راه دشوار زنان
توانمندي زنان در عرصه هاي گوناگون جامعه، به لحاظ فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي همواره به عنوان شاخصي جدي به شمار آمده است. اما چرا بر غم آن، تنها ۹۸/۲ درصد از آنان در سطوح مديريتي به كار گماشته شده اند؟
بنا به گفته مسئولين هم اكنون در برابر ۳۸ هزار و ۵۳۰ مدير مرد كشور تنها يك هزار و ۱۸۶ مدير زن وجود دارد كه نسبت اين زنان مدير به كل جمعيت زنان ۱۷ صدم درصد مي باشد. همچنين بيشترين ميزان زنان مدير كشور در وزارت بهداشت و درمان و خدمات پزشكي با ۴/۱۰ درصد وكمترين آن در وزارت نفت با ۵۵صدم درصد است.
در پژوهش حاضر كه خانم دكتر شمس السادات زاهدي انجام داده، موانع ارتقاي زنان در سطوح مديريتي به لحاظ عوامل فردي، سازماني و فرهنگي مورد بررسي علمي قرار گرفته است.
گروه فرهنگ و انديشه
|
|
ميزان حضور زنان در رده هاي مديريتي، اعم از مديريت كلان و خرد، در كشور ما بسيار ناچيز است. آمارها حاكي از عدم استفاده از نيروي عظيم زنان در عرصه هاي مديريتي است. كشور ما در مقايسه با بسياري از كشورهاي جهان از اين نظر در وضع بسيار نامساعدي قرار دارد. زنان ما نه تنها در آغاز استخدام، فرصت مساوي با مردان ندارند بلكه در طي مراتب صعودي پيشرفت نيز از شانس چنداني برخوردار نيستند. به طور كلي تعداد مديران زن در جامعه ما بسيار اندك است. مشاركت زنان در سطوح مديريتي در كشور ما حالت غيرعادي و بيمارگونه اي دارد. ا ين معضل مهم كه نشان از تأخر فرهنگي دارد و ناشي از تعميم نامنصفانه تفاوتهاي زيستي زنان و مردان به حوزه هاي كاري است، تبعات منفي خود را بروز داده و باعث شده است كه از توانمنديهاي فكري و تخصصي و قابليتهاي مديريتي زنان استفاده مناسب به عمل نيايد و به اين ترتيب، جامعه در حال توسعه ما از اين وضع دچار اضرار و خسران شود. پيش نياز درمان، معرفت نسبت به وجود بيماري و شناسايي عوامل موجد آن است. در اين زمينه نيز آگاهي از وجود بيماري در ميان دورانديشان و مصلحان جامعه حاصل شده و چنين باوري به وجود آمده كه معضل ياد شده، اولا از اولويت هاي جامعه است، ثانيا پارامترهايش قابل شناسايي است و ثالثا، قابل حل است. از اين رو وظيفه انجام پژوهشي ملي در زمينه شناسايي موانع ارتقاي زنان به سطوح مديريتي بر عهده ما قرار گرفت و ما نيز كوشش كرديم با كسب داده هاي واقعي و تحليل هاي مبتني بر واقعيت، راه درمان بيماري را ارائه دهيم.
ويژگي هاي تحقيق
تحقيق ما از نوع كاربردي-توصيفي بوده است. بدين معني كه نتايج آن مي تواند با توصيف موانع ارتقاي زنان در برطرف كردن موانع مزبور، كاربرد پيدا كند جامعه آماري تحقيق، كليه شاغلان گروه ۱۱و بالاتر با بيش از ده سال سابقه كار در سازمان هاي مشمول قانون استخدام كشوري را دربرگرفته است. انتخاب نمونه از طريق نمونه گيري چند مرحله اي صورت پذيرفته است. در مجموع، بيش از ۱۴۰۰ پرسشنامه در سازمان هاي مورد تحقيق بين كارمندان زن و مرد گروه ۱۱ و بالاتر توزيع شده است. تعداد ۱۳۰۰ پرسشنامه تكميل شدند. ۸۹ پرسشنامه به دلايل مختلف از جمله ناكافي بودن اطلاعات و درج مطالب غيرمرتبط با تحقيق، باطل شده و اطلاعات ۱۲۱۱ پرسشنامه در فرايند داده پردازي وارد شدند. در اين پژوهش جامع و فراگير كه با نگرش سيستمي در سطوح كشور انجام شد، داده هاي مورد نياز از طريق مصاحبه با خبرگان، زمينه سنجي و انجام تحقيق پيمايشي در نمونه اي از كل كشور گرد آوري شدند و نظرات زنان و مردان را به طور توأمان انعكاس دادند. داده ها در فرايند تحقيق به كمك نرم افزار SPSS طبقه بندي وتجزيه و تحليل گرديد.
متغيرهاي تحقيق
متغير وابسته در اين پژوهش، ارتقاي مشاركت زنان به سطوح مديريتي و متغيرهاي مستقل ، عوامل فردي، سازماني و فرهنگي هستند.
نتايج تحقيق
اركان نوع انسان همانند بسياري از پديده هاي طبيعي، دو تايي است: زن و مرد. هر يك از اين دو، به تنهايي و به طور مستقل آفريده شده و توان و بضاعت ادامه حيات خويش را نيز به طور مستقل داراست. لكن در عين استقلال، براي نيل به كمال، هيچ يك از ديگري مستغني نيست و هر دو به هم وابسته اند. اين وابستگي نيز متقابل بوده و ميزان تقابل وابستگي در اين دو ركن، موزون و متعادل است و نياز هيچ يك به ديگري كمتر و يا بيشتر از ديگري نيست. اما متأسفانه اين اصل بديهي، در بلنداي تاريخ به گونه اي نابرابر تعبير شده و ثقل اين وابستگي به نفع مرد تفسير گرديده است.
نابرابري در تعبير و تفسير معمولا به نابرابري در عمل مي انجامد. وضعيت زنان در جوامع مختلف، شاهد اين مدعاست. هر چند دامنه شمول نابرابري در سطوح جهان گسترده است و به تمامي اركان جوامع راه يافته، لكن گستردگي و عمق نابرابري از عوامل جغرافيايي، تاريخي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و... تأثير مي پذيرد. در جايي كمتر و در نقطه اي جدي تر است. كشور ما نيز درگير اين سوء استنباط است و در تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي ما آ ثار آن را مي توان مشاهده كرد. حتي با آنكه حضور زنان در سازمان ها و وزارتخانه هاي ما مورد تأييد و تأكيد كليه مسئولان رده بالا قرار گرفته لكن ما شاهد نابرابري امكانات زنان و مردان در عرصه هاي كاري هستيم. پژوهش حاضر به اين منظور انجام شد تا وجود اين ابتلا را در عرصه هاي مديريتي كشور مورد شناسايي قرار دهد. يافته هاي پژوهش، وجود ابتلا را مورد تأييد قرار دادند و درجات آن را مشخص كردند. پيش نياز درمان، تشخيص بيماري و رفع آن منوط به تشخيص عوامل موجد بيماري است. نتايج تحقيق حاضر، به تفكيك فرضيه ها و زيرمجموعه هاي آنان تنظيم شده اند. فرضيه هاي تحقيق به سه دسته كلي تقسيم مي شوند: عوامل فردي، عوامل سازماني و عوامل فرهنگي.يافته هاي مربوط به هر يك از فرضيه ها به ترتيب، مطرح مي گردند.
فرضيه اول، عوامل فردي
در ارتباط با فرضيه اول، چهار دسته پرسش در پرسشنامه مطرح شد:
* مشخصات فردي
*خواست فردي
*مهارت هاي فردي
* مسئوليت هاي خانوادگي
* مشخصات فردي:
مشخصات فردي زنان گروه ۱۱ و بالاتر ، نشان از كاستي و نارسايي نداشته و مانع خاصي براي ارتقاي آنان به حساب نمي آيد. به اين ترتيب مي توان نتيجه گرفت كه مشخصات فردي زنان، از نظر سن، تحصيلات، تأهل، تجارب و غيره را نمي توان مانع ارتقاي آنان به سطوح مديريتي تلقي كرد. زيرا مديران مرد، با ويژگي هاي مشابه و در موارد زيادي نيز با وضعيتي ضعيف تر، توانسته اند به سطوح مديريتي ارتقا يابند. در زمينه ويژگي هاي فردي، زنان از دو نظر از مردان فاصله گرفته اند: اول)در ميزان شركت در دوره هاي آموزشي بدو و ضمن خدمت؛ دوم) در دريافت گروه تشويقي به اعتبار حضور در جبهه و بسيج. نظر به اين كه موارد مزبور در پيشرفت و ارتقاي افراد به سطوح مديريت مؤثرند، مي توان نتيجه گرفت كه مانعي براي ارتقاي زنان به حساب مي آيند.
* خواست فردي
يافته هاي تحقيق حاكي از اين امر است كه در حالي كه در اكثر موارد، زنان علاقه مند به احراز مشاغل مديريتي بوده اند ولي پست مديريتي به آنان پيشنهاد نشده است. البته در مواردي نيز زنان از پذيرش مسئوليت امتناع كرده اند. فقدان انگيزه پيشرفت و ارتقا به سطوح مديريتي در بعضي از زنان داراي علت هاي چندگانه است. نبود اعتماد به نفس، ترس از شكست، نگراني از عدم پذيرش بين همكاران، تسلط بينش مردسالارانه در فرهنگ سازماني، عدم حمايت مديران مافوق، برخي از اين علل هستند. در مجموع، با توجه به يافته هاي تحقيق مي توان نتيجه گرفت كه در اكثر موارد (حدود هفتاد درصد) زنان به احراز مشاغل مديريتي علاقه مند بوده اند ولي پيشنهادي در اين زمينه دريافت نكرده اند.
ادامه دارد
|