سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۸۲- سال يازدهم -شماره ۳۰۶۱ - May.27, 2003
سومين همايش  كاربرد موسيقي  در سلامت  جسم  و روان  برگزار مي شود
سومين  همايش  كاربرد موسيقي  در سلامت  جسم  و روان  روزهاي  هفتم  و هشتم خرداد ماه  در فرهنگسراي  نياوران  برگزار مي شود.
اين  همايش  را انجمن  كاربرد موسيقي  در سلامت  جسم  و روان ، با همكاري  انجمن  موسيقي  ايران ، دانشگاه  علوم  پزشكي  ايران ، دانشگاه  علوم  بهزيستي  و توانبخشي  و بنياد آفرينشهاي  هنري  نياوران  برپا مي كند.
به  گزارش  روابط عمومي  انجمن  موسيقي  ايران ، برپايي  اين  نشست
 درپي  فراخواني  است  كه  سال  گذشته  به  دانشگاهها و مراكز علمي  و پژوهشي  ارسال  شد كه  از مجموع  ۴۰ مقاله  ارسالي ، ۲۶ مقاله  در قالب  پوستر و سخنراني  ارائه  مي شود.
اجراي  چند برنامه  موسيقي  كلاسيك  و غربي  شامل  اجراي  قطعات  دو رسيتال پيانو، يك  كوراتت  زهي ، گروه  گيتار، دوئت  گيتار و فلوت  و نيز دونوازي سنتور و تنبك  همراه  با گروه نوازي  تنبك  از برنامه هاي  بخش  موسيقي  اين  همايش  است .
كنسرت  كلاسيك  گروه  زهي  پارسيان  در سالن  رودكي  اجرا شد
كنسرت  كلاسيك  گروه  زهي  پارسيان  با اجراي  آثاري  از خاچاطوريان ، مندلسون ، دورژاك  و جنكينز ساعت  ۱۹ روزهاي  ۱ و ۲ خرداد در سالن  رودكي به  اجرا درآمد.
به  گزارش  روابط عمومي  مركز موسيقي ، گروه  زهي  پارسيان  دراوايل  سال  ۸۱، نخست  با تشكيل  يك  كوارتت  زهي ، فعاليت  خود را آغاز كرد ولي  از همان  نخستين  روزها، طرح  تشكيل  گروه  زهي  به  جاي  كوارتت  به گونه اي  كه  در آن  آثار موسيقي  مجلسي  از سولو، دوئت ، تريوتااكتت  و قطعات  اركسترهاي  كوچك  كه  با حضور يك  كنترباس  اجرا مي شود، باعث  شد تا نام  گروه  زهي  پارسيان  براي  آن انتخاب  شود.
فعاليتهاي  عمده  اين  گروه  در اجراي  زنده  قطعات  مجلسي  و همچنين  ضبط آثار ارزشمند موسيقي  مجلسي  و موسيقي  فيلم  به  آهنگسازي  هنرمندان  برجسته  ايران  است .
سال ۲۰۰۴، سال  موسيقي  پاپ  در تاجيكستان
 سال  آينده  ميلادي  (۲۰۰۴)، سال  موسيقي  پاپ  در تاجيكستان  اعلام  شد.
به گزارش  واحد مركزي  خبر از دوشنبه ، دفتر مطبوعاتي  رياست  جمهوري  تاجيكستان  اعلام  كرد رحمان اف ، رئيس  جمهور اين  كشور در دستوري  همچنين  خواسته  است  كه  آزمون  موسيقي  پاپ  در تاجيكستان  برگزار شود.
رحمان اف  به  وزارتخانه هاي  ماليه ، اقتصاد و بازرگاني ، كميته  راديو و تلويزيون  و كميته  كار با جوانان  تاجيكستان  دستور داده  است  كه  در مدت  دو ماه  لايحه  مناسب  براي  برگزاري  آزمون  موسيقي  پاپ  را تهيه  و به  دولت  پيشنهاد كنند.
اخبار كوتاه موسيقي
* كنسرت  موسيقي  ويژه  بانوان  به  خوانندگي  سيمين  غانم  روزهاي  هشتم  و نهم  خرداد در تالار وحدت  اجرا مي شود.
درآمد حاصل  از اين  اجرا كه  با همكاري  تالار وحدت  و بنياد خيريه  فيروزنيا برگزار مي شود، صرف  انجام  امور خيريه  خواهد شد.
علاقه مندان  با مراجعه  به  گيشه  تالار وحدت  بليت هاي  درخواستي  خود را مي توانند تهيه  كنند.
* كنسرت  پژوهشي - سنتي  با حضور استادان  و صاحبنظران  موسيقي  از ۶ تا ۸ خردادماه  در تالار الغدير دانشكده  مديريت  دانشگاه  تهران  برگزار مي شود.
در اين  مراسم  استاد جلال  ذوالفنون  به  همراه  گروه  مستانه  به  اجراي  موسيقي  سنتي  مي پردازد.
* واحد موسيقي  فرهنگسراي  نياوران  از هشتم  خردادماه  به  مدت  سه  روز برنامه هاي  موسيقي  دستگاهي  خود را با عنوان  مرصع خواني  با آواز استاد صديق  برگزار مي كند.
اين  برنامه  شامل  مركب خواني  در دستگاهها و آوازهاي  موسيقي  ايراني  با هنرمندي  رضا موسوي زاده  نوازنده  تار و نويد وزيري  نوازنده  تنبك  همراه  است .

به انگيزه جشنواره تنبور و دو تارنوازان در فرهنگسراي نياوران (۲۴ تا ۲۶ ارديبهشت)
زخمه ها پنهان، نغمه ها پيدا
015930.jpg
اشاره: نوشته زير كه با ظرافت نويسنده آن از گوشه هاي مختلف موسيقي براي بيان ديدگاههايش، استفاده كرده است، ضمن دستمايه قرار دادن جشنواره دو تار و تنبورنوازان كه اواخر ارديبهشت در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. در پي طرح اين مسئله است كه چرا سازهاي چهره هاي نامي چون حاج قربان سليماني، درويش امير حياتي، سهراب محمدي، عبدالله سرور احمدي و... كه همگي در ساز و صداي خود نغمه هاي اصيل نواحي ايران را با اعتقادات مذهبي خود درمي آميزند و آن را با نواي سحر انگيز ساز و صدايشان بيان مي  كنند، نبايد به همراه تصوير نوازندگي آنها از سيما پخش شود. اگرچه هنوز صحبت قطعي از سوي ممانعان پخش تصوير ساز از سيما ارائه نشده است، اما به نظر مي رسد كه زمان طرح جدي اين مسئله فرارسيده باشد. چندي پيش هم يكي از علماي حوزه علميه قم (آيت الله مكارم شيرازي) در گفت وگويي عنوان كرد كه هر موسيقي كه در پخش از صدا و سيما مجاز تشخيص داده شد، ارائه تصوير ساز آن نيز بلااشكال است. نوشته زير را بخوانيد.

پيش درآمد: جشنواره تنبور و دو تار نوازان، يادواره استاد سيد عباس معارف طي روزهاي ۲۴، ۲۵ و ۲۶ ارديبهشت در فرهنگسراي نياوران با حضور اساتيد بنام تنبور و دوتارنوازي برگزار گرديد. در اين جشنواره چهره هايي چون حاج قربان سليماني و سهراب محمدي از شمال خراسان، عبدالله سروراحمدي از شرق خراسان، دكتر مجيد تكه از تركمن صحرا و درويش اميرحياتي از كرمانشاه به هنرنمايي پرداختند. نظر به كهولت سن برخي از استادان، اين برنامه فرصت مغتنمي بود تا جوانان جستجوگر با آخرين راويان فرهنگ شفاهي نواحي مذكور ارتباطي نزديك برقرار كنند.
درآمد: تنبور قديمي ترين ساز مضرابي و مقيد ايراني است كه با توجه به نقوش سنگي بجا مانده، قدمت آن حدوداً به چهار هزار سال پيش مي رسد. نخستين مكتوب و مستند مربوط به آن، كتاب موسيقي الكبير ابونصر فارابي است. فيلسوف و دانشمند موسيقيدان عصر سامانيان با دقتي تحسين برانگيز تمام زير و زبر اين ساز را كاويده و در بخش سازشناسي كتابش برايمان به يادگار نهاده است. او به ضرورت زمان خويش كتاب را به زبان عربي نوشت و فرزندان خلفش سرانجام پس از هزار سال به فارسي برگرداندند! فارابي در موسيقي الكبير از دو نمونه تنبور مهم و رايج زمانه خويش نام مي برد. نخست تنبور بغدادي با كاسه اي كوچك و ديگر از تنبور خراسان با كاسه اي بزرگتر. امروز تنبور خراسان با همان ويژگي هاي مكتوب فارابي يافت مي شود، چه از حيث اندازه ها و چه از نظر پرده بندي اما تكليف تنبور بغداد به درستي برايمان روشن نيست. شايد تنبور فعلي كرمانشاه بازمانده همان تنبور رايج در بغداد قديم باشد.
تنبور خراساني امروزه ديگر بدين نام خوانده نمي شود و بنابر ظاهرساده و بي تكلفش دو تار مي نامند زيرا تنها از دو عدد تار (سيم) بهره مي برد، اما تنبور كرمانشاه را دو تار نمي خوانند. شايد به دليل تضاد اين عنوان با وضع موجود آن باشد. تنبور امروز كرمانشاه سه سيم است. دو تار خراسان هم با دو گونه متفاوت هم اينك به حيات چند هزارساله اش ادامه مي دهد. يكي مربوط به شرق خراسان و به ويژه تربت جام است كه ساده تر از دو تار ايراني است. پرده هاي روي دسته ساز هشت عدد مي باشد. دو تار ديگر اين خطه متعلق به شمال خراسان به مركزيت قوچان است كه داراي يازده پرده مي باشد.
داد: امروزه با گسترش رسانه ها و به ويژه تلويزيون، كمتر رويدادي از احوالات بشري پنهان و مهجور مي ماند و اگر نيك بنگريم دوربين هاي تلويزيوني تقريباً به همه مكانهاي عمومي سرك مي كشند مگر اينكه محدوديت هاي سياسي، امنيتي و اخلاقي آنها را از اين كار بازدارند. پخش صحنه هايي نظير جشن كتاب، جشن عاطفه ها، نمايشگاه بازرگاني، نمايشگاه كتاب، جشنواره هاي فيلم و تئاتر، ديدار سران همايشهاي تخصصي در زمينه هاي علمي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، مذهبي، سينمايي، ورزشي، ادبي، عكاسي و غيره و همچنين تجمعات سياسي، مسابقات ورزشي، مسابقات قرآن، مراسم عزاداري، نماز جمعه، حوادث غيرمترقبه، ازدواج هاي گروهي به اضافه رويدادهاي فانتزي و خنده آور جزو برنامه هاي عادي و روزمره تلويزيون  ماست. بسياري از اين بازتاب هاي صوتي و تصويري حتي به صورت زنده پخش مي شوند و اگر به هر دليل چنين نشود در ساعات ديگر به سمع و نظر بينندگان محترم خواهند رسيد جشنواره هاي موسيقايي هم يكي از وجوه زندگي بشر امروزي است كه با همه ندانم ها و نداريم ها در همين مملكت خودمان سالي چهار پنج تا برگزار مي شود. آيا تا به حال شهروندان ايراني از صحنه تلويزيون شاهد يك جشنواره موسيقايي (زنده يا مرده اش فرقي نمي كند) بوده اند؟
حزين: بيش از دو دهه مي گذرد كه گوشهاي ايراني مي شنوند و چشم هايشان نمي بينند. گويا «شنيدن كي بود مانند ديدن» قديمي شده است. تمام شبكه هاي تصويري از صبح تا شب و از شب تا صبح انواع و اقسام نغمه جات ايراني و فرنگي پخش مي كنند و بينندگان محترم نيز آن صداها را در پس پرده اي از گل و بوته و مگس مي شنوند!؟ ديگر معلوم نيست مولد اين صداهاي جورواجور آدميزاد است يا آدم آهني- بخوانيد سينتي سايزر و خانواده محترم-.
مويه: نشان ندادن سازهاي موسيقي از صفحه تلويزيون اگر چه به نظر مسئله كوچكي در مقايسه با ساير امورات كشور مي نمايد، اما با همين به ظاهر كم اهميتي لطمه سنگيني به فرهنگ عمومي و به ويژه خودباوري جوانان وارد ساخته است. بافت اجتماعي و شرايط اقتصادي مجالي براي استفاده حضوري از كنسرت هاي موسيقي را به عموم افراد نمي دهد. فقط معدود افرادي كه دستي در دانش موسيقي دارند يا دستي بر جيب توانند برند، گهگاه آن هم شهرهاي بزرگ و بيشتر تهران قادرند لحظاتي را هم ببينند و هم بشنوند. در اين ميان سر ميليونها زن و مرد و پير و جوان مشتاق بي كلاه مي ماند. نه فقط به دليل نداشتن امكانات كه تلويزيون هم اين فيض را از آنها دريغ مي دارد و اي كاش و هزار اي كاش به اين محروميت تن مي دادند. تشنه را از آب منع كردن به واقع آب در هاون كوبيدن است و چون آب زلال نمي يابند با دستيازي به چشمه هاي ماهواره، سي دي، اينترنت، ويديو و كاست آنوري چه آبهاي گل آلودي كه نمي نوشند. در نتيجه جوان ما شخصي به  نام جليل شهناز را نمي شناسد. نام حاج قربان سليماني را هم تاكنون نشنيده است اما شناخت زيادي نسبت به اريك كلاپتون، گيتاريست و خواننده پاپ آمريكايي دارد. تمام سي دي و شوهايش را تهيه كرده است، خيلي راحت و ارزان و بي دردسر. فرق تار و سه تار و دو تار را نمي داند و تصور مي كند همه اش يك چيز است. درعوض گيتار سبك كلاسيك را از فلامينگو تميز مي دهد و اينكه هر دو شش سيم دارند و يكي را با مضراب نوازند و ديگري را با ناخن پنج انگشت بگذريم مگر داشتن اطلاعات عمومي ضرري دارد؟!
حصار: همه سيماها و تلويزيونهاي جهان كه امروزه از بركت فنون عددشان بالاي هزار است در پخش تصاوير محدوديتهايي دارند و به طور طبيعي موافق با پخش برخي تصاوير و مخالف برخي ديگر، اما اين حصار خيلي هم محكم نيست و گاهي تصاوير ممنوعه درز مي كنند. براي مثال شبكه هاي اروپايي و آمريكايي كه به طور طبيعي تمايل براي ترويج فرهنگ هاي شرقي ندارند، گاهي پيش مي آيد تصاوير چهره هاي اسلامي، عرفاني و هنري جهان شرق را به نمايش بگذارند. قرآن خواني عبدالباسط مصري، قوالي نصرت فتحعلي خان پاكستاني و شهناي نوازي بسم الله خان هندي از اين نمونه اند.
متحير: سيماي وطني ما نيز از پخش تصاوير مخالف (از ديدگاه خودش) معذور است منتها بر طبق همان قاعده جهاني استثناء گاهي پيش مي آيد تصوير مخالف از حصار عبور كرده و خود را سوار بر آنتن نمايد. اينجا هم سر موسيقيدان و ساز ايراني بي كلاه مي ماند و در يك مسابقه نابرابر رقاصه برليني گوي سبقت را از درويش اميرحياتي و تنبورش مي ربايد. درويش امير كه نخستين بار در سال ۱۳۳۹ با اجراي تنبور و آواز «علي گويم علي جويم» دلها را به تسخير درآورد اين بار نيز آمده بود تا بنوازد و بخواند «علي گويم علي جويم» اما براي سيصد نفر نه هفتاد ميليون نفر و متحير از احوال زمانه كه چه شده است؟ تنبور كه همان تنبور است و آواز همان آواز، چرا نبايد اين گفت وگوي عاشقانه را ديد و شنيد؟
مخالف: مخالفت با موسيقي و پخش تصاوير مربوطه اش به حدود سال ۱۳۶۰ برمي گردد. يعني حتي سه چهار سال پس از پيروزي انقلاب!؟ روشن است وقتي اصل موضوعي انكار شود فرع آن قابل دفاع نيست و بنابراين در اين احوال كسي به پخش يا عدم پخش تصاوير ساز و آواز فكر نمي كرد . ممنوعيت نمايش سازهاي موسيقي از سيماي جمهوري اسلامي رفته رفته سرنوشتي مثل رابطه با آمريكا پيدا كرد به طوري طرح آن مساوي با پشت كردن به خيلي چيزها تلقي گرديد.
فرود: كار مصلحت آن است كه ناشدني ها را ممكن مي سازد. هر اوجي فرودي را در پي دارد و ترديدي نيست سازهاي موسيقي ايراني كه چه بپذيريم و چه نپذيريم بخشي از هويت ملي و حتي مذهبي ماست، بالاخره بر صفحه سيما ظاهر مي شوند. تنها پرسش اين است: مصلحت كي به سراغشان مي آيد؟
گشايش: موسيقيدانان ايران باتمام گرايش هاي مختلف از نوع سنتي، كلاسيك و نواحي گرفته تا گونه هاي پاپ و مدرن اگرچه به لحاظ سبك هنري تفاوتهاي قابل ملاحظه اي دارند، اما در يك موضوع، اتفاق نظر كامل داشته و به عبارتي غم مشترك دارند. همه آنها منتظرند روزي از دريچه تلويزيون با مخاطبان ميليوني خود حرف بزنند، بخوانند و بنوازند و مخاطبان نيز به گوش بشنوند و به چشم ببينند. اگرچه روند گذشته بسياري از آنها را نااميد كرده و ديگر بدين موضوع نمي انديشند ولي انسان به اميد زنده است چنانكه شيخ شيراز مي فرمايد: در نوميدي بسي اميد است. بنابراين حاج قربان سليماني مي تواند اميدوار باشد روزي بر صفحه سيماي جمهوري اسلامي ظاهر شود و در مدح پيامبر اكرم (ص) «بحر  طويل» بخواند. او منهاي دانش نظري، خود فارابي است هم لباسش و هم دوتارش گويي فارابي نمرده و هزار سال پس از نگارش موسيقي الكبير همچنان مي نوازد و مي خواند.
سهراب محمدي هم بايد اميدوار باشد تا روزي بر صفحه تلويزيون ايران در غم از دست دادن فيروزه «هرايي»۱ سر دهد و سرانجام بايد اميدوار بود تا روز سيزده رجب و عيد غدير را با تنبور و آواز درويش امير هشتاد دو دو ساله جشن گرفت.
هوشنگ ساماني

۱- هرايي در فرهنگ كردهاي شمال خراسان به معني فرياد است يكي از نمونه هاي آن آوازي است كه بخشي ها در غم از دست دادن منطقه خوش آب و هواي فيروزه مي خوانند. فيروزه كه امروز بخشي از خاك تركمنستان است توسط ارتش روسيه تزاري به اشغال درآمد و تلاشهاي پهلوي اول براي اعاده آن ثمري نداد. سرانجام در زمان پهلوي دوم اين منطقه در ازاي مقاديري طلا براي هميشه واگذار گرديد!

نوشته اي از هوشنگ جاويد پژوهشگر موسيقي نواحي ايران
به كجا چنين شتابان؟!
015925.jpg
اشاره:
هوشنگ جاويد ۲۵ سالي است كه به شكل جدي و پيگير در گوشه گوشه ايران به پژوهش در موسيقي نواحي سرگرم است و در اين مدت توانسته گوشت و پوست اين موسيقي را حس كند. چند بار دبيري جشنواره موسيقي آييني و نگارش چند كتاب و ارائه چندين كاست از پژوهشهايش، از جمله كارهاي اين عاشق پيگير موسيقي است. جاويد قلمي گيرا و آتشين دارد و زبان انتقادي وي نيز خواندني است. نوشته زير فريادي از سردرد است نسبت به وضعيتي كه براي موسيقي نواحي ايران پديد آمده است و نيز ديگر گونه هاي موسيقي اصيل كه در تندباد بي سياستي ها و نيز برخي منفعت طلبي هاي خاص، در حال پس رانده شدن هستند. اين نوشته را بخوانيم، انتقادهاي آن را بشنويم كه از دلي سوخته برمي آيد.
كمي در اين ايستگاه توقف كرده ام تا نهيبي به خودم بزنم، نفسي تازه كنم و يك داد بلند بكشم، همدل و همنوا با آن شاعر اهل ديار خوبم خراسان، شفيعي كدكني كه: به كجا چنين شتابان؟!
من حكم آن گون خشك و سرگردان اسير در دست باد گرم كوير را دارم كه بر ريگ، شن و سنگ كوبيده مي شوم اما راه خود را مي روم، تا نصيب آتش روزگار شوم، به دنبال چرايي شكست تفسير شده اي به نام فرهنگ موسيقي ايران.
چونان فرياد كننده اي ساكت، وام خواه از مدعيان وامداري فرهنگي. نمي دانم چرا تازگي ها خيلي ها دست به دست يكديگر داده اند تا موسيقي و فرهنگ موسيقي ايران را بكلي مضمحل و از بين رفته اعلام كنند، خيلي ها حتي صورت مسأله را پاك كرده اند و فاتحه اي برجنازه اين هنر ديرپاي سرزمين مي خوانند.افاضاتي كه وقتي در صفحه روزنامه ها و رسانه هاي جمعي نقش مي بندد انسان را از اين تحول فكري حضرات نگران تر مي كند. يكي مي گويد: موسيقي خيلي مظلوم است، اما جوابگوي معضلات جامعه نيست! ديگري مي گويد: موسيقي ايراني نياز به تحول دارد!
و بعدي مي گويد: موسيقي ايراني پاسخگوي فرهنگ و نيازهاي غربي نيست!! آقايان موسيقي مظلوم و غيرمظلوم ندارد، اين آدم هاي پديدآور موسيقي هستند كه شياد و غيرشياد، فهميده و نافهمش نياز به تفكيك جدي دارد.
موسيقي ارتباط با معضلات ندارد، آدم هاي پديدآورنده اي كه اين روزها از هر سويي سربرآورده اند معضل شناس نيستند، در اين ميان هستند افرادي كه از حل معضل بندكفش خود عاجزند به همين سبب آسه مي روند و آسه مي آيند كه گربه شاخشان نزند.
موسيقي پاسخگوي چيزي نمي تواند و نبايد باشد، اين آدم هاي پديد آورنده اند كه چون پاسخ مثبتي به جز شعارهاي روزنامه پركن و هياهو راه انداز نديده اند و نشنيده و تمامي پرسش هايشان بي پاسخ مانده موسيقي شان هم نه به درد خودمان مي خورد نه به درد ديگران والا چگونه است كه اين موسيقي به قدمت تاريخ ايران با همه فراز و نشيب ها و تهاجم ها و ناملايمات پاسخگوي آلام خودي و كنجكاوي بيگانگان بوده، حالا اخ شده است!؟
به راستي آيا يك كدام از شما كه مدام به روزنامه و مجله و رسانه متوسل مي شويد و هر چه مي خواهد دل تنگتان مي گوييد، يكبار و فقط يكبار شده كه به مردم گفته باشيد كه:
آيا مي دانيد كه در كنار يك اقيانوس نغمه، زندگي مي كنيد؟آيا مي دانيد كه در اين وسعت پهناور كهنسال در فاصله هر پنج كيلومتر يك دور ايقاعي جديد خواهيد يافت؟
آيا مي دانيد موسيقي غرب بسياري از قوانين اش را و نغماتش را از موسيقي ايران وام گرفته است؟
چرا در محافل علمي در كشوري كه داعيه نوگرايي و شناساندن زواياي پنهان علوم ايراني و اسلامي را برپايه شعار استقلال- آزادي- جمهوري اسلامي دارد زماني كه قانون موسيقي جهاني و موسيقي ايراني مطرح شد و با اين قضيه جريان فرهنگ موسيقي خودي ضعيف گرديد هيچ كدام از آقاياني كه خود را افتخارآفرينان اين خاك پرهنر مي دانند و يا مردان در سايه هنر موسيقي، سكوت اختيار كردند و احدي پاسخ آن جوان موسيقي دوست را كه مي پرسيد: حالا اگر كسي بتواند بلز هم بزند نوازنده موسيقي جهاني است و مدرك كارشناسي مي گيرد، را نداد؟ عزيزان، آقايان مدعي، حضرات همه شما مي دانيد كه اين شتاب فزاينده شوخي ندارد، نقشه نابودي فرهنگ جهاني را كشيده اند، سعي اين است كه جهان، خوار شود و اربابان جديد شكل يابند، شما مسئوليد، ما مسئوليم، همه مسئولند، راضي نشويد كه به همين سادگي تسليم فرهنگ بيگانه شويم باور كنيد كه دست روي دست گذاشتن و دست ها را بالا بردن و تسليم شدن خفيف و سخيف تر است.
آيا اين صحيح است كه جوانان بيست و چند ساله اين كشور ندانند سازهايي چون قيچك، دونلي، تنبورك، ربابه، دوزله و بسياري ديگر چيست؟ تاريخ و چگونگي بوجود آمدن و بكارگيري اش چه بوده و يا شكل و شمايل آن چيست، اما هم سازهاي الكترونيك و غربي و هم نوع موسيقي هاي غربي را بشناسد و به ريش آنهايي كه فكر مي كنند نوع موسيقي بي هويت را كه به نام مردمي و پاپ به آنان غالب كرده اند، مي خندند. اين چه بازي غريبي است، چرا كسي پاسخ نمي دهد كه موسيقي مردمي چيست؟ چرا با مردم قايم باشك بازي مي كنيد، موسيقي اصيل چيست؟ موسيقي سنتي يعني چه؟ موسيقي نوين چه صيغه اي است؟ اصالت را در كدام پايگاه پژوهشي استاندارد كرده اند؟ موسيقي مقامي كدام است؟
در همين زمينه با زمان كوتاه اجرا دادن به هنرمندان مناطق و نواحي كه از راه هاي دور و با كمبود همه چيز به جشنواره ها مي آيند، كاري انجام داده اند كه اين بيچارگان از اصل دور افتاده اند به جاي اجراي يك مقام كامل كه حداقل چهل و پنج دقيقه طول مي كشد، هنرمند را وادار به ترانه خواني و ساز نشاط زدن وادار كرده اند به اين دليل كه شهري حوصله ندارد وقت گرفته مي شود و آنان كم كم به اين كار عادت نموده داشته ها را فراموش كرده اند و يا خون دل مي خورند و هيچ نمي گويند، جالب اينجاست كه عده اي تازه به دوران رسيده نام جو به عنوان پژوهشگر جوان و يا منتقد موسيقي يا هرچه اين اجراهاي ناقص را تجزيه و تحليل علمي و فلسفي نموده اند و به چاپ روزنامه و مجله داده اند، زهي سعادت!
در ابتداي رونق يابي جشنواره هاي موسيقي پس از وقوع انقلاب اسلامي كسي در يكي از مراكز تصميم گيري موسيقي داد سخن داده بود كه موسيقي مناطق را اگر به صورت گروهي بنوازند مشكلي نيست چون صداي جمعي است،او حتي ندانسته، كه موسيقي تك نوازي و تك خواني يعني چه، خنياگر چه كاري انجام مي دهد روي هوا و الله بختكي حرفي زده بود كه قانون شد، نتيجه آن كه با چنين تصميم گيري غلطي از سوي، ناآگاهي، كار به جايي رسيده است كه در اكثر شهرستان ها به جاي داشتن استادان برجسته و فهيم در موسيقي منطقه اي، تعدادي گروه شامل چندين نوازنده و خواننده پديد آمده كه نه به آن فرهنگ پيشين موسيقي آگاهند و نه به موسيقي به عنوان ميراث فرهنگي معنوي مي نگرند، بلكه در پي به دست آوردن رزق از اين راه تن به هر اجرا و تقليد از موسيقي رسانه با ساز بومي خود مي دهند، در زمان نه چندان دور نوازندگان و هنرمندان موسيقي بومي از سر بلاتكليفي و فقط به خاطر تأمين معاش ساز خود را از ماهيت اصلي دور كردند، تار ابريشم را با سيم عوض كردند ترانه هاي رسانه اي را با ساز خود مي نواختند و حالا باز هم براي آنكه از قافله پرشتاب و مخرب عقب نمانند موسيقي رسانه را مي نوازند كه هيچ، از تكرار كننده برقي، پژواك دهنده، تركيب ناهمگون سازها از هر نوع و استفاده از تحريرهاي آوازي موسيقي شهري در آثارشان استفاده مي كنند و مديراني كه بر كار آنان بايد نظارت داشته باشند به دليل ناآشنايي با هويت موسيقي مناطق اين نوع فعاليت هاي غلط را بال و پر مي دهند و همه را به حساب نوآوري مي گذارند، اين گروه هاي پديد آمده ضمن آن كه در طول سال حمايتي نمي شوند و كارشان به مجلس هاي شادي منحصر مي شود ضمن آن كه به شدت به موسيقي منطقه خويش آسيب رسانده اند معضل هاي خاص مانند بر هم خوردن كنسرت هايشان، مدعي بودن در زمينه خدمت هنري و... نيز ايجاد كرده اند كه گاه تا حد دردسر آفريني پيش رفته آيا اين ناشي از موسيقي است؟! خير مشكل ندانم كاري دست اندركاران امر است با موسيقي مي توان حرف هاي فراواني زد، به ويژه با موسيقي ايراني كه نزديكي بسيار زيادي در نهاد خود با دين و لحظات زندگي آدميان دارد اما نتيجه كم توجهي ها و سهل انگاري ها و باري به هر جهت گذراندن ها، بي تفاوتي اهل كه سال هاست كنار كشيده اند، ماجرايي پديد آورده كه به نقل روزنامه و مجله و تريبون هاي بيگانه كشيده است.
همه مدعياني كه وقتي به پاي سخنراني و مصاحبه مطبوعاتي مي رسند، آنچنان رنگين و پرطمطراق سخن مي گويند كه انگار فيلسوف زمان درزمينه موسيقي اند ولي در باطن هيچ كاري جز آمار دادن و بيلان فعاليت سالانه را پركردن ندارند، بايد اينك پاسخگوي مسأله باشند كه هويت موسيقي ايران چيست؟ استاندارد اين هويت در كدام پژوهشگاه و مركز انديشه فرهنگي با در نظر گرفتن همه ابعاد هويتي جامعه تعيين شده است؟ چرا نسل امروز با موسيقي ايران بيگانه گرديده تنزل موسيقي ايران در همه ابعادش به گونه اي شدت يافته كه حتي نوحه خوان ها به خودشان جرأت داده و در يك حركت پنهان از به كارگيري نغمات ترانه هاي معروف خوانندگان معلوم الحال قديم و جديد براي جلب توجه عامه استفاده مي كنند، ابايي هم ندارند، آيا بايد چنين باشد؟ با اين اقدامات حضرات چه مسئول چه موسيقي ورز چه غيرمسئول كار به جايي رسيده كه فرهنگ موسيقي نيز در حال ضربه خوردن است، بلاتكليفي نهادينه هنر موسيقي كه همه مي دانند عنصر فرهنگ سازي مي تواند باشد علاوه بر آشفتگي هايي كه پديد آورده، يك سري اتفاقات عجيب هم بروز داده، آهنگساز خواننده، نوازنده تنظيم كننده، تنظيم كننده تهيه كننده موسيقي كه شده هيچ، به تاز گي همگي شاعري هم مي كنند، پژوهشگر هم بوده اند ما نمي دانستيم، استادي هم دارند!
توضيح بيشتر ندهم اين كه اهل موسيقي در اين سرزمين با عنوان خداوندان گوش و ذهن جامعه شناخته شده و لقب يافته بودند و هركسي برازنده اين هنر نبود.
نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند
سمت و سوي حمايت ها به سوي موسيقي غرب، فرهنگ موسيقي غرب و نوعي از موسيقي رفته است كه حاصل نگرش دربار رضاخان به موسيقي بود، چرا سعي مي شود تا اين نوع ها گسترش يابند، چرا به يك اركستر سمفونيك و يا فيلارمونيك با آلات و ادوات موسيقي ايراني نينديشيده ايد و حتي به پژوهشي در اين زمينه دست نزده ايد. گرايش رسانه ملي به سوي موسيقي بي هويت با عنوان مردمي كه به اسم «سرود» به خورد جامعه مي دهد، استفاده بيش از حد از موسيقي غربي جديد در فاصله برنامه و ميان برنامه، موسيقي مجموعه ها كه به سوي موسيقي نازل سوق داده شده از سوي ديگر برنامه اختصاص سالن هاي بزرگ به موسيقي هاي ذكر شده و فرستادن گروه هاي موسيقي بومي نواحي به سالن هايي كه گنجايش بيش از صد نفر ندارند و يا از مسير استقبال كشش مردمي دوراند، پرداخت هاي ارزي به گروه هاي خارجي و ريالي اندك و قليل آن هم با هزار عشوه اداري و مالي و دعوت از گروه هايي كه هيچ ارزش هويتي براي جامعه ايراني و نسل جوان ندارد همه و همه و بسياري از مسايل ديگر دست به دست هم داده و اهل موسيقي خودي را كه به دنبال ترويج هويت و فرهنگ ايراني بوده اند دلخور، دلزده و نااميد كرده و همه را به نوعي افسردگي و حسرت بر بحران رسانده.
آقايان نه مدعي ام نه كسي بر من رياست دارد نه من بر كسي، از آنجا كه سي سال است پي  آوايي آشنا كه مي آمد و هنوز هم مي آيد دويده ام مسأله را عنوان نمودم.
چرا بايد پژوهش ها تكنفره، برپايه علاقه شخصي، با برنامه ريزي خصوصي براساس سليقه شخصي، بدون حمايت، به صورت انگشت شمار و بدون  هيچ الگوي ضرورت و نياز صورت بپذيرد؟ چرا بايد پژوهشگر واقعي سال ها خون دل بخورد تا كاري را آماده نمايد و دست آخر اسير هزار توي هزار زالوي هنرخر و نه هنرشناس را طي كند تا بتواند يك اثر را به سمع و نظر جامعه آن هم در تيراژ حداكثر ده هزار جلد در يك جامعه شصت ميليوني برساند؟هزار افسوس بايد خورد كه در مملكتي با اين پايه فرهنگي عظيم و تاريخي بسيار پرماجرا در زمينه موسيقي يك پژوهشگاه موسيقي ايراني كه تدوين تئوري و عملي در همه زمينه ها را به عهده بگيرد و نتايج را به علاقه مندان و جامعه ارائه نمايد وجود ندارد و تأسيس نمي شود؟
باور كنيد تعدد مراكز موسيقي و تصميم گيري در اين زمينه بيشتر به افتراق هنرمندان و موسيقي ورزان دامن زده، آهنگسازي را در يك اداره به كار مي گيرند، در سازمان ديگر كارش مورد تأييد نيست در جايي ديگر اصلاً او را اهل بخيه هم نمي دانند، آيا بهتر نيست به ايجاد يك سازمان موسيقي ايراني بينديشيم كه بتواند تبيين مباني درجهت تقويت داشته هاي خودي و گسترش آن نمايد؟
بياييد باور كنيد كه موسيقي هاي خارجي ميخ و تخته اي در قالب اسامي دهن پركني چون آنسامبل انتگرال را اگر نشناسيم هم مهم نيست غم روزي را بخوريد كه نوه شما از شما بپرسد آيا در ايران هم ما موسيقي داشتيم و شما پاسخي براي او نداشته باشيد.
اگر اهل موسيقي و كارآمدان را به درستي دريابيد، برنامه ريزي دقيق و درست داشته باشيد، دست روي دست نگذاريد، به جاي خرج ارزي براي گروه هاي خارجي كه از جيب بيت المال جامعه انجام مي شود، هزينه پژوهش و حمايت از هنرمند داخلي را درست انجام دهيد، اهل موسيقي را از هر شماري كه باشند اما كارشان به نظم و آيين و فهم باشد در مأمن خود محترم بداريد، ارزش هنر نهفته نزد اين جماعت را بدانيد، آن وقت موسيقي آني مي شود كه بايد باشد چرا كه پديدآورنده نغمه خود را در نوعي امنيت و آسايش فكري مي يابد و كار خود را انجام مي دهد. اين نامه سرگشاده را به همه آنان كه هنوز مي شنوند و فضيلت شنيدن را تفسير مي كنند، نوشتم گرچه ديگر به اين باور مرحوم ملك الشعراء بهار رسيده ام كه: زير كلاه عشق و حقيقت سري نماند.

موسيقي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |