در جهان،عشق به وفور يافت مي شود
و به مقدار كافي براي همه وجود دارد
دوست داشتن ديگران
فرصتي است كه مي تواند
استعداد دريافت و ابراز عشق را
در شما به طور تصاعدي بالا ببرد
اگر ما سعي كنيم كه از روابط خود
با ديگران و در نهايت از زندگي
لذت ببريم قادر خواهيم بود
كه حسادت را در درون خود
از بين ببريم
«كتي لابريولا» مشاور خانواده طي تحقيقاتي
بر روي زوج هاي جوان به نتايجي در مورد حس حسادت، علل و عوامل آن و راه هاي مقابله با اين حس دست يافت.وي مي گويد: «در مشاوره هايي كه با زوج هاي جوان داشتم، بزرگ ترين مشكلي كه بيشتر آنها با آن روبه رو بودند و به نوعي مانع موفقيت آنها مي شد، حسادت بود. به رغم اين كه ما به يكديگر اطمينان داريم و فكر مي كنيم كه به خوبي همديگر را مي شناسيم، ولي اكثر ما كم وبيش با حس حسادت درگير هستيم. درصد كمي از افراد وجود دارند كه هرگز حسادت را تجربه نكرده باشند. من همواره به مراجعينم توصيه مي كنم كه با حسادت همانند يكي از عادات زشت رفتار كنند و بدانند كه هر لحظه امكان دارد چنين حسي در درون آنها بيدار شود و همواره به آنها يادآوري مي كنم كه تدابير و سياست هاي لازم براي مقابله با آن را ياد بگيرند تا خطرات و صدمات ناشي از آن را به حداقل ممكن برسانند.»
حسادت از مجموع ساير احساسات
به وجود مي آيد
ما همواره به حسادت همانند يك حس منفرد و يگانه مي نگريم درصورتي كه اين طور نيست و يك دسته از احساسات به هم مي پيوندند و باعث به وجود آمدن حسادت مي شوند. حسادت مي تواند از مجموع احساساتي نظير: خشم، ترس، خيانت، نگراني، اضطراب، ناراحتي، افسردگي، دلتنگي، غبطه و... به وجود آيد. شناختن احساساتي كه در شكل گيري حسادت موثر هستند، نقش ويژه اي را در غلبه بر اين حس، ايفا مي كند. هنگامي كه احساس حسادت مي كنيد اولين چيزي كه در وجودتان به وجود مي آيد، چيست؟ با تجزيه دقيق حسادت خود مي توانيد گام بزرگي در جهت فهم و درك اين حس و حل كردن مسايل و مشكلات ناشي از آن برداريد. آيا اجزاي تشكيل دهنده حسادت شما در همه زمان ها يكسان هستند و يا تركيب آنها در زمان ها و مكان هاي مختلف متغير است؟ براي مثال خانمي اجزاي تشكيل دهنده حسادت خود را اين چنين برآورد مي كند؛۵۰ درصد ترس از ترك شدن، ۲۰ درصد خشم، ۲۰ درصد احساسات ضعيف و ۱۰ درصد احساس خيانت. با اين حال همسر وي توانست اطمينان او را به خود جلب كند و با مهرباني و عشق با او رفتار كرد، در نتيجه احساس ترس از ترك شدن و خشم در او به حداقل رسيد و حسادت او قابل كنترل شد چون ترس او كه بيشترين ميزان حسادت را به خود اختصاص مي داد از بين رفته بود و او توانست به راحتي ساير احساسات خود را با همسرش در ميان گذاشته و آنها را حل كند.
علت عمده حسادت ترس است
درك كردن اين نكته از اهميت خاصي برخوردار است كه ما ابتدا بدانيم كه حسادت چيست و دلايل بروز آن كدام است. حسادت عمدتاً به دليل ترس به وجود مي آيد. ترس از تغييرات، ترس از دست دادن قدرت، ترس از عدم كنترل يك رابطه، ترس از كمبود، ترس از ترك شدن و... حسادت پاسخي است كه از عدم اطمينان ما نسبت به دوست داشته شدن و مطلوب بودن به وجود مي آيد.
در انواع حسادت حسي در پشت آن قراردارد كه چشمگيرتر از خود آن است. در پس حسادت نيازي ناشناخته و يا ترسي عميق از عدم برآورده شدن نيازها وجود دارد. شناختن اين گونه ترس ها و نيازهاي ناشناخته كليد آشكار شدن حسادت و از بين بردن آن است. علت عمده حسادت، موقعيت هايي است كه از مواجه شدن با آنها واهمه داريم.
هنگامي كه حس حسادت درون ما بيدار مي شود، ذهن ما به سمت جنگيدن يا فرار كردن سوق پيدا مي كند زيرا ما احساس مي كنيم كه بقا و پايندگيمان در معرض خطر قراردارد. هنگامي كه دچار حس حسادت مي شويد، از خودتان بپرسيد كه «واقعاً از چه چيزي واهمه دارم؟» «به چه چيزي نياز دارم تا از اين موقعيت خلاص شوم؟» «بدترين چيزي كه مي تواند اتفاق بيفتد، چيست؟» «و اين اتفاق چطور مي تواند به وقوع بپيوندد؟»
حسادت توسط باورهاي ما شكل مي گيرد
سه باور كهن در جامعه ما در مورد برقراري رابطه (كه البته منظور از اين رابطه، روابط مشروع و در حد برطرف كردن نيازهاي اجتماعي است. حتي اين رابطه مي تواند با خواهر، برادر، مادر و يا پدر هريك از زوجين باشد.) وجود دارد كه باعث به وجود آمدن حسادت حتي در مردم متعادل جامعه مي شود. اكثر ما بدون اين كه شناختي در مورد اين عقايد داشته باشيم به سمت آنها جذب مي شويم. شناختن و باز كردن اين عقايد نشان مي دهد كه حسادت از كجا نشات مي گيرد، با خواندن هركدام از اين نظريه ها، ببينيد كه شما جزو كدام دسته از موارد زير هستيد. توجه داشته باشيد كه اين عقايد خواه ناخواه در ذهن شما جا افتاده اند. فقط بايد ببينيد كه كدام يك بيشترين تاثير را در شما داشته است.
باور نخست: اگر همسرم واقعاً به من علاقه مند است، پس نبايد به شخص ديگري نياز داشته باشد. اين عقيده نشان مي دهد كه هرگونه علاقه اي كه همسر شما نسبت به شخص ديگري اعم از خانواده، دوستان و غيره ابراز مي دارد، رابطه اي مستقيم با اين موضوع دارد كه او چقدر شما را دوست دارد. بنابراين ابراز عشق و علاقه كمتر برابر است با دلبستگي پيدا كردن او به شخص ديگر. شما با اين ديد غلط، خود را بيمار مي كنيد. اين عقيده بسيار نامعقول و مثل اين است كه بگوييم: «هنگامي كه يك زوج صاحب فرزند دوم مي شوند، نمي توانند فرزند اول خود را دوست داشته باشند و يا اين كه اگر آنها صاحب فرزند دوم شوند، نمي توانند هيچ گونه علاقه اي نسبت به او داشته باشند.»
باور دوم: اگر همسرم از دركنار من بودن راضي و خوشحال است و اگر همسر مناسبي براي او هستم، او هيچ كمبودي در زندگيش ندارد، پس به هيچ عنوان نبايد روابط دوستانه با اشخاص ديگر داشته باشد. اين عقيده مي تواند بسيار خطرناك و مخرب باشد، زيرا با عقيده اول، شما مي توانيد حداقل، تقصيرات را به گردن همسرتان بيندازيد. زيرا احساس مي كنيد شما را به اندازه كافي دوست ندارد ولي اين عقيده بيانگر اين نكته است كه اگر همسر شما به شخص ديگري دلبستگي پيدا كرد (كه البته اين نظر شخص شماست و ممكن است كه اصلاً علاقه اي در كار نباشد.) اين اشكال از شماست و شما مقصر هستيد كه نتوانسته ايد همسر مناسبي براي او باشيد و تا حالا هم رابطه شما اشتباه بوده و زندگي شما در معرض خطر نابودي است. اگر واقعاً به اين باور رسيده ايد كه چون شما همسر مناسبي نبوده ايد، همسرتان از شما سرد شده و شما لياقت همسري او را نداشته ايد، خود را آماده كنيد چون در اكثر مواقع دچار حس حسادت خواهيد بود.
باور سوم: دوست داشتن چند نفر در آن واحد امكان پذير نيست.
اين عقيده از اين مطلب سرچشمه مي گيرد كه عشق را مادي و متناهي فرض كنيم و بر اين باور باشيم كه عشق داراي يك منبع محدود است. درصورتي كه چنين نيست و عشق داراي منبعي پايان ناپذير است كه به هيچ وجه تمام شدني نيست. بنابراين اگر همسر شما به شخصي مثلاً يكي از اعضاي خانواده اش محبت مي كند، دليل بر اين نيست كه ديگر شما را دوست ندارد و علاقه اش نسبت به شما كم شده و يا شما را كمتر از او دوست دارد.
|
|
بعضي از مردم احساس مي كنند كه مواقعي در زندگي شان وجود دارد كه به ميزان كافي از وقت، عشق، محبت، حمايت و تعهد طرف مقابل برخوردار نمي شوند. آنها همواره نگران اين مسئله هستند كه اگر همسر آنها به شخص ديگري علاقه مند شود، از موارد فوق بهره كمتري ببرند. چون همه اين باورها برپايه ترس است، براي غلبه بر آنها بايد تلاش و وقت زيادي صرف كرد. باور نخست ناشي از يك ترس عميق است كه شما دوست داشتني نيستيد و هر لحظه ممكن است ترك شويد. باور دوم شامل عدم اطمينان خاطر و ترس از شايسته نبودن است و باور سوم شامل ترس از محروميت و كمبود محبت و توجه است. سعي كنيد شرايط خود و همسرتان را درك كنيد و روي عقايد غلط خود كار كنيد و به تدريج عقايد درست و منطقي را جايگزين آنها كنيد. عقايدي كه به راحتي با شرايط شما و همسرتان سازگاري داشته باشد. عقايد جديد را به كار ببنديد و تاثير آنها را در زندگي تان مشاهده كنيد.
عقايد جديد
عقيده اول: همسرم خيلي مرا دوست دارد و به روابطي كه بين ما وجود دارد پايبند است و كاملاً به هم اعتماد داريم، بنابراين تجربه كردن روابط ديگر البته نه به معني بي بندوباري، بلكه در حد روابط اجتماعي روزمره بلامانع است.
عقيده دوم: رابطه زناشويي ما بسيار مستحكم و استوار است و هيچ چيزي نمي تواند پايه هاي زندگي ما را متزلزل كند. پس دليلي براي نگراني وجود ندارد. همسر من از با من بودن بسيار خرسند است و روابطي كه با ديگران داريم به هيچ وجه لذت زندگي ما را تهديد نمي كند.
عقيده سوم: در جهان عشق به وفور يافت مي شود و به مقدار كافي براي همه وجود دارد. دوست داشتن ديگران، فرصتي است كه مي تواند استعداد دريافت و ابراز عشق را در شما به طور تصاعدي بالا ببرد. اين عقايد ممكن است در ابتدا عجيب و غريب و يا حتي خنده دار به نظر برسد و اين نشان مي دهد كه الگوهاي قديمي غلط درباره عشق و دوست داشتن، چگونه با روح و ضمير ما عجين شده اند و همچنين اهميت برطرف شدن اعتقادات قديمي محرز مي شود. اگر ما سعي كنيم كه از روابط خود با ديگران و در نهايت از زندگي لذت ببريم، قادر خواهيم بود كه حسادت را در درون خود از بين ببريم.
منبع: اينترنت
ترجمه: بهناز فاضل