يكشنبه ۸ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۹۱- June, 29, 2003
آن مرد سبيل دارد
روزنامه آبولا معتبرترين روزنامه ورزشي پرتغال در سال ۱۹۹۶ اوليويرا را به اختلاس مالي متهم كرده بود و همين منجر به بركناري او شد سردبير آبولا او را بيش از هر چيز يك تاجر مي داند كه كارش را به فوتبال ترجيح مي دهد و نيازي به درآمد مربيگري ندارد
آران
017560.jpg

وقتي نويسنده يكي از روزنامه هاي حامي بلاژوويچ چند هفته پس از سفر بي بازگشت پيرمرد حوصله اش سر رفت، پاي اينترنت نشست تا چند اسم خوش رنگ و لعاب ديگر براي جلد روزنامه اش پيدا كند. نام هاي فرنگي خوش طنيني كه چهره هاي آشنايي را براي فوتبال دوستان ايراني تداعي كنند. او وارد سايتي شد كه ليستي كامل از مربيان مطرح شاغل يا غيرشاغل دنيا را در بر داشت. آقاي نويسنده مخصوصاً روي غيرشاغل هاي اسمي دست گذاشت تا از شبهه بيكاري آنها يك احتمال هرچند كوچك بسازد: «كدام يك از آنها به ايران خواهند آمد؟»
او مسير درستي انتخاب كرده بود اما نمي دانست چه كار مهمي انجام مي دهد و در نهايت مثل هميشه يك نويسنده ورزشي از يك فكر بكر و اطلاعات خام ايده آل، محصولي به دردنخور ساخت. مقاله اي كه مي توانست با كار خبرنگاري و ارائه تحليلي راهبردي به ارگان مدعيان نوگرايي در فوتبال تبديل گردد، هجويه اي شد در مذمت جماعتي فرضي. كساني كه با اتكا به تيراژ زرد در جامه مدافعان فوتبال سنتي، سفيران فوتبال مدرن را به بهانه هاي واهي رد مي كردند.
اين مثال نمايانگر روندي است كه اگرچه خود را حامي نوگرايي و مربيان خارجي مي داند اما هرگز پاي در راه تعريفي جامع از «فوتبال مدرن» و بررسي شرايط اجتماعي لازم براي فعاليت مستشاران فرنگي در كشور ننهاده است.
آنچه در اين اثنا از دست مي رود فرصت بررسي پديده اي به نام «مربي خارجي» است. مرداني كه نه فقط به خاطر خارجي ستيزي طيف مرتجع ورزش بلكه همزمان به دليل ندانم كاري بعضي حاميانشان مظلوم واقع شده اند.
روند نوگرايي در فوتبال و به طور كلي ورزش به يك جريان بازگشت ناپذير تغيير شكل داده. حتي كساني كه استفاده از مربي خارجي را مذموم مي شمردند حالا مي دانند نمي توان از اين سلاح كارا چشم پوشي كرد. افكار عمومي و هواداران تمام سنگرهاي فوتبال سنتي را خالي گذاشته اند و به جمع كثير علاقه مندان به فوتبال خارجي پيوسته اند، به طوري كه علاقه مندي به فوتبال فارسي يا به حاشيه ها كشيده شده يا به سطح نازل حساسيت رسيده است.
مديران باشگاه ها و فدراسيون ها ليستي از مربيان خارجي رديف كرده اند كه گويا قرار است مثل لشكر فاتح وارد عرصه عقب مانده ورزش ما شوند. پروژه حذف شخصيت هاي سنتي فوتبال باسرعت در حال پيگيري است و ديگر به نظر نمي رسد از اين طبل هاي توخالي صدايي درآيد.
ما در آستانه يك ارتباط بزرگ ورزشي قرار داريم، يا لااقل يك احساس نياز گسترده ما را به اين سو سوق مي دهد.
اما اين ارتباط از كدام دروازه رسمي صورت خواهد پذيرفت. آيا كميته اي مسئول براي گزينش مربيان مناسب، با داشتن رابطه هاي قوي در آن سوي آب ها وجود دارد؟
مرتضي محصص مدير كميته آموزش فدراسيون فوتبال و مدرس فيفا چنين وظيفه اي را بر عهده كميته فني فدراسيون مي داند كه اين مسئله را پيچيده تر مي كند. كميته فني ماهيتي ناشناخته دارد. نه تنها اعضاي آن براي نزديك ترين افراد به فدراسيون فوتبال ناشناخته هستند بلكه وظايف و عملكرد اين كميته مبهم مانده است.
كميته فني هميشه مرجعي بوده كه تصميم گيري هاي مصلحتي مسئولان فدراسيون به آن ارجاع شده. اگر حقيقتاً شكار مستشاران خارجي بر عهده اين كميته فرضي باشد بايد گفت تصميم سازان آن بسيار ضعيف و منفعل هستند. شايعات مكرري طي دو سال اخير توسط نشريات ورزشي بر پا شده اند كه هر بار نام يكي از مربيان اسم و رسم دار دنيا را سر زبان ها انداخته اند. اين شايعات ريشه در نقل قول هاي مبهم و غير مسئولانه اي دارند كه افراد نزديك به فدراسيون با اهداف متفاوتي انجام مي دهند و معلوم نيست آنها چه رابطه اي با كميته مزبور دارند. گواه شايعه بودن چنين اخباري، عمر كوتاه آنها و تصويرسازي نامناسبي است كه با تكيه بر اطلاعات ضد و نقيض صورت مي پذيرد، به طوري كه هيچ يك از نشانه گيري هاي مطبوعات به هدف برخورد نمي كنند زيرا گراي درستي به آنها داده نمي شود. تمام خبرهايي كه در مورد آمدن مربيان سرشناس تيتر اول روزنامه ها را به خود اختصاص دادند، مكانيزم يك شايعه را داشتند حتي اگر مبناي آنها يك داده حقيقي بوده باشد. به عبارت ديگر قدرت تخيل روزنامه نگاران ورزشي جلوتر از حقيقت به حركت در مي آمد و آنها همان تجربه اي را كه در حوزه اخبار داخلي داشتند براي حوزه اي خارجي به كار مي بردند. به همين دليل از آنجا كه موج هاي به راه افتاده شده از منابع خبري مستقل خارج از كشور تاييد نمي شد به زودي فروكش مي كردند.
017575.jpg

سوال بزرگ اين است كه آيا يك «كميته سري» وجود دارد تا شايعات را هدايت نمايد؟ و آيا اين همان «كميته فني» است كه همواره اظهارنظرهايش با صدايي ناشناس پخش مي شود؟
آيا مي توان تصور كرد كه «كميته فني» وظيفه سازماني خود را خوب انجام نمي دهد و در كنار آن به بازي با افكار عمومي مي پردازد؟ يكي از روزنامه نگاران برجسته و با سابقه كشورمان با تكذيب فرض اول، فرض دوم را محتمل مي داند. او مي گويد جريان انتخاب مربيان خارجي به طور كلي به دو گروه موازي با فدراسيون منحصر مي شود كه با داشتن ارتباطات بين المللي قوي هر يك سعي مي كنند گزينه خود را تحميل كنند. گروه اول موسوم به «كانال موراتي» گرد يكي از مسئولان سابق روابط بين الملل وزارت نفت تشكيل شده كه ارتباط تنگاتنگي با سلطان نفت توسكاني و رئيس باشگاه اينترميلان «ماسيو موراتي» دارد و تمامي عمليات خود را از طريق امكاناتي كه موراتي در اختيارش مي گذارد سازماندهي مي كند. گروه دوم كه منتسب به جمعي از كارمندان سابق وزارت امور خارجه است مستقل تر عمل مي كند و بيشتر از گروه اول قدرت مانور و انتخاب دارد.
تضاد منافع اين دو گروه گاهي دليل اصلي پخش شايعاتي است كه با هدف تخريب چهره گزينش شده توسط تيم مقابل ساخته مي شوند. به بيان بهتر هر يك از اين دو كانال اسرار مگويي دارند كه پاشنه آشيل انتخاب هايشان محسوب مي شوند. اين دو كانال حكم دروازه ورودي مربيان خارجي به كشور را دارند اما معرفي هاي اوليه توسط رابطهايي عمدتاً مستقل انجام مي گيرد. يكي از اين رابطها پژمان نوزاد روزنامه نگار ساكن آمريكا است كه سابقه همكاري با نشريات معتبر مثل كيكرز را هم دارد.
او معرف اصلي ميروسلاوبلاژويچ به صفايي فراهاني بوده است و حالا يك پروژه بزرگ ديگر زير سر دارد كه به گفته خودش مراحل پاياني را طي مي كند: «آنتوني اوليويرا»
اما بعيد به نظر مي رسد ساير رابطان فدراسيون به اندازه او موفق بوده باشند. در واقع تمامي شايعات مطرح شده در ايران از يك رايزني اوليه آغاز شده اند اما ذهنيت نادرست واسطه ها از اهداف مورد نظرشان و شناخت پايين آنها از مناسبات جهاني فوتبال باعث عقيم ماندن پروژه ها يكي پس از ديگري مي شوند. روي هاجسون انگليسي كه كمي پس از رفتن بلاژويچ به عنوان مربي آينده تيم ملي ايران مطرح شد در دبي مذاكراتي با فرستاده فدراسيون انجام داده بود اما برخلاف چيزي كه شايع شد هرگز پايش به خاك ايران و فرودگاه مهرآباد نرسيد. اما مطرح شدن نام مربي سابق تيم ملي سوئيس و مردي كه به تازگي از يك باشگاه سري آ بيرون آمده بود، به كمك جريان حامي مربيان خارجي و فدراسيون صفايي فراهاني آمد تا جو بدبينانه پس از شكست بلاژويچ شكسته شود.
لوكزامبورگو سرمربي سابق تيم ملي برزيل كه پس از جام كنفدراسيون هاي ۲۰۰۱ بركنار شده بود هدف بعدي بود اما هيچ كس از رقم بالاي او و نيز اتهامات سنگين مالي اش حرفي به ميان نياورد. به همين ترتيب مي توان براي تمام مذاكرات پنهان و آشكار فدراسيون پاشنه آشيل هايي برشمرد كه از تحقيقات ناقص فرستادگان سرچشمه مي گيرد.
كريستف دام مورد تعقيب پليس بين الملل بود، دكتر بيلاردوي پير يك دنيا پول مي خواست، برتي فوگتس به دنبال سالن پاتيناژ و فيليپ تروسيه به دنبال مسائلي ناگفتني بودند، ماتئوس مي خواست به اين بهانه اسمش را در اروپا سر زبان ها بيندازد و رهاگل معتقد به چنان ديسيپليني بود كه احتمالاً به محض رسيدن به فرودگاه مهرآباد منصرف مي شد.
رابطان فدراسيون تا آنجا پيش رفتند كه با پكرمن مربي جوانان آرژانتين و باشگاه آژاكس ـ براي تأسيس كمپ تيم هاي پايه ـ صحبت كردند غافل از اينكه اين طرف ها يهودي هستند.
نيت تصميم گيرندگان اصلي فوتبال ايران از مطرح كردن اين نام ها گرم نگاه داشتن بازار مربيان خارجي بود كه با پروژه «اوليويرا» سياست فدراسيون وارد مرحله تازه اي شد.
•••
تصوير «آنتوني اوليويرا» زماني در حافظه ما نقش بست كه مرد مغموم پرتغالي در جام جهاني خاور دور مثل يك رهبر اركستر عصاهاي زير بغلش را به آسمان برد. چهره شرقي او با آن سبيل پرپشت و عينك آموزگاري اش براي بسياري از ايراني ها خوشايند بود. او سرمربي تيمي بود كه تك تك ستاره هايش با سبك بازي برزيلي شان در دل ها جاي داشتند. كمتر از يك سال پس از حذف تراژيك پرتغال از جام جهاني ،۲۰۰۲ مقامات فدراسيون، چهره تأثيرگذار اوليويرا با همه مشخصه هايش را به ياد آوردند. سياست جديد فدراسيون مبني بر آوردن يك مربي اسمي و بزرگ كه هم نامش تضمين شده باشد و هم روسا را از تبعات شكست احتمالي در امان نگه دارد، ايجاب مي كرد توقع جامعه و مطبوعات بالا رود. گزينه «اوليويرا» علاوه بر اينكه اين هدف را تأمين مي كرد بلكه افكار عمومي را از دايره مربيان تكراري يوگسلاو، كروات و در كل شرق اروپا، متوجه طيف مربيان لاتيني مي نمود كه با وجود نزديكي شان به ما هرگز مورد توجه قرار نگرفته بودند. كانديد كردن يك مربي بزرگ پرتغالي آنقدر جذابيت داشت كه كسي ديگر به سراغ مربيان ارزان و درجه دوي اسلاو نرود.
«آنتوني اوليويرا»ي ۵۱ ساله يكي از چهار مربي بزرگ حال حاضر پرتغال و صاحب كارنامه اي موفق در فوتبال ملي و باشگاهي پرتغال است. از نظر پژمان نوزاد مسئول مذاكره با اوليويرا، او در كنار آرتور ژرژ، كوئليو و وينگادا قرار مي گيرد. او دوران بازيگري اش را در باشگاه هاي پورتو، اسپورتينگ ليسبون و رئال بتيس گذرانده و به عنوان يك هافبك مياني در ۲۴ بازي ملي پرتغال ۶ گل به ثمر رسانده است.
017585.jpg

اوليويرا از سال ۱۹۸۰ وارد عرصه مربيگري شد. او تيم زادگاهش پنافيل را به عنوان مربي ـ بازيكن همراهي كرد و سپس راهي اسپورتينگ ليسبون شد.
حضور در اسپورتينگ ليسبون سرنوشت او را عوض كرد زيرا اين باشگاه مورد حمايت قشر نخبه پايتخت پرتغال و داراي پيوندهاي عميقي با حاكميت بود. او از اين سكوي پرتاب به مربيگري تيم زير ۲۱ سال پرتغال منصوب شد و تا ۰۱ سال در اين سمت باقي ماند. نسل طلايي پرتغال شامل فيگو، كوشتا و ژائوپينتو نيز اواخر دهه هشتاد توسط اوليويرا معرفي شدند. در سال ۱۹۹۴ او هدايت تيم ملي را عهده دار شد و پرتغال را پس از ۱۲ سال غيبت در رقابت هاي اروپايي به يورو ۹۶ برد گرچه در آنجا تيم قدرتمند او مغلوب گل زيركانه كارل پوبورسكي شد. در پايان اين رقابت ها اوليويرا كه به خاطر حضور طولاني مدتش در فوتبال ملي پرتغال تبديل به يك شخصيت بانفوذ شده بود، از سوي مطبوعات پرتغال از جمله آبولا به اختلاس متهم شد و اثبات اين ادعاها به بركناري اش از تيم ملي منجر گشت. او به پورتو رفت و دو سال پياپي آنها را قهرمان ليگ پرتغال ساخت.
اوليويرا در خلال اين سال ها با تأسيس كمپاني رسانه اي «اوليوه دي اسپورتوس» حق پخش مسابقات ليگ پريمراي پرتغال را به انحصار خود و برادرش درآورد.
اين كمپاني چندي بعد وارد شراكت با سيلويو برلوسكوني شد و گفته مي شود در حال حاضر ۳۵ درصد سهام باشگاه هاي بزرگ پرتغال را در دست دارد. اوليويرا پيش از بازگشت مجدد به نيمكت تيم ملي در سال ۲۰۰۰ شركت خود را به يكي از طرف هاي قرارداد اصلي فدراسيون پرتغال براي نوسازي و گسترش استاديوم هاي اين كشور به منظور ميزباني يورو ۲۰۰۴ تبديل كرد. انتصاب مجدد او به پست سرمربيگري تيم ملي با داشتن سابقه اختلاس آن هم در شرايطي كه اومبرتو كوئليو يك تيم قدرتمند را براي يورو ۲۰۰۰ ساخته بود، بسيار عجيب به نظر مي رسيد. اوليويرا پرتغال را در گروهي كه هلند و ايرلند هم حضور داشتند به مقام اول رساند و مستقيماً به جام جهاني شرق دور برد. اما پس از شكستن پايش بدبياري ها يكي يكي از راه رسيدند و بسياري از ستاره هاي او هم در جريان تمرينات آماده سازي مصدوم شدند. تيم بي رمق او با دو شكست از آمريكا و كره جنوبي حذف شد ولي رئيس فدراسيون فوتبال پرتغال اوليويرا را مقصر دانست و او را به كم كاري در حين آماده سازي تيم متهم كرد در حالي كه خود او اعتقاد داشت از شدت فشار كار چندين كيلو وزن كم كرده است. اوليويرا به كارهاي تجاري اش بازگشت و تيم ملي پرتغال به مردي هم نام و هم چهره او سپرده شد. بعدها نيز فليپه اسكولاري برزيلي در راس كار قرار گرفت. پژمان نوزاد رابط فدراسيون فوتبال ايران وقتي سه ماه پيش مامور شد تا چند نام سرشناس به روسايش معرفي كند در كنار فيليپ تروسيه، واندرلي لوكزامبورگو، هنري ميشل، آلفرد باسيله، برونو متسو، پكرمن و دكتر بيلاردو، اوليويرا را نيز در نظر گرفت.
«ما به شخصيتي احتياج داشتيم كه برنامه اي بلندمدت را به سرانجام برساند و فدراسيون در چهره اوليويرا مرد ايده آل خود را يافت. »
نوزاد و فدراسيون هرگز به اين توجه نكردند كه اوليويرا در تمام دوران حرفه اي اش به جز دو دوره بازيگري و مربيگري چند ماهه در باشگاه رئال بتيس واقع در شهر سوي ياي اسپانيا كه تنها چند كيلومتر با مرز پرتغالي فاصله دارد، هرگز كشورش را ترك نكرده است. علاوه بر اين سردبير آبولا او را بيش از هر چيز يك تاجر مي داند كه كارش را به فوتبال ترجيح مي دهد و نيازي به درآمد مربيگري ندارد، در عوض كارشناسان فوتبال نگاهي كاملاً مثبت به اوليويرا دارند و او را يك مربي «رمانتيك» در عالم فوتبال مي دانند كه فوتبال كاملاً تهاجمي را ارج مي نهد. او بزرگ ترين خلف «ژوزه ماريا پدروتو» مربي بزرگ اواخر دهه هفتاد پرتغال است و بسياري از مولفه هاي فوتبال پدروتو مثل استفاده از دو هافبك هجومي پشت سر مهاجم اصلي و گوش هاي كناري كه سانتر كردن يكي از وظايف اصلي شان است، در سبك بازي او به چشم مي خورد.
نوزاد معتقد است كه حضور اوليويرا در ايران با تجربه گرانبهايي كه در زمينه تجارت و اقتصاد فوتبال دارد انقلابي در فوتبال ايران به پا خواهد كرد. او كه از افشاي رقم پيشنهادي اوليويرا طفره مي رود گرايش مرد پرتغالي به ايران را فرهنگي توصيف مي كند نه مادي. چنان كه اوليويرا ظرف يك هفته كتاب مرجعي در مورد تاريخ و فرهنگ ايران را تمام كرده و هر روز صبح با يك استاد ايراني ادبيات فارسي در دانشگاه ليسبون صبحانه مي خورد تا از آداب و رسوم ايرانيان مطلع شود.
پژمان نوزاد در ادامه مي گويد مورد اوليويرا اجباري نيست و اگر مذاكرات با موفقيت پايان نپذيرد روي پروژه هاي ديگري متمركز خواهد شد، اما در آخرين تماس اعلام مي كند كه مستقيماً با وكيل اوليويرا صحبت كرده است.
زمزمه هايي به گوش مي رسند مبني بر اينكه اوليويرا حدود ۵/۱ ميليون دلار درخواست كرده و ميليونري حقيقي مثل او هر رقم پايين تري را اهانت به خود تلقي مي نمايد. بدين ترتيب مشكلي كه حل نشده باقي مانده فاصله يك ميليون دلاري ميان پيشنهاد او و برانكو ايوانكوويچ است. آيا اين بهايي است كه فوتبال ما بايد براي خيز برداشتن به سوي مربيان درجه اول لاتيني و اروپاي غربي بپردازد؟
در حال حاضر آنچه براي فدراسيون و مطبوعات ايران اهميت حياتي دارد سبيل مردي است كه مي تواند خيلي ها را پاي سفره فوتبال بكشاند.

خط پايان
ساعت شني
نجواي خداحافظي
اميرحسين ناصري
مصاحبه اي بود با محمد مايلي كهن براي «تماشاگران»، زماني كه او در سايپا موفق بود؛ «روزي كه آمديم شمارش معكوس براي رفتن مان آغاز شد. » اين جمله سرمربي امروز تيم المپيك در آن روزها، زمستان سال ،۱۳۶۹ چند روز مانده به عيد سال ۸۰ بود، در جواب سوالي كه مي خواستيم بدانيم در مورد رفتن از سايپا چه فكر مي كند. بيشتر از دو سال از آن روزها گذشته، مايلي كهن از سايپا رفته و جاي خود را به جيوواني مي داده كه او هم معلوم نيست بماند يا نه و ما. . . لحظه اي به روزي كه آمدم عقب گرد مي زنم و به اين ساعت شني خيره مي شوم كه روزي كه آمديم برگرداندش و شن ها شروع كردند به سر خوردن از روي هم و عبور از باريكه اي كه به محفظه بزرگ ظرف پاييني منتهي مي شود. اين شن ها روي هم جمع شدند و جمع شدند تا آخرين دانه اي كه نمي دانم حكم بدبختي او را چه كسي امضا كرد، كه همه انتظار دارند او شق القمري كند و از آن بالا سر نخورد به سمت پايين.
۱- حكم آن دانه شن بيچاره گاهي اوقات حكم آدم هايي است كه از آن سوي پشت بام افتاده اند. درست برخلاف آدم هايي كه به قول علي كريمي «خدا بغلشان كرده» نمي دانم چه كسي پيشنهاد كرد روز پنجم تير ماه بشود روز جهاني مبارزه با مواد مخدر. ۳۶۴ روز ديگر سال را ول كردند و چسبيدند به ۵ تير ماه. اين هم شد مناسبت اين روز بيچاره. آدم هايي هم هستند كه روز تولدشان مصادف مي شود با مثلاً ارث چندصد ميليوني كه وكيل شان خبرش را مي دهد يا تولد فلان آدم بزرگ، فلان اتفاق فرخنده جهاني. يك عده هم هستند مثل من كه روز تولدشان درست مصادف مي شود با بدبختي يكسري آدم. حالا آن بنده خدايي كه در روز تولدش جنگ جهاني دوم شروع شد، يا زلزله اي آمد كه چندده هزار آدم بيچاره مردند يا درست مصادف شد با بمباران اتمي دو شهر ژاپني، هم مي تواند سر بلند كند و بگويد من فلان روز به دنيا آمدم؟ يادم مي آيد در يك سفر ۵ روزه در مرداد ماه سال ۸۰ به آبادان ۴ دفعه برق اين شهر در آن گرماي سگ پز رفت. درست در روزهايي كه از زور گرما جرات نداشتم از مقابل كولر گازي تكان بخورم. وقتي قضيه جالب شد كه مسئول اداره برق اين شهر در پايان سال اعلام كرد كه در طول سال فقط ۶ بار برق آبادان رفته.
يا وقتي از طرفداري يكي از دو تيم پايتختي دست برداشتم و به خاطر عشق به پاپتي ها، طرفدار صنعت نفت آبادان شدم تا امروز اين تيم يا در حال سقوط به دسته پايين تر بوده يا در دسته اول و دوم دست و پا مي زده. خب حالا فكر مي كنم مردم اين شهر هم تنها دلخوشي شان همين فوتبال است و تيم زرد برزيلي شان. بهتر است دست از سر تيم برزيل ايران بردارم مگر نفسي بكشد. يك روزي هم كه براي يك كار بزرگ با سپاهان وارد مذاكره شده بودم، يك روز مانده به عقد قرارداد مديرعامل سپاهان عوض شد. اين هم يك جور ديگر ماجرا است. حالا هم، درست سه روز قبل از اينكه شما اين دستنوشته را بخواني، روز آخر كاري همشهري ضميمه بود. نمي فهمم مثلاً چه طور مي شد جمعه زنگ مي زدند و مي گفتند تمام، يا شنبه خب اين همه روز افتاده بود توي تقويم. از بين ۳۶۵ روز، ۵ تير بايد انتخاب مي شد. درست مثل انتخاب اين روز به عنوان روز جهاني مبارزه با مواد مخدر. اين هم در مقابل آدم هايي است كه روز تولدشان جشن ملي يا مذهبي است، همه جا را آذين مي بندند و آنها هم مي توانند خودشان را بچسبانند به اين دلخوشي مردم. من هم از چند روز پيش همين طور پلاكارد مي بينم كه به درخت و تير چراغ برق و ميله هاي حياط فلان سازمان چسبانده اند كه «اعتياد عامل بدبختي است» و معتاد نشويد حتي شما دوست عزيز و چه و چه و چه. و خلاصه روز جهاني مبارزه با مواد مخدر را در نهايت تبريك گفته اند و گرامي داشته اند. اين ۵ تير ماه هم حكايتي مي شود براي اينكه همكاران سر به سر آدم بگذارند كه چه طوري قدم خير؟ اين همه دانه شن افتاده پايين، نمي دانم چرا قرعه دانه شن آخري به نام ما خورد؟ اين روز كه نمي شد نيايد، آمدنش به جمع ديگران هم حكايت همان بدبختي دانه شن آخري است كه همه مي خواهند شق القمر كند.
۲- وقتي به دو سال گذشته برمي گردي، مي بيني كه چه قدر نوشته اي. چه قدر توي كار آدم هاي دوست داشتني قديمي گذاشته اي؟ علي آقا، منصور خان، ناصر خان، غمخوار، مهرعليزاده، روزنامه نويسان ورزشي ـ دوستان هم صنفي، ورزشكاران و ورزش دوستان و. . . وقتي براي بازي استقلال ـ پرسپوليس به همكاران ديگر سرويس ها ـ اقتصادي، اجتماعي، انديشه و. . . ـ التماس مي كرديم، به عينه ديدم كه چه ظلمي كرده ايم به علي آقا و منصور خان. ما چه قدر نامردي كرديم در حق اينها. وقتي دبير سرويس انديشه دلش نمي خواهد بنويسد فقط به دليل اينكه نوشته هاي ما ظاهر ضدسلطاني داشته، تازه فهميدم كه چه گناهي مرتكب شده اند. وقتي يك آدم تحصيلكرده و تجددخواه و فلان و فلان همچنان سيستم علي آقايي را مي پسندد به چه دليلي بايد تلاش مي كرديم فكر نو وارد حيطه ورزش كنيم؟
در همان حيطه فلسفه اگر به حميد ابك بگويي فلان فيلسوف ايراني چنان نگاه چپي به هيكلت مي بندد كه نتواني تا ۶ روز ناهار بخوري كه اي بابا مگر ايران هم فيلسوف دارد؟ اين وضعيت تمام سرويس هاست. هيچ كدام مدل ايراني را نمي پسندند ولي به فوتبال كه مي رسيم فقط علي آقا را قبول دارند. خب وقتي بحث مربي مي شود فقط مربي ايراني را قبول دارد. چه طور مي شود؟ خب وقتي قرار نيست كسي دلش بخواهد كه ايران هم راه تركيه را در فوتبال برود، مگر مرض داري به فلان آدم و فلان آدم انتقاد مي كني و مدام مي نويسي كه برو؟
۳- و دعاي پايان كار. خدايا ممنون كه پس از ۵ سال كار كردن اجازه دادي در يك روزنامه بيش از يك سال دوام بياورم. چه لطفي داشتي كه دبير سرويس آسوده خاطري به ما عطا كردي. دبير سرويسي كه اولين ناهاري كه در همشهري خورده يادش باشد، اين روزها تقريباً ناياب است. از اينكه لطف كردي و كاري كردي كه شروين طاهري از ثابت به حق التحريري خودش را منتقل كند، ممنون. چه طور مي توانم خوشحالي ام را از اينكه ديگر مجبور نيستم ساعت ها با او در مورد مثلاً سوزن ته گرد بحث كنم ابراز كنم، چه طور مي توانم خوشحالي تمامي هم اتاقي ها را از اين واقعه بيان كنم. خدايا محمد نوري فر را در پناه خود حفظ كن. او سه ماه است كه قرار شده بيايد اينجا و مشغول به كار شود. او سه ماه است همكار ماست ولي چشمان منتظر او را در نمي يابند. او هر ۱۵ روز يك بار زنگ مي زند كه من از فردا ديگر مي آيم سر كار و. . .
امير عليزاده كه از اول ارديبهشت ما را تنها گذاشت و به ايران ورزشي رفت را ببخش. او پيشگوي عجيبي بود اما تنها در يك زمينه و آن پيش بيني ناهار هر روز بود و بس. خانم قاسمي هم همكار ما بود و مشكل گشاي سرويس هاي لوموند، انديشه، بين الملل، اجتماعي و ادب و هنر. اين داستان روزي تمام شد كه دانه شن آخر پايين افتاد. حالا يكي بايد اين ساعت شني را برگرداند تا يك شروعي داشته باشيم و شمارش معكوسي براي پايان.

حاشيه ورزش
• پاريس كانديداي محبوب
017565.jpg

رئيس كميته بين المللي المپيك در ديدار با ژان پير رافارن نخست وزير فرانسه اعلام كرد اين كشور شرايط مساعدي براي برگزاري بازي هاي المپيك دارد. ژاك روگ در كنفرانس ويژه بازديدش گفت: «فرانسه كشور بزرگي است كه هم از نظر سياسي باثبات است و هم از لحاظ اقتصادي قدرتمند. اينجا كشوري دموكراتيك است با گستره وسيعي از مسابقات ورزشي بين المللي. فرانسه ورزشكاران خوبي دارد كه در عرصه هاي غيرورزشي نيز آدم هاي موفقي هستند. از همه جالب تر وزير ورزش اين كشور است كه خود يك قهرمان المپيك به حساب مي آيد. »
روي سخن روگ با ژان فرانسوا لامور وزير ورزش فرانسه است كه دوبار در رشته شمشيربازي اسلحه سابر قهرمان المپيك شده است. پاريس چندي است خود را نامزد ميزباني بازي هاي المپيك تابستاني ۲۰۱۲ كرده است. در حالي كه لندن نيز پيش از اين خود را كانديداي برگزاري همين مسابقات كرده است. به نظر مي آيد المپيك ۲۰۱۲ اهميت زيادي بين شهرهاي بزرگ دنيا پيدا كرده چون به جز اين دو شهر، شهرهاي بزرگ ديگري مثل مسكو، نيويورك، مادريد و شهر شرقي آلمان يعني لايپزيك هم پيشنهاد خود را براي برگزاري بزرگ ترين اتفاق ورزشي سال ۲۰۱۲ اعلام كرده اند.
البته فرصت ثبت كانديداتوري بازي هاي المپيك ۲۰۱۲ تا پانزدهم جولاي آينده باقي است و احتمال دارد كه شهرهاي علاقه مند ديگري مثل ريودو ژانيرو، سائوپائولو و تورنتو نيز درخواست خود را ارائه دهند. شهروندان تورنتو در حالي علاقه مند به برگزاري اين مسابقات هستند كه شهر ونكوور كانادا نيز نامزد ميزباني مسابقات زمستاني المپيك ۲۰۱۰ است. به هر حال بايد تا شانزدهم جولاي صبر كرد و اسامي نامزدهاي ميزباني را از سنگاپور شنيد.
017570.jpg

• در آرزوي نام فيورنتينا
باشگاه فلورنتيا ويولا كه چندي پيش از ميان خاكستر باشگاه مشهور اما بدفرجام فيورنتينا سربرآورد نتوانست به نام قبلي خود باز گردد. دفتر نام هاي تجاري و انحصارات ايتاليا اعلام كرد كه نام فيورنتينا خيلي ژنريك (اصيل) است و نمي توان آن را به موسسه يا مجموعه ديگري تحويل داد.
فيورنتينا تيم محبوب شهر فلورانس به دليل ورشكستگي مالي سال گذشته به سري C سقوط كرد. چندي قبل وقتي ديگو دلا واله رئيس باشگاه فلورنتيا
۵/۲ ميليون يورو از بدهي هاي كلان فيورنتينا را پرداخت كرد اما باز هم نتوانست نام اين باشگاه را به ويولا برگرداند. ظاهراً باشگاه فلورنتيا همچنان به دست آوردن نام فيوره را دنبال خواهد كرد. دلا واله مي گويد: «ما قصد داريم تمام راه هاي قانوني و تشريفات آن را طي كنيم تا نام تاريخي فيورنتينا دوباره زنده شود. »

• «گل نقره اي» از فصل آينده
از فصل آينده مسابقات فوتبال قهرماني دسته اول باشگاه هاي ايتاليا ۲۰۰۴ - ۲۰۰۳ قانون گل نقره اي به مورد اجرا گذارده مي شود. به گزارش خبرگزاري فرانسه از رم، فدراسيون فوتبال ايتاليا اين خبر را روز پنج شنبه اعلام كرد.
قانون گل نقره اي بر اين منوال است: بعد از تساوي دو تيم در وقت قانوني، در وقت اضافه كه مشتمل بر دو نيمه ۱۵ دقيقه اي است هر تيمي كه در هر نيمه اولين گل را بزند بازي در همانجا متوقف نمي شود و تا پايان همان نيمه ادامه مي يابد. يعني اگر در نيمه اول زده شود بازي تا پايان نيمه اول ادامه مي يابد و اگر در نيمه دوم زده شود بازي تا پايان همان نيمه ادامه پيدا مي كند. اگر اين گل جبران نشود، تيم زننده گل برنده تلقي مي شود.
براي اولين بار تيم اف ث پورتوي پرتغال اين قانون را در ديدار نهايي مسابقات جام يوفا در شهر سويل اسپانيا مقابل تيم سلتيك گلاسكوي اسكاتلند به اجرا گذاشت. اين ديدار با پيروزي ۲ - ۳ تيم سلتيك با گل نقره اي كه درلي آن را در دقيقه ۱۱۵ به ثمر رساند به پايان رسيد.
017580.jpg

• آلمان در انتظار ۳ ميليارد يورو
برگزاري مسابقات فوتبال جام جهاني ۲۰۰۶ براي كشور آلمان، ميزبان مسابقات، ۳ ميليارد يورو درآمد ارزي از قبال رونق صنعت گردشگري به ارمغان خواهد آورد. به گزارش روز پنج شنبه خبرگزاري فرانسه از برلين، براساس برآوردي كه سازمان توريسم آلمان به عمل آورده به مناسبت مسابقات فوتبال جام جهاني ۲۰۰۶ قريب به يك ميليون خارجي وارد آلمان خواهند شد. مهم ترين صنايعي كه در ارتباط مستقيم با اين رويداد ورزشي رونقي دو چندان خواهند يافت: راه آهن «دويچه بان»، هواپيمايي «لوفت هانزا»، فرودگاه ها، خطوط اتوبوسراني شهري و بين شهري، تاكسيراني و توقفگاه هاي موتوري هستند. همچنين صنعت هتلداري و رستوران ها هم با انفجار حجم تقاضا روبه رو خواهند بود. پيش بيني شده است كه ۵ ميليون خارجي هم تنها براي اقامت يك شبه وارد آلمان شوند.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
پايان
جهان
زندگي
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  پايان  |  جهان  |  زندگي  |  علم  |
|  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |