آثار يك هشدار
هشدار ديروز سيدمحمد خاتمي رئيس جمهوري ايران به انگليس و آرژانتين در ارتباط با سفير سابق ايران در آرژانتين آثار منطقه اي و جهاني زيادي خواهد داشت. اين هشدار نشان داد كه مرزهاي مراوده جمهوري اسلامي با ديگر كشورهاي جهان كاملا روشن و متعين است و هر گاه كشوري آن را ناديده بگيرد، لاجرم با پاسخ قاطع روبرو مي شود.
صراحت و شدت پيام خاتمي چه پيامي براي آرژانتيني ها و انگليسي ها دارد و انتظار ايران از طرح اين هشدار چه بوده است؟
در چارچوب سياست هاي كلي جمهوري اسلامي كه در قانون اساسي آمده و به كرات بر زبان مسئولان نظام جاري شده است، آرژانتين عضوي از باشگاه كشورهاي در حال توسعه است كه منافع و علايقش علي الاصول بايد با كشوري مانند ايران پيوندهاي عميق تري داشته باشد تا با اردوگاه غرب. حتي الزامات جهاني سازي و ضرورت جلب سرمايه هاي خارجي كه كشوري مانند آرژانتين را به اردوگاه غرب نزديك مي كند قاعدتا نبايد اين موضوع را از خاطر رهبران آرژانتين دور كند كه منزلت آنها در اردوگاه توانگران لزوما كمتر از منزلتي است كه در اردوگاه اكثريت ملل جهان مي توانند به دست آورند. رئيس جمهوري ايران شايد براساس چنين رويكردي فرمان قطع روابط فرهنگي و اقتصادي با آرژانتين را داد كه نشان دهد ايران،آرژانتين را پاره اي از «اردوگاه جنوب» مي داند و درصدد طرد سياسي آن نيست. اين نگاه انتقادي ايران به آرژانتين في الواقع انذاري است كه رهبران اين كشور دريابند، افتادن به بازي آمريكايي- اسرائيلي و متهم كردن ايران به اقدامي كه نه انگيزه اش را داشته است و نه امكانات عملي و فني آن را (انفجار مركز يهوديان در بوئنوس آيرس) فرجام خوشي برايشان نخواهد داشت. رهبران آرژانتين نيك مي دانند كه تضاد و تعارض آنها با انگليسي ها بنيادي تر و اساسي تر از سوءتفاهمي است كه در رابطه با ايران دارند؛ زيرا موضوع انفجار بوئنوس آيرس دير يا زود حل خواهد شد ا ما به نظر نمي رسد در ادبيات سياسي انگليسي ها هرگز نام «جزاير فالكلند»، جاي خود را به «جزاير مالويناس» بدهد و علي القاعده اعاده حاكميت جزاير آرژانتين كه اكنون در اشغال انگليس است بايد براي آرژانتيني ها مهم تر از پيگيري مطالبات اسرائيلي ها باشد.
لحن خاتمي درباره انگليس نشان مي دهد كه حمله اصلي ايران متوجه رهبران لندن است كه با علم به توانايي ها و امكانات ايران براي محدودكردن حوزه عمل منطقه اي آنها در اين زمينه تغافل مي كنند.
انگليسي ها به علت چالش هاي سنگيني كه با متحدان اروپايي خود دارند و پس از همپيماني با آمريكايي ها در جنگ عراق كه فاقد پشتوانه اوليه اروپايي و سازمان ملل بود شديدتر هم شده است، اكنون همه اميد خود را به احياي قدرت و نفوذ خود در خاورميانه بسته اند. آنها پس از حاد شدن بحران عراق (پيش از جنگ) و پس از سرنگوني رژيم صدام حسين كوشيدند پرستيژ از دست رفته خود در اروپا را از طريق فعال شدن در عراق به دست آورند.
در همين چارچوب تقويت روابط با جمهوري اسلامي را طراحي كردند.
رهبران لندن در بهبود روابط با تهران دو هدف را دنبال مي كردند: اول جلب اعتماد ايران و تبديل شدن تدريجي به ميانجيگر ايران و آمريكا؛ و دوم بهره گيري از نفوذ ايران در عراق براي اعمال آسان تر حاكميت بر جنوب اين كشور. جمهوري اسلامي ايران نيز گرچه هيچگاه خاطرات تلخ ديرينه روابط خود با انگلستان بخصوص كودتاي انگليسي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲را از ياد نبرده ليكن از آنجايي كه خود را متعهد به حفظ ثبات منطقه دانسته است به جاي چالش با ايجاد زمينه براي بازيگري منطقه اي اين كشور مخالفت نكرده است . اما دولت لندن بايد به ياد داشته باشد رفتار دشمنانه انگليسي ها در زمينه بازداشت هادي سليمان پور ديپلمات سابق ايران، به اين هدفهاي دوگانه انگليس لطمه اي سنگين و شايد جبران ناپذير زده است؛ منزلتي كه انگليسي ها از قبل رفتار متعادل با ايران درپي كسب آن بودند، اكنون با خطر جدي روبروست.پيامد اين امر نمي تواند در ايجاد زمينه پيش گفته براي داشتن نقش منطقه اي مؤثر انگلستان بي تأثير باشد .
آيا براي رهبران لندن، همراه شدن با تحريكات ضدايراني اسرائيلي ها با اين هزينه استراتژيك، ممكن، اقتصادي و خردمندانه است؟
|