جمعه 4 مهر۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۷۷
نگاهي به كتاب تيرهاي سقف را بالا بگذاريد نجاران
مرد نامريي
004070.jpg
اعظم حسن(ترنج)
جي.دي سلينجر
مترجم:اميدنيك فرجام
نشر ققنوس ۱۳۸۲
آدم هاي داستان هاي «سلينجر» همان قدر براي خواننده - به خصوص خواننده غربي - عجيب و در عين حال جذابند كه شخص «سلينجر». آدم هاي او محدودند و خانواده۹ نفره«گلس» در راس آنها قرار دارد. خانواده اي كه هر يك از اعضاي آن به شكلي، با دنياي خود و پيرامونش مشكل دارد و به موازاتش مي خواهد آن را «خوب» بگذراند و در واقع، مشكل ارتباط گيري با آن را حل كند.
از شواهد پيداست كه «سلينجر» خيلي زياد به بچه هاي خانواده «گلس» علاقه مند است. خانواده اي كه وجود خارجي ندارد و ساخته و پرداخته ذهن و تخيل خود اوست، با طرز تفكر او و علايق خاص خود او به مسايلي چون دنيا گريزي، عرفان، آيين بودا، زن و سلوك انزوا طلبانه اش.اين خانواده پر جمعيت بعد از حضور در چندين داستان او، هنوز هم مي تواند بازتابنده خواست ها و درونيات اين نويسنده آمريكايي باشد.
اينكه نويسنده اي تصوير داستان هايش باشد و داستان هايش هم آينه و بازتاب او، تحسين برانگيز و زيباست. اين يعني دروغ نگفتن به خواننده. اين جاست كه خواننده احساس مي كند نوشته روح دارد و مثل يك پيام آور عمل مي كند و وقتي آواها و واج ها و موسيقي جاري در كلمات، جمله هاي مستعمل و افعال غريزي پوست مي اندازند و جامه مي درند، انگار از نو، از ابتداي خلقت شان زاده مي شوند. سلينجر به نظر مي آيد دوست  دارد اين گونه باشد. اين را آدم هاي داستان هايش مي گويند. بي دليل نيست كه دل از خانواده گلس نمي كند. از اين آدم هايي كه از زندگي، چيزي جز زندگي مي خواهند. طبيعي است كه با اين نگرش، همه چيز به هم مي ريزد و آدم هاي بيرون را دچار زلزله مي كند. چون آن هفت خواهر و برادر در عين حال سعي مي كنند روابط اجتماعي شان را هم حفظ كنند و به ناچار، ديگران خارج از خودشان را به نحوي وارد بازي جدي خودشان مي كنند.
در داستان«فراني و زويي» ديديم كه چگونه فراني در همان ابتداي ورود به داستان و ملاقات با نامزدش، حال او را مي گيرد و او را به خاطر ادراك و دريافت هاي جديدش از زندگي، خود انساني، بودن، چگونه بودن، سير وسلوك عارفانه و... سؤال پيچ مي كند و در واقع او را شير فهم مي كند كه دارد حالش از خودش و او و پيرامونش به هم مي خورد؛ حتي از غذاي لذيذي كه در رستوران مي خورند، از سوپ جوجه اي كه مامان «سبي» برايش درست كرده است. براي همين دايم مي رود سراغ دستشويي و عق مي زند و مي خواهد همه آن چيزهايي كه او را به زندگي مي چسباند و دنيا گيرش مي كند را بالا بياورد.
