جمعه ۱۴ آذر ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۲۴۴
هنر
Friday.htm

گفتگو با كارگردان « دختري در قفس»
چرا اين قدر به عمق قضيه مي پردازيد؟
005800.jpg

مارگاريت شاه نظريان
در دور جديد اكران، مدتي است نمايش عمومي فيلم «دختري در قفس»  آخرين فيلم قدرت  ا... ميرزايي آغاز شده و با توجه به اين كه فيلم در كنار خود رقباي سرسختي هم دارد اما به نظر مي آيد اين فيلم تلاش دوباره صلح ميرزايي است تا در سينماي خود به مخاطبان و فروش بالا دست پيدا كند. استفاده از بازيگراني چون فريبرز عرب نيا و مهناز افشار و خصوصاً تاكيد بر چهره بازيگر زن فيلم بر روي پوسترهاي تبليغاتي و همين طور حضور عليرضا داودنژاد به عنوان بازيگردان و به عنوان يكي از نويسندگان فيلمنامه و تهيه كنندگان فيلم مويد اين امر است. فيلم با آن كه به ژانر اكشن تعلق دارد اما تلاش شده تا رضايت هر نوع مخاطب نيز در آن لحاظ شود. اما با همه اين اوصاف «دختري در قفس» تنها يك نكته مثبت دارد و آن موسيقي خوب آن است كه كار شهريار مرور است و ترانه خاكي و دلنشين با صداي مهرداد نوذري، همين.
چطور شد با مشاركت آقاي داودنژاد فيلم را ساختيد. البته منظورم از مشاركت حضور ايشان به عنوان يكي از نويسندگان فيلمنامه و بازيگردان است و مقوله تهيه كنندگي ايشان جداست.
تهيه كننده اصلي فيلم آقاي سميعي است، آقاي داودنژاد در ساخت فيلم مشاركت داشتند و اين كه من از سال ها پيش سينماي آقاي داودنژاد را مي شناختم و با فكر و تجربه هاي ايشان آشنا بودم و دوستي ما پابرجا بود و همين آشنايي باعث شد تا اين فيلم را با مشاركت همديگر بسازيم.
اگر بخواهيم «دختري در قفس» را در دسته بندي ژانري قرار دهيم، فيلم به چه نوع سينمايي تعلق دارد. آيا فيلم اكشن است يا عشقي و ملودرام يا فلسفي.
موضوع فيلم از نظر من، اجتماعي است و اين موضوع ممكن است به صورت حادثه اي بيان شود يا درام.
فيلم با توجه به اين كه دو نويسنده به عنوان فيلمنامه نويس دارد، اما فيلمنامه مشكلات زيادي دارد. در نوشتن فيلم چقدر شما و چند درصد آقاي داودنژاد مشاركت داشته اند؟
من برخلاف نظر شما مشكل چنداني در فيلمنامه نمي بينم. منظور شما از مشكل چيست؟
005802.jpg

خب فيلمنامه در خيلي از جاها لنگ مي زند، روابط آدم ها پادرهوا است. مثلاً محسن در جايي مي گويد كه دلش براي سهراب مي سوخت و به هواي آشنايي با نرگس سعي كرد به او كمك كند. در حالي كه ما در ابتداي فيلم مي بينيم او خيلي اتفاقي به نرگس برمي خورد و بعد با سهراب آشنا مي شود. ديالوگ هاي فيلم هم خيلي بامزه است مثلاً در جايي كه يكي از آدم هاي سهراب موقع دزدي از موزه زخمي شده با لحن بامزه اي و يك نفس مي گويد «من مي دونم شما قصد داريد منو با اين حال بگذاريد و برويد دنبال ...» باز هم بگويم؟
از نظر من فيلمنامه خوب نوشته شده و اينها بحث سليقه اي است.
خب درباره اين مسئله نظرتان چيست،  فيلم در ابتدا راوي ندارد اما اواسط فيلم ناگهان نرگس ، راوي فيلم مي شود و گويي داستان را براساس نوشته ها و دفتر خاطراتش روايت مي كند. بعد دوباره قصه از ديد آدم هاي ديگر ماجرا تعريف مي شود.
فيلمنامه طوري نوشته شده كه از ديد راوي بيان نمي شود.
پس صداي نرگس و اين كه ماجرا را از روي دفتر خاطراتش مي خواند چيست؟
مسئله دفتر خاطرات از زماني پيش مي آيد، كه نرگس از قبل اين دفتر را داشته و با توجه به احساس خاصي كه به محسن داشته در آنجا حرف هايي را بيان مي كند و دارد حالا آنها را مي نويسد. معلوم است شما فيلم را سرسري ديده ايد.
اجازه بدهيد دقيق تر بگويم. اول فيلم كه اصلاً خبري از راوي نيست فيلم از اتاق نادر و آذر شروع مي شود و بعد كات به نرگس و محل كارش و سوار شدن او به تاكسي و بعد نرگس كه دارد دفتر خاطراتش را مي نويسد ولي اين فقط به شرح آشنايي با محسن ختم نمي شود و در واقع او تبديل به راوي فيلم مي شود و بعد در جريان پرتعليق فيلم اين خاطره نويسي و روايت فراموش مي شود و باز دوربين است كه ماجراها را پي مي گيرد اگر بخواهيد مي توانم ادامه بدهم؟
گفته هاي من دقيق تر است.
با توجه به اين كه بازيگران اين فيلم پرتعداد هستند، آيا كنترل بازي سخت نبود و اصلاً تا چه اندازه اين بازي ها هدايت مي شد؟
بازيگردان فيلم آقاي داودنژاد بودند و از كار ايشان خيلي راضي هستم. ايشان هم با توجه به حسي كه من داشتم بازيگرداني مي كردند.
با توجه به اين كه تهيه كننده فيلم كارگردان است با شما هم در نوشتن فيلمنامه مشاركت داشته اند، آيا در كارگرداني فيلم هم مشاركت داشتند؟
نخير، به هيچ وجه.
با توجه به اين كه مدت ها است در ساخت فيلم ها از صدابرداري سر صحنه استفاده مي كنند، شما چرا از دوبله استفاده كرديد؟
خب به خاطر اين كه صدابرداري سر صحنه به خصوص زماني كه فيلم اكشن و حادثه اي است خيلي سخت است.
فكر مي كنيد اساساً مخاطبان اين فيلم چه كساني هستند، يعني فيلم براي چه كساني ساخته شده است؟
فيلم براي كل جامعه است و دارد دردي از اجتماع را مطرح مي كند و هر كس به نوعي مشغله، گرفتاري و يك شادي دارد. من در چند سينما اين فيلم را ديدم...
و عكس العمل مخاطبان چگونه بود؟
داشتند با كنجكاوي و آرامش فيلم را نگاه مي كردند. اين كه مخاطبان تا انتها مي نشينند و فيلم را نگاه مي كنند براي من باارزش است.
ولي متاسفانه در سينماي استقلال زماني كه فيلم را ديدم فقط دو رديف تماشاگر نشسته بودند كه نصف آنها نيز موقع نمايش سالن را ترك كردند. بگذريم حالا كه تاكيد داريد فيلم شما حادثه اي است بفرماييد تعريف شما از اين سينما چيست؟
سينماي حادثه اي فقط سينماي زد و خورد ظاهري نيست. سينماي حادثه مي تواند يك سينماي دروني هم باشد.
براي همين مثلاً در جايي قهرمان هاي شما دارند شعر شاملو مي خوانند، يا مثلاً عاشوري به محسن مي گويد چقدر غرق كار و اين مسايل شدي يك خورده هم به دل طبيعت برو از اين نظر فكر مي كنم شما با اين فيلم دست به ساختارشكني زده ايد.
005798.jpg

بله حادثه فقط برنمي گردد به اين كه دو تا اكشن و تيراندازي ببينيم اصلاً زندگي اجتماعي ما عشق و حادثه است. يعني اصلاً زندگي به گونه اي شده كه وقتي فيلمي ساخته مي شود شما نمي توانيد آن را دسته بندي كنيد كه فيلم حادثه اي است، اكشن است يا عشقي يا طنز است يعني عمده اين مسائل به هم پيوسته اند.
در فيلم نمايي وجود دارد كه تبهكاران قصد دزديدن نرگس را دارند و اين كار را پيرزني مردني كه ناي حركت را ندارد انجام مي دهد و در لحظه آخر نيروي پيرزن ناگهان زياد مي شود و دست نرگس را با فشار تو مي كشد. فكر مي كنيد اين صحنه باورپذير است؟
ببينيد اين طوري نيست كه شما فكر مي كنيد. اين پيرزن بازي اش را طوري ارايه مي دهد، يعني در واقع كارگردان به او گفته كه دختر يعني نرگس فكر كند نياز به كمك او دارد او مي گويد مرا نجات بده. او خودش را به مريضي زده ولي از درون بي رمق نيست.
البته شايد اين طور باشد ولي به مصداق آن شعر معروف كه مي گويد رنگ رخسار خبر مي دهد از ضمير دل، چهره پرچين و چروك آن پيرزن و بدن نحيف او نشان مي دهد كه واقعاً ما با يك پيرزن از كارافتاده روبه رو هستيم و فقط با نيروي دوپينگ مي تواند نيرويي مانند آرنولد را پيدا كند.
نه باور كنيد او خود را به مريضي زده و از درون بي رمق نيست. او دارد از يك ترفند استفاده مي كند تا دل نرگس و مخاطب به حال او بسوزد و به او كمك كند. شما چرا اين قدر به عمق قضيه مي پردازيد شما ظاهر قضيه را در نظر بگيريد كه بي رمق است و اگر هم دختر را ناگهان با اين حركت به درون مي كشد به خاطر قدرت دروني است كه در او نهفته.
فكر مي كنيد استقبال مخاطبان از فيلم چگونه خواهد بود؟
به نظرم استقبال خوب خواهد بود. در شهرستان ها كه از فيلم استقبال كرده اند.
دورنماي كاري تان را در عرصه سينما چطور ارزيابي مي كنيد؟
موفق ارزيابي مي كنم. فيلم هاي من هميشه موفق بوده اند و مخاطبان خودشان را داشته اند. هر فيلمي كه تا حالا ساخته ام پرفروش بوده  به هر حال فيلم ها فقط بار تجاري ندارند در آن بار فرهنگي و هنري هم ديده مي شود.
ولي خب قبول كنيد اين فيلم مي تواند به لحاظ كشت و كشتار آدم ها در فهرست «ترين ها» قرار گيرد؟
خب به هر حال فيلم بعد اصلي آن حادثه اي است وقتي با مسلسل تيراندازي مي شود مسلماً آدم هاي زيادي كشته مي شوند.

بازخوانش نمايش اورفه با اجراي محسن حسيني در تالار قشقايي
اسطوره سازي يا اسطوره ستيزي
005808.jpg

ايمان مهدي زاده
اورفه در هفت تابلو طراحي و كارگرداني شده كه مدت اجراي آن حدود ۸۵ دقيقه است.
اگرچه محسن حسيني مانند «تئودورو.آدورنو» تمام اپراها را اورفه مي داند، ولي اورفه خود يك اپراست و آنچه در اين اپرا قابل ديدن و تامل كردن است مانند يك نمايش مفهومي، تماشاگر را به تفكر و مطالعه پس از تماشا وامي دارد.
ابتداي نمايش با صداي مته هاي كمپرسورهاي ساختماني و حركتي در همان فرم و قالب توسط گروه اجرا مي شود و تنها «ايريديس»  بر زمين نشسته و دست خود را به نشان تعجب و ترس مي گزد، شايد ترس از بيان قصه اي به نام اورفه. البته اين حركت و موسيقي مي تواند پيش زمينه اي باشد براي ديدن بخش دوم تابلوي چهارم كه گوركن با آرامش در حال كندن گور است. حسيني بازيگران خود را با زيركي انتخاب كرده است. «رويا نونهالي» بازيگر نخست اين كار است. ولي در حين اجرا شاهد يك كار صرف گروهي هستيم كه نونهالي چندان بارسنگيني نسبت به گروه بازيگران به دوش نمي كشد. كارگردان «اورفه» دموكراسي تئاتر را رعايت كرده و از تك محوري بازي دادن و بازي گرفتن، دوري جسته است. او نقطه ثقل نمايش را تفكيك و در فضاهاي مختلف، پخش كرده است. اغلب ديالوگ ها به شكل جمعي بيان مي شود و سعي شده تا حد امكان ديالوگ ها در قالب «نظم» ادا شود كه اين امر، فرم اجراي ادبيات نمايش را به سوي اپرا سوق مي دهد.
به كارگيري حركت در كار نمود بسياري دارد و تماشاگر شاهد يك اپراي پرحركت است كه بازيگران چالاك رضايت مخاطبان را از اجرا جلب مي كنند. اورفه اپرايي است با داشتن قصه اي جذاب. يكي از شاخصه هاي هنر مفهومي داشتن قصه داراي ساختار است كه اورفه نيز اين قصه را داراست. در اين اپرا، قهرمان، ضدقهرمان، محور داستان و انتهاي آن مشهود است.
حسيني در بخش سوم تابلوي يكم، گوشه اي از داستان «پنته زيله آ» را نيز بيان مي كند و ذهن مخاطب را براي ديدن آن اپرا (به احتمال بسيار قوي) آماده و منتظر مي كند.
استفاده مناسب از فضاي موجود در تالار قشقايي نيز به اجراي اورفه كمك كرده است. در اين نمايش كارگردان دموكرات در برابر لنز ديكتاتور دوربين موضع گرفته و تمام فضا را بازي هاي مختلف (نه شبيه هم) پر كرده است. در بيشتر زمان اجرا، تماشاگر آزاد است هر بخش از فضاي صحنه را تماشا كند و موضوع را دريابد.
استفاده از موسيقي اثر تا حدي حساب شده بود. نوازندگان ويلن و دف به ميان صحنه آمده، با بازيگران و تماشاگران ارتباط برقرار مي كنند كه بر جذابيت اثر مي افزايد. در اورفه به واقع يك نمايش ديده مي شود و ارتباط اشخاص صحنه اين حس صميمي را به تماشاگر انتقال مي دهد.
حضور موسيقي در اپرا اجتناب ناپذير است. ولي بيشتر زمان اجرا شاهد حركات موزون هستيم. حتي جايي كه نيازي به موسيقي نبود و موسيقي نيز حضور نداشت، رقص گونه اي برجا بود و با ديالوگ: «آنجا كه كلام بايستد، حركت آغاز مي شود.» بر آن تاكيد شده است و اين تاكيد چنان سايه اي بر متن انداخته كه مرگ نيز با رقص بيان مي شود و اگر كسي از اين رقص گونه ها لذت نبرد از نمايش، صرفاً قصه اي خواهد شنيد. در برخي از لحظه هاي اجرا مي شد رقص كمتري استفاده كرد. تماشاگر ايراني يك تماشاگر كلامي است و تصوير بدون كلام در نهايت جملاتي به شكل ...؟ در ذهنش نقش مي بندد. كارگردان با تاكيدهاي بياني و حركتي پيام خود را بيان مي كند.
واژه هايي مانند:  خرد، رقصنده، معبد آتنا، تولد تراژدي و يا حركاتي مانند: رقص مرگ، مبين اين گفته اند. ولي با اين همه فواصل سكوتي، تاكيدهايي زيباتر بودند. در اين فواصل، ظرافت يك نگاه حرفه اي تاكيد را بيان مي كند. در طراحي صحنه اورفه ميزانسن ها متنوع است. تاحدي كه در زمان هايي خاص تجمع عوامل صحنه در يك سو، وزنه را سنگين تر نكند. به رغم وجود قرينگي، ميزان صحنه در برابر چشم، متعادل ديده مي شود.
در طراحي نور نيز نكته تعادل رعايت شده و با توجه به فضاي سرد تراژدي، نورهاي گرم سبب شده بود، سردي فضا تماشاگر را خسته نكند.
اورفه يك قهرمان مستتر است و به رغم نام نمايش، در برابر مخاطب حضور پررنگي ندارد. در روايت اين داستان يك تقابل ادبي موجود است. اسطوره هايي چون ديونيزوس، زئوس و مانند آن را تخريب و بر زمين مي ريزد و اورفه شاعر را «شاعر ديوانه»  يا «نابغه دمدمي مزاج» اسطوره مي كند. براي اورفه احترام و ارزش مي نهد و از سويي اسطوره ها را عامل بدبختي بشر مي داند. ايريديس مي گويد: «همشون چرت مي گن، اسطوره ها رو مي گم.» در حالي كه محور بحث نمايش «تولد تراژدي» است. شخصيت ها مي خواهند بدانند، تولد تراژدي اثر آپولون است يا ديونيزوس. ديونيزوسي كه در تابلوي هفتم (شام آخر) بدن فرشتگان نه گانه الهام را مثله مي كند. نظر ديگر در اين باره، آغاز تراژدي را هنگامي مي داند كه اورفه در عشق به ايريديس شكست خورد. شكست او در اثر يك نگاه بود و همين يك اشتباه كوچك باعث رانده شدن وي از دنياي مردگان يا جهان زيرزمين مي شود. رانده شدن اورفه به خاطر يك نگاه، تماشاگر را به ياد نخستين تراژدي بشر ـ رانده شدن آدمي به خاطر خوردن ميوه خودآگاهي ـ مي اندازد.
نكته ديگر اين كه روح مبارزه اورفه به عنوان يك قهرمان، بيان زيبايي داشت. اورفه يك شاعر بود، يعني سرشار از حس كه با ديالوگ «شاعر از انسان برتر است» به اورفه لقب ابرانسان «نيچه» را مي دهد: «پاي استدلاليان چوبين بود.» نحوه روايت ابرانسان بودن اورفه بدين گونه است: در دنياي وانفسايي كه ديونيزوس در روح «مادام مرگ» ظاهر مي شود و دست به كشتار فجيع مي زند. اورفه مكتب «اورفه ايسم» را بنيان مي نهد و خود را يك قهرمان و مبارز روشنفكر تاريخي معرفي مي كند.
نمايش مسير خود را طي مي كند و تماشاگر نمي تواند تابلوي بعد را پيش بيني كند و اين عامل برجاي نشاندن تماشاچي است. البته مدت اجراي آن براي تماشاگر كلامي ايراني طولاني است ولي در جايي كه اپرا بايد از يك سويه بودن نجات پيدا كند، اورفه و ايريديس به آوانسن مي آيند و در ارتباطي بسيار نزديك با تماشاگر، داستاني تعريف مي كنند. اورفه مانند يك مجري برنامه، پل ارتباطي بين اپرا و بيننده مي شود. وقتي ميكروفن هاي آويخته از سقف، مورد استفاده قرار مي گيرند، گويي بيننده، مانند خواننده يك متن در حال خواندن پاورقي براي درك آسان تر آن است.
005806.jpg

تريلوژي اورفه اگرچه نتوانست با تماشاچي به طور عام ارتباط پايايي برقرار كند، ولي به خاطر روايت قصه، آنها را ناراضي از سالن بيرون نفرستاد. غالب افرادي كه نتوانسته بودند از ديدن كار لذت ببرند، آن را ناشي از عدم مطالعه خود درباره متون كهن و كلاسيك مي دانستند. اين اپرا براي تماشاگر كم اطلاع از متون كهن نيز آموزه هايي از داستان هاي اسطوره اي دارد.
اورفه اپرايي است براي تماشاگراني كه با اپرا و فرم هاي اجرايي مختلف آن آشنا هستند. اورفه يك متن ادبي كلاسيك است كه فرم هاي اجراي مدرن آن را «پرفرمنس» نشان مي دهد. انتخاب اسطوره سازي يا اسطوره ستيزي در اين كار به ذهن كنكاش گر تماشاگر واگذار مي شود كه باز مي توان به واژه هنر مفهومي يا تئاتر پست مدرن برخورد. در پايان اضافه مي كنم انجمن جهاني تئاتر، سال ۲۰۰۳ را «تئاتر؛ صحنه تعادل و تفكر» نامگذاري كرد و اورفه مي تواند گوياي زوايايي از اين شعار در ذهن بيننده باشد.

شهر فرنگ
هر سال بهتر از پارسال
جعفر پناهي، كارگردان ايراني كه با تازه ترين ساخته اش «طلاي سرخ» در چهل و چهارمين جشنواره تسالونيكي يونان حضور داشت در يك كنفرانس خبري گفت: سينماي ايران با تمام مشكلاتي كه دارد روند رو به رشدي دارد و هر سال فيلم هاي بهتري توليد مي كند. پناهي با بيان اين نكته كه هميشه مشكلات اجتماعي يك جامعه ابعاد سياسي پيدا مي كند، گفت: كار من نشان دادن مشكلات است نه پيدا كردن و نشان دادن راه حل آنها.
چهل و چهارمين جشنواره بين المللي فيلم تسالونيكي يونان كه ۲۹ آبان ماه با حضور شش فيلم ايراني آغاز شد نهم آذر با معرفي بهترين ها پايان يافت. و فيلم «دانه هاي ريز برف» به كارگرداني عليرضا اميني كه در بخش مسابقه رسمي اين جشنواره حضور داشت جايزه بهترين فيلم را دريافت كرد. در اين جشنواره پنج فيلم ايراني «ابجد» به كارگرداني ابوالفضل جليلي، «پنج عصر» به كارگرداني سميرا مخلمباف، «طلاي سرخ» به كارگرداني جعفر پناهي، «گاگومان» به كارگرداني محمد رسول  اف و «نفس عميق» به كارگرداني پرويز شهبازي، در بخش «افق هاي جديد بين المللي» به روي پرده رفتند و با استقبال رو به رو شدند.
005812.jpg

فيلم هاي ايراني در كلوپ هاي ويديويي ژاپن
فيلم «راي مخفي» به كارگرداني بابك پناهي و فيلم «باران» ساخته مجيد مجيدي به كلوپ هاي ويديويي ژاپن راه يافت.
فيلم راي  مخفي كه ايتاليايي ها نيز در ساخت آن مشاركت داشته اند، داستان يك خانم مسئول صندوق انتخابات است كه در جزيره كيش اقدام به گرد آوري راي مردم مي كند.
اين فيلم كه ژاپني ها نام آن را «يك راي عاشقانه» گذاشته اند پيشتر بر روي پرده سينماهاي ژاپن هم رفته  است.
فيلم راي مخفي قبلاً در جشنواره هاي بين المللي فيلمكس توكيو، ونيز، لندن و روتردام پخش شده و جوايزي را نيز دريافت كرده است.
فيلم «باران» نيز داستان يك دختر نوجوان افغاني است كه در لباس يك پسر به عنوان كارگر در يك ساختمان در حال ساخت، كار مي كند.
فيلم باران كه در ژاپن «گيسو بند» خوانده مي شود علاوه بر جشنواره فجر در جشنواره بين المللي فيلم مونترال هم موفق به كسب بهترين جايزه شده است.
فيلم «بچه هاي آسمان» ديگر فيلم مجيدي كه نام آن در ژاپن براي بسياري از دوستداران فيلم هاي ايراني آشنا است نيز پيشتر به كلوپ هاي ويديويي اين كشور راه يافته بود.
نام فيلم بچه هاي آسمان در ژاپن «كفش ورزشي و ماهي قرمز» است كه در سينماهاي اين كشور هم نمايش داده شده است.
جشنواره فيلم مستند در كيش
زمان برگزاري پنجمين جشنواره فيلم مستند كيش كه قرار بود اواخر دي ماه برگزار شود به دليل همزمان شدن با يكي از جشنواره هاي  كارگردانان جوان سوني به تاخير افتاد و قرار است از ۴ تا ۸ بهمن ماه در تالار حافظيه دانشگاه كيش برگزار شود.
براساس همين گزارش هيات انتخاب حداقل ۲۰ و حداكثر ۲۵ فيلم مستند را براي بخش مسابقه اين جشنواره از ميان فيلم هايي كه تا اواخر شهريور ماه امسال به دبيرخانه جشنواره رسيده، انتخاب مي كند.
محمد رحمانيان و مشكل سالن تمرين
محمد رحمانيان، نويسنده و كارگردان تئاتر در حال حاضر نمايش «فنز» را براي شركت در جشنواره تئاتر فجر آماده مي كند و تاكنون حضور بازيگراني چون مهتاب نصير پور، احمد آقالو و علي عمراني در اين نمايش قطعي شده است.
رحمانيان كه اين نمايش را در تالار اصلي تئاتر شهر تمرين مي كند، به خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: تالار اصلي، خيلي سرد است. در همين مدت كوتاهي كه تمرينمان را شروع كرده ايم، بچه ها دچار سرما خوردگي شده اند و گويا بعد ازظهرها گرم كننده هاي اين تالار را روشن مي كنند. وي ادامه داد: منتظرم يكي از گروه ها كارشان را به روي صحنه ببرند تا بتوانيم از سالن تمرين آنها استفاده كنيم.
رحمانيان تاكيد كرد: با توجه به افزايش روزافزون تعداد متقاضيان، بايد سالن هاي تمرين در كنار سالن هاي اجرا ساخته شود تا مشكل سالن تمرين حل شود.نويسنده و كارگردان نمايش «پل» از درگير بودن بازيگران در چند پروژه به عنوان يكي ديگر از مشكلات گروه ها نام برد و گفت: با اين حال بازيگران هم چاره اي ندارند و ناچارند كه همزمان با هم در چند پروژه فعاليت كنند چون زماني كه بچه ها براي جشنواره كار مي كنند، برنامه ريزي يك سال آينده تئاتري شان را انجام مي دهند.
وي در عين حال يادآوري كرد: البته همين موضوع موجب مي شود كه به كيفيت اجراها صدمه خيلي زيادي وارد شود، به ويژه در ايام جشنواره كه اين مشكل، موجب مي شود تا گروه ها نتوانند با آمادگي كامل كار را اجرا كنند.
اين نمايشنامه نويس تصريح كرد: يكي از راهكارهايي كه خود من در نظر گرفتم تا با چنين مشكلي رو به رو نشوم، اين است كه از بازيگراني استفاده مي كنم كه سرگرم كار در جاهاي ديگري نباشند تا بتوانيم به خوبي برنامه ريزي كنيم و انرژي بچه ها در چند كار پخش نشود.

هنرهفتم
دخترايروني در صدر فيلم هاي تهران
فيلم سينمايي  »دخترايروني« در هفته گذشته پرفروش ترين فيلم سينمايي اكران شده در سينماهاي پايتخت بود.
براساس اعلام دبيرخانه شوراي صنفي نمايش، فيلم »دخترايروني« با در اختيار داشتن ۲۳ سالن سينما، بيشترين تعداد سالن ها را همچنان به خود اختصاص داده است. اين فيلم در هفته گذشته ۷۴۷ ميليون و ۵۵ هزار و ۵۰۰ ريال فروش كرد، اين در حالي است كه ۱۳۸ ميليون و ۶۰۰ هزار ريال فروش روزانه اين فيلم در سينماهاي تهران است.
همچنين فيلم »دختري در قفس« با در اختيار داشتن ۱۶ سالن سينما دومين رده فروش فيلم را در هفته گذشته به خود اختصاص داد.فيلم  «رقص در غبار»  با در اختيار داشتن سه سالن، فيلم «شب هاي روشن» با در اختيار داشتن چهار سالن، فيلم «چشمان سياه» ساخته ايرج قادري در سينماهاي آسيا، قدس، ايران، جوان،  پارس با در اختيار داشتن ۱۷ سالن سينما نيز به ترتيب رتبه هاي سوم، چهارم و پنجم فروش فيلم در تهران را به خود اختصاص دادند.
همچنين فيلم هاي «دارودسته هاي نيويوركي »  ساخته «مارتين اسكورسيزي» و «خورشيد مصر»  كم فروش ترين فيلم هاي سينماهاي تهران در هفته گذشته بودند.
005810.jpg

جوان ايراني در جشنواره فيلم نفت
فيلم مستند داستاني «جوان ايراني» به بخش مسابقه نخستين جشنواره بين المللي فيلم رشد راه يافت.
اين فيلم كه داستان زيارت دو دختر يك مهندس سكوهاي نفتي را از مكه به تصوير مي كشد، نخستين تجربه كارگرداني داريوش باباييان است. باباييان تاكنون به عنوان تهيه كننده فعال سينما و تلويزيون شناخته شده است و توليد ۶۴ فيلم و سريال را در كارنامه حرفه اي خود دارد.
جوان ايراني به طريقه ديجيتال فيلمبرداري شده و سپس به فيلم ۳۵ ميلي متري تبديل شده است. باباييان خود معتقد است اين فيلم ۹۷ دقيقه اي علاوه بر طرح مسايل معنوي، اداي ديني است به كساني كه در طول هشت سال دفاع مقدس محافظت از سكوهاي نفتي را برعهده داشتند.جوان ايراني علاوه بر حضور در جشنواره نفت در جشنواره رشد نيز شركت خواهد كرد. اين فيلم همچنين براي شركت در جشنواره هندوستان انتخاب شده است.
نخستين جشنواره بين المللي فيلم نفت از ۲۴ تا ۲۷ آذرماه در اهواز و آبادان برگزار خواهد شد.
حضور سطحي زن در سينما
«زن در فيلم هاي ايراني حضور چشمگيري داشته است. اما اين حضور تنها در سطح بوده و هرگز معني و مفهوم واقعي پيدا نكرده است.»
پوران درخشنده، كارگردان سينماي ايران درباره وضعيت زن در سينماي ايران با ذكر اين نكته افزود: «از لحاظ كمي به تعداد فيلمسازان زن اضافه شده، اما مسئله مهم تر از آن نگاهي است كه آنها بايد به موضوعات مختلف داشته باشند. اين نگاه در سينماي ايران «واقعي» نيست و تصوير صحيحي از زن ارايه نشده است.
موضوعاتي نظير افسردگي زنان خانه دار، مشكلات زنان كارمند و... در سينماي ما كمتر مطرح شده است. پوران درخشنده با اشاره به لزوم برگزاري جشنواره باران افزود: مهم ترين ويژگي اين جشنواره، كمك به رشد آگاهي جامعه نسبت به جايگاه زن است، در جامعه ما زن بايد ابتدا به خودش شناسانده شود و در مرحله بعد جايگاه او تعيين شود.
جشنواره باران در انعكاس فعاليت زنان تعريف و جايگاه آنان نقش مهمي را ايفا مي كند. جشنواره باران با حضور ۶۰ فيلم در بخش هاي مختلف به همت خانه سينماگران جوان و با همكاري مركز امور مشاركت زنان، از هشتم تا چهاردهم دي ماه در تهران برگزار مي شود.
005804.jpg

فيلم نگار منتشر شد
يازدهمين شماره ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار منتشر شد.اخبار فيلمنامه در سينماي ايران و جهان، مروري كوتاه بر فيلمنامه هاي هجدهمين جشنواره بين المللي فيلم هاي كودكان و نوجوانان، نقد فيلمنامه هاي نفس عميق، گاهي به آسمان نگاه كن، توكيو بدون توقف، ديكتاتوري در فيلمنامه نويسي، تحليلي بر فيلمنامه بدنام، گزارشي از نشست هاي تخصصي در هفته فيلم تلويزيون و متن كامل فيلمنامه بدنام نوشته «بن هكت» با ترجمه «گلي امامي» از جمله مطالبي است كه در اين شماره فيلم نگار به چاپ رسيده است.

گزارش رويدادهاي هنري هفته
جشنواره بين المللي فيلم رشد در كرمان
005814.jpg

سي  و سومين جشنواره بين المللي فيلم هاي آموزشي رشد با شركت ۱۱۸ فيلم
از ۲۲ كشور جهان فردا شنبه پانزدهم آذر در كرمان برگزار مي شود.
اين جشنواره به منظور كمك به رشد كمي و كيفي توليد آثار علمي، آموزشي و تربيتي، بهره گيري از اين آثار در نظام آموزشي كشورو تشويق هنرمندان براي فعاليت در اين حوزه، در بخش فيلم هاي علمي، آموزشي و فيلم هاي تربيتي برگزار خواهد شد.
علوم و فنون، فرهنگ ملل، مسايل آموزشي و تربيتي كودكان و نوجوانان، خانواده و بهداشت، ورزش و تندرستي، محورهاي اصلي توليدات پذيرفته در جشنواره امسال است.
به گفته «محرابي» دبير جشنواره امسال به منظور داوري بهتر آثار پذيرفته شده در بخش مسابقه در سه قسمت فيلم هاي علمي و آموزشي مستند، فيلم هاي كوتاه و بلند داستاني و پويانمايي، داوري مي شود.
هيات انتخاب جشنواره از ميان ۴۸۵ فيلم ايراني و خارجي ارسال شده به دبيرخانه، ۱۱۸ فيلم را براي نمايش در بخش هاي مختلف جشنواره انتخاب كرده كه از اين تعداد ۴۹ فيلم ايراني و ۱۷ فيلم خارجي در بخش مسابقه، ۲۴ فيلم ايراني و ۱۱ فيلم خارجي در بخش خارج از مسابقه و ۱۴ فيلم ايراني به همراه يك فيلم خارجي در بخش فيلم هاي بلند به نمايش در مي آيد.
مرور آثار ابوالفضل جليلي و جشنواره دانش آموزان فيلمساز به همراه نشست هاي تخصصي جايگاه فيلم در نظام آموزشي با حضور كارشناسان ايراني و خارجي از جمله بخش هاي جنبي جشنواره امسال است. مرادي كرماني، زرين  كلك، صدر عاملي، ميرفخرايي و اماني تهراني از ايران، ويلسون از انگليس، گرونبرگ از آمريكا، اوكادا كازو از ژاپن، برتراند از كانادا، پروويچ از صربستان و مونته نگرو و خورفه ويراگو از اسپانيا تركيب هيات داوري جشنواره رشد را در بخش هاي مختلف تشكيل مي دهند.
فيلم هاي سي  و سومين جشنواره بين المللي فيلم رشد از ۱۵ تا ۲۱ آذر در سينماهاي شهرتماشا، آسيا، مهتاب، نور و درخشان شهر كرمان به نمايش در مي آيد.

برنامه هاي امسال جشنواره فيلم فجر
بيست و دومين جشنواره فيلم فجر همزمان با بيست و پنجمين سالگرد انقلاب اسلامي از ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه در تهران برگزار مي شود.
به گزارش روابط عمومي جشنواره فيلم فجر، اين رويداد هنري شامل بخش هاي «مسابقه سينماي ايران»، «مسابقه بين الملل»، «چشم واقعيت» (مسابقه آثار مستند)، «خارج از مسابقه»، «آثار مهمان»، «فيلم هاي برگزيده اول و دوم»، «محبوب ترين فيلم جشنواره»، «مرور آثار»، «ربع قرن فيلمسازي در ايران» و «جشنواره جشنواره ها» است.بر اساس مقررات امسال بخش مسابقه سينماي ايران، آثاري كه تا بهمن ماه ۸۲ و همچنين در دوره هاي گذشته جشنواره به نمايش درنيامده با دريافت پروانه نمايش، حضور خواهند داشت.
جوايز بخش مسابقه سينماي ايران شامل سيمرغ بلورين بهترين هاي »فيلم»، »ويژه داوران»، «كارگرداني»، «فيلمنامه»،«بازيگر نقش اول زن»، «بازيگر نقش اول مرد»، »فيلمبردار»، »موسيقي متن»، «صدابردار و صداگذار»، «طراح صحنه و لباس»، «جلوه هاي ويژه»، «چهره پردازي»، «كوتاه داستاني» و «آثار هنر و تجربه» است.در جشنواره فيلم فجر، به بهترين اثر ايراني از نگاه تماشاگران و فيلم برگزيده مستند نيز سيمرغ بلورين اهدا مي شود. در بخش «چشم واقعيت» فيلم هاي مستند بلند و كوتاه كه توليدشان پس از سال ۸۱ است، شركت مي كنند.هيات داوران همچنين از برترين آثار اول و دوم فيلمسازان در حوزه هاي بلند، كوتاه و مستند با اهدا سيمرغ قدرداني مي كند.در بخش مسابقه بين الملل نيز آثاري كه از سال ۲۰۰۱ ميلادي به بعد توليد شده اند و در دوره هاي گذشته جشنواره و يا پيش از بهمن ماه ۸۲ در تهران نمايش داده نشدند و به زبان هاي انگليسي، فرانسه و يا داراي زيرنويس باشند، پذيرفته مي شوند.جوايز بخش مسابقه بين الملل نيز شامل سيمرغ بلورين بهترين هاي «فيلم»، «كارگرداني»، «فيلمنامه»، «بازيگر»، «دستاوردهاي هنري يا فني»، «ويژه داوران» و «كوتاه داستاني» است. جزييات بيشتر برنامه هاي جشنواره را روز دوشنبه آينده عليرضا رضاداد دبير جشنواره در نشست با رسانه هاي گروهي مطرح خواهد كرد.

بزرگداشت علي حاتمي
مراسم بزرگداشت «علي حاتمي» كارگردان فقيد سينماي ايران با حضور هنرمندان، مسئولان سينمايي و اهالي مطبوعات روز شنبه پانزده آذرماه در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود.
نمايش بخش هايي از فيلم هاي «سوته دلان»، «طوقي»، «حسن  كچل»، «بابا شمل» و اجراي موسيقي زنده و سخنراني، از جمله برنامه هاي اين رويداد فرهنگي است.
علي حاتمي كارگردان شهير ايراني در پرونده خود آثاري مثل مجموعه تلويزيوني »هزاردستان» و فيلم هاي «دلشدگان»، «سوته دلان»، «حاجي واشنگتن» و «مادر» را به يادگار گذاشته است.
«جمشد گرگين»، «مجيد ميرفخرايي»، «اصغر بيچاره» و «مهرتاش مهدوي» از هنرمنداني هستند كه اجراي اين مراسم را به عهده دارند.
حاتمي در هنگام مرگ در حال فيلمبرداري فيلم سينمايي »جهان پهلوان تختي» بود كه اين پروژه توسط «بهروز افخمي» ساخته شد.در اين مراسم «آيدين آغداشلو» و «محمود دولت آبادي» درباره شخصيت، آثار و فعاليت هاي زنده ياد حاتمي سخنراني مي كنند. گزارش اين مراسم را هفته آينده مي خوانيد.
005816.jpg

اهميت انيميشن يا پويانمايي
زرين كلك مي گويد: ورود بي رويه فيلم هاي خارجي علاوه بر مشكلات بلند مدت فرهنگي، از عوامل اصلي ركود توليدات پويانمايي در ايران است.
اين امر در حالي اتفاق مي افتد كه وجود استعدادهاي ناب و تجربه طولاني ايران در زمينه توليدات پويانمايي، بستر مناسبي براي جهش و پويايي اين هنر تاثيرگذار فراهم كرده است.
به اعتقاد رييس انجمن بين المللي كارگردانان پويانماساز در همه دنيا براي خريد امتياز پخش محصولات پويانمايي، رقابت شديدي وجود دارد ولي كشور ما به دليل آن كه تنها صدا وسيما مشتري محصولات اين گونه سينمايي به شمار مي رود فاقد اين بازار جذاب است.
با توجه به اقبال جهاني به سينماي ايران و كيفيت پويانمايي كشورمان كه موجب اختصاص پست رياست هيات مديره انجمن بين المللي كارگردانان پويانماساز به ايران شد، توجه مسئولان فرهنگي به اين حوزه مي تواند موجب دلگرمي فعالان، بالا رفتن توليدات كمي و كيفي و اختصاص جايگاهي مناسب در بازار فروش محصولات پويانمايي جهان به كشورمان شود.به گفته زرين كلك محصولات فرهنگي و به ويژه سينما به دليل جذابيت هاي غيرقابل انكار آن نقش بسزايي در بسترسازي فرهنگي دارد و در كنار نكات مثبت فعاليت اين رسانه، وجود فيلم هاي مخرب مي تواند نقش بسيار خطرناكي به ويژه بر كودكان و نوجوانان كشورهاي بافرهنگ و تمدن ديرين و سنتي داشته باشد.
به همين دليل مسئولان بايد با درك درست اين مسئله، فوايد و جايگاه پويانمايي را به درستي مورد بازشناسي قرار دهند و به حمايت از اين گونه باارزش به دليل مخاطب ويژه آن كه مي تواند بيمه كننده آينده فرداي جامعه باشد بپردازند.

عيب از كجاست؟
پيشروي فاتحانه آثار تصويري در جهاني كه ذهن ها روبه آسان خواهي مي رود، سال هاست كه ابتكار عمل را از دست هاي ادبيات نوشتاري بيرون كشيده و هر جور كه بخواهد با آن بازي مي  كند. اين تعبير حتي اگر با نگاهي سرسري به آمار فيلم ها و نشريات سينمايي در مقايسه با آثار ادبي خود ساخته و جرايد مدافع ادبيات صورت گيرد، قابل درنگ خواهد بود.
تبليغاتي كه پيرامون فيلم ها، بازيگران، كارگردانان و عوامل سازنده آثار سينمايي و تلويزيوني انجام مي گيرد، رسانه هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري را به قدري انباشته كه ديگر جايي براي ابراز وجود ادبيات باقي نمي گذارد و چنين است كه مي بينيم روز به روز درخت قصه و داستان نحيف و منزوي تر مي شود.
كافي است نشريات كشور را ورق بزنيم، خواهيم ديد حتي آنها كه بنياد خود را بر سياست گذاشته اند، از اخبار ريز و درشت كليد خوردن فلان فيلم و سرنوشت بهمان هنرپيشه بي بهره  نمانده اند.
اين نوشتار هرگز بر آن نيست كه نقش سينما را در قوام فرهنگي يك ملت ناديده بينگارد اما نمي تواند در اين مصاف نابرابر از سرانجام ادبيات در كشوري كه غالب بزرگان جهاني شده تاريخش، با آثار سترگ ادبي خويش مقبول ساكنان گيتي شده اند، بيمناك نباشد. به هر تقدير مي توان فرجام اين بحث را به ذايقه ها تسري داد و حوزه پذيرش مخاطبان را مثال آورد آنجا كه مي بينيم پيش و پس از نمايش هر فيلم جزءجزء صحنه ها و آرايه هاي آن به دفعات و بارها در راديو، تلويزيون، مجلات و روزنامه ها مورد مداقه قرار مي گيرد و حتي رنگ دكمه پيراهن هنرپيشه ها تجزيه و تحليل مي شود اما دريغ از حوصله براي بررسي يك داستانك كه مي دانيم اگر ادبيات نمي بود،  هيچ كدام از كش و قوس هاي تصويري، محلي براي ابراز وجود نمي يافت. برهمين مدار، فيلمنامه ها كه خواهي نخواهي خواهرخوانده داستانند نيز اگر به مضراب مقبوليت يا غير از آن سنجيده شوند به عنوان تابعي از هياهوي كنار گوشه دنياي پرجاذبه فيلم در حوزه توجه مي افتند و نه بيشتر.
شايد بيان چند مثال استثنايي از نويسندگان مشهور نوعي نقض غرض تلقي شود كه اديبان نيز در دايره توجهند و اخباري از دست به قلم بردن زيد و عمرو براي نوشتن اثري يا آثاري، اصالت استدلالات اين نوشته را مورد ترديد قرار دهد. البته آن نمونه هاي نادر و كمياب در مقايسه با انبوهي از نويسندگاني كه منتظر مانده اند مگر بلينسكي گونه اي همراه ستاره هالي از حوالي اين مرز و بوم گذر كند و آثارشان را به نقد بنشيند،  گواهي بر طالع فروشنده ادبيات اين سامان باشد. در جايي كه داستان نويس در ابتدايي ترين شرايط، قلم به خون دل مي زند و اثري مي آفريند تا حاصل كنكاش او با روحش به رويت كساني به شمارگان يك دهكده خالي از سكنه برسد و همين هم جز با خالي شدن جيب ميسر نمي شود، ديگر چه جاي هماوردي با فيلم هايي كه صدها عامل و عوامل در به نتيجه رسيدن آن دخيلند و گروهاني از آن لشكر هم از ابتدا تا ابد در حكم روابط عمومي و بازارياب، آنها را پشتيباني مي كنند.
آيا تا به حال با خود فكر كرده ايم چرا آمار كساني كه در علي السويه رسانه ها راجع به فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني نقد و نظر ارايه مي دهند، بيش از حد متعارف است و از زاويه اي ديگر چرا از زمان ابن خلدون تا به امروز هميشه فقط دو سه تن ـ آن هم به استعانتي و در تناوب ـ ترازوي نقد ادبي اين ملك را به ذره خيراً يرا بالا و پايين كرده اند؟ آيا جز اين نيست كه خواندن آثار نوشتاري، وقت و حوصله و ذوق مي خواهد ولي ديدن يك فيلم دو ساعته كه راحت الحلقوم است، چندان سلول هاي خاكستري مغز را به تعرق وا نمي دارد. وقتي مي داني كه دست كم چندين آدم آن فيلمي را كه تو نقدش را مي نويسي، ديده اند، ديگر چه جاي زحمت براي بررسي كتابي خواهي گذاشت كه فكر مي كني احتمالاً  جز خودت و نويسنده اش، كس ديگري آن را نخوانده باشد؟
اين نقيصه از كجا آب مي خورد؟  چرا اين روزها كار نويسنده اي كه در خلق ـ مثلاً  ـ رمانش، خود فيلمنامه نويس، كارگردان، بازيگر، منشي صحنه، گريمور و ... بوده،  از فلان كارگر صحنه كم اعتبارتر جلوه مي كند و كمتر رسانه اي است كه اين فرصت را به اندازه حتي عوامل جانبي فيلمسازي به او بدهد تا از دسترنج خود دفاع كند يا حداقل آن را به ديگران بشناساند.
در اين برزخ آسان ترين كار آن است كه مبناي فرضيات را بر نظريه فراگير «سيري نقد» بنياد كنيم و بگوييم در فرهنگ اين مكاني تنها لقمه اي را به دهان مي گذارند كه از روبه رو تعارف شود.
حالا ديگر همه مي دانند كه اقتصاد چنبره بزرگي است كه شير مرغ تا جان آدميزاد را در كام خود مي گيرد و بي پايه نيست كه بگوييم مضراب ذايقه ها را در اين گاهان، جرياني مي تواند هدايت كند كه با اين خانواده، نسبي يا سببي فاميل باشد. شايد برخي خرده بگيرند كه اين نفس جاذبه تصوير است كه برتري خود را رقم مي زند و پاي سينماي ما نيز در موارد مالي مي لنگد اما خوشبختانه همين سينماي دچار مشكل نقدينگي از پس تامين تمامي موارد تبليغي خود از باي بسم ا... تا تاي تمت و پس از آن برمي آيد و بدهي هاي احتمالي آن به تبصره اي تسويه مي شود ولي هنوز نويسندگان و شاعران براي چاپ آثارشان حتي در شمارگان دوهزار نسخه درمي مانند. عيب از كجاست؟
حسين مالكي

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   داستان  |   رسانه  |   زمين  |
|  شهر  |   كودك  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |