جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۴
جامعه
Friday.htm

اگر يك آگهي آدمخواري ببينيد چه مي كنيد
جنايتي رضايتمندانه
اگر ماجراي درست كردن «قرمه سبزي» يك زن از گوشت شوهرش را شنيده باشيد برايتان تازگي ندارد كه بشنويد يك نفر فردي را قطعه قطعه كرده باشد!
اما شايد برايتان تازگي داشته باشد كه يك نفر پيدا بشود كه فرد ديگري را قطعه قطعه كند و بخورد و فقط به تحمل هشت سال و نيم حبس محكوم شود و مجازات ديگري نداشته باشد!
001362.jpg

حالا براي اين كه بهتر با اين دو فرض ما آشنا شويد چشم هايتان را لحظه اي ببنديد و تصور كنيد. تصور كنيد بعدازظهر يك جمعه زمستاني است يا نه چون براي استفاده از تلفن ساعت ۱۰ شب به بعد به صرفه تر است فكر كنيد حدود ساعت ۳۰:۱۰ دقيقه شب از طريق تلفن به اينترنت «كانكت» شده ايد. بلافاصله صندوق پستي خود را باز مي كنيد. يك «اي ـ ميل» برايتان آمده است. پيغام جديد را با كنجكاوي خاصي باز مي كنيد. فرستنده ناشناس است و همين رغبت و علاقه شما به كشف محتويات درون پيغام را دوچندان كرده است. روي پيام كليك كرده ايد و حال باز مي شود... نوشته است:
«سلام دوست من، به دنبال جواني خوش اندام، خوشگل و سالم، حدود ۲۰ تا ۲۵ ساله براي خورده شدن هستم، چنانچه شما تقاضاي مرا با داشتن شرايط پذيرفتيد،  برايم پيغام بگذاريد تا حتماً شما را بخورم.»

حكايت آدمخواري ما هم از اين جا آغاز شد كه يك پيغام مشابه آنچه خوانديد به بسياري از صندوق هاي پستي اينترنتي فرستاده شد. خوشبختانه، هنوز كاربران اينترنتي ايران به چت بازي و هك كردن مشغولند تا سفارش جنايت از طريق شبكه جهاني! يا شايد بهتر باشد خوش بينانه بگوييم نوع جنايت هاي تبهكاران ما تا به اين حد فجيع نشده است! يا اين كه لااقل هنوز به همان شيوه سنتي «قرمه سبزي» عمل مي شود!
آنچه اينك و پس از محاكمه يك مرد آلماني و صدور حكم براي او براي شما روايت مي كنيم حكايتي است كه از دو سال قبل توسط يك آلماني به وقوع پيوسته و وي براي خوردن گوشت انسان از چنين روشي بهره برده است.
«آرمين مايوس» آلماني ۴۱ ساله اهل روتنبورگ در حالي در دسامبر سال ۲۰۰۲ ميلادي توسط پليس آلمان دستگير شد كه هيچ اثري از اقدام وي در دست نبود اما طولي نكشيد كه كشف بقاياي جسد انساني در يخچال، تجهيزات قصابي، محلي با قابليت فيلمبرداري، سنگ قبري بي نام و نشان در باغ و محيطي وحشت زده از سكوت و آرامش همه چيز را برملا كرد.
به زودي ماموران پليس با بهره گيري از خبرگان اينترنت توانستند علاوه بر خود مايوس، فيلم هاي وحشتناكي از خوردن و اعمالش را نيز كشف كنند.
مرد ۴۱ ساله اي كه اتهام آدمخواري متوجه او بود وقتي لب گشود تاكيد كرد: «من قاتل نيستم، قرباني، داوطلبانه به آگهي من در اينترنت پاسخ داد و خودش به خواست خود آمد تا من قصابي اش كنم.» وي به دوران كودكي اش اشاره كرد و گفت: «در دوران كودكي دوست داشتم برادري كوچكتر از خودم داشته باشم و با خوردن او با او پيوندي جاودانه بيابم.»
اما تحقق روياي كودكي مايوس در عصر رسانه اي وقتي به سرانجام رسيد كه در مارس سال ۲۰۰۱ ميلادي يك مهندس ۴۳ ساله اتريشي به نام «براند يورگن براندس» با قبول درخواست وي راهي ايستگاه راه آهن «روتنبورگ» شد.
استقبال خورنده از براندس و مشايعت او تا خانه اولين گام اين ماجرا بود تا آنها با خريد داروهاي مسكن و كاهش درد بتوانند نقشه يك آدمخواري عصر ارتباطات را عملي سازند. اما در همين حين براندس لحظه اي ترسيد و مايوس همين مسئله را مانعي براي خورده شدن او دانست، بنابراين وي را دوباره به ايستگاه بازگرداند تا روانه خانه اش شود ولي باز هم براندس آرامش روحي اش را بازيافت و مقدمات يك آدمخواري مهيا شد.
جنايت رضايتمندانه
داستان ما درست از همين جا شكل گرفت حتي اگر امروز آلماني ها با وجود اين رغبت و رضايت خوراك از ماجرا احساس انزجار كنند.
براساس فيلم هاي به دست آمده از مايوس و صحنه هاي سلاخي آدم ها، مايوس با بريدن بخشي از بدن قرباني اش آن را پخته و آماده تناول مي كند. وي و براندس با هم تلاش مي كنند آن را بخورند ولي به دليل سفت بودن نمي توانند خوردن آن را ادامه دهند. در اين فيلم رغبت خوراك به خورده شدن مشهود است زيرا وقتي مايوس خسته مي شود، اين براندس است كه او را وادار به ادامه كار مي كند. تنها تقاضاي خوراك از خورنده اين است كه سر او را تا زنده است نخورد.
«هرالد ارمل» وكيل مدافع آدمخوار آلماني در دفاع از موكلش مي گويد: «بيش از ۲۸۰ مرد و زن از طريق اينترنت با او تماس گرفتند و بيش از ۲۰۰ نفر در آلمان خواستار خورده شدن بودند. ۳۰ تن آماده خورده شدن و ۱۵ تن خواستار تماشاي صحنه هاي آدمخواري.»
مايوس در جلسات دادگاه خود به تاكيد اعتراف كرد: «من هر كسي را كه داوطلب خورده شدن بود، مي خوردم. فقط يك بار در سال ۲۰۰۱ مرد ۴۳ ساله اي را خوردم و از خوردن پنج تن ديگر كه براي خورده شدن داوطلب شده بودند، به دلايل مختلفي چون چاقي و لاغري، سن زياد و يا ترس صرفنظر كردم.» يك آشپز نيز كه داوطلب شده بود خوراك اين آدمخوار باشد در جلسه دادگاه مايوس حاضر شد و شهادت دادكه آخرين داوطلب خوراك مايوس بوده كه به دليل ترس بيش از حد بدحال شدم و وي از خوردنم منصرف شد. در حالي كه بيشتر بحث هاي حقوقي ـ جزايي درباره مايوس حول فقدان قانوني براي جنايتكار دانستن وي مي چرخيد سرانجام پس از برگزاري ۱۶ جلسه دادگاه، راي صادره براي آرمين مايوس فقط تحمل هشت سال و نيم زندان بود. گرچه هرالد ارمل با همين مجازات اندك هم مخالف است.
به هر حال در آلمان عصر ارتباطات آدمخواري جرم محسوب نمي شود و «مرگ خود خواسته» نيز قابل دفاع است.
آدمخواري از آغاز تا به حال
گرچه هنوز هم با وجود عدم تكرار ماجرايي مشابه زبان به زبان روايت هاي مختلفي از قتل يك مرد به دست همسرش و تهيه قرمه سبزي از گوشت تن آن نقل مي شود اما بازخواني يك ماجراي آدمخواري بازهم نامانوس است.
براساس دسته بندي جرم شناسان افرادي كه حاضر به قطعه قطعه كردن انسان ديگري پس از قتل مي شوند، در دسته افراد خطرناك و كينه جو قرار مي گيرند كه نسبت به آن واقعه هيچ احساس شرم و پشيماني ندارند. براساس گزارشي از خبرگزاري «بي بي سي» درباره ريشه آدمخواري؛ «اصطلاح آدمخواري يا كانيباليسم» از نام قبيله سرخپوستي كاريت كه براي نخستين بار توسط كاشف اروپايي، كريستف كلمب، ثبت شد مشتق شده است.
ادعا مي شود كه اعضاي قبيله كاريت ديگران را مي خورند [اما] با اين حال هيچ شاهدي براي اثبات اين ادعا در دست نيست.
در ادامه اين گزارش آمده است: «داستان هايي كه استعمارگران اروپايي درباره آدمخواران نقل مي كردند عمدتاً موضوع ظن و ترديد است، چراكه تصور مي شود اين ادعاها احتمالاً در تلاش براي به كرسي نشاندن لزوم تحميل تمدن به بيگانگان طرح شده است. همچنين آدمخواري اغلب به عنوان وسيله اي براي اهريمني جلوه دادن ديگران مورد استفاده بوده و از جمله فرهنگ مسيحي قرون وسطا مكرراً از يهوديان كه طعم خون كودكان مسيحي را مي پسندند، نام مي برد.» اين در حالي است كه شواهد ديگري در دست است كه نشاندهنده قدمت تاريخي اين ماجراي رقت انگيز به دليل رفع گرسنگي، بقا و برگزاري مراسم آييني در طول تاريخ است.
اجداد آدمخوار انسان
وقتي مايوس محاكمه مي شد سازمان ملل متحد در اوايل سال ۲۰۰۳ ميلادي طي اطلاعيه اي شورشيان جمهوري دموكراتيك كنگو را به خوردن دشمنان و همچنين وادار كردن اقوام قربانيان به خوردن اعضا و جوارح بدن آنها متهم كرد.
001350.jpg

سوابق تاريخي نيز حكايت از آن دارد كه مي توان نشانه هايي از «بيگانه خواري» و «مرده خواري»  در نقاطي از كره خاكي يافت. نوع دوم در راستاي امكان ادامه حيات يافتن روح متوفي صورت گرفته است اما باز هم شواهدي وجود دارد كه حاكي از خوردن گوشت انسان ها در مواقع قحطي براي نجات آنها از مرگ است.
حتي اگر داستان قبيله «فور» در جزاير پاپوگينونو را بپذيريم و يا آنچه در فيلم «آليو» است را مدنظر داشته باشيم باز هم اين سؤال باقي است كه با وجود قرينه هايي براي قدمت تاريخي آدمخواري، مايوس با چه انگيزه اي دست به اين كار زد و چرا چنين اقدامي برايش دلپذير بود؟
ارضاي روح و جسم
به نظر مي رسد قانونگذاران كشورهاي مختلف آنقدر به متمدن شدن خود واقف بوده اند كه از گنجاندن قانوني در منع و جرم شناختن «آدمخواري»  صرفنظر كرده اند. شايد هم در مخيله آنها چنين اقدام نادري نمي گنجيده است؟
اما آنچه امروز برخلاف تلاش وكيل مايوس مدنظر است ارتكاب جرايمي غير از آدمخواري و مرگ خود خواسته است.
براي نمونه مايوس متهم شده بود كه در قتل براندس براي «ارضاي جنسي» خود چنين اقدامي مرتكب شده است. نگاهي به سابقه قتل هايي از اين قبيل حكايت از همراه بودن ميل شديد جنسي دارد.
بي بي سي در گزارشي به چند نمونه آمريكايي آن اشاره كرده است. به عنوان مثال «آلبرت فيش» معروف به «لولوخرخره آمريكا» در دهه ۱۹۲۰ به چندين كودك تجاوز كرد و آنها را به قتل رساند و بلعيد. او معترف است كه اين عمل برايش با لذت فوق العاده جنسي همراه بوده است.
در همين حال «آندره چيكاتيلو» در روسيه بين سال هاي ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ دست كم ۵۳ نفر را كشت و اعتراف كرد كه آدمخواري او را ارضا مي كرده است. در بررسي اين جنايتكار تشخيص كارشناسان مبني بر ارتباط آدمخواري او با مسايل و مشكلات جنسي مورد تاييد قرار گرفت. تنها وجه تمايز مايوس و همقطاران آدمخوارش در رضايت قرباني اوست اما منكر ريشه هاي مشترك آن نيست.
در ايران نيز ماجراي «اصغر قاتل»  نمونه اي از وقوع ماجراهاي جنايتكارانه برانگيخته شده از مشكلات جنسي است. اما در قانون ما علاوه بر قتل، جنايت بر ميت نيز مجازات دارد. اين در حالي است كه مجازات جنايات جنسي جزو شديدترين مجازات ها، محسوب مي شود و حداقل اعدام را پيش رو دارد. بند «د» ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامي در كنار ماده ۱۱۰ آن شديدترين مجازات مرتكبان جنايات جنسي را تعيين كرده است و ماده ۴۹۴ نيز ديه جنايتي كه بر مرده واقع شده باشد را معين كرده است.
جرم شناسان، انگيزه هاي جنسي را مولفه موثري در وقوع جرايم مي دانند تا آن جا كه به عنوان نمونه «هاولوك آليس» در اين باره و در تبيين مسايل جنسي و بررسي انحرافات از منظر روان شناسي بيش از ۱۵ جلد كتاب نوشته است. همين نكته است كه موجب مي شود توجهي به ماجراي روتنبورگ و مايوس داشته باشيم تا گرفتار اين آثار خشن و فجيع نشويم.

پنج قتل سه معما
001344.jpg
پس از قتل يك دختر جوان در حصارك كه مربوط به دوهفته قبل يعني يكم بهمن ۸۲ است و احتمال وقوع يك سري قتل سريالي در تهران را قوت بخشيد. طي هفته دوم و سوم بهمن نيز ماجراهاي جنايي قابل توجهي در حوزه قتل تهران به وقوع پيوست.
دختري مجهول الهويه كه در حوالي دانشگاه علوم و تحقيقات حصارك جان سپرده بود خفه شده و دستانش با طناب بسته شده بود. اما قتل هاي تهران طي دوهفته اخير پنج مورد به ثبت رسيده است كه آخرين ماجرا مربوط به كشف يك جنايت بوده و وقوع آن به حدود ۵۰ روز قبل بازمي گشت.
قتل در يك نزاع خياباني
جواني ۱۸ ساله در پي يك نزاع لفظي جوان ۲۰ ساله اي را مقابل سينما فلسطين تهران به قتل رساند. وي درحالي چنين كرد كه «اسماعيل» گمان كرده بود، اين جوان به دختري متلك گفته است. «فرشاد» وقتي اعتراض اسماعيل را شنيد با او درگير شد و تاكيد كرد كه فقط از آن دختر ساعت پرسيده است. نزاع آنها سرانجام با يك ضربه چاقوي فرشاد به قتل اسماعيل ختم شد و ماموران كلانتري ۱۰۷ ضمن دستگيري فرشاد موضوع را به بازپرس محمد عرفان گزارش كردند. اين ماجرا روز پنجم بهمن ماه به وقوع پيوست.
زني تنها را خفه كردند
در پي انتشار بوي تعفن از خانه اي واقع در خيابان امام خميني(ره) يكي از همسايگان موضوع را به مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ اطلاع داد و در پي اين گزارش ماموران كلانتري ۱۰۸ نواب در محل حاضر و با كسب دستور قضايي وارد آپارتمان موردنظر شدند. ماموران در بدو ورود خود به خانه جسد زن عرياني را رويت كردند. دست هاي اين زن جوان از پشت با پارچه اي بسته شده بود و ملحفه اي نيز به دور گردنش پيچيده شده بود. پزشكي قانوني نيز علت مرگ را خفگي تشخيص داد. اين زن كه «سوسن» نام داشته روز هشتم بهمن ماه كه كشف شد نشان مي دهد روز چهارم بهمن به قتل رسيده باشد. با توجه به عدم وقوع سرقت و با توجه به وضعيت خانه، كارآگاهان احتمال قتل به دليل انتقام گيري را براي رسيدگي مدنظر قرار دارند.
گرچه اين زن نيز خفه شده بود و دستانش از پشت بسته شده بود اما به نظر نمي آيد با ماجراي حصارك، سه راه ضرابخانه (خيابان قبا) و بزرگراه حقاني ارتباطي داشته باشد. جسد سه زن در تاريخ هاي سوم آذر ۸۲ (بن بست لادن، كوچه قبا در شريعتي)، ۲۲ دي ۸۲ (كانال آبي در بزرگراه حقاني) و ششم بهمن (حصارك در جنت آباد شمالي) كشف شده بود كه احتمال يكي بودن عامل جنايت در آن برجسته شده بود.
دو مرد مجهول الهويه
اما پس از قتل زني در خانه اش نوبت به قتل دو مرد مجهول الهويه رسيد.
اين دو مرد هر دو خفته شده اند و از هيچ يك مدركي براي شناسايي به دست نيامد. جسد يكي از آن دو در محدوده كلانتري ۱۴۸ انقلاب و ديگري در محدوده كلانتري ۱۰۸ نواب كشف شد.بازپرس بهروز هنرمند دستور تحقيق درباره مرگ هر دو را به پليس آگاهي داده است.
جنايتي خفته در صندوق پژو
اما آخرين جنايت هفته دوم بهمن ۸۲ در حالي برملا شد كه ماموران به يك زوج در جاده خاوران مشكوك شده و خواستار توقف آنان شدند. اما راننده پژو متواري شد و پليس توانست آن را متوقف كرده و در بازرسي از خودرو جسدي را در صندوق عقب كشف كند.جسد متعلق به مردي ۵۸ ساله به نام ابراهيم بود كه حدود ۵۰ روز قبل به قتل رسيده بود. مصطفي عامل جنايت پس از دستگيري به محمد عرفان بازپرس شعبه هفتم گفت: به خاطر كينه اي كه از مخالفت مقتول براي ازدواجم با دختر خوانده اش داشتم نقشه قتلش را كشيده بودم. دوماه قبل او را خفه كردم و حالا مي خواستم جنازه اش را در بيابان هاي اطراف تهران رها كنم.
در ميان قتل هاي تهران باز هم نزاع تاثير خود را حفظ كرده است. اگر از كينه موثر در ماجراي آخر بگذريم سه ماجراي مبهم پليس را داريم كه معلوم نيست عامل يا عاملان جنايت چرا يك زن و دو مرد را خفه كرده اند؟

ديگران
001353.jpg
هزار آمپول مخدر در اراك
معاون اجتماعي و ارشاد نيروي انتظامي استان مركزي گفت: افزون بر هزار آمپول مخدر در اراك كشف و ضبط شد. سرهنگ پاسدار «مختار كرمي» چهارشنبه در گفت وگو با خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران، افزود: اين آمپول ها با نام «تمجيزك» از كشورهاي پاكستان و افغانستان وارد كشور شده و عده اي از آن براي ترك اعتياد استفاده مي كنند.
اين آمپول ها كه از تركيب داروهاي مخدري مانند «متادون» و «تالتروكسان» ساخته شده اند عوارض جانبي اي مانند لرزش بدن، سفت شدن عضلات و اختلالات رواني را ايجاد مي كنند.از ابتداي سال جاري نزديك به ۳۰۰ تن انواع مواد مخدر در استان مركزي كشف شده است.


001347.jpg

۳۰۰ميليون تومان دارو در بم ربوده شد
۳۰۰ ميليون تومان دارو در بم با برنامه ريزي خاصي ربوده شد. اين حجم دارو از داروهايي است كه براي جمعيت زلزله زده بم ارسال شده بود. به گزارش خبرگزاري فارس فرماندار بم با اعلام اين خبر گفت: نيروهاي انتظامي و اطلاعات شهرستان بم، موردي را كه به نام هلال احمر شهرستان بم، دارويي را به مبلغ ۳۰۰ ميليون تومان در حال خارج كردن از شهر بودند، كشف كردند و تشكيل پرونده شد. فرماندار بم اظهار اميدواري كرد كه اين پرونده هرچه سريع تر مورد رسيدگي قرار گيرد.

001341.jpg

بيشترين شكايت از جراحان پلاستيك
جراحان پلاستيك و متخصصان پوست بيشترين شكايت هاي مردمي را دارند. تب بالاي انجام اعمال جراحي براي زيبايي سبب شده است تا برخي پزشكان بدون تجربه كافي دست به چنين جراحي هايي بزنند.
عضو شوراي عالي سازمان نظام پزشكي كشور در گفت وگو با خبرگزاري مهر گفت: «پايين بودن تعرفه هاي پزشكي در برخي موارد سبب مي شود كه پزشكان به كارهايي كه در حد تجربه، تخصص و حيطه توانايي آنها نيست ترغيب شوند كه همين مسئله سبب بروز برخي قصورات و تخلفات پزشكي مي شود.»
دكتر حسن هويدا افزود: در حال حاضر هيچ قانوني در هيچ كجا وجود ندارد كه بتوان با واسطه قرار دادن آن حدود اختيارات يك پزشك را تعريف كرد. از همين رو معمولاً پس از وقوع يك حادثه احتمال بروز قصور پزشكي بررسي مي شود.
001356.jpg

مجازات مرگ براي كودك آزاري
مردي كه دو سال قبل يك كودك ۱۱ ماهه را مورد آزار جنسي قرار داده بود به اعدام محكوم شد.
بنابر خبري كه سايت جام جم منتشر كرده است حكم اعدام اين مرد ۶۵ ساله قرار بود روز چهارشنبه
۱۵ بهمن ماه به اجرا درآيد. اما بر اساس خبرهاي رسيده حكم اعدام اين مرد هنوز به اجرا در نيامده است.
در دي ماه سال ۱۳۸۰ پدر و مادر اين كودك براي انجام كاري از خانه خارج شده و كودك  را به پدربزرگش سپردند پس از لحظاتي پيرمرد صاحبخانه به بهانه كمك به پدربزرگ طفل ۱۱ ماهه را نزد خود به طبقه بالا برد.
هنگامي كه پس از مدت كوتاهي گريه طفل قطع نشد با دخالت پدربزرگ و برگشتن پدر و مادر از بيرون متوجه آزار جنسي كودك توسط پيرمرد شدند.

يادداشت
تلفيق سنت و مدرنيته
نگهبان محله
001359.jpg
اوستا بوعلي
بالاخره فرمان اجراي طرحي كه از مدت ها قبل نيروي انتظامي نويدش را داده بود فرا رسيد تا سنتي قديمي ضابطه مند شده در يك سازماندهي جديد و با پشتيباني پليس به اجرا درآيد.
طرح «نگهبان محله» برداشتي از همان سنت قديمي «شبگرد»، «ناطور» و... است كه به پليس امكان مي دهد با به كارگيري پتانسيل خصوصي حضور فيزيكي لازم در نقاط بدون درجه بندي امنيتي را ممكن ساخته و در جهت پيشگيري از وقوع جرم يا كاهش دامنه وقوع جرم گام بردارد.
نقاط با درجه بندي امنيتي اصطلاحاً به نقاطي از شهر اطلاق مي شود كه از لحاظ عمومي داراي اهميت است و تامين امنيت آن به جهت كاربري عمومي لازم است نظير بانك ها، موسسه هاي دولتي و... اما اين بدان معنا نيست كه نقاط بدون درجه بندي امنيتي فاقد اهميت است و پليس در آن كاري نمي كند بلكه پليس مي تواند در اين نقاط با به كارگيري نيروهاي آموزش ديده خاص پتانسيل كمتري از خود را به كار گرفته و امنيت را به شيوه اي تلفيق يافته از قديم و جديد برقرار كند.
مردم ما همواره شبگرد و ناطور داشته اند و با جمع آوري مبلغي ماهيانه به طور خودجوش اين عده را در يك محله به عنوان حافظ اموالشان در شب ها به كار مي گرفتند. اما از آن جا كه مبلغ جمع آوري شده كم و از سوي ديگر فرد انتخاب شده داراي صلاحيت تاييد شده نبود، همواره مشكلات متعددي گريبانگير طرح هاي شبگرد و ناطوري بوده است.
اينك نيروي انتظامي با توجه به اين سنت قديمي طرحي جديد ابداع كرده تا ضمن مجهز كردن افرادي آموزش ديده و با صلاحيت در جهت توسعه امنيت عمومي گام بردارد.
نگاهي به طرح «نگهبان محله» حكايت از ايجاد فرصت شغلي جديدي دارد كه با همت مردم و ساماندهي پليس مي تواند به جاي به كارگيري پتانسيل هاي منفي و ناشناخته جوانان جوياي كار را با حقوق رسمي، مزايا، بيمه و مرخصي به خدمت گيرد.
نگاهي به طرح پليس در «نگهبان محله» اين نكته را خاطرنشان مي كند كه هر فردي صلاحيت برقراري امنيت را ندارد و اولين شرط به كارگيري يك فرد در «نگهبان محله» ايراني بودن وي است.
سال ها تجربه پس از پيروزي انقلاب و مهاجرت افاغنه حكايت از آن دارد كه شهروندان با به كارگيري فردي كه اصلاً او را نمي شناختند صرف ارزان بودن نيرو، يك افغاني را به عنوان حافظ مال و جان خود به كار مي گرفتند و تبعات تلخ آن نيز در جاي جاي كشورمان به ثبت رسيده است.
اينك «نگهبان محله» مي تواند در شرايطي حافظ مال و جان افراد شود كه پليس در قالب شركت خدمات انتظامي با بهره برداري از تجربه افسران بازنشسته خود صلاحيت افراد را از طريق تشخيص هويت بررسي و در صورت احراز صلاحيت فرد را به خدمت مي گيرد تا پس از گذراندن دوره اي آموزشي با لباس متحدالشكل و تجهيزات لازم نظير «باتوم»، «چراغ قوه»، «سوت» و در مواردي «بي سيم» در محله ها مشغول خدمت شود.
تفاوتي كه در اين طرح وجود دارد بحث هزينه اين تامين امنيت است. به خاطر داشته باشيم شايد حق السهم به كارگيري يك «نگهبان محله» دو برابر يك شبگرد افغاني باشد اما مسئوليتي كه بر دوش اين عده گذاشته مي شود قابل پيگرد و قابل شكايت است درحالي كه با بروز هر مشكلي فرد ناشناس يا افغاني محل را ترك و متواري مي شود.
از سوي ديگر اگر «نگهبان محله» قصد رفتن به مرخصي را داشته باشد شركت پوشش دهنده براساس همان تعرفه قانون كار عمل كرده و فرد ديگري از پرسنل «نگهبان محله» را تا پايان مرخصي فرد قبلي به خدمت مي گمارد.
بنابراين مي توان اميدوار بود در پوششي عمومي - خصوصي و با حضور فردي دوره ديده امنيت را برقرار كرد. همان طور كه با به كارگيري اين طرح در كوچه «مروي» طرح شكايت براي سرقت به حداقل كاهش يافت درصورتي كه اين محله همواره محل دعواي سرقت هاي متعدد بود.
آنچه در اين طرح به وضوح مي توان ديد حكايت تلفيق منطقي سنت و مدرنيته است كه از يك سو همخوان با فرهنگ مردم و از سوي ديگر منطبق بر قانون كار و حقوق متقابل شهروندان و نگهبانان است. حالا اين برعهده ماست كه بپذيريم با هزينه اي معقول در شكلي پسنديده «نگهبان محله» داشته باشيم يا در شكلي ناخوشايند، بدون شناخت افراد و هزينه اي اندك عنصر ناامني را بر تامين امنيت به كار بنديم.

|  ادبيات  |   ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   داستان  |   دهكده جهاني  |
|  عكس  |   علم  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |