جمعه ۲۳ آبان۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۲۵
نگاهي به رمان «افعي  ها خودكشي نمي كنند»نوشته: فتح ا... بي نياز
افعي ها وادار به خود كشي مي شوند
005392.jpg
علي ا... سليمي
«افعي ها خودكشي نمي كنند» عنوان رماني از فتح ا... بي نياز نويسنده و منتقد ا دبي معاصر است كه طي سال هاي اخير در عرصه ادبيات داستاني معاصر چهره اي مطرح و همچنين پر كار بوده است.
اين نويسنده متولد ۱۳۲۷ در يكي از توابع نفت شهر مسجد سليمان است و تحصيلات خود را در سال ۱۳۵۱ در رشته مهندسي برق در دانشگاه شريف به اتمام رسانيده و از سال ۱۳۴۷ با نام هاي مختلف داستان، نقد و مقاله نوشت و تاكنون دوازده رمان و مجموعه داستان منتشر كرده است. همچنين از وي بيش از دويست نقد و مقاله در حوزه ادبيات داستاني در مطبوعات كشور به چاپ رسيده است. رمان اخير او (افعي ها ...) طرح و ساختار بيروني خوش ساختي دارد و چنين گزينشي از جانب نويسنده در وهله اول آشتي مخاطب و متن را سهل و آسان مي سازد. شايد نويسنده بعد از سال ها كلنجار رفتن با مقوله اي به نام ادبيات داستاني سرانجام به اين نكته ايمان آورده است كه برقراري ارتباط بين مخاطب و متن داستاني  شرط اول موفقيت يك اثر داستاني است. پس با اين حساب براي رمان حاضر قبل از هر چيزي قصه اي شنيدني تراشيده است. با طرح و توطئه اي قوي همراه با تم پليسي آن كه بافت معمايي اثر را پررنگ تر كرده است. چنين ساختاري معمولاً مخاطبان انبوهي را به اثر نزديك مي كند. هر چند حضور منتقدانه نويسنده در عرصه ادبيات داستاني هر نوع عام نگري را از اين اثر پس مي زند.
طرح داستاني اثر در فضاي بيگانه با مخاطب ايراني چيده شده (سرزمين تركيه ) همچنين تمامي شخصيت هاي داستاني متعلق به اين سرزمين همسايه هستند. چنين انتخابي از جانب نويسنده اولين سؤال اساسي در مورد داستان حاضر را به ذهن مخاطب متبادر مي كند: آيا اين مورد از الزامات نوشتن اين داستان بوده است؟ با پيشروي در عمق قصه اي اثر، مخاطب هوشيار پاسخ اين سؤال خود را دريافت مي كند. با آگاهي مخاطب از اين  نكته اساسي در داستان، نوع نگرش به حوادث داستاني نيز در ذهن مخاطب تغيير مي كند.
نويسنده با مهارت توانسته طرح انديشه اي اثر خود را تا فصل هاي پايان داستان كتاب محفوظ نگه دارد. هنگامي كه خواننده كتاب غرق در بافت معمايي داستان است هرگز به بافت هاي انديشه اي آن فكر نمي كند اما وقتي در فصل هاي پاياني پرده از رازها ي ناگفته نويسنده بر مي افتد ناگاه خواننده در مي يابد، آن همه مقدمه چيني در فصل هاي پيشين براي القاي اين حس پاياني كتاب بوده است. نوع حوادث اين فصل هاي پاياني از جنس اتفاق ها و حوادث آشناي سال هاي اخير است. حوادثي كه مخاطب ايراني در طول اين سال ها از نزديك با آنها برخورد كرده است. نويسنده قبل از هر چيزي از مستقيم گويي پرهيز كرده و سعي كرده است براي حوادث آشناي سال هاي اخير، مشابهات تاريخي بياورد و اين گونه از بيان بي واسطه اتفاقات دوري كند. براي رسيدن به چنين نتيجه اي تنها راهي كه مي ماند متوسل شدن به سمبل ها و نمادهاي تاريخي گذشته است تا انواع معاصر آنها براي مخاطب امروزي يادآوري شود. نويسنده براي پرهيز از كليشه اي شدن موضوع شيوه اي امروزي و تا حدودي مخاطب پسند را انتخاب مي كند. البته اين شيوه انتخابي نويسنده با بافت  معمايي و پليسي اثر تا حدودي هماهنگ است. شگرد انتخابي نويسنده را مي توان از جنس روايت هاي علمي، تخيلي ناميد. آنچه به اين شگرد كلاسيك در اين اثر توانسته تازگي ببخشد، كارآرايي هاي نو و بديع آن است كه توسط عنصري به نام «كامپيوتر» تكامل چندگانه يافته است. نويسنده با استفاده از اين عنصر كه يكي از آخرين دستاورد هاي بشري در قرن حاضر است پا به درون حافظه ذهني آدم هاي داستاني مي گذارد. البته با توجه به نوع ساختار كلي اثر، چنين برخوردي با عناصر تكنولوژي و روان آدمي تا حدودي در اثر قابل باور مي نمايد. راه يابي به حافظه  آدم ها بعد از مرگ يكي از محور هاي روايتي اين رمان است كه توسط نويسنده دنبال مي شود اما اهداف نويسنده از اين بازي روايتي رسيدن به يك نوع نگاه فلسفي درباره جاري بودن خصلت هاي بشري در روح و روان آدم هاي مختلف در قرن هاي مختلف است كه مي تواند در دوره هاي مختلف تاريخي در روح و روان شخصيت هاي مختلف با ويژگي هاي مختلف حلول كند.
نويسنده به عنوان نمونه خصلت «شرارت» در روح بشر را براي بستر و زمينه داستان خود برگزيده است و بروز آن در وجود شخصيت هاي مختلف در طول تاريخ بشري را مورد كنكاش قرار داده است. وي براي تمركز دادن به اين موضوع كلي فراگير سعي كرده به آن يك مبدا واحد و در عين حال آشنا و معاصر قرار دهد. مبدا انتخابي نويسنده. دوران شرارت بار تاريخي حاكميت «هيتلر» در سرزمين آلمان است. چندين فرمانده جنايتكار كه واژه هاي «جنايت و شرارت» با گوشت و خون آنها عجين شده به عنوان نماد شرارت در اين رمان انتخاب شده اند. نويسنده در ساخت داستاني خود معتقد است روح شرارت در وجود اين آدم ها با مرگ فيزيكي آنها از بين نمي رود، بلكه در دوره هاي تاريخي بعدي در روح و روان شخصيت هاي ديگري احتمالاً در سرزمين هاي ديگر حلول مي كند و اين اتفاق مي تواند در قالب و رنگ و بوي معاصر باشد. خواننده هوشيار با اين بستر سازي نويسنده مي تواند در دالان هاي تو در توي تاريخ پرسه بزند و حوادث ريز و درشت را زير ذره بين بگذارد. نويسنده با اتكا به شيوه نوشتاري خود اين فرضيه را تا حد امكان به پيش مي برد. انتخاب شگرد نوشتاري علمي، تخيلي به او كمك مي كند حدس و گمان هاي خود را خارج از حوزه يقين در مرز بين واقعيت و خيال پياده كند.
فتح ا... بي نياز به اين باور ايمان دارد كه نويسندگي هم مانند ساير حوزه هاي بياني با توجه به شرايط حاضر چارچوب و معيار هاي خاص خود را براي بقا به همراه دارد. او با درك اين ضرورت ها رمان حاضر را پيچيده تر از آنچه ممكن بوده، روايت كرده است. بسياري از خوانندگان سهل گزين با اين رمان ارتباط لازم را برقرار نمي كنند چرا كه خواسته هاي اين گروه را هرگز برآورده نمي سازد. در عوض براي مخاطباني كه بخواهند با اين اثر تا پايان همراه باشند بده بستان هاي زيادي صورت مي گيرد.
بافت روايتي خانوادگي كه در پوسته ظاهري رمان ديده مي شود. بيشتر براي گريز از لو رفتن طرح و توطئه اصلي داستان است كه با اين بافت يكسان نيست. در نگاهي كلي ايرادي كه به كليت رمان حاضر وارد است، عدم چفت و بست موضوع و مكان داستان است. انتخاب سرزمين تركيه براي بيان دغدغه هايي كه مي تواند براي اهالي سرزمين هاي ديگر مطرح باشد، اولين تضاد را در اثر به وجود مي آورد. البته توجيه نويسنده به لحاظ شرايط جغرافيايي براي مخاطب هوشمند قابل قبول است اما انتظار مخاطبي كه به مضمون و ساختار به صورت همزمان مي انديشد، آن است كه براي اين مشكل چاره اي نو انديشيده شود. هر چند در اين صورت نيز اثر، ماهرانه  خلق شده است. يكي ديگر از ناهماهنگي هاي داستان كه به علت هاي مورد اول مربوط است ويژگي هاي رفتاري شخصيت هاي داستاني است كه به سرزمين ساكن در آن تعلق ندارد. دغدغه هاي روزمره شخصيت هاي داستاني كتاب براي مخاطب ايراني به شدت آشنا است در حالي كه اسامي اين شخصيت ها و همچنين اشيا و مكان هايي كه در آن قرار دارند براي مخاطب ايراني به شدت غريبه است. اين تضادها يك نوع حالت هاي مصنوع را در ساخت داستاني ايجاد مي كند كه روند باور پذيري در داستان را كم رنگ تر مي كند. كساني كه با رمان «افعي ها خودكشي نمي كنند» با دنياي داستاني فتح ا... بي نياز، آشنا مي شوند، علايم و نشانه هاي گفتاري اين نويسنده را دريافت مي كنند و در ساير آثار او مي توانند طبق قراردادهاي نامريي و نانوشته به سراغ موضوعات توافق شده بين طرفين (نويسنده و مخاطب) بروند. جهاني كه براي هر دوي آنها آشنا است هر چند مي تواند در هر نقطه از اين كره خاكي اتفاق بيفتد.

سياه مشق هاي كارور
005396.jpg
نگاهي به دو كتاب ريموند كارور
پاكت ها و چند داستان ديگر-مترجم: مصطفي مستور
هر وقت كارم داشتي تلفن كن-مترجم: اسدا... امرايي
پيشنهاد مي كنم اگر كتاب هاي «هر وقت كارم داشتي تلفن كن» و مجموعه داستان هاي كوتاه «پاكت ها»ي ريموند كارور را خوانده ايد هرگز براي كسي، حتي نزديك ترين دوستتان هم ذره اي از آنها را تعريف نكنيد. اگر هم خود خواننده شان نبوده ايد و مي خواهيد از اين كتاب ها سردرآوريد، نخواهيد كه ديگري حتي خلاصه اي از آن داستان ها را برايتا ن بازگو كند. چون اگر شما چنان كنيد يا چنين چيزي بخواهيد، خواسته يا ناخواسته، نويسندگي كارور را زيرسؤال برده ايد و همگان را به شك انداخته ايد كه نكند اين داستان ها، سياه مشق هايش بوده اند و نبايد به زينت طبع آراسته مي گشتند.
«پاكت ها» از سه كتاب ديگر كارور با نام هاي «مي شود لطفاً ساكت باشيد، لطفا؟»، «وقتي از عشق حرف مي زنيم از چي حرف مي زنيم» و «كليساي جامع» گزيده شده اند. اين تقسيم بندي نيز در كتاب رعايت گشته و از هر مجموعه، تنها چند داستان انتخاب و مدخل ورودي هريك از آنها نيز نقد مختصري آمده است.
آنچه كه در بالا گفته شد حتماً ادعاي بزرگي به حساب مي آيد، اما شايد گفتن خلاصه اي از چند داستان، شما را در همراهي و توافق با آن نظر تا حدودي نرم تر سازد.
اولين داستان از مجموعه «مي شود لطفاً ساكت باشيد. لطفاً؟» با نام «خودت را جاي من بگذار» انتخاب شده است. در اين داستان راوي - آقاي مايرز نويسنده - به همراه همسرش شب كريسمس سرزده به خانه مورگان ها - كه سال گذشته به آلمان رفته و خانه خود را در اختيار آنان گذارده بودند - مي روند. مورگان ها سرگرم كارهاي كريسمس اند، اما خود را مجبور به پذيرايي از آن دو مي كنند. غر زدن هاي آقاي مورگان از توي آشپزخانه شنيده مي شود. با اين حال مدتي باهم گپ مي زنند. مي نوشند، داستان تعريف مي كنند و در آخر نيز از هم خداحافظي مي كنند. يا مثلاً داستان «در سان فرانسيسكو چه مي كني؟» راوي نامه رساني است كه از آمدن خانواده جديدي -زن و مردي به همراه چند بچه - به شهر اركانا خبر مي دهد. نامه رسان از مرد مي خواهد نام خانواده قبلي را از روي صندوق پستي پاك كند و نام فاميل خودشان را روي آن بنويسد. اما مرد به دلايلي نامعلوم چنين نمي كند تا اين كه زن يك روز غيبش مي زند. مرد نيز پس از مدتي كه منتظر رسيدن نامه اي مي ماند، بي خبر آن شهر را ترك مي كند.
بالاخره داستان «پاكت ها» كه عنوان كتاب را از آن خود نموده، در مورد كتاب فروشي  است كه بايد براي شركت در اتحاديه ناشران به شهر ديگري برود. در فرصت چند ساعته اي كه برايش پيش مي آيد با پدرش قراري در كافه مي گذارد. پدر پاكت هايي را به او نشان مي دهد كه در آنها هدايايي براي زن و فرزند او آورده است. از او مي خواهد پاكت ها را در كافه جا نگذارد و بعد براي پسرش از خيانت خود به همسرش حرف مي زند. داستان تقريباً به آخر رسيده كه پسر از جا بلند مي شود و مي خواهد كافه را ترك كند. آن دو از هم جدا مي شوند. تنها در راه بازگشت به خانه، پسر يادش مي آيد كه پاكت ها را در كافه جا گذاشته است.
هنوز هم همان را مي گويم: نبايد اين داستان ها را براي كسي تعريف كرد. برعكس براي دريافت فضاسازي عجيب و شگفت شان بايستي آنها را سطر به سطر خواند و چيزي را از فيلم نينداخت. تعريف داستان ها كشش و جاذبه اي در خواننده برنمي انگيزاند تا او خودخواسته به سراغ داستان ها برود و يك به يك آنها را دنبال كند. براي آن كه بتوان حظي كامل از داستان ها برد، بايد كه خواندشان، از طريق شنيدن يا حتي خواندن خلاصه اي از آنها. خواننده به طور حتم داستان ها را سطحي، پيش پاافتاده و معمولي مي انگارد.
شايد از ويژگي هاي اصلي كارور، پرداختن به همين موضوعات عادي و روزمره باشد. موضوعاتي كه هر انساني در هر جاي اين وسعت بي پايان با آنها دست به گريبان است. زيبايي، ظرافت و عمق داستان هاي كارور را مي توان در لابه لاي سطور داستان ها يافت. ماجراي داستان ها هيچ كدام تازه و بكر نيستند. همه موضوعاتي تكراري و هزار پاره اند. اما نويسنده آن  چنان با سبك ويژه و خاص خود خواننده را مشتاقانه به دنبال خود مي كشاند كه گويي داستان و حديثي است كه تا به حال در هيچ كجاي عالم نقلي از آن صورت نگرفته است و فقط همين نويسنده به كشف آن نايل آمده است.
مثلاً داستان «آشغال جمع كن» در مورد فرد بيكاري است كه منتظر خبري از شمال براي كار است تا اين كه كسي در مي زند. مردي چاق و خيس از باران، با چمداني بزرگ در دست مرد وارد خانه مي شود و اصرار دارد كه خانم اسليتر - زن راوي كه البته با او زندگي نمي كند - جاروي برقي را برنده شده است. او علي رغم ميل راوي مشغول جارو كشيدن تشك ها، بالش ها و فرش مي شود تا كيفيت كار ماشين را نشان بدهد. سرانجام او از راوي مي پرسد كه ماشين را مي خرد يا نه. مرد بيكار ماشين را نمي خواهد، آشغال جمع كن چمدانش را مي بندد و مي رود.
داستان ماجرايي عادي و معمولي است درباره فروشنده هاي سمج و يك دنده اي كه مي خواهند هر طور شده و به هر نحوي جنس خود را بفروشند. اما داستان كه از زبان راوي - يعني فرد بيكار - گفته شود چيز ديگري از آب در مي آيد.
فرد بيكار دراز كشيده و منتظر خبري است. تا اينجا همه چيز عادي است تا اين كه كسي در مي زند راوي مي گويد: «مي دانستم پستچي نيست چون صداي قدم هاي پستچي را مي شناختم.» با همين جمله ساده نويسنده ابتدا دلهره و اضطراب را وارد جان راوي و سپس خواننده اش مي كند تا راوي بخواهد تصميمي بگيرد در با صداي بلندتري كوبيده مي شود، «صداي در بلند شد. اين بار بلندتر يك نشانه بد.»
خواننده همان قدر نگران و دستپاچه مي شود كه راوي داستان مرد بيكار آهسته به طرف پنجره مي رود. تلاش مي كند صداي غيژ غيژ كف پوش چوبي بلند نشود مي خواهد بداند چه كسي پشت در است؛ اما هر كه هست، ديده نمي شود. زيرا آن قدر خودش را به در چسبانده كه از پشت پنجره نمي توان او را ديد. بالاخره مرد با ترديد و دودلي در را باز مي كند و او كه پشت در است با چمداني بزرگ وارد مي شود. نگاه هاي مرد چمدان به دست نوع حرف زدنش، اصرار زياد بر اين كه خانم آن مرد جارو برقي را برنده شده و... همه و همه فضاي ناامن و خطرناكي را در داستان ايجاد مي كند. خواننده حس مي كند راوي در خطر است و چيزي او را تهديد مي كند اما در پايان پس از اين كه راوي مي گويد: جارو برقي را نمي خرد، فروشنده چمدانش را مي بندد و از خانه خارج مي شود بي آن كه كوچك ترين برخوردي بين آنها پيش بيايد و يا احتمالاً فروشنده مردي خطرناك باشد؛ كارور خود در مصاحبه اش در ابتداي كتاب «هر وقت كارم داشتي به من تلفن كن» مي گويد: «در داستان هاي من دنيا براي اكثريت مردم تنگ و تاريك و تهديد آميز است حق باشماست آدم هايي كه براي داستان هايم انتخاب مي كنم اين خطر را حس مي كنند، گمان من اين است كه بسياري از مردم،نمي گويم همه شان ،حس مي كنند دنيا جاي امني نيست.»
آدم ها و شخصيت ها نيز در داستان هاي كارور آدم هايي درگير هستند: درگير با زندگي. كساني كه حتي از پس مشكلات زندگي خودشان هم برنمي آيند. او در داستان هايش قهرمان ندارد. قهرمان او كسي نيست كه با نيروي مافوق بشري بتواند بر تمام مشكلات غلبه كند و با سرانگشت اشاره اش موانع و سد ها را از ميان بردارد و قدم به بهشت زندگي و امنيت و رفاه آن بگذارد. آدم هاي داستان هاي او از امتياز ويژه و خاصي برخوردار نيستند. آدم هايي عادي و معمولي اند كه حتي در برخي موارد توان حل مشكلات زندگي شخصي و خانوادگي خود را هم ندارند. او حتي اگر يكي از شخصيت هاي داستانش را نويسنده انتخاب  كند ـ آقاي مابرز در داستان «خودت را جاي من بگذار» ـ باز او را در شرايط و زندگي روزمره به نمايش مي گذارد با همان ناتواني ها و ضعف هاي آدم هاي ديگر. او خود در مصاحبه اش چنين مي گويد: «راستش را بخواهيد خود من يكي از آن آدم هاي گيج و گول بودم. از ميان همان ها برخاسته ام و سال ها در كنار شان كار كرده ام تا زندگيم بچرخد. به همين دليل مي بينيد كه دوست ندارم در آثارم از آدم هاي فرهيخته، اساتيد و دانشجويان چيزي بنويسم. بدم نمي آيد، فقط علاقه اي ندارم. چيزهايي كه در ذهنم نقش جاويد پيدا كرده، همان هايي است كه در زندگي  آدم هاي دور و برم شاهدش بوده ام و در زندگي خودم به نوعي تجربه كرده ام.»
تك تك داستان ها با همين سبك و پرداخت پيش مي روند. آنها با نثري ساده و روان و بدون كمترين مغلق گويي و پيچيده نويسي شكل مي گيرند و بر بستر خواننده رسوب مي كنند. تنها با اين تفاوت كه آنچه در ذهن و روان خواننده و مخاطب نقش مي بندد سوژه و ماجراي داستان است و شخصيت هاي داستان هيچ يك به عنوان كاراكتري ويژه و خاص به عمق و ژرفاي ذهن ها راه نمي يابد زيرا نويسنده نخواسته قدم به كوچه پس كوچه ها و كوره  راه هاي شخصيت هاي داستاني اش بگذارد. اما با اين كه او از بعد روان شناسانه به كنكاش درون و وجود آدم هاي داستان هايش نپرداخته، اما داستان هايش خواندني و لذت بردني اند. داستان هايي با شرح تمام جزييات و حواشي، داستان هايي از زندگي روزمره بي  آن كه خود در حد آن نزول كنند و از زيبايي شان كاسته شود.
اكرم حسن

اهل قلم
جايزه ادبي اصفهان در آذرماه
حدود ششصد اثر داستاني براي گزينش برترين هاي نخستين جايزه ادبي اصفهان مورد ارزيابي قرار مي گيرند.
مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان با اعلام اين مطلب گفت: «نخستين جايزه ادبي اصفهان در سه بخش داستان هاي برگزيده اصفهان، بهترين مجموعه داستان كوتاه چاپ شده در سال ۱۳۸۱ و بهترين رمان چاپ شده در سال ۱۳۸۱ برگزار و به برترين هاي هر بخش جوايز ارزنده اي اهدا مي شود.»
دكترخسرو نشان با اشاره به استقبال خيلي خوب نويسندگان كشور از اين رويداد ادبي افزود: «از مجموعه آثار ارسال شده به دبيرخانه جايزه ادبي، حدود ششصد اثر براي بخش داستان هاي برگزيده اصفهان و بيش از پنجاه داستان و رمان از سوي نويسندگان و ناشرين كشور براي حضور در اين رقابت ارسال شده است و هم اكنون كار بازخواني اين آثار شروع شده است.»
دبير اين جايزه همچنين اضافه كرد:  «شهر اصفهان روزهاي بيست و دوم تا بيست و چهارم آذرماه سال جاري ميزبان نويسندگان شركت كننده و جمعي از اساتيد و پيشكسوتان ادبيات داستاني ايران خواهد بود. در روز پاياني اين گردهمايي بهترين هاي نخستين جايزه ادبي اصفهان جوايز خود را دريافت مي كنند.»
قرار است از سوي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان آثار منتخب بخش داستان هاي برگزيده اصفهان،  همزمان با برگزاري آن به صورت كتاب ويژه اي چاپ و منتشر گردد.

آثار برگزيده شعر و ادب دانشجويان
دبير مجمع كانون هاي شعر و ادب دانشگاه هاي كشور برنامه هاي كانون شعر و ادب دانشگاه هاي كشور براي سال تحصيلي جديد را تشريح كرد.
وي گفت: جايزه بزرگ داستان كوتاه، نشريه مشترك كانون هاي شعر و ادب سراسر كشور، جشنواره سراسري شعر و داستان طنز، نخستين جشنواره كاريكاتور، از برنامه هاي مجمع هستند.
وي افزود: اين برنامه ها به ترتيب در مجامع كانون هاي شعر و ادب دانشگاه اميركبير، اصفهان و شاهد برگزار خواهد شد.
فرج  الهي ادامه داد: همچنين سلسله نشست هاي تخصصي ادبي كه قرار است به صورت ۱۲ جلسه در ۱۲ دانشگاه برگزار شود، ششمين جشنواره سراسري شعر و ادب دانشجويان سراسر كشور از ديگر برنامه هاي ماست.
دبير مجمع كانون هاي شعر و ادب دانشگاه هاي كشور، چاپ و انتشار مجموع كتاب هاي آثار برگزيده شعر و ادب دانشجويان سراسر كشور در چهار حوزه شعر، ترجمه ادبي و نقد، داستان كوتاه و طنز را از برنامه هاي آينده اين مجمع خواند و ادامه داد: همايش يك روزه شعر و داستان در دانشگاه شهيد چمران اهواز، برگزاري كلاس هاي داستان نويسي، مقاله نويسي، نمايشنامه نويسي در دانشگاه هاي محقق اردبيلي،  شاهد،  ايلام، شهيد چمران اهواز،  اميركبير، شهيدبهشتي، شيراز و برگزاري سلسله بزرگداشت هاي شاعران بنام در دانشگاه هاي شهيدبهشتي و شهيدعباسپور از ديگر برنامه هاي مجمع كانون هاي شعر و ادب در سال تحصيلي جديد است.

مسعود كيميايي روايتگر مستند هشتصد قدم در لاله زار
005394.jpg

«مسعود كيميايي» در مستند «هشتصد قدم در لاله زار» به كارگرداني اميد شريف موسوي و عليرضا بهرامي،  پايان غم انگيز لاله زار را روايت مي كند.
كيميايي در اين مستند به گذشته پرفراز و نشيب خياباني (لاله زار) اشاره مي كند كه زماني «برادوي» (محله هنري) تهران بوده و امروز در محاصره انبوهي از كابل هاي فشارقوي،  قرقره هاي سيمي و مغازه هاي لوازم الكتريكي قرار گرفته است.
«ناصر تقوايي»،  «احمد محيط طباطبايي»،  «عبدا... انوار» و «اسكندر مختاري» ديگر راويان مستند هشتصد قدم در لاله زار هستند كه از افتتاح نخستين سينما، تماشاخانه، دفتر روزنامه كيهان و باختر امروز، كوچه ملي،  تئاترهاي پارس و نصر مي گويند.

نقش و نگار
پوسترها كليشه اي و تكراري است
متاسفانه پوستر فيلم در سينماي ايران متولي ندارد.
امير اثباتي - طراح پوسترهاي سينمايي - در گفت وگو با ايسنا ضمن بيان اين مطلب گفت: چون انجمن مخصوص اين حرفه نيست، پوستر فيلم در جشن خانه سينما مورد ارزيابي قرار نمي گيرد و امكان مقايسه اين آثار وجود ندارد.
وي يادآور شد: انجمن گرافيست ها هم به طور اختصاصي تا به حال به پوسترهاي سينمايي نپرداخته و اين لازم است كه گروهي مرتبط با اين موضوع همت كنند و اين امكان را فراهم سازند.
طراح پوستر فيلم هاي «تصوير آخر»، «بوعلي  سينا» و «اجاره نشين ها» گفت: طراحي پوستر در قبل از انقلاب، عمدتاً توسط كساني انجام مي شد كه خيلي آشنايي با اصول آكادمي گرافيك نداشتند و شايد ترفندها و كليشه هايي از طراحي پوستر را ياد گرفته بودند و تاثيراتي هم از فيلم هاي فرنگي كه وارد مي شد مي گرفتند كه بيشتر پوسترها، شبيه پوستر فيلم هاي هندي، تركي و اين نوع كشورها مي شد.
در آن موقع، اساتيدي چون مميز، شيوا، مثقالي و حقيقي شاخص بودند.
وي افزود: در بعد از انقلاب هم، اين حركت به سمت حضور گرافيست هاي تحصيلكرده در عرصه طراحي پوستر، توانست تاثير مثبتي را بگذارد. امروزه بيشترين چيزي كه براي طراحي پوستر فيلم حاكم است استفاده از كليشه هاي محدود و تكراري است كه تمام پتانسيل پوستر را مبتني مي كند به تركيب بندي كه بخش اصلي آن را چهره يك يا دو بازيگر اصلي فيلم تشكيل مي دهند و المان هايي كه بتوانند اين را به سمت يك پوستر جذاب، ديدني و قابل تامل برساند معمولاً غايب است و يا خيلي اندك و تحت الشعاع همين المان هاي تكراري قرار مي گيرد. در حالي كه اين تنها راه نيست،  معمولاً در پوسترهاي سينماي ايراني به ندرت پيش مي آيد كه مجموعه كاركردهاي يك پوستر همراه با يك سلامت گرافيكي باشد.
طراح پوستر فيلم هاي بازجويي و مداربسته تصريح كرد: پوستر فيلم مي تواند كاربرد اطلاع رساني و ترغيب كنندگي را داشته و قابل تامل باشد و بتواند به عنوان يك اثر هنري هم بيننده را در مقابل خودش به مكث وادارد و تاثير مثبتي در مخاطب داشته باشد. البته اين حساسيت بايد در خود فيلم هم باشد. كما اين كه فيلم هايي كه واجد ارزش هاي فرهنگي بيشتري هستند اين حساسيت در سازنده فيلم هم وجود دارد و اين در طراحي پوستر هم ديده مي شود.
اثباتي اظهار داشت: معمولاً تهيه كننده ها براي سفارش پوستر، گرافيست ها را خيلي تحت فشار قرار مي دهند تا از تصاوير دلخواه آنها استفاده كنند. آنها اين تشخيص را مي دهند كه اين تصاوير مي تواند در اهداف تجاري آنها موثر باشد كه خيلي هم نمي تواند نظر درستي باشد.

داوران خارجي ششمين
دوسالانه نقاشي معاصر تهران
005398.jpg

دو داور از چين و هنگ كنگ جمع هيات ۹ نفره داوري ششمين دوسالانه نقاشي معاصر تهران را تكميل كرده اند.
جيانگ شو رييس آكادمي هنر چين و تسونگ - زونگ چانگ منتقد، مدير هنري و مشاور اجرايي نمايشگاه هاي بين المللي از هنگ كنگ به همراه رعنا فرنود، شهلا حبيبي، منوچهر معتبر، كريم نصر، بابك اطميناني، يحيي فيوضي و عباس كيارستمي آثار راه يافته به ششمين دوسالانه نقاشي معاصر تهران را داوري خواهند كرد.
جيانگ شو از سال ۲۰۰۱ تاكنون رياست آكادمي هنر چين را برعهده دارد و علاوه بر اين مدير ارشد اجرايي دوسالانه هاي بين المللي شانگهاي و مدير ارشد تحقيقات فرهنگي آسيا بوده است. وي همچنين در چند نمايشگاه گروهي و انفرادي در آلمان، هنگ كنگ، آمريكا، ژاپن، چين و استراليا شركت جسته و به عنوان هنرمند برگزيده ملي چين در بيست و چهارمين دوسالانه بين المللي سائوپائولو معرفي شده است.
تسونگ - زونگ چانگ متولد ۱۹۵۱ در هنگ كنگ، مدير هنري گالري هان آرت اين و مشاور و مدير هنري و اجرايي بيش از ۳۰ نمايشگاه بين الملي در آسيا، اروپا، آمريكا و اقيانوسيه بوده است. وي همچنين به عنوان مدرس و سخنران مدعو در آكادمي هاي هنري و دانشگاه هاي چين، آمريكا، برزيل، چين تايپه، جمهوري چك، فرانسه، هنگ كنگ، مصر، نيوزلند، ژاپن، ايتاليا و انگلستان به تدريس و سخنراني پرداخته است.
چانگ در سال ۲۰۰۱ مديريت اجرايي و هنري چهل و نهمين بي ينال ونيز، چين - هنگ كنگ را برعهده داشته است.
يادآور مي شود ششمين دوسالانه نقاشي معاصر تهران با ۱۵۱ اثر و ۱۰۲ هنرمند راه يافته به بخش مسابقه از ۱۰ آذر تا ۲۲ دي ماه امسال برگزار مي گردد.

در ساعت شش و ده دقيقه
005406.jpg
پرويز كلانتري
داشتم داستان مي نوشتم كه صداي اف اف را شنيدم. درست ساعت شش و ده دقيقه عصر است كه از پنجره طبقه بالا به كوچه نگاه مي كنم. فرزانه را مي بينم. امروز نوبت دوره زنانه همسرم است و فرزانه هم آمده است تا برايشان فال قهوه بگيرد. همين كه در باز شد زهرا خانم هم با سروكله باندپيچي از راه رسيد. زهراخانم مستخدم وفادار ماست كه از قديم در خانه ما كار مي كرد ولي اخيراً فقط هفته اي يك روز براي نظافت و پاك كردن شيشه ها مي آيد. امروز هم قرار بود كه براي كمك به همسرم از صبح بيايد ولي با اين سروكله باندپيچي، پيداست كه اتفاقي برايش رخ داده است. زنم سراسيمه از او مي پرسد: خدا مرگم بده زهراخانم سروكله ات چي شده؟ و او گريه كنان توضيح مي دهد كه شوهرش كتكش زده.
مهمان ها با او همدردي مي كنند،  البته من و همسرم با سابقه كشمكش او با شوهرش آشنا هستيم ولي كتك خوردن اين زن زحمتكش بيچاره براي مهمان ها تازگي دارد. حالا از سروصداها پيداست كه زنم در آشپزخانه مشغول ترتيب دادن بساط قهوه است. آسمان ابرآلود تهران روبه تاريكي است ابرهاي سرخ فام غروب كم كم رعد و برق و باران را در پي دارد.
ولي در ساعت شش و ده دقيقه بامداد در كاليفرنيا آسمان صاف و روشنايي طلوع آفتاب در پيش است، زن با صداي زنگ ساعت از خواب بيدار مي شود و به سرعت به آشپزخانه مي رود و بساط قهوه را آماده مي كند و تا آماده شدن صبحانه به حمام مي رود و دوش مي گيرد. در مقابل آينه، دستي به شكمش مي كشد كه روبه بزرگ شدن است. حالا پنج ماه دارد. به زودي تا زايمان و مدتي را هم پس از آن، از رفتن به سركار معاف خواهد شد. به سرعت لباس مي پوشد.  يك فنجان قهوه و يك تكه تارت سيب صبحانه هر روز اوست. غذاي سگ كوچكش را هم آماده مي كند و با مهرباني دستي به سروگوشش مي كشد ولي قبل از هر چيز بايد تلفني گم شدن كارت اعتباريش را به بانك اطلاع دهد، هنوز كارمندان بانك سر كار نيستند اما دستگاه ضبط تلفن بانك پيغام را دريافت مي كند. زن تلفني از بانك تقاضا مي كند تا پيدا شدن كارت اعتباريش حساب او را مسدود كنند. فنجان خالي قهوه و بشقاب و چنگال كثيف را توي دستشويي رها مي كند و با نگاه سريعي به صورت حساب ها و اوراق مالياتي و كاغذهاي ديگر كه اكثرشان آگهي هاي بي مصرف هستند از خانه خارج مي شود. فقط آخرين احضاريه شوهرش به دادگاه را با خود همراه مي برد.
زن كه چندسالي پس از تمام كردن كالج و زندگي در تنهايي و مهاجرت، با مردي ايراني آشنا شده بود، از تنهايي و غم غربت به او پناه برده بود. چندماهي پس از ازدواج، شوهر شيادش بعد از يكسري كلاهبرداري به ايران گريخته است. زن سوار بر ماشين پس از عبور از چند خيابان فرعي و چهارراه وارد بزرگراه شماره پنج مي شود و به سوي لس آنجلس مي راند. تا محل كارش چهل دقيقه راه را با اخبار راديو و موسيقي مي گذراند.
اما او هنوز نمي داند شوهرش در تهران زن گرفته است و نمي داند كه ساعت شش و ده دقيقه بعدازظهر برادرش در تهران به قتل رسيده است. حادثه مرموزي كه علت آن معلوم نيست و همچنين نمي داند همسر برادرش پس از شنيدن خبر قتل شوهر در زايشگاه وضع حمل كرده است،  نوزاد هفت ماهه و سالم به دنيا آمده است.
دخترم با يك فنجان قهوه و ظرف شيريني از پله ها بالا مي آيد و مي گويد: بابا اگر مي خواهي فرزانه فال تو را هم ببيند، بعد از خوردن قهوه نيت كن و اين طوري؛ نشانم مي دهد كه چگونه فنجان خالي را از سمت قلب بر روي نعلبكي دمر كنم.
از ميان سروصداهاي پايين، فال گرفتن فرزانه را براي يكي از خانم ها مي شنوم:
«يك قورباغه تو فالت افتاده.»
«قورباغه چيه ديگه؟»
«قورباغه يك خبر پرسروصدا است. عكس يك آقاي بلندبالا رو هم مي بينم. با يك خرگوش.»
«خرگوش ديگه چيه؟»
«خرگوش يعني يك جهش به سمت شانس.»
«يك پيغام از طرف اين آقاي بلندبالا دريافت مي كني.»
پس از لحظه اي سكوت و وارسي فنجان ادامه مي دهد: اين پيغام در واقع يك جور دعوت به ازدواج است.
سروصداي زن ها بلند مي شود،  يكي از آنها از شدت شادي جيغ مي كشد، مي خواهم دنباله داستانم را بنويسم: در ساعت شش و ده دقيقه... چندبرگ مي نويسم اما به دليل سروصداها، افكارم متمركز نيست، قهوه ام را به نيت ادامه داستانم سر مي كشم.
زن ها از شنيدن فالي كه پيام خوش ازدواج را دارد سرخوش هستند. فرزانه ادامه مي دهد: اما اين پيشنهاد ازدواج با مخالفت ها و كارشكني هايي روبه روست.
پس از لحظه اي سكوت و وارسي نقش هاي درهم و تيره فنجان ادامه مي دهد: يك زن چاق بدجنس مشكل تراشي مي كند.
يكي داد مي زند:  مادرشوهر است يا خواهرشوهر؟
فرزانه ادامه مي دهد: اما اين چاق بدجنس كاري از پيش نمي بره، حالا انگشت بزن توي فنجان.
بعد از انگشت زدن،  فرزانه از ديدن جاي انگشت مي گويد: به به عكس حلقه شادي توي ماه افتاده.
ـ يعني چه؟
ـ يعني حلقه ازدواج. اين جارو ببين عروس خانم با تور عروسي سوار اسب مراد توي آسمون جولون مي ده.
صداي جيغ و شادي زن ها.
در ساعت شش و ده دقيقه،  انساني به دليلي نامعلوم به قتل رسيده است و انساني ديگر به دنيا آمده.
حالا نوبت ديگري است. به به چه فال روشني. خانم يك كلاغ اين جا نشسته.
ـ يعني چي؟
ـ يعني خبر از راه دور. منتظر تلفن هستي. خانم يك سفر در پيش داري. سفر به خارج.
نمي توانم گفته هاي فالگير را دنبال كنم. توي فال اشاراتي هم به گذشته و مشكلاتش دارد:  قلبت گرفته و هنوز سايه تاريك مشكلات گذشته روي سرت هست. اما راهت باز است و سفر نزديك. زن گريه مي كند و ديگران او را دلداري مي دهند. از سروصداي بقيه پيداست كه آن زن ساليان درازي است كه منتظر گرين كارت است. تلفن زنگ مي زند. زنم بعد از چاق سلامتي مرا صدا مي زند گوشي را بردارم.
«الو؟»
«سلام آقاي كلانتري، من مهوش هستم»
«سلام خانم قاجار،  حال شما چطوره؟»
«چه حالي آقا؟  شما كه در جريان دعواي ما هستين. متاسفانه همين الان راي دادگاه عليه ما صادر شد. البته ما تقاضاي تجديدنظر داديم اما براي ادامه كار بايد وكيل توانا و قابل اعتمادي داشته باشيم. مي خواستم خواهش كنم شما را به خدا، اگر كسي را مي شناسين به ما معرفي كنين ما هميشه شرمنده محبت هاي شما هستيم.»
من اسم و تلفن يك وكيل آشنا را دادم و تلفن قطع شد. خانم قاجار از شازده هاي ثروتمندي بوده كه با محكوم شدن در اين دعواي ارثي همه دارايي هايشان ضبط مي شود و به قول معروف به خاك سياه مي نشينند.
مرحوم پدر ايشان در زمان پيري چشمانش كم سو بوده و پسرعموي رندش سندي را به امضاي او مي رساند كه در آن همه داراييش را به او فروخته است. پيرمرد را گول مي زنند و مي گويند اين كاغذ براي لاي روبي قنات است. سند فروش دارايي هايش به امضاي چند شاهد هم رسيده است. پس از فوت مرحوم قاجار ورثه اول گمان كردند امضا جعلي است اما پس از كارشناسي از طرف دادگستري معلوم شد امضا جعلي نبوده است و به اين ترتيب بايد دارايي هايشان را باخته به حساب آورند.
نوشته ام ناتمام است:  در ساعت شش و ده دقيقه...
زهراخانم آمده است تا فنجان فالم را برگرداند. با او همدردي مي كنم. سر درددلش باز مي شود:  آقا چه كنم با اين سرنوشت؟  اين شوهر معتاد و نامرد من هرچند وقت يك دفعه پيدايش مي شه و دار و ندار مارو مي بره مي فروشه و خرج هرويينش مي كنه. دفعه قبل تلويزيون را برد فروخت. يك دفعه هم سماور برقي و اين دفعه تنها قاليچه زير پامونو مي خواست ببره بفروشه من خواستم جلوشو بگيرم كه كتكم زد. همسايه ها دخالت كردن و پليس اومد دستگيرش كرد. آقا خدا به سر شاهده ما آبرو داريم به دامادم چي بگم؟ به عروسام چي بگم؟ بچه هام رفتن رضايت دادن از زندون آزادش كردن.
دخترم روزنامه را آورده است. عنوان درشت آن را مي خوانم: امروز يك ثروتمند آفريقايي با پرداخت بيست ميليون دلار به سفر فضايي رفت. او يك هفته در ايستگاه فضايي اقامت خواهد كرد.
با صداي اف اف از پنجره اتاقم به كوچه مي نگرم. همسايه روبه روست. او به شدت خشمگين است. گويا يكي از مهمانان ما،  اتومبيلش را جلوي گاراژ او پارك كرده است. معلوم مي شود فرزانه در ساعت شش و ده دقيقه اين دسته گل را به آب داده است. با عجله از پله ها پايين مي روم و از همسايه عذرخواهي مي كنم. فرزانه هم ضمن پوزش از خطايش به سرعت مي رود تا رفع مشكل كند.
در ساعت شش و ده دقيقه... به دنباله داستانم مي انديشم. به حسرت ها و ناكامي ها آرزوهاي انسان ها و به فال و سرنوشت نامعلومشان و براي آگاهي از فال خود هيچ رغبتي ندارم. براي سروسامان دادن به داستان ناتمام بايد علت قتل آن مرد را بررسي كنم. تحقيق در اين باره هفته ها وقت لازم دارد. اما اداره ام را چه كنم؟

مشكل كتاب كودك
005404.jpg
ادعاي اخير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان بر ارايه استراتژي عبور از بحران كتاب كودك، به تنهايي از نوعي خودبزرگ بيني نشات مي گيرد.
رودابه حمزه اي ـ شاعر كودكان ـ در گفت و گو با ايسنا تصريح كرد: معضل كتاب كودك اصلاً به اين انجمن بر نمي گردد و عوامل متعددي در اين زمينه دخيلند.
او تاكيد كرد: اگر چه با وجود آشفته بازار شعر كودك، ادعاي اخير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان را مبني بر اين كه وضعيت كتاب كودك بحراني است، مي توان پذيرفت؛ اما ارايه راه حل توسط اين انجمن را، آن هم به تنهايي نمي توان پذيرفتني دانست.
وي تصريح كرد: تنها كاري كه از انجمن در اين زمينه ساخته است، اين است كه به عنوان متولي، تلاش كند فعاليت سازمان ها و نهادهاي دولتي و غير دولتي دخيل در امر ادبيات كودك را بسيج كند.
حمزه اي تاكيد كرد: حل اين مشكل مستلزم همفكري و همسويي سازمان ها و نهادهاي دولتي و غيردولتي است كه در راس آنها بايد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار  گيرد.
اين شاعر كودكان تاكيد كرد: مهم ترين مشكل كتاب كودك، اين است كه وزارت ارشاد مجوز چاپ كتاب هاي بازاري را خيلي راحت صادر مي كند و اين صدور مجوز به هر كتابي، باعث شد عملاً كتاب هاي فرهنگ ساز و غني به حاشيه رانده شوند.
وي افزود: از سوي ديگر بررسي كتاب توسط خود نويسندگان اعمال و اجرا مي شود و چون محدوديت خاصي براي پذيرش كتاب براي سازمان ها مطرح شده است، متاثر از فضاي تنگ ايجاد شده، رقابت منفي تقويت شده است.
حمزه اي تاكيد كرد: مسئله مهم تر از همه اينها، مسئله توزيع كتاب است و تمام اين مشكلات، مشكلاتي است كه رفع آنها از حيطه اختيار انجمن نويسندگان كودك و نوجوان به تنهايي خارج است و اين مسايل اساساً هيچ ربطي به نويسندگان كودك و نوجوان ندارد.

اهل قلم
نقد و بررسي دنياي سوفي
با همكاري دانشجويان رشته فلسفه دانشگاه تربيت معلم تهران، دكتر رسولي پور ـ رييس دانشكده ادبيات اين دانشگاه و استاد گروه ادبيات ـ در ۱۲ جلسه، به نقد و بررسي كتاب «دنياي سوفي» مي پردازد.
نخستين جلسه از اين رشته جلسه ها كه به منظور ايجاد يك سير مطالعاتي فلسفي و بسترسازي براي رشد قوه تفكر در دانشجويان در نظر گرفته شده است، يكشنبه گذشته در اين دانشگاه برگزار شد.
رسولي پور در اين جلسه، به بررسي ۵۰ صفحه نخست اين كتاب پرداخت. وي در ابتدا با معرفي نويسنده كتاب ـ هوسله ـ وي را يك ژورناليست يا نويسنده محقق دانست كه با وجود نداشتن تحصيلات دانشگاهي در رشته فلسفه كتابي را به رشته تحرير در آورده است كه در سطح عمومي تاثير گذارتر از كتاب هاي تخصصي و علمي است. اين استاد دانشگاه همچنين به ريشه يابي در عنوان كتاب دنياي سوفي و تحليل معناي سوفي و ارتباط آن با فلسفه پرداخت و در ادامه با اشاره به جمله هاي برجسته كتاب و طرح پرسش هايي چون تو كيستي؟ و جهان چگونه به وجود آمد؟ به تحليل مفاهيم مرگ، زندگي و خويشتن پرداخت.
او با استناد به متن كتاب، فلسفه را نتيجه كنجكاوي و شگفتي بشر دانست و عنوان كرد: فيلسوفي همانند يك كودك هميشه شگفت زده مي ماند. او همچنين با بيان جايگاه دين، فلسفه و علم و جداسازي فردهاي آنها از يكديگر، لزوم خودداري از تحليل هاي اسطوره اي و ديني نسبت به وقايع طبيعي را گوشزد كرد. وي در پايان به بررسي تفكرات فلاسفه قبل از سقراط ـ فيلسوفان طبيعي ـ پرداخت.

منصور براهيمي و ترجمه چند كتاب
005402.jpg

منصور براهيمي، مترجم و پژوهشگر تئاتر، در حال ترجمه كتاب «كارگرداني نمايشنامه» نوشته فرانسيس هاچ است. اين كتاب به زودي توسط انتشارات سمت منتشر خواهد شد.
براهيمي همچنين از ترجمه كتاب ديگري به نام آموزش بازيگري در قرن بيستم نوشته وايولاهاچ خبر داد كه به صورت گروهي ترجمه و توسط انتشارات سمت منتشر مي شود. به گفته وي، اين كتاب به تشريح روش هاي بازيگري در قرن بيستم مي پردازد و نويسنده آنها را به كساني كه متخصص بوده اند، سفارش داده است. در اين كتاب روش هاي گوناگون بازيگري از استانيسلاوسكي، برشت، گروتوفسكي، يوجين اونيل و هر هنرمندي كه متد خاصي را در بازيگري داشته است، شرح و توضيح داده مي شود.
هاچ، همچنين به بيان متد بازيگري يكي از نظريه پردازان لهستاني به نام استانيوسكي مي پردازد كه تا به حال در هيچ كتابي معرفي نشده است.
در ترجمه اين كتاب داود دانشور و مجيد افگر نيز با براهيمي همراهي مي كنند.
وي همچنين از انجام پژوهشي درباره زبان نمايش و زبان فارسي خبر داد كه بخشي از آن مربوط به راديوست كه آماده و تحويل داده شده است.

فرهنگ اصطلاحات ۱۰۰ سال اخير منتشر مي شود
با هدف جلوگيري از اشتباه نويسي، فرهنگ اصطلاحات ۱۰۰ سال اخير در زبان فارسي به همت «محمد بهارلو» و با عنوان «فرهنگ فارسي گفتاري» منتشر مي شود.
«محمد بهارلو» نويسنده و محقق، با اعلام اين خبر، افزود: تاكنون ۱۳ سال براي اين كار وقت صرف شده است؛ سعي كرده ام در اين فرهنگ تمام اصطلاحاتي را كه در يكصد سال اخير در ايران و در زبان فارسي (لهجه ها ملاك نيستند) به كار رفته است گردآوري كنم.
وي تصريح كرد: حدود ۱۰۰ هزار واژه در اين فرهنگ وجود دارد و اصطلاحات موجود در آثار تمام نويسندگان بررسي شده و براي هر اصطلاح، مثال آورده ام.
بهارلو ادامه داد: اين فرهنگ مرجع خوبي براي مترجماني است كه مي خواهند در ترجمه از معادل اصطلاحاتي كه در زبان هاي خارجي به كار برده مي شود استفاده كنند. اين فرهنگ مي تواند از ورود اصطلاحات غلط و ساختگي توسط بعضي مترجمين و نويسندگان جلوگيري كند.
بهارلو اظهار داشت: هدف من از اين كار جلوگيري از اشتباه نويسي در زبان فارسي است كه متاسفانه توسط عده اي از نويسندگان كم سواد رايج شده است. يادگيري اين اصطلاحات بايد از مدارس و خانواده ها آغاز شود. متاسفانه مسئولان در بخش ادبي رسانه هاي صوتي و تصويري در به كارگيري اين اصطلاحات چندان دقت نمي كنند.
اين محقق ايراني گفت: ۱۶ حرف اول اين فرهنگ كه بر اساس حروف الفبا تنظيم شده، آماده و در حال حروفچيني است. اين كتاب در قطع وزيري در ۳۰۰۰ صفحه و در هر صفحه ۱۰۰ سطر منتشر مي شود. سعي كرده ايم تا حد امكان اين فرهنگ را فشرده منتشر كنيم تا مخاطبان بتوانند آن را خريداري كنند.

شهر كتاب
تاريخ ايران از آغاز تا اسلام
تاليف: پروفسور رمان گيرشمن
ترجمه: دكتر محمد معين
ناشر: انتشارات دنياي كتاب
كتاب حاضر يكي از تاليفات بسيار ارزشمند باستان شناس مشهور فرانسوي ـ رمان گيرشمن ـ است كه كاوش هاي باستان شناسيش در ايران، منتج به نتايج بسيار چشمگيري، به ويژه در ناحيه شوش شد و از مهم ترين آنها كشف زيگورات جغازنبيل را مي توان نام برد. گرچه اين كتاب چندين دهه پيش تاليف شده، اما همچنان تازگي خود را در بسياري از موارد حفظ كرده است و مي تواند منبع بسيار مفيدي براي دانشجويان تاريخ و باستان شناسي باشد. ويژگي  عمده اين كتاب كه تاريخ ايران باستان را به صورت فشرده در بر دارد، اتكاي فراوان مولف به اكتشافات باستان شناسي است. كتاب در يك ديباچه وشش فصل تاليف شده كه ديباچه آن توضيحي درباب اوضاع طبيعت ايران و فصول بعدي آن به ترتيب در مورد ايران ما قبل تاريخ، ورود آريايي ها به ايران و پادشاهي هاي ماد، هخامنشي، سلوكي، اشكاني و ساساني است. يك بخش هم تحت عنوان نتيجه، پايان بخش كتاب است.

نقد تطبيقي اديان و اساطير
نگارش: دكتر حميرا زمردي
ناشر: انتشارات زوار
اسطوره يا ميتولوژي متضمن سرگذشتي قدسي و مينوي و راوي واقعه اي است كه در زمان آغازين رخ داده است. به بيان ديگر اسطوره مي گويد كه در سايه اعمال برجسته موجودات ما فوق طبيعي، واقعيتي چون كيهان، گياهي خاص، كرداري پهلواني، تمدني جديد و ... به وجود آمده است. از اين رو هميشه دربردارنده روايت يك خلقت است در بينش اساطيري فوران و طغيان عنصر مينوي است كه عالم را مي سازد و بنيان مي نهد و براثر مداخلات موجودات مافوق طبيعي است كه همه كارها و فعاليت هاي انسان معني دار مي شود.
اسطوره با آيين، افسانه، رويا، تاريخ، رمز و تمثيل ارتباطي تنگاتنگ دارد. آيين عملكرد اسطوره و جنبه عملي و صورت نمايشي آن است و عبارت است از تكرار عملي مثالي كه نياكان يا خدايان در آغاز تاريخ انجام داده اند. شاهنامه فردوسي، خمسه نظامي و منطق الطير عطار، سه متن كهن اساطيري ـ حماسي، به عنوان «متون داستاني منظوم برجسته ادبيات فارسي تا قرن ششم» با اين ديدگاه در اين پژوهش مورد ملاحظه قرار گرفته اند. زيرا عناصر اساطيري و ديني بي شماري به طور خودآگاه يا ناخودآگاه در اين منظومه ها راه يافته و با رنگ اسلامي صيقل يافته است. فردوسي عناصر بي شماري از آيين مهري، زرواني، زرتشتي، مانوي و ... را در شاهنامه دخالت داده است اما نظامي و عطار سهم كمتري دربرداشت از عناصر اساطيري در آثارشان ديده مي شود.

فيلم پاييز منتشر شد
005400.jpg

ماهنامه سينمايي فيلم شماره فوق العاده پاييز را در ۱۱۰ صفحه با بهاي ۵۰۰ تومان منتشر كرد. مردي كه دويد همراه با مطالبي به مناسبت بيستمين سال ساخته شدن فيلم دونده امير نادري، گفت و گوي اختصاصي با مايكل نايمن در تهران، پرونده فيلم نفس عميق ساخته پرويز شهبازي، درباره استيون اسپيلبرگ و سه فيلم اخيرش، موسيقي متال صداي اعتراض است، شوري كه سينماي ايران برپا مي كند، نگاهي به دنياي آلفردهيچكاك، مردي كه سليقه جهاني را شكل داد، موسيقي فيلم و ... عنوان مطالبي است كه در اين شماره مجله فيلم به چاپ رسيده است.

دنياي تصوير
يكصد و بيست و سومين شماره نشريه فرهنگي هنري دنياي تصوير، با مطالبي درباره سينماي ايران و جهان منتشر شد.
پنجاه آنونس برگزيده تاريخ سينما، هنرهاي رزمي با سس وسترن اسپاگتي، پرونده بيل رو بكش اثر كوئينتين تارانتينو، نجوا با سينماي ايران در كنار فيلم كودكان اصفهان، سفر مرد را پخته مي كند، سفرنامه هاي سينمايي در فيلم هاي ايراني، ما براي وصل كردن آمديم، گفت وگو با عليرضا رضاداد، مدير عامل بنياد سينمايي فارابي، معرفي و بررسي فيلم هاي روز جهان همراه با پوستر رنگي دو صفحه اي فيلم دختري در قفس در اين شماره دنياي تصوير چاپ و منتشر شده است.

شش اثر در زمينه شعرو داستان تجديد چاپ مي شود
شش اثر در زمينه شعر و داستان به همت مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري و توسط انتشارات سوره مهر تجديد چاپ مي شود.
به گزارش ستاد خبري حوزه هنري، «سايه ملخ» نوشته محمد رضا بايرامي، «پلنگان هم مي ميرند» نوشته خسرو باباخاني، «دوستان آسماني» نوشته حميد نوايي لواساني، «راز زندگي يك كلاغ» اثر محمد كاظم مزيناني، «آنجا كه زنبق ها مي شكفند» اثر پروين جلوه نژاد و «از اين ستاره تا آن ستاره» سروده سلمان هراتي توسط اين انتشارات تجديد چاپ خواهند شد.

ادبيات
ايران
جامعه
جوان
رسانه
زمين
شهر
علم
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  جوان  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  علم  |
|  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |