سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۸۲- سال يازدهم -شماره ۳۰۶۱ - May.27, 2003
متن محوري در هرمنوتيك الهي بارت
اشاره :
015865.jpg

آيا متن مقدس، خارج از باور ما، داراي اصالت است، هرمنوتيك بارت، بيش  از آن كه مانند بولتمان، به انسان و تجربيات او متكي باشد، به اصالت متن اتكا دارد. از اين رو وي معتقد است انسان ها براي تعالي يافتن، خود را بايد در معرض جذبه هاي الهي قرار دهند چه آنچه خدا مي گويد هرگز نمي  تواند از او جدا باشد. او زماني فلسفه و تفكر فلسفي را موفق مي داند كه با توجه به تجربيات و كلام خدا تعديل شود، در غير اين صورت فلسفه هايي كه درباره تجربيات جديد انعطاف نشان مي دهند و مي خواهند همه چيز را در چارچوب خود بگنجانند چندان پيشرفت ندارند. در ديدگاه بارت، انسان بايد خود را در معرض افاضات الهي قرار دهد و عبوديت و فروتني پيشه كند تا به سبيل خداشناسي نائل شود. وي معتقد است تجربيات بشري ابطال پذيرند در صورتي كه كلام الهي غيرقابل ابطال است، از اين رو مقاله حاضر بر اومانيست وي كه از نوع اومانيسم خدامركز مسيحي است تأكيد دارد.
گروه انديشه
« بارت »خدا را به كلي متعالي مي بيند و معتقد است نبايد او را در جريان طبيعت و زندگي جستجو كرد. در نگاه او، خدا با هيچ چيز دنيا، حتي كلمات كتاب مقدس يكي نيست. القاي مكاشفه الهي به انسان مانند ورود خط عمود به سطح افقي و خط قاطع به دايره است؛ زيرا تماس با خدا كاملاً متفاوت تحقق مي يابد، تماسي كه حتي قابل تشريح نيست. تنها كاري كه مي  توان انجام داد اين است كه شرح دهيم بعد از اين تماس چه احساسي داريم. به نظر كارل بارت معرفت(شناسايي) خدا با مكشوف شدن كلام او توسط روح القدس حاصل مي شود و ضرورت ايمان و اطاعت از آن در واقعيت تحقق مي يابد. مضمون اين ايمان، وجود حقيقي خدا و خوف از اوست، زيرا بايد او را بيشتر از هر چيز دوست بداريم، او كه هميشه براي ما اسرارآميز است، اما خود را به روشني بر ما مكشوف فرموده است.
طبق عهد جديد، بدون كار روشنگرانه روح القدس، امكان شناسايي خدا وجود ندارد. پيشرفت در معرفت خدا موضوعي نيست كه به استعداد عقلي مربوط باشد؛ زيرا معرفت درباره خدا در سطحي متفاوت عمل مي كند. موضوع مهم ايمان و محبت و فروتني و دعا است. به هر روي، شناسايي خدا- به طوري كه بارت به درستي تذكر مي دهد- شناختي مطلق و كامل نيست. نمي شود ادعا كرد خدا را واقعاً- آن طور كه هست- مي شناسيم. از اين نظر، خداوند چون سري است كه به تجربيات ما نور مي افكند، گرچه تماميت اسرار بر ما روشن نيست و ما را قادر نمي سازد تا وادي حقيقت را مشاهده كنيم با اين همه، كلام خدا نور كافي مي تاباند تا كساني كه مايل هستند بتوانند خود را پيدا كنند. مكاشفه اي كه خدا از خود به عمل آورده، يگانه راه ممكن براي شروع تفكر درباره خداست. غير از رويت شهودي كلام خدا، دليل خارجي عيني نمي تواند وجود داشته باشد. دليل قديمي اثبات وجود خدا ما را به خدا نمي رساند. الهيات طبيعي تلاشي بي ثمر است؛ مثل اين كه براي حل يك قضيه هندسي از دليل هاي غيرمرتبط با آن استفاده كنيم.
كلام خدا هرگز ايستا و متوقف نيست. آنچه خدا مي گويد هرگز نمي تواند از او جدا باشد. پس شناخت برآمده از كلام خدا واقعي است. علت واقعي بودن اين نوع شناخت فقط آن است كه خودش فرموده است و خودش شخصاً در آنچه گفته وجود دارد. بارت، با توجه به اين زمينه، درباره الهام و اعتبار امروزي كتاب مقدس بحث مي كند و معتقد است، بين خدا و كلام كتاب مقدس همانندي واقعي وجود دارد. البته اين همانندي غيرمستقيم است. زيرا كتاب مقدس از زبان انساني محدود به زمان و مكان استفاده مي كند تا درباره خدايي كه فراتر از زمان و مكان است سخن بگويد. به همين دليل، زبان آن استعاري و تمثيلي است. به نظر بارت، هر يك از ما داراي فلسفه اي هستيم. اين فلسفه ها ممكن است بغرنج، ساده، با ارزش يا بي ارزش باشند. با اين همه، چون ما انسانيم نه خدا، ممكن است هيچ فلسفه اي جامع و كامل نباشد. بنابر اين هر فلسفه اي بايد، با توجه به تجربيات و كلام خدا، تعديل گردد.
فلسفه هايي كه درباره تجربيات جديد انعطاف نشان مي دهند و مي خواهند همه چيز را در چارچوب خود بگنجانند، چندان پيشرفت ندارند. پس بالاترين چيزي كه در مورد فلسفه مي  توان گفت اين است كه هر فلسفه اي يك فرضيه علمي است و هيچ گاه نمي تواند غيرقابل تغيير باشد.
با توجه به ماهيت امر، وقتي به موضوع شناخت خدا مي رسيم، بايد از مهم ترين پايه ايمان مسيحي كه مكشوف شدن خدا در كلامش است، آغاز كنيم. بايد عقايد قبلي خود را با توجه به كلام خدا مورد ارزيابي قرار دهيم نه برعكس.(۱)
الهيات بارت ،الهيات ديالكتيكي يا الهيات «اصلاح ديني» جديد خوانده مي شود. بارت بيشتر طرح و برنامه الهياتي پروتستان  ليبرال از جمله تطبيق گرايي اش را رد مي كرد و معتقد بود الهيات مسيحي رشته اي است كه ذاتاً با مسأله عمده ماهيت دين- از جمله مسيحيت به عنوان يك دين- ارتباط ندارد. الهيات مسيحي فقط با مسأله هاي انكشاف الهي در كلمه الله(مسيح) شكل گرفته است.
بر اين اساس، هر توجهي از جانب الهيات مسيحي به تجزيه و تحليل هاي تطبيقي اديان، از نظر نقش الهياتي صرف آن، نابجاست. معاصران بزرگ بارت، رودلف بولتمان و پل تيليش، كار وي را، با توجه به بعضي تأكيدات عمده تاريخي و تطبيقي، در هيئت تدوين و تنسيق هاي غير بارتي خود از الهيات ديالكتيكي ادامه دادند. الهيات مسيحي در دوره بين دو جنگ جهاني عمدتاً سلايق تطبيقي اوليه اش را وانهاد. اين امر در الهيات كاتوليك رومي از طريق تخطئه و سركوب تجدد و احياي حكمت مدرسي و در الهيات پروتستان از طريق تأكيد بر الهيات ديالكتيكي بارتي تحقق يافت. (۲) «كارل بارت معتقد است اومانيسم بدون انجيل وجود ندارد.»(۳)
بارت به خداي متعالي اعتقاد دارد و با هر گونه اتحاد يا حلول خداوند در عالم مخالف است. او عقيده دارد معرفت و شناخت خداوند نتيجه افاضه و اشراق او و وساطت روح القدس است .مع الوصف هرگز نمي توان ادعا كرد خدا را آن طور كه هست مي شناسيم. در ديدگاه بارت، انسان بايد خود را در معرض افاضات الهي قرار دهد و عبوديت فروتني پيشه سازد تا خدا را بشناسد و در اين راه تكيه بر عقل كارساز نيست.
كارل بارت، برخلاف دكارت، معتقد است شروع تفكر در مورد خدا از درون انسان به عنوان خاستگاه شناخت نتيجه ندارد؛ معرفت الهي مكاشفه اي است كه خدا از خودش به عمل مي آورد. او نيز چون تيليش معتقد است دلايل قديمي اثبات وجود خدا قادر نيست انسان را به خدا برساند و بايد به رؤيت شهودي كلام خدا واصل شد.
بارت با الهيات طبيعي كاملاً مخالف است و الهيات نقلي و وحياني را تنها طريق روشنگري مي داند. او معتقد است خدا از كلامش تعالي دارد. اما بين خدا و كلامش همانندي واقعي است و به اين اعتبار مي توان گفت او در كلامش حضور دارد. البته از آن جا كه كتاب خدا به زبان انساني تنزل يافته با خداوند همانندي غيرمستقيم دارد. خداوند در كتابش با زباني تمثيلي سخن مي گويد. كارل بارت فلسفه را فرضيه اي علمي و قابل تغيير مي داند و معتقد است به همين دليل، براي شناخت خدا بايد به كلامش رجوع كرد نه به فلسفه. اومانيسم كارل بارت از نوع اومانيسم خدا مركز مسيحي است؛ اما اومانيسم وي انسان را جايگاه الهامات و افاضات كلام مقدس تلقي مي كند نه خاستگاه معرفت و شناخت.
015860.jpg

چنان كه هرمنوتيك او- بيش از آن كه مانند بولتمان به انسان و تجربيات وي متكي باشد- به محوريت متن مبتني است. زيرا تجربيات بشري را فرضيه اي علمي و ابطال پذير و كلام الهي را غير قابل ابطال مي داند. از اين رو معتقد است بايد عقايد خود را بر اساس كلام خدا ارزيابي و تنظيم كرد. به بيان ديگر در اومانيسم بارت انسان در مقابل وحي و مكاشفات الهي خضوعي عابدانه دارد و از احساس استغنا و طغيان اومانيست هاي ملحد يا دئيست  پيراسته است .بارت هرگز حاضر نشد به قيمت حضور خدا در طبيعت و ميان مخلوقات، از تعالي و تجردش بكاهد. وي خدا را حتي از كتاب مقدس متعالي  مي دانست و معتقد بود وساطت روح القدس سبب مي شود تا معرفت الهي و انكشاف كلام وي براي انسان رخ دهد و اين انكشاف حاصل تلاش هاي عقلاني متكي بر تعقل بشري نيست. پس هر گاه انسان در معرض افاضات و الهامات روح القدس قرار گيرد، به زيور ايمان و عبوديت خداوند آراسته مي شود و خشيت الهي در دلش جاي مي گيرد، خشيتي كه با عشق او كه فراتر از هر عشقي است همراه است.
بارت معتقد است درك و شناخت خداوند با قوه عقلانيت آدمي امكان پذير نيست اما خداوند خود را توسط روح القدس در كلام خويش به روشني براي انسان آشكار مي سازد و هر قدر ايمان، محبت، تواضع و دعاي بنده بيشتر شود، انكشاف كلام الهي و به تبع آن معرفت و شناخت خداوند فزوني مي يابد. به عقيده بارت، افاضات الهي و تابش نور وحي آغازگر تجربيات ديني است. از اين رو، براي تفكر درباه خدا، جز آغاز كردن از مكاشفات وحياني و قرار دادن خود در معرض تابش انوار كلام الهي راهي وجود ندارد. بارت با نگرش دكارتي، در مورد شناخت ابژكتيو خدا با تكيه بر ذهنيت و نفسانيت انسان، كاملاً مخالف است و حتي روش متكلمان را كه براي اثبات وجود خدا به راههاي عقلاني متوسل مي شوند نفي مي كند. كارل بارت عقلانيت را مسبوق به ايمان مي داند و علم حصولي را تنها در صورتي حقيقي مي داند كه بر علم حضوري و شهودي بر خدا و كلام مقدسش مبتني باشد.
بارت كلام خدا را پويا و متحرك مي داند و معتقد است انسان ممكن است با تكيه بر عقل و تفكر خويش درباره ماهيت امور نظريه هايي با ارزش داشته باشد، اما در مورد معرفت الهي بايد عقايدش را به كتاب خدا عرضه كند تا بتواند به حقيقت دست يابد. تحميل عقايد عقلي به كلام خدا و تطبيق كلام الهي با عقايد و تجربيات ابطال پذير انساني خطاست. او معتقد است ميان خدا و حقيقت كتاب مقدس همانندي واقعي وجود ندارد، اما از آنجا كه كلام خدا تا عالم طبيعت كه به زمان و مكان محدود است تنزل پيدا كرده، خدا با اين كلام نازل شده كه به تناسب عالم مادي صورتي استعاري و تمثيلي به خود گرفته، يكي نيست.
مريم صانع پور

پي نوشت ها:
۱- كالين براون ،فلسفه و ايمان مسيحي، ترجمه طا ووس ميكائيليان، ص ۲۶۵-۲۵۶
۲- ديويد تريسي، «الهيات تطبيقي»، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، فصلنامه ارغنون، ش ۵ و ۶، تابستان ۱۳۷۴، ص ۲۸۱.
3- The Encyclopedia of philosophy, ed by paul Edwards. IV.P.71.

انديشه
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |