يكشنبه ۸ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۹۱- June, 29, 2003
ما خبرنگاريم
براي خبرنگاراني كه در هفته پيش مجبور به تهيه خبر از صحنه درگيري هاي شبانه پايتخت بودند تهران ناامن ترين نقطه جهان تلقي مي شد حواس حرفه اي خبرنگاران در اين درگيري ها تا آنجا به خود كار مي كرد كه ناشناسي به قصد كتك هدف قرارشان ندهد
داود پنهاني
017540.jpg

ناله هاي خيس خبرنگاران اندكي پس از اصابت گلوله در هوا پخش مي شود و اوج مي گيرد. آنچه در آسمان غمزده طولاني جريان دارد آخرين اوج و حضيض نفس هاي گلويي است كه صاحب آن تا ساعاتي پيش با دوربين در دست و كاغذ و قلمي در جيب جليقه خود به اين سو و آن سو مي دويد تا يك هوا، فقط يك هوا بيشتر از روزهاي پيش واقعيت جنگ را براي مخاطبان دور از جنگش گزارش كند. او غرق خون و عرق در خاك و گل سرزمين غريب عراق به خود مي پيچد و درد مي كشد. بي آنكه يكي بپرسدش: «تو كيستي، غريبه...»
ساعاتي پس از اين سرنوشت محتوم، نمايندگان مجامع بين المللي در بازديدي از مناطق جنگي خبر مي دهند كه يك نفر ديگر به تعداد خبرنگاران كشته شده در تاريخ جنگ ها و درگيري هاي گوشه و كنار اين دنياي پرتضاد و پهناور افزوده شده است. او كشته شده تا رقم مورد نظر به ۵۳۵ نفر برسد. تقسيم بندي اين رقم در يكي از گزارش هاي كميته دفاع از خبرنگاران اين گونه عنوان شده است: در سال ۲۰۰۰ ميلادي ۲۲ خبرنگار حين انجام كاركشته شده اند. در سال ۲۰۰۱ اين رقم به ۳۶ خبرنگار رسيده است. بنابر اطلاعات موجود، اين كميته در حال پيگيري مرگ ۱۹ خبرنگار ديگري است كه از سرنوشت آنها اطلاعي در دست نيست. گزارش هاي موجود سازمان غيردولتي خبرنگاران بدون مرز نيز از افزايش ۴۰ درصدي كشته و زنداني شدن خبرنگاران در سال ۲۰۰۲ به نسبت سال ۲۰۰۱ حكايت مي كند. بنابر اطلاعات اين سازمان در حال حاضر ۱۶۰ خبرنگار در سراسر جهان در زندان به سر مي برند. اين در حالي است كه به گفته مقامات يونسكو مرگ ۳۶۴ خبرنگار طي اين سال ها به شكل عمدي صورت گرفته است. با اين حال اعتراضات صورت گرفته به كشته و زنداني شدن اين مهندسان افكار عمومي از سوي قاريان رسمي قدرت در سراسر دنيا تاكنون آن گونه كه بايد و شايد اثرگذار نبوده است. پس اين پريشاني، پيشينه اي دور و دراز، به اندازه تمامي تاريخ دارد. شايد از اين روست كه چشم انداز اين عرصه از حيات اجتماعي در كشورهاي توسعه نيافته اي چون كشور ما همچنان در فضاي مه آلود رصد مي شود. فاش مي گويند: حكم مجاز در چنين جهاني خاموش نشستن و دم بر نياوردن به قاعده معلوم است. شايد از اين روست كه كمتر خبرنگاري جسارت كسب خبر از مجاري غيررسمي را در خود احساس مي كند. زندگي اين دسته از كنشگران حيات اجتماعي در ايران امروز به راه رفتن بر لبه تيغ مي ماند. بي هيچ امنيتي. . .
برخوردي از نوع نزديك
براي خبرنگاراني كه طي روزهاي گذشته در هفته پيش، مجبور به تهيه خبر از صحنه اعتراضات پايتخت بودند، تهران ناامن ترين نقطه جهان تلقي مي شد. حواس حرفه اي خبرنگاران در اين درگيري ها تا آنجا به خود كار مي كرد كه ناشناسي به قصد كتك يا آزار و اذيت هدف قرارشان ندهد. در صحنه هايي از اين جدال و جدل بي پايان شبانگاهي، نيروهاي ناشناس بي توجه به تعاريف حقوقي ارائه شده در مورد جايگاه خبرنگاران، به دفعات اين نمايندگان رسانه هاي نوشتاري كشور را مورد حمله خود قرار دادند. اوج اين اتفاق آن جا شكل گرفت كه «ابوالفضل فاتح» رئيس خبرگزاري دانشجويان در هنگام تهيه خبر مورد تهاجم افراد ناشناس قرار گرفت. اين در حالي بود كه «فاتح» خود از چهره هاي نسبتاً شناخته شده اي است كه به هيأت يك مرد دولتي در كسب اخبار از اين وقايع عمل مي كرد. وي حتي با داشتن كارت مخصوص خبرنگاران كه از سوي نيروي انتظامي به آنها ارائه شده بود، به فعاليت خبري اقدام مي كرد. با اين همه، هيچ كدام از اين عناوين مانع از آسيب وي نشد. فاتح كتك خورده و مغبون راهي بيمارستان شد تا چندي بعد صداي اعتراض نهادهاي صنفي حامي حقوق روزنامه نگاران و خبرنگاران به آسمان بلند شود. آنچه اين دسته افراد را وادار به موضع گيري در اين زمينه مي كرد بي توجهي به امنيت خبرنگاران در چنين رخدادهايي بود. به باور بسياري از علماي علوم ارتباطات و روزنامه نگاري، خبرنگاري كه در هنگام وقوع يك پيشامد (اقتصادي، سياسي، اجتماعي و. . . ) در صحنه آن واقعه حاضر مي شود بايد از امنيت كامل براي پوشش چند و چون آن اتفاق برخوردار باشد. اين قاعده كلي اكنون به عنوان يكي از طلايي ترين اصول اين حرفه پركش و قوس در بسياري از كشورهاي دنيا مورد احترام قرار مي گيرد. آيا در كشور ما نيز همين گونه است؟ اين سوالي بود كه حاميان صنفي قشر روزنامه نگار به طرح آن در چند روز گذشته اقدام كرده اند. در اولين گام «علي مزروعي» در جايگاه رياست بر انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران در نامه هايي جداگانه به «عبدالواحد موسوي لاري» وزير كشور و «محمدباقر قاليباف» فرمانده نيروي انتظامي به طرح اين موضوع پرداخت. در بخشي از نامه هاي مزروعي چنين آمده بود: «ماده پنج قانون مطبوعات، كسب و انتشار اخبار داخلي و خارجي را «حق قانوني مطبوعات» شناخته است، اما متأسفانه در عرصه رويدادها در مواقعي اين ناديده انگاشته مي شود. » مزروعي خطاب به مقامات ياد شده افزود: «در جريان اعتراض هاي دانشجويي در چند روز اخير چند تن از خبرنگاران و روزنامه نگاران هدف ضرب و شتم افراد لباس شخصي و نيز متأسفانه مأموران نيروي انتظامي قرار گرفته اند و در كار ايشان اخلال جدي ايجاد شده است. » به باور رئيس انجمن صنفي مطبوعات ايران، زيان ناشي از اين اقدامات غيرقانوني هم موجب ناديده انگاشتن حق مردم در اطلاع از حوادث و رويدادهاي جامعه مي شود و هم دست اندركاران حكومت را از ديدگاه ناظران آگاه جامعه محروم مي كند. «مزروعي» در پايان نامه خود خطاب به وزير كشور درخواست مي كند كه مقام هاي مسئول، به ويژه نيروهاي پليس در مواقع بحراني به اين مهم توجه نشان دهند و با رعايت شأن و منزلت روزنامه نگاران، امكان فعاليت آزادانه آنان را فراهم كنند.
اندك زماني پس از نامه مزروعي «احمد مسجدجامعي» وزير ارشاد با تشكيل جلسه اي ويژه اقدام به بررسي مشكلات روزنامه نگاران و امنيت آنها در هنگام كسب خبر در چنين وقايعي پرداخت. وزير در نشست خود علاوه بر دعوت از فرمانده كل نيروي انتظامي، نمايندگان نهادهاي صنفي و حمايتي مطبوعات را نيز به گرد خود فراخوانده بود تا رودررو با «سردار قاليباف» فرمانده نيروي انتظامي به ذكر مشكلات هم صنفي هاي خود بپردازند. چگونگي برداشتن محدوديت هاي موجود براي پوشش مناسب اخبار و اطلاعات محور گفت وگوهاي عنوان شده در اين جلسه بود. مسجدجامعي با درك اين مهم خطاب به فرمانده نيروي انتظامي چنين گفت: «تأمين امنيت روزنامه نگاران و پوشش مناسب و آزاد اخبار و اطلاعات از هر جهت يك امر ضروري و اجتناب ناپذير است كه به جريان سالم اطلاعات و در نتيجه تأمين امنيت ملي كمك مي كند. » از نظر وزير اين هدف مهم زماني دست يافتني است كه بتوان آزادي و امنيت و اعتماد رسانه اي را در جامعه برقرار كرد و بسط و گسترش داد. مسجدجامعي با اين تلقي خطاب به ميهمانانش چنين گفت: «با تسهيل فرآيند اطلاع رساني در داخل كشور و فراهم شدن زمينه فعاليت آزاد خبرنگاران، منابع كسب اطلاع مردم از داخل كشور به منابع خبري خارجي كه اهداف خاص خود را دنبال مي كنند منتقل نخواهد شد. » با پايان يافتن گفته هاي وزير، نمايندگان نهادهاي صنفي نيز لب به گلايه باز كرده دغدغه هاي خود را با فرمانده نيروي انتظامي در ميان گذاشتند. آنچه نكته محوري كلام اين عده را تشكيل مي داد، اين عبارت بود: «فضاي عمومي جامعه بايد به گونه اي باشد تا تسهيلاتي براي روزنامه نگاران فراهم شود و آنها بتوانند به سرعت به محل رويداد دسترسي پيدا كرده و اخبار، گزارش ها و تصاوير خبري صحيح، دقيق و سريعي از حوادث تهيه و در اختيار افكار عمومي قرار دهند. » آنها در پايان خواستار شناسايي و برخورد نيروي انتظامي با عوامل غيرمسئول و افراد موسوم به لباس شخصي شدند. سردار قاليباف نيز در اين جلسه و در واكنش به سخنان گفته شده، با ارائه گزارشي از چند و چون عملكرد نيروي انتظامي در حوادث مذكور چنين گفت: «رسانه هاي خبري كشور بايد بتوانند آزادانه به اخبار و اطلاعات دسترسي پيدا كنند و تلاش كرديم آخرين اخبار را از طريق رسانه ها در اختيار افكار عمومي قرار دهيم. » وي در ارتباط با برخوردي كه چند روز قبل از آن با «ابوالفضل فاتح» رئيس خبرگزاري دانشجويان ايران پيش آمد، اعلام كرد: «به عنوان فرمانده نيروي انتظامي از وي به طور رسمي عذرخواهي كرده ام. » سردار قاليباف در اين جلسه از صدور دستوري براي شناسايي و برخورد با افرادي خبر داد كه در حوادث مذكور با اعمال محدوديت بر خبرنگاران باعث آسيب رساني به آنها شده اند.
017555.jpg

رنج ديرينه اي كه اين عده بر آن تأكيد مي نهند از سرشت در تاريخ سرزميني شرقي خبر مي داد كه اصحاب قدرت در آن هيچ گاه حاضر به تمكين در مقابل اراده عموم و در نتيجه پاسخ دهي به عملكرد خويش در مقابل نهادهاي مدني نبوده اند. سايه اي بر سر همگان سنگيني مي كند. ۱۶۲ سال تاريخ مطبوعات سرشار از داستان هايي است كه اهالي مطبوعات با مشكل مواجه بوده اند. دغدغه ها، ستيزها، مشكلات دروني و چالش تنها تصويري است كه از رهگذر اين همه سال از دنياي روزنامه نگاري در اين ملك داشته ايم. اين در حالي است كه به گواهي اسناد تاريخي، روزنامه نگاري در ايران به گونه اي خودجوش و از متن ضرورت هاي اجتماعي و زمينه هاي طبيعي رشد و توسعه مناسبات فرهنگي، سياسي و اقتصادي نشأت نگرفت. بنابراين در غيبت نهادها و سنت هاي دموكراتيك مطبوعات و اهل فن در آن سرنوشتي بهتر از زمينگير شدن هر باره به همراه نداشته اند.راستي در چنين فضايي چه انتظاري از روزنامه نگار جماعت كه هنوز از خاطره دستگيري هاي چندين و چند باره پيشين به درنيامده، با خاطره ديگري از اين جنس مواجه مي شود، مي توان داشت؟ يكي ديگر از روزنامه نگاران باسابقه كشور بي نام بردن از اسم خود به نكته اي خاص در اين مورد اشاره كرده مي گويد: «موضوع تنها به تحمل روزنامه نگاران از سوي صاحبان قدرت برنمي گردد، در اينجا اتفاقاتي مي افتد كه در مقايسه آن با ساير كشورها مي توان به نتيجه درستي در اين زمينه رسيد. » وي با ذكر اين توضيح مي افزايد: «تصور كنيد يك خبرنگار غربي، راهي منطقه اي جنگي چون عراق مي شود. در آنجا به كسب جديدترين اخبار و گزارش ها پرداخته يك يا دوماه زندگي خود را در آنجا سپري مي كند و با اين حال به هيچ وجه غم نان دارد. يعني سيستم كاري در آن سامان، آن چنان محكم و جا افتاده است كه اين خبرنگار را كاملاً تحت حمايت اقتصادي خود قرار مي دهد. اين در حالي است كه سيستم بيمه نيز به عنوان يك پشتوانه محكم اجتماعي او را تحت حمايت خود قرار مي دهد. » اين روزنامه نگار در ادامه خاطرنشان مي كند: «پس موضوع فقط بر سر مسائل سياسي نيست، اتفاقاً مشكلات معيشتي و اقتصادي ديگري نيز وجود دارد كه باعث ترس روزنامه نگار و كاهش جسارت او در كسب بهتر و آسان تر اخبار مي شود، وگرنه در هر درگيري و جدالي در دنيا به هنگام ورود نيروهاي امنيتي، اين امكان وجود دارد كه ضربه اي نيز بر سر خبرنگار فرود آيد، اما پشتوانه هاي گفته شده، باعث محكم شدن عزم آن خبرنگار براي پوشش اخبار نشريه يا خبرگزاري دلخواهش مي شود. » وي با بيان اين نكته كه: «اما در اينجا وضع به گونه ديگري است» مي گويد: «در اينجا هنوز هم روزنامه نگاران و خبرنگاران ما از حق داشتن بسياري از حقوق صنفي خويش به نوعي محرومند. هنوز هم ناامني، نبود تعريفي جا افتاده به لحاظ حقوقي، مشكلات اقتصادي، بيمه، مسكن و. . . براي آنها دردسرساز مي شود. » به باور اين روزنامه نگار همه چيز از نداشتن يك جايگاه صنفي مشخص در هويت حرفه اي روزنامه نگاران حكايت مي كند. بسياري بر اين عقيده اند كه تنها راه رفع اين مشكلات در گرو مشاركت نهادهاي واسطي است كه بدون وابستگي به قدرت، توانايي لازم رابراي تأمين حقوق اين قشر از جامعه دارا باشند.
انجمني براي تمام فصول
در شرايطي كه بيش از ۸۰ سال از تأسيس انجمن هاي صنفي ـ مطبوعاتي در كشورمان مي گذرد، روزنامه نگاران ما هنوز هم خود را از داشتن يك صنف مشخص و پرقدرت محروم مي بينند. آنها دلسپرده به اما و اگرهاي گرداگرد آخرين تلاش هاي خود، در تأسيس انجمن صنفي مطبوعات طي چند سال اخير، بار ديگر مأيوسانه به اين نكته فكر مي كنند كه آيا تجربه تشكيل نهاد صنفي ـ مطبوعاتي در كشورمان بالاخره به زايش و بالندگي خواهد رسيد؟ در پس اين هراس تجربه ناموفق سال هايي قرار گرفته كه از تيرماه ۱۳۰۰ تاكنون چون كابوسي هولناك خواب روزنامه نگاران را آشفته كرده، تجربه ناموفقي كه در بهترين شكل ممكن خود نيز از دست اندازي نهاد دولت به جايگاه آن بي بهره نمانده است. آنان كه به تحليل پديده هايي اين چنيني علاقه دارند بررسي بهتر اين موضوع را از همان تيرماه ۱۳۰۰ آغاز مي كنند. اين زمان مصادف با تاريخي است كه نخستين تشكل مطبوعاتي با عنوان «صنعت چاپ» از سوي روزنامه نگاران استان فارس تأسيس شد. هدف اين تشكل دفاع از حقوق سياسي روزنامه نگاران و مطبوعات بود. اين اتفاق جرقه اي شد تا در شهريور همان سال تهران نشينان نيز پايه گذار انجمني ديگر باشند. اين تشكل اتحاديه مطبوعات لقب گرفت. بعد از انقلاب و همزمان با تحولات به وجود آمده در جامعه، فعاليت سنديكا نيز به حاشيه رانده شد. كساني از حلقه اي گمشده براي پيوند اين تشكل با جامعه صحبت به ميان مي آوردند. اين وضعيت تا سال ۱۳۶۶ ادامه داشت تا اينكه اولين تشكل مطبوعاتي بعد از انقلاب با حمايت يك عده از كارفرمايان مطبوعاتي كه همه خود در قد و قواره مردان دولتي به فعاليت سياسي مشغول بودند، در اين سال تأسيس شد. در ماده اول اساسنامه انجمن صنفي چنين آمده بود: «در اجراي ماده ۳۱ قانون كار جمهوري اسلامي ايران و به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانوني و بهبود وضع اقتصادي نويسندگان، خبرنگاران، عكاسان، گرافيست ها، مترجمان، ويراستاران و هيأت هاي تحريريه مطبوعات. . . انجمن صنفي حرفه اي روزنامه نگاران تشكيل مي شود. »
با گذشت بيش از ۵ سال از تأسيس اين انجمن و به رغم تلاش هاي صورت گرفته در زمينه رفع برخي از مشكلات روزنامه نگاران، چشم انداز پيش رو در فضايي آميخته با سياست، همچنان تيره نشان مي دهد. روزنامه نگاران با نگاهي بدبينانه به افق هاي پيش رو، بر اين باورند كه اين انجمن با وجود تلاش هاي اوليه در مورد احقاق حقوق روزنامه نگاران، براي استيفاي كامل اين حقوق همچنان فاقد توانايي هاي لازم به نظر مي رسد. اين تحليل بر اساس دو نگرش متفاوت شكل گرفته است. در يك سو نگرش عده اي قرار دارد كه علايق صنفي خود را زمينه ساز شكل گيري چنين تحليلي مي دانند. در سوي ديگر علايق سياسي باعث شكل گيري اين عقيده شده است. آنها كه خود را با نگرش گردانندگان انجمن موافق نمي بينند، از اين تحليل به نفع خويش سود مي برند. آنچه اين نكته را اثبات مي كند، تشكيل انجمن هاي موازي ديگري چون انجمن روزنامه نگاران مسلمان، انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و انجمن روزنامه نگاران زن در فاصله اين سال هاست.
«بدرالسادات مفيدي» دبير انجمن صنفي روزنامه نگاران در مورد فعاليت هاي انجمن و ميزان تأثيرگذاري اقدامات آن براي تأمين امنيت خبرنگاران چنين مي گويد: «انجمن يك نهاد صنفي و يك تشكل مدني است كه ضمانت اجرايي ندارد و امور خود را با تعاملات پيش مي برد. » وي در واكنش به انتقادات مطرح شده پيرامون عملكرد انجمن در قبال مشكلات به وجود آمده براي خبرنگاران مي گويد: «فعاليت هاي ما صرفاً محدود به بيانيه نبوده است. ما به هر حال شايد تاكنون نيامده ايم فعاليت هاي خود را در بوق و كرنا كنيم، اما اين دليل بر اين نمي شود كه انجمن در زمينه امنيت خبرنگاران تلاشي به عمل نياورده است. » مفيدي با اشاره به فعاليت هاي انجمن در قبال خبرنگاران و روزنامه نگاران زنداني به اقداماتي اشاره مي كند كه براي كاهش مشكلات اقتصادي اين دسته افراد از سوي انجمن صورت گرفته است. وي مي افزايد: «ما از امكان محدودي براي احقاق حقوق روزنامه نگاران برخورداريم.» دبير انجمن صنفي روزنامه نگاران در ادامه و در پاسخ به اين پرسش كه عده اي فعاليت سنديكا را در قبل از انقلاب موفقيت آميزتر از انجمن كنوني مي دانند، چنين مي گويد: «فعاليت ما متناسب با ظرفيت ساير نهادهاست. شما وضعيت مطبوعات ما، احزاب ما و انجمن هاي صنفي ديگر را ببينيد و آنگاه در اين زمينه قضاوت كنيد. » وي ادامه مي دهد: «شرايط انجمن، وضعيت كنوني آن و نيز زمينه برخورد با مطبوعات در حال حاضر با گذشته فرق كرده است. بنابراين من فكر مي كنم كه عملكرد انجمن موفقيت آميز بوده است. » مفيدي پس از بيان اين مطالب به توضيح چگونگي بالا بردن قدرت انجمن پرداخته مي گويد: «يك بخش از كارها متوجه اعضاي ما است. انجمني قدرت دارد كه اعضاي فعالي داشته باشد. خوداعضا بايد با حضور در فعاليت هاي انجمن، به حضور پررنگ تر خود در جلسات آن ادامه داده، به مشروعيت آن قدرت بيشتري بدهند. بخش بعدي بحث نظام نامه مطبوعات است. اگر اين نظام نامه از طريق اعضاي انجمن تصويب شود و به مجلس برود و در آن جا تصويب شود بسياري از مشكلات ما در مورد برخورد با روزنامه نگاران از بين مي رود. » وي در ادامه مي افزايد: «بايد براي نيروي انتظامي جا بيفتد كه روزنامه نگار براي تهيه گزارش در امنيت باشد. بايد براي آنها جا بيفتد كه قانون پشت سر آنهاست.» به اعتقاد اين مقام صنفي با تصويب نظام نامه مطبوعاتي، انجمن قدرتي همانند نظام پزشكي پيدا كرده، قادر خواهد بود به تخلفات اعضاي خود شخصاً رسيدگي كند. چهره تكيده روزنامه نگاران از پس سال ها درد بي شمار راه به تحريريه هاي امروزي برده است. مهندسان افكار عمومي در چالش با تمامي مشكلات به وجود آمده از ۱۶۳ سال پيش تاكنون، هنوز زنده مانده اند. قلم بر كاغذ مي چرخد و نوشته در صفحات جا مي گيرد. آدميان مي آيند و مي روند و روزگارها سپري مي شوند. روزنامه نگاران در تحريريه هاي سرشار از دود سيگار، پير مي شوند، اما نمي ميرند، آنها هيچ گاه نمي ميرند...

نگاه خبرنگار
جاي خالي پليس خوب در تلويزيون
017545.jpg
سينا قنبرپور
پس از ماجراي اعتراض دانشجويان نسبت به دستگيري آقاجري در پاييز سال ،۸۱ پليس تهران براي دومين بار در تعامل با دانشجويان توانست از به خشونت كشيده شدن اعتراض هاي خرداد ۸۲ و ماجرايي چون ۱۸ تير ۶۸ جلوگيري كند. برنامه پليس براي حفظ آرامش در ماجراي اعتراض به دستگيري آقاجري، به كارگيري افسران ارشد و با تجربه بود كه بدين ترتيب اين ۲ تجربه اخير را مي توان سرآغازي براي شكوفايي پليس كشور دانست. اما شكوفايي پليس تنها به دست برنامه هاي فرماندهان آن و اجرايش محقق نمي شود و نيازمند فضاسازي و فرهنگسازي از سوي رسانه ها به ويژه رسانه هاي تصويري است. نگاهي به ساخته هاي سينمايي - پليسي چه به صورت فيلم و چه سريال در كشورهاي غربي نشان مي دهد چگونه به شيوه اي حرفه اي نمادي از «پليس خوب» به نمايش درمي آيد. ويژگي هايي كه اين پليس خوب دارد البته از او يك قهرمان نمي سازد. او هم مي تواند اشتباه كند. همچون بقيه افراد جامعه مي تواند عاشق شود ولي آنچه مهم است اينكه هيچ كدام از اين حواشي نمي تواند حرفه اي گري پليس را تحت الشعاع قرار دهد. از سوي ديگر در اين دست فيلم ها به طور كاملاً آگاهانه و حساب شده و بدون آنكه مخاطب از آشكاري فاحش ماجرا ناراحت شود نشان مي دهند كه پليس در همه لحظات حضور دارد. نگاهي به فيلم هاي آمريكايي نمونه خوبي از اين قبيل اند. حتي اگر فيلم تم پليسي ندارد مي توان صداي آژير پليس را در اتاق خواب هم شنيد و اين كار آگاهانه در فضايي چون اتاق خواب لحاظ مي شود تا به مخاطب القا كند پليس در همه صحنه ها حاضر است و تو بايد متوجه او باشي و حتي به او و حضور سريع اش اعتماد كني. تازه ترين نمونه اي كه از شبكه پنجم سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شده است مجموعه «زيرآفتاب سوزان» با بازي ماهرانه «آلن دلون» است. او در نقش «فابيومونتاله» به خوبي زندگي كميسري باهوش و باتجربه را به نمايش درآورده است كه مي تواند به دور از احساسات هم وظيفه كاري اش را انجام دهد و هم نيروهاي جوانش را به سمت و سوي حرفه اي گري سوق دهد. از اين دست سريال هاي پليسي كه تلويزيون ما هم نمايش داده مي توان از سريال «ناوارو» هم ياد كرد. اما به غير از مجموعه «كلانتر» كه به تازگي از شبكه اول سيما به نمايش درمي آيد و فضايي متفاوت دارد هيچ سريال پليسي در ايران را نمي توان مثال زد كه در به تصوير كشيدن يك پليس خوب، درست عمل كرده باشد. خلط عشق و كار، تعصب و منطق و... همواره از جمله نقاط ضعف سريال هاي پليسي ايراني هستند. به كارگيري لهجه هاي محلي و ساخت يك كمدي پليسي از فارسي صحبت نكردن افسران پليس پايتخت نمونه ديگري از اين نقاط ضعف است. مشكل ديگر فاصله فضاي نمايش داده شده در فيلم و واقعيت است. نگاهي به سريال هاي تلويزيوني پليسي اين مطلب را روشن مي كند. چرا كه فضاي موجود در آنها با فضاي واقعي كلانتري ها و شعبات آگاهي ما فاصله بسيار دارد و وقتي مخاطب به عينه با آن فضاي پليسي برخورد مي كند ديگر نمي تواند به پيام فيلم اعتماد كند. نمونه اي از اين دست سريال ها را بسيار ديده ايم ولي سريال «پليس جوان» نمونه جديدي از آن بوده است. با اين وصف با نگاهي واقع بينانه تر مي توانيم اين گونه ادامه دهيم كه ما در ساخت سريال هاي پليسي با چند مشكل مواجهيم. با اينكه نمونه واقعي پليسي خوب را سراغ نداريم! يا كارگردان هاي سريال هاي ما با آن حجم ريالي كلان از مشاوره منطقي و خوبي برخوردار نيستند. فقدان نويسندگان قوي براي سريال هاي پليسي هم از جمله نواقص اين دست كارهاي تلويزيوني است. حال با توجه به دو تجربه اخير پليس در آرام كردن اعتراضات و تجمعات و مدبرانه برخورد كردن پليس مي توانيم به اين باور برسيم كه ما در پليس افسران ارشدي داريم كه بتوانيم آنان را محور فيلم هايمان قرار دهيم. اگر از خود سردار قاليباف و سردار طلايي با داشتن شعارهاي جامعه محوري بگذريم و حتي اگر از افسران بازنشسته پرتجربه اي كه احتمالاً به حاشيه رانديمشان بگذريم هنوز هم مي توانيم نماد و الگويي از پليس خوب را نمايش دهيم. البته ذكر اين نكته هم ضروري است كه فيلم هاي مدنظر ما با داستان هاي حرفه اي خود آنقدر مولفه هاي تاثيرگذار دارند كه واقعي به نظر برسند. مثلاً «فابيومونتاله» در مجموعه آفتاب سوزان و در نقش يك پليس خوب حتي مي تواند رئيس خود «فيليپ» كه سر و سري با مافيا دارد را از ميدان به در كند و به مخاطب بقبولاند كه پليس فرانسه حتي با داشتن عناصر خودفروش آنقدر سالم است و آنقدر پليس خوب دارد كه بتواند خودش را از وجود آنان بدون ورود عامل بيروني پاك كند. اين نكته ها تنها مواردي از صدها قرينه و شواهدي است كه موثرترين رسانه هاي دنيا با علم و آگاهي به تقويت پليس خود مي پردازند نه اينكه آنها را چون افسران و درجه داران سريال پليس جوان به تصوير بكشند. با اين وصف بيشتر از قبل درمي يابيم كه جامعه ما با خلايي جدي در موثرترين رسانه خود از فقدان پليسي موثر و قوي در رنج است و همين فرهنگسازي در مقوله امنيت شهري ما را هم با مشكل اساسي مواجه ساخته است.

حاشيه زندگي
• ريتم شاد ممنوع
احمدعلي راغب، مديرتوليد موسيقي مراكز استان هاي صدا و سيما، درباره ضوابط توليد و پخش موسيقي در راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي گفت اين آثار نبايد ريتم زياد شادي داشته باشند و يا داراي فضاي به گفته وي آلوده باشند و از موسيقي غرب كه او آن را مستهجن خواند، تاثير گرفته باشند. وي به ايسنا گفت امكان دارد آثاري از سوي وزارت ارشاد مجوز نشر گيرند كه كاربردي در صدا و سيما ندارند. به گفته راغب، صدا و سيما تابع سياست هاي خود است و كاري به وزارت ارشاد ندارد، هر چند اين وزارتخانه بايد خود را با صدا و سيما تطبيق مي داد اما اين كار را انجام نداده است.

نگاه روزنامه نگار
زير تيتر
017550.jpg
فريدون صديقي
پله هايي از نردبام افتاده است. حتي گاهي به نظر مي رسد نردبام كوتاه است و به بام نمي رسد.
وضع دولت به نردبام بدون چند پله شكسته در ميانه، وسط و آخر مي ماند. حتي به نردبام كوتاهي كه به وسط ديوار بام هم نمي رسد تا اصلاً بالا برود و رصد كند.
وقتي دولت بي رصد مي شود، صدها و هزارها نهاد متاثر از وجود او اغلب سايه نردبام هستند. وقتي خواسته و ناخواسته، دولت در آمد و شد، در هر جا و همه جا، سايه سنگين سياست، و نه سياست، سياسي كاري خودخواسته و يا ديگرخواسته آن را درمي نوردد؛ حتي بازي فوتبال، حتي جشنواره فيلم، حتي سيل، حتي زلزله، حتي جشنواره گل و گياه، حتي حفر چاه، اين ديگر شوخي است كه سايه هاي آن نردبام بي چند پله و يا كوتاه، يعني نهادهاي مدني، سياسي نباشند، يعني خودخواسته و ديگر خواسته به سياسي بازي گرفتار نيايند. اصلاً مگر دولت مي تواند، يا توانسته است و يا خواسته است كه به همه وظايفش عمل كند، به اختيارات و مسئوليت هاي موجود يا خودخواسته و يا ديگرخواسته پاي بند باشد؟ اصلاً مگر دولت توانسته امنيت همه شهروندانش در همه عرصه ها را تامين كند كه انجمن صنفي بتواند امنيت حرفه اي، سياسي و اجتماعي اعضايش را تامين كند؟ جواب منفي است. مثل ده ها انجمن ديگر از همين دست؛ مثلاً انجمن منتقدان و نويسندگان فيلم، انجمن هاي متعدد و متنوع كه زيرمجموعه خانه سينما را مي سازند. واقع بيني، تحليل فرايندي رويدادها يك ضرورت انكارناپذير است.
نتيجه: الف ـ در جامعه سراپاسياسي و در واقع سياسي كاري و سياسي بازي، انتظاري بيش از آنكه انجمن فعلي بدان پرداخته و عمل كرده است به گمان من منطقي نيست. انجمن مسئوليت هايي دارد در جاهايي كه رفتار سياسي از آن گونه كه گفتم بر آن سايه نينداخته و مثلاً بايد به فكر منافع مادي ـ خدماتي ـ اعضا باشد؛ مثل تامين مسكن بوده است، مثل تامين تلفن همراه، مثل تامين كامپيوتر و نظاير آن كه با تسهيلاتي همراه بوده است. در اين مورد ترديد نكنيد. در بقيه موارد ـ كدام موارد؟ ـ اگر نبوده خوب طبيعي است كه نباشد، سايه نردبام كوتاه، سايه نردبام بي چندپله كه اصلاً انتظاري از او نمي بايد برود، وقتي كه خود نردبام آن وضع گفته شده را دارد، از سايه ها چه انتظار؟
ب ـ هر انتظاري از هر نهادي بايد متناسب با داشته و نداشته ها، بودن ها و چگونه بودن ها باشد، انتخاب هر سمت و سويي براي حركت، انتظار هر سمت و سويي از هر نهادي از جمله انجمن صنفي روزنامه نگاران بايد قبلاً با اين پرسش همراه باشد: انجمن چرا و چگونه شكل گرفت؟ و در اين چرايي و چگونگي، متوليان برپايي انجمن چه كساني بودند، چه انگيزه هايي داشتند و چه اهدافي را دنبال مي كردند. عدم تامل بر اين چون و چرايي نتيجه اش، گم كردن سمت و سو، براي حركت كردن و يا حتي متوقف ماندن در جايي كه هست، خواهد بود. تولد انجمن روزنامه نگاران آزاد، انجمن روزنامه نگاران مسلمان، انجمن روزنامه نگاران زن و. . . ظاهراً دلايلي بر عدم موفقيت صنفي ـ سياسي انجمن صنفي روزنامه نگاران است. اما نكته اين است وقتي در برپايي انجمن يكسره تجربه پيشينيان را ناديده مي گيريم و روياسازي مي كنيم و اتفاقاً با رويا هم زندگي مي كنيم همه نوع نتيجه اي از زندگي رويايي دور از انتظار نيست.
ج ـ همه نوع مقايسه اي هم شايد روا نباشد مثلاً مقايسه كاركرد سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات در پيش از انقلاب با انجمن صنفي مطبوعات. چرا؟
براي آنكه شرايط برپايي و استمرار اين هر دو اساساً از زمين تا آسمان باهم متفاوت است. من تا پايان عمر سنديكا عضو سنديكا بودم، همان طوري كه از بدو انجمن عضو انجمن بوده و هستم. نه، اين مقايسه منطقي نيست. سنديكا هم خانه سازي كرد. در حقوق جمعي ـ چند نفر يا بيشتر ـ كه از سوي كارفرمايان ـ صاحبان روزنامه ـ ضايع مي شد دفاع مي كرد. در مواردي موفق مي شد و در مواردي هم به دلايلي موفق نمي شد، همين! مقايسه دو شرايط تاريخي با بسترها و خيزهاي متفاوت تاريخي مقايسه اي منطقي نيست. آن دوره تعدد نشريات معدود بودند و حالا نامعدود.
د ـ انجمن فعلي مطبوعات همانقدر كار كرده كه مي توانسته است، همان قدر كار نكرده كه نمي توانسته است. در بازخواني و تحليل توانستن ها و نتوانستن ها بايد شرايط، تعلق خاطر به شرايط، پيوست و پيوند با شرايط را هم ديد. واقع بيني و انصاف حكم مي كند كه در قضاوت، فارغ از شرايط داوري نكنيم. آيا اگر انجمن فعلي تعلق خاطر به جناح ديگر را داشت، آن وقت سياسي نمي شد؟ سياسي بازي نداشت؟ قطعاً مي شد و داشت.
هـ ـ مشكل كجاست؟ جواب ساده است. از بدو تولد انجمن ها و تشكل هاي فرهنگي ـ به ويژه نوشتاري؛ روزنامه نگاري، نويسندگي و. . . ـ از بدو تولد انجمن ها و تشكل هاي فكري صنفي ـ مثلاً كانون وكلا ـ به اقتضاي ظرفيت فكري، انديشگي و معرفت شناسي جامعه و مديريت جامعه نگاه به اين تشكل ها، سياسي بوده است. يعني انتظار رفتار سياسي از آنان مي رود و رفته است و خواهد رفت. شايد در مجالي و به مناسبتي بتوانم توضيح دهم كه چرا انجمن اوليه منتقدان سينماي كشور در زمان رياست آقاي انوار و بهشتي و در زمان وزارت جناب آقاي خاتمي در وزارت ارشاد نتوانست به ثبت برسد و در نشست اعضاي هيأت مديره انجمن كه من هم عضوي از آن بودم در دفتر جشنواره فيلم آقاي بهشتي به اعضاي انجمن منتقدان فيلم چه گفت و دلايل مخالفتش چه بود. تا به درستي روشن شود چرا و چگونه انجمن هاي فكري و فرهنگي در طول تاريخ تولدشان از عصر پهلوي تاكنون، موفق نبوده اند. اين گفته بايد پاياني بر اين يادداشت پرشتاب باشد: تغيير شكل هاي اجتماعي و كنش متقابل انسان، به ناچار باعث تغيير هدف ها، ارزش ها و انگاره ها و هنجارها مي شود و اين تغيير در نهايت تلقيات اجتماعي ما را نسبت به هم تعيين مي كند.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
پايان
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  پايان  |  جهان  |  زندگي  |  علم  |
|  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |