه را پذيرفت، اما به هيچ وجه نمي توان فقدان موسيقي شناسي در دانشگاه را توجيه كرد.
* شما عضو هيأت مديره كميته پژوهش خانه موسيقي هم هستيد. ارزيابي شما از فعاليت هاي خانه موسيقي و نيز كميته تخصصي چيست و چه پيشنهادهايي داريد؟
- براي ارزيابي كردن خيلي زود است. مسايل تشكيلاتي خانه موسيقي هنوز حل نشده است.
به زودي خانه موسيقي واقعا صاحب خانه مي شود و اين اميد كه مشكلات با مستقر شدن در محل تازه سريع تر رفع شوند. تا به حال ارتباط روشن و نظام مندي ميان هيأت مديره هاي كميته ها با هيأت مديره خانه موسيقي وجود نداشته و همين امر باعث كندي حركت مي شده است. در ضمن، در بعضي موارد به نظر مي رسد كه نقش و وظيفه كميته هاي تخصصي براي هيأت مديره روشن نبوده است. كميته پژوهشگران از جمله كميته هايي بوده كه بيشترين تعداد جلسات را برگزار كرده است. اما اگر از من بپرسيد «كه چي؟» مطمئن نيستم بتوانم در مورد فايده اين جلسات قانعتان كنم. به هرحال، ما آيين نامه اي تصويب كرده ايم كه مهم ترين بخش آن به نحوه پذيرش عضو اختصاص دارد. هيأت مديره اشكالاتي به اين آئين نامه گرفت كه قرار است آنها را رفع كنيم. گذشته از آن، به چندين مركز پژوهشي اعلام موجوديت و اعلام همكاري كرده ايم كه بعضي از آنها پاسخ هاي مثبتي داده اند. فراخواني هم به اعضا براي برگزاري جلسات سخنراني داده ايم. اما به نظر مي رسد مهم ترين كاري كه خانه موسيقي مي تواند انجام دهد رسيدگي به مشكلات صنفي و حل آنها باشد. از نظر فعاليت هاي تخصصي، كميته پژوهشگران يك نهاد اجرايي نيست و نمي تواند به صورت بنيادي، كمكي به وضعيت پژوهش موسيقي در كشور كند. اين كميته مي تواند در بهترين حالت نقش يك واسطه را بازي كند، آن هم به شرطي كه مسئولين امر آن را حقيقتا به رسميت بشناسند. تا چه حد مي توانيم مثلا به مراكز پژوهشي و غيرپژوهشي كه با موسيقي ارتباط دارند بقبولانيم كه رأي ما در مورد اين يا آن مسأله تخصصي مي تواند جدي گرفته شود، نمي دانم. شايد خنده تان بگيرد، اما به نظر مي رسد در داخل خود خانه موسيقي هم براي اين كار مشكل داشته باشيم. شايد كميته هاي ديگر هم همين مشكلات را دارند. نمي دانم و اينكه نمي دانم هم باز يكي ديگر از ضعف هاي خانه موسيقي مربوط به ارتباط گيري ارگان هايشان با يكديگر است.
طرح از: افشين سبوكي