«فراني» سلوكش اين گونه است. «زويي» هم به نوعي ديگر برخورد مي كند. هر دو در ريشه مشتركند اما عكس العمل ها يا همان سلوكشان متفاوت است. «زويي» مي شود گفت  تقريباً آدم مشنگ و پرهياهويي است. به همان ميزان كه فراني در خودش فرو مي رود و مي خواهد هر طور شده، خودش را گم وگور كند، زويي خودش را بيرون مي ريزد، با رفتار و سكناتش، با پرحرفي هايش و به پرو پاي ديگران پيچيدنش. انگار او بعد از فراني وارد صحنه داستان مي  شود تا فراني و سلوك و نوع برداشتش را از عرفان، به نقد بكشد و تصحيح كند. اما اين بيشتر برداشت خواننده است. چون فراني نماينده فراني هاست و زويي نيز نماينده زويي ها. هر دو دوست داشتني و در عين حال اعصاب خرد كن اند. و مطمئناً ۲۵ هزار نسخه اي كه سالانه در غرب از «فراني و زويي» به چاپ مي رسد، فقط به خاطر فراني يا فقط براي زويي نيست.
«سيمور» برادر بزرگ خانواده، جايگاه خاص و ويژه اي در ميان ديگر اعضاي خانواده دارد. سلينجر او را در هيات يك قديس و انساني معصوم به ميانه داستان فرستاده است.«تير هاي سقف را بالا بگذاريد نجاران» و روديه اي بر بخش دوم كتاب يعني«سيمور:پيشگفتار» است و مجموع اين دو، بخشي از زندگي سيمور و شخصيت او را به تصوير مي كشند. شب عروسي سيمور است. همه چيز براي برپايي مراسم آماده و مهياست . مهمان ها آمده اند و عروس زير تور سفيدش منتظر آقاي داماد است . يك مرتبه همه چيز به هم مي ريزد. سيمور  غيبش زده. او گم نشده. او فرار كرده است! او از «خوشبختي» و زندگي رضايتمندي كه تا چند لحظه ديگر قرار است بر او سايه گسترد،مي گريزد. «سيمور» در داستان «تيرهاي سقف را بالا بگذاريد نجاران» حضور فيزيكي ندارد.ما او را حتي در يك صحنه از داستان نمي بينيم اما داستان، همه بودنش را از او مي گيرد. سيمور هسته مركزي اين داستان است و همه را درگير خودش كرده است. در واقع با اين عملش، بلوايي به پا كرده كه اگر مي بود حتماً بلايي سرش مي آوردند و سلينجر، زيركانه او را از تير رس آماج ناسزاها و حرف و حديث هاي فك و فاميل عروس دور نگه مي دارد.«بادي» برادر كوچكتر سيمور كه راوي داستان است از عمل سيمور يكه نمي خورد. معلوم است چون او هم يكي از همان هفت  بچه  با هوش خانواده گلس است كه مثل باقي بچه ها، كشته مرده سيمور است و ديگر اينكه خودش هم مخش تاب بر مي دارد! نيمي از ماجرا داخل اتومبيلي از خانواده عروس كه مجلس نيمه كاره را ترك كرده، مي گذرد. بار اصلي داستان را ديالوگ ها بر دوش مي كشد و سلينجر سعي كرده با نشاندن چند آدم با تيپ و شخصيت هاي متفاوت و حتي متضاد در كنار هم، آن كنش و كشش كه لازمه يك داستان موفق است را ايجاد كند. وقتي فضا و مكان ماجرا فيكس و ثابت باشد، اين ديالوگ ها و گفت و واگفت هاست كه فضا، تحرك و پويايي را مي سازند. در داخل اين اتومبيل كه دارد مراسم عقيم يك عروسي را ترك مي كند، هم شخصيت پرجوش و خروش و وراج نشسته و هم آدمي كه ديگران، تا نيمي از ماجرا تصور مي كنند،لال و ناشنواست. هم آدم موقر و آداب دان هست و هم ناشكيبا و معترض. اينها در تقابل با هم، فضاي بسته و  بي تحرك داستاني را مي شكنند و آن را با اتومبيلي كه سوار  آنند به پيش مي برند و سلينجر ثابت كرده كه توانايي آن را دارد كه حتي وقتي تنها وسيله متحرك بيروني داستانش، به خاطر رژه پيشاهنگ ها متوقف مي شود كاري كند تا داستانش از تحرك باز نماند .
اما همه اتفاقات و بگو و مگوها و گفت وگوها مي روند تا خواننده را با شخصيت مركزي داستان يعني سيمور كه از نظر ها غايب است،آشنا كنند،از طرفي، هر يك از شخصيت هاي اين داستان، به جز سيمور كه غايب است و بادي كه در اتومبيل فاميل عروس نشسته، مي شوند آدم هاي بيروني. آدم هايي كه هضم و فهم شخصيت سيمور برايشان خيلي خيلي مشكل است . چون از منظر و طرز تلقي خود به زندگي و مسايل اش نگاه مي كنند. منظري درست نقطه مقابل تماشاي سيمور و خانواده اش. از نگاه آنها، سيمور آدم نرمالي نيست. مادر عروس به اين نتيجه رسيده كه او با ازدواج مشكل دارد. همين طور مطمئن شده اند كه سيمور يك اسكيزوست و مشكل رواني- روحي دارد.
[ بادي پرسيد] :« چه چيزي باعث شده است فكر كند سيمور شخصيت اسكيزوييد است؟»
ينگه بهم زل زد و بعد پوز خندي پر معنا تحويلم داد. برگشت و با طنز و كنايه فراوان خطاب به خانم سيلسبرن گفت: « بگوييد ببينم، آدمي كه يك مسخره بازي مثل امروز در آورد طبيعي است؟» ابرو بالا انداخت و منتظر شد.«بله؟» با طمانينه پرسيد:« راستش را بگوييد محض اطلاع اين حضرت آقا مي پرسم.» پاسخ خانم سيلسبرن آخر خوش انصافي و عدالت بود گفت: « مطمئناً نه »
سلينجر كه خود لقب «مرد نامريي» را گرفته بي شك از اين اتهامات در امان نيست. او كم مي نويسد و شمار كتاب هاي منتشر شده اش محدودند،اما همان شمار اندك نيز توانسته او را به جايگاه يك نويسنده جدي و جذاب برساند.او اصلاً از اينكه ديگران، شخصيت هاي داستان هايش را آدم هاي «اجق وجق» بنامند دلخور نمي شود، حتي اگر خودش را هم : همانطور كه در مورد خانواده گلس گفته اند و يا هولدن «ناطوردشت»، و به خصوص سيمور كه بخش بيشتري از حجم كاري اش را به او اختصاص داده است.

گنجي مدفون
004098.jpg
سيدنويد علي اكبر
نام كتاب :اسرار گنج دره جني
نوسينده:ابراهيم گلستان
چاپ اول بازتاب نگار: ۱۳۸۱
برخي از نويسنده ها، ذاتاً و فطرتاً فرم گرا هستند و اين هيچ ربطي به خواننده و جو حاكم ادبياتي و موج سبك هاي مختلف ندارد. ويليام فاكنر مي گويد آنهايي كه مي نويسند احتياجي به تئوري داستان نويسي ندارند و آنهايي كه مي خواهند بنويسند، تئوري ها را مي خوانند. ابراهيم گلستان هم از آن نويسنده هاست. فرم گرايي در زبان نوشتاري اش وجود دارد و اين پيوند آن قدر محكم و ريشه دار است كه خواننده احساس خستگي نمي كند. در كتاب «اسرار گنج دره جني» هم همينطور است. آنچه كه توجه خواننده را از همان ابتدا جلب مي كند، زبان خاص گلستان است.
در هر دوره اي كه ادبيات، گرايش هاي حزبي پيدا مي كند و به انتشار افكار سياسي كمك مي رساند، ارزش هاي هنري و نوشتاري داستان ها زير انديشه هاي القا شده از بين مي رود. ولي در مورد ابراهيم گلستان اينطور نيست. علي رغم جنبه هاي نمادين موضوع داستان، وسواسي كه گلستان در انتخاب كلمات و فرم داستانش دارد تفكر برانگيز است و همين امتياز است كه امكان چاپ مجدد اثرش را فراهم مي كند و امروز و با اين دغدغه هاي جديد فرم گرايي آثارش هنوز خواندني است.
داستان، نثر آهنگين دارد و خواننده را به ياد متون كهن مي اندازد. فرم داستان تلفيقي است از فيلمنامه و داستان. حالت هاي افراد، تصويرهاي تكه تكه و مونتاژ شده كنار هم، جا به جايي به سرعت مكان ها و وسواس ظريفي كه گلستان در جزييات تصويرهايش به كار مي برد،پرده سينما را جلوي چشم خواننده مي آورد. حتي دغدغه هاي كارگرداني اش  هم در به تصوير كشيدن حالت هاي چهره و حركات كاملاً مشخص است. كمتر ديالوگي است كه در آن،حالت گوينده مشخص شده باشد.
موضوع رمان درباره مرد دهاتي است كه در مزرعه اش گنج پيدا مي كند و براي خودش كاخ مي سازد و آخر سر هم كاخ اش خراب مي شود. موضوعي كلاسيك با بياني تازه اما لحن داستان كاملاً موضوع كلاسيك را پنهان مي كند. آشنايي مرد دهاتي با پديده  مدرنيته، انديشه هاي باستان گرايانه، خرافاتي بودن دهاتي ها،پول دوستي شهري ها و... چندين و چند موضوع ديگر هم در داستان وجود دارد كه از زبان شخصيت ها گفته مي شود. اما ارزش داستاني گلستان جدا از جنبه هاي فيلمنامه نويسي و كارگرداني در فرم گرايي نوين و اهميت دادن به زبان و نثر و ديگر شخصيت پردازي موشكافانه و دقيق آدم هاي داستان است. شخصيت ها آنقدر واقعي مي نمايند كه خواننده مثل بيننده  فيلم، حضور آنها را كاملاً حس مي كند. گلستان در قسمت هاي مختلف كتابش، اشخاصي را وارد مي كند و بعد از طرح و باز كردن شخصيتشان، آنها را به طرز ماهرانه اي با موضوع ربط مي دهد و داستان به انتها نرسيده، از فضاي داستانش بيرونشان مي كند. «ميلان كوندرا» در مورد رمان «جاودانگي» اش نوشته بود، من يك شخصيت تازه مي آفرينم و در همان فصل هم كارم با اين شخصيت تمام مي شود و او از آن بيرون مي رود. «كوندرا» به گفته خودش از اين كار لذت مي برد شايد به اين دليل كه اين شيوه و شگرد، پويايي و تحرك بيشتري را در رمان به وجود مي آورد. برعكس رمان هاي كلاسيك كه چند شخصيت ثابت از ابتدا تا پايان ماجرا داستان را پيش مي برند.ابراهيم گلستان گاهي خودش وارد داستان مي شود اما نه به آن شكل كه ميلان كوندرا وارد مي شود. حضور كوندرا آن قدر صريح و آشكار است كه خودش يكي از شخصيت هاي داستانش به حساب مي آيد. اما گلستان مخفيانه مي آيد، به عنوان راوي حرف مي زند و گاهي اوقات هم نظر مي دهد. البته گاه جملاتش طولاني، كشدار و خسته كننده به نظر مي رسد. ابراهيم گلستان مثل داستانش چون گنجي در زمان دفن شده است. اميدوارم كتاب هايش تجديد چاپ شود و ارزش هايش مورد بررسي قرار بگيرد.

نشر
كتاب در هفته اي كه گذشت
004082.jpg

خانه  كتاب  اعلام  كرد كه  ۵۰۱ عنوان  كتاب  با شمارگان  دو ميليون  و ۱۱۶ هزار و ۵۵۰ نسخه  در هفته  منتهي  به  ۲۹ شهريورماه ، منتشر شده  است .
به  گزارش  روابط  عمومي  خانه  كتاب  از اين  تعداد، ۵۹ درصد چاپ  نخست  و بقيه  چاپ  مجدد، ۷۷ درصد تاليف  و مابقي  ترجمه  بوده  است .
در هفته  گذشته  بيشترين  كتاب ها با ۱۱۱ عنوان  با موضوع  ادبيات  منتشر شد و پس  از آن  به  ترتيب  موضوع هاي  دين  با ۹۶ عنوان ، علوم  عملي  با ۶۲ عنوان ، علوم  اجتماعي  با ۵۶ عنوان ، زبان  با ۵۰ عنوان ، علوم  طبيعي  و رياضيات  با ۴۱ عنوان ، كليات  با ۲۹ عنوان ، هنر با ۲۵ عنوان ، تاريخ  و جغرافيا با ۱۹ عنوان  و فلسفه  با ۱۲ عنوان  به  چاپ  رسيده  است .در اين  هفته ، ۷۱ عنوان  براي  كودكان  و نوجوانان  و ۵۶ عنوان  كتاب هاي  كمك  درسي  و آموزشي  منتشر شد.همچنين  بيشترين  چاپ  در تهران  از انتشارات  «نشر شورا» با ۱۹ عنوان  و در شهرستان ها انتشارات  «سنبله» از مشهد با انتشار هشت  عنوان  بوده  است .
در هفته  گذشته  بيشترين  تاليف  از «حسين  منوچهر پارسا» با هفت  عنوان  در موضوع  علوم  عملي  بوده  است .كتاب  «راهنماي  جامع  برنامه نويسان » از انتشارات  «اتحاد» با بهاي  يك  ميليون  ريال  گران ترين  كتاب بود ولي در مقابل كتاب  «زندگاني  و كلمات  قصار حضرت  علي  (ع )» از انتشارات  «اقبال» با بهاي  هزار ريال مي تواند براي همگان قابل خريد و استفاده باشد .

نگاه ويژه به ادبيات داستاني
004086.jpg

نخستين  نشست  ادبيات  تطبيقي  در زمينه  ادبيات  داستاني   از سوي  خانه  نقد فرهنگسراي  هنر در اين  فرهنگسرا برگزار شد.در اين  نشست  داستان نويسان  معاصر ايران  همچون  محمد ايوبي ، مجيد قيصري  و غلامعباس  موذن ، آخرين  آثار منتشر نشده  خود را براي  علاقه مندان  به  ادبيات  داستاني ، قرائت  كردند.
«شاهرخ  تندرو صالح» يكي  از منتقدان  ادبي  معاصر در اين  نشست ، با بيان  اينكه  برخي  از نويسندگان  جوان  نگاه هاي  نو و جديدي  به  ادبيات  داستاني  دارند، اظهار داشت : تغيير گفتمان  ادبي  ايران  را مي توان  در آثار نسل  جوان  كشور مشاهده  كرد.وي  گفت : حركت  نسل  جوان  در اين  زمينه  نشان  مي دهد كه  آنها با بهره گيري  از دانش  نسل  قبل  تجربياتي  را رقم  مي زنند و به  نظر مي رسد در دهه  ۸۰، جلودار ظهور نگاه  ويژه اي  از ادبيات  داستاني  باشند.اين  منتقد افزود: در حال  حاضر ادبيات  داستاني  كشور وارد فضايي  شده  و از چيزهايي  مي گويد كه  متفاوت  با ادبيات  سال هاي  گذشته  است .«عنايت  سميعي» يكي  ديگر از منتقدان  ادبي  معاصر نيز در اين  نشست  با اشاره  به  داستان نويسي  و تحولات  صورت  گرفته  در برخي  از اين  جنبه هاي  داستان نويسي  در كشور، گفت : كشورهاي  پيراموني ، مشاركتي  براي  فرهنگ  و تمدن  معاصر نداشتند و يا چيزي  براي  ايفاي  نقش  منفعلانه  به  آنها واگذار نشده  است .

۳۶۰ شاعر در لرستان
شاعران  لرستاني،نبود رسانه  خاص  شعرا، برگزار نكردن  همايش  بزرگداشت  شعرا، اهميت  ندادن  به  شاعران  جوان  و عدم  شناسايي  نخبگان  را از جمله  مشكلات  خود و بي توجهي  به  خود در اين  استان  عنوان  كردند.
يكي  از شاعران  خرم آبادي  مي گويد: همواره  شعر و ادب  در نزد ما ايرانيان  اهميت  و جايگاه  ويژه اي  داشته  است ، به  طوري  كه  در روزگاران  گذشته  بيشتر مسايل  و مشكلات  در سطح  جامعه  را از طريق  شعر مطرح  مي كردند.
«اسدا...  حيدري» افزود: متاسفانه  نداشتن  تشكل  فعال  و پويا، عدم  پيگيري  مسايل  و مشكلات  شعر و ادب  و نداشتن  اعتبارات  كافي، شاعران  اين  استان  را با مشكلات  زيادي  روبه رو كرده  است .يكي  از شاعران  سلسله  مي گويد: براي  زنده  نگهداشتن  ياد و خاطره  شاعران  مي بايست  آيين هاي  بزرگداشت  برگزار شود، اين  در حالي  است  كه  به  برگزاري  اين  آيين ها در لرستان  كمتر توجه  مي شود.
«صفر چنگيزي» افزود: برگزاري  اين  آيين ها باعث  ارتباط  و آشنايي  شعرا با آثار يكديگر و انتقال  تجربيات  شعراي  برجسته  به  شاعران  جوان  مي شود.
«محمد گراوند» شاعر كوهدشتي  نيز مي گويد: نشريه  خاصي  براي  چاپ  آثار شاعران  ما وجود ندارد و اين  امر باعث  شده  است  كه  بسياري  از شاعران  اين  استان  ناشناخته  بمانند.
«مهتاب  بازوند» يكي  از مسئولان  انجمن  شعر و ادب  لرستان  به ايرنا گفت : براي  اينكه  بتوانيم  جوانان  را به  اين  سمت  سوق  دهيم ، لازم  است  كه  مشكلات  اساسي  آنان  را مرتفع  كرده تا بتوانند در زمينه  ادبي  فعاليت  موثري  داشته  باشند.
«ماشاء ا...  بهاروند» افزود: درحال  حاضر براي  انجام  فعاليت هاي  ادبي  شاعران  لرستان  ۹ انجمن  شعر و ادب  در شهرستان هاي  استان  وجود دارد كه  در هر كدام  از اين  انجمن ها ۴۰ نفر از شاعران  فعاليت  دارند.وي ، نشست هاي  ادبي ، نقد و بررسي  شعر و ادب ، برگزاري  كلاس هاي  آموزشي ، همكاري  با برخي  نشريات  و جمع آوري  مجموعه  اشعار شاعران  را از جمله  فعاليت هاي  اين  انجمن ها ذكر كرد.وي  يادآور شد: در برخي  از شهرستان هاي  استان ، ماهنامه هاي  فرهنگي  وجود دارد كه  آثار شاعران  براي  استفاده  علاقه مندان  به  ادبيات  را به  چاپ  مي رسانند.
هم  اكنون  حدود ۳۶۰ شاعر در اين  استان  به  فعاليت هاي  ادبي  مشغول  هستند .

شهر كتاب
تاريخ رمان
نويسنده: الزا مورانته/ ترجمه: منوچهر افسري‎/ چاپ اول ۱۳۸۱/ جلد زركوب لينگور/ناشر: انتشارات نيلوفر
در يكي از روزهاي ژانويه ۱۹۴۱، سربازي آلماني كه قصد سفر به آفريقا داشت در يكي از محله هاي رم، به نام «سن لورترو»، گذارش به ميخانه اي افتاد.در آنجا با آموزگار پابه سن گذاشته اي كه با زنبيل خريد روزانه به خانه برمي گشت، آشنا شد. زن آموزگار نسب به مادري يهودي مي برد و قوانين جزايي زمان جنگ، او را از نظر حقوقي با ديگران مساوي نمي دانست. از اين رو زن نگون بخت مي كوشيد پنهان از انظار، زندگي غيرقانوني خود را ادامه دهد. زن بيوه «ايدا راموندو»نام داشت. در كالايريا به دنيا آمده و از شوهر متوفايش پسر ولگردي به نام «نينومانكور» برايش يادگار مانده بود. سرباز آلماني هنگام سفر به آفريقا هواپيمايش سقوط مي كند و مي ميرد و زن آموزگار از او كودكي به دنيا مي آورد به نام «اوزپه». پس از تولد كودك در محله سن لورترو، مثلث خانوادگي ـ مادر و دو فرزند ـ شكل مي گيرد. اما با پيشرفت جنگ و تقسيم ايتاليا به دو بخش شمالي و جنوبي، گروه خانوادگي از هم مي پاشد. نينو به سوي شمال مي شتابد. او به پارتيزاني سلحشور و دست نيازيدني بدل مي شود.
در آغاز كتاب، نوشته اي با عنوان «تاملاتي درباره رمان تاريخ» از چزاره گربولي به طبع رسيده است.

ماجراهاي جاويدان تئاتر
004104.jpg

ترجمه نادعلي همداني‎/ناشر: نشر قطره
اين كتاب فشرده تاريخ تئاتر اروپا از يونان باستان تا روزگار ماست اما به رغم شيوه طبقه بندي شده رويدادها نمي توان آن را تنها تاريخچه تئاتر غرب پنداشت. بررسي رابطه مردم و توده اي تماشاگر با آثار نمايشي و توقعات و انتظارات مردم از تئاتر در دوره هاي مختلف از ويژگي هاي اين كتاب است.
تراژدي يوناني، تئاتر قرون وسطي، رنسانس و تئاتر ايتاليا، عصر طلايي اسپانيا، عصر اليزابتي، شكسپير قرن بزرگ فرانسه، تئاتر بورژوايي و رمانتيك، تجربه هاي قرن ۱۹، جريان قرن بيستم، در جست وجوي مدرنيته و تئاتر امروز بخش هاي يازده گانه اين كتاب است.
ماجراهاي جاويدان تئاتر يا روند تكاملي هنر نمايش نوشته «گي لكلرك» كريستف دسولير توسط نادعلي همداني به فارسي ترجمه شده و در ۴۸۰ صفحه با بهاي ۲۸۰۰ تومان از سوي نشر قطره منتشر شده است.

سرمايه داري در عصر جهاني شدن
نويسنده: سمير امين/ ترجمه: ناصر زرافشان/چاپ اول ۱۳۸۲/ناشر: نشر آگه
در اين كتاب هفت بررسي پيرامون مديريت سرمايه دارانه بحراني كه اكنون بشر چنين آشكار خود را گرفتار آن مي يابد، گردهم آمده است. فصل اول تحليلي از شكل هاي جديد قطبي شدن جهان به دست مي دهد، محرك اوليه اين قطبي شدن تغييرات عظيمي بود كه طي دهه هاي ۱۹۵۰ تا۶۰ و ۱۹۶۰ تا ۷۰ در جهان به وجود آمد، تغييراتي كه به يك نظام جهاني شكل بخشيد كه با نظام جهاني گذشته بسيار تفاوت داشت. جهاني شدن نظام توليد به معناي اين است كه اكنون كشورهاي مختلف بايد برحسب وزن و اهميتي كه «ارتش فعال» كار آنها نسبت به «ارتش ذخيره» شان، در هريك از اين كشورها دارد طبقه بندي شوند كه اين مفاهيم برمبناي منطقه جهاني شدن و با توجه به آن بخش هايي از نظام توليدي آن كشور تعريف مي شوند كه كمابيش در يك سطح جهاني قابليت رقابت داشته باشند. وقتي اين ضابطه را به كار گيريم، بدنه اصلي و بخش اعظم نيروي كار در سرزمين هاي اصلي «يعني كانون ها» در ارتش فعال شركت و دخالت دارند و دليل اين امر هم اوضاع و احوال و طريقه اي است كه اقتصادهاي كانوني در آن اوضاع و احوال و به آن طريقه به تدريج شكل گرفتند. اين اقتصادها در شرايط مساعد و مطلوبي شكل گرفتند كه امروزه ديگر آن شرايط نمي تواند تكرار شود. در كشورهاي صنعتي شده پيراموني آمريكاي لاتين، آسياي شرقي، «چه كمونيستي و چه سرمايه داري» و مجموعه شوروي سابق، بخش هايي از نظام مولد، هم اكنون به جايي رسيده اند كه به مفهومي كه در بالا بيان شد، داراي قدرت رقابت هستند «يا مي توانند بشوند».

عناصر ايراني در كيش ماني
نويسنده: پرادز اُكتور شِروو، مترجم: محمد شكري فومشي، چاپ اول ۱۳۸۲، ناشر: انتشارات طهوري.
ضرورت آشنايي ايرانيان با پيشينه فرهنگي خود بر كسي پوشيده نيست. اما اين آشنايي صرفاً  در حـوزه احسـاس غـرور و افتخـار ملي نيست بلكه بايـد در جهت تقـويت شنـاخـت ريشـه هـاي مدني ـ  فرهنگي و كسب هويت قومي باشد. گذشته از اين استفاده بهينه از تجارب فرهنگي روزگاران باستان و دوره ميانه و زنده و پويا كردن بُن مايه هاي ميراث فرهنگي، خود كاري است ارزشمند در جهت توسعه و اعتلاي فرهنگ ايران زمين، فرهنگي كه نه تنها در گستره تاريخي خود، بلكه حتي امروز نيز حرف هاي بسيار براي گفتن دارد.
ظهور مانويت در سده سوم ميلادي، در پهنه فرهنگ بشري جلوه ها و بازتاب هاي چندگانه و گسترده داشته است. به طوريكه تاثيرات اين باور را در ابعاد ديني، عرفاني، اجتماعي، فرهنگي، هنري و ادبي مي توان مشاهده كرد. به نظر مي رسد مهمترين و برنده ترين بازتاب مانويت همان بُعد عرفاني آن است كه در عرفان ايراني بعد از اسلام نيز موثر افتاد و هنوز هم به عنوان نگرشي عرفاني قابل توجه است.
مانويت در بعد ديني به گونه كيشي فراگير در سده هاي سوم تا نهم ميلادي عرض اندام كرد و گستره جغرافيايي وسيعي را فراگرفت كه از سمت شرق، تا چين و از سمت غرب تا بيزانس و روم امتداد داشت و بعدها تا قرون وسطي به صورت فرقه هاي پراكنده در ايران، سوريه، مصر، آفريقا، بلغارستان، يوگسلاوي و فرانسه به حيات ديني خود ادامه داد. اما آنچه امروز از جنبه تشكيلات ديني مانويان باقي مانده چندان چشمگير نيست و اهميت آن بيشتر از لحاظ تاثيرگذاري عرفاني، اسطوره اي، هنري و ادبي است. از ديگر مباحثي كه مي توان در كيش مانوي بدان پرداخت اين است كه آيا خاستگاه اين كيش را بايد در دين  زرتشتي ايران جست وجو كرد يا در اديان جاهاي ديگر كه چندين قرن پژوهندگان را به خود مشغول داشته است؟ كشف متون اصيل مانوي در سده حاضر به اين بحث و جدل ها شدت خاصي بخشيده است و گرچه در اين باره نظرات مختلفي مطرح شده، با اين حال پژوهشگران اكنون به توافق كلي دست يافته اند. بي ترديد ماني عناصري را از اديان ديگر اخذ كرده، آنها را در كيش خويش وارد كرد. وي اصالت اديان ديگر را رد نمي كرد و حتي اديان پيشينيان و پيامبران شان را به عنوان مناديان راستي مي پذيرفت.

ادبيات
ايران
تكنيك
جامعه
رسانه
زمين
سفر
شهر
عكس
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  سفر  |  شهر  |
|  عكس  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